تپه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
به
کوه پست و پشته بلند
از
خاک یا شن
در فارسی «تپه» گویند.
در زبان دری «تبره»، «تبرک» و «گر» نیز گزارش شده است.
برابر برخی تعریفها، گردی و برآمدگی از
زمین ، دو شاخصه آن، به شمار میآیند.
معادل این واژه در عربی، کلمه «تَلّ»، مفردِ «تِلال» به معنای تودهای از شن یا قطعهای از زمین است که بر اطرافش مشرف باشد.
در
قرآنکریم کلمه همریشه با «تَلّ» تنها در یک آیه در ارتباط با تصمیم
ابراهیم (علیهالسلام) مبنی بر قربانی کردن
اسماعیل (علیهالسلام) به چشم میخورد: «فَلَمّا اَسلَما و تَلَّهُ لِلجَبین».
برخی بر این باورند که کلمه «تَلّهُ» در قالب فعل نیز در این آیه ناظر به معنای تپه، و مفاد آیه آن است که ابراهیم (علیهالسلام) اسماعیل را به پیشانی بر «تَلّ» انداخت
ولی بسیاری از مفسران، این واژه را به معنای به خاک انداختن دانستهاند.
به جز «تلّ» در قرآن واژههای دیگری نیز هست که در تفسیر آنها از تپه نام برده شده است؛ مانند: «حَدَب»، «رِیع»، «اَحْقَاف»، «اَعراف» و «رَبْوَه».
۱. قرآنکریم یکی از اشراط و علایم حیرتانگیز
قیامت را سرازیر شدن دو طایفه به نامهای
یأجوج و مأجوج از برآمدگیها و تپههای زمین میداند که پس از شکسته شدن سدّ یا باز شدن راه بسته آنان، با عبور از تپهها و ارتفاعات به سرعت به سوی مردم رو میآورند
: «و هُم مِن کُلِّ حَدَب یَنسِلون».
واژه «حَدَب» در این
آیه به معنای تپه و برآمدگی
زمین است.
برخی از این آیه چنین استفاده کردهاند که محل زندگی یأجوج و مأجوج، کوهستانهاست.
برخی دیگر آیه را به شتافتن آنان از هر پستی و بلندی معنا کرده و این تعبیر را کنایه ازپراکنده شدن آنان در سراسر زمین دانستهاند، به گونهای که هیچ جای زمین از هجوم آنان خالی نماند.
هود (علیهالسلام) با موضع انتقادی در برابر عمل نابخردانه قوم
عاد که از سر
غرور و تفاخر، بناها یا نشانههایی را بیآنکه به آن نیازمند باشند بر فراز تپهها و بلندیها برپا میداشتند که احیاناً مشرف بر راهها و مسیر عابران نیز بوده، گفت: «اَتَبنونَ بِکُلِّ ریع ءایَةً تَعبَثون».
واژه «رِیع» مفردِ اریاع به معنای تپه و برآمدگی زمیناست.
این معنا از مجاهد نیز نقل شده است،
در عین حال بسیاری از مفسران ذیل آیه به معنای عام و مطلق بلندیهای زمین اشاره کرده و گفتهاند: قوم عاد بر سر
کوهها و جاهای بلند
بناهاو نشانههای بیهوده به عنوان نمادی از تفاخر برپا میداشتند که این عمل آنان با انکار و نکوهش هودنبی (علیهالسلام) روبه رو شد.
در آیه دیگری آمده است که هود (علیهالسلام) قوم عاد را در سرزمین احقاف انذار کرد: «واذکُر اَخا عاد اِذ اَنذَرَ قَومَهُ بِالاَحقاف...».
واژه «حِقْف» گرچه در اصل به معنای انحنا و اعوجاج است و به همین جهت به (توده) شنهای منحنی «حِقْف» میگویند که احقاف جمع آن است
ولی واژه احقاف در این آیه، مخاطب را به این مطلب نیز رهنمون میگرداند که محل سکونت قوم عاد سرزمین کویری با تپههای شنی منحنی شکل بوده است.
گرچه مفسران در تعیین محل دقیق آن اختلاف دارند
ولی این ویژگی را در تعیین محل سکونت آنان از نظر دور نداشتهاند.
در آیهای، به وجود جایگاهی میان بهشت و جهنم به نام «اعراف» اشاره شده است: «و عَلَی الاَعرافِ رِجال...».
بنابر قولی اعراف، تپهای میان بهشت و جهنم است.
در دو آیه دیگر در قالب مثلی از تپههای نسبتاً وسیع و حاصلخیز با تعبیر «رَبْوَه» یاد شده است: «کَمَثَلِ جَنَّة بِرَبوَة اَصابَها وابِلٌ...»
«وءاوَینـهُما اِلی رَبوَة ذاتِ قَرار و مَعین».
واژه ربوه به معنای تپه و زمین بلند دانسته شده است.
برخی ذیل آیه دوم «ربوه» را محل بلندی دانستهاند که وسیع و همسطح باشد.
(۱) قرآن کریم.
(۲) لغت نامه، دهخدا (م ۱۳۳۴ش) و دیگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش.
(۳) فرهنگ فارسی عمید، حسن عمید، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۵ش.
(۴) تاج العروس، الزبیدی (م ۱۲۰۵ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
(۵) مفردات، الراغب (م ۴۲۵ق)، به کوشش صفوان داوودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ق.
(۶) جامع البیان، الطبری (م ۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
(۷) مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ق)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ق.
(۸) روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م ۵۵۴ق)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
(۹) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م ۶۰۶ق)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق.
(۱۰) المیزان، الطباطبایی (م ۱۴۰۲ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
(۱۱) لسان العرب، ابن منظور (م ۷۱۱ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۱۲) تفسیر شریف لاهیجی، بهاء الدین شریف لاهیجی (م ۱۰۸۸ق)، به کوشش حسینی و آیتی، انتشارات علمی، ۱۳۶۳ش.
(۱۳) تفسیر منهج الصادقین، فتح الله کاشانی (م ۹۸۸ق)، به کوشش مرتضوی، غفاری، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۸۵ق.
(۱۴) الغریبین،
احمد بن
محمد الهروی (م ۴۰۱ق)، به کوشش
احمد فرید، ریاض، مکتبة نزار مصطفی الباز، ۱۴۱۹ق؛
(۱۵)فتح القدیر، الشوکانی (م ۱۲۵۰ق)، بیروت، دارالمعرفة.
(۱۶) معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م ۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام
محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
(۱۷) تفسیر من وحی القرآن، سید
محمد حسین فضل الله، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق.
(۱۸) الجدید فی تفسیر القرآن المجید،
محمد سبزواری (م ۱۴۰۹ق)، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۰۲ق.
(۱۹) بیان السعاده، الجنابذی (م ۱۳۲۷ق)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۸ق.
(۲۰)ترتيب العين، خليل (م. ۱۷۵ق.)، به كوشش
محمد حسن بكايى، قم، نشر اسلامى، ۱۴۱۴ق؛
(۲۱)التبيان، الطوسى (م. ۴۶۰ق.)، به كوشش
احمد حبيبالعاملى،بيروت، دار احياء التراث العربى؛
(۲۲)الجامع لاحكام القرآن، القرطبى (م. ۶۷۱ق.)، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۴۱۷ق.
سایت دانشنامه موضوعی قرآن