تعویذ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تعویذ، چیزی (شیء، نوشته، تصویر،
دعا و
ورد) که دارای نیرویی جادویی ـ ماورایی انگاشته شود و نیز نصب و آویختن آن بر اموال و مکانها، و حمل آن توسط
انسان یا
حیوان، موجب دفع
بلا،
بیماری و تعرض موجودات و نیروهای شریر پنداشته شود.
تعویذ در
لغت به معنای پناهبردن،
پناه دادن و در امان نگاه داشتن و در
اصطلاح به معنای دعاخواندن و حرز آویختن بر آدمیان، جانوران یا
اشیا برای
محافظت از آنهاست.
تعویذ، عباراتی اغلب
مکتوب عمدتاً از آیات قرآنی و
ادعیه مأثوره برای در امان ماندن از شرور و بلاها میباشد. به اذکارى خاص براى دفع
چشمزخم،
سحر، آفات و بلایا و برطرف کردن دردها و بیماریها و
استعاذه تعویذ گفته میشود. تعویذ به مفهوم نخست
- که به آن (عوذه) یا (تعویذه) نیز گفته مىشود- به منظور فوق براى خود یا دیگرى خوانده و یا نوشته شده و همراه مىگردد.
گذشته از واژههای متعددی که در تداول عامه مسلمانان به صورت مغشوش و متداخل برای این مفهوم به کار میرود، (از جمله: عوذه، معاذه، حِرزْ، تَمیمه، نُفره، رُقْیَه، عَزیمه، افسون)، تعویذ بنا بر شایعترین صورت کاربرد آن در
جهان اسلام عبارت است از برخی
آیات قرآن، ادعیه مأثوره،
اسماءالحسنی، اسامی
فرشتگان یا
اولیاءالله،
اوراد، رموز و علائمِ مفهوم یا نامفهوم که بر قطعههایی از کاغذ، چرم، پوست، پارچه، فلز و جز آن مینویسند و در کیسههایی کوچک از اجناس مختلف میگذارند و سپس آن را پنهان یا آشکارا برگردن میآویزند یا بر قسمتی از بدن انسان یا حیوان میبندند یا بر جایی از اشیا و مکانها نصب میکنند.
گاه نیز این عبارت را با رعایت ترتیب و آیینی خاص یا بدون رعایتِ آن، بر شخص یا جانور یا شیء مورد نظر میخوانند یا زیر لب زمزمه میکنند.
در میان تعبیرهای مختلف
اعراب جاهلی در این باره، بیش از همه واژه عوذَه یا مَعاذَه
به معنای اصطلاحیِ تعویذ نزدیک است.
پربسامدترین واژههای مورد استفاده برای این معنای اصطلاحی در
جهان اسلام عبارت بودهاند از حُرز در شمال افریقا؛ حِجاب، حِماله،
حافظ، حمایل، عُوذَه و مِعوَذَه در میان اعراب مشرق؛ یافتَه، نسخه و حمایل در میان ترکان؛ و تعویذ، دعا، حمایل در
فارسی و بهویژه حِرز در میان عموم
شیعیان.
توانایی مفروض طلسم در تغییر دادن حوادث و به بار آوردن شرایط مطلوب و معمولاً معجزهآسا، آن را از تعویذ متمایز میسازد. طلسم علاوه بر خواص پیشگیری کننده تعویذ، قدرتهای دیگری نیز دارد و از اینرو گاه تعویذ را گونهای از طلسمات و از جنس ضعیفتر آن پنداشته یا آن را یکی از گستردهترین اشکال استفاده از طلسمات به شمار آوردهاند.
همچنین ممکن است متن یک تعویذ را یک «افسون» یا «ورد» تلقی کرد ولی یک تعویذ جملگی عبارت از یک افسون یا ورد نیست.
از دیگر سو طلسم را نوعی تعویذ دانستهاند که میتواند قدرت و بخت حامل و صاحب خود را در برابر نیروهای آزاررسان افزایش دهد. از این حیث میتوان طلسم و تعویذ را انواعی از یک مقوله، اما گاهی با راهبردهایی کم و بیش متفاوت در نظر آورد؛ در حالی که کار تعویذ طرد و دفع امور نامطلوب است، طلسم باعث جلب امور مطلوب نیز میشود.
در حالی که احتمال عینی خطر منجر به اتخاذ تمهیداتی عینی برای پیشگیری از خطر میشود، پیشبینی ذهنی خطر، انگیزشی برای استفاده از تعویذ است. امروزه استفاده از تعاویذ همچون دیگر ابزار و روشهای ماوراءطبیعی به نسبت کاهش یافته، لیکن همچنان در جوامع اسلامی ــ نظیر دیگر جوامع ــ موسوم است و معمولاً افرادی به عنوان دعانویس که گاه از درویشان فرقههای صوفیمآب و بعضی متقدساناند، به تهیه و فروش انواع تعاویذ اشتغال دارند و اغلب برای هر مورد مقتضی، تعویذ ویژهای به درخواست کننده تحویل میدهند.
احتمال حمله موجودات ماورایی و
محافظت در برابر آنها یکی از موجبات تمسک به تعاویذ بوده است. مثلاً احتمال حمله
امصبیان و
آل به زائو و نوزاد، یا خطر ارواح شریر و شیاطین، در امان ماندن از حمله گزندگان
و حیوانات وحشی
نیز از علل دیگر استفاده از تعویذ و طلسم است.
عمدهترین علت استفاده از تعاویذ احیاناً جلوگیری از چشم زخم بوده است. باور به چشم زخم در
اروپا،
خاورمیانه، به ویژه در شمال
افریقا دیده میشود.
از اینرو اگر چه نمیتوان آن را جهان شمول دانست، اما پدیدهای بسیار گسترده است.
چشم زخم با
رشک و حسادت همبستگی دارد
و هم از این روی در باورهای مردم، احتراز از چشم زخم در مواقع بروز خوشحالی، موفقیت، زیبـایی و تحسیـن را ــ کـه رشک برانگیـز هستند ــ جایز میدانند.
از منظر روانکاوی لکانی نیز نگاه، و بهطور مشخص حدقه، همچون مقوله ما تقدّمِ وحشت تلقی میشود،
و در نوزاد حتی واکنشی دفاعی را برمیانگیزد.
اگر این دیدگاه روانکاوانه را بپذیریم آنگاه گسترش پدیده چشم زخم و استفاده وسیع از اقسام تعاویذ برای
محافظت از آن قابل درک خواهد بود.
از چیزهای متفاوتی به عنوان تعویذ استفاده میشود. یکی از متداولترین چیزها انواع مواد کانی است. در برخی موارد از جواهرات و سنگهای قیمتی به عنوان تعویذ،
و به ویژه در برابر چشمزخم، استفاده میشود. آویختن انواع مهرهها ــ که در هر محل با نامی ویژه نامیده میشوند ــ به
انسان،
حیوان یا مکانها نیز به مثابه تعویذ به کار میروند. مثلاً مهره سفیدی به نام کسگربه،
و نیز مهرههای کهربایی، آهنی و سفالی
و باباغوری.
در مواردی هم مثلاً برای دور نگهداشتن زائو و نوزاد از آسیب و زیان آل و امصبیان، وسایل آهنی مثل سیخ، قیچی و کارد در کنار ایشان میگذارند.
بخشهایی از اندام حیوانات نیز به سان تعویذ کاربرد دارد، مانند پنجه گرگ،
شاخ آهو و ناخن پلنگ.
از معروفترین تعویذها که اختصاصاً برای
محافظت از چشم زخم به کار میروند، نظر قربانی،
یا چشم قربانی
است. نظر قربانی را با خشک کردن مردمک چشم گوسفند قربانی و کشیدن آن به ریسمان به همراه مهرههای دیگر درست میکنند و آن را به لباس شخص، به ویژه کودک و گاهی به حیوانات و جمادات وصل میکنند
در اینجا چشم حیوانی که قربانی شده، ظاهراً با سازوکاری جادویی مبتنی بر قانون شباهت
میتواند اثر چشم شور را خنثی کند. ظاهراً انواع تعویذهایی که به شکل یا با تصویر چشم ساخته میشوند
،
نیز با باور به چنین سازوکاری به کار گرفته میشوند.
شیء دیگری که به ویژه در میان جوامع مسلمان (به ویژه در شمال افریقا و سوریه و
فلسطین) رواج دارد، انواع تعویذ به شکل کف گشوده دست است
همین نوع تعویذ در میانکلیمیان اروپای شرقی ــ اشکنازیها ــ نیز دیده میشود.
استفاده از چیزهای پلید و
نجس هم نوعی دیگر از تعویذ بوده است که اصطلاحاً به آن «تنجیس» میگفتهاند. مثلاً اعراب جاهلی از کهنه حیض زنان و استخوان مردگان برای
حفاظت کودکان از آفات جن و ارواح شریر و چشم زخم استفاده میکردند.
گونه دیگر، تعویذهای نوشتاری هستند که حاوی نام، یا عباراتیاند که آنها را واجد قدرت قدسی، یا جادویی میپندارند
. برای نوشتن تعاویذ (مانند طلسمات و دیگر نوشتههای خفیه) در بسیاری موارد از الفباهای رمزی ویژهای استفاده میشود که گاه، صورتِ تبدیل و تحریف یافته
الفبای کوفی یا
عبری است. این تعویذها ممکن است به صورتهای گوناگونی درست شوند، مثلاً صابئین مندایی برای دور ماندن از اشرار و ارواح خبیث، دعاهایی (به نام زَرزَتا) را روی ظروف سفالی مینوشته، و آنها را در آستانه خانه دفن میکردهاند.
در سنت اسلامی هم میتوان به نمونههای بسیاری از این دست تعویذها اشاره کرد: گردن بند «الله» و «و ان یکاد» که برای
محافظت آویخته میشود، لوحهای «و ان یکاد» که بر دیوار و سردر منازل نصب میکنند، و نیز «قلعه یاسین»، پارچهای که دور تا دورش سوره یاسین نوشته شده است و سوراخ بزرگی در میان دارد که فرد مورد نظر را از آن عبور میدهند. همین طور انواع ادعیه و حرزها که روی رقعههایی مینویسند و بر جامه ــ به صورت آشکار یا پنهان ــ میآویزند.
این گونه تعویذها مرتبطاند با نگرشی اسطورهای درباره قدرت کلمات، همسانی نام با صاحب نام، و اثر کلمات بر قلمروی از کائنات.
در موارد بسیار، کلمات و اوراد بهطور شفاهی به منزله تعویذ به کار میروند. این گونه تعاویذ، در سنت اسلامی به وفور در
کتب دعایی مثل مجمع الدعوات و باقیات صالحات یافت میشوند. همین طور در فرهنگهای دیگر نیز اینگونه از تعاویذ کاربرد دارند، مثل پاریتاها در فرهنگ بودیسم تراوادایی
؛ هر چند در بسیاری موارد از این دعاها به صورت
مکتوب استفاده میشود.
تمرکز بر قدرت اصوات
مکتوب، منجر به اعتقاد به قدرت حروف و معادل عددی آنها به حساب
ابجد شده، و جداول حرفی یا عددی را شکل داده است. مثلاً تعویذ
محافظت از غضب بزرگان که به شکل جدولی ۱۶ خانه، حاوی اعداد یک، دو و ۵ رقمی است
تعویذ برای مصون ماندن از
آبله که جدولی عددی متشکل از ۱۶ خانه است
تعویذهایی برای تسهیل
زایمان به شکل جداول ۹ خانه حرفی و نیز جدول عددی متناظر آنکه از معادل ابجدی همان حروف درست شده است.
باور به تأثیر کلمات و حروف مقدس سبب پدید آمدن انحرافاتی نیز در حوزه فرهنگ عامه شده است؛ مثلاً در برخی از بازارهای افریقای مرکزی روزنامههای کهنه به زبان عربی را کسبه مسلمان برای تبرک و ساختن تعویذ به مردم میفروشند، با این تلقی که چون خط روزنامهها عربی است (و عربی زبان قرآن است)، پس متنی مقدس است.
تصاویری نیز که مقدس یا جادویی تلقی میشوند، به اشکال گوناگونی برای تبرک
و
محافظت به کار میروند. شمایل دینی و تصاویر مکانهای متبرکه، به شکل زیور، یا
کتیبه، و نصب اشکال روی ساختمان، یا آویختن آنها از وسایل نقلیه به عنوان تعویذ به کار میروند. از نمادهای دینی هم به صورت تعویذ استفاده میشود. مثل دارانا یانترا در هندوئیسم که یکی از انواع یانترا (طرحهای هندسی که برای نیایش ومراقبه درونی به کار میروند) است
و نیز ستاره ۶ پَر (سپر داوود) در نزد
کلیمیان همچنین برخی رفتارها و آداب آیینی مانند ریختن خون حیوان (قربانی)،
تُف کردن و استعمال بخور،
نیز دود کردن اسفند،
خط کشیدن دور خود و نوشتن حروف در درون این خطوط،
را نیز میتوان در زمره اعمال پناه جستن و استعاذه، به معنای کلی، قرار داد. اگر چه نمیتوان آنها را تعویذ در معنای خاص ــ به عنوان یک شیء ــ در نظر آورد.
نظر به دلالتهای جادویی آشکاری که در تعویذ وجود دارد، همواره تفکیک تعویذهای رحمانی از شیطانی در گفتمان دینی میتوانسته است موضوعیت یابد.
اشعیای نبی بهسختی از زنانی که زیور و تعویذ به کار میبرند، انتقاد میکند.
در عین حال در سفر تثنیه اشاره صریحی به نوشتن سخنان خداوند و نصب آن به خود و آستانه خانه شده است.
این اشارات منجر به درست شدن تعویذهایی به نام مزوزا (استوانههای کوچک حاوی بخشهایی از اسفار خمسه که به چهارچوب در نصب میکردند) و تفیلین (بازوبند و سربندی که هنگام
نماز صبح استفاده میکردند) هم شدهاند
همین طور در سنت عرفانی مرکابه ــ که از کهنترین سنتهای عرفـانی یهودی است ــ استفاده سالک از تعویذها و طلسمها برای
محفوظ ماندن از شر شیاطین و ارواح خبیث در مسیر نیل باطنی به سریر الهی توصیه شده است.
تعاویذ نیز همچون دیگر اقسام اعمال جادویی و اَشکال و محصولات
علوم خفیه بیشتر در خدمت مقاصد دنیوی بوده و از اینرو با
علوم دینی که در پی دستیابی به نجات اخروی یا
حقیقت و غایتِ هستی است، متفاوتاند.
با آنکه تعاویذ گونهای جادو تلقی میشوند و ساز و کارِ اثربخشیِ آنها به لحاظ علمی شناختنی نیست، در کاربرد آن در میان
مسلمانان، بهویژه در مقایسه با اموری چون طلسمات و عزائم، از جنبههای جادویی آن تا حد زیادی کاسته شده، به گونهای که اثر بخشی آنها را باید بیشتر از مقوله
ایمان و
توکل و
خلوص نیت دانست.
در مقایسه با
دعا که نیایش و مناجاتِ بنده با
پروردگار بدون میانجیگری ابنای بشر است، تعاویذ کاربردِ اختصاصیتری دارند و با وجود مشابهتهای ساختاری بسیار با انواع ادعیه، به کار بردن مطلقِ عنوان اصطلاحی دعا برای آنها درست نیست. از سوی دیگر، تعاویذ معمولاً کاربردی پیشگیرانه دارند و فرد یا شیء مورد نظر را از قرار گرفتن در موقعیتی زیانآور
حفظ میکنند در حالیکه دعا، و همچنین افسون، رقیه، عزیمه و طلسم، علاوه بر قدرت پیشگیری از بلایا، پس از وقوعِ پیشامدِ بد نیز میتوانند در علاج و مداوا و گاه حتی در تبدیل «سوءالقضا» به «حسنالقضا» به کار آیند.
عبارات بسیاری در اوستا برای مقابله با موجودات شریر آمده است و حتی پارهای از آنها امروزه نیز به کار میروند.
نظام کیهـان شناختی اوستـایی ــ که جهان را مملو از ارواح و موجودات شریر میداند ـ راههای مقابله با آنها را هم نشان میدهد.
اما در اوستا نشان اندکی از تعاویذ به صورت شیء وجود دارد. نمونهای مشخص از این دست در «بهرام یشت»
آمده است که مالیدن پر مرغ «وارغن» به بدن را باعث دفع جادوی بدخواهان، و نیز همراه داشتن استخوان یا پر همین پرنده را مانع تسلط و پیروزی کسی بر حامل آن دانسته است. به هر حال در میان ایرانیان باستان محتملاً تعاویذی رواج داشته است، چنان که تعویذ دفع گزندگان را که به نقل از بیرونی
ایرانیـان بـه کار میبردهاند ــ و حاوی اسامی یـزدان، جم، و فریدون است ــ پژوهشگرانی دلالت بر تأثیر سنت تعاویذ در
ایران پیش از اسلام و نیز کاربرد آن در دوران اسلامی دانستهاند.
در گفتمان اسلامی بدواً به صراحت، تمائم و نَفرات ــ تعویذها و طلسمـات دوره جـاهلـی ــ نفی میشـونـد
در
قرآن کریم حدود ۱۷ بار واژههایی مشتق از ریشه «ع وذ» به کار رفته که بجز یکبار ــ که درباره
استعاذه برخی از انسانها به
جن است
ــ همگی بر پناه جستن به خداوند دلالت دارند، و بهطور خاص دو سوره معوذتان به پناه جستن به خداوند از شر حاسدان، افسونها و وسوسهگران امر میکند؛ از این رو در این سورهها کارکرد استعاذه به خداوند شبیه به کارکردی است که عامه مردم برای تعاویذ قائلاند. در روایات نبوی نیز قرائت معوذتین و معوذات (معوذتین به اضافه سوره اخلاص) و دمیدن به کف دست و مسح بدن با آن، برای
برکت، شفا و
محافظت قید شده است.
با توجه به وجود این مستندات قرآنی و روایی، استعاذه به خداوند و استفاده از آیات قرآن، و آنچه از اینها مشتق شود، در سنت راست کیشی دینی مشروعیت یافتهاند، به این ترتیب تعاویذی که با نام خدا باشند، از زمره دعوات تلقی میشوند و مشروعیت دارند.
اما تعویذهای بینام خدا، هر چند هم مؤثر باشند، الزاماً شرعی نیستند
و در صورتی که افسونها و تعاویذ حاوی کلمات کفرآمیز و ناسزا باشند، جادوی محض، استعانت محض و استعانت به شیطان قلمداد میشوند و حرام خواهند بود.
پس در گفتمان اسلامی، تفکیکی اگر چه نه کاملاً واضح، میان تعاویذ الاهی و غیرالاهی گذاشته میشود، و در حالی که مجموعه دعوات بسیاری به عنوان حرز و تعویذ مشروع در سنت اسلامی پدید آمدهاند،
امـا همـواره دانش طلسمات و تعاویذ ــ یا
لیمیا ــ بـه عنوان بخشی از علوم خفیه که از اشتغالات گروههای مرموز بوده است، مورد سوءظن قرار داشته، و در کنار راست کیشی اسلامی حوزهای مبهم و مشکوک را تشکیل میداده است.
در سنت اسلامی، برخی عناوین ناظر به اعمالی که ماهیتاً نزدیک به تعویذ به شمار میروند، تحریم شدهاند. از جمله «نُشْرَه» که روشی برای دفع اثر سوء
شیاطین و
جنیان بود
از اعمال شیطانی شمرده شده است.
ظاهراً پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) «تِوَل» ــ آنچه که زنان به وسیله آنها، محبت شوهرانشان را جلب میکنند ــ را نهی کردهاند.
در حدیث دیگری، توسل به تِوَلَه
شرک خوانده شده است. در حدیث «عبدالله»
استفاده از تمائم و رُقی نیز شرک محسوب شده است، شاید به این سبب که اعراب جاهلی در پی آن بودند تا به وسیله آنها مقدرات الهی را برگردانند یا دفع ضرر را، از غیر خدا درخواست کنند.
استفاده از تعاویذ از دیرباز در میان اقوام گوناگون رایج بوده است. با آنکه ظاهراً در فرهنگهای کهن عمدتاً اشیای مختلف ــ چه به شکل خام و طبیعی (قطعه سنگها، گیاهان، صدفها، دندانها و استخوانهای جانوران و...) و چه به شکل فرآورده (مجسمهها، تمثالها، وسایل دستساز فلزی، چوبی و...) ــ در «رَماندنِ» ارواح پلید، شیاطین و موجوداتِ شریر و زیانکار کاربرد داشته، احتمالاً استفاده از تعاویذِ ملفوظ یا
مکتوب نیز با سابقهای اندکی کمتر، معمول و مرسوم بوده است.
در فرهنگهای نزدیک به فرهنگ عربی ـ اسلامی (از جمله فرهنگ اسرائیلی و سپس مسیحی) از انواع تعاویذ استفاده میشده است. با وجود جهتگیری توحیدی راسخانه
تورات و اسفارِ مقدس یهودی، در این متون به استفاده توده اسرائیلیان باستان از تعاویذ، اشاراتی شده است،
که اینک نیز
یهودیان بر اساس تفسیری تحتاللفظی از دو فقره اخیر، عباراتی از تورات را نوشته در جعبههای کوچکی قرار میدهند و بر پیشانی یا بازو میبندند.
نمونههای استفاده از تعاویذ در فرهنگ ایران پیش از
اسلام به فراوانی اقسام دیگر اعمال جادوانه و بهویژه افسونها نیست.
اما تأثیر و سریان برخی
آداب و رسوم فرهنگی و دینی ایرانی بهویژه جنبههای عامیانه
دین زردشتی و نیز فرقههای گنوسی، در استفاده از تعاویذ در فرهنگ عربی ـ اسلامی و
ایران بعد از اسلام قابل انکار نیست.
در سراسر ایران مردم از تعاویذ مختلفی استفاده میکنند.
در سراسر ایران گاه
آیه یا عبارتی قرآنی از قبیل «وَ اِنْ یکاد» و «هذا مِنْ فَضْل ربّی» را که بر قطعهای سنگ یا کاشی حک شده بر سردرِ ساختمانهای نوساز نصب میکنند. پس از خروج از
منزل در چهار جهت اصلی میگردند و آیهای از قرآن را میخوانند؛ در برخی نقاط ایران، مسافر را از زیر تعویذی به نامِ «قلعه یاسین/حلقه یاسین» عبور میدهند. برای پیشگیری از سیاه سرفه نیز گاه تعویذی بر پوست کدوی غلیان نوشته و بر گردن میآویزند. پس از عطسهکردن برای رفع نحوست و پیشامد بد، آیهای از قرآن را زمزمه میکنند.
گاه متن کامل قرآن را نیز با حروف بسیار ریز نوشته در میان قابهای چرمیِ نُقره نشان میگذاشتند و به گردن میآویختند.
از شایعترین تعاویذ، کیسه کوچکی حاوی نودونُه اسم
خداوند (
اسماءالحسنی) است.
در فرهنگ
اعراب جاهلی برای کارکردهای تعویذی و خنثی یا محدود کردن اثرِ سوء قوای خَفیه، روشهای گوناگونی به کار میرفته است از جمله استفاده از «نُفْرَه» (رماننده)،
سحر،
رقیه،
تمیمه و
عزیمه.
در یکی از روشهای رماندن ارواح زیانکار، «تنجیس» (آلودن)،
اشیایی چون استخوانهای مردگان، دندان روباه و شیر یا مواد ناپاک دیگری را که موجبِ
نفرت و بیزاری موجودات شریر میشد، بر اندامِ
کودکان میآویختند
و برای در امان ماندن از
شر جنّیان بهویژه در مسافرتها گاه به بزرگ آنها پناه میجستند.
قرآن با اشارهای
این رسم را محکوم کرده است.
رقیه، در عربی همان افسون است که برای دفع امراض، تسکین درد، رامکردن و بیرون کشیدن مارها و عقربها و جز آنها از لانههایشان و دفع آسیبِ پریان و گزندگان میخوانده، یا مینوشته یا میدمیدهاند
و در واقع بیشتر پس از وقوع پیشامد بد به کار میرفته است با این حال گاهی به تسامح، رقیه را در معنی تعویذ و حرز استعمال کردهاند.
عزیمه نیز در شمار افسونها بوده با معنای اصطلاحیِ تعویذ تفاوت قابل توجهی دارد و بهویژه برای مارگیری به کار میرفته است و در اشعار عربی و اشعار فارسی بسیار از آن یاد شده است.
یکی از راههای جلوگیری از
چشمزخم و سوءحسد میباشد که به مفهوم تعویذ نزدیکتر است. تمیمه که نسبتاً به مفهوم تعویذ نزدیکتر مینُماید عبارت بود از مهرههای به رشته کشیدهای که به بر گردن میآویختند. کودکان و زنان، بیشتر برای دفع چشمزخم (العین) و اثر سوءحَسَد (النَفْس) به گردن میآویختند. با این حال این مهرهها در فرهنگ جاهلی در بسیاری موارد به همراه برخی اوراد و افسونها به قصد حصولِ منفعت یا ایجاد تغییر در طبایع و نفوس نیز به کار میرفتهاند. از اقسام تمایم میتوان به تِوَلَه، عُقْرَه، یَنْجَلِب، خَصمَه و عَطفَه اشاره کرد.
از میان انواع و اقسام تعاویذ رایج در سرزمینهای اسلامی به ذکر نمونههایی استفاده میکنیم:
«حُرز»، تعویذ مورد استفاده دختران بَدَوی در افریقای شمالی،
کتاب دعای کوچکی است که آن را در جعبهای از
طلا یا
نقره میگذارند و به گردن میآویزند.
«امام ضامن» تعویذی که همه فرقههای شیعی در
هند از آن استفاده میکردهاند. این تعویذ (حرز)، مرکّب از یک یا چند سکه است که آنها را در پارچهای نهاده، میدوزند و قبل از
مسافرت به منظور درخواست حمایت از
امام مهدی بر بازو میبندند.
«شِشَه دعاسی» تعویذی رایج در آذربایجان ایران که بر کاغذ نوشته میشود و آن را بر شانه نوزاد میبندند.
نمونههای متعددی از تعاویذ
مکتوب در کشورهای عربی استفاده میشود و در این باره برای کودکان،
زنان و
مردان، تقسیم بندیهای ویژهای قائل شدهاند.
در دفع شر جنیان نیز تعاویذ مختلفی وجود دارد که از جمله سادهترین و شایعترین آنها پس از «
بسمله»، عبارت «فالله خیر
حافظا و هو ارحمالراحمین»
است.
همچنین گاه تعویذنویسان کلماتی مبهم و نامفهوم و گاه تمسخرآمیز برای مشتریان سادهدل مینویسند و آنها را از باز کردن و نشان دادن این نوشتهها به باسوادان برحذر میدارند.
در
افریقا، تعویذنویسان گاه بریدههای روزنامههای عربی را در کیسههای چرمی میگذارند و به بومیان میفروشند.
در برخی تعاویذ، علاوه بر
مقدسات مشترک اسلامی، نام و یاد بعضی از افراد مقدس محلی نیز ذکر میشود مثلاً در اُرُزگانِ افغانستان، اوراد و تعاویذ گاه با نام سید احمدکبیر، از اهل کرامات در آن ناحیه، ختم میشود.
ذکری از یک تعویذ بسیار مهم اسلامی که در برخی جوامع مسیحی رایج است و از
خاورمیانه (احتمالاً
سوریه) به امریکای لاتین رسیده نیز مناسب است: «دست فاطمه» تعویذی به شکل پنجه باز انسان (یکی از نمادهای خمسه) که ظاهراً فاتحان عرب آن را به شبه جزیره ایبری بردهاند و از آنجا به پرو راه یافته است.
در دستهای از روایات که در آنها،
رقیه به معنای تعویذ به کار رفته، مویّداتی در باب
جواز رقیه یافت میشود و معمولاً موارد استفاده از آنها نیز مشخص گردیده است. از جمله
اسماء بنت عمیس از پیامبراکرم درباره پسران
جعفر بن ابی طالب که زیبا و سپیدرو بودند و زود چشم میخوردند اجازه خواست برای
محافظت از آنان در برابر عین (چشم زخم اختیاری)، استرقا کند و پیامبر اجازه دادند.
(درباره اجازه دادن پیامبر به استفاده از رقیه در مورد چشم زخم در جلد ۶۳ بحارالانوار
آمده است).
گفته شده است
که
جبرئیل، خود پیامبر را نیز رقیه کرد، با این حال پیامبراکرم، از رقیه کردن به غیر
قرآن و چیزهایی که معنایش را ندانند منع کرده است.
از
امام باقر (علیهالسلام) نقل شده است که رقیه باید از قرآن باشد.
علمای مسلمان در بحث جواز تعویذ و رقیه اختلاف کردهاند.
فخررازی که استدلالات موافقان و مخالفان تجویز تعویذ و رقیه را نقل کرده روایتی از
جابر را به عنوانِ مستندِ مخالفان آورده که در آن از قول پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، رقیه کردن و روشهای مشابه، منافی
توکل به خداوند تلقی شده است.
دمیدن در تعاویذ و رقیهها نیز مورد اختلاف علمای مسلمان بوده است.
در بسیاری دیگر از
احادیث، رقیه در غیرمعنای تعویذ به کار رفته و کاربرد آن در درمان عوارض سوء ــ معمولاً ناشی از گزیدن جانوران سمی،
تب، چشم زخم و نیز خونریزی شدید ــ است نه پیشگیری از آنها.
با آنکه واژه تعویذ در قرآن نیامده، بنابر وجود واژههای همریشه با آن در سورههای مختلف،
روشن است که مخاطبان قرآن ــ شاید به سبب تماسِ اعراب شبه جزیره با
یهودیان که از تعاویذِ برگرفته از
تورات استفاده میکردند ــ با مفهومِ تعویذ آشنایی داشتند.
با این حال رونق اصطلاحی این تعبیر، طبعاً پس از نزول سورههای
فلق و
ناس (مُعَوّذتان) بوده است. صرف نظر از صحت و سقم این روایات و علاوه بر اقوالی که در
کتب حدیث و تفسیر درباره شأن نزول معوذتان برای تعویذ پیامبر اکرم و نیز حسنین آمده است،
برخی سورههای قرآن، بهویژه
فاتحه و
یس، و برخی آیات، از جمله
آیةالکرسی و
آیةالعرش نیز بنا بر احادیث و
کتابهایی که در ادبیات اسلامی به
خواصالآیات، خواصالقرآن، فضائلالقرآن معروفاند برای تهیه تعاویذ و گاه افسونها و پارهای طلسمات، مناسب دانسته شدهاند.
علیرغم نهی کلی روشهای جادویی در
اسلام، ظاهراً
شریعت در قبال تعاویذ، با این شرط که آیات قرآن و
اسمای الهی در آن آمده باشد، تسامحی نشان داده است. در حدیث مشهوری
آمده است که هر کس بر خود تمیمهای بیاویزد، خداوند کارش را به انجام نرساند، اما با تعاویذ در صورتی که در آنها آیات قرآن و نامهای خداوند نوشته شده باشد، مخالفتی نیست.
در روایتی از
امام صادق (علیهالسلام)، آویختن
مکتوبی از آیاتِ قرآن یا شستن و نوشیدن آب آن جایز دانسته شده است.
در بعضی احادیث شرایط دیگری نیز برای استفاده از تعاویذ ذکر شده است. مثلاً آویختن آیات قرآن بر اندام کودکان و زنان به این شرط جایز است که
مکتوب را در قطعهای چرمین بنهند.
در روایت کاملتری، از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است که مرد در حال جنابت نیز میتواند تعویذ بیاویزد و برای مردان و کودکان، نیازی نیست که تعاویذ را در پوشش چرمی قرار دهند ولی زنان بدون این پوشش نباید از آنها استفاده کنند.
در
کتب حدیثی شیعه، تعاویذ بسیاری از قول پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمهاطهار (علیهمالسلام) نقل شده است از جمله:
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، تعویذی برای
امام علی (علیهالسلام) قرار داد که او را از شر
سحر،
جن،
صرع، سم، دزد، درندگان، ماران و عقربها مصون میداشت. در صورت کنونی این تعویذ، اسامی نامأنوس و نامفهوم نیز وجود دارد که البته باید شکل تحریف و تبدیل شده از اسامی
عبری یا
سریانی باشد.
از امام علی (علیهالسلام)، تعویذی برای در امانماندن از شر سحر روایت شده که باید آن را در قطعهای از پوست آهو نوشته بر خود بیاویزند.
تعویذ دیگری از علی (علیهالسلام) برای استفاده کسی که از
شیر میترسد روایت شده است.
مشابه همین تعویذ از قول
امام صادق(علیهالسلام) آمده است که در تعاویذ اخیر نام
دانیال نبی به مناسبت آنکه شیران/درندگان به او گزندی نمیرساندند ذکر میشود.
تعاویذی برای ایمنماندن از سرقت، یا آتشسوزی یا بلایای مشابه،
برای
حفاظت زنان و حیوانات باردار،
برای ایمن داشتن زنان در ایام
نفاس،
برای
حفاظت اسب و سوار آن
و نیز تعاویذی تحت عنوان «
العوذاتالجامعه» از
ائمه (علیهمالسلام) روایت شده است.
بسیاری از نمونههایی که مجلسی آورده، دعاهایی برای شفای
بیمار و
علاج پیشامدهای سوء است.
مثلاً دعای معروف به یمانی /
حرز یمانی / دعای سیفی
در واقع تعویذ نیست بلکه دعایی در دفع شر
دشمن است. همچنین دعای مشهور
علوی مصری یک تعویذ محسوب نمیشود.
در این مبحث باید توجه داشت که به طور کلی، آیات، ادعیه، اذکار و اورادی که برای اینگونه استفادهها توصیه شده، ذیل عناوین مورد انتقاد و تحریم تعالیم اسلام، مثل
سحر و
طلسم و
تمیمه و جز آنها نیامده، بلکه عمدتاً تحت نام ادعیه، عوذات و در منابع شیعه بهویژه با عنوان احراز/ اَحْرُز طبقهبندی و نقل شدهاند؛ از جمله
مجلسی در
بحارالانوار، بابي را به عوذات و احرز منسوب به پیامبراکرم، همسران ایشان،
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) و
امامان شیعه (علیهمالسلام) اختصاص داده است.
در
احادیث و
سیره پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
امامان (علیهمالسلام)، شواهد و استناداتی در تأیید استفاده از تعویذ یافت میشود. گفته شده است که
عبدالمطلب، پیامبر را در کودکی هنگام
طواف به دور
کعبه با خواندن دعاهایی تعویذ کرد.
همچنین در روایات متعددی
آمده است که پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، پیش از نزول
معوذتان، برای
حفاظت از خود و خانوادهاش از برخی اوراد استفاده میکرده است.
در دستهای از روایات نیز آمده است که پیامبر، دو نوادهاش،
حسن و
حسین را با همان عباراتی تعویذ میکردند که
ابراهیم، دو پسرش
اسماعیل و
اسحاق، و
موسی دو پسرِ
هارون را تعویذ میکردند.
در برخی روایات اشاره شده که
جبرئیل، تعاویذی را برای
حسنین، به پیامبر آموخت.
از میان انبوه
کتابهایی که در این زمینه مورد استفاده دعانویسان و تهیهکنندگان تعاویذ بوده است میتوان به مجمعالدعوات ابن غیاث الدین محمد و
مهجالدعوات ابن طاووس اشاره کرد. (برای آگاهی از سایر
کتابها در باب ادعیه و اوراد و تعاویذ و بهویژه حرزهای معروف
شیعه به
آقابزرگ طهرانی در
الذریعه الی تصانیفالشیعه و اصغر نیاویند و عبادی آق قلعه در
کتابشناسی ادعیه
مراجعه کنید).
بر تعویذ در
فقه احکامى مترتّب است که به مناسبت در باب
طهارت و
صلات و نیز
استفتائات بدان اشاره شده است. تعویذ با قرآن، اسامى خداوند،
اذکار و
ادعیه وارد شده از
معصومان (علیهمالسّلام) و مضامین صحیح، جایز و با اذکار مجهول و مضامین نادرست
حرام است.
از پیامبر اکرم (صلّىاللهعلیهوآله) و دیگر معصومان (علیهمالسّلام) تعویذهاى بسیارى در موضوعات مختلف نقل شده که در
کتب روایى به تفصیل آمده است.
همراه داشتن تعویذ حتّى براى
زن حائض،
ساختن
محفظه طلا یا نقرهاى براى آن
و گرفتن اجرت بر تعویذ
مشروع،
مباح و دمیدن در آن
مکروه است.
(۱) قرآن کریم.
(۲) آقا جمال خوانساری، محمد، عقائد النساء و مرآت البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۳) ابن طاووس، سيد رضي الدين علی، مهجالدعوات و منهجالعبادات، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۴) اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۵) اوستا.
(۶) بیرونی، ابوریحان، الآثارالباقیة، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
(۷) بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۸) شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۹) طوخی، عبدالفتاح، اغاثة المظلوم، قاهره، ۱۳۷۸ق.
(۱۰) عبدالمطلب بن غیاث الدین، محمد، مجمعالدعوات کبیر، تهران، ۱۳۵۳ق.
(۱۱) عربستانی، مهرداد، تعمیدیان غریب، تهران، ۱۳۸۳ش.
(۱۲) عهد عتیق.
(۱۳) غزالی، محمد، المنقذ من الضلال، به کوشش عبدالحلیم محمود، قاهره، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
(۱۴) قمی، عباس، «باقیات صالحات»، همراه مفاتیح الجنان، تهران، ۱۳۲۹ش.
(۱۵) کاسیرر، ارنست، فلسفه صورتهای سمبلیک، اندیشه اسطورهای، ترجمه یدالله موقن، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۱۶) کاشفی، حسین، اسرار قاسمی، تهران، مروی.
(۱۷) لانتیه، ژاک، دهکدههای جادو، ترجمه مصطفی زنجانی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۸) مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی.
(۱۹) معلوف، لوییس، المنجد، بیروت، ۱۹۷۳م.
(۲۰) موللی، کرامت، مبانی روان کاوی فروید ـ لکان، تهران، ۱۳۸۳ش.
(۳۰) ناصف، منصور علی، التاج، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۳۱) نفیسی، سعید، «چهارشنبه سوری»، سالنامه کشور ایران، تهران، ۱۳۳۳ش، س۹.
(۳۲) نوری، یحیی، اسلام و عقاید و آراء بشری یا جاهلیت و اسلام، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۳۳) هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، ۱۳۳۴ش.
(۳۴) همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۳۵) قزوینی، نجارابومحمد، یواقیت العلوم و دراری النجوم، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۳۶) طهرانی، آقابزرگ، الذریعه.
(۳۷) ابن بابویه، محمد بن علی،
کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ ش.
(۳۸) بسطام بن شاپور زیات نیشابوری، حسین و عبدالله، طبالائمه (علیهمالسلام)، نجف (۱۳۸۵)، چاپ افست بیروت.
(۳۹) ابن سینا، حسین بن عبدالله، کنوزالمعزمین، چاپ جلالالدین همائی، تهران ۱۳۳۱ ش.
(۴۰) ابن ماجه، ابو عبدالله محمد، سنن ابن ماجه، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۴۱) ابن عساکر، علی بن حسن، ترجمه الامام الحسن (علیهالسلام)، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۴۲) ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب.
(۴۳) ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاءالتراث العربی.
(۴۴) ابو داوود، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، (قاهره)، چاپ افست ( بیروت).
(۴۵) اخوان الصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلانالوفاء، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۴۶) اصغر نیاویند، شهرام، عبادی آققلعه، فاطمه،
کتابشناسی ادعیه،
کتاب ماه دین، سال ۴، ش ۹ و ۱۰ (تیر و مرداد ۱۳۸۰).
(۴۷) افشار سیستانی، ایرج، نگاهی به آذربایجان شرقی، مجموعهای از اوضاع تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۴۸) امین، احمد، قاموسالعادات و التقالید و التعابیرالمصریة، قاهره ۱۹۵۳.
(۴۹) ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۵۰) جاحظ، عمرو بن بحر،
کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر (۱۳۸۵ـ ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
(۵۱) حر عاملی، محمد بن حسن، وسائلالشیعه.
(۵۲) حمیری، عبدالله بن جعفر، قربالاسناد، قم ۱۴۱۳.
(۵۳) دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا.
(۵۴) شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۵۵) صفیپوری، عبدالرحیم، منتهیالارب فی لغةالعرب، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست ۱۳۷۷.
(۵۶) طبرسی، حسن بن فضل، مکارمالاخلاق، قم ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۵۷) طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان.
(۵۸) طبری، محمد بن جریر، جامعالبیان.
(۵۹) طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۶۰) ملا، عبدالکریم، المعلقات الشعبیة، التراث الشعبی، سال ۵، ش ۴ (۱۳۹۴/۱۹۷۴).
(۶۱) احمد، عزیز، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمه نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۶۲) علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۶۳) فخررازی، محمد بن عمر، التفسیرالکبیر، قاهره، چاپ افست تهران.
(۶۴) قاضی نعمان، نعمان بن محمد، دعائمالاسلام و ذکر الحلال و الحرام، چاپ آصف بن علی اصغر فیضی، (قاهره ۱۹۶۳ـ ۱۹۶۵).
(۶۵) قزوینی، زکریا بن محمد، عجائبالمخلوقات و غرائبالموجودات، بیروت: دارالشرق العربی.
(۶۶) هنری لایارد، اوستن، سفرنامه لایارد، یا ماجراهای اولیه در ایران، ترجمه مهراب امیری، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۶۷) مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح اصولالکافی، با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۶۸) ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمه مهدی روشن ضمیر، تبریز ۱۳۵۵ـ۱۳۵۷ ش.
(۶۹) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار.
(۷۰) مرتضی زبیدی، محمد بن محمد، تاجالعروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۷۱) قشیری نیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
(۷۲) مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبدةالبیان فی احکامالقرآن، قم ۱۳۷۵ ش.
(۷۳) موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، جامعالاخبار و الآثار عن النبی و الائمة الاطهار (علیهمالسلام)، قسم ۱، قم ۱۴۱۱.
(۷۴) هاکس، جیمز، قاموس
کتاب مقدس، بیروت ۱۹۲۸، چاپ افست تهران ۱۳۴۹ ش.
(۷۵) هدایت، صادق، فرهنگ عامیانه مردم ایران، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۷۶) حاج کاظم یزدانی، حسینعلی، صحنههای خونینی از تاریخ تشیع در افغانستان، از ۱۲۵۰ تا ۱۳۲۰ ق، مشهد ۱۳۷۰ ش.
(۷۷) الألوسي، شهاب الدين، تفسیر روحالمعانی.
(۷۸) دانشنامه دین و اخلاق.
(۷۹) دانشنامه جودائیکا.
(۸۰) دانشنامه ترک.
(۸۱) الیاده، میرچا، دایرةالمعارف دین.
(۸۲) دانشنامه آمریکانا.
(۸۳) استفتائات امام خمینى.
(۸۴) موسوی خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین.
(۸۵) باقریان موحد، سیدرضا،
کتابشناسی ادعیه.
(۸۶) Iranica، (دانشنامه ایرانکیا، پروژه ایرانشناسی، تدوین دانشگاه کلمبیا نیویورک).
(۸۷) Westermarck، E، Pagan Survivals in Mohammedan Civilization، Amsterdam، ۱۹۷۳.
(۸۸) Spooner، B،» The Evil Eye in the Middle East «، Witchraft: Confessions & Accusations، ed M Douglas، London، ۱۹۷۰.
(۸۹) Smith، W R، Lectures of the Religion of the Semitics، London، ۱۹۲۷.
(۹۰) Poncé، Ch، Kabbalah، San Francisco/ Califorina، ۱۹۷۳.
(۹۱) Judaica.
(۹۲) Frazer، J G، The Golden Bough: A Study in Magic and Religion، ed R Fraser، London/ New York، ۱۹۹۴.
(۹۳) ERE.
(۹۴) EI۲، ER.
(۹۵) Bowie، F، The Anthropology of Religion، Oxford/ Massachusetts، ۲۰۰۰.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تعویذ»، شماره۳۶۴۹. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهلبیت علیهمالسلام، ج۲، ص۵۴۴. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تعویذ»، شماره۵۹۹۸.