تفسیر صحابه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر صحابه، آرای تفسیری
صحابه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و روایات منقول از آنان درباره
آیات الهی است. عدهای از صحابه
در شمار نخستین مفسران
قرآن قرار دارند که پس از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به امر
تفسیر اشتغال داشتهاند.
این که
در طبقه صحابه چه کسانی بار اصلی تفسیر را به دوش کشیده و چه میزانی از
قرآن را بر پایه چه مدارکی تفسیر کردهاند، بین محققان اختلاف نظر وجود دارد. ده نفر از اصحاب مشهور،
در عداد مفسران
قرآن ذکر شدهاند اما چهار نفر از آنان (
امام علی (علیهالسلام)،
عبدالله بن عباس،
عبدالله بن مسعود،
ابی بن کعب) به کثرت روایت
در تفسیر ممتاز شدهاند، اصالت و اعتبار تفسیر صحابه مسأله دیگری است که
در آراء صاحبنظران فاصلهای از اثر تفسیری تا
رأی و
اجتهاد را به خود اختصاص داده است.
مطلب دیگر اینکه صحابه درک یکسانی از معانی و مفاهیم
قرآن نداشتند، بلکه فهم برخی از آنان به سبب تفاوت آنها
در استعداد عقلی، میزان حضور علمی نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، شناخت زمان نزول آیات و آگاهی آنان به
شعر و
زبان، متفاوت بوده است. منابع صحابه
در تفسیر
قرآن عبارتاند از:
قرآن کریم، روایات تفسیری پیامبر، اشعار جاهلی،
مراجعه به
اهل کتاب، گفتههای صحابه دیگر و اجتهاد و استنباط شخصی آنان.
ده تن از صحابیان مشهور،
در عداد مفسران
قرآن ذکر شدهاند که عبارتاند از: خلفای چهارگانه، عبداللّه بن مسعود، عبداللّه بن عباس، ابیّ بن کعب،
زید بن ثابت،
أبوموسی أشعری و
عبداللّه بن زبیر.
سیوطی در میان خلفای چهارگانه،
علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را دارای بیشترین بیانات تفسیری میداند، چرا که سه خلیفه نخست بسیار زودتر از او وفات یافتهاند.
محمدحسین ذهبی یکی دیگر از اسباب این امر را اشتغال سه خلیفه نخست به امور مهم
خلافت و فتوحات اسلامی و کنار بودن علی (علیهالسلام) از این امور
در مدتی طولانی میداند و تعلیل سیوطی را چنین توضیح میدهد که عمر علی (علیهالسلام) تا روزگاری به درازا کشید که مردم نیازی شدید به مفسران
قرآن احساس کردند.
تفسیر قرآن کریم در عصر صحابه و برداشت آنان از
قرآن، مبتنی بر روایات و احادیث و تقریر
نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود؛ لذا به شکلی ساده بیان میشد و
در حقیقت جزئی از
علم الحدیث بود که از نیمه دوم قرن اول هجری بیشتر قوت گرفت.
بعضی از صحابه مانند ابنعباس و ابنمسعود
در تفسیر، اجتهاد و روش ویژهای داشتهاند؛ لذا بانی و مؤسس مکاتب تفسیری شمرده شدهاند؛ اما اجتهاد و روش آنها
در تفسیر
قرآن با یکدیگر هماهنگ، و با تفسیر و تقریر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) موافق بود.
برخی از
اهل سنت مانند
حاکم نیشابوری و
زرقانی معتقدند صحابه خود شاهد
وحی و
نزول قرآن بودهاند و سخن آنان
در زمینه تفسیر، حکم
روایت مرفوع را دارد و مانند روایات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) معتبر است.
برخی دیگر مانند
نووی (م ۶۷۶ ق) و استادش
ابنصلاح شهرزوری (م ۶۴۳ ق) تفسیر صحابه را درباره
اسباب نزول معتبر میدانند؛ زیرا
در آن، مجالی برای ارائه رای نبوده است.
در مقابل، علمای امامیه، صحابه را مانند مردم دیگر میدانند که میان ایشان عادل، فاسق، منافق و… یافت میشود، و
حدیث مجعول "اصحابی کالنجوم… " را از
مفتریات، و بسیاری از اصحاب رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که پس از وفات آن حضرت با بیعت نکردن با علی (علیهالسّلام) و ضایع کردن حق، به او ظلم کردند، از جاده عدالت منحرف میدانند. بنابراین از نظر
شیعه، قول صحابه چه
در تفسیر و چه غیر تفسیر، اعتباری ندارد؛ مگر آن که به صورت روایت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده باشد.
منابع صحابه
در تفسیر
قرآن عبارتاند از:
قرآن؛
سنت؛ گفتار امیر مؤمنان (علیهالسّلام)؛ اجتهاد و استنباط؛ اخبار
اهل کتاب؛ اشعار؛ ادبیات عرب جاهلی.
۱.
در زمان صحابه همه
قرآن تفسیر نشده بود؛ بلکه آن بخش که تا آن زمان، نیازمند توضیح بود، تفسیر شد و مسلمانان هرچه از عهد رسالت دورتر شدند، حجم پرسشها و کنجکاویهای آنان بیشتر و گستردهتر شد؛ لذا دامنه تفسیر هم تا زمان تدوین تفسیر گسترش یافت.
۲. اختلاف نظر تفسیری میان صحابه کم بود.
۳.
صحابه به معنای اجمالی آیات اکتفا میکردند و
قرآن به شکلی ساده تفسیر میشد.
۴. به توضیح معانی لغوی و احیانا یادکردن سبب نزول بسنده میشد.
۵. گاهی از
قرآن مجید، استنباط فقهی شده است.
۶. هنوز تفسیر به صورت مدون
در نیامده بود. البته برخی از صحابه پارهای از مطالب تفسیری را
در مصاحف خود گنجاندند.
۷. تفسیر، بخشی از حدیث بود و شکل منظم و مستقلی نداشت.
۸. به دلیل اطمینان و شناخت
سند روایت، تحقیقی صورت نمیگرفت و گاهی به شهادت
شهود، استناد میشد.
۹.
در تفسیر صحابه به جز درباره جانشینی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره آرا و عقاید مختلف مذاهب، هیچ تفسیری یافت نمیشود.
۱۰.
در عهد صحابه از روش تفسیری
قرآن به
قرآن نیز استفاده شده است.
به گفته ذهبی
تنها چهار تن از صحابه (علی بن ابیطالب، عبداللّه بن عباس،
عبداللّه بن مسعود و ابيّ بن كعب) به کثرت روایت
در تفسیر ممتاز گشتهاند و از شش تن دیگر روایات تفسیری اندکی به جای مانده است.
در اینجا به جایگاه تفسیری این مفسران میپردازیم:
زرکشی سرآمد مفسران صحابه را علی (علیهالسلام) و سپس ابنعباس میداند. به نظر او با آنکه ابنعباس تفسیر خود را از علی (علیهالسلام) فراگرفته، مقدار تفسیر بهجای مانده از وی بیش از حضرت علی است. امام علی (علیهالسلام) «صدرالمفسرین» (سرآمد مفسران) لقب گرفته و تفسیر او مورد تأیید صحابه بوده است.
اعلمیت امام علی
در فهم معانی
قرآن،
اسباب نزول و
دانش تفسیر و
تأویل نزد همگان مسلّم است
و
در روایات شیعه از او با لقب «کلام اللّه الناطق» یاد شده است.
وی پرورش یافته بیت
رسالت و دریافتکننده معارف نبوی از سرچشمه اصلی آن بود.
ابنعباس که ملازمتش با علی (علیهالسلام) و شاگردیاش
در محضر وی مسلّم است
و بخش اعظم اندوختههای تفسیری خود را از او آموخته،
دانش خود را
در برابر دانش حضرت علی همچون قطره بارانی
در مقابل اقیانوسی بیکران دانسته است.
رسول خدا بارها به همراهی
قرآن و علی و جداییناپذیری آن دو از یکدیگر اشاره کرده
و امام علی بارها عبارت «سَلونی عَن کِتابِ اللّهِ» را به کار برده است.
از او روایت شده که هیچ آیهای
در قرآن نیست مگر اینکه آن را حفظ کرده تأویل آن را از پیامبر آموخته
و
در جایی دیگر سوگند یاد کرده است که آیهای
در قرآن فرو فرستاده نشده مگر اینکه میداند
در باره چه کسی و
در چه مکانی نازل شده است.
همچنین ابنمسعود از علی (علیهالسلام) به عنوان داناترین فرد پس از پیامبر یاد کرده
و او را دانای به ظاهر و باطن
قرآن معرفی نموده است
پس از علی بن ابیطالب، مشهورترین صحابی
در زمینه تفسیر
قرآن ، عبداللّه بن عباس است.
در عهد صحابه و پس از آن، او را «ترجمان
القرآن»
میخواندهاند که معرف جایگاه رفیع وی
در تفسیر و تأویل
قرآن است. او
در دامان پیامبر پرورش یافت و تا زمان رحلت رسول خدا، که نوجوانی بیش نبود، همواره ملازم ایشان بود و حوادث و رخدادهایی را که سبب نزول برخی از آیات می گردید، بهچشم خود میدید.
بنا بر روایتی، پیامبر اکرم
در حق او دعا فرمود که
فقیه در دین شود و تأویل
قرآن و
حکمت را فراگیرد.
طبق روایتی دیگر حضرت علی نیز مقام تفسیری ابنعباس را ستوده است.
وی پس از رحلت رسول خدا تفسیر
قرآن و استنباط معانی آن را وجهه نظر خود قرار داد و بهمنظور جبران آنچه
در زمان حیات پیامبر، به جهت کمی سن، از کف داده بود،
در فراگیری دانش تفسیر از محضر بزرگان صحابه
سخت میکوشید.
ابنعباس
در تفسیر، علاوه بر
مراجعه به خود
قرآن
و تکیه بر روایات نبوی و توجه به اسباب نزول،
به دانش ادبی خود
در لغت و
ادب فصیح عرب استناد میکرد، مهمترین نمونه مباحث تفسیری وی پاسخهایش به سؤالات
نافع بن ازرق است.
یکی از مباحث مطرح شده
در روش تفسیری ابنعباس،
مراجعه او به اهل کتاب برای فهم معانی
قرآن و محدوده و گستره آن است. معرفت
با استناد به روایاتی چند، این ادعا را از اساس باطل میشمارد و محمدحسین ذهبی
مراجعه وی را محدود به مواردی خاص میداند.
ابنعباس تفسیر
قرآن را چهارگونه میداند: ۱) گونهای که
عرب با بهرهگیری از زبان خویش
در مییابد؛ ۲) نوعی که هیچکس
در ندانستن آن معذور نیست، مانند آیات حلال و حرام؛ ۳) گونهای که تنها دانشمندان آن را میدانند؛ ۴) نوعی که تنها خداوند از آن آگاه است، نظیر
آیات متشابه.
شیوه تفسیری ابنعباس اساس
مکتب تفسیری مکه گردیده
و همین شهرت علمی سبب شده است که مطالب تفسیری فراوانی به دروغ به او استناد داده شود،
به گونهای که تقریباً آیهای
در قرآن نیست که از وی سخنی
در تفسیر آن نقل نشده باشد. این نکته ناقدان اخبار و آثار را بر آن داشته که این نقلهای انبوه را به دیده شک و تردید بنگرند.
شاید به همین دلیل،
شافعی فقط حدود یکصد بیان تفسیری منسوب به ابنعباس را صحیح دانسته است.
برخی معاصران، برای ارائه طرق صحیح روایات تفسیری ابنعباس، به نقد و بررسی آنها پرداختهاند.
چند اثر تفسیری به ابنعباس منسوب است
که
در میان آنها
تنویر المقباس من تفسیر ابنعباس از همه مشهورتر است. (برای آگاهی بیشتر درباره این تفسیر و صحت انتساب آن به ابنعباس به این منابع
رجوع کنید
).
عبداللّه بن مسعود نیز از مفسران مشهور این دوره بهشمار میآید. او
در روزگار خود فردی آگاه به مفاهیم و معانی
قرآن و اسباب نزول آیات شناخته میشده است.
ابنمسعود، هم
در فهم معانی آیات و نحوه عمل به آنها
هم
در اهتمام به تفسیر
کوشا بوده است.
او را پایه گذار
مکتب تفسیری عراق (
کوفه) دانستهاند
و به نوشته
ابنکثیر سُدّی در تفسیر خود از روایات ابنمسعود نیز غالباً نقل کرده است. دیدگاههای تفسیری وی
در دورههای بعد مورد توجه مفسرانی از مکاتب و روشهای مختلف قرار گرفت.
محمدحسین ذهبی از میان طرق روایات تفسیری ابنمسعود، تنها طریق روایتی
ابوروق از
ضحاک از ابنمسعود را مرضیّ نمیشمارد.
از دیگر مفسران مشهور این دوره
ابیّ بن کعب است. او
در شمار
کاتبان وحی بود
و بهسبب مقام والایش
در دانش قرائت به «سیّدالقراء» شهرت یافت.
به روایت
ابوالعالیه هنگامی که
ابوبکر، به منظور تدوین مصحفی، گروهی از کاتبان را گرد آورد، ابیّ بن کعب
قرآن را بر آنان املا میکرد
و نیز
در زمان
عثمان، به هنگام گردآوری و تدوین
مصحف عثمانی، وی از برجستهترین افراد این تدوین بود.
برخی او را نخستین مؤلف
در موضوع «فضائل
القرآن» دانستهاند.
سیوطی از وجود نسخه بزرگی
در تفسیر
قرآن به روایت
ابوجعفر رازی از
ربیع بن انس از ابوالعالیه از ابیّ بن کعب خبر داده که
طبری و
ابنابیحاتم در تفاسیر خود، حاکم
در المستدرک، و
احمد بن حنبل در مسند از آن استفاده کردهاند.
بیگمان صحابه
در فهم معانی
قرآن و بهکارگیری آن
در زندگی کوشش می کردند
اما از نظر اطلاعات
قرآنی، آگاهی به
زبان عربی، استعداد عقلی و زمان مصاحبت با پیامبر با یکدیگر تفاوت داشتند.
در جایی که خلیفه اول
در پاسخ سؤال
در باره معنای آیه «و فاکِهةً وَ أبّاً»
اظهار ناآگاهی میکند
و خلیفه دوم برای دانستن معنای واژه «أبّ»
در این آیه اعتراف به دشواری مینماید و نیز معنای واژه «تَخَوُّف» را
در آیه «أوْیَأخُذَهُمْ عَلَی تَخَوُّفٍ...»
از دیگران می پرسد و آنجا که ابنعباس معنای «فاطِر السَّموات»
را از مشاجره دو عرب بادیهنشین
در مییابد،
وضع صحابیان دیگر
در فهم معانی آیات
قرآن روشن خواهد بود.
پس از رحلت رسول خدا برخی صحابه از تفسیر
قرآن احتراز کردند
که ظاهراً با سیاست جلوگیری از نقل و نگارش حدیث پیامبر ارتباط داشته، زیرا
تفسیر قرآن در این دوره غالباً
در پرتو سخنان پیامبر بوده است.
صحابه
در زمان رسول خدا آیات
قرآن را همراه با توضیحات پیامبر
در مصاحف خود ثبت می کردند
اما
در اثر سیاست پیراسته ساختن مصاحف از هرگونه افزودههای تفسیری و مطالب غیرقرآنی که به هنگام یکسانسازی مصاحف اجرا شد و همچنین سختگیری نسبت به برخی کسان که پرسشهای
قرآنی مطرح می کردند،
مردم صرفاً به قرائت ظواهر
قرآن سوق داده شدند.
تفسیر
در دوره صحابه شاخهای از
دانش حدیث بود و از محدوده نقل و روایت تجاوز نمیکرد. آنان به مفردات
قرآن نیز که
در حوزه زبان آنان قرار میگرفت، توجه داشتند. شاید به همین سبب بود که
ابنتیمیّه نزاع و اختلاف صحابه را
در تفسیر
قرآن بسیار اندک میدانست.
سادگی و بیپیرایگی، بسنده کردن به معنای لغوی و اجمالی آیه، پرهیز از ژرفکاوی
در مفاهیم و همچنین بسنده کردن به تفسیر آیات مجمل و مبهم، به جای پرداختن به همه آیات، از دیگر ویژگیها و مشخصات تفسیر
در این دوره است. اساساً
در عهد صحابه تدوین تفسیر به شکل کتابی مستقل صورت نگرفته است؛ اگرچه برخی صحابه پارهای از توضیحات تفسیری
پیامبر اکرم را
در مصاحف خود گنجانده بودند.
(برای آگاهی بیشتر
در باره مشخصات و ویژگیهای تفسیر
در دوره صحابه به این منابع
رجوع کنید:
).
مصادر عمده صحابه
در تفسیر عبارت بوده است از:
قرآن کریم،
بیانات تفسیری پیامبر که یا خود
در سینه داشتند یا از دیگر صحابه نقل میکردند، و اجتهاد و استنباط شخصی آنان.
صحابه بر پایه قدرت فهم و گستره ادراک خود و آداب و رسوم
عرب جاهلی و فرهنگهای دیگر به استنباط از آیات میپرداختند.
همچنین برخی از صحابه
در تفسیر و توضیح معنای مفردات
قرآن به شعر جاهلی استناد میکردهاند.
هر چند که
در باره استشهاد از آن
در تفسیر
قرآن، میان صاحبنظران اختلاف بوده است.
ابنعباس و خلیفه دوم از شعر به عنوان دیوان عرب یاد کردهاند.
شاهد دیگر بر اینکه لااقل بخشی از تفاسیر صحابه مبتنی بر
رأی و اجتهاد شخصی بوده، وجود اختلاف میان آرای تفسیری به جای مانده از آنهاست،
اگرچه ابنتیمیّه
این اختلاف را اندک می داند.
مراجعه به
اهل کتاب نیز یکی از منابع تفسیری این دوره ــ هرچند
در مقایسه با منابع دیگر بسیار اندک ــ بوده است. برخی از صحابه به حکم آیه «فَسْئَلوا أهلَ الذِّکْرِ»
ــ که شماری از مفسران منظور از «أهل الذّکر» را
در آن، اهل کتاب و آگاهان از اخبار پیامبران و امتهای پیشین دانستهاند
ــ
در مواردی محدود، آن هم
در اموری که با اصول
اسلام منافات نداشته است، برای فهم معانی
قرآن به اهل کتاب
مراجعه میکردند، زیرا مواردی نظیر داستانهای پیامبران و اخبار امتهای گذشته که
در قرآن به پیام اصلی و مواضع عبرتآمیز آنها اکتفا شده،
در عهدین بتفصیل مطرح گردیده است.
به عقیده
معرفت،
مراد از حدیث «حَدِّثوا عَن بَنی إسرائیلَ و لاحَرجَ» (به فرض پذیرش صدور آن از پیامبر) همین موارد است.
محمدحسین ذهبی
به تبع
ابنحجر عسقلانی با ذکر دلایلی بین این حدیث و گفتار دیگر پیامبر «لاتُصدِّقوا أهلَ الکتابِ ولاتُکذِّبوهم» جمع کرده است.
بهطور کلی گفتهها و منقولات صحابه
در تفسیر
قرآن بر دو قسم است: مرفوع و موقوف. مرفوع
در اصطلاح به حدیثی گفته می شود که سلسله راویان آن به پیامبر اکرم میرسد
و
در حکم روایات تفسیری پیامبر است.
سیوطی
شمار روایات تفسیری مرفوع و
در عین حال صحیح را بسیار اندک دانسته و
در پایان
الاتقان ۲۵۰ مورد از آنها را ذکر کرده است.
در باره میزان اعتماد به
خبر موقوف، که نظریات و دیدگاههای خود صحابه است،
میان مفسران شیعه و
اهل سنّت اختلاف هست.
مفسران شیعه گرچه به اقوال صحابه
در تفسیر
قرآن استناد میکردهاند، آن را مستقلاً حجت نمیدانند.
در میان دانشمندان اهل سنّت، گفتار
حاکم نیشابوری در المستدرک
بعدها مستندی برای حجیّت قول صحابه به طور مطلق شده است اما او
در جایی دیگر
تنها
در صورتی منقولات تفسیریِ موقوف بر صحابه را به منزله
حدیث مرفوع میداند که بیانگر اسباب نزول باشد.
ابنصلاح
و نَوَوی
نیز همین کلام دوم حاکم را تأیید کردهاند، چرا که
در آن مجالی برای رأی نیست.
(۱)
قرآن.
(۲) آقابزرگ طهرانی، محمدحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة.
(۳) ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
(۴) ابنبابویه، عیون اخبار الرضا، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۵) ابنتیمیّه، مقدمه فی اصولالتفسیر، بیروت: دارمکتبه الحیاه.
(۶) ابنحجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، بیروت: دارالمعرفه.
(۷) ابنحجر عسقلانی، کتاب الاصابه فی تمییز الصحابه، مصر ۱۳۲۸، چاپ افست بیروت.
(۸) ابنسعد، الطبقات الکبری.
(۹) ابنشعبه، تحفالعقول عن آلالرسول، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ ش.
(۱۰) ابنصلاح، مقدمه ابنالصلاح و محاسنالاصطلاح، چاپ عائشه عبدالرحمن (بنت الشاطی)، قاهره ۱۹۷۴.
(۱۱) ابن طاووس، سعدالسعود للنفوس، چاپ فارس تبریزیان حسّون، قم ۱۳۷۹ ش.
(۱۲) ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۰.
(۱۳) ابنکثیر، البدایه و النهایه، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸.
(۱۴) ابنکثیر، تفسیرالقرآنالعظیم، چاپ علی شیری، بیروت.
(۱۵) ابنندیم، الفهرست.
(۱۶) هدی جاسم محمد ابوطبره، المنهج الاثری فی تفسیرالقرآن الکریم: حقیقته و مصادره و تطبیقاته، قم ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.
(۱۷) احمد بن عبداللّه ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
(۱۸) موفق بن احمد اخطب خوارزم، المناقب، چاپ مالک محمودی، قم ۱۴۱۷.
(۱۹) محمد بن عبداللّه اسکافی، المعیار و الموازنه فی فضائل امیرالمومنین علیبن ابیطالب (صلوات اللّه علیه)، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۱.
(۲۰) احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
(۲۱) عبدالرحمان بن محمد ثعالبی، الجواهرالحسان فی تفسیرالقرآن، چاپ عبدالفتاح ابوسنه، علی محمد معوض، و عادل احمد عبدالموجود، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۲۲) محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، کتاب معرفه علومالحدیث، چاپ سید معظم حسین، حیدرآباد دکن ۱۹۳۷، چاپ افست مدینه ۱۳۹۷/۱۹۷۷.
(۲۳) محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۰۶.
(۲۴) محمد بن احمد ذهبی، تذکره الحفاظ، حیدرآباد دکن ۱۹۵۶ـ ۱۹۵۸، چاپ افست بیروت.
(۲۵) محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۲۶) محمود رامیار، تاریخ
قرآن، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲۷) محمد بن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم
القرآن، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، جمال حمدی ذهبی، و ابراهیم عبداللّه کردی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۲۸) جارالله زمخشری، کشاف.
(۲۹) عبداللّه بن سلیمان سجستانی، کتاب المصاحف، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۳۰) عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علوم
القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۹۶۷، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
(۳۱) عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم ۱۴۰۴.
(۳۲) ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعه، چاپ محمدعبداللّه دراز، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۳۳) عبداللّه محمود شحاته، تاریخ
القرآن و التفسیر، مصر ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۳۴) مصطفی صاوی جوینی، مناهج فی التفسیر، اسکندریه: منشأه المعارف.
(۳۵) حسن صدر، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، بغداد، چاپ افست تهران ۱۳۷۰.
(۳۶) طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر
القرآن.
(۳۷) طبری، محمد بن جریر، تفسیر جامع البیان.
(۳۸) طوسی، محمد بن حسن، التبیان.
(۳۹) مرتضی عسکری،
القرآن الکریم و روایات المدرستین، تهران ۱۳۷۳ـ۱۳۷۶ ش.
(۴۰) علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، امام اول، نهجالبلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت۱۳۸۷، چاپ افست قم.
(۴۱) محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام
القرآن، بیروت: دارالفکر.
(۴۲) کلینی، الاصول من الکافی.
(۴۳) علی بن حسامالدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوه سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۴۴) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار.
(۴۵) محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسّرون فی ثوبه القشیب، مشهد ۱۴۱۸ـ۱۴۱۹.
(۴۶) مقدمتان فی علوم
القرآن، مقدمه کتابالمبانی، چاپ آرتور جفری و عبداللّه اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۴۷) حسن بن محمد نظامالاعرج، تفسیر غرائب
القرآن و رغائب الفرقان، چاپ زکریا عمیرات، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۴۸) یحیی بن شرف نووی، التقریب والتیسیرلمعرفه سننالبشیر والنذیر، چاپ محمد عثمان خشت، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۴۹) طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر الرآن.
(۵۰) جفری، آرتور، مقدمتان فی علوم
القرآن، مقدمه ابنعطیه، چاپ عبداللّه اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۹۲/۱۹۷۲؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تفسیر۲»، شماره۵۰۱۰. فرهنگنامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «تفسیر صحابه».