تفکر و تدبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفکر و تدبر در امور از جمله ویژگیهای ممتازی است که در
سیره و گفتار
نبی خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از جایگاه و تجلی خاصی برخوردار بوده، نمودی آشکار و بارز در زندگی آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داشته است، به گونهای که سیره و
منطق عملی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیوسته بر تفکر و تدبر در همه امور استوار بود.
تفکر،
مصدر باب تفعّل از ماده
فکر بوده، به معنی تامل و اعمال خاطر در چیزی است.
تفکر و
تدبر در امور از جمله ویژگیهای ممتازی است که در
سیره و گفتار
نبی خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از جایگاه و تجلی خاصی برخوردار بوده، نمودی آشکار و بارز در زندگی آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داشته است، به گونهای که سیره و
منطق عملی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیوسته بر تفکر و تدبر در همه امور استوار بود.
روایت شده که «رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیوسته اندوهگین به نظر میرسید و همواره تفکر میکرد و جز به نیاز سخن نمیگفت و بسیار
سکوت میکرد.»
از
امام حسن (علیهالسّلام) نیز روایت شده که فرمودند: «از دایی ام (
هندبن ابیهاله تمیمی) که توصیف کننده اوصاف رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود از اوصاف رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسیدم، او گفت: .... سکوت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر چهار چیز بود:
بردباری،
دور
اندیشی، اندازهنگاهداری و تفکر. سکوتش در اندازهنگاهداری از آنرو بود که همه مردم را به یک چشم ببیند و به گفتار همه به یک نحو گوش دهد؛ اما سکوتش در تفکر، آن بود که در چیزهای باقی و فانی فکر میکرد و بردباری و شکیبایی برای او با هم جمع شده بود، به همین سبب هیچ چیز او را به
خشم نمیآورد...»
ایشان (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اینگونه بودند و مردم را نیز به تفکر فرا خوانده توصیه به تدبر میکردند.
از
امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده که فرمودند: «مردی نزد رسول خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و عرض کرد: یا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا
نصیحت کن و اندرزی بده. حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: اگر نصیحتی کنم بدان
عمل میکنی؟ آن مرد گفت: آری. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دوباره پرسید: اگر نصیحتی به تو بکنم آن را میپذیری و بدان عمل میکنی؟ آن مرد گفت: بله. حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای سومین بار این پرسش را تکرار فرمودند و آن مرد سائل باز هم گفت: آری. سپس پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: من به تو سفارش میکنم که هر گاه
تصمیم بر انجام کاری گرفتی در عاقبت آن کار نیک بیندیش پس اگر عاقبت آن کار،
رشد و
هدایت بود، انجامش بده و اگر عاقبت آن
ضلالت و گمراهی بود از انجام آن دست بکش و رهایش کن.»
(با اندکی اختلاف در
من لا یحضره الفقیه ،
المحاسن )
همچنین، تفکر در سیره و گفتار نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از بزرگترین عبادتها برشمرده شده است، ایشان (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روایتی یک ساعت
اندیشه کردن را بهتر از
عبادت یک سال معرفی کردند
و در حدیثی دیگر تفکر را عبادتی برشمردند که از حیث عظمت، در میان عبادات مثل و همتایی ندارد.
ایشان نه تنها خود این گونه بود، بلکه به شاگردان مکتبش نیز به خوبی آموخته بود که تدبر و تفکر را ارج نهاده، زندگی خود را آمیخته به تفکر قرار دهند. نقل است که از مادر
ابوذر غفاری (
صحابه بزرگ و یار ارزندهی رسول گرامیاسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)) از عبادت ابوذر پرسیده شد، ایشان جواب دادند که: ابوذر روزها در گوشهای از منزل مینشست و به تفکر میپرداخت.
از امام صادق (علیهالسّلام) نیز روایتی نقل شده که فرمودند: «کان اکثر عبادة ابیذر رحمه الله التفکر و الاعتبار؛
بیشترین عبادت ابوذر تفکر و کسب
عبرت بود.»
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) راستگوترین
مؤمنان در
ایمان را کسی دانستند که بیشتر در امر
دنیا و آخرتش بیندیشد.
ایشان (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خطاب به
اصحاب و یاران خود میفرمودند: «عودوا قلوبکم الترقب و اکثروا التفکر و الاعتبار؛ دلهایتان را به مراقبه و بسیاری تفکر و عبرتگیری عادت دهید.»
امام خمینی تفکر در اصطلاح فلسفی و منطقی اعمال فکر و ترتیب امور معلوم برای به دست آوردن نتایج مجهول میداند. این تفکر اعم از تفکری است که در مقامات
سالکین است به باور ایشان فرق عملیات فکر با شهود در این است که نتیجه فکر، علم حصولی است که علم ناقص و موطن کثرت و غیریت است و غیریت سبب مغایرت عالم و معلوم خارجی و عدم شناخت آن میشود، افزون بر اینکه در ادراکاتی که از راه فکر حاصل میشود، کنه مطلب در امور وجودی قابلدستیابی نیست، اما
مشاهده شهودی و حضوری در موطن وحدت است که غیریت برداشته شده و نوع حضور و نفی تعلق و ربط را به دنبال دارد.
امام خمینی با استناد به آیه
(اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ) تفکر را در نگاه عرفانی همان جستجو کردن
بصیرت و چشم قلب، برای رسیدن به مقصود میداند؛ زیرا مقصود همان سعادت مطلقه است که به کمال علمی و عملی حاصل میشود. بنابراین در این آیه مدح بزرگی برای تفکر است، زیرا غایت انزال قرآن و صحیفه عظیم نورانی توجه و اعتنا به تفکر است. و عمده در این باب آن است که انسان بفهمد و تفکر در قرآن کند.
بنابراین تفکر و تدبر در قرآن به منظور رسیدن و دست یافتن به مقصود قرآن و خروج از ظلمت مورد توجه قرآن است که سالک با تحصیل آن بینا میشود.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مردم را به تفکر میخواندند و بر آن تاکید بسیار میورزیدند. ایشان جهت اصلاح امور دنیوی و اخروی
مسلمانان راههایی برای تفکر برشمردند که در اینجا به مواردی از آن اشاره میکنیم:
از جمله مواردی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مسلمانان را به تفکر در آن فراخواندهاند،
اندیشه پیرامون شناخت
خداوند متعال است. آنچه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مردم را به تفکر در آن میخواند نه تعقل و تفکر در ذات الهی، بلکه
اندیشه در صنع الهی است. چنانچه از روایات متعددی که از آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به ما رسیده است، بر عدم تفکر در ذات مقدس الهی تاکید بسیار شده آن را مایه گمراهی بشر خواندند.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «تفکروا فی کل شیء و لا تفکروا فی ذات الله؛ در هر چیزی تفکر کنید؛ اما در
ذات خداوند
اندیشه نکنید.»
و در روایتی دیگر بیان داشتند که: تفکروا فی الآلاء و لا تفکروا فی الله در نعمتهای خداوند بیندیشید و در کنه ذات خدا نیندیشید.
از
ابن عباس نیز نقل شده که گفت: «به همراه جمعی در
مسجد حلقه زده بودیم که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر ما وارد شد. پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: چه میکنید؟ گفتیم: در
خورشید اندیشه میکنیم که چگونه طلوع میکند و چگونه غروب میکند. حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: آفرین بر شما؛ این چنین باشید، در مخلوق تفکر کنید و در
خالق تفکر نکنید.»
(با اندکی تغییر در
مجموعه ورام )
همچنین از او روایتی دیگر نیز بیان شده که گفت: «گروهی در خدای عزوجل
اندیشه میکردند، پس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آنان فرمود: در خلق خدا تفکر کنید نه در ذات خداوند، پس بدرستی که شما قادر به درکش نیستید.»
از دیگر اموری که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن را به عنوان مجاری تفکر مسلمانان، در نظر گرفته مردم را به
اندیشه در آن فرا خواندند، تفکر در مصنوعات الهی است. با تفکر در
جهان آفرینش به خوبی روشن میگردد که همه چیز نشانه اوست و عالم جلوهای از ذات بیهمتای اوست.
نقل شده که پس از نزول
آیه «انّ فی خلق السّموات و الارض و اختلاف الّلیل و النّهار لایات لاولی الالباب• الّذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکّرون فی خلق السّموات و الارض ربّنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النّار؛
بدرستی که در آفرینش آسمانها و
زمین، و آمد و رفت
شب و
روز، نشانههای (روشنی) برای خردمندان است. همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد میکنند و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (و میگویند: ) بار الها! اینها را بیهوده نیافریدهای! منزهی تو! ما را از
عذاب آتش، نگاه دار! » فرمودند: «ویل لمن قرا هذه الآیات و لم یتفکر فیها؛ وای بر آن کسی که این آیات را بخواند و در آن نیندیشد و از آن
عبرت نگیرد.»
تفکر درباره
انسان و کسب معرفت، از سودمندترین و والاترین معرفت و بهترین راه در شناخت خداوند متعال است. از اینرو رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ضمن نقل روایاتی مسلمانان را به لزوم
اندیشه در باب
معرفت نفس خوانده و بر شناخت خویشتن خود تاکید فراوان فرمودند، نقل است: «شخصی نزد
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده پرسید، راه
شناخت حق چیست؟ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پاسخ دادند: شناخت خود.»
پر واضح است که این شناخت جز از راه تفکر و
اندیشه ممکن نیست. در روایتی دیگر نیز فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ هر که خود را شناخت پروردگار خویش را نیز شناخته است.»
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تفکر و تدبر در
قرآن و عبرت از آموزههای آن را مورد تاکید فراوان قرار داده، تدبر و تعقل در قرآن را عبادت برشمردند. از پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایتی نقل شده که در آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «به چشمانتان بهرهای از عبادت برسانید؛ گفتند: چگونه بهرهای از عبادت برسانیم؟ فرمودند: با نگاه کردن به قرآن و تفکر در آن و عبرتگیری از عجائب آن.»
مرگ نیز از جمله اموری است که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر
اندیشه در آن تاکید ورزیدهاند. ایشان (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ضمن توصیههایشان به ابوذر غفاری فرمودند: «ای ابوذر هر گاه جنازهای را همراهی کردی پس عملت در آن حال، تفکر باشد و فروتنی و بدان که تو نیز روزی به او ملحق خواهی شد.»
ایشان (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با فضیلتترین
اندیشهها را
اندیشه مرگ عنوان کرده فرمودند: «افضل التفکر ذکر الموت.»
سنتهای حاکم بر
تاریخ سنتهای معین و ثابتاند؛ از اینرو تاریخ گذشتگان و آن چه بر آنان رفته است، میتواند مایه
پند،
اندرز و سبب اصلاح امور مردم باشد. تفکر در سنن تاریخ موجب
بصیرت و آگاهی انسانها است؛ از اینرو با تفکر درست در تاریخ میتوان از تغییرات و دگرگونیهای زمانهاندرز گرفت و از هشدارهای روزگار بهره جست.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مسلمانان را به عبرتگیری از حوادث و وقایع روزگار فرا خوانده فرمودند: «عبرت بگیرید از آنانی که پیش از شما بودند و کیفرهای عبرتآموز دیدند.»
ایشان ضمن موعظاتی به
ابن مسعود به او چنین فرمودند: «از گذشتگان یاد کن و پادشاهان جابری که گذشتند، پس بدرستی که خداوند فرمود: و عاداً و ثمودا و اصحاب و الرّسّ و قرونا بین ذلک کثیراً؛
(همچنین)
قوم عاد و
ثمود و
اصحاب الرّس[
گروهی که درختان صنوبر را میپرستیدند
]
و اقوام بسیار دیگری را که در این میان بودند، هلاک کردیم! »
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خوشبختترین مردم را کسی دانستند که از دیگران عبرت بگیرد.
نقل شده در
جنگ احد عمرو بن عبدالله مکنی به
ابوعزه شاعر به
اسارت مسلمانان در آمد. او پیش از این یک بار در
جنگ بدر نیز به اسارت مسلمانان در آمده بود؛ اما با عجز و لابه توانست
محبت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را نسبت به خود برانگیخته، آزاد شود ابوعزه گفت: «ای محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
دیگر بر من
منت بگذار و آزادم کن.» پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «لا یلدغ المؤمن من حجر مرتین؛
مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود تو دیگر به
مکه بر نخواهی گشت که به گونههایت دست بکشی و بگویی دو بار
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را
مسخره کردم» آنگاه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
عاصمبن ثابت دستور فرمود تا گردنش را بزند.
امام صادق (علیهالسّلام) در کتاب
مصباح الشریعه با بیان روایتی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره عبرت و ثمرات آن فرمودند:
«شخصی که به نظر عبرت مینگرد زندگی او در
دنیا مانند زندگی کسی است که
خواب میبیند و همانگونه که شخص نائم میبیند؛ ولی با بدن مس جسمانی نمیکند، آدم عبرتگیرنده نیز مطالبی را که درک میکند، قابل مشاهده و مس نیست و شخص عبرتگیرنده در اثر قبیح شمردن
معاملات و کارهای آنان که فریفته زندگی دنیوی شدهاند آنچه را که موجب حساب و
عقاب و
عذاب باشد از
قلب و نفس خود پاک میکند و در مقابل آن توجه و اقبال به اعمالی میکند که وسیله قرب به خداوند متعال است و موجب خشنودی و
عفو اوست و سپس به وسیله آب زوال موجبات عقاب و حساب را، پاک و شستشو میکند مواضعی را که در آن دنیا او را به سوی خود دعوت میکند و با مظاهر فریبندهاش خود را برایش میآراید.
پس عبرت برای صاحبان خود سه اثر بر جای میگذارد:
اول: به حقیقت اعمال خود
علم پیدا میکنند.
دوم: به آنچه که میدانند
عمل میکنند.
سوم: به آنچه که آگاه نیستند
عالم و مطلع میشوند.
عبرت نسبت به مقام
زهد متاخر است و نسبت به مقام
خشیت اول است پس زهد مقدمه مقام عبرت است و چون نظر انسان توام با عبرت شد به مقام عظمت و جلال حق مطلع گشته و خشیت حاصل خواهد شد و تا انسان در نتیجه زهد
قلب صاف و پاک و روشن پیدا نکرده است نخواهد توانست نظر عبرت داشته باشد خداوند متعال میفرماید: «پس عبرت بگیریدای صاحبان
چشم.» همچنین فرمود: «بدرستی که چشمهای ظاهر نابینا نمیشود، بلکه دلهایی که در سینههاست کور میشود» پس هر که را که خداوند چشم دلش را باز کرد و چشمانش با عبرت بینا گردد برایش منزلتی رفیع و ملکی عظیم خواهد بود.»
ثمرات
تفکر و
تدبر بسیار است.
علم به احوال و اعمال و اشیاء محصول ویژه فکر است.
کمگویی و سخن کوتاه کردن نیز از دیگر ثمرات تفکر است. انسانی که حقیقت تفکر را دریافته باشد، هرگز سخن به گزاف نمیگوید و
جدال نمیکند و.... همچنانکه
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز چنین بود نقل است ایشان خود را از سه چیز به شدت
دور نگه میداشت: «جدال و کشمکش، پرحرفی و ذکر سخنان بیفایده.»
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تفکر و تدبر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۳/۱۳. •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.