تقشیر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قشر یعنی پوست و در اصطلاح علمی، ظاهر است که
باطن را نگاه دارد.
یعنی شریعت که حافظ طریقت است و
علم باطن مانند مغز و
علم ظاهر همچون پوست است.
تقشیر
مصدر باب تفعیل و به معنای کندن پوست و قشر از چیزی است. در
فلسفه هرجا که قصد بیان تجرد وجودی از زواید و امور غیر از ذات و ذاتیات شیئ باشد، این واژه استعمال میشود. این
عمل که توسط
عقل و قوه ناطقه
انسان صورت میپذیرد به این علت است که این امور دارای زوائد مادی و جسمانی و یا نیمه جسمانی هستند و چون عقل و قوه
تفکر انسان از امور مجرد است توان درک این امور با همه مشخصات و عوارض آنها را ندارد. به همین جهت عقل ابتدا آنها را از زوائد و عوارضی که بر اصل
ماهیت و
حقیقت آنها بار شدهاند جدا کرده و به
اصطلاح تقشیر مینماید و بدین صورت میتواند آنها را درک کند.
مصادیق تقشیر در فلسفه عبارتند از:
ماهیتهای خارجی و تشخص یافته: در بحث تشخص
ماهیت آمده است که قبل از تشخص ماهیت به واسطه هیئتها و اموری که از خارج آن بدان ملحق میشوند، ماهیت وجودی در متن واقع و
نفس الامر دارد که از این زوائد و پوستها جدا و عاری است و در این مرحله میتواند مورد تعلق نفس واقع شود و متصف به کلیت شود.
صورتهای مادی و طبیعی: آنچه که به ادراک
عقل میرسد، باید به نحو کامل از امور مادی و جسمانی جدا و تقشیر شوند وگرنه نمیتوانند مدرک عقل واقع شوند.
از آن جایی که
صور عقلی، از نظر حقیقی بسیط هستند و هر
حقیقت صرفهای، قابل تعدد و تکثر نمیباشد. اگر صورتی از ماده و از
صورت اشباح مثالی مجرد شوند و عقل، آن را از قیود ماده و
زمان و
مکان منتزع و از قشور و پوستهای جسدی تقشیر نماید و به وجودی عقلانی متمثل گردید، مثل صورت عقلی مجرد بالفطره، تکثر و تعدد فردی نمیپذیرد. اگر هزاران نفر صورت طبیعیه را از قیود و جلباب باعث تعدد، رها سازند و آن را به صورتی مجرد تام الوجود ادراک نمایند، مدرک واقعی، شی ء واحد است.
مثلا "آب" با
وصف کلیت و عقلی، باید جمیع اموری که از عوارض لاحق و زائد بر
حقیقت آن است، جدا شود.
مدرکات قوای نازل نفس: این مدرکات که همراه با
عجز و ضعف هستند، اموری هستند که به
ماده نزدیکتر و نحوه وجود آنها ضعیف است. بنابر مسلک
شیخ الرئیس ، این امور از آن جایی که به حسب
اعمال نفس،
تجرید تام و تقشیر کامل نمیشوند و قوای ادراکی این مدرکات، ضعیف الوجود و از سنخ امور جسمانی هستند، بعد از جدا شدن نفس، به تبع قوای ادراکی، معدوم میشوند. بنابر مسلک شیخ آنچه از امور خارج از ذات
انسان ادراک شوند و معلوم و مشهود نفس واقع گردند، اگر به کلی از ماده و مقدار، تجرید و تقشیر نگردند باقی نمیمانند.
صورتهای خیالی: عقل و
قوه ناطقه، لواحق عارض بر این امور را از این صورتها که در خیال
انسان رسم شده است، جدا نموده و آنرا
تعقل کرده و درک میکند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تقشیر».