تولی در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در اسلام دو اصل به نام «
تولی»
و «
تبری»
و به تعبیر دیگر «حب فی الله»
و «بغض فی الله» وجود دارد که هر دو
در واقع اشاره به یک
حقیقت است.
تولی و تبری با این هیئت ترکیبی
در قرآن نیامده؛ ولی ماده «
ولی»
و مشتقات آن
در مفهوم دوستی
و سرپرستی
و یاری
و واژه
تبری و برائت به معنای بیزاری
و دوری جستن،
در آیاتی به کار رفته است
در اسلام دو اصل به نام «
تولی»
و «
تبری»
و به تعبیر دیگر «حب فی الله»
و «بغض فی الله» وجود دارد که هر دو
در واقع اشاره به یک
حقیقت است. طبق این دو اصل ما موظفیم دوستان
خدا را دوست بداریم
و دشمنان خدا را دشمن،
و پیشوایان بزرگ
دین یعنی
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امامان معصوم (علیهمالسّلام) را
در همه چیز
اسوه و الگوی خود قرار دهیم.
این دستور به قدری مهم است، که
در آیات قرآن به عنوان نشانه ی
ایمان،
و در روایات اسلامی به عنوان «اوثق عری الایمان» (محکمترین دستگیره ی ایمان) معرفی شده،
و تا «
تولی»
و «
تبری» نباشد، بقیه ی اعمال،
عبادات و اطاعات، بی حاصل شمرده شده است، که مدارک آن از آیات
و روایات را به خواست خدا
در بحثهای آینده خواهیم دید.
این
تولی و تبری یا «حب فی الله
و بغض فی الله» یکی از گامهای بسیار مهم
و مؤثر
در تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله است. روی همین اصل، بسیاری از
علمای اخلاق وجود استاد
و مربی را برای رهروان این راه، لازم شمردهاند.
با این اشاره به سراغ آیات قرآن میرویم
و مساله
تولی و تبری را
در قرآن مجید مورد بررسی قرار میدهیم:
۱. «قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم
و الذین معه اذ قالوا لقومهم انا برآء منکم
و مما تعبدون من دون الله؛
سرمشق خوبی
در زندگی
ابراهیم و کسانی که با او بودند برای شما وجود داشت،
در آن هنگام که به
قوم (
مشرک) خود گفتند ما از شما
و آنچه غیر از خدا میپرستید بیزاریم!»
۲. «لقد کان لکم فیهم اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله
و الیوم الآخر
و من یتول فان الله هو الغنی الحمید؛
(آری) برای شما
در زندگی آنها
اسوه حسنه (
و سرمشق نیکویی) بود، برای کسانی که امید به خدا
و روز قیامت دارند؛
و هر کس سرپیچی کند (به خویشتن
ضرر زده است، زیرا) خداوند بی نیاز
و شایسته ی ستایش است.»
۳. «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله
و الیوم الآخر
و ذکر الله کثیرا؛
مسلما برای شما
در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که
امید به
رحمت خدا
و روز رستاخیز دارند
و خدا را بسیار یاد میکنند.»
۴. «لا تجد قوما یؤمنون بالله
و الیوم الآخر یوادون من حاد الله
و رسوله
و لو کانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم اولئک کتب فی قلوبهم الایمان
و ایدهم بروح منه
و یدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها رضی الله عنهم
و رضوا عنه اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون؛
هیچ قومی را که ایمان به خدا
و روز رستاخیز دارند نمییابی که با دشمنان خدا
و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان باشند؛ آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه ی دل هایشان نوشته،
و با روحی از ناحیه ی خودش آنها را تقویت فرموده،
و آنها را
در باغهایی از
بهشت وارد میکند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است، جاودانه
در آن میمانند؛ خدا از آنها خشنود است
و آنان (نیز) از خدا خشنودند، آنها «
حزب الله» اند، بدانید «حزب الله» پیروز
و رستگارند.»
۵. «یا ایها الذین آمنوا لا
تتولوا قوما غضب الله علیهم؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید! با قومی که خداوند آنان را مورد
غضب قرار داده، دوستی نکنید!»
۶. «
و المؤمنون
و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف
و ینهون عن المنکر
و یقیمون الصلاة
و یؤتون الزکاة
و یطیعون الله
و رسوله اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم؛
مردان
و زنان با ایمان ولی (
و یار
و یاور) یکدیگرند؛
امر به معروف و نهی از منکر میکنند؛
نماز را بر پا میدارند؛
و زکات را میپردازند؛
و خدا
و رسولش را اطاعت میکنند؛ به زودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار میدهد؛ خداوند توانا
و حکیم است!»
۷. «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور
و الذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون؛
خداوند، ولی
و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی
نور خارج میسازد؛ (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند
و همیشه
در آن خواهند ماند.»
۸. «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله
و کونوا مع الصادقین؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید تقوای الهی پیشه کنید
و (همیشه) با صادقان باشید!»
برای مشخص شدن معنای
تولی و تبری در قرآن
تفسیر آیات مربوط به
تولی و تبری را
در ذیل می آوریم.
از آیات
سوره ممتحنه به خوبی بر میآید که بعضی از
مؤمنان تازه کار
و بی خبر از دستورات
اسلام، با دشمنان سر
و سری داشتند.
از
شان نزول آیات آغاز این
سوره استفاده میشود که پیش از
فتح مکه فردی به نام «
حاطب بن ابی بلتعه» توسط زنی به نام «ساره» نامهای مخفیانه به اهل
مکه نوشت که رسول خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) قصد دارد به سوی شما بیاید
و مکه را
فتح کند، آماده ی
دفاع از خود باشید.
این
در حالی بود که پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) آماده ی فتح مکه میشد،
و ترتیبی داده بود که این خبر به هیچ وجه منتقل به
مردم مکه نشود تا مقاومت چندانی نشود،
و خونها کمتر ریخته شود؛ زن آن نامه را گرفت
و در لای گیسوان خود پنهان نمود
و به سرعت به سوی مکه حرکت نمود؛
جبرئیل این ماجرا را به پیامبر (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) خبر داد،
و آن حضرت،
علی (علیهالسّلام) را برای گرفتن نامه به تعقیب او فرستاد؛ او
در آغاز منکر شد،
و هنگامی که مورد تهدید قرار گرفت، نامه را بیرون آورد
و خدمت حضرت علی (علیهالسّلام) داد؛
و آن حضرت نامه را خدمت پیامبر (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) آورد؛ حاطب احضار شد،
و سخت مورد
سرزنش قرار گرفت؛
و عذری آورد
و پیامبر (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم)
عذر او را ظاهرا پذیرفت؛
و آیات آغاز سوره ی ممتحنه به عنوان یک هشدار برای پیشگیری از تکرار این گونه اعمال نازل گردید؛
و یکی از اصول اساسی اسلام، یعنی مساله ی
اقتداء به نیکان
و پاکان
و اولیاء الله
و قطع علاقه
و پیوند با دشمنان حق
و در یک جمله «حب فی الله
و بغض فی الله» را بیان کرد.
در آغاز این سوره، همه ی مؤمنان را مخاطب ساخته میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوی
و عدوکم اولیاء تلقون الیهم بالمودة
و قد کفروا بما جاءکم من الحق یخرجون الرسول
و ایاکم ان تؤمنوا بالله ربکم؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید دشمن من
و دشمن خود را دوست خویش قرار ندهید، شما نسبت به آنها اظهار محبت میکنید
در حالی که آنها نسبت به آنچه بر شما نازل شده است کفر میورزند،
و رسول خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم)
و شما را به خاطر ایمان آوردن به پروردگارتان، از شهر
و دیارتان بیرون میکنند! »
این نکته روشن است که اگر هنگام تضاد «پیوندهای محبت
و دوستی» با «پیوندهای اعتقادی
و ارزشی» پیوند محبت
و دوستی مقدم شمرده شود، پایههای
اعتقاد و ارزشها متزلزل میگردد
و انسان تدریجا به سوی
باطل و فساد گرایش پیدا میکند؛
و نکته ی اساسی «حب فی الله
و بغض فی الله» یا به تعبیر دگیر،
تولای اولیاء الله و تبرای از
اعداء الله نیز همین است. (دقت کنید)
سپس
در ادامه ی این سخن (
در آیه ی چهارم همین سوره)
مسلمانان را به پیروی از ابراهیم (علیهالسّلام)
و یارانش، به عنوان یک «اسوه ی حسنه»
و «الگوی زیبا
و پر ارزش» دعوت کرده، میفرماید: «قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم
و الذین معه اذ قالوا لقومهم انا برآء منکم
و مما تعبدون من دون الله؛
در زندگی ابراهیم
و کسانی که با او بودند اسوه ی خوبی برای شما وجود داشت،
در آن هنگام که به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما
و آنچه غیر از خدا میپرستید بیزاریم! »
اسوه (بر وزن لقمه) معنی مصدری دارد؛ به معنی
تأسی نمودن و در اصل به معنی حالتی است که از پیروی کردن دیگری حاصل میشود؛ به تعبیری دیگر، به معنی
اقتدا کردن و پیروی نمودن است.
و ما
در فارسی معمولی امروز از آن به عنوان سرمشق گرفتن تعبیر میکنیم.
بدیهی است این امر ممکن است
در کارهای خوب باشد یا کارهای بد؛ به همین دلیل،
در آیه ی مورد بحث تعبیر به اسوه ی حسنه شده؛ یعنی، کار ابراهیم
و یارانش سرمشق خوبی برای شما بود، چرا که آنها پیوندهای ظاهری
و مادی را با قومشان به خاطر گسستن پیوندهای توحیدی
و اعتقادی قطع کردند.
«
راغب»
در «
مفردات» معتقد است که واژه ی «اسی» (بر وزن عصا) به معنی غم
و اندوه، نیز از همین ماده گرفته شده (
و این به خاطر آن است که به افراد ماتم زده
و غمگین گفته میشود: «لک بفلان اسوة؛ تو باید از فلان کس سرمشق بگیری (که فلان
مصیبت بزرگ بر او وارد شد
و صبر و شیکبایی کرد! ) »
ولی بعضی از ارباب لغت ماند
ابن فارس در «
مقاییس»، این دو ماده را از یکدیگر جدا میداند (اولی را به اصطلاح ناقص واوی
و دومی را ناقص یایی با دو معنی متفاوت میشمرد).
به هر حال، قرآن مجید برای تشویق مسلمانان، به مساله ی مهم «حب فی الله
و بغض فی الله» ابراهیم
و یارانش را سرمشق قرار میدهد، چرا که انتخاب سرمشقها
و الگوهای پاک
و با ایمان
و شجاع و مقاوم، تاثیر عمیقی
در پاکسازی
روح و فکر و اخلاق و اعمال انسان دارد.
این همان چیزی است که
علمای اخلاق روی آن تکیه کرده
و در سیر و سلوک الی الله انتخاب «قدوه»
و «اسوه» را وسیله ی پیشرفت
و تعالی میدانند.
در آیه ی دوم مورد بحث، که ادامه ی همان بحث آیه ی بالا است، بار دیگر به برنامه ی ابراهیم
و یارانش اشاره کرده، میفرماید: «لقد کان لکم فیهم اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله
و الیوم الآخر
و من یتول فان الله هو الغنی الحمید؛ برای شما مسلمانان
در برنامه ی زندگی آنها سرمشق نیکویی بود؛ برای آنها که
امید به خدا
و روز قیامت دارند،
و هر کس (از تاسی به این مردان خدا) سرپیچی کند (
و طرح دوستی با دشمنان خدا بریزد به خود زیان رسانده است
و خداوند نیازی به او ندارد.) ، او از همگان بی نیاز
و شایسته ی ستایش است.»
تفاوتی که این آیه با آیه ی قبل دارد
در دو قسمت است: نخست این که،
در این آیه بر این موضوع تکیه میکند که «حب فی الله
و بغض فی الله» از آثار ایمان به خدا
و معاد است؛
و دیگر این که این مساله چیزی نیست که خدا به آن نیاز داشته باشد، این نیاز شماست
و برای تکامل روحی
و معنوی
و حفظ سلامت جامعه ی شما میباشد.
چهارمین آیه، ناظر به
جنگ احزاب است.
در این آیه به نکته ی مهمی اشاره میکند
و آن این که علی رغم ضعفها
و بی تابیها
و بدگمانیهای بعضی از تازه مسلمانان
در این میدان نبرد عظیم، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) مانند کوهی استوار، مقاومت
و ایستادگی کرد؛ از آرایش جنگهای صحیح
و انتخاب بهترین روشهای نظامی لحظهای غافل نمیماند
و در عین حال از راههای مختلف برای ایجاد شکاف
در جبهه ی دشمن از پای نمینشست؛ همراه دیگر مؤمنان کلنگ به دست گرفت
و خندق کند،
و برای حفظ یارانش با آنها مزاح
و شوخی میکرد؛ برای دلگرم ساختن مؤمنان، آنان را به خواندن
اشعار حماسی تشویق مینمود؛ آنی از
یاد خدا غافل نبود،
و یارانش را به آینده ی درخشان
و فتوحات بزرگ نوید میداد.
همین امور سبب حفظ جمعیت اندک مسلمین
در برابر گروه عظیم احزاب که از نظر ظاهری کاملا برتری داشتند، شد؛ این ایستادگی
و مقاومت عجیب سرمشقی برای همه بود.
قرآن میفرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله
و الیوم الآخر
و ذکر الله کثیرا؛ رسول خدا (
در میدان جنگ احزاب) اسوه ی نیکویی بود برای آنها که امید به خدا
و روز رستاخیز دارند،
و خدا را بسیار یاد میکنند.»
نه تنها
در میدان جنگ احزاب که مصداق
جهاد اصغر محسوب میشد، پیغمبر (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) اسوه
و الگو بود، بلکه
در میان
جهاد اکبر و مبارزه ی با هوی
و هوسهای نفسانی
و تهذیب اخلاق نیز اسوه
و سرمشق بسیار مهمی بود؛
و آن کسی که بتواند گام
در جای گامهای آن بزرگوار بنهد، این راه پرفراز
و نشیب را با سرعت خواهد پیمود.
قابل توجه این که
در این آیه، علاوه بر مساله ی ایمان به خدا
و روز جزا (لمن کان یرجوا الله
و الیوم الآخر)، روی یاد خدا نیز تکیه شده است.
و با ذکر جمله ی «
و ذکر الله کثیرا» نشان میدهد آنها که بسیار به یاد خدا هستند، از هدایتهای چنین پیشوایی الهام میگیرند، زیرا
ایمان و ذکر خدا، آنها را متوجه مسئولیتهای بزرگشان میکند؛
در نتیجه به دنبال
رهبر و پیشوایی میگردند،
و کسی را بهتر از رسول خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) برای این کار نمییابند.
در پنجمین آیه، روی نقطه ی مقابل این مساله یعنی بغض فی الله تکیه کردهاست.
خداوند متعال
در این آیه میفرماید: «لا تجد قوما یؤمنون بالله
و الیوم الآخر یوادون من حاد الله
و رسوله
و لو کانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم اولئک کتب فی قلوبهم الایمان
و ایدهم بروح منه؛ هیچ قومی را که ایمان به خدا
و روز قیامت دارد نمییابی که با دشمنان خدا
و رسولش دوستی کند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنها باشند؛ آنها کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه ی دلهایشان نوشته
و با روحی از ناحیه ی خودش آنان را تقویت فرموده است.»
این آیه نشان میدهد که هنگام قرار گرفتن بر سر دو راهی «حفظ پیوندهای الهی»
و «حفظ پیوندهای خویشاوندی» کدام را باید مقدم شمرد؛ با صراحت میگوید: اگر نزدیکترین خویشاوندان از راه خدا منحرف شوند،
و آلوده به
کفر و فساد گردند، باید از آنها برید
و به خدا
و ارزشهای والای الهی انسانی پیوست. قابل توجه این که با دو جمله ی بسیار پر معنی (اولئک کتب فی قلوبهم الایمان
و ایدهم بروح منه) (آنها کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه ی قلوبشان نوشته
و با روح الهی آنان را تقویت فرموده است.) بر این مساله تاکید مینهد.
یعنی «حب فی الله
و بغض فی الله» از ایمان سرچشمه میگیرد،
و تداوم تکامل ایمان هم از «حب فی الله
و بغض فی الله» است.
و به تعبیر دیگر، هر دو
در یکدیگر تاثیر متقابل دارند، با این تفاوت که آغاز کار باید از ایمان به مبدا
و معاد شروع شود،
و تکامل آن از «حب فی الله
و بغض فی الله» حاصل میگردد.
در ششمین آیه، سخن از پیوند معنوی
و روحانی مؤمنان با یکدیگر است؛ میفرماید: «
و المؤمنون
و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف
و ینهون عن المنکر
و یقیمون الصلاة
و یؤتون الزکاة
و یطیعون الله
و رسوله اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم؛ مردان
و زنان با ایمان ولی (
و یار
و یاور) یکدیگرند؛
امر به معروف و نهی از منکر میکنند؛
نماز را بر پا میدارند؛
و زکات را میپردازند؛
و خدا
و رسولش را
اطاعت میکنند؛ به زودی خدا آنان را مورد
رحمت خویش قرار میدهد؛ خداوند توانا
و حکیم است! »این پیوند معنوی
و روحانی که بر اساس
امر به معروف و نهی از منکر و اقامه ی نماز
و اداء زکات
و اطاعت خدا
و پیامبرش، استوار است؛ سبب میشود که آنها نه تنها
در اعمال
و رفتار، بلکه
در خلق
و خوی خویش از یکدیگر الهام بگیرند؛
و هر کدام سرمشق برای دیگری باشند؛
و اگر میخواهند همرنگ
جماعت شوند، باید همرنگ این جماعت شوند، نه جماعتهای
گمراه و منحرفی که باید رابطه ی خود را از آنها برید!
در واقع امر به معروف
و نهی از منکر که
در سرلوحه ی برنامههای آنها ـ طبق آیه ی فوق ـ قرار گرفته، آنها را ملزم میدارد که مراقب اخلاق
و اعمال یکدیگر باشند؛
و این خود کمک مؤثری به تهذیب اخلاق
و نفوس میکند.
مؤمنان، به خدا وابستهاند
و از صفات
جلال و جمال او سرمشق میگیرند.
در هفتمین آیه، تفاوت خط
مؤمنان و کافران تبیین شده است؛ مؤمنان، به خدا وابستهاند
و از صفات جلال
و جمال او سرمشق میگیرند؛ کافران به
طاغوت وابسته بوده
و اعمال
و اخلاق آنها بازتابی از صفات طاغوت است؛ میفرماید: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور
و الذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون؛ خداوند، ولی
و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی
نور خارج میسازد؛ (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند
و همیشه
در آن خواهند ماند.»
در این آیه، خارج شدن از ظلمات به نور، به صورت نتیجه ی ولایت خداوند بر مؤمنان ذکر شده است،
و خروج از نور به سوی ظلمتها از آثار
ولایت طاغوت.
نور
و ظلمت
در این آیه، معنی وسیعی دارد که تمام نیکیها
و بدیها، خوبیها
و زشتیها
و فضایل
و رذایل را شامل میشود.
آری! آن کس که
در سایه ی
ولایت الله قرار گیرد، هجرتش از رذایل به فضایل
و از بدیها به خوبیها آغاز میگردد؛ زیرا سرمشق او
در همه جا صفات جلال
و جمال خداست. او به سوی پاکی میرود، چرا که ذات مقدس خدا از هر آلودگی
و نقص، پاک
و منزه است. او به سوی
رحمت و رافت،
و جود و سخاوت پیش میرود، چرا که ذات خداوند،
رحمان و رحیم،
و جواد
و کریم است؛
و به همین ترتیب، حرکت به سوی فضایل دیگر شروع میشود، چرا که نقطه ی امید
و مقصد
و مقصود
و معبود و محبوب، اوست.
درست عکس این حرکت، یعنی از فضایل به سوی رذایل از آن کسانی است که طاغوت (بتهای بی شعور
و بی خاصیت
و فاقد چشم
و گوش
و هوش،
و همچنین انسانهای طغیان گر
و خودکامه) را ولی خود قرار دادهاند.
در هشمین آیه، قرآن مجید همه ی مؤمنان را مخاطب ساخته
و میگوید: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله
و کونوا مع الصادقین؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید تقوای الهی پیشه کنید
و (همیشه) با صادقیان باشید!»
در حقیقت جمله ی دوم
در آیه ی شریفه (کونوا مع الصادقین) تکمیل جمله ی اول (اتقوا الله) است. آری! برای پیمودن راه
تقوا و و پرهیزکاری،
و پاکی ظاهر
و باطن باید همراه
و همگام صادقان بود
و در سایه ی آنها قدم برداشت.
در روایات فراوانی که از طرق
شیعه و اهل سنت در منابع معروف اسلامی آمده است، این آیه تطبیق بر علی (علیهالسّلام) یا همه ی
اهل بیت (علیهمالسّلام) شده است.
این روایات را میتوانید
در «
الدر المنثور سیوطی»
و «
مناقب خوارزمی»
و «
درر السمطین زرندی»
و «
شواهد التنزیل»
حاکم حسکانی و کتب دیگر. مطالعه کنید. (برای توضیح بیشتر به کتاب
پیام قرآن، جلد ۹، مراجعه کنید.)
«
حافظ سلیمان قندوزی»
در «
ینابیع المودة»،
و «
علامه ی حموینی»
در «
فرائد السمطین»،
و «
شیخ ابوالحسن کازرونی»
در «
شرف النبی» نیز بخشی از این
احادیث را آوردهاند. (برای توضیح بیشتر به کتاب پیام قرآن، جلد ۹، مراجعه کنید.)
در یکی از احادیث میخوانیم که بعد از
نزول آیه ی فوق،
سلمان فارسی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) پرسید: آیا این آیه
عام است یا
خاص؟
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «اما المامورون فعامة المؤمنین، امروا بذلک
و اما الصادقون فخاصة لاخی علی
و اوصیایی من بعده الی یوم القیامة؛ ماموران به این آیه، همه ی مؤمنانند،
و اما
صادقان، خصوص برادرم علی (علیهالسّلام)
و اوصیای بعد از او تا
روز قیامت هستند! »
بدیهی است این همراهی
و همگامی با علی (علیهالسّلام)
و اوصیای او که تا روز قیامت تداوم دارد برای تمسک به رهبری آنها
و اقتدار
در عمل
و اخلاق
و هدایت است.
از مجموع آنچه
در آیات بالا آمد که بخشی از آیات
تولی و تبری است به خوبی استفاده میشود که مساله ی پیوند با ذات پاک خداوند
و اولیاء الله،
و بریدن از ظالمان
و فاسدان
و طاغوتها،
و در یک
کلمه «حب فی الله
و بغض فی الله» از اساسیترین
و اصولیترین
تعلیمات قرآن است، که اثر عمیقی
در مسائل اخلاقی دارد.
این اصل قرآنی
و اسلامی،
در تمام مسایل زندگی انسان تاثیر مستقیم دارد اعم از مسائل فردی
و اجتماعی
و دنیایی
و آخرتی.
و از جمله
در مسائل اخلاقی که مورد بحث ما است، نیز اثر فوق العادهای دارد.
مؤمنان را میسازد؛ آنها را
تهذیب میکند؛
و به آنها
تعلیم میدهد که
در هر قدم، نیکان
و پاکان مخصوصا پیامبر اکرم (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم)
و امامان معصوم (علیهمالسّلام) را
اسوه و قدوه و سرمشق خود قرار دهند؛
و این از گامهای مؤثر برای وصول به هدف آفرینش انسان یعنی
تهذیب نفس و پرورش فضایل اخلاقی است.
تولی؛
تولی وتبری
اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تولی در قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۹.