تَعْجَبْ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَعْجَبْ:
(وَ اِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ) تَعْجَبْ: از مادّه
«عجب» (بر وزن
سبب) به معنی «به شگفت در آمدن» است و کلمه
«تعجّب» حالتی است که به انسان هنگام ناشناختن چیزی دست میدهد.
آیه مورد بحث، ارتباط و پیوستگی خاصی به مسئله مبدا و
معاد دارد.
به مواردی از کاربرد
تَعْجَبْ در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ اِن تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ اَئِذا کُنّا تُرابًا اَئِنّا لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ اوْلَئِکَ الَّذینَ کَفَرواْ بِرَبِّهِمْ وَ اوْلَئِکَ الاَغْلالُ فی اَعْناقِهِمْ وَ اوْلَئِکَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدونَ) (و اگر از چیزی در شگفتی فرو میروی، عجیب گفتار آنهاست که میگویند: «آیا هنگامی که ما
خاک شدیم، بار دیگر زنده میشویم و به
خلقت جدیدی باز میگردیم؟! » آنها کسانی هستند که به پروردگارشان
کافر شدهاند و غل و زنجیرها در گردنشان است و آنها اهل دوزخند و
جاودانه در آن خواهند ماند.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: در
مجمع البیان گفته است: عجب و تعجب به معنای این است که امری که سببش برای
انسان معلوم نیست بر
نفس آدمی هجوم آورد (و انسان به ناگهانی به او برخورد نماید). شبهه ایشان در امر معاد این است که گفتهاند:
(اَ اِذا کُنّا تُراباً اَ اِنّا لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ) خدای متعالی این
شبهه را به عنوان اینکه سخنی شگفتآور و سزاوار تعجب است ذکر فرموده، چون
بطلان و
فساد گفتارشان آن قدر واضح بود که هیچ انسان سلیم العقلی تردید در آن را
جایز نمیداند و با این حال اگر انسانی بدان قائل شود از مصادیق عجب خواهد بود و لذا فرمود:
(وَ اِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ... ) و معنای جمله به طوری که حذف متعلق تعجب بدان ارشاد میکند این است که: اگر از تو احیانا تعجبی سر بزند -که حتما هم سرمیزند، چون هیچ انسانی خالی از تعجب نیست- پس این کلام ایشان تعجبآور است و لزوما باید از آن شگفتی کنی و این ترکیب (یعنی حذف متعلق تعجب) کنایه از وجوب تعجب از گفتار ایشانست چون بطلانش واضح است و هیچ خردمندی آن را نمیپسندد.
آیه
(وَ اِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ) ارتباط و پیوستگی خاصی به مسئله مبدا و معاد دارد، میگوید:
«و اگر میخواهی (از چیزی) تعجب کنی، عجیب گفتار آنها (کافران) است که میگویند آیا هنگامی که خاک شدیم (بار دیگر زنده میشویم و) به خلقت جدیدی بازمیگردیم؟...»
این همان تعجّبی است که همه اقوام جاهلی از مسئله معاد داشتند و آفرینش و
حیات را بعد از
مرگ محال میپنداشتند در حالی که در
آیات قرآن به این مسئله به خوبی پاسخ گفته شده است و آن این که چه فرقی میان آغاز خلقت و تجدید خلقت است؟ همان کسی که قادر بود در آغاز آنها را بیافریند قادر است بار دیگر جامه هستی و حیات را دراندامشان بپوشاند، گویا اینها آغاز خلقت خویش را فراموش کردهاند که در تجدید آن بحث و گفتگو میکنند.
(بَلْ عَجِبوا اَن جاءهُمْ مُنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقالَ الْکافِرونَ هَذا شَیْءٌ عَجیبٌ) (آنها تعجب کردند که پیامبری انذارگر از میان خودشان به سراغ آنها آمده و سخن از معاد میگوید) و کافران گفتند: این چیز شگفت آوری است!)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید:
(فَقالَ الْکافِرونَ هذا شَیْءٌ عَجیبٌ) در این جمله منکرین
نبوت را به وصف کافرون توصیف کرده -با اینکه میتوانست بفرماید و قال المشرکون و یا عبارتی دیگر مثل آن- و این بدان منظور بوده که دلالت کند بر اینکه مشرکین میخواستهاند با این تعجب خود
حق را پوشیده بدارند، چون
کفر به معنای پنهان کردن است و اشاره در جمله
(هذا شَیْءٌ عَجیبٌ) به مساله
بعث و بازگشت به سوی خدا است، میگویند مساله معاد امری است عجیب، هم چنان که آیه بعدش همین را
تفسیر میکند و از قول آنان میفرماید:
(اَ اِذا مِتْنا وَ کُنّا تُراباً... ) (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
در آیه ۲
سوره ق به کلمه «عجیب» (شگفتانگیز) برمیخوریم در آنجا آمده است:
«آنها (منکران لجوج) تعجب کردند که پیامبری انذارگر از میان خودشان آمده و کافران گفتند: این چیز عجیبی است.»
(هذا شَیْءٌ عَجیبٌ) این ایرادی است که
قرآن بارها به آن و پاسخ آن اشاره کرده و تکرار آن نشان میدهد که از ایرادهای اصلی کفار بوده که همواره آن را تکرار میکردند.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «تَعْجَبْ»، ج۳، ص۱۰۰-۱۰۱.