تفسیر بیضاوی (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر بیضاوی، از تفاسیر مختصر و بسیار مشهور، تألیف
ناصرالدین عبدالله بن عمر بیضاوی قاضی،
فقیه شافعی، مفسر و متکلم
اشعری در سدههای ۷ و ۸ ق/۱۳ و ۱۴م است.
نام اصلی این اثر چنانکه در مقدمه مؤلف آمده، انوار التنزیل و اسرار التأویل است. این تفسیر به اتفاق آراء اهلنظر در میان تفاسیر کمحجم
قرآن کریم از محققانهترین تفسیرها، و سالیان دراز یکی از کتابهای درسی مجامع دینی بوده است. این تفسیر، دارای سبکی لطیف، عباراتی ظریف و قدرت بیانی شگفت است و به همینعلت بسیاری از مفسران بر آن تکیه کردهاند. این تفسیر علاوه بر تأثیر بر مفسران و دانشمندان متأخر از بیضاوی، در میان معاصران او نیز نسبتاً پراهمیت و نفوذ بوده است.
تفسیر بیضاوی اثر قاضی ناصرالدین ابوالخیر، عبدالله بن عمر بن محمدعلی بیضاوی شافعی است؛ منسوب به بیضاء که شهر معروفی در
فارس بود و تا
شیراز هشت فرسخ فاصله داشت. وی سمت
قضاوت شیراز را برعهده گرفت و در سمت خود برجسته، دقیق و خیر بود و بر طبق گفته
سبکی در سال ۶۸۵ درگذشت.
وی تالیفات ارزشمندی دارد که مهمترین آنها، همین تفسیر است که آن را بر اساس
تفسیر کشاف زمخشری نوشته است.
نام اصلی این اثر چنانکه در مقدمه مؤلف آمده، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل است. این تفسیر که به اتفاق آراء اهل نظر در میان تفاسیر کمحجم
قرآن کریم از محققانهترین تفسیرهاست و سالیان دراز یکی از کتابهای درسی مجامع دینی بوده است. گزیدهگویی، اجتناب از بحثهای استطرادی و دقت فراوان در تبیین مباحث، از ویژگیهای این تفسیر است. در طبقهبندی تفاسیر اهلسنت، تفسیر بیضاوی از جمله تفاسیر به رأی ممدوح بهشمار میآید. این کتاب در حقیقت، در برابر کشاف زمخشری به نگارش درآمده، و گرایش به فکر
اشعری از نکات بارز این تفسیر است. مطالب تفسیر بیشتر برگرفته از کشاف زمخشری و
تفسیر کبیر فخرالدین رازی است. تفسیر بیضاوی همواره در حوزهها و مدارس علمیه اهل سنت
ایران،
مصر،
هند،
افغانستان،
عثمانی و
مغرب مورد توجه بوده
و هماکنون نیز در بسیاری از مدارس متن درسی است. این تفسیر علاوه بر تأثیر بر مفسران و دانشمندان متأخر از بیضاوی، در میان معاصران او نیز نسبتاً پراهمیت و نفوذ بوده است. یکی از این نمونه ها، تأثیر آن بر
مدارک التنزیل و حقائق التأویل نسفی (وفات ۷۰۱) است.
این تفسیر، دارای سبکی لطیف، عباراتی ظریف و قدرت بیانی شگفت است و به همینعلت بسیاری از مفسران از جمله
فیض کاشانی (در
تفسیر صافی) بر آن تکیه کردهاند. بیضاوی در مسائل و نکات معضل و مشکل مربوط به آیات، نظریات دقیقی دارد؛ مثلا در تفسیر «اهدنا الصراط المستقیم؛
»
هدایت را به چهار مرحله تقسیم کند که هر مرحله به دنبال مرحله دیگری است و بندگان در هنگام خواندن این آیه، از
خداوند میخواهند که آنان را به مراتب اعلای هدایت، رهنمون سازد، و این، تفسیر لطیف و جالبی است از مساله هدایت که شاید پیش از او دیگری بدان توجه ننموده است.
ذهبی در تفسیر و مفسران میگوید: تفسیر بیضاوی به نام انوار التنزیل و اسرار التاویل از نظر حجم تفسیری متوسط است که مفسر در آن بین تفسیر و تاویل جمع نموده و آنرا بر مبنای اصول و قواعد مذهب اهل سنت بنا نهاده است.
درباره انگیزه نگارش تفسیر بیضاوی باید گفت که مؤلف در مقدمه کوتاهی دیدگاه خود را نسبت به
علم تفسیر، دانشهای مورد نیاز برای مفسران و انگیزه نگارش اثر خویش اظهار میدارد. او که گرانمایهترین و شریفترین علوم را علم تفسیر میشمارد، بر آن است که رأس و رئیس همه علوم دینی و اساس و مبنای قواعد شرع، تفسیر است و تأکید میورزد که سزاوار نیست کسی به آن دست یازد و به بحث در این مقام بپردازد، مگر آنکه در اصول و فروع معارف دینی، چیرهدست، و در علوم مربوط به زبان عربی و فنون و صناعات ادبی سرآمد باشد. بر پایه یادکرد مؤلف در مقدمه، وی کوشش داشته است تا چکیده زلال اندیشه بزرگان
صحابه و
تابعین را در کنار نکات ارزنده و لطایف تفسیری از خود و فاضلان متأخر و محققان بزرگ گرد هم آورد.
میگویند: پیرو
مذهب اشعری بوده و به همین جهت با آنکه از تفسیر کشاف اقتباسات فراوانی کرده، آن قسمت از کشاف را که مربوط به
مذهب اعتزال است در تفسیر خود نیاورده است؛ ولی این گفتار صحیح نیست؛ زیرا او در تفسیر خود پیرو
اهل عدل و تنزیه است و به همین علت میبینیم بسیاری از آیاتی را که ظاهرشان مخالف دلیل
عقل است
تاویل میکند؛ بهعنوان نمونه، در تفسیر آیه «الذین یاکلون الربا لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس؛
کسانی را که
ربا میخورند (از گور) برنمیخیزند مگر مانند برخاستن کسی که
شیطان بر اثر تماس، آسیمه سرش کرده است.» میگوید: الا قیاما کقیام المصروع؛ مانند حرکت ناهنجار افراد مبتلا به امراض عصبی و این معنا نوعی رد بر کسانی است که گمان میکنند شیطان با دخالت مستقیم حالت انسان را دگرگون میکند. سپس کلمه مس را به
جنون تفسیر میکند و میگوید: این معنا بر اساس گمان کسانی است که میپندارند
جن به شخصی برمیخورد و بدن او را لمس مینماید و عقلش را زایل میکند.
معتزله نظری دارند که زمخشری نیز بر آن رفته است؛ بدین معنا که جن بر انسان، تسلطی جز اغوا و ایجاد
وسوسه ندارد؛ چرا که خداوند زبانحال ابلیس را در
قیامت اینگونه بیان میکند: «و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی؛
هرگز من بر شما سلطه نداشتهام؛ جز آنکه شما را فراخواندم و شما دعوت مرا اجابت کردید.» و همچنین میفرماید: «و ما کان له علیهم من سلطان؛
هرگز شیطان بر آنان (انسانها) سلطهای نداشته است.» مقصود: نفی سلطه ظاهری است.
این تفسیر اساسا مختصر و خلاصه تفسیر کشاف زمخشری است؛ ولی از
تفسیر کبیر امام فخر رازی و همچنین از
تفسیر راغب اصفهانی نیز بهره گرفته و پارهای اقوال و آراء
صحابه و
تابعان را نیز در آن آورده است. البته در تفسیر آنان از خرد و اندیشه هم استمداد جسته و نکات جالب و زیبا و استنباطات دقیقی را در ضمن آنها بیان کرده است و همه اینها با اسلوبی جالب و موجز و مختصر و عباراتی آمده است که گاهی چنان دقیق میشود که جز اهل بصیرت و ذکاوت بدان پی نمیبرند. وی گاهی به ذکر قرائتهای مختلف هم توجه نشان میدهد و موارد شاذ را هم میآورد و بدون تفصیل و با اختصار به مسائل نحوی نیز میپردازد. همچنین در تفسیر
آیات الاحکام، بعضی از مسائل فقهی را نیز بیان میکند؛ بدون آنکه سخن به درازا بکشد.
امتیاز برجسته تفسیر بیضاوی این است که اخبار و روایات اسرائیلی را (جز اندکی) نیاورده است و گاهی هم که روایتی میآورد، در آغاز روایت میگوید: گفتهاند یا روایت کردهاند؛ به این دلیل که میخواهد ضعف روایت را بر خواننده روشن سازد.
هنگامی که به تفسیر و توضیح آیات مربوط به مسائل طبیعی و هستی نیز میپردازد، بدون شرح و توضیح از آنها نمیگذرد. شاید این روش، از طریق تفسیر کبیر امام فخر رازی به تفسیر وی راه یافته باشد.
اینک عین عباراتی را که او خود درباره روش تفسیرش و منابعی که بر آنها اعتماد کرده است، میآوریم. وی در مقدمه این تفسیر میگوید: دیر زمانی است که با خود میگفتم کتابی در این فن (تفسیر) تالیف کنم که در بردارنده خلاصه و برگزیده اقوال و آرای بزرگان صحابه و علمای تابعان و دانشمندان و مفسران بعدی و شامل نکات مهم و لطایفی باشد که دستآورد خودم و علمای بزرگ و محققان پیشین است؛ همچنین وجوه مختلف قرائتهای مشهور را که از قاریان معروف نقل شده و نکات شاذی را که از قاریان معتبر روایت گشته، روشن کند.
در پایان تفسیر میگوید: نگارش این کتاب که شامل نوادر اقوال خردمندان و برگزیده سخنان بزرگان و چکیده نظریات علمای امت در تفسیر قرآن و فهم معانی آن و کشف و توضیح واژههای مشکل آن است، با اختصار و به دور از اخلال و خالی از اِضلال به پایان رسید.
مولف کتاب
کشف الظنون درباره تفسیر بیضاوی میگوید: تفسیر او کتابی ارزشمند و بینیاز از توضیح و بیان است و در آن، خلاصه کشاف در
اعراب و
معانی و
بیان، برگزیده تفسیر کبیر در
حکمت و
کلام، و غوامض و لطایف تفسیر راغب در
اشتقاق و
لغت، آمده است. وی همچنین برداشتها و استنباطهای عقلانی خود را ضمیمه آن کرده است؛ پس شک و تردید را از نوشتهها میزداید و مطلب را توسعه و گسترش میدهد.
قابل تذکر است که بیضاوی مانند زمخشری (در کشاف) و دیگر مفسران، مرتکب اشتباهی شده؛ بدین ترتیب: در پایان هر سوره روایاتی را، در مورد فضیلت آن و فضیلت قاری آن آورده، که پیش از این، آنها را ارزیابی کردیم و مشخص شد که محدثان متفقا آنها را جعلی و ساختگی میدانند، و ما نمیدانیم که اشخاصی چون بیضاوی چگونه فریب خورده و آنها را نقل کردهاند و زمخشری و همانندانش هم، به رغم منزلت علمی و عقل و درایتی که داشتهاند مرتکب این اشتباه شدهاند.
صاحب کشف الظنون در اینباره چنین عذرخواهی میکند: بیشتر احادیثی که در اواخر سورهها آورده به این علت بوده است که آیینه قلبش در برابر نفحات پروردگار، جلا و صفا پیدا کرده و در این زمینه از منتقدان اعراض نموده و بیشتر در وادی تشویق و ترغیب و تاویل راه پیموده است؛ ضمن اینکه میدانسته کسانی که احادیثی را بر زبان راندهاند،
دروغ و بیاساس گفتهاند؛
ولی اینگونه عذرخواهی پذیرفتنی نیست.
به هر حال این کتاب مورد استقبال و پذیرش همگان قرار گرفت و بسیاری همه یا بخشی از آن را برای
تدریس در نظر گرفتند و یا بر آن حاشیه نوشتند.
در باب چگونگی ترتیب مطالب در تفسیر بیضاوی باید گفت که روش مؤلف در پرداختن به
آیات و سورهها چنین است که در آغاز هر
سوره ابتدا نام سوره و سپس مکی یا مدنی بودن آن و نیز شمار آیات هر سوره را ذکر میکند. وی گاه به بیان اختلاف مکی یا مدنی بودن آیاتی از یک سوره،
یا بیان اختلاف در شمارش آیات یک سوره میپردازد.
بیضاوی تنها در ۵ مورد به ذکر نامهای دیگر سورهها میپردازد. آن ۵ مورد عبارت است از سورههای
فاتحةالکتاب،
توبه،
یس،
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
ملک.
در باب دقایق زبانی و ادبی در تفسیر بیضاوی، چنانکه
حاجی خلیفه مینویسد، وی در آنچه مربوط به اعراب و
معانی و
بیان است، بر کشاف زمخشری تکیه دارد.
میزان اثرپذیری بیضاوی از کشاف زمخشری بهحدی است که برخی هنگام معرفی آثار بیضاوی به جای عنوان تفسیر بیضاوی یا انوارالتنزیل از مختصر الکشاف یاد میکنند.
رابسون ذیل مدخل بیضاوی در «دائرةالمعارف اسلام»، انوارالتنزیل را در حقیقت تهذیب و ویرایشی از کشاف زمخشری دانسته است.
یکی دیگر از منابع مورد استفاده بیضاوی بهویژه در
لغت و
اشتقاق و بیان دقایق زبانی و ادبی قرآن کریم،
تفسیر راغب اصفهانی است.
صاحب کشف الظنون همچنین ذیل مدخل تفسیرالراغب از آن به عنوان یکی از مآخذ انوارالتنزیل بیضاوی یاد میکند.
در باب
قرائت، تفسیر بیضاوی افزون بر توجه به
قرائات عشر به قرائتهای شاذّ و نادر منسوب به قرّاء متقدم نیز گاه توجه داشته است.
در خصوص مباحث کلامی از آنجا که بیضاوی را دیدگاهی اشعری اعتدالی است، در این حوزه متأثر از تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب) فخرالدین رازی است، زیرا هر دو شافعی و اشعریاند. اما بهرهگیری بیضاوی از تفسیرکبیر فخررازی غالباً چکیده و ماحصلِ گفتههای رازی است (جملات پایانی در تفسیر آیه ۱۶۴
بقره برای نمونه بیضاوی
آیه «... قال ربّ ارنی انظر الیک قال لن ترانی...»
را دلیلی بر جواز رؤیت ذات باری تعالی میداند و استدلالهای وی در اینباره، برگرفته از تفسیر کبیر فخرالدین رازی است.
بیضاوی مباحث اعتزالی تفسیر کشاف را یا حذف، یا به کوتاهـی طرح و سپس رد مـیکند.
البته در برخی موارد، آراء معتزلی را حذف نکرده است
که شاید علت آن عدم درک و تشخیص معنای واقعی این آراء باشد.
بیشتر (نه همه) این آرا آنهایی است که به گونهای مؤیّد یا توجیه کننده آرای اعتزالی زمخشری بوده است؛ مثلاً در ترکیب نحوی «لعلکم تتقون».
پاره ای از این موارد از چشم منتقدان او به دور نمانده است.
بیضاوی به تبع فخرالدین رازی خردهگیریهایی نسبت به
شیعه دارد. وی استدلال شیعه را بر
امامت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) با بهرهگیری از آیه ۵۵
مائده امری مبتنی بر
زعم و گمان میداند.
نیز اینکه شیعه مفهوم «
اهلالبیت» را به آن حضرت،
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) و دو فرزندشـان (علیهمالسلام) اختصاص، و مبنـای
عصمت آنها قرار داده، احتجاجی ضعیف دانسته است؛ چه بر این باور است که این تخصیص با سیاق آیات مناسبت ندارد.
از دید بیضاوی
حدیث کساء بر این مطلب دلالت دارد که آن حضرات از اهل بیت بودهاند، نه اینکه غیر آنها از اهل بیت نباشند.
در حیطه
فقه، بیضاوی ذیل
آیات الاحکام به برخی مسائل فقهی به صورت موجز نیز میپردازد و غالباً درصدد تأیید مذهب فقهی خود، یعنی
مذهب شافعی است.
برای نمونه ذیل آیه «الحجّ اشهر معلومات...»،
«اشهر معلومات» را شوال و ذیقعده و ۹ روز از ذیحجه میداند.
در کاربرد
حدیث در تفسیر بیضاوی باید گفت مؤلف به پیروی از زمخشری در پایان هر سوره، احادیثی در
فضیلت و
ثواب قرائت آن دارد.
ذهبی که این احادیث را موضوعه میداند، تکیه بر چنین اخباری را شایسته عالمی همچون بیضاوی ندانسته است.
وی توجیه برخی همچون حاجیخلیفه
از بیضاوی را ضعیف، و غیرکافی میداند.
تفسیر بیضاوی خالی از ذکر
اسرائیلیات نیست. گرچه ذهبی شمار روایات اسرائیلی موجود در تفسیر بیضاوی را بسیار کم میداند و آوردن الفاظی همچون «رُویَ» یا «قیل» را در ابتدای اسرائیلیات
بیانگر ضعیف دانستن این روایات از سوی بیضاوی میداند،
با اینهمه، گاه آوردن اسرائیلیات بدون قید الفاظ یاد شده نیز در انوار التنزیل دیده میشود.
تفسیر بیضاوی به سبب جمع میان زیبایی تعبیر و قوت بیان،
پس از تألیف و از اوان انتشارش مورد توجه دانشمندان و حوزههای علوم اسلامی قرار گرفته، و مورد تدریس شرح و حاشیه واقع شده است.
حاجیخلیفه در کشفالظنون در مقاله مفصلی که درباره انوارالتنزیل دارد، حواشی کامل و جامع بر آن را متعدد دانسته، و از آن میان به معرفی ۱۵ حاشیه کامل و ۲۷ حاشیه و تعلیق غیرکامل اشاره کرده است.
آقابزرگ تهرانی هم حواشی و تعلیقات نوشته شده از سوی دانشمندان امامیه بر تفسیر بیضاوی را متعدد دانسته، و به معرفی ۲۳ حاشیه و تعلیق بر آن پرداخته است.
اما بکائی
از انبوهی حواشی مخطوط و چاپی براین تفسیر در زبانهای
عربی و
ترکی و
فارسی یاد میکند که از لابهلای آنها توجه و اهتمام برخی دانشمندان شیعی به این تفسیر هویداست.
از دید حاجیخلیفه پرفایدهترین و سودمندترین حاشیه کامل بر تفسیر بیضاوی، حاشیه محییالدین محمدبن مصطفی قوجوی معروف به شیخزاده (د ۹۵۱ق) است.
این حاشیه، از شروح مفصل ادبی و بیانی تفسیر بیضاوی است که برای طلاب و محصلان علوم قرآنی نگارش شده است.
وی در آغاز، شرحی در هشت جلد بر تفسیر بیضاوی نگاشت سپس آنرا در چهار جلد خلاصه نمود. این شرح بسیار کامل و جامع است و مشتمل بر نکات و فواید مهم علمی و قرآنی است عبارت آن بسیار سلیس است و در میان اساتید و دانشجویان تفسیر از شهرت بهسزایی برخوردار است و بارها به چاپ رسیده است. شیخ زاده در سال ۹۵۱ ه. ق درگذشت.
ذهبی مشهورترین حواشی بر تفسیر بیضاوی را حاشیه قاضیزاده، حاشیه
شهاب و حاشیه
قونوی میداند.
آقابزرگ نیز یکی از بهترین حواشی غیرکامل بر تفسیر بیضاوی را، حاشیه
شیخ بهایی میداند.
تفسیر بیضاوی، توسط برخی مختصر نیز شده است. حاجیخلیفه از الاتحاف بتمییز ما تبع فیه
البیضاوی صاحب الکشاف به عنوان مختصر تفسیر بیضاوی توسط محمد بن یوسف شامی یاد میکند.
وی همچنین از مختصری متعلق به
محمد بن محمد بن عبدالرحمان شافعی قاهری معروف به ابن امام الکاملیه (د ۸۷۴ق) یاد مینماید.
شیخ عبدالرئوف مناوی احادیث تفسیر بیضاوی را مستندیابی کرده، و آن را الفتحالسماوی بتخریج احادیث
البیضاوی نامگذاری کرده است.
تفسیر بیضاوی و بهویژه ارزش ادبی و تفسیری آن در میان اهل فن و مفسران شیعی نیز مورد توجه بوده است.
مولا فتحالله کاشانی (د ۹۸۸ق) در مقدمه
زبدة التفاسیر که به
زبان عربی نوشته است، از انوارالتنزیل به عنوان یکی از ۴ منبع عمده خود یاد میکند.
وی در
منهج الصادقین که به
زبان فارسی نوشته است نیز بهطور گسترده اقوال بیضاوی را مطرح میکند.
در سده ۱۱ق، بهاءالدین
محمدشریف لاهیجی (د ۱۰۸۸ق) در تفسیر خود به بیان اقوال بیضاوی پرداخته،
وگاه با عباراتی همچون «علیه ما یستحقه»
او را مورد جرح قرار داده است.
ملامحسن فیض کاشانی (د ۱۰۹۱ق) نیز در
تفسیر الصافی از متـن عبـارات تفسیـر بیضـاوی ــ بدون آنکه از بیضاوی نامی ببرد ــ استفاده میکند
و حتی گاه بدون یک کلمه افزوده همان عبارات بیضاوی را در شرح کلمات و تفسیر آیه میآورد.
نگاهی گذرا به مجلدات
بحارالانوار مجلسی نیز بیانگر استفاده مکرر او از تفسیر بیضاوی است.
میرزامحمد مشهدی قمی، از علمای امامی سده ۱۲ق نیز در بحثهای ادبی خود از انوارالتنزیل بیضاوی بسیار بهره برده است.
تفسیر بیضاوی بهویژه در شناخت ملل مختلف نسبت به
اسلام اثری شگرف نهاد؛ برای نمونه در سدههای ۹ و ۱۰ق/۱۵ و ۱۶م یکی از پرتداولترین آثار اسلامی در آسیای جنوب شرقی این تفسیر بود. همچنین در اروپای سدههای ۱۶م به بعد ترجمه این اثر نقطه عطفی در بالا بردن میزان آشنایی اروپاییان با دین اسلام بود. در سدههای پسین نیز مترجمان
قرآن کریم به زبانهای اروپایی از این تفسیر بهرههای فراوان بردهاند.
در میان معاصران، پدیدآورندگان تفسیر نمونه یکی از منابع مورد استفاده خود را تفسیر بیضاوی ذکر میکنند.
صاحبان تفاسیر
المیزان،
پرتوی از قرآن،
احسن الحدیث ؛
و دیگران به نوعی به نقل اقوال تفسیری بیضاوی پرداختهاند.
از میان چاپهای قابل توجه این اثر میتوان به چاپ فلایشر در ۲ جلد (لایپزیگ، ۱۸۴۶- ۱۸۴۸م) که ویناند فل بعدها برای آن فهرست جامعی در نظر گرفت (لایپزیگ، ۱۸۷۸م)، اشاره کرد و مارگلیوث در لندن (۱۸۹۴) به چاپ رسانیدهاند.
این تفسیر در روزگار نو بارها چاپ شده است؛ نخست در بولاق (۱۲۸۲)، سپس چهار بار در استانبول (از ۱۲۸۵ تا ۱۳۲۱). در لکهنو (۱۸۶۹ میلادی) و بمبئی (۱۸۶۹میلادی) نیز به چاپ رسیده است.
(۱) قرآن کریم.
(۲) طهرانی، آقابزرگ، الذریعة.
(۳) ابن رشد، محمد، بدایة المجتهد، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
(۴) ایازی، محمدعلی، شناخت نامه تفاسیر، رشت، ۱۳۷۸ش.
(۵) بیضاوی، عبدالله، تفسیر، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
(۶) حاجیخلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون.
(۷) خرمشاهی، بهاءالدین، قرآن پژوهی، هفتاد بحث و تحقیق قرآنی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۸) داوودی، محمد، طبقات المفسرین، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۹) درگاهی، حسین، مقدمه بر کنزالدقائق و بحرالغرائب، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۱۰) ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، بیروت، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۱۱) زمخشری، محمود، الکشاف، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
(۱۲) سرکیس، الیان، معجم المطبوعات العربیة، قاهره، ۱۳۴۶ق/ ۱۹۲۸م.
(۱۳) شریف لاهیجی، محمد، تفسیر، تهران، ۱۳۴۰ش.
(۱۴) طالقانی، محمود، پرتوی از قرآن، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۵) طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، بیروت، ۱۴۱۷ق/ ۱۹۹۷م.
(۱۶) رازی، فخرالدین، التفسیرالکبیر، قاهره، المطبعةالبهیه.
(۱۷) فیض کاشانی، محسن، الصافی، به کوشش محسن حسینی امینی، تهران، ۱۴۱۶ق.
(۱۸) قرشی، علیاکبر، احسن الحدیث، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۱۹) کاشانی، فتحالله، زبدةالتفاسیر، قم، ۱۴۲۳ق.
(۲۰) کاشانی، فتحالله، منهجالصادقین، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۲۱) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۲۲) معرفت، محمدهادی، التفسیر والمفسرون فی ثوبة القشیب، مشهد، ۱۳۸۱ش.
(۲۳) مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۲۴) بغدادی، اسماعیل، ایضاح المکنون.
(۲۵) ابن عاشور، التفسیر و رجاله، تونس ۱۹۶۶.
(۲۶) عبدالحمید، محسن، الرازی مفسّراً، بغداد ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
(۲۷) سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیه الکبری، چاپ محمود محمدطناحی و عبدالفتاح محمدحلو، قاهره ۱۹۶۴ـ ۱۹۷۶.
(۲۸) سیوطی، عبدالرحمان بن ابیبکر، بغیه الوعاه فی طبقات اللغویین والنحاه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴.
(۲۹) Ali، Y، introd and tr The Holy Qurºān، Damascus، ۱۹۸۳.
(۳۰) Blachair، R، introd and tr Le Coran، Paris، ۱۹۵۶.
(۳۱) EI۲.
(۳۲) Van Bruinessen، MM، wwletunnl/~martinvanbruinessen/personal/Publications/Pesantren-and-kitab-kuninghtm.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بیضاوی»، شماره۲۴۸۳. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تفسیر بیضاوی»، شماره۶۰۱۷. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۲۹۵-۲۹۹.