تعادل چشم (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تعادل
چشم در اختیار
انسان میباشد ولی گاهی اوقات
خداوند این تعادل را از انسان میگیرد و در اختیار خودش میگیرد.
چشم
منافقان، به هنگام خبردار شدن از
جنگ احزاب به چرخش افتاد که در
قرآن هم خداوند میفرماید:
اشحة علیکم فاذا جاء الخوف رایتهم ینظرون الیک تدور اعینهم کالذی یغشی علیه من الموت... • یحسبون الاحزاب لم یذهبوا وان یات الاحزاب یودوا لو انهم بادون فی الاعراب یسـلون عن انبائکم ولو کانوا فیکم ما قـتلوا الا قلیلا.آنها در همه چیز نسبت به شما بخیلند؛ و هنگامی که (لحظات)
ترس (و بحرانی) پیش آید، میبینی آنچنان به تو نگاه میکنند، و چشمهایشان در
حدقه میچرخد، که گویی میخواهند قالب تهی کنند! امّا وقتی حالت
خوف و ترس فرو نشست، زبانهای تند و خشن خود را با انبوهی از
خشم و
عصبانیت بر شما میگشایند (و سهم خود را از غنایم مطالبه میکنند!) در حالی که در آن نیز
حریص و بخیلند؛ آنها (هرگز)
ایمان نیاوردهاند، از این رو خداوند اعمالشان را حبط و نابود کرد؛ و این کار بر خدا آسان است. •آنها گمان میکنند هنوز لشکر
احزاب نرفتهاند؛ و اگر برگردند (از ترس آنان) دوست میدارند در میان اعراب بادیهنشین پراکنده (و پنهان) شوند و از اخبار شما جویا گردند؛ و اگر در میان شما باشند جز اندکی پیکار نمیکنند!
.در
آیه بعد مىافزاید: ((انگیزه تمام این کارشکنیها این است که آنها در همه چیز نسبت به شما بخیل اند)) (اشحة علیکم ).
نه تنها در بذل جان در میدان نبرد که در کمکهاى مالى براى تهیه وسائل
جنگ، و در کمکهاى بدنى براى حفر
خندق، و حتى در کمکهاى فکرى نیز بخل مى ورزند، بخلى تواءم با حرص و حرصى روز افزون !
بعد از بیان بخل آنها و مضایقه از هر گونه ایثارگرى ، به بیان اوصاف دیگرى از آنها که تقریبا جنبه عمومى در همه منافقان در تمام اعصار و قرون دارد پرداخته چنین مى گوید: ((هنگامى که لحظات ترسناک و بحرانى پیش مى آید آنچنان جبان و ترسو هستند که مى بینى به تو نگاه مى کنند در حالى که چشمهایشان بى اختیار در حدقه به گردش آمده ، همانند کسى که در حال
جان دادن است )) ! (فاذا جاء الخوف راءیتهم ینظرون الیک تدور اعینهم کالذى یغشى علیه من الموت ).
تعادل چشمان
پیامبر صلی الله علیه وآله، در
شب معراج حفظ شده بود.
ولقد رءاه نزلة اخری• عند سدرة المنتهی• ما زاغ البصر وما طغی.و بار دیگر نیز او را مشاهده کرد،•نزد «
سدرة المنتهی »•چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان نکرد (آنچه دید واقعیّت بود)!
ازبین برنده تعادل چشمان
انسان، ترس است.
اذجاءوکم... واذ زاغت الابصـر.... (به خاطر بیاورید) زمانی را که آنها از طرف بالا و پایین (شهر) بر شما وارد شدند (و مدینه را
محاصره کردند) و زمانی را که چشمها از شدّت
وحشت خیره شده و جانها به
لب رسیده بود، و گمانهای گوناگون بدی به خدا میبردید. .
.آیه بعد که ترسیمى از وضع بحرانى
جنگ احزاب، و قدرت عظیم جنگى دشمنان، و نگرانى شدید بسیارى از مسلمانان است چنین مىگوید: (به خاطر بیاورید زمانى را که آنها از طرف بالا و پائین شهر شما وارد شدند (و
مدینه را در محاصره خود قرار دادند) و هنگامى را که چشمها از شدت وحشت خیره شده بود جانها به لب رسیده بود، و گمانهاى گوناگون بدى به خدا مىبردید)! (اذ جائوکم من فوقکم و من اسفل منکم و اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر و تظنون بالله الظنونا).
بسیارى از مفسران کلمه (فوق) را در این آیه اشاره به جانب شرق مدینه مى دانند که قبیله (غطفان) از آنجا وارد شدند و (اسفل) را اشاره به غرب که قبیله
قریش و همراهان آنها از آنجا ورود کردند.
.. فاذا جاء الخوف رایتهم ینظرون الیک تدور اعینهم...آنها در همه چیز نسبت به شما بخیلند؛ و هنگامی که (لحظات) ترس (و بحرانی) پیش آید، میبینی آنچنان به تو نگاه میکنند، و چشمهایشان در حدقه میچرخد، که گویی میخواهند قالب تهی کنند! امّا وقتی حالت
خوف و ترس فرو نشست، زبانهای تند و خشن خود را با انبوهی از خشم و عصبانیت بر شما میگشایند (و سهم خود را از غنایم مطالبه میکنند!) در حالی که در آن نیز حریص و بخیلند؛ آنها (هرگز)
ایمان نیاوردهاند، از این رو خداوند اعمالشان را
حبط و نابود کرد؛ و این کار بر خدا آسان است.
فرهنگ قرآن،مرکز فرهنگ و معارف قرآن،برگرفته از مقاله «تعادل چشم»