تناسخیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تناسخ در لغت از ریشه نسخ گرفته شده است.
تناسخ در
لغت از ریشه نسخ گرفته شده است.
راغب اصفهانی در تعریف نسخ میگوید:
نسخ یعنی از بین بردن چیزی به وسیله چیزی که در پی آن چیز اول درمیآید؛ چونان که
خورشید سایه و سایه
نور خورشید را و پیری جوانی را از بین میبرد.
تناسخ عبارت از
اعتقاد به این است که
روح به مجرد جدا شدن از بدن
انسان به بدن انسان دیگر «نسخ» میشود و به بدن حیواناتی مانند
چهارپایان و درندگان «مسخ»، و به بدن حیوانات پستتر و گزندگان «فسخ» و به نباتات و گیاهان و جمادات «رسخ» میگردد. گویند که در تمام مراتب چهارگانه مزبور روح آدمی حس برتریجویی و
توبه از
گناهان را فراموش نمیکند؛ چنانکه میتواند از پستترین مقام حیوانی بر اثر
تزکیه نفس به بالاترین مقام انسانی عروج نماید.
شهرستانی در این باره میگوید:
«ما من ملة من الملل وإلا و للتناسخ فیها قدم راسخ وإنما تختلف طرقهم فی تقریر ذلک»؛
هیچ ملتی از ملتها نیست مگر اینکه تناسخ در آن ریشه قوی دارد و همانا
اختلاف آنها در نحوه بیان آن است.
که این
کلام شهرستانی دلالت بر وجود
تناسخ که به عنوان جزئی از اعتقادات بسیاری از
ادیان و اقوام اولیه بوده است.
اعتقاد به تناسخ از دیر باز در
آیین هندو وجود داشته و در حال حاضر به شکل پیشرفتهای در آیین هندو وجود دارد که از آن به سَمسَاره تعبیر میشود؛ چنانچه سیمُن ویتمن در
کتاب آیین هندو در توضیح سمساره مینویسد:
سمساره چرخه مداوم تولدهای مکرر است که نفس آدمی تا زمانی که به نجات در بَرَهمن دست نیافته در آن گرفتار خواهد ماند. اوضاع و احوال هر کس در هر تولد به واسطه
اعمال او در
زندگی پیشین معین میگردد.
فلسفه این عقیده در
آیین بودا بر این اساس است که تکرار بازگشت این
ارواح به بدنهای دیگر عقوبت و تأدیب آن روح است و شیوه رهایی از این تکرار نفی و چشمپوشی از همه لذتهای دنیوی است تا
انسان به مقام نیرو رسیده و از چرخه خارج شود و به مقام
فنا دست بیابد.
سمنیه معتقد به قدم
عالم بودند و همچنین
استدلال و نظریهپردازی را
باطل میدانستند و گروهی از آنان قائل به تناسخ ارواح در شکلهای مختلف بودند و انتقال روح انسان به
سگ و بالعکس را جایز میدانستند.
همچنین فرقه تناسخیه از ثنویها، که ثنویها معتقد به دو قدیم یکی نور و دیگری ظلمت بودند
و این فرقه تناسخیه معتقد به
تناسخ ارواح در جسدهای مختلف و انتقال
ارواح از شخصی به شخص دیگر بودند و در این صورت انسان همیشه یادر حال
عمل کردن است و یا در حال دیدن جزای اعمال گذشته و
بهشت و
جهنم در همین بدن است و بالاترین درجه درجه
نبوت و پایینترین درجه درکة حیة (به معنای
مار) است.
همچنین مانویها قائل به تناسخ میباشند؛ چراکه مانی بن ماش رهبر این گروه در برخی از کتبش نوشته است که ارواحی که از بدنها خارج میشوند دو دسته هستند: ارواح صدیقین و ارواح گمراه پس ارواح صدیقین به محض خروج از اجسامشان به سمت نوری که در فلک است میروند و در آن
عالم در شادی جاودان باقی میمانند و ارواح اهل گمراهی زمانی که از اجسام خارج میشوند و میخواهند که به سمت
نور بروند به پایین برگردانده میشوند؛ پس در اجسام
حیوانات تناسخ پیدا میکنند تا از آلودگیها پاک شوند؛ سپس به
نور عالی ملحق میشوند.
همچنین بعضی از یهود قائل به تناسخ هستند و معتقدند که در
کتاب دانیال وارد شده است که خدا بخت النص را در هفت چهره از حیوانات وحشی مسخ کرد و در هر یک از این اشکال او را
عذاب کرد و بعد به شکل شخصی موحد او را زنده گردانید.
برخی نیز
ذکر کردهاند که سقراط و
افلاطون و فلاسفه پیرو اینها، معتقد به تناسخ ارواح هستند.
اما قائلین به تناسخ در فرق اسلامی اقسامی دارد که به آنها اشاره میشود.
تناسخ در فرق منتسب به
شیعه که معتقد هستند ارواح از جسمی به جسم دیگر منتقل میشوند و انتقال به بدنهای انسانی مخصوص
مؤمنین است و گاهی به چهار پایان منتقل میشوند تا پاکیزه گردند. و
مشرکین و
کفار به بدن حیوانات وحشی از فیل گرفته تا
شتر منتقل میشوند و
آیه شریفه:
«اِِنَّ الَّذِینَ
کَذَّبُوا بِآَیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ»؛
«آنها که آیات ما را
تکذیب کردند و در برابر آن
تکبر ورزیدند درهای
آسمان برویشان گشوده نمیشود (هیچگاه) داخل
بهشت نمیشوند؛ مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن خیاطی بگذرد! اینچنین
گناهکاران را جزا میدهیم».
این آیه را
تأویل کردهاند به اینکه ما میدانیم که جمل نمیتواند از نوک سوزن رد شود و خدا هم که
دروغ نمیگوید؛ بنابراین اگر قرار است خدا آنها را به بهشت ببرد و از سر سوزن رد کند؛ باید آنقدر در تناسخ کوچک شود تا تبدیل به یک
پشه کوچک شود و از سر سوزن رد شود.
برخی از مهمترین این فرق، عبارتند از:
اولین گروهی از شیعیان که قائل به تناسخ شدند؛ سبئیه پیروان عبدالله بن سبا بود که معتقد بودند روح خدا در
علی (علیهالسلام) دمیده شده است؛ بنابراین او خدا شده است.
معتقد شدند که روح خدا در
انبیا و سپس در
ائمه (علیهمالسلام) و سپس در بیان بن سمعان میگردد.
همان
اعتقاد بیانیه را در مورد عبدالله بن معاویة بن عبدالله بن جعفر پیدا کردند.
همین اعتقاد را درباره ابیالخطاب پیدا کردند.
اما گروهی از
قدریه که قائل به تناسخ شدند، به شرح زیر میباشد:
پیروان احمد بن خابط معتزلی (متوفی ۲۳۲ه) که شاگرد نظام یکی از بزرگترین رهبران
معتزله بوده است.
وی شاگرد احمد بن خابط و معتقد به
تناسخ بوده است؛ اما بعدها با استاد خود در کیفیة تناسخ
اختلاف کرده است.
عبدالکریم بن ابیالعوجاء که از جعلکنندگان
حدیث و از قائلین به تناسخ بوده است.
ائمه (علیهمالسلام) نسبت به قائلین به تناسخ برخورد تندی داشتند و علت آن نیز در
روایات بسیاری بیان شده است.
چنانکه
امام رضا (علیهالسلام) در پاسخ به مأمون درباره قائلین تناسخ میفرماید:
«فقال الرضا (علیهالسلام): من قال بالتناسخ فهو کافر بالله العظیم
مکذب بالجنة والنار...».
امام صادق (علیهالسلام) نیز در
حدیث مفصلی به نقل و نقد عقاید قائلین به تناسخ پرداخته است که به دلیل اهمیت آن همه
روایت را
ذکر میکنیم:
قائلان به تناسخ راه روشن
دین را پشت سر انداختند و گمراهیها را برای خودشان
زینت دادند و خود را در وادی شهوات رها ساختند. آنها گمان میکنند که آسمان خالی است و چیزی از آنچه که گفته میشود در آن است، وجود ندارد و گمان میدارند که تدبیرکننده این جهان شکلی همانند مخلوقها دارد؛ با این
احتجاج که خداوند
آدم را بر شکل خود آفرید. آنان معتقدند که بهشت و
آتش و برانگیختن وجود ندارد.
قیامت نزد آنها عبارت است از خروج
روح از قالب خود و دخول در قالب دیگر، که اگر در قالب اول نیکوکار بود به قالبی بهتر و اگر بدکار یا غیر
عارف بود، به قالب بعضی حیوانات زحمتکش یا حشرات بدشکل در خواهد آمد. آنها معتقدند که
نماز و
روزه بر آنها
واجب نیست و هیچ عبادتی را برتر از
شناخت و
معرفت کسی که معرفتش بر آنها واجب است (یعنی رهبرانشان) نمیدانند. همه شهوات
دنیا از قبیل همه
زنان را بر خود
حلال میشمرند و
ازدواج با خواهر، دختر، خاله و زنان شوهردار را برای خود جایز میدانند. همچنین
مردار،
شراب و
خون را حلال میدانند. همه گروهها گفتههای آنان را زشت شمردند و همه امتها آنها را
لعنت کردند. وقتی که از آنان دلیل خواسته میشود به بیراهه میروند. تورات گفتههای آنان را
تکذیب میکند و
قرآن آنان را لعنت میکند. با این حال آنان گمان دارند که خدایشان از قالبی به قالب دیگر منتقل میشود.
اعتقاد دارند که ارواح ازلی همانها هستند که در
آدم (علیهالسلام) بودند و سپس به دیگران تا امروز از بدنی به بدن دیگر منتقل شدند؛ در حالی که اگر
خالق به صورت مخلوق درآید، پس چگونه
استدلال میشود که یکی از آنها خالق و دیگری مخلوق است... .
(آنها با این اعتقادی که دارند) نباید
گوشت هیچ حیوانی را بخورند؛ چراکه حیوانات نزد آنها، همان
فرزندان آدم (علیهالسلام) هستند که (به واسطه
معصیت در بدن قبلی) به شکل حیوان تبدیل شدهاند... .
آیات زیادی در رد تناسخ وجود دارد که ما به برخی از آنان اشاره میکنیم:
«کََیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»؛
«چگونه به خدا
ایمان نمیآورید با این که شما مرده و بیجان بودید و
خداوند شما را زنده کرد، پش شما را میمیراند و بعد زنده میکند و سپس به سوی او باز میگردید».
در این آیه شریفه
خدای عزوجل میفرماید که شما را یک بار میمیراند و یک بار دیگر زنده میکند؛ در حالی که طبق عقیده تناسخیه بارها
انسان میمیرد و دوباره زنده میشود.
«حََتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ»؛
«وقتی که
مرگ یکی از آنها فرا رسد گویند: خداوندا بار دیگر مرا به این
جهان بازگردان تا
اعمال نیک به جا آورم و گذشته را جبران کنم (در پاسخ به او گفته میشود) نه، هرگز (راه برگشت نیست). این (فقط) سخنی است که او میگوید».
که در این آیه صریحا بازگشت مجدد به این
دنیا و
زندگی دیگری در این دنیا نفی شده است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تناسخیه».