• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تُراب (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





تُراب (به ضم تاء) از واژگان قرآن کریم به معنای خاک است.
در قرآن مجید شش بار خلقت انسان از تراب مذكور است.
مشتقات تُراب که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
اَتْراب (به فتح الف و سکون تاء) در اصل به معنای هم‌سال؛
مَتْرَبه (به فتح میم و راء و سکون تاء) به معنای احتیاج شدید؛
تَرائِب (به فتح تاء و کسر همزه) استخوان‌های عانه و خاصره است که منی از میان آنها گذشته وارد مجرای ادرار می‌شود.


تُراب به معنای خاک است.


به مواردی از تُراب که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - تُرابٍ (آیه۳۷ سوره کهف)

(اَ کَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ‌ تُرابٍ)
«آیا کافر شدی به کسی که تو را از خاک مخصوص آفرید.»


۲.۲ - تُرابٍ (آیه۱۱ سوره فاطر)

(وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ‌ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ)
(خداوند شما را از خاكى آفريد، سپس از نطفه‌اى)
در قرآن مجید شش بار خلقت انسان از تراب مذکور است و همه به لفظ نکره آمده یعنی از خاکی به‌خصوص؛ و هشت بار نیز کلمه «طین» آمده و همه نکره، یعنی از گل به‌ خصوص، مثل‌:
(وَ بَدَاَ خَلْقَ الْاِنْسانِ مِنْ طِینٍ)
آفرینش‌ انسان را از گِل آغاز كرد.)
سه دفعه هم «حماء» آمده، باز نکره، یعنی از لجن سیاه و بد بوی به‌ خصوص‌: (اِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَاٍ مَسْنُونٍ)
(من بشرى را از گل خشكيده‌اى كه از گل بدبوى تيره رنگى گرفته شده، مى‌آفرينم.)
راجع به توضیح این آیات به «آدم» رجوع شود.

۲.۳ - اتراب

اَتْراب: در اصل به معنای هم‌سال است و در وصف حوریان بهشتی یعنی از حیث زیبائی، قدّ، قامت، حسن منظر و... با شوهران خود هم‌سال و برابراند.

۲.۳.۱ - اَتْرابٌ (آیه ۵۲ سوره ص)

(وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ‌ اَتْرابٌ)
(و نزد آنان همسرانى است كه تنها چشم به شوهرانشان دوخته‌اند و همسن و سالند.)


۲.۳.۲ - اَتْراباً (آیه ۳۶ سوره واقعه)

(فَجَعَلْناهُنَّ اَبْکاراً عُرُباً اَتْراباً)
(و همه را دوشيزه قرارداديم، زنانى كه تنها به همسرشان عشق مى‌ورزند و خوش زبان و فصيح و همسن و سالند.)


۲.۳.۳ - اَتْراباً (آیه ۳۲ سوره نبأ)

(... حَدائِقَ وَ اَعْناباً وَ کَواعِبَ‌ اَتْراباً)
(باغ‌هايى سرسبز، انواع انگورها و حوريانى بسيار جوان و همسن و سال.)
تِرْب (بر وزن حِبْر) به معنی هم‌سال است که در یک زمان به دنیا آمده باشند، بر خلاف دو قلو که در بطن واحد، از مادر واحد متولد می‌شوند و آن‌ها را توامان گویند.
در اقرب الموارد هست: «التِّرْبُ من ولد معک و اکثر ما یستعمل فی المؤنث یقال: هذه‌ تِرْبُ فلانة اذا کانت علی سنّها»: ترب کسی است که با تو به دنیا آمده و بیشتر در مؤنث به کار می‌رود، گویند این دختر، ترب فلان دختر است در صورتی که هم‌سال باشند؛ و در مادّه «تام» آمده: توام از تمام حیوان آن است که با دیگری در یک دفعه به دنیا آید، دو فرد باشند یا بیشتر، «اتامت المرئة وضعت اثنین فی بطن.»
گویند: دو هم‌سال را از آن ترب گفته‌اند که با هم خاک‌بازی می‌کنند که اصل ترب به معنی خاک است. به نظر می‌آید: حوریان بهشتی با هم‌دیگر هم‌سال و هم قد نیستند بلکه مراد تناسب آن‌ها با شوهرانشان است، یعنی حوریان از حیث زیبائی، قدّ، قامت، حسن منظر و... با شوهران خود هم‌سال و برابراند.

۲.۴ - متربه

مَتْرَبه: چنان‌که در مجمع آمده به معنی احتیاج شدید است که گویا فقیر از شدّت فقر به تراب چسبیده است.

۲.۴.۱ - مَتْرَبَةٍ (آیه ۱۶ سوره بلد)

(یَتِیماً ذا مَقْرَبَةٍ اَوْ مِسْکِیناً ذا مَتْرَبَةٍ)
یعنی: «یتیمی که دارای قرابت و مسکینی که شدیدا محتاج و به خاک افتاده است.»


۲.۵ - تَرائِب

تَرائِب: استخوان‌های عانه و خاصره است که منی از میان آنها گذشته وارد مجرای ادرار می‌شود.

۲.۶ - التَّرائِبِ‌ (آیه ۷ سوره طارق)

(فَلْیَنْظُرِ الْاِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ • خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ • یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ‌)
(انسان بايد بنگرد كه از چه چيز آفريده شده است؟! از آبى جهنده آفريده شده است، آبى كه از ميان پشت و سينه‌ها خارج مى‌شود!.)
راغب گوید: ترائب دنده‌های سینه است و واحد آن تریبه است.
مجمع البیان در ذیل اللغة گوید: ترائب اطراف سینه و مفرد آن تریبه است و در المعنی در ضمن نقل چند قول از عطا نقل کرده صلب مرد و ترائب زن، زیرا که فرزند از دو آب بوجود می‌آید و در آخر فرموده: مشهور در کلام عرب، تَرَائِب‌ استخوان‌های سینه و بالای آنهاست.
همین طور است در صحاح، قاموس، اقرب الموارد و در قاموس معانی دیگر نیز احتمال داده است.
زمخشری نیز آن را استخوان‌های سینه گفته و مثل عطا صلب مرد و ترائب زن گفته است.
بیضاوی نیز مثل عطا و زمخشری گفته و در ذیل قول خود مطلب دیگری آورده است.

۲.۷ - صلب

صلب در لغت هر چیز سخت و محکم و نفوذ ناپذیر است.
در نهج‌البلاغه حکمت ۳۳۳ در صفت مؤمن آمده‌: «نَفْسُهُ اَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ»
«نفس مؤمن از سنگ سختر است»
در اصطلاح به مهره‌های پشت و مجاری نطفه مرد گفته شده‌:
(وَ حَلائِلُ اَبْنائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ اَصْلابِکُمْ‌)
(و همچنين همسرهاى پسرانتان كه از نسل شما هستند.)
ناگفته نماند: قول عطا، زمخشری و بیضاوی که صلب را از مرد و ترائب را از زن گرفته‌اند به‌کلّی باطل و بی اساس است و در آیه شریفه نطفه زن مطرح نیست، زیرا در آیه ما قبل می‌گوید: انسان از آب جهنده که از میان صلب و ترائب بیرون می‌آید آفریده شده است. آب جهنده‌ (ماءٍ دافِقٍ)
(از آبى جهنده آفريده شده است)
فقط از مرد است نه زن، وانگهی مقاربت، فقط سبب نزول نطفه مرد است و ربطی به نطفه زن ندارد.
نطفه زن در حدود پنج روز پس از قاعدگی از تخمدان جدا شده و وارد لوله زهدان می‌گردد و در حدود پنج و شش روز در آن‌جا زنده می‌ماند اگر در عرض این مدت مقاربت اتفاق افتاد یکی از سلّول‌های نطفه مرد (اسپرماتوزئید) وارد نطفه زن (اوول) می‌گردد و رشد آن شروع می‌شود، انزال زن و لذّت او در حین مقاربت راجع به انزال نطفه او نیست بر خلاف مرد.
و خلاصه: آیه شریفه راجع به نطفه مرد است و صلب و ترائب را باید در وجود مرد جستجو نمود و آنکه مثل ابن کثیر و غیره درباره ترائب زن صحبت و نقل اقوال کرده‌اند از خود آیه غفلت نموده‌اند و گرنه از زن صحبتی به میان نمی‌آوردند.
احتمال قوی در آیه شریفه آن است، که مراد از صلب، قسمت آخر ستون فقرات مرد مقابل استخوان‌های عانه و مراد از ترائب استخوان‌های عانه و خاصره باشد. در تفسیر پرتوی از قرآن می‌گوید: مجرای منی از بیضه امتداد یافته و از راه مجرای معیّنی که در امتداد کشاله ران است به طرف داخل شکم می‌رود و به طرف مثانه که در پشت استخوان عانه است بر می‌گردد و در زیر مثانه از میان پروستات (غدّه‌ایست که در محل خروج ادار قرار دارد و مجرای ناقل منی از وسط آن عبور می‌کند) رد شده وارد مجرای ادرار می‌شود؛ قسمتی از این مجرا که داخل شکم است اطرافش حلقه استخوانی است که در جلو استخوان عانه و در طرفین و عقب استخوان خاصره و در پشت، ستون مهره و استخوان خارجی می‌باشد.
[۸۸] طالقانی، سیدمحمود، پرتوی از قرآن، ج۴، ص.

علی هذا مقصود از صلب قسمت آخر ستون مهره و از ترائب استخوان‌های دیگر است که منی از میان آنها گذشته وارد مجرای ادرار می‌شود و این است معنای‌ (یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ‌).
اگر گویند: تمام لغت نویسان و مفسّرین ترائب را استخوان‌های سینه و دنده‌ها و نحو آن معنی کرده‌اند و در مجمع البیان و غیره از اشعار عرب شاهد آورده که تریب استخوان سینه است؛ مثلا در صحّاح هست «اَشْرَفَ ثَدْیَاهَا عَلَی التَّرِیبِ‌» یعنی پستان‌هایش بر سینه مشرف است؛ در این صورت چگونه ممکن است ترائب را استخوان‌های عانه و خاصره بدانیم؟! ! گوییم: تَرِیبَه‌ و تَرَائِب‌ در اصل لغت به معنی استخوان سینه نیست و معنای اوّلی (تراب) در آن معتبر است و استخوان‌های سینه را از آن جهت ترائب گفته‌اند که مثل خاک به سهولت حرکت می‌کنند؛ طبرسی فرموده: چون استخوان‌های سینه مانند خاک به آسانی حرکت می‌کنند از آن جهت ترائب گفته‌اند.
در این صورت چه مانعی دارد که بگوییم استخوان‌های عانه و خاصره را از جهت نرم بودن و خاک مانند بودن تریبه گفته‌اند. اگر مفسّران گذشته در این عصر بوده و مجرای طبیعی منی را می‌دانستند، ترائب را استخوان‌های عانه و خاصره معنی می‌کردند.
در پرتوی از قرآن گوید: ترائب که جمع تریبه است در اصل لغت به معنای چیز نرم و نفوذ پذیر... و خاک مانند است.
[۹۰] طالقانی، سیدمحمود، پرتوی از قرآن، ج۴، ص.
این عبارت مبالغه‌آمیز است زیرا مادّه اوّلی که تراب است به معنی خاک می‌باشد. اگر مطلب آن‌طور بود امثال صحاح و قاموس می‌نوشتند که تراب به معنی نرمی است و خاک را از جهت نرم بودن تراب گویند، حال آن‌که چنین ننوشته‌اند.


در قرآن مجيد شش بار خلقت انسان از تراب مذكور است.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۲۶۸.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۱۶۵.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۲، ص۱۲.    
۴. کهف/سوره۱۸، آیه۳۷.    
۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۱۲.    
۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۳۵.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۲۷.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۶۵.    
۹. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۱.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۳۵.    
۱۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۳۲.    
۱۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۵.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۱۶.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۳۰.    
۱۵. سجده/سوره۳۲، آیه۷.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۱۵.    
۱۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۳۷۳.    
۱۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۴۹.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۲۱۲.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۱۲.    
۲۱. حجر/سوره۱۵، آیه۲۸.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۳.    
۲۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۵۱.    
۲۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۲۲۲.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۷.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۸۳.    
۲۷. ص/سوره۳۸، آیه۵۲.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵۶.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۳۳۳.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۱۸.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۲۰.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۵۰.    
۳۳. واقعه/سوره۵۶، آیه۳۶.    
۳۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۵.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۱۳.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۲۴.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۱۵۴.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۳۱.    
۳۹. نبأ/سوره۷۸، آیه۳۲.    
۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۸۳.    
۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۷۴.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۶۹.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۲۴۹.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۴۶.    
۴۵. شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج، ص۲۹۶.    
۴۶. شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۱، ص۲۹۱.    
۴۷. بلد/سوره۹۰، آیه۱۶.    
۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۹۱.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۹۳.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۱۰۵.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۵۱.    
۵۲. طارق/سوره۸۶، آیه۵-۷.    
۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۱.    
۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۳۱.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۶۰.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۱۰.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۱۵.    
۵۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۱۶۵.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۱۳.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۷.    
۶۱. جوهری، ابونصر، الصحاح، ج۱، ص۹۱.    
۶۲. فیروزآبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۱، ص۳۹.    
۶۳. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۲۹۶.    
۶۴. زمخشری، جارالله، کشاف، ج۴، ص۷۳۵.    
۶۵. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر بیضاوی، ج۵، ص۳۰۳.    
۶۶. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۸۵۶، حکمت۳۲۴.    
۶۷. عبده، محمد، نهج البلاغه، ط مطبعه الاستقامه، ج۳، ص۲۳۳، حکمت۳۳۳.    
۶۸. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۵۳۳، حکمت۳۳۳.    
۶۹. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۸۱۹، حکمت۳۳۳.    
۷۰. بحرانی، ابن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۶۸۹.    
۷۱. بحرانی، ابن میثم، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۴۰۸.    
۷۲. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۱۴، ص۶۷۳-۶۷۴.    
۷۳. هاشمی خویی، حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۱۶۳.    
۷۴. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۲۴۵.    
۷۵. نساء/سوره۴، آیه۲۳.    
۷۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۸۱.    
۷۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۴۲۱.    
۷۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۲۶۵.    
۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۹۵.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۴۸.    
۸۱. طارق/سوره۸۶، آیه۶.    
۸۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۱.    
۸۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۳۱.    
۸۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۶۰.    
۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۱۰.    
۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۱۵.    
۸۷. ابن کثیر، عمادالدین اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۵۳۲.    
۸۸. طالقانی، سیدمحمود، پرتوی از قرآن، ج۴، ص.
۸۹. جوهری، ابونصر، الصحاح، ج۱، ص۹۱.    
۹۰. طالقانی، سیدمحمود، پرتوی از قرآن، ج۴، ص.
۹۱. کهف/سوره۱۸، آیه۳۷.    
۹۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۱.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «تراب»، ج۱، ص۲۶۸.    






جعبه ابزار