• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

زید بن‌ ثابت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



زید بن ثابت از بزرگان صحابه و از کاتبان وحی و گردآورندگان قرآن مجید در زمان عثمان بود، و از قبیلۀ بزرگ خزرج در مدینه بود، در شهر مدینه متولد شد، و در مکه رشد و پرورش یافت.



بنا‌بر قول مشهور نسب وی بدین گونه است: زید بن ثابت بن الضحاک بن زید بن لوذان بن عمرو بن عوف بن غنم بن مالک بن النجار الانصاری الخزرجی و نام مادرش «النوار» دختر مالک بن صرمه یا مالک بن معاویه از قبیلۀ بزرگ خزرج در مدینه است.
کنیه او ابوسعید، ابو عبدالرحمن، ابو خارجه و برخی کنیه او را ابو ثابت گقته‌اند.
[۶] عزیزی، حسین، رستگار، پرویز، بیات، یوسف، راویان مشترک (پژوهشی در بازشناسی راویان مشترک شیعه و اهل سنت)، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۰، چاپ اول، ج۱، ص۳۴۷.
[۷] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بهار ۱۳۷۳، ج۸، ص۱۱۵۲۰.
وی در سال یازدهم قبل از هجرت در شهر مدینه متولد شد، و در مکه رشد و پرورش یافت هنگامی که شش ساله بود پدرش در جنگ «بعاث» جنگی که پیش از هجرت پیامبر به مدینه بین دو قبیله اوس و خزرج اتفاق افتاده بود کشته شد.
[۱۱] مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۰، چاپ اول، ج۱، ص۴۲۶.
[۱۳] راویان مشترک، (پژوهشی در بازشناسی راویان مشترک شیعه و اهل سنت)، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۰، چاپ اول، ج۱، ص۳۴۷.

در یازده سالگی با رسول اکرم مهاجرت کرد و در امور دین، علم آموخت
[۱۷] مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۰، چاپ اول، ج۱، ص۴۲۶.
[۱۹] راویان مشترک، (پژوهشی در بازشناسی راویان مشترک شیعه و اهل سنت)، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۰، چاپ اول، ج۱، ص۳۴۷.
وی دارای ۱۸ پسر و ۹ دختر بود که هفت نفر از فرزندان وی در واقعه حره به قتل رسیدند.
[۲۰] راویان مشترک، (پژوهشی در بازشناسی راویان مشترک شیعه و اهل سنت)، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۰، چاپ اول، ج۱، ص۳۴۷.



در اکثر کتاب‌های تاریخی آمده است که به علت کمی سن زید، پیامبر به وی اجازه شرکت در غزوه بدر را نداد و او را به همراه اشخاص دیگر از چهار منزلی مدینه «بیوت السقیا» بازگردانید
[۲۲] البلاذری، انساب الاشراف، مصحح الشیخ محمد باقر المحمودی، بیروت – لبنان، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۴ - ۱۹۷۴ م، چاپ الاولی، ج۱، ص۵۳۱.
[۲۴] آیتی، ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ص۲۰۳.
و بنا بر گفته‌ی بیشتر منابع، جنگ خندق، اولین جنگی است که زید بن ثابت در آن حضور یافت و از زید بن ثابت نقل شده است که: «در جنگ بدر و احد اجازه حضور نیافتم اما در جنگ خندق اجازه حضور یافتم و پیامبر لباس قبطی به من پوشانید.»
بنا بر قول مغازی هنگامی که مسلمانان مشغول کندن خندق بودند، زید بن ثابت هم از کسانی بود که خاک می‌برد. سعد بن معاذ که همراه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشسته بود، به زید بن ثابت نگاه کرد و به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفت: ‌ای رسول خدا، خدا را سپاس گزارم که مرا آن قدر زنده نگه داشت که به تو ایمان آوردم، من در روز جنگ بعاث پدر این زید را که ثابت بن ضحاک بود و بیماری صرع داشت در آغوش گرفتم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: بسیار پسر خوبی است! از قضا زید بن ثابت که در خندق دراز کشیده بود خوابش برد، و خوابش به حدی سنگین شده بود که عمارة بن حزم شمشیر و کمان و سپرش را برداشت و او بیدار نشد. مسلمانان پس از حفر خندق به هنگام ترک آن متوجه زید نشدند و او را که هم چنان خوابیده بود ترک کردند. پس از این که زید بیدار شد و زمانی که این خبر به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید، زید را احضار فرموده و گفتند: ‌ای خواب آلوده، خوابیدی تا آن که اسلحه‌ات را بردند؟! سپس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: چه کسی از اسلحه این پسر خبر دارد؟ عمارة بن حزم گفت: ‌ای رسول خدا، اسلحه او دست من است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور دادند که عماره اسلحه او را پس بدهد و هم فرمودند که هیچ کس حق ندارد حتی به شوخی اسلحه مسلمانی را بردارد، که موجب ترس او گردد.
[۲۷] واقدی، محمد بن عمر، مغازی، تاریخ جنگهای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹ش، چاپ دوم، ص۳۳۶.

و نوشته‌اند که وی در جریان غزوۀ حنین از سوی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مامور شد که مردم را سرشماری و غنایم را حساب کند و بعد وی آن را میان مردم تقسیم نمود.
[۲۸] ابن سعد، محمد بن سعد زهری (م ۲۳۰)، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۱۵۰.

زید پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در دوران خلافت ابوبکر در جریان واقعۀ یمامه، که در سال ۱۱هجری اتفاق افتاد، مورد اصابت تیر قرار گرفت اما جان سالم بدر برد.
[۲۹] الذهبی، سیر اعلام النبلاء، مصحح شعیب الارنؤوط، بیروت - لبنان، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۳ - ۱۹۹۳م، چاپ ۹، ج۲، ص۴۲۷.



پس از وفات پیغمبر در پی تشکیل سقیفه بنی ساعده نظر وی این بود که جانشین پیغمبر باید از مهاجرین و قریش انتخاب شود و در توجیح طرفداری خویش از انصار گفت پیامبر ما از مهاجرین بود در حالی که ما از انصار هستیم پس بهتر است که جانشین وی نیز هم چون خود او از مهاجرین انتخاب شود و سپس دستش را به سمت ابوبکر دراز کرد و گفت: خلیفه شما همین است، و خود او با ابوبکر بیعت کرد و سپس ابوبکر موضع‌گیری وی را ستود و برایش دعای خیر نمود.
[۳۰] احمد بن حنبل، مسند، بیروت - لبنان، دار صادر، ج۵، ص۱۸۷.
[۳۱] الحاکم النیسابوری، المستدرک، مصحح یوسف عبد الرحمن المرعشلی، ج۳، ص۷۶.
در دوران ابوبکر زید کاتب وی بود.
[۳۳] طبری، محمد بن جریر (م ۳۱۰)، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۱۵۶۹.
ذهبی به نقل از قاسم بن محمد می‌گوید که: «عمر بارها زید را جانشین خود در مدینه می‌کرد» و جانشینی زید در مدینه هنگام سفرهای او معروف است
[۳۵] ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۴۵۱.
[۳۶] الهاشمی البصری، محمد بن سعد بن منیع (م ۲۳۰)، الطبقات الکبری، مصحح محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۲، ص۱۱۵-۱۱۶.
[۳۷] ابن حیان، محمد بن خلف، اخبار القضاة، بیروت، دار الهادی-دار السیرة، ج۱، ص۱۰۸.
[۳۹] العاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، بیروت - لبنان، دار الهادی للطباعة و النشر و التوزیع - دار السیرة - بیروت – لبنان، ۱۴۱۵ - ۱۹۹۵ م، چاپ چهارم، ج۶، ص۳۴۵.
[۴۰] طبری، محمد بن جریر (م ۳۱۰)، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۵، ص۱۹۷۰-۱۸۷۸-۱۸۴۲.
در زمان عمر، زید منصب قضاوت را نیز بر عهده داشت و عمر برای وی حقوق معینی را در نظر گرفته بود.
[۴۱] ابن حیان، محمد بن خلف، اخبار القضاة، بیروت، دار الهادی-دار السیرة، ج۱، ص۱۰۸.
هم چنین در زمان عثمان از طرف وی امور قضاوت، بیت المال و دیوان را بر عهده داشت
[۴۵] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب ابن واضح(م بعد ۲۹۲)، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۶۲.
[۴۶] طبری، محمد بن جریر (م ۳۱۰)، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۶، ص۲۳۲۳ .
و در نبود عثمان جانشین وی در مدینه بود. زید در سال ۳۴ هجری به هنگامی که معترضان قصد کشتن عثمان را داشتند به همراه ابو اسید ساعدی و کعب بن مالک و حسان بن ثابت به دفاع از عثمان پرداختند.
[۴۹] طبری، محمد بن جریر (م ۳۱۰)، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۶، ص۲۲۱۲.
در مورد بیعت یا عدم بیعت زید بن ثابت با حضرت علی (علیه‌السّلام) گفتارهای گوناگونی وجود دارد ابن سعد معتقد است که زید از بیعت کنندگان با حضرت علی (علیه‌السّلام) بوده است
[۵۰] ابن سعد، محمد بن سعد زهری (م ۲۳۰)، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ص۲۳.
و برخی هم چون مسعودی، محمد باقر مجلسی و... در کتاب هایشان آورده‌اند که زید با حضرت علی (علیه‌السّلام) بیعت نکرده است.
[۵۱] مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین (م ۳۴۶)، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۷۰۹.
[۵۳] جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، تهران، انتشارات دلیل، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص۲۳۰.
عبدالله بن حسن گوید: وقتی عثمان کشته شد انصار بجز چند کس و از جمله حسان بن ثابت و کعب بن مالک و مسلمة بن مخلد و ابو سعید خدری و محمد بن مسلمه و نعمان بن بشیر و زید بن ثابت و رافع بن خدیج و فضالة بن عبید و کعب بن عجرد که عثمانی بودند، با حضرت علی (علیه‌السّلام) بیعت کردند.
[۵۴] طبری، محمد بن جریر (م ۳۱۰)، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۶، ص۲۳۳۱.
در کل زید عثمانی بود و در هیچ یک از جنگ‌های حضرت علی (علیه‌السّلام) شرکت نکرد، هر چند وی فضیلت و بزرگی آن حضرت را بیان می‌کرد.
شاید منظور از کسانی که با حضرت علی (علیه‌السّلام) بیعت نکرده‌اند، کسانی باشند که بعدها در جمل، صفین و نهروان شرکت نکرده‌اند، نه آن که با خلافت علی (علیه‌السّلام) مخالف باشند.
[۵۶] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بهار ۱۳۷۳، ج۸، ص۱۱۵۲۰.



زید از بزرگان صحابه و کاتب وحی بود
[۵۸] جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، تهران، انتشارات دلیل، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص۲۳۰.
و در امور قضایی و فتوی و قرائت و فرائض سرآمد بود.
[۵۹] رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۰، ص۳۱۸.
[۶۰] ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، نظام اداری مسلمانان در صدراسلام، قم، سمت، ۱۳۸۴ ش، چاپ اول، ص۴۵.
تا جایی که وی را یکی از شش نفر اصحاب فتوا و از داناترین افراد امت به فرائض دینی و هم چنین یکی از چهار نفری که قرآن را در زمان رسول خدا جمع کرده است دانسته‌اند.
[۶۴] ابن سعد، محمد بن سعد زهری (م ۲۳۰)، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۳۴۰.
وی یکی از شش قاضی زمان پیغمبر است
[۶۵] ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، نظام اداری مسلمانان در صدراسلام، قم، سمت، ۱۳۸۴ ش، چاپ اول، ص۱۲۷.
محمد بن عبدالله اسدی از سفیان، از خالد حذاء، از ابو قلابة، از انس بن مالک نقل می‌کند که می‌گفته است پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: داناترین امت من در مسائل میراث زید بن ثابت است. زید بنا به خواست پیغمبر مامور یادگیری زبان و خط یهودی (عبرانی و سریانی هم گفته‌اند) شد و آن را در مدت نه یا یازده یا پانزده روز فرا گرفت
[۷۵] رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۰، ص۳۱۹.
از عمر بن خطاب نقل شده است که: هر کس می‌خواهد در مسائل میراث سوال کند، باید به نزد زید برود. هم چنین بنا بر نقل منابع ابن عباس با وجود جایگاه بزرگی که در دانش داشت برای کسب علم به خانۀ زید می‌رفت و می‌گفت: «به نزد علم باید رفت چه علم به نزد کس نمی‌آید». یک بار ابن عباس رکاب اسب زید را گرفت تا او سوار شود زید گفت: ‌ای پسر عموی رسول خدا، این کار را نکن و ابن عباس گفت: «این چنین به ما امر شده است که با دانشمندان خود این گونه رفتار کنیم» و زید دست او را بوسید و گفت: «این چنین به ما امر شده است که با آل بیت پیغمبرمان رفتار کنیم.»


زید از نویسندگان وحی و از حافظان قرآن بود. او خود گفته است: «... من همسایه رسول خدا بودم و چون وحی بر او نازل می‌شد، می‌فرستاد پی من و من وحی را می‌نوشتم....»
[۷۹] رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۰، ص۳۱۸.
[۸۰] مهدوی دامغانی، محمود، ترجمه دلائل النبوة، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱ ش، چاپ اول، ج۱، ص۱۵۷.
بدین ترتیب این جوان خوشبخت به عنوان یکی از کاتبان وحی شناخته شد. بلاذری می‌نویسد: «اولین کاتب رسول خدا ابی بن کعب انصاری بود، و زمانی که او حضور نداشت، زید وحی را برای رسول خدا می‌نوشت.»
[۸۲] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، جمل من انساب الاشراف، مصصح سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، چاپ زکار، ج۲، ص۱۹۱.
آن چه که محققان سیره نویس برآنند این است که وحی را علی (علیه‌السّلام) و زید بن ثابت و زید بن ارقم می‌نوشته‌اند و حنظلة بن ربیع تیمی و معاویة بن ابی سفیان نامه‌های آن حضرت را برای پادشاهان و رؤسای قبایل و برخی امور دیگر و صورت اموال صدقات و چگونگی تقسیم آن را میان افراد می‌نوشته‌اند
[۸۳] ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد، جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، مترجم محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشرنی، ۱۳۷۵، چاپ دوم، ج۱، ص۱۷۱.
و ابن اثیر معتقد است که زید وحی و غیر وحی را برای پیامبر می‌نوشت. از زید بن ثابت نقل شده است که وی برای کاری نزد ابوبکر رفته بود، در حالی که عمر نیز در آن مجلس حضور داشت و عمر می‌گوید: در جنگ یمامه بسیاری از حافظان قرآن کشته شدند و می‌ترسم که بقیه نیز در جنگ‌های دیگر کشته شوند و آیات قرآن از بین برود، به نظر من که باید قرآن را هم اکنون گردآوری کرد و زید به عمر می‌گوید: چگونه کاری را که رسول خدا انجام نداد را من انجام بدهم. اما پس از آن جلسه زید شروع به جمع آوری قرآن نمود.
بنا به گفته‌ی زید جمع آوری قرآن کاری سخت بود، چرا که وی باید تمام نسخه‌ها را جمع آوری می‌کرد به طوری که به گفته ی او سوره توبه را از (لقد جائکم رسول) تا آخر آن تنها نزد ابی خزیمه انصاری یافتم و هیچ کس جز او در دست کس دیگر نبود است. این مصحفی که زید تدوین کرده بود تا زمان مرگ ابوبکر نزد وی بود و پس از آن به عمر سپرده شد و پس از عمر نزد حفصه دختر عمر بود، سپس عثمان به حفصه پیام داد که صحف را به من بفرست تا از آن نسخه برداری کنم، پس از آن عثمان سایر نسخه‌ها را سوزاند و این واقعه در سال سی هجرت اتفاق افتاد. در روایت اهل بیت است که عثمان تمام مصاحف را با مصحف فاطمه (سلام‌الله‌علیها) که به دستور پیغمبر مرتب شده و به خط علی ابن ابی طالب بود، مقایسه کرد. علامه حلی در احکام قرائت می‌گوید که این مصحفی که عثمان نوشت و به اطراف فرستاد همان مصحف علی است که صحابه بر آن اتفاق دارند. بعضی از محققان اسلامی و مستشرقین نوشته‌اند که بهترین قرآن همان مصحفی است که علی بن ابی طالب جمع آوری نموده، زیرا در آن آیات مکی از آیات مدنی تفکیک شده و قرآن هم به ترتیب تاریخ نزول هر آیه‌ای مرتب شده و این بهترین طرز تدوین قرآن است و در قرآن عثمان رعایت ترتیب نشده است.
[۸۵] سید رضی، ترجمه نهج البلاغه (سپهر)، مترجم احمدسپهرخراسانی، تهران، انتشارات اشرفی، ج۳، ص۱۴۴۸.



زید در میان خانوادۀ خود، خوش‌رو و خندان و در میان مردم، خویشتن‌دار و آرام بود. به علت نزدیکی و همراهی زید با پیامبر، زید تحت تاثیر رفتار پیامبر قرار گرفته بود و سعی می‌کرد که افعال و کردار پیامبر را انجام دهد. وی با مردم بسیار مهربان بود و با آن‌ها با ملاطفت برخورد می‌کرد. او از هوش و ذکاوت بالایی برخوردار بود. تلاوت قران را دوست می‌داشت و قرائت او همراه با تدبر و تفکر بود. به اقامه نماز جماعت در مسجد اهتمام می‌ورزید و فرزندانش را به این امر سفارش می‌کرد.
[۸۸] سیوطی، جلال الدین، تنویر الحوالک شرح علی موطا مالک، بیروت، دارلندوه، بی تا، ج۲۲، ص۱۷۹.

واقدی می‌گوید: از عبدالرحمن بن ابی زیاد شنیدم که می‌گفت، شنیده است که زید بن ثابت شب هفدهم رمضان را احیا می‌گرفت و صبحگاهان نشان بیداری بر چهره وی نمودار بود و می‌گفت: «صبحگاه این روز خدا حق را از باطل جدا کرد و اسلام را عزیز کرد و قرآن را نازل فرمود و سران کفر را ذلیل کرد و جنگ بدر در روز جمعه بود.»
[۸۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۹۴۴.



درگذشت وی در یکی از سال‌های ۴۵ تا ۴۸ ذکر شده و بعد از سال پنجاه هجری نیز نوشته شده است با این وجود بیشتر مورخان سال وفات او را ۴۵ هجری ذکر کرده‌اند و آن را صحیح‌ترین قول می‌دانند.
[۹۵] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بهار ۱۳۷۳، ج۸، ص۱۱۵۲۰.
[۹۶] مصاحب، غلامحسین، دائره المعارف فارسی، فرانکلین، ۱۳۴۵، ج۱، ص۱۱۹۸.
[۹۷] خرمشاهی، بهاء الدین، دانشنامه قرآن در قرآن، ناهید و دوستان، ۱۳۷۷، ج۱، ص۱۱۶۱.
ذهبی در کتابش با بیان اقوال مختلفی که در باب سال درگذشت زید هست بیان می‌کند که واقدی گفته است که زید در سال ۴۵ هجری وفات یافته است، در حالی که او ۵۶ سال داشت. پس از درگذشتش مروان بن حکم بر جنازۀ وی نماز خواند
[۹۹] مصاحب، غلامحسین، دائره المعارف فارسی، فرانکلین، ۱۳۴۵، ج۱، ص۱۱۹۸.
و حسان بن ثابت در رثای او شعر سرود
[۱۰۰] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بهار ۱۳۷۳، ج۸، ص۱۱۵۲۰.
[۱۰۱] خرمشاهی، بهاء الدین، دانشنامه قرآن در قرآن، ناهید و دوستان، ۱۳۷۷، ج۱، ص۱۱۶۱.
و ابوهریره در مرگ او گفت: امروز دانشمند این امت درگذشت و امید است که خدا ابن عباس را جانشین او قرار دهد.
[۱۰۳] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بهار ۱۳۷۳، ج۸، ص۱۱۵۲۰.
از قتاده نقل شده است: زمانی که زید درگذشت و او را در قبر می‌گذاشتند، ابن عباس گفت: آری علم این چنین از بین می‌رود و امروز دانش فراوانی در خاک شد و هوذه بن خلیفه از قول عوف نقل می‌کند که هنگامی که زید را در درون قبر می‌گذاشتند، ابن عباس با دستان خود خاک بر روی او می‌ریخت و می‌گفت: «و علم این چنین از میان می‌رود، مردی که چیزی را می‌داند که دیگران نمی‌دانند، چون بمیرد دانش خود را هم با خود می‌برد.» محمد بن عمر واقدی از ابوبکر بن عبدالله بن ابو سبرة، از موسی بن میسرة، از سالم بن عبدالله نقل می‌کند که می‌گفته است روز مرگ زید بن ثابت با ابن عمر بودم و گفتم: امروز عالم مردم درگذشت. ابن عمر گفت: خدا رحمتش کند، زید بن ثابت در همه خلافت عمر از برگزیده‌ترین دانشمندان بود، عمر علما را به شهرها گسیل می‌داشت و آنان را نهی می‌کرد از این که به رای خویش فتوی دهند، ولی زید بن ثابت به مدینه بود و برای مردم مدینه و آنان که بدان شهر می‌آمدند فتوی می‌داد.


۱. ابن اثیر، عز الدین بن الاثیر ابو الحسن علی بن محمد الجزری (م ۶۳۰)، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۴۶.    
۲. المزی، تهذیب الکمال، مصحح الدکتور بشار عواد معروف، بیروت - لبنان، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۹ - ۱۹۸۹م، چاپ ۳، ج۱۰، ص۲۵.    
۳. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، مصحح شعیب الارنؤوط، بیروت - لبنان، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۳ - ۱۹۹۳م، چاپ ۹، ج۲، ص۴۲۶.    
۴. مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۰، چاپ اول، ج۱، ص۸۲.    
۵. ابن اثیر، عزالدین بن الاثیر ابو الحسن علی بن محمد الجزری (م ۶۳۰)، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۴۶.    
۶. عزیزی، حسین، رستگار، پرویز، بیات، یوسف، راویان مشترک (پژوهشی در بازشناسی راویان مشترک شیعه و اهل سنت)، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۰، چاپ اول، ج۱، ص۳۴۷.
۷. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بهار ۱۳۷۳، ج۸، ص۱۱۵۲۰.
۸. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ه. ق، ج۱۹، ص۲۹۸.    
۹. ابن اثیر، عزالدین بن الاثیر ابو الحسن علی بن محمد الجزری (م ۶۳۰)، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۴۶.    
۱۰. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، مصحح شعیب الارنؤوط، بیروت - لبنان، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۳ - ۱۹۹۳م، چاپ ۹، ج۲، ص۴۲۶.    
۱۱. مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۰، چاپ اول، ج۱، ص۴۲۶.
۱۲. الذهبی، تذکرة الحفاظ، بیروت – لبنان، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۲۷.    
۱۳. راویان مشترک، (پژوهشی در بازشناسی راویان مشترک شیعه و اهل سنت)، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۰، چاپ اول، ج۱، ص۳۴۷.
۱۴. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۹، ص۳۰۰.    
۱۵. ابن اثیر، عزالدین بن الاثیر ابو الحسن علی بن محمد الجزری (م ۶۳۰)، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۴۶.    
۱۶. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۲۶.    
۱۷. مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۰، چاپ اول، ج۱، ص۴۲۶.
۱۸. الذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۲۷.    
۱۹. راویان مشترک، (پژوهشی در بازشناسی راویان مشترک شیعه و اهل سنت)، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۰، چاپ اول، ج۱، ص۳۴۷.
۲۰. راویان مشترک، (پژوهشی در بازشناسی راویان مشترک شیعه و اهل سنت)، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۰، چاپ اول، ج۱، ص۳۴۷.
۲۱. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۲۷.    
۲۲. البلاذری، انساب الاشراف، مصحح الشیخ محمد باقر المحمودی، بیروت – لبنان، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۴ - ۱۹۷۴ م، چاپ الاولی، ج۱، ص۵۳۱.
۲۳. مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۰، چاپ اول، ج۱، ص۸۲.    
۲۴. آیتی، ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ص۲۰۳.
۲۵. الذهبی، تذکرة الحفاظ، بیروت – لبنان، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۲۷.    
۲۶. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، مصحح شعیب الارنؤوط، بیروت - لبنان، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۳ - ۱۹۹۳م، چاپ ۹، ج۲، ص۴۳۳.    
۲۷. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، تاریخ جنگهای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹ش، چاپ دوم، ص۳۳۶.
۲۸. ابن سعد، محمد بن سعد زهری (م ۲۳۰)، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۱۵۰.
۲۹. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، مصحح شعیب الارنؤوط، بیروت - لبنان، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۳ - ۱۹۹۳م، چاپ ۹، ج۲، ص۴۲۷.
۳۰. احمد بن حنبل، مسند، بیروت - لبنان، دار صادر، ج۵، ص۱۸۷.
۳۱. الحاکم النیسابوری، المستدرک، مصحح یوسف عبد الرحمن المرعشلی، ج۳، ص۷۶.
۳۲. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، مصحح شعیب الارنؤوط، بیروت - لبنان، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۳ - ۱۹۹۳م، چاپ ۹، ج۲، ص۴۳۳.    
۳۳. طبری، محمد بن جریر (م ۳۱۰)، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۱۵۶۹.
۳۴. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، مصحح شعیب الارنؤوط، بیروت - لبنان، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۳ - ۱۹۹۳م، چاپ ۹، ج۲، ص۴۳۳.    
۳۵. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۴۵۱.
۳۶. الهاشمی البصری، محمد بن سعد بن منیع (م ۲۳۰)، الطبقات الکبری، مصحح محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۲، ص۱۱۵-۱۱۶.
۳۷. ابن حیان، محمد بن خلف، اخبار القضاة، بیروت، دار الهادی-دار السیرة، ج۱، ص۱۰۸.
۳۸. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۳۳.    
۳۹. العاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، بیروت - لبنان، دار الهادی للطباعة و النشر و التوزیع - دار السیرة - بیروت – لبنان، ۱۴۱۵ - ۱۹۹۵ م، چاپ چهارم، ج۶، ص۳۴۵.
۴۰. طبری، محمد بن جریر (م ۳۱۰)، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۵، ص۱۹۷۰-۱۸۷۸-۱۸۴۲.
۴۱. ابن حیان، محمد بن خلف، اخبار القضاة، بیروت، دار الهادی-دار السیرة، ج۱، ص۱۰۸.
۴۲. مسعودی، ابو الحسن علی بن حسین (م ۳۴۵)، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۶۵، ص۲۵۴.    
۴۳. ابن اثیر، عزالدین بن الاثیر ابو الحسن علی بن محمد الجزری (م ۶۳۰)، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۴۶.    
۴۴. ابن سعد، محمد بن سعد زهری (م ۲۳۰)، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۷۵.    
۴۵. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب ابن واضح(م بعد ۲۹۲)، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۶۲.
۴۶. طبری، محمد بن جریر (م ۳۱۰)، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۶، ص۲۳۲۳ .
۴۷. العاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، بیروت - لبنان، دار الهادی للطباعة و النشر و التوزیع - دار السیرة - بیروت – لبنان، ۱۴۱۵ - ۱۹۹۵ م، چاپ چهارم، ج۱، ص۹۵.    
۴۸. ابن اثیر، عزالدین بن الاثیر ابو الحسن علی بن محمد الجزری (م ۶۳۰)، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۴۶.    
۴۹. طبری، محمد بن جریر (م ۳۱۰)، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۶، ص۲۲۱۲.
۵۰. ابن سعد، محمد بن سعد زهری (م ۲۳۰)، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ص۲۳.
۵۱. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین (م ۳۴۶)، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۷۰۹.
۵۲. علامه مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، تهران، اسلامیه، سال چاپ مختلف نوبت چاپ مکرر، ج۳۲، ص۸.    
۵۳. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، تهران، انتشارات دلیل، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص۲۳۰.
۵۴. طبری، محمد بن جریر (م ۳۱۰)، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۶، ص۲۳۳۱.
۵۵. ابن اثیر، عزالدین بن الاثیر ابو الحسن علی بن محمد الجزری (م ۶۳۰)، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۴۶.    
۵۶. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بهار ۱۳۷۳، ج۸، ص۱۱۵۲۰.
۵۷. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴، ص۳۲۴.    
۵۸. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، تهران، انتشارات دلیل، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص۲۳۰.
۵۹. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۰، ص۳۱۸.
۶۰. ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، نظام اداری مسلمانان در صدراسلام، قم، سمت، ۱۳۸۴ ش، چاپ اول، ص۴۵.
۶۱. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، مصحح شعیب الارنؤوط، بیروت - لبنان، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۳ - ۱۹۹۳م، چاپ ۹، ج۲، ص۴۳۸.    
۶۲. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، مصحح شعیب الارنؤوط، بیروت - لبنان، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۳ - ۱۹۹۳م، چاپ ۹، ج۲، ص۴۳۱.    
۶۳. الزرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹، ج۳، ص۵۷.    
۶۴. ابن سعد، محمد بن سعد زهری (م ۲۳۰)، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۳۴۰.
۶۵. ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، نظام اداری مسلمانان در صدراسلام، قم، سمت، ۱۳۸۴ ش، چاپ اول، ص۱۲۷.
۶۶. ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۴۶.    
۶۷. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، مصحح شعیب الارنؤوط، بیروت - لبنان، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۳ - ۱۹۹۳م، چاپ ۹، ج۲، ص۴۳۲.    
۶۸. ابن سعد، محمد بن سعد زهری (م ۲۳۰)، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۷۴.    
۶۹. ابن عبد البر، یوسف بن عبدالله بن محمد، (م ۴۶۳)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، مصحح علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ج۲، ص۵۳۹.    
۷۰. الحاکم النیسابوری، المستدرک، ج۳، ص۴۷۷.    
۷۱. ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۴۶.    
۷۲. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۲۸.    
۷۳. ابن عبد البر، یوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، مصحح علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ج۲، ص۵۳۹.    
۷۴. الزرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹، ج۳، ص۵۷.    
۷۵. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۰، ص۳۱۹.
۷۶. ابن سعد، محمد بن سعد زهری (م ۲۳۰)، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۷۴.    
۷۷. ابن سعد، محمد بن سعد زهری (م ۲۳۰)، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۳۷۵.    
۷۸. الزرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج۳، ص۵۷.    
۷۹. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۰، ص۳۱۸.
۸۰. مهدوی دامغانی، محمود، ترجمه دلائل النبوة، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱ ش، چاپ اول، ج۱، ص۱۵۷.
۸۱. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، جمل من انساب الاشراف، مصصح سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۱، ص۵۳۱.    
۸۲. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، جمل من انساب الاشراف، مصصح سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، چاپ زکار، ج۲، ص۱۹۱.
۸۳. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد، جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، مترجم محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشرنی، ۱۳۷۵، چاپ دوم، ج۱، ص۱۷۱.
۸۴. ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۴۶.    
۸۵. سید رضی، ترجمه نهج البلاغه (سپهر)، مترجم احمدسپهرخراسانی، تهران، انتشارات اشرفی، ج۳، ص۱۴۴۸.
۸۶. ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۴۶.    
۸۷. العسقلانی، احمد بن علی بن حجر (م ۸۵۲)، الاصابة فی تمییز الصحابة، مصصح عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ج۲، ص۴۹۲.    
۸۸. سیوطی، جلال الدین، تنویر الحوالک شرح علی موطا مالک، بیروت، دارلندوه، بی تا، ج۲۲، ص۱۷۹.
۸۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۹۴۴.
۹۰. الحاکم النیسابوری، المستدرک، مصحح یوسف عبد الرحمن المرعشلی، ج۳، ص۴۷۶.    
۹۱. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۴۱.    
۹۲. ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، ج۲، ص۳۴۶.    
۹۳. العسقلانی، احمد بن علی بن حجر (م ۸۵۲)، الاصابة فی تمییز الصحابة، مصصح عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ج۲، ص۴۹۲.    
۹۴. ابو عمر، یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، مصحح علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ج۲، ص۵۴۰.    
۹۵. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بهار ۱۳۷۳، ج۸، ص۱۱۵۲۰.
۹۶. مصاحب، غلامحسین، دائره المعارف فارسی، فرانکلین، ۱۳۴۵، ج۱، ص۱۱۹۸.
۹۷. خرمشاهی، بهاء الدین، دانشنامه قرآن در قرآن، ناهید و دوستان، ۱۳۷۷، ج۱، ص۱۱۶۱.
۹۸. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۴۱.    
۹۹. مصاحب، غلامحسین، دائره المعارف فارسی، فرانکلین، ۱۳۴۵، ج۱، ص۱۱۹۸.
۱۰۰. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بهار ۱۳۷۳، ج۸، ص۱۱۵۲۰.
۱۰۱. خرمشاهی، بهاء الدین، دانشنامه قرآن در قرآن، ناهید و دوستان، ۱۳۷۷، ج۱، ص۱۱۶۱.
۱۰۲. ابن سعد، محمد بن سعد زهری (م ۲۳۰)، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۷۶.    
۱۰۳. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بهار ۱۳۷۳، ج۸، ص۱۱۵۲۰.
۱۰۴. ابن سعد، محمد بن سعد زهری (م ۲۳۰)، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۷۶.    
۱۰۵. ابن سعد، محمد بن سعد زهری (م ۲۳۰)، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۷۶.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «زید بن ثابت»    






جعبه ابزار