تصوف در آفریقای جنوب صحرا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بیشتر
طریقههای صوفیه در افریقای جنوب صحرا از طریقههای اصلی که ابتدا در
خاورمیانه و شمال افریقا شکل گرفتند، مشتق شدهاند. اما برخی از آنها نیز بومی این قارهاند و ویژگیهای خود را دارند.
طریقههای غالب در این منطقه عبارتاند از
قادریه،
شاذلیه و
تیجانیه.
این
طریقه که آن را
عبدالقادر گیلانی (د ۵۶۰ یا
۵۶۱ق/۱۱۶۵ یا ۱۱۶۶م) در
بغداد پایهگذاری کرد، رایجترین طریقه در افریقای جنوب صحراست.
قادریه مرکزیت واحدی ندارد و از اینرو، هر خلیفه آنگونه که میخواهد به مریدانش تعلیم مـیدهد؛ سازماندهی،
ذکر و
اوراد نیز در هر منطقه متفاوت است.
طریقۀ قادریه به دلیل گستردگی مراکز انتشارش، و نیز روحیۀ مدارا و تساهلی که در آن وجود دارد، فاقد همگونی قواعدی است که در دیگر طریقهها یافت میشود و طوایف پرشمار آن، تنها نوعی پیوند اسمی با بنیانگذار آن دارند و شاخـههای متعدد آن ــ بستـه به نـام شیـوخ محلـی ــ با نامهای گوناگون خوانده میشوند.
به این ترتیب، در شرق افریقا، این طریقه با انتساب به شیخ اویس بن محمد بَراوی (د ۱۳۲۷ق/ ۱۹۰۹م) که در ۱۳۰۱ق/۱۸۸۴م به دعوت سلطان برگش بن سعید (سل ۱۲۸۷-۱۳۰۲ق/۱۸۷۰-۱۸۸۵م)، از براوا در سومالی به زنگبار آمد، «اویسیه» نامیده میشود.
شیخ اویس و مریدانش در ضمن سفرهای گستردۀ خود، اشعار و ترانههای دینی را ــ که آموزههای طریقۀ قادریه و
بصیرت نسبت به سیاستهای محلی به شکلـی استادانه در آنها گنجـانده شده بود ــ به لهجههای محلی در سومالی و مناطق اطراف آن پراکندند.
پس از شیخ اویس، یکی از خلفای او به نام شیخ عبدالعزیز بن عبدالغنی اموی (د ۱۳۱۴ق/۱۸۹۶م) که او نیز در اصل اهل براوا بود، شاخۀ اویسیۀ خود را تشکیل داد و آن را با انتساب به
نورِ محمدی، «نوریه» نامید.
دیگر خلیفۀ شیخ اویس، شعوری الحاج، در شمال زنگبار فعال بود و طریقهای که او به وجود آورد، «کِرامه» نامیده میشد.
در منطقۀ مانْیِمای
جمهوری دموکراتیک کنگو (زئیر) نیز، طریقۀ قادریه را شیخ عبدالله کیتِنگه با نام «مولیدی» (که صورتی تغییر یافته از واژۀ
مرید است)، رواج داد.
طایفۀ مستقلی از قادریۀ اویسیه را نیز شیخ رَمیّه (د ۱۳۱۰ش/ ۱۹۳۱م) در باگامویو تأسیس کرد که طایفهای اصیل افریقایی به شمار میآید.
دیگر طایفۀ اویسی را که با نام «سادات قادریه» شناخته میشود، در ۱۳۲۲ق/۱۹۰۴م عیسی بن احمد زنگباری در موزامبیک پایهگذاری کرد و زیرشاخهای از این
طایفه در ۱۳۲۴ش/۱۹۲۵م در آنْگوچه شکل گرفت.
اما در ۱۹۲۹م طایفۀ سادات قادریه به چند شاخه تقسیم شد و این امر، سرانجام به شکلگیری و بنیانگذاری «قادریۀ بغدادی» انجامید.
در انشعاب دیگری که در ۱۳۲۴ش/۱۹۴۵م در طایفۀ سادات قادریه رخ داد، «قادریۀ جیلانی» شکل گرفت و در ۱۳۳۲ش/۱۹۵۳م شاخۀ بغدادی خود دچار
انشعاب شد و از درون آن «قادریۀ بغدادیِ حجت صالحین (یا سالکین)» برخاست و سرانجام، انشعاب دیگری در طایفۀ سادات قادریه در ۱۳۴۲ش/۱۹۶۳م منجر به شکلگیری طایفهای به نام «مَچِرابا» (برگرفته از واژۀ عربی مشربه) گردید.
این طریقه که آن را
شیخ تونسی، ابوالحسن علی بن عبدالله شاذلی (د ۶۵۶ق/۱۲۵۸م) بنیان گذارد، نیز در این منطقه فاقد مرکزیت واحد است و طریقهای نخبهگرا به شمار میآید که به طایفههای متعدد تقسیم شده است.
طریقۀ شاذلیه را محمد معروف بن شیخ احمد (د ۱۳۲۳ق/۱۹۰۵م) در شرق افریقا رواج داد.
وی در اصل از
خاندانی حضرمی در جزایر کومورو برخاست و گرچه در ابتدا وابسته به
طریقۀ علویه بود، اما به
طریقۀ یاشروطیه پیوست که آن را تونسی دیگری به نام علی نورالدین یاشروطی (د ۱۳۱۰ق/۱۸۹۲م) ایجاد کرد.
یاشروطیه از تانزانیا به موزامبیک، مالاوی و اوگاندا راه پیدا کرد و در آنجا پیروانی یافت.
احمد بن ادریس بن محمد بن علی مراکشی (ه م) (د ۱۲۵۳ق/ ۱۸۳۷م) از طریقۀ خضیریه،
ورد شاذلی را ترجیح میداد و پیروان او ایجادکنندگان طایفههای متعددی بودند که گاه با نام احمدیه و گاه با نام ادریسیه گروهبندی میشوند.
ادریسیه طریقهای انزواطلب و کنارهگیر است که به امور
اجتماعی و
سیاسی نمیپردازد.
محمد بن علی سنوسی، عثمان مرغنی و ابراهیم رشید ۳ تن از مریدان برجستۀ احمد بن ادریس بودند که خود طریقههای جداگانهای را به وجود آوردند.
مشهورترین شاگرد احمد بن ادریس، فردی لیبیایی به نام محمد بن علی سَنوسی (د ۱۲۷۶ق/۱۸۵۹م) بود که طریقۀ «سنوسیه» را تشکیل داد.
این طریقه در چاد، نیجر و نیجریه رواج یافت و از همان ابتدا به سازمانی برای بازرگانان تبدیل شد که با ساختارهای نژادی پیوند نزدیکی داشت.
طریقۀ سنوسیه ذکر خفی احمد بن ادریس را حفظ کرده است.
شاخۀ «مرغنیه» را نیز که به احمد بن ادریس باز میگردد، در ۱۲۳۰ق/۱۸۱۵م محمد عثمان مرغنی (د ۱۲۶۸ق/۱۸۵۲م)، مرید دیگر او، به سودان وارد ساخت. این
طریقه ادعای آن دارد که ختم طرق است، از اینرو به «ختمیه» نیز شهرت یافته است.
رهبری طریقۀ مرغنیه در خانوادۀ مرغنی که مخالف المهدی بود و پس از استقلال سودان به حزبی سیاسی تبدیل شد، باقی مانده است.
رهبری این طایفه که وظایف
فقیه،
فقیر (
سالک)، و
معلم را در خود جمع کرده است، با اصطلاح «فِکی» خوانده میشود.
مراکز طریقۀ مرغنیه خلوات نام دارند و این طریقه، به جز انشعاب اسماعیل بن عبدالله همچنان یکپارچه باقیمانده است.
اسماعیل بن عبدالله ولی (د ۱۲۸۰ق/۱۸۶۳م)، که یکی از شاگردان محمد عثمان مرغنی بود، در ۱۲۵۸ق/۱۸۴۲م «اسماعیلیه» را بنیان گذاشت.
پس از درگذشت او، پسرش ازهری، طریقۀ «ازهریه» را در سودان به وجود آورد.
اسماعیلیه طریقهای محلی است که دو صورتِ سازماندهی طریقههای سنتی و ادریسی را در خود دارد.
ابراهیم رشید (د ۱۲۹۱ق/۱۸۷۴م)، شاگرد دیگر ابن ادریس که از قبیلۀ شائقیه بود، شاخۀ «رشیدیه» را در سودان بنیان نهاد.
البته این رشیدیه را باید از رشیدیۀ مراکشی که از سنت شاذلی پیروی میکند و توسط احمد بن یوسف مِلیانی (د ۹۳۱ق/ ۱۵۲۵م) شکل گرفته است و به همین سبب «یوسفیه» نیز نامیده مـیشود، متمـایز دانست.
بـرادرزادۀ ابراهیـم، محمـد بن صالح (د ۱۳۲۷ق/۱۹۱۹م) نیز در ۱۳۰۴ق/۱۸۸۷م «صالحیه» را به وجود آورد که از طریق تعالیم محمد گولید (د ۱۹۱۸م) در سومالی پیروان بسیار یافت.
«احمدیه»، یکی از زیرشاخههای رشیدیه، طایفۀ دیگری است که خود را منسوب به احمد بن ادریس میداند و توسط فردی مصری به نام محمد بن احمد دَندَرَوی (د ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م) ایجاد گردید.
این طریقه در سودان و در طول سواحل شرقی افریقا، از شمال سومالی تا تانزانیا منتشر است.
محمد مجذوب صُغیَّر (د ۱۲۴۸ق/۱۸۳۲م)، نوۀ حَمَد بن محمد (د ۱۱۹۰ق/۱۷۷۶م)، که از شاگردان احمد بن ادریس بود، نیز طریقـۀ «مجذوبیه» را ــ کـه از انشعـابات شـاذلیـه اسـت ــ در سودان به وجود آورد.
این طریقه را در ۱۲۸۸ق/۱۸۷۱م فردی الجزایری به نام ابوالعباس احمد بن محمد مختار تیجانی (د ۱۲۳۰ق/۱۸۱۵م)، که خود یکی از خلیفههای
طریقۀ خلوتیه بود، تشکیل داد.
تیجانیه طریقهای بسته و وحدتگراست، اما انشعاباتی که اغلب مبتنی بر دستهبندیهای نژادیاند، در درون آن وجود دارد، بدین شرح:
۱. عُمَریه، که منسوب به حاج عمر بن ساعد تال (د ۱۲۸۱ق/۱۸۶۴م)، و مربوط به خاندانهای توکولور و سونینکه در سنگال، مالی، گینه، چاد و کامرون است.
۲. تیواوانیه، که مربوط به مریدان وُلوفِ حاج مالکسی (د ۱۳۰۲ش/۱۹۲۳م)، در سنگال و بخشهای مختلف غرب افریقاست.
۳. نیاسیه، یا تربیه، که آن را ابراهیم نیاس (د ۱۳۵۴ش/۱۹۷۵م) تشکیل داد. وی بر اهمیت سرمشق قرار دادن
سنت پیامبر (ص) در زندگی فردی تأکید میکرد و با پافشاری بر جهاد نفس، جهاد نظامی را غیرضروری میشمرد.
این طریقه در سودان پیروان بسیار دارد.
۴. حافظیه، که آن را محمد حافظ ولی مختار (د ۱۲۴۷ق/۱۸۳۱م)، از اهالی موریتانی ایجاد کرد و علاوه بر موریتانی، در نیجریه، چاد و کامرون نیز گسترش یافت.
۵. مریدیه نیز طایفهای است که ریشه در
طریقۀ قادریه دارد و در ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م آن را احمدو بامبا (د ۱۳۰۶ش/۱۹۲۷م) در سنگال تأسیس کرد.
ورد نزد این طایفه مجموعهای از ذکرها و وردهای دو طریقۀ
تیجانیه و
قادریه است، اما به سبب تعالیم و سازماندهی احمدو بامبا، به طریقهای مستقل تبدیل شده است.
قرائت
اوراد و
اذکار اسلامی به زبان محلیِ وُلوف، و
مهدیگرایی و
موعودگرایی نیز از ویژگیهای این طریقه است.
علاوه بر طریقههای گفتهشده، شماری طریقههای بومی افریقایی نیز وجود دارند که عبارتاند از:
۱. عسکریه، که منسوب به شیخ شاذلی مشهور، ابوالحسن عسکر است و در ۱۳۰۹ش/۱۹۳۰م آن را شیخ ادریس بن سعد دارالسلامی تشکیل داد. این طریقه در تانزانیای جنوب مرکزی گسترش یافته است.
۲. همالیه، که شاخهای از تیجانیه، و منسوب بـه بنیانگذار اصلـی آن، شیخ احمد هَماء الله بن محمد (د ۱۳۲۳ش/۱۹۴۴م)، از اهالی مالی است. این طریقه از نظر سازماندهی و ساختار درونی افریقایی است و آیینهای خاص خود را دارد و با نام «هَمَویه» نیز شناخته میشود.
۳. «لاین» های سنگال نیز پیروان یکی دیگر از طریقههای فرعی تیجانیه به شمار میآیند و اعتقادات آنان نوعی تطبیق
التقاطی اسلام با زمینۀ خاص ماهیگیران لِبو، در شبه جزیرۀ کیپ وِرد شناخته میشود.
آنان به عوض
تکریم محمد (ص)،
عیسی (ع) را ارج مینهند،
فریضۀ حج را
واجب نمیشمرند و جانشینی در میانشان از نوع
مادرسالاری است.
۴. حسینیۀ شمال کنیا نیز به عنوان نوعی اعتراض به
شریعت سختگیرانه و ساختارهای اجتماعی اسلام رسمی شکل گرفته است.
در این بخش مقاله به نقش
طریقهها (طایفهها) و پیوند آنها با
دین سنتی افریقایی پرداخته میشود.
طریقهها نقش بسیار مهمی، نه تنها در پذیرش اسلام در بستری افریقایی، بلکه همچنین در ایجاد آگاهی سیاسی ــ هم در دورۀ
استعمار و هم پس از
استقلال کشورهـای ایـن
قاره ــ داشتهاند و همچنان کارکرد مهمی در حیات سیاسی و دینی بسیاری از کشورهای افریقای جنوب صحرا دارند.
با این همه، بهرغم گذشتۀ نزدیک، امروزه شمار پیروان آنها به سبب روی آوردن به گروهبندیهای دیگر، رو به کاهش نهاده است و جوانان به عوض توجه به دین، به
سیاست علاقۀ بیشتری نشان میدهند.
طریقهها در عمق بخشیدن به پایبندی
مسلمانان به دینشان بسیار مؤثر بودهاند.
آنها جذب شدن افراد تازه ایمان آورده ــ اعم از آزاد یا برده، در جوامع افریقای داخلی یا ساحلی، روستایی یا شهری ــ را تسهیل کردهاند و با تشکیلات گوناگون و آداب و آیینهای مختلفشان، به نیازهای معنوی، مادی و اجتماعی اعضای خود پاسخی شایسته دادهاند.
در برخی مناطق طریقهها با گروههای نژادی منطبقاند، تا آنجا که گاه این گروههای نژادی را در ورای مرزهای کشورها به یکـدیگر میپیوندند و بـه این تـرتیب، پیـوندهایی اسلامـی ـ فراملیتی به وجود میآورند.
آنها بستر
اسلام مردمی هستند که با گرایشهای سلطهجویانۀ گروههایی چون
وهابیان مقابله میکنند.
از سوی دیگر، دین سنتی افریقایی دینی عملی است و جنبههای مختلف آن، اعم از تکریم نیاکان،
کیشهای سرّی و...، پایداری نظامی اخلاقی را در
جامعه تضمین میکنند.
همۀ آیینها در جهت رفاه جامعه به وجود آمدهاند. جامعه و
طبیعت مجموعهای واحدند که نه فقط زندگان بر روی
زمین، بلکه همچنین آنان را که به
دنیا نیامدهاند و آنان که درگذشتهاند، و نیز قلمروهای مختلف ارواح غیربشری را در بر میگیرد.
پیوند میان اسلام و فرهنگ سنتی، در بستر طریقهها در افریقای جنوب صحرا بسیار محکم است.
باورها و آیینهای مربوط به ارواح همچنان بسیار مهماند، هر چند که ممکن است اشکال دیگری به خود گرفته باشند.
جوامع مختلف برخی آیینها و اعمال دینی را به عنوان تضمین نمادین و عملی هویت خود، با تأکید بیشتری انجام میدهند (در این زمینه میتوان به حفظ نمادهای خاص فونج در میان
صوفیان قادری سودان اشاره کرد).
اصول اعتقادیِ به وجودآورندۀ هنجارها، نوعی درستکاری دینی را شکل میدهند.
اعضای یک طریقه از سرمشق رفتاری پیروی میکنند که با مفاهیم درست یا نادرست خودشان هماهنگ است.
کشاورزان رابطۀ خود را با زمین و با اسلام حفظ کردهاند. آیینهای مربوط به کاشت و برداشت محصول همچنان انجام داده میشوند، اما علاوه بر
خداوند،
ارواح نیز مخاطب قرار میگیرند. همین امر در مورد جوامع نزدیک به
دریا ــ که به شرایط آب و هوایی متغیر
باد و دریا وابستهاند، نیز صادق است.
مشایخ و «مقدم» ها نقش
طبیب سنتی را پذیرفتهاند.
دعاهای خطاب به خداوند، با دعاهای خطاب به ارواح تکمیل میشود و بنیانگذار یک
طریقه، به جای نیای
قبیله، تکریم میشود و
شفیع و واسطه یا
ولی به شمار میآید.
زیارت مقابر
اولیا بیشتر مربوطه به اعضای عادی طریقههاست، نه اسلام رسمی و اصلاحطلب.
صدقه جای
قربانی را گرفته است.
مردم افریقای جنوب صحرا به سادگی تفوق و تعالی خداوند را پذیرفتهاند، اما نمایندگان طریقهها بر این باورند که خداوند وجود نیروهای
خیر و
شر فروتری را که در
قرآن با نامهای
ملائکه،
شیاطین،
عفریتها و
جنها به آنها اشاره شده است، نیز مجاز دانسته است.
اغلب احساس میشود که خداوند بسیار دور، و نسبت به امور آدمیان بیاعتناست و اگر عبادتها و ادعیۀ لازم برای او به جای آورده شود، نباید از خشم و مجازات او ترسید.
اما ارواح نزدیک، مراقب و
حسودند و نسبت به پیشکشها
حریص، و نسبت به
غفلت انسانها حساساند؛ از اینرو، باید آنان را خشنود نگاه داشت.
کیشهای مربوط به ارواحی که افراد را
تسخیر میکنند، در سراسر افریقای جنوب صحرا پیروانی دارند و با نامهایی چون بوری در میان هوساها، هوله در میان سونگایها، ندوپ در میان لِبوها و ولوفها، پِپو در میان سواحیلیها، و زار در سودان، اتیوپی و سومالی شناخته میشوند.
چنین به نظر میرسد که در همۀ این آیینها و شعایر و بهطور کلی در گونهای از اسلام که با طریقهها در ارتباط است، زنان نقش بسیار فعال و مهمی را ایفا میکنند و در حیات دینـی افریقا، بهویـژه افریقای جنوب صحـرا جایگـاه با اهمیتی دارند.
جنبۀ دیگری از تعامل طریقهها با فرهنگ سنتی افریقایی را میتوان در مراسم انتصاب «خلفا» یافت که متضمن این موارد است: تراشیده شدن
سر آنان توسط
شیخ، خواندنِ «
اناشید» (سرودها)، نشستن خلیفۀ جدید بر «کَکَرِ» (صندلیِ) بنیانگذار طریقه، دست به دست کردن ککرهای خلیفههای قبلی، گذاشتن
عمامه بر سر خلیفۀ جدید، پوشانیدن
جبّه و تسلیم
سجادۀ پوستی بنیانگذار، و نیز اختصاص مریدان به او.
دیگر نشانههای اقتدار و اعتبار عبارتاند از نیزههای آهنی (رِماح) و عصاهای مخصوص (صوالجه). «اشارة الطریقه» که نوعی
پرچم است، نیز نشانۀ مهمی است که در بیرون خانۀ شیخ نصب میشود.
ذکر نزدِ همۀ طایفهها امری محوری است، اما در شکل، زمان و محل ادای آن تفاوتهایی دیده میشود.
اعضای طریقۀ مرغنی در هنگام ادای «لا الٰه الّا الله» باید با گفتن «لا» سرشان را به طرف راست، با گفتن «اِلٰهَ» به طرف
سینه، و با گفتن «الّا الله» به طرف قلبشان خم کنند و آن را با دَمِش از
ناف به سوی
قلب تلفظ نمایند، تا اسم الله در قلبشان جای گیرد و شرور را از آن بزداید.
در میان طریقههای افریقای جنوب صحرا برپایی شماری از مراسم بزرگداشت سالیانه بسیار مهم است.
این مراسم عبارتاند از: بزرگداشت
ولادت بنیانگذار
طریقه یا
طایفه (مولِد)؛ سالگرد درگذشت
شیخ طریقه (حَولیه)؛ جشنهای مربوط به بزرگداشت
عید فطر و
میلاد پیامبر (ص) (مولِد النبی).
مهمترین
موالید که در مراسم
میلاد پیامبر (ص) خوانده میشود، نیز اینهاست: «مولد النبی»، از برزنجی (د ۱۱۸۰ق/۱۷۶۶م)؛ «مولد شرف الانام»، از عبدالرحمان دَیبه زبیدی (د ۹۴۴ق/۱۵۳۷م)؛ «مولد حبشی» از علی بن محمد شیخ حبشی علوی (د ۶۵۳ق/۱۲۵۵م)؛ «مولد انسان الکامل» از محمد بن مختار (د ۱۳۰۰ق/۱۸۸۳م).
(۱) کرار، علی صالح، الطریقة الادریسیة فی السودان، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تصوف»، ج۱۵، ص۵۹۵۷.