تصوف در چین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تاریخ
تصوف در
چین تا حدودی
مبهم و پژوهشهای در باره آن عمدتاً جدید است.
تصوف اسلامی از
سده دهم/ شانزدهم از طریق
آسیای مرکزی و
خاورمیانه به چین راه یافت و
ترکستان شرقی در غرب چین (امروزه
ایالت سین کیانگ /
شین جیانگ ؛ در منابع اسلامی:
کاشغر و
ختن ) نخستین و مهمترین مرکز
تصوف در
چین بود.
بر طبق روایات محلی، در ۹۴۰ یکی از خواجگانِ (ده بیدی) از
سمرقند به کاشغر رفت تا در مذاکرات
خان کاشغر با
ازبکها شرکت جوید.
وی
خواجه احمد کاسانی (متوفی ۹۴۹) معروف به
مخدوم اعظم ، اولین شیخ
ده بیدی ، بود که بنیانگذار
سلسله خواجگان یا
خوجههای ترکستان و نیای روحانی
صوفیان چین محسوب میشود.
مخدوم اعظم مدتی در کاشغر اقامت کرد و از هر یک از دو همسرش ــ که یکی سمرقندی و دیگری کاشغری بود ــ صاحب پسری به نامهای
خواجه اسحاق ولی و
محمدامین شد.
خواجه اسحاقِ ولی مؤسس
شاخه اسحاقیه یا
قره داغلیک (
سلسله سیاهکوهی ) و
خواجه هدایت اللّه معروف به آفاق/
آپاق و نیز مشهور به «ایشانْ کلان» (حک: ۱۰۸۹ـ۱۱۰۶) نوه محمدامین، بنیانگذار
شاخه آفاقیه یا
آق داغلیک (
سلسله سفیدکوهی ) گردید.
دو تن از تربیت یافتگان مکتب مخدوم اعظم، به نامهای
ما زونگ شنگ (۱۰۴۹ـ ۱۱۳۱/ ۱۶۳۹ـ۱۷۱۹) و
ما تسوجن (۱۰۴۳ـ۱۱۳۴/۱۶۳۳ـ۱۷۲۲)، بترتیب سلسلههای
بی جیاچانگ و
مفتی را بنیان نهادند.
یکی دیگر از پیروان او،
ما لای چی (۱۰۹۲ـ۱۱۸۰/ ۱۶۸۱ـ ۱۷۶۶) که مخدوم اعظم به او لقب ابوالفتوح داده بود،
فرقه هوا سی را بنیان نهاد.
قره داغلیکها، یارغند و یه چنگ و آق داغلیکها، کاشغر و آرتوش را مرکز فعالیت خود قرار دادند.
قره داغلیکها به نیروی قره قرقیزهای ناحیه تین شان جنوبی و آق داغلیکها به هواداران قرقیز و
قزاق در ناحیه ایلی متکی بودند.
تفاوت عمده این دو سلسله در اجرای
ذکر خفی و
جلی بود.
این تفاوت، بر خلاف سلسلههای
خاورمیانه و
ماوراءالنهر که هر دو شکل ذکر در کنار یکدیگر وجود داشت، در
ترکستان چین منشأ
منازعه و
کشمکش گردید تا آنجا که هواداران یک گروه، دیگری را
دیوانه خواندند
و تمام مناسبات اقتصادی و سیاسی و خانوادگی آنان قطع شد و مناقشات خونینی در گرفت
تا اینکه در حدود ۱۰۸۹ هدایت اللّه آفاق به قدرت سیاسی و حکومت کاشغر رسید و از شدت این دشمنیها تا حدودی کاسته شد.
در دوره رهبری سیاسی آفاق انشعاباتی در
سلسله رخ داد و سلسلههای دیگری، از جمله
قادریه و
سهروردیه ، از
سمرقند به
کاشغر و
ختن وارد شد.
با رونق
تجارت و افزونی رفت وآمد بازرگانان و آزادی
سفر مسلمانان به
مکه و آشنایی آنان با اندیشههای صوفیانه در خاورمیانه، اشاعه
تصوف در چین شتاب بیشتری یافت.
در ۱۰۸۹ آخرین خان کاشغر، اسماعیل، که از گسترش نفوذ خواجگان آفاقی بیمناک شده بود، آفاق را از کاشغر راند، ولی او به کمک مغولهای قَلموق (کلموک) ساکن
زونگار /
جونکار به کاشغر بازگشت و پس از شکست دادن اسماعیل و تصرف یارکند،
پایتخت کاشغر، قدرت را در سین کیانگ جنوبی به دست گرفت.
در دوره حکومت آفاق، جمعیت نامتجانس آلتی شهر، با تکیه بر
اسلام و بویژه تعالیم
سلسله نقشبندی هویتی مشترک یافت.
سیاستهای او موجب گسترش بسیار تصوف در چین شد و هریک از فِرَق تصوف در کاشغر و یارکند و تورفان و دیگر مناطق به احداث «
گنبد » (تشکیلات اداره طریقت) پرداختند.
وی با وجود تحمیل مالیاتهای سنگین بر اهالی زونگار، پیروان دو سلسله
آفاقیه و
اسحاقیه را از
مالیات معاف کرد.
حکومت یکپارچه خواجگان بر کاشغر با مرگ دانیال،
حاکم یارکند، در ۱۱۴۹ میان چهار
پسر وی تقسیم شد.
یوسف،
فرزند دانیال، تصمیم داشت با استفاده از جنگهای داخلی بین مدعیان حکومت، تمام کاشغر را تصاحب کند،
اما نتوانست و کاشغر به خانات کوچک تجزیه شد؛ با این حال این منطقه همچنان در تسلط خواجگان باقی ماند و آنان کوشیدند با حمایت قلموقها از حکومت
چین جدا شوند و استقلال خود را به دست آورند.
در ۱۱۶۸ لشکریان
سلسله منچویا چینگ (حک: ۱۰۵۴ـ ۱۳۳۰/ ۱۶۴۴ـ۱۹۱۲) به زونگار حمله کردند و کوشیدند حمایت دو برادر از خاندان آفاقیه (قلیچ برهان الدین معروف به خواجه بزرگ، حاکم کاشغر، و خواجه جهان معروف به خواجه کوچک، حاکم یارکند) را به دست آورند، اما آن دو در برابر آنان
مقاومت کردند و
حکومت مستقل کوتاه مدتی به وجود آوردند.
سرانجام چینیها، کاشغر را در ۱۱۷۳ تسخیر کردند و حکومت خواجگان به پایان رسید.
آن دو برادر نیز به بدخشان گریختند، اما امیر آن سامان آنان را کشت.
خواجگان ترکستان شرقی عموماً جداگانه و مستقل از شیوخ
ده بیدی در
سمرقند و سپس شمال شرقی
افغانستان عمل میکردند و با وجود نیای مشترک،
خانقاهها و مزاراتی خاص خود داشتند؛ با اینهمه، آنان با شیوخ ده بیدی فیض آباد افغانستان مناسباتی برقرار کردند، چنانکه
جنازه دانیال و خواجه مخدومزاده را به
ده بید فرستادند و در آنجا به
خاک سپردند.
در سدههای بعد اختلاف سلسله اسحاقیه و آفاقیه در مورد ذکر از میان رفت، اما میان سلسله سنّتی (قدیمی) صوفیانه و طریقت جدیدی که به تازگی سر بر آورده بود، مناقشاتی پدید آمد.
رهبر سلسله جدید در
قرن دوازدهم، عالمی اهل
کانسو به نام
ما مینگ هسین /
مامین شین بود که در سرزمینهای عربی و آسیای مرکزی تحصیلات دینی خود را تمام کرده بود.
او بشدت طرفدار
ساده زیستی بود و میخواست آداب دینی را نیز ساده کند.
وی با خود
قرآن کوچکی، منتخب از
سورههای قرآن ، به کانسو برد و در
سلسله نقشبندیه نیز نوآوریهایی کرد.
اندیشههای او الهامبخش بسیاری از حرکتهای جهادی در قرن دوازدهم و سیزدهم در نواحی غربی چین بود.
اندک اندک در بافت فرهنگی
سین کیانگ در
سده دوازدهم، اصطلاح سلسله قدیمی برای نقشبندیانی به کار میرفت که
ذکر خفی میگفتند و چینیها آنان را «
خُفیه » می نامیدند که به گفته فلچر بتدریج عنوانی برای تمام
نقشبندیان آسیای مرکزی شد.
در مقابل خفیه،
جَهریه قرار دارند که هواداران ذکر جلیاند.
آنان به رهبری یعقوب بیگ، در ۱۲۸۱ـ۱۲۹۴/ ۱۸۶۴ـ۱۸۷۷ علیه حکومت چینیان شورشی کردند که تا مدتی حکومت چینیان را در سین کیانگ به مخاطره افکند.
علاوه بر تمایل بیشتر به ذکر خفی،
افطار پس از
نماز و
زیارت شیوخ از دیگر آداب سنّتی سلسله بود که
ما مینگ ـ
هسین با آن مخالفت میکرد، اما در این مورد نیز همانند اختلافات آفاقیه و اسحاقیه در روزگار گذشته، ظاهراً انگیزههای سیاسی و اجتماعی زمینهساز اختلافات آیینی بوده است؛
برای نمونه،
ما مینگ ـ
هسین بر این باور بود که باب
شیخوخیت و رهبری
طریقت باید به روی همه گشوده شود.
آموزههای جدید، مقام موروثی شیوخ خواجگان و امتیازات اقتصادی آنان را به خطر میافکند.
مناقشه میان پیروان آموزههای جدید و قدیم
متصوفه در چین یکی از علل ناآرامیهای مسلمانانِ چین در اواخر سده سیزدهم/ نوزدهم به شمار میآید.
اطلاعات در باره
فرقه جدید و قدیم اندک و بسیار مبهم است، چنانکه حتی در اینکه این شاخهها انشعاباتی از
نقشبندیه باشند،
تردید کردهاند، مثلاً ایزرائیلی
با وجود پذیرفتن احتمال نقشبندی بودن
ما مینگ ـ
هسین، شاخه جدید را منشعب از سلسله نقشبندیه ندانسته است.
شاخه ایشانی نیز در چین از نفوذ و اعتبار برخوردار است و تقریباً تمام شیوخ آن در ابتدای امر از آسیای مرکزی به چین رفتند و به تبلیغ افکار
احمد سرهندی پرداختند.
سلسله کبرویه نیز در استانهای سین کیانگ، هدنان، چینگ های و کانسو پیروانی دارد.
بنیانگذار آن صوفیای ایرانی به نام محیی الدین بود که نام چینی جانک را برگزید و بدین سبب سلسله وی به سلسله خاندان جانک نیز شهرت دارد.
کبرویه یکی از چهار سلسله بزرگ صوفیانه در چین است
و بیشترین پیروان آن در این سرزمین از قوم «دونگ شیان» اند.
ذکر جلی،
توارث در رهبری طریقت و فعالیت در جنبشهای سیاسی و امور اجتماعی از ویژگیهای کبرویه چین است.
مهمترین زیارتگاهها و اماکن مقدس کبرویه در شمال غربی چین قرار دارد.
سلسله قادریه را شخصی به نام خواجه عبداللّه از آسیای مرکزی به چین برد.
دو تن از مریدان وی، چی جینگ یی با کُنیه طریقتی هلال الدین
و
ما دائوزو، اندیشههای قادری را
اشاعه دادند، اما بعدها میان هواداران
ما دائوزو
تفرقه افتاد و به دو گروه جیوسای پینگ و خوزی خو تقسیم شدند.
بیشتر قادریان خانقاهی خاص خود ندارند و در مورد مکان
عبادت ، نسبت به مقابر
صوفیان بیش از
مساجد تأکید میکنند.
گروه دیگری از آنان که «
دان جیا رن » نامیده میشوند برای اجرای آیینهای خود در
خانقاه حضور مییابند.
انتخابی بودن رهبر سلسله و تأکید بر ذکر خفی از دیگر ویژگیهای قادریان چین است.
در سده چهاردهم/ بیستم و در خلال
انقلاب فرهنگی و در دوره پس از مائو و حکومت «گروه چهار نفره» که نهادهای رسمی اسلامی در چین هدف حملهای سخت قرار گرفت،
تصوف رشد کرد، اما از ۱۳۵۷ ش/ ۱۹۷۸ به بعد که این نهادها بتدریج از حمایت مقامات رسمی برخوردار گردید، از نفوذ سلسلههای صوفیانه کاسته شد.
هم اکنون در
مینگ سیا و کانسو و کین قایی میان صوفیان سنّتی و «
اخوان » ها یا «
قرآنی » ها (طریقتی که فقط به قرآن
استناد میکند و بشدت تحت تأثیر
وهابیت است) اختلافاتی پدید آمده است.
خانقاهها یا نهادهای صوفیانه در چین، ماهیتی چندگانه (مذهبی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی) دارند و
منهوان نامیده میشوند.
این نهادها به همت اخلافِ شیوخِ نخستین صوفی تشکیل شدهاند و مزارات این شیوخ مرکز فعالیتهای مذهبی است.
معروفترین پژوهشگر تاریخ تصوف در چین، فلچر است و پس از او شاگردانش ایزنبک طوغان و جاناتان لیپمن در این حوزه معروفاند.
ساگوچی تزو از منظر تاریخی و درو گلادنی از نظر
مردم شناسی در این باره
مطالعه کردهاند.
از میان چینیان ماتونگ، استاد مؤسسه قوم شناسی کانسو، در اوایل دهه ۱۳۶۰ ش /۱۹۸۰ در باره تصوف در چین پژوهشهایی کرد، از جمله آثار او در این حوزه دو کتاب به
زبان چینی است: گروههای اسلامی و تشکیلات صوفیه در چین (انتشارات خلق استان
نینگ شیا، چاپ دوم، ۱۹۹۵) و ویژگیهای اصلی اسلام در شمال غربی چین (انتشارات دانشگاه لنجو، ۱۹۹۰).
از دیگر تألیفات چینیان کتاب منتخبی از مدارک مطالعاتی در باره تاریخ اسلام در چین (۱۹۱۱ـ۱۹۴۹) نوشته لی شین هوا و فنگ جین یوان است که شامل مقالاتی در باره
سلسلههای صوفیانه در
چین است.
(۱) محمدجواد امیدوارنیا، «طریقت کبرویّه در چین»، در مجموع مقالات همایش علمی ـ بین المللی بزرگداشت شیخ نجم الدین کبری، تدوین و ویرایش محمد تقوی، عشق آباد: رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در ترکمنستان، ۱۳۸۰ ش.
(۲) محمدجواد امیدوارنیا، «مطالعات اسلامی در چین طی دو دهه اخیر»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، ش ۲۴ (زمستان ۱۳۷۷).
(۳) رافائل ایزرائیلی، مسلمانان چین: رویارویی دو فرهنگ، ترجمه حسن تقی زاده طوسی، مشهد ۱۳۶۸ ش.
(۴) آلکساندر بن یگسن و اندرز ویمبوش، صوفیان و کمیسرها: تصوف در اتحاد شوروی، ترجمه افسانه منفرد، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۵) فنگ جین یوان، فرهنگ اسلامی و ایرانی در چین، ترجمه محمدجواد امیدوارنیا، تهران (بی تا).
(۶) رنه گروسه، امپراطوری صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۷) زاسکیاهیبر، «سیاست چین در آسیای مرکزی»، ترجمه اردلان مختاری، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، ش ۲۴ (زمستان ۱۳۷۷).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تصوف در چین»، شماره۳۵۸۷.