تَرائِب (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَرائِب (به فتح تاء و کسر همزه) از
واژگان قرآن کریم به معنای استخوانهای
عانه و
خاصره است که
منی از میان آنها گذشته وارد مجرای
ادرار میشود.
تَرائِب استخوانهای عانه و خاصره است که منی از میان آنها گذشته وارد مجرای ادرار میشود.
به موردی از
تَرائِب که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(فَلْیَنْظُرِ الْاِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ • خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ • یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ) (
انسان بايد بنگرد كه از چه چيز آفريده شده است؟! از آبى جهنده آفريده شده است، آبى كه از ميان پشت و سينهها خارج مىشود!.)
راغب گوید: ترائب دندههای سینه است و واحد آن تریبه است.
مجمع البیان در ذیل اللغة گوید: ترائب اطراف سینه و مفرد آن تریبه است و در المعنی در ضمن نقل چند قول از
عطا نقل کرده صلب مرد و ترائب زن، زیرا که
فرزند از دو آب بوجود میآید و در آخر فرموده: مشهور در کلام
عرب، تَرَائِب استخوانهای سینه و بالای آنهاست.
همین طور است در
صحاح،
قاموس،
اقرب الموارد و در قاموس معانی دیگر نیز احتمال داده است.
زمخشری نیز آن را استخوانهای سینه گفته و مثل عطا صلب مرد و ترائب زن گفته است.
بیضاوی نیز مثل عطا و زمخشری گفته و در ذیل قول خود مطلب دیگری آورده است.
صلب در لغت هر چیز سخت و محکم و نفوذ ناپذیر است.
در
نهجالبلاغه حکمت ۳۳۳ در صفت مؤمن آمده:
«نَفْسُهُ اَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ» «نفس
مؤمن از سنگ سختر است»
در اصطلاح به مهرههای پشت و مجاری
نطفه مرد گفته شده:
(وَ حَلائِلُ اَبْنائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ اَصْلابِکُمْ) (و همچنين همسرهاى پسرانتان كه از
نسل شما هستند.)
ناگفته نماند: قول عطا، زمخشری و بیضاوی که صلب را از مرد و ترائب را از زن گرفتهاند بهکلّی باطل و بی اساس است و در
آیه شریفه نطفه زن مطرح نیست، زیرا در آیه ما قبل میگوید: انسان از آب جهنده که از میان صلب و ترائب بیرون میآید آفریده شده است. آب جهنده
(ماءٍ دافِقٍ) (از آبى جهنده آفريده شده است)
فقط از مرد است نه زن، وانگهی
مقاربت، فقط سبب نزول نطفه مرد است و ربطی به نطفه زن ندارد.
نطفه زن در حدود پنج روز پس از
قاعدگی از تخمدان جدا شده و وارد لوله
زهدان میگردد و در حدود پنج و شش روز در آنجا زنده میماند اگر در عرض این مدت مقاربت اتفاق افتاد یکی از سلّولهای نطفه مرد (اسپرماتوزئید) وارد نطفه زن (
اوول) میگردد و رشد آن شروع میشود، انزال زن و لذّت او در حین مقاربت راجع به انزال نطفه او نیست بر خلاف مرد.
و خلاصه: آیه شریفه راجع به نطفه مرد است و صلب و ترائب را باید در وجود مرد جستجو نمود و آنکه مثل
ابن کثیر و غیره درباره ترائب زن صحبت و نقل اقوال کردهاند از خود آیه
غفلت نمودهاند و گرنه از زن صحبتی به میان نمیآوردند.
احتمال قوی در آیه شریفه آن است، که مراد از صلب، قسمت آخر ستون فقرات مرد مقابل استخوانهای عانه و مراد از ترائب استخوانهای عانه و خاصره باشد. در تفسیر
پرتوی از قرآن میگوید: مجرای منی از
بیضه امتداد یافته و از راه مجرای معیّنی که در امتداد کشاله ران است به طرف داخل
شکم میرود و به طرف
مثانه که در پشت استخوان عانه است بر میگردد و در زیر مثانه از میان
پروستات (غدّهایست که در محل خروج ادار قرار دارد و مجرای ناقل منی از وسط آن عبور میکند) رد شده وارد مجرای ادرار میشود؛ قسمتی از این مجرا که داخل شکم است اطرافش حلقه استخوانی است که در جلو استخوان عانه و در طرفین و عقب استخوان خاصره و در پشت، ستون مهره و استخوان خارجی میباشد.
علی هذا مقصود از صلب قسمت آخر ستون مهره و از ترائب استخوانهای دیگر است که منی از میان آنها گذشته وارد مجرای ادرار میشود و این است معنای
(یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ).
اگر گویند: تمام لغت نویسان و مفسّرین ترائب را استخوانهای سینه و دندهها و نحو آن معنی کردهاند و در مجمع البیان و غیره از اشعار عرب شاهد آورده که تریب استخوان سینه است؛ مثلا در صحّاح هست «اَشْرَفَ ثَدْیَاهَا عَلَی التَّرِیبِ» یعنی پستانهایش بر سینه مشرف است؛
در این صورت چگونه ممکن است ترائب را استخوانهای عانه و خاصره بدانیم؟! ! گوییم: تَرِیبَه و تَرَائِب در اصل لغت به معنی استخوان سینه نیست و معنای
اوّلی (تراب) در آن معتبر است و استخوانهای سینه را از آن جهت ترائب گفتهاند که مثل
خاک به سهولت حرکت میکنند؛
طبرسی فرموده: چون استخوانهای سینه مانند خاک به آسانی حرکت میکنند از آن جهت ترائب گفتهاند.
در این صورت چه مانعی دارد که بگوییم استخوانهای عانه و خاصره را از جهت نرم بودن و خاک مانند بودن تریبه گفتهاند. اگر مفسّران گذشته در این عصر بوده و مجرای طبیعی منی را میدانستند، ترائب را استخوانهای عانه و خاصره معنی میکردند.
در پرتوی از قرآن گوید: ترائب که جمع تریبه است در اصل لغت به معنای چیز نرم و نفوذ پذیر... و خاک مانند است.
این عبارت مبالغهآمیز است زیرا مادّه
اوّلی که تراب است به معنی خاک میباشد. اگر مطلب آنطور بود امثال صحاح و قاموس مینوشتند که تراب به معنی نرمی است و خاک را از جهت نرم بودن تراب گویند، حال آنکه چنین ننوشتهاند.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "تراب"، ج۱، ص۲۶۹.