• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تَعْجَبْ (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





تَعْجَبْ: (وَ اِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ)
تَعْجَبْ: از مادّه «عجب» (بر وزن سبب) به معنی «به شگفت در آمدن» است و کلمه «تعجّب» حالتی است که به انسان هنگام ناشناختن چیزی دست می‌دهد.
آیه مورد بحث، ارتباط و پیوستگی خاصی به مسئله مبدا و معاد دارد.



به مواردی از کاربرد تَعْجَبْ در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - تَعْجَبْ (آیه ۵ سوره رعد)

(وَ اِن تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ اَئِذا کُنّا تُرابًا اَئِنّا لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ اوْلَئِکَ الَّذینَ کَفَرواْ بِرَبِّهِمْ وَ اوْلَئِکَ الاَغْلالُ فی اَعْناقِهِمْ وَ اوْلَئِکَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدونَ) (و اگر از چیزی در شگفتی فرو می‌روی، عجیب گفتار آن‌هاست که می‌گویند: «آیا هنگامی که ما خاک شدیم، بار دیگر زنده می‌شویم و به خلقت جدیدی باز می‌گردیم؟! » آن‌ها کسانی هستند که به پروردگارشان کافر شده‌اند و غل و زنجیرها در گردنشان است و آن‌ها اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند.)

۱.۱.۱ - تَعْجَبْ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: در مجمع البیان گفته است: عجب و تعجب به معنای این است که امری که سببش برای انسان معلوم نیست بر نفس آدمی هجوم آورد (و انسان به ناگهانی به او برخورد نماید). شبهه ایشان در امر معاد این است که گفته‌اند: (اَ اِذا کُنّا تُراباً اَ اِنّا لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ) خدای متعالی این شبهه را به عنوان اینکه سخنی شگفت‌آور و سزاوار تعجب است ذکر فرموده، چون بطلان و فساد گفتارشان آن قدر واضح بود که هیچ انسان سلیم العقلی تردید در آن را جایز نمی‌داند و با این حال اگر انسانی بدان قائل شود از مصادیق عجب خواهد بود و لذا فرمود: (وَ اِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ... ) و معنای جمله به طوری که حذف متعلق تعجب بدان ارشاد می‌کند این است که: اگر از تو احیانا تعجبی سر بزند -که حتما هم سرمی‌زند، چون هیچ انسانی خالی از تعجب نیست- پس این کلام ایشان تعجب‌آور است و لزوما باید از آن شگفتی کنی و این ترکیب (یعنی حذف متعلق تعجب) کنایه از وجوب تعجب از گفتار ایشانست چون بطلانش واضح است و هیچ خردمندی آن را نمی‌پسندد.

۱.۱.۲ - تَعْجَبْ در تفسیر نمونه

آیه (وَ اِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ) ارتباط و پیوستگی خاصی به مسئله مبدا و معاد دارد، می‌گوید:
«و اگر می‌خواهی (از چیزی) تعجب کنی، عجیب گفتار آن‌ها (کافران) است که می‌گویند آیا هنگامی که خاک شدیم (بار دیگر زنده می‌شویم و) به خلقت جدیدی بازمی‌گردیم؟...»
این همان تعجّبی است که همه اقوام جاهلی از مسئله معاد داشتند و آفرینش و حیات را بعد از مرگ محال می‌پنداشتند در حالی که در آیات قرآن به این مسئله به خوبی پاسخ گفته شده است و آن این که چه فرقی میان آغاز خلقت و تجدید خلقت است؟ همان کسی که قادر بود در آغاز آن‌ها را بیافریند قادر است بار دیگر جامه هستی و حیات را در‌اندامشان بپوشاند، گویا این‌ها آغاز خلقت خویش را فراموش کرده‌اند که در تجدید آن بحث و گفتگو می‌کنند.

۱.۲ - عَجیبٌ (آیه ۲ سوره ق)

(بَلْ عَجِبوا اَن جاءهُمْ مُنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقالَ الْکافِرونَ هَذا شَیْءٌ عَجیبٌ) (آن‌ها تعجب کردند که پیامبری انذارگر از میان خودشان به سراغ آن‌ها آمده و سخن از معاد می‌گوید) و کافران گفتند: این چیز شگفت آوری است!)

۱.۲.۱ - عَجیبٌ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: (فَقالَ الْکافِرونَ هذا شَیْ‌ءٌ عَجیبٌ) در این جمله منکرین نبوت را به وصف کافرون توصیف کرده -با اینکه می‌توانست بفرماید و قال المشرکون و یا عبارتی دیگر مثل آن- و این بدان منظور بوده که دلالت کند بر اینکه مشرکین می‌خواسته‌اند با این تعجب‌ خود حق را پوشیده بدارند، چون کفر به معنای پنهان کردن است و اشاره در جمله‌ (هذا شَیْ‌ءٌ عَجیبٌ) به مساله بعث و بازگشت به سوی خدا است، می‌گویند مساله معاد امری است عجیب، هم چنان که آیه بعدش همین را تفسیر می‌کند و از قول آنان می‌فرماید: (اَ اِذا مِتْنا وَ کُنّا تُراباً... )

۱.۲.۲ - عَجیبٌ در تفسیر نمونه

در آیه ۲ سوره ق به کلمه «عجیب» (شگفت‌انگیز) برمی‌خوریم در آنجا آمده است:
«آن‌ها (منکران لجوج) تعجب کردند که پیامبری انذارگر از میان خودشان آمده و کافران گفتند: این چیز عجیبی است.» (هذا شَیْءٌ عَجیبٌ)
این ایرادی است که قرآن بارها به آن و پاسخ آن اشاره کرده و تکرار آن نشان می‌دهد که از ایرادهای اصلی کفار بوده که همواره آن را تکرار می‌کردند.


۱. رعد/سوره۱۳، آیه۵.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۴۷.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۲، ص۱۱۵.    
۴. رعد/سوره۱۳، آیه۵.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۴۹.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۴۰۵.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۲۹۷-۲۹۸.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۷.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۲۶.    
۱۰. رعد/سوره۱۳، آیه۵.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۱۰، ص۱۲۴.    
۱۲. ق/سوره۵۰، آیه۲.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۱۸.    
۱۴. ق/سوره۵۰، آیه۳.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۵۰۵-۵۰۶.    
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۳۸.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۳۶.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۱۱.    
۱۹. ق/سوره۵۰، آیه۲.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۲۲، ص۲۲۸.    



شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «تَعْجَبْ»، ج۳، ص۱۰۰-۱۰۱.    






جعبه ابزار