تشویق و تنبیه از منظر امام علی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در مکتب تربیتی
امام علی (علیهالسّلام)، نمونههای مختلف
تشویق و
تنبیه به چشم میخورد که نمایانگر ضرورت تشویق و تنبیه در نگاه آن حضرت است.
انسان موجودی است که روح خدا در او دمیده شده و استعدادهای رسیدن به
کمال در درون او گذاشته شده است. این استعدادها در اثر
تعلیم و
تربیت صحیح شکوفا میشود. در این میان یکی از اصول مهم تعلیم و تربیت اصل تشویق و تنبیه است.
انسان موجودی است که روح خدا در او دمیده شده و استعدادهای رسیدن به
کمال در درون او گذاشته شده است. این استعدادها در اثر
تعلیم و
تربیت صحیح شکوفا میشود. در این میان یکی از اصول مهم تعلیم و تربیت اصل تشویق و تنبیه است. بر اساس همین اصل،
پیامبران و برگزیدگان الهی نیز
بشارت و
انذار را برای هدایت انسانها به کار میبردند. در
قرآن مجید، تشویق و تنبیه در کنار هم ذکر شده است؛ لذا تشویق و تنبیه باید توام باشند.
نهجالبلاغه این گنجینه غنی معارف اسلام نیز، به کارگیری شیوه تشویق و تنبیه را به عنوان سیره
امام علی (علیهالسلام)، در تربیت و
هدایت مردم نشان میدهد.
تشویق در لغت به معانی مختلفی آمده است: به شوق آوردن، کسی را ستودن و او را دلگرم ساختن به چیزی و... تنبیه در لغت عبارتست از: آگاه ساختن کسی بر امری، هشیار ساختن، واقف گردانیدن به چیزی، مجازات کردن و... درباره اهمیت تشویق میتوان گفت انسان به طور فطری علاقه به
احترام، برتری و سرافرازی دارد. روان آدمی تشنه
ستایش و تحسین است و لذا تشویق و سپاس دیگران، عامل محرک او محسوب میشود. در سایه تشویق میتوان فرد را به کارهای مطلوب وا داشت و عملکرد او را به راه صحیح هدایت کرد. و اما اهمیت تنبیه در این است که چون انسان همواره در معرض لغزشها، انحرافات و گناهانی است که مانع رسیدن او به
سعادت حقیقیاش میباشد؛ لذا برای باز داشتن انسان از این موانع، تنبیه یا کیفر عامل مؤثری به شمار میرود. البته این هنگامی است که نمیتوان از رفق، شفقت و
محبت استفاده کرد. بنابراین، تنبیه بر اساس مقرّرات میتواند یک روش تربیتی باشد. به همین خاطر
اسلام نیز تنبیه را در برخی موارد به شکل محدود و معتدل، برای اصلاح رفتارهای نامطلوب و با شروطی میپذیرد. حتی گاهی استفاده از آن را
واجب میداند. در مکتب تربیتی امام علی (علیهالسّلام)، نمونههای مختلف تشویق و تنبیه به چشم میخورد که نمایانگر ضرورت تشویق و تنبیه در نگاه آن حضرت است. آن حضرت ضمن رعایت اصل تقدّم تشویق بر تنبیه، همواره مردم و یا کارگزاران را با در نظر داشتن نکات دقیق تربیتی، مورد تشویق یا تنبیه قرار میدانند. تشویق و تنبیه انواع گوناگونی دارد که هر کدام را میتوان متناسب با نوع عمل و جایگاه فرد به کار برد. نکات کلیدی و مهمی را در مورد تشویق و تنبیه، باید در نظر گرفت تا اثر تربیتی مطلوب حاصل شود که بعضی از آن نکات عبارتند از: تناسب تشویق و تنبیه با رفتار شخص، پرهیز از
افراط و
تفریط، توجه به هدف نبودن تشویق و تنبیه، قاطعیت در تنبیه و عدم تبعیض، بجا و به موقع بودن تشویق و تنبیه، اشاره به علت تشویق یا تنبیه، اجرای تنبیه به صورت مرحلهای و...
اگر چه برخی از ویژگیهای موجودات دیگر در انسان است، ولی انسان متفاوت از تمام موجودات میباشد؛ و از امتیازاتی برخوردار است که مختص او است. از منظر اسلام و قرآن، بینشهای غربی مبنی بر اینکه انسان، ماشینی پیچیده است و یا به صورت یک حیوان تکامل یافته تصور شود پذیرفته نیست، بلکه انسان موجودی است که روح خدا در او دمیده شده و استعدادهای رسیدن به کمال در درون او گذاشته شده است. استعدادهایی که در اثر تعلیم و تربیت صحیح شکوفا شده و یا در اثر رها شدن یا تربیت ناصحیح به تباهی کشیده میشود؛ و چون انسان آفریده شده تا به کمال برسد لذا تربیت از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است؛ بنابراین باید راه تربیت صحیح انسان را شناخت تا در اثر آن انسان از انحرافات باز داشته شود و به فعلیت کمال انسانی برسد. در تعلیم و تربیت، امر تشویق و تنبیه یا پاداش و
کیفر به عنوان یکی از عوامل و محرکهای مهم تلقی میشود. البته عوامل بسیار زیادی وجود دارند که رفتار فرد را تحت تاثیر قرار میدهند، اما در برخی شیوهها، ایجاد تاثیر و تغییر به طور عمده بکار میرود. از شناخته شدهترین آنها فرآیند تنبیه و تشویق است که فرد را در مسیر صحیح قرار میدهد.
تشویق و تنبیه از اصولی است که به منظور اجرای مدیریت صحیح و مؤثر نیز اجرا میشود. تقریباً همه با اصطلاح تشویق و پاداش آشنایی دارند و معمولاً این دو ارتباط و پیوستگی نزدیکی با یکدیگر دارند، به طوریکه یکی بدون دیگری معنایی نخواهد داشت. تشویق فرآیند پاداشدهی است به رفتار فرد، یعنی برانگیختن شوق و علاقه مجدد او به انجام همان رفتار. ساختار روانی و عاطفی انسان به گونهای است که اگر مورد تایید و تشویق و دریافت پاداش قرار گیرد معمولاً خشنود میشود و انگیزه فعالیت بیشتری پیدا میکند. طبیعت انسانها به گونهای است از تشویق لذت برده و هنگامی که در انجام امور مورد تشویق قرار میگیرند، معمولاً در صدد بر میآیند تا آن امور را بهتر انجام دهند. از این رو تشویق و پاداش، در اصلاح یا تثبیت رفتار بسیار مؤثر است و کارشناسان تربیتی بر استفاده از این روش در تربیت افراد تاکید فراوان دارند. تنبیه، نیز عاملی است برای جلوگیری از کارهای ناپسند و زشت. تنبیه در اصل مجازاتی است (از قبیل سرزنش، محرومیت،
جریمه،
کتک و...) در مورد شخص خاطی تا او را آگاه کند و از خطا دورش بدارد و در نهایت به راستی و راه صواب سوقش دهد؛ لذا بیشتر جنبه تذکر و اصلاح دارد و انسان را از عمل خلاف و مسیر اشتباه باز میدارد.
مکانیزم تنبیه به این صورت است که چون انسان به گونهای طبیعی از ضرر و اموری که برای نفس او ناخوشایند رویگردان است، لذا انگیزه دفع ضرر تنبیه، در درون او مانعی برای ارتکاب پارهای از اعمال میشود. روی همین اصل در اجتماعات مختلف بشری از آغاز تا کنون، اصل تنبیه معمول بوده است. تنبیه بدنی به قصد تربیت و اصلاح نسلها و بازداری ایشان از لغزش و خطا، از بدو پیدایش جوامع و در دورههای مختلف به صور گوناگون خود را متجلی ساخته است. امروزه قوانین جزائی، در کشورهای مختلف، عاملی باز دارنده و از مصادیق تنبیه تلقی میشوند. از این رو است که در تربیت اسلامی نیز اصل تشویق و تنبیه به عنوان امری مسلم، شناخته و پذیرفته شده است و در تربیت اسلامی جایگاه ویژه و مهمی را دارا است. در مکتب تربیتی امام علی (علیهالسلام)، نمونههای مختلف تشویق و تنبیه به چشم میخورد که نمایانگر ضرورت تشویق و تنبیه در نگاه آن حضرت است. آن حضرت ضمن رعایت اصل تقدّم تشویق بر تنبیه، همواره مردم و یا کارگزاران را با در نظر داشتن نکات دقیق تربیتی، مورد تشویق یا تنبیه قرار میدانند. در حقیقت روش تشویق و تنبیه در
مدیریت اسلامی از پیامبران و برگزیدگان الهی اقتباس شده است. آنها هم بشارت میدادند و هم میترساندند. تشویق و تنبیه در اسلام جنبه تربیتی دارد. یعنی برای تربیت بهتر نیروهای انسانی و افزایش کیفیت و کارایی، آنان تشویق یا تنبیه میشوند. در قرآن تشویق و تنبیه در کنار هم ذکر شده است؛ لذا تشویق و تنبیه باید توام باشند، اگر چه تقدم با تشویق است.
درباره تشویق و تنبیه صحبتهای زیادی شده است. شاید بتوان گفت از موقعی که مباحث تعلیم و تربیت مورد توجه و بررسی نویسندگان و پژوهشگران قرار گرفته، توجه به تشویق و تنبیه هم در تحقیقات و تالیفات آنها جای مهمی داشته است. در کتب و مجلات مربوط به روانشناسی یا تعلیم و تربیت یا
علوم انسانی مطالب ارزشمندی در این باره به چشم میخورد، که البته هر کدام از زاویه خاصی به این بحث نگاه کردهاند. عدهای درباره ضرورت، عدهای درباره جایگاه و عدهای هم درباره روشها و چگونگی تشویق و تنبیه سخن گفتهاند. در این مجال کوتاه بر آن شدیم تا با استفاده از مطالب موجود، به چند نمونه از سؤالاتی که ممکن است در این مورد وجود داشته باشد در حد توان پاسخ دهیم. سؤالاتی از این قبیل که: تشویق و تنبیه چه معنی است؟ اهمیت و ضرورت تشویق و تنبیه به چه میزان است؟ جایگاه تشویق و تنبیه در قرآن کریم و نهجالبلاغه چگونه است؟ روانشناسان و مربیان تربیتی چه میگویند؟ آیا نمونههایی از تشویق و تنبیه در سیره امام علی (علیهالسلام)، به چشم میخورد؟ چه مواردی به عنوان نکات کلیدی در مورد تشویق و تنبیه محسوب میشوند؟ و از این دست، پرسشهایی است که در محافل تربیتی زیاد مطرح است. حتیالامکان سعی بر این بوده تا در حد مختصر به این سؤالات پاسخ مناسب داده شود. امیدواریم مطالب جمع شده، برای خواننده محترم مفید باشد. انشاءالله.
تشویق از ماده الشَّوْق به معنای کشیده شدن نفس آدمی به سوی امری میباشد.
مِصباح المُنیر در ماده (ش و ق) میگوید: الشَّوْقُ الَی الشَّیْءِ نِزاعُ النَّفْسِ الَیْهِ؛ بنابراین تشویق که مصدر باب تفعیل است در لغت به این معانی آمده است: بر انگیختن، به شوق آوردن،
راغب ساختن، آرزومند کردن، کار کسی را ستودن و او را دلگرم ساختن به چیزی. در
لسان العرب آمده: شَوَّقَنی: هٰاجَنی فَتَشَوَّقْتُ اذٰا هَیَّجَ شَوْقَک. اقرَب المَوارِد نیز چنین گفته: شَوَقَّه الَیْه (هَیَّجَه) ایْ: حَمَلَه عَلَی الشُّوقِ. تنبیه نیز مصدر باب تفعیل از ماده النَّبَه به معنی بیدار شدن میباشد. لسان العرب میگوید: النَّبَه: الانْتِباهَ مِنَ النَّوْمِ؛ پس تنبیه در لغت عبارتست از: آگاه ساختن کسی بر امری، بیدار کردن، هشیار ساختن، واقف گردانیدن به چیزی، ادب کردن
و مجازات کردن.
در لسان العرب چنین بیان شده: نَبَّهْتُهُ عَلَی الْشَّیْءِ: وَقَّفْتُهُ عَلَیْه.
همانطوری که جسم انسان برای زنده بودن نیازهائی دارد و پیوسته به خاطر رفع آنها تکاپو و فعالیت میکند، روح او نیز نیازهایی دارد که باید تامین گردد. بلکه تامین نیازهای روح بسی مهمتر میباشد. به عبارتی دیگر پرورش قوای عقلانی، فکری، روحی و تحصیل فضایل اخلاقی مانند،
صداقت،
پاکدامنی،
امانت داری،
طهارت و خلاصه آنچه به انسانیت انسان مربوط است، همگی از نیازهای ضروری روح است که تحقق آنها نیازمند به کارگیری روشهای تعلیم و تربیت است؛ و چنانچه قبلاً بیان شد تشویق از امور مهم تربیت است. انسان به طور فطری علاقه به احترام دارد. هر انسانی دوست دارد که شخصیت خود را کامل کند و منتظر است که دیگران به شخصیت وی پی ببرند و قدرشناسی کنند؛ و چنانچه مورد تحسین قرار گیرد بیشتر به خوبی متمایل میگردد. لذا تشویق دیگران، عامل محرک او محسوب میشود و این به معنی واقع شدن در راه تکامل است. در سایه تشویق میتوان فرد را به کارهای مطلوب وا داشت و عملکرد او را به راه صحیح هدایت کرد. قدردانی در عین حال که سادهترین و ارزانترین روش است، دارای آنچنان اثر و نیروی اعجابانگیزی است که میتواند به فرد یا جامعه حیات تازهای ببخشد، و استعدادهای آن را برای فعالیتهای نوین شکوفا کند. پس به طور طبیعی
بخل از تشویق و خودداری از آن یکی از موانع پیشرفت و تکامل است. کودکی که به تازگی کار خوبی را یاد گرفته در اثر تشویق به آن کار خوب ادامه میدهد. جوانی که از لحاظ
عقل و
احساس به مرحله حساسی رسیده و در آستانه استقلال زندگی قرار میگیرد، برای پیشرفت و افزایش تلاش بیش از هر چیز به قدردانی و تشویق نیاز دارد. کارمندی که در انجام مسئولیت خویش موفق بوده با تشویق مناسب دلگرم شده و پشتکار پیدا میکند.
کارگزار یک حکومت با تشویق بجا گامهای بیشتری در راستای اهداف آن حکومت بر میدارد و.... بزرگترین ضربهای که بر نیروهای جوانان وارد میشود تحقیر شخصیت و بیاعتنائی به کارها و ارزشهای واقعی آنها است، زیرا وقتی احساس کنند شخصیت و یا اقدامات آنان مورد بیتوجهی واقع شده، و نتیجه تلاش و زحماتشان اصلاً به حساب نمیآید و فاقد ارزش است، ناراحت شده، نیروهای در حال رشد آنان به یک نوع رکود و توقف دچار میگردد و حس اعتماد و
امید به آینده را از دست میدهند؛ و حتی ممکن است در معرض ابتلا به بیماریهای روانی قرار بگیرند، زیرا وقتی میلی ارضا نگردید مطابق قانون معروف روانی، در قسمت ناخود آگاه ذهن مدفون گردیده و عقده نامطلوبی تشکیل میدهد که روح و جان را میکاهد. پس به یاد داشته باشیم یک جمله تحسینآمیز، تاثیر عمیقی در روحیه فرد میبخشد و ممکن است با دگرگونی و تحول روحی ناشی از آن، تمام عمر خویش را صرف تلاشهای جدی برای کسب پیروزی و موفقیت کند. بسیارند کسانیکه موفقیتها و پیشرفتهای خود را مدیون تحسین و قدردانی افراد بزرگ میدانند، و اگر تحسین آنها نبود، هرگز از نردبان ترقی بالا نمیرفتند. برای همین در میان ملل پیشرفته جهان برای بزرگداشت شخصیتهای بارز و ممتاز اهمیت خاصی قائلند و این موضوع به صورتهای گوناگونی انجام میگیرد. غیر از عده کمی از انسانها، همه حتی بزرگسالان، به تشویق نیاز دارند. در اصل رقابتها و تلاشها از این طریق شکل میگیرد. پیدایش روحیههای شاد و برطرف شدن ناسازگاریها از همین تشویق و تقدیرها مایه میگیرد. تشویق عامل وادارکننده است و به انسان نیرو و انرژی میدهد و بر روی افراد دیگر نیز اثر داشته و در آنها
انگیزه کار ایجاد خواهد کرد. بنابراین با تشویق است که میتوان یک سازمان و یا یک
جامعه را فعال و به حرکت درآورد. همینطور عدم وجود سیستم تشویق در هر مجموعهای، به زوال آن کمک خواهد کرد. هر کدام از این مطالب، به نوبه خود اهمیت تشویق را نمایان میسازد.
انسان همواره در معرض لغزشها، انحرافات و گناهان است و این نفس سرکش بسیار به بدی امر میکند. امام علی (علیهالسّلام)، در سخنی اینگونه فرمودهاند: «انَّ هٰذِهِ النَّفْسَ لَاَمّارَةٌ بِالسُّوءِ فَمَنْ اهْمَلَها جَمَحَت بِهِ الَی الْمَآثِمِ؛
همانا این
نفس به بدی و
گناه فرمان میدهد، پس هرکه آن را واگذارد او را به سوی گناهان میکشاند.» به همین خاطر است که بزرگان همواره در دعاهای خود از
خدا مدد میطلبند و میگویند: الٰهی لا تَکِلْنی الٰی نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ ابَدًا
خدایا هیچگاه به اندازه یک چشم به هم زدن مرا به حال خود وامگذار. و چنانچه مسلم است کارهای اشتباه و خلاف، تنبلیها، سستیها، مانع رسیدن انسان به سعادت حقیقیاش میباشد. یکی از آخرین عوامل خارجی برای باز داشتن انسان از این موانع و مهار این نفس طغیانگر، تنبیه یا کیفر است، که روشی مناسب برای بیدار کردن و باز داشتن از کجرویها و مانعی در برابر رفتن به سوی گناهان و هلاکت انسان است. تنبیه و مجازات بر طبق ضوابط، نقشی اساسی در اصلاح فرد و جامعه دارد.
چنانچه
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، فرمودند: «حَدٌ یُقٰامُ فی الْارْضِ اَزْکٰی مِنْ عِبادَةِ سِتّینَ سَنَةً؛
تاثیر پاککنندگی حدی که در زمین بر پا شود از شصت سال
عبادت بیشتر است.» از آنجا که طبع انسان از مجازات و تنبیه رویگردان است لذا ترس از این عوامل میتواند او را از انجام بعضی اعمال باز دارد. به عبارت دیگر چون اساس زندگی انسان، مبتنی بر جلب لذت و دفع ضرر است، از هر چه برای او لذتبخش و خوشایند باشد، استقبال میکند و از هر چه برایش دردآور و رنجآفرین باشد، فرار مینماید. بدین روی، طبیعی است که تنبیه چون برای او امری دردآور است، سبب گریز او از عملی باشد که عاقبتش تنبیه است. حضرت علی (علیهالسلام)، به این نکته، زیبا اشاره کردهاند: «مَنْ ایْقَنَ بِالْمُجازاةِ لَمْ یُؤْثِرْ غَیْرَ الْحُسْنٰی؛
کسی که یقین به کیفرِ (عمل) دارد جز کار نیک انجام نمیدهد.» روی همین اصل است که گاهی فرد تنها به علت ترس از تنبیه، بعضی از کارها را انجام نمیدهد و به خاطر اینکه در میان مردم رسوا نشود و آبرویش نرود، از اقدام به اعمال بد اجتناب میکند. بنابراین میتوان از این حساسیت افراد، در سازندگی و تربیت آنان استفاده کرد و با شیوههای صحیح تنبیه، آنان را اصلاح کرد. این مطلب مورد توجه روانشناسان نیز بوده و بعضی از ایشان، استفاده از تنبیه را مفید و حتی لازم میدانند. بنابراین، تنبیه بر اساس مقرّرات میتواند یک روش تربیتی باشد. البته در میزان و چگونگی تنبیه صحبت فراوان است و از زمانهای قدیم، مساله تنبیه و چگونگی آن مورد بحث بوده و موافقان و مخالفانی داشته است. غالب کارشناسان به این علت که ممکن است تنبیه، هم برای تنبیه شونده و هم برای تنبیه کننده، عواقب زیان آوری داشته باشد، با مقوله تنبیه به صورت محتاطانه برخورد کردهاند و از نظراتشان استفاده میشود که در صورت اصلاح شدن رفتار فرد با روشهای مطلوب و به وسیله تقویت کنندههای «مثبت و منفی»، مربّیان مجاز به استفاده از تنبیه به عنوان یک محرّک آزارنده نمیباشند. آنان غالباً بر تشویق و پاداش در مقابل اعمال و رفتارهای مطلوب تکیه کردهاند
و تنبیه را به عنوان آخرین روش در تغییر رفتار، آن هم به شکل ساده مورد توجه قرار دادهاند. بنابراین فقط در مواردی خاص، تنبیه وسیله مناسبی برای تغییر رفتار نامطلوب و یا ترک عادت است. این به نظر اسلام نیز نزدیک است؛ زیرا در روایات اسلامی روش اوّلیه برای برخورد با رفتار نامناسب، مدارا و نرمی است
و در صورتیکه نرمی سودمند نباشد، تندی و برخورد مناسب به عنوان داروی تلخ و آخرین راه حل تجویز شده است.
اسلام در باب تنبیه دیدگاه خاصی دارد که از هرگونه افراط و تفریط منزه است و به شیوهای اعتدالی، تنبیه را در برخی موارد به شکل محدود، برای اصلاح رفتارهای نامطلوب و با شروطی میپذیرد. البته دیدگاه دیگری هم در اسلام وجود دارد و آن از بین بردن زمینههای تنبیه یعنی کم کردن و جلوگیری از بروز فساد و گناه است. اسلام به جامعه به صورت یک مجموعه مینگرد و از طرفی به موجودیت انسانها هم اهمیت خاصی میدهد، خود سازی آحاد امّت را لازم میداند،
نهی از منکر را نیز جزء وظایف میشمارد. البته قبل از آن توصیه به رفق و شفقت کرده و بر این اساس، حتی تنبیه بدنی را برای حیوانات هم نمیپسندد و به ترحّم بر آنها سفارش کرده است. پس به جاست که در امر تعلیم و تربیت، در مورد خطاهای جزئی
خشم و
غضب ظاهر نشود، بلکه با قدری
مسامحه، از آن خطاها عفو شود تا فرد شخصیت واقعی خود را بیابد.
چنانچه قبلاً اشاره شد در تربیت اسلامی اصل تشویق و تنبیه به عنوان امری مسلم مورد توجه ویژه قرار گرفته است. قرآن به عنوان مهمترین کتاب هدایت و تربیت انسانها از
بهشت و
جهنم، تبشیر و انذار پیامبران، پاداش و کیفر اعمال، وعده و وعیدهای شوقانگیز و خوفناک به عنوان جلوههایی از تشویق و تنبیه، برای هدایت انسانها استفاده کرده است. در حقیقت مقصود از مژده دادن به بهشت، دلگرم کردن و تحریک افراد نسبت به اعمال خیر است؛ و مقصود از انذار و ترسانیدن از جهنم و
عذاب، اعلام خطر کردن و بر حذر داشتن از کارهای زشت و عذاب الهی است. به همین جهت یکی از اهداف رسالت
انبیا را نوید دادن و بیم دادن قرار داده و فرموده است: فَبَعَثَ اللّٰهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ
)
... وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ اِلاَّ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ
... همچنین به عنوان نمونه، قرآن برای تشویق به
ایمان و
عمل صالح میفرماید: وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ اَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تحتها الْاَنهَارُ
... و یا برای تنبیه سارق و تنبیه مُحارِب میفرماید: وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ اَیْدِیَهُمَا جَزَاءً به ما کَسَبَا
... اِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ و رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْاَرْضِ فَسَادًا اَنْ یُقَتَّلُوا اَوْ یُصَلَّبُوا اَوْ تُقَطَّعَ اَیْدِیهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ اَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْاَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ.
قرآن مجید کاملاً یک سیستم پاداش و جزا (تشویق و تنبیه) را به کار برده است. در قرآن مجید بیش از هفتاد مورد فقط در مورد جزا و مشتقات آن صحبت شده که از اهمیت ویژهای برخوردار است.
در چند نمونه از این آیات، قرآن مجید میفرماید: «هَلْ جَزَاءُ الْاِحْسَانِ اِلَّا الْاِحْسَانُ؛
آیا پاداش نیکی و خوبی غیر از نیکی و خوبی است.» وَ اَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَی
اما هر کس ایمان بیاورد و عمل صالح و شایسته انجام دهد پس برای او جزاء و پاداش نیکوست. وَ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مثلها
و پاداش بدی، بدی مثل آن است. لِیَجْزِیَ الَّذِینَ اَسَاؤُوا به ما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ اَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی
تا بدکاران را به کیفر کارهایشان برساند و نیکوکاران را در برابر اعمال نیکشان پاداش دهد.
تدبّر و
تفکر در این آیات نشان میدهد که اسلام همانند مکاتب دیگر هم برای این دنیا و هم برای آخرت پاداش و جزا را منظور داشته است. اما نهجالبلاغه نیز که اهمیت آن در معارف غنی اسلام، بر همگان روشن است و کلمات مولا علی (علیهالسلام)، که در هر زمینهای چون گوهر گرانبها بر تارک معارف عالیه اسلام میدرخشد، به کارگیری شیوه تشویق و تنبیه را به عنوان سیره آن حضرت در تربیت و هدایت مردم نشان میدهد.
آن حضرت، درباره نقش پاداش و کیفر الهی در تربیت آدمی فرمودهاند: «انَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَضَعَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِه وَ الْعِقابَ عَلی مَعْصِیَتِه ذِیادَةً لِعِبادِهِ عَنْ نِقْمَتِه وَ حِیاشَةً لَهُم الی جَنَّتِه (الذَّوْد هو الدَّفع و الابعاد عَنْ شَیْءٍ او مَحَلٍّ؛
همانا خداوند پاداش را بر
اطاعت، و کیفر را بر نافرمانی قرار داد تا بندگان را از عذابش برهاند و به سوی بهشت کشاند.» و در مورد بکارگیری شیوه تشویق و تنبیه خطاب به
مالک اشتر چنین میفرمایند: ای پسر حارث در عملیات کارکنان حکومت خود نیک بازرسی و دقت کن. آنکه با فداکاری انجام وظیفه مینماید باید قولاً و عملاً تشویق شود؛ حتی کوچکترین اقدام ستودهاش را هم نباید نادیده انگاشت و در مقابل از بدکاران نیز لازم است مطابق مقررات اسلام انتقام کشی و کیفر جویی. نمونههای تشویق و ترغیب یاران و کارگزاران، و یا تنبیه آنان در نهج البلاغه فراوان است که از مجموع آنها برمیآید که روش تشویق و تنبیه، به طور جدی مورد توجه آن حضرت بوده است. نمونههایی از تشویقها و تنبیهات حضرت انشاءالله در فصل بعد ذکر خواهد شد. اما از آنجا که اسلام دین
رحمت است، در رهنمودهای کتاب خدا و
ائمه (علیهمالسّلام)، تشویق و ترغیب مقدم بر تنبیه است. امام علی (علیهالسلام)، در فرمایشی به این اصل به خوبی اشاره میفرمایند: ضادُّوا الشَّرَّ بِالخَیْرِ.
ضادُّوا الاساءَةَ بِالاحْسانِ.
به وسیله خوبی با بدی بستیزید. (در برابر بدی مردم خوبی کنید). در برابر بدی
احسان کنید. این سخنان حضرت حائز این نکته است که اصل تربیت اسلامی بر نرم خویی و خوش خلقی استوار است و برای تربیت، عمل و رفتار نیکو بسیار مؤثرتر از تنبیه و یا رفتارهای خشن است. همچنین حضرت در نامهای به یکی از فرماندههان خود مینویسند: وَ ارْفُقْ ما کانَ الرِّفْقُ اَرْفَقَ وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حینَ لا تُغْنی عَنْکَ الَّا الشِّدَّةُ.
در آنجا که مدارا کردن بهتر است مدارا کن، و در جایی که جز با درشتی کار انجام نگیرد، درشتی کن. پس همین اصل میتواند سرلوحه ما در امور تربیتی و همچنین در حوزه
امر به معروف و نهی از منکر قرار گیرد. تحقیقات انجام شده در سازمانها هم نشان داده است که عموماً تشویق و پاداش مؤثرتر از جزا و یا تنبیه میباشد.
چنانچه گذشت در تربیت اسلامی و مکتب امام علی (علیهالسلام)، به هر دو مورد تشویق و تنبیه پرداخته شده و از آن به عنوان طریقی مناسب برای میل دادن انسان به صلاح و کمال و بازداشتن از پلیدی و
فساد یاد شده است. سیره و کلمات آن حضرت نشان میدهد که روش تشویق و تنبیه برای برانگیختن و شکوفایی استعدادهای انسان در جهت کمال، مورد توجه ایشان قرار گرفته است. اینک به چند نمونه از آنها میپردازیم.
تشویق به منظور تحریک بیشتر افراد جامعه، حضرت در نامه معروف خود به مالک اشتر، تشویق را عامل تحریک برمیشمارند:
«وَ واصِلْ فی حُسْنِ الثَّناءِ عَلَیهِم وَ تَعْدیدِ ما اَبْلٰی ذَوُو الْبَلاءِ مِنْهُم فَاِنَّ کَثْرَةَ الذِّکْرِ لِحُسْنِ اَفْعالِهِم تَهُزُّ الشُّجاعَ وَ تُحَرِّضُ النّاکِلَ اِنْ شاءَ اللَّهُ؛
و همواره از آنان (به عنوان تشویق)
ستایش کن و کارهای مهمی که انجام دادهاند بر شمار، زیرا یادآوری کارهای ارزشمند آنان، شجاعان را (به سمت تلاش بیشتر) بر میانگیزاند، و ترسوها را به تلاش وا میدارد، انْشاءَاللّٰهُ.»
در یکی از روزهای
صفین، شاعـری بنام
ابو اسماء در میـان لشـگریان اشـعاری در
مدح و
ستایش حضرت خواند و نیکو ایشان را ستود. وقتی اشعار او به پایان رسید حضرت خطاب به او فرمودند: خدا تو را رحمت کند ای ابواسماء! و بشارتهای نیکو به تو دهد زیرا تو از برگزیدگان در محبت و
وفاداری میباشی. سپس دستور فرمودند تا یکی از خدمتکاران مخصوص در خدمت آن شاعر قرار گیرد و او را در کارهای زندگی یاری رساند.
حضرت، فرماندار
مدائن (
سعد بن مسعود) را که به نیکی انجام وظیفه کرده بود اینگونه میستایند و مورد محبت قرار میدهند: تو به شیوه مردان پرهیزکار و نجیب و نیکوکار در تامین منابع مالی دولت اسلامی کوشیدهای و از پروردگارت اطاعت نموده و امام خود را خشنود ساختهای. پس خدا گناهانت را بخشیده و تلاشت را قبول و عاقبت تو را به خیر ختم نماید. نیز درباره یکی دیگر از فرمانداران میفرمایند: تو به خوبی فرمانروایی کردهای و امانت را به جای آوردهای، پس بی آنکه مورد کمترین بدگمانی و ملامتی باشی، یا اتهام گناهی درباره تو مطرح باشد، به سوی ما بیا.
و یا به یکی دیگر از فرمانداران مینویسند: فَانَّکَ مِمَّن اسْتَظْهِرُ بِهِ عَلٰی اقامَةِ الدِّینِ وَ اقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ الاَثیمِ وَ اسُدُّ بِهِ لَهاةَ الثَّغْرِ المَخُوفِ.
همانا از تو کسانی هستی که در یاری دین از آنها کمک میگیرم، و سرکشی و
غرور گناهکاران را درهم میکوبم، و مرزهای کشور اسلامی را که در
تهدید دشمن قرار دارند حفظ میکنم.
حضرت از مردم
کوفه به دلیل فداکاری آنها در
جنگ جمل قدردانی کرد.
یاد شهدای بصره
و کارگزاران شهیدش را گرامی داشت
و از صفات و برجستگیهای نیکوی آنها یاد میکرد
حضرت به دلیل اهمیتی که به سرنوشت مردم میدادند، و حساسیت خاصی که نسبت به افرادی که مسئولیت جان و مال مردم را به عهده داشتند، دائماً در نهایت رافت و مهربانی اعمال کارگزاران را کنترل میکردند.
حضرت به دلیل اهمیتی که به سرنوشت مردم میدادند، و حساسیت خاصی که نسبت به افرادی که مسئولیت جان و مال مردم را به عهده داشتند، دائماً در نهایت رافت و مهربانی اعمال کارگزاران را کنترل میکردند و با هشدار، آنها را از
خیانت بر حذر میداشتند. اگر خبر میرسید که یکی از کارگزاران با مردم تند خویی کرده، یا در
امانت خیانت ورزیده، به سرعت اقدام میکردند و ابتدا آنها را به نرمی و با یادآوری خدا و ترس از عقوبت گناه، هشدار میدادند و سپس در صورت تکرار، قاطعانه برخورد میکردند. بخشنامههای امام در این زمینه و نامههای آن بزرگوار به کارگزاران متخلف مانند:
اشعث بن قیس،
زیاد بن ابیه،
عبدالله بن عباس،
قُدامة بن عَجلان،
مَصقَلة بن هُبَیرة،
یزید بن حجیة،
عُمَر بن مُسلمة و
مُنذِر بن جارود، نشان میدهد که آن حضرت در حکومتش از نیروهای اطلاعاتی ناظر بر رفتار کارگزاران، برخوردار بوده و در مقابل رفتارهای ناشایست، به تناسب شرایط و عمل، شخص را مورد تنبیه و باز خواست و
توبیخ قرار میدادهاند، برخی را عزل، برخی را تازیانه و
زندان و برخی را بدون بر کناری از کارش صرفاً توبیخ کتبی مینموده است.
یکی از نامههای توبیخی امام هنگامی نوشته شد که ایشان از طریق مامورانش مطلع شد که زیاد گزارش غلط به ایشان داده است. از این رو نامهای به وی نوشتند: ای زیاد! به خدا سوگند تو
دروغ گفتهای و اگر خراج و مالیاتی را که از مردم گرفتهای کامل نزد ما نفرستی، بر تو بسیار سخت خواهیم گرفت و مجازات سختی خواهی دید، مگر اینکه آنچه گزارش دادهای محتمل باشد
وقتی شنیدند حکمران فارس (مُنذِر بن جارود عبدی) بخشی از مالیات حکومت را برای خویش برداشته، پس از توبیخ و سرزنش کتبی او را عزل نمودند.
همچنین حضرت در نکوهش
کمیل بن زیاد به خاطر اینکه مقابله با لشکریان مهاجم شام را ترک کرده بود نوشتند: فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ اَرادَ الْغارَةَ مِنْ اَعْدائِکَ عَلی اَوْلِیائِکَ غَیْرَ شَدیدِ الْمَنْکِبِ وَ لا مَهیبِ الْجانِبِ وَ لا سادٍّ ثُغْرَةً وَ لا کاسِرٍ لِعَدُوٍّ شَوْکَةً وَ لا مُغْنٍ عَنْ اَهْلِ مِصْرِهِ وَ لا مُجْزٍ عَنْ اَمِیرِهِ.
تو در آنجا پلی شدهای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند، و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را میتوانی حفظ کنی، و نه شوکت دشمن را میتوانی درهم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت میکنی، و نه امام خود را راضی نگه میداری.
در اینجا مناسب است این نکته را بیان کنیم که تشویق و تنبیه انواع گوناگونی دارد. هر کدام میتواند مادی یا معنوی، کلامی یا رفتاری و... باشد. نگاه محبتآمیز،
احترام، اظهار رضایتمندی، دعا کردن (از یاران خاص و فرماندار حضرت در شهر هَیْت عراق)،
ستایش، نوازش، دادن
هدیه و پاداش همگی از گونههای تشویق به شمار میآیند و میتوان با توجه به جایگاه فرد و موقعیت زمانی و مکانی او از هر کدام که مناسبتر است سود جست. پس این نکته به دست میآید که تشویق لزوماً نباید مستلزم هزینههای سنگین و بار مالی بر
بیتالمال باشد بلکه گاهی بر شمردن کارهای مهم امر تشویق را محقق میسازد.
البته این سخن به معنای نفی پاداشهای مالی نیست. مقصود این است که نباید بر آن تکیه داشت. چنانچه ذکر شده حضرت گاهی یاران و اصحابش را با توصیف و تعریف و عبارتهای حماسی تایید و تشویق میکرد. از باب نمونه در خطبهای خطاب به آنان چنین فرمود: اَنتمُ الانْصارُ عَلی الْحَقِّ وَ الاخْوانُ فی الدِّینِ وَ الْجُنَنُ یَوْمَ الْباْسِ وَ الْبِطانَةُ دُونَ النّٰاسِ بِکُم اَضْرِبُ المُدْبِرَ وَ اَرْجُو طاعَةَ المُقْبِلِ (خداوند متعال در
سوره توبه به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، سفارش میکند هنگام
صدقه گرفتن از مردم، برای آنان
دعا کند زیرا این کار، آنان را
آرامش خواهد داد؛ و در
روایت آمده هر گاه کسی
زکات مالش را نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، میآورد، ایشان او را دعا میفرمود.)
شما یاران حق و برادران دینی من میباشید، در روز جنگ چون سپر محافظ دورکننده ضربتها، و در خلوتها محرم اسرار من هستید، با کمک شما پشتکنندگان به حق را میکوبم و به راه میآورم، و فرمانبرداری استقبال کنندگان را امیدوارم.
همچنین پیش از
جنگ صفین طی نامهای شماری از کارگزارانش را ضمن ستایش و تقدیر، برای همکاری و همراهی در جنگ بر ضد
معاویه دعوت کرد.
و یا زمانی به عیادت
صعصعة بن صوحان رفته و او را با کلام خویش چنین تمجید مینمایند: انَّکَ ما عَلِمْتُ حَسَنُ الْمَعُونَةِ خَفیفُ المَؤُونَةِ.
همانا تو تا آنجا که دانستهام یاوری نیکو و کم هزینهای. همچنین سخن نگفتن، بیاعتنایی، سرزنش، بیحرمتی،
تهدید، محروم کردن، جریمه، کیفر و... نیز از گونههای تنبیه به شمار میآیند. در اصل مساله هیچ تردیدی نیست. مهم، نوع اعمال و اجرای درست این شیوهها است. بیتردید اگر تشویق و تنبیه درست به کار گرفته شوند در تربیت و اصلاح، نقش مهمی را ایفا خواهند کرد؛ و هرگونه سهلانگاری و یا تندروی در استفاده از آنها ممکن است پیامدهای زیانباری را در پی داشته باشد. بنابراین آنچه مهم است این است که بتوان از این روشها با شناخت گونههای آن و همچنین حد و مرزهای آن سود برد. حتی باید توجه داشت که مصادیق تشویق و تنبیه در هر یک از این اقسام، برای سنین مختلف نیز متفاوت است. از طرفی همان طور که تشویق و تنبیه باید بجا و به مورد و متناسب با میزان و نوع عمل باشد، باید روحیات شخص و گرایشها و مرتبه وجودی او هم در آن لحاظ شود تا بیشترین تاثیر را داشته باشد.
فلسفه وجود تشویقات و تنبیهات، همانطور که از ظاهر این دو کلمه فهمیده میشود، ایجاد شوق در افراد صالح و تنبّه و بیداری در متخلف است. بر همین اساس، تشویق و تنبیه باید مبتنی بر اصول و معیار و آدابی باشد تا فلسفه خود را از دست ندهد. در غیر این صورت نه تنها اثر تربیتی مطلوب از آنها حاصل نخواهد شد، بلکه فرایند تربیت را دچار مشکل خواهد کرد. در اینجا به ذکر پارهای از این موارد میپردازیم.
تشویق و تنبیه نیز همانند هر کار دیگری باید طبق قانون و در چارچوب خاص خود به کار گرفته شود تا پیامدهای مطلوب خود را بر جای گذارد. با هر فرد باید به تناسب وضع و حالش رفتار کرد و به وسیله تشویق و تنبیه مناسب، آن را هدایت نمود. حضرت در نامهای به مالک میفرمایند: «وَ لا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسیءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَةٍ سَواءٍ... وَ اَلْزِمْ کُلًّا مِنْهُم ما اَلزَمَ نَفْسَهُ؛
هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند... و هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده.» در تربیت افراد باید به شخصیت و ویژگیهای فردی مثل سطح دانایی فرد و خلق و خوی او و نحوه رفتار او توجه شود و بر اساس آن، نوع برخورد و تشویق و تنبیه تعیین شود. گاهی شخص دانا با نگاه یا تذکر جزئی پی به اشتباه خود میبرد و گاهی نادان با تازیانه هم هدایت نمیشود. حضرت، در این زمینه سخنان جالب و پر مغزی دارند. ایشان میفرمایند: «عُقُوبَةُ العُقَلاءِ التَّلْویحُ، عُقُوبَةُ الْجُهَلاءِ التَّصْریحُ؛
کیفر دادن خردمندان، به اشاره است و کیفر دادن نادانان به تصریح.» «التَّعْریضُ لِلْعاقِلِ اشَدُّ عِتابِهِ؛
گوشه و کنایه زدن برای شخص عاقل سختترین عقاب و سرزنش او است.»
تشویق باید به فعل و عمل نیک شخص تعلق گیرد تا محرک و تقویتکننده باشد و موجب خودبینی و خروج از
اعتدال شخص نشود، بلکه فرد را به سوی منازل و مراتب بالاتر ترغیب نماید. تنبیه نیز باید به کار بد تعلق گیرد، نه به شخصیت فرد؛ در غیر این صورت فرد بر اثر تنبیه در معرض احساس حقارت قرار میگیرد. چنانکه امیر مؤمنان علی (علیهالسلام)، فرمودهاند: انَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَضَعَ الثَّوابَ عَلٰی طاعَتِهِ وَ الْعِقابَ عَلٰی مَعْصِیَتِهِ..
همانا خدای سبحان پاداش را «بر طاعت» خود و عقاب را «بر نافرمانی» خود قرار داده است...
تشویق و تنبیه باید بجا و متناسب با میزان و نوع کار باشد. نباید برای کار کوچک، پاداشهای بزرگ و تحسینهای بیش از اندازه در نظر گرفت. در مورد تنبیه هم، باید میزان خطا و
جرم را در نظر گرفت. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، درباره فردی که از نافرمانی خانوادهاش شکایت کرد بعد از امر به
عفو و بخشش فرمودند: اگر خواستی تنبیه کنی، به اندازه گناهی که کرده است مجازات کن.
و نیز در نهجالبلاغه آمده: «ثُمَّ اعْرِفْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مٰا ابْلٰی وَ لا تَضُمَّنَّ بَلاءَ امْرِئٍ اِلٰی غَیْرِهِ وَ لا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غایَةِ بَلائِهِ وَ لا یَدْعُوَنَّکَ شَرَفُ امْرِئٍ اِلَی اَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلائِهِ ما کانَ صَغِیراً وَ لا ضَعَةُ امْرِئٍ اِلٰی اَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلائِهِ ما کانَ عَظِیماً؛
همواره در نظر دار که هر یک چه مقدار
رنج و تلاش کردهاند، و رنج کسی را به دیگری نسبت نده و در اجر و مزدش به اندازه رنجی که برده کوتاهی مکن (مقدار تشویق متناسب با عمل)
شرف و بزرگی کسی تو را وادار نکند که رنج اندکش را بزرگ شماری (بیجا او را تشویق کنی) و فرو دستی کسی تو را و اندارد که رنج بزرگش را کوچک شماری (و او را تشویق مناسب نکنی).»
تشویق باید به اندازه باشد تا اثرات منفی به جا نگذارد. حضرت به این امر اشاره دارند آن جا که میفرمایند: «الثَّنَاءُ بِاکْثَرَ مِنَ الاسْتِحْقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصیرُ عَنِ الاستِحْقاقِ عِیٌّ اوْ حَسَدٌ؛
ستودن بیش از آنچه که سزاوار است نوعی
چاپلوسی، و کمتر از آن، درماندگی یا
حسادت است.» در مورد تنبیه هم باید سنجیده عمل کرد و به هیچ وجه از حد و مرز لازم تجاوز نکرد، زیرا عملی طبیبانه است و هر گونه بی دقتی فاجعهبار خواهد بود.
میتوان گفت تنبیه همانند
امر به معروف و نهی از منکر باید از مراحل نرم و آسان به مراتب سخت و خشن انتقال یابد. پس راه جبران خطا را نباید بست. داستان مَصقلة بن
هبیرة و نامه حضرت به اشعث بن قیس
و... نمونههای بسیار خوبی برای مقدار تنبیه به شمار میآیند. ایشان در مورد سرزنش زیاد و نسنجیده که باعث گستاخی در شخص میشود میفرمایند: «الافْراطُ فی الْمَلامَةِ یَشُبُّ نارَ اللِّجاجَةِ؛
زیادهروی در سرزنش، آتش لجاجت را در فرد روشن میکند.» و در جایی دیگر فرمودند: «ایّاکَ انْ تُکَرِّرَ الْعَتَبَ فَاِنَّ ذٰلِکَ یُغْری بِالذَّنَبِ وَ یُهَوِّنُ العَتَبَ؛
بپرهیز از این که تکرار کنی سرزنش را زیرا که حرص بر گناه را زیاد میکند (زیرا در اثر تکرارِ سرزنش، قبح آن گناه در نظر فرد از بین میرود و همچنین
حیا و شرم او کم میشود و این در حقیقت باعث تحریص او بر آن گناه میشود) و سرزنش کردن را خوار میگرداند (یعنی اثر سرزنش را از بین میبرد و آن را بیفایده و بیتاثیر مینماید).» در حدیث دیگری میفرمایند: عقاب و تندی زیاد نداشته باشید زیرا این امر کینه را در پی دارد و فرد را به سوی دشمنی فرا میخواند.
یکی از نکات مهم تربیتی در مورد تنبیه که فراوان در زندگی امام (علیهالسلام)، دیده میشود عفو و بخشش آن بزرگوار در مواقع ظلم به خود است. ایشان مادامی که پای امور مسلمین و منافع کشور اسلامی در بین نبود و تنها ظلم به خود حضرت بود بزرگوارانه از آن میگذشتند. اما در جایی که حقوق مردم و یا حدود الهی و اصول اسلامی مورد تعرض قرار میگرفت، بسیار جدی بودند. ایشان، درباره موارد استفاده از قدرت و زور میفرمایند: وَ لَعَمْری ما عَلَیَّ مِنْ قِتالِ مَنْ خالَفَ الْحَقَّ وَ خابَطَ الْغَیَّ مِنْ ادْهانٍ وَ لا ایٖهانٍ
سوگند به جان خودم، در مبارزه با مخالفان حق، و آنان که در گمراهی و فساد غوطه ورند، یک لحظه مدارا و سستی نمیکنم. در جای دیگری میفرمایند: وَ ٱیْمُ اللّٰهِ... و لَاقُودَنَّ الظّالِمَ بِخِزامَتِهِ
حَتّٰی اُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَ انْ کانَ کارِهاً
به خدا سوگند... و زمام ستمگر را بگیرم و به آبشخور حق وارد سازم گرچه تمایل نداشته باشد. معنای این سخن با دید مدیریتی این است که اگر لازم باشد برای ایجاد رفتار مطلوب در بعضی کارکنان به زور و اجبار متوسل شوم، بدون شک از این روش استفاده میکنم و به این وسیله آنان را وادار به همراهی و ارائه عملکرد مطلوب خواهم کرد. یعنی هدف هدایت افراد است نه احقاق حقوق شخصی. پس در جایی که چارهای جز تنبیه نبود ایشان اعمال قدرت مینمودند و البته به مسائل ریز تربیتی نیز توجه داشتند و راهکارهایی را به همگان میآموختند. ایشان به مالک اشتر چنین میفرمایند: فَانْ اَحَدٌ مِنْهُم بَسَطَ یَدَهُ الٰی خیانَةٍ اجْتَمَعَتْ بِها عَلَیْهِ عِنْدَکَ اخْبارُ عُیُونِکَ اکتَفَیتَ بِذٰلِکَ شاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَةَ فی بَدَنِهِ وَ اَخَذْتَهُ به ما اَصابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ به مقامِ الْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخیانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عارَ التُّهَمَةِ (الخِزامة: حلقهای که معمولاً در بینی حیوان قرار داده و زِمام را بر آن میبندند.) . (با توجه به آنچه سفارش شده) و اگر یکی از آنان دست به
خیانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تایید کرد، به همین مقدار گواهی
قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه از اموال که در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار، و خیانتکار بشمار، و طوق بدنامی به گردنش بیفکن. مثلاً در بعضی از موارد دیده میشود با اظهار پشیمانی، حضرت از تنبیه شخص گذشتهاند؛ زیرا در واقع فلسفه تنبیه یعنی بیداری و بازگشت؛ پس در مواردی که خود شخص متنبّه گشته دیگر جایی برای تنبیه باقی نمیماند و عقل سلیم نیز این موضوع را تایید میکند. چنانچه در فرمایش آن حضرت به این مورد اشاره شده است: «رُبَّ جُرْمٍ اغْنٰی عَنِ الْاعْتِذارِ عَنْهُ الاقْرارُ بِهِ؛
بسا گناهی که اقرار به آن، از عذرخواهی از آن بی نیاز سازد.»
در انواع تشویق و تنبیه هر چند جزیی باشد نباید سستی یا تبعیض صورت گیرد؛ چرا که این کار اثر تنبیه را از بین میبرد و مشکلات جدیدی را به وجود میآورد. اگر فردی صرفاً به دلیل دوستی و یا وابستگی به حاکم تشویق شود و یا تنبیه نشود، این کار موجب غرور کاذب در وی شده و دلسردی دیگران را در پی خواهد داشت. امام (علیهالسلام)، بعد از نصیحت و سفارش و توصیه به فرد خطاکار در صورت تکرار تخطی بسیار قاطعانه برخورد میکردند و با وجود اختلاف خطاکاران در منصب و مقام، برخورد ایشان یکسان بود. حتی حضرت با فرماندارش که از نظر سلسله مراتب مدیریتی جایگاه بالایی دارد، بسیار صریح و قاطع برخورد میکنند و موقعیت سازمانی، تفاوتی در حکم ایجاد نمینماید. امثال این برخوردها سبب میشود تا اطرافیان بفهمند که برخورد تنبیهی مدیر با همه افراد، یکسان و به دور از تبعیض است.
طلحه و
زبیر که از شخصیتهای مهم و ممتاز جامعه اسلامی بودند و در جنگهای صدر اسلام نقش مهمی داشتند هنگامی که در حکومت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، اخلال کردند، به شدت توبیخ و تنبیه شده تا آنجا که به کشته شدن هر دو نفر منجر گردید.
در مورد
عایشه نیز وضع به همین صورت است. همسر عالیترین شخصیت جهان اسلام و دختر اولین خلیفه مسلمانان وقتی پرچم مخالفت در مقابل آن حضرت بلند میکند، مورد برخورد واقع میشود و سرکوب میگردد. نتیجه آنکه وقتی افراد ببینند با شخصیتهای ممتاز اجتماعی و سیاسی اینگونه برخورد میشود میفهمند که هیچ تبعیضی نسبت به افراد وجود ندارد و پست و مقام، دوستی و نسبت و سایر امتیازات تاثیری نخواهد داشت.
دلیل تشویق و یا تنبیه باید شفاف و روشن باشد تا شخص بداند در برابر چه کاری تشویق و یا تنبیه شده است. این شیوه سبب میشود که وی به آن کار استمرار بخشد و یا از آن پرهیز کند. به عنوان نمونه نصب
عِتاب بن اسید به عنوان کارگزار
مکه و بیان دلیل آن از سوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، و احترام ویژه
امام صادق (علیهالسّلام)، به
هشام و ذکر دلیل آن
میتواند الگوی بسیار خوبی برای ما باشد. بیان علت، شبهه تبعیض را نیز از ذهن دیگران میزداید و راهکار جدیدی برای رسیدن به تشویق و دوری از تنبیه به آنها میآموزد. حضرت در نامهای به یکی از کارگزارانش سوء استفاده در
بیتالمال را گوشزد کرده و میفرمایند: «کَانَّکَ حَدَرْتَ الٰی اَهْلِکَ تُرَاثَکَ مِنْ اَبیکَ وَ اُمِّکَ فَسُبْحَانَ اللَّهِ اَ ما تُؤْمِنُ بِالمَعادِ؟ اَ وَ ما تَخافُ نِقاشَ الْحِسابِ؟ ایُّهَا الْمَعْدُودُ کانَ عِنْدَنا مِنْ اُولی الْالْبابِ کَیْفَ تُسِیغُ شَراباً وَ طَعاماً وَ انتَ تَعْلَمُ انَّکَ تَاکُلُ حَراماً وَ تَشْرَبُ حَراماً؟؛
گویا میراث پدر و مادرت را به خانه میبری! سبحان الله! آیا به
معاد ایمان نداری؟ و از حسابرسی دقیق
قیامت نمیترسی؟ ای کسی که در نزد ما از خردمندان بشمار میآمدی، چگونه نوشیدن و خوردن را بر خود گوارا نمودی در حالیکه میدانی حرام میخوری و حرام مینوشی؟»
همچنین در نامهای به مَصقَلة بن
هُبیرة، علت توبیخ او را چنین ذکر میکنند: «بَلَغَنِی عَنْکَ... اَنَّکَ تَقْسِمُ فَیْءَ الْمُسْلِمینَ الّذی حازَتْهُ رِماحُهُمْ و خُیُولُهُمْ وَ اُریقَتْ علیه دِماؤُهُمْ فیمَنِ اعْتامَکَ مِن اعْرَابِ قَوْمِکَ؛
خبر رسید که تو
غنیمت مسلمانان را که نیزهها و اسبهاشان گرد آورده، و با ریخته شدن خونهایشان به دست آمده، به اعرابی که خویشاوندان تواند، و تو را برگزیدند، میبخشی.» و یا در قدردانی از اهل کوفه علت را چنین میفرمایند: «جَزَاکُمُ اللَّهُ مِنْ اَهْلِ مِصْرٍ عَنْ اَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ اَحْسَنَ مَا یَجْزِی الْعَامِلِینَ بِطَاعَتِهِ وَ الشَّاکِرِینَ لِنِعْمَتِهِ فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ اَطَعْتُمْ وَ دُعِیتُمْ فَاَجَبْتُمْ؛
خداوند شما مردم کوفه را از سوی اهل بیت پیامبر، (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، پاداش نیکو دهد، بهترین پاداشی که به بندگان فرمانبردار، و سپاسگزاران نعمتش عطا میفرماید، زیرا شما دعوت را شنیدید و اطاعت کردید، به
جنگ فرا خوانده شدید و بسیج گردیدید.»
تشویق و تنبیه باید فوری و پس از انجام کار صورت پذیرد و به موقع باشد؛ چرا که فاصله افتادن میان رفتار مطلوب و پاداش، اثر بخشی آن را کم میکند. همچنین اگر بین تنبیه و زمان تخلف فاصله باشد علت تنبیه فراموش میشود. اگر ایجاد ترس به موقع صورت نگیرد، اثر مطلوب خود را ندارد.
در این فصل دیدگاهها و عملکردهای حضرت و نیز پارهای از سخنان ایشان را به همراه نکاتی کلیدی در مورد تشویق و تنبیه تا حدودی بررسی کردیم. در پایان، نکات استخراج شده از سخنان حضرت پیرامون آداب و شرایط تشویق و تنبیه و تشویق کننده و تنبیه کننده را به صورت فهرستوار دسته بندی میکنیم.
تشویق باید متناسب با کار شخص باشد.
تشویق باید به موقع باشد.
تشویق باید بیشتر بر ارزشها و افعال صادر شده باشد تا بر اشخاص.
تشویق باید هماهنگ با معیارهای اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی باشد.
تشویق باید با حالت قدردانی باشد نه
رشوه.
مراتب گوناگون در تشویق باید در نظر گرفته شود.
هدف از تشویق باید هدایت به راه صواب باشد.
در تشویق باید از زیادهروی و
تبعیض پرهیز کرد.
در تشویق باید به علت آن اشاره کرد.
تشویق لزوما نباید بعد از انجام کار باشد، بلکه قبل از انجام کار نیز میتوان تشویق کرد تا فرد کار را با دقت بیشتر و به موقع انجام دهد. در صورتیکه فرد، شایسته تشویق است، تشویق شود وگرنه نتیجه عکس میدهد. گاهی از مواقع گذشت از خطای افراد، جزئی از امر تشویق محسوب میگردد. تشویق باید به صورت آشکارا انجام گیرد. این عمل هم جنبه معنوی دارد و هم تنبیهی است برای افراد سست و کمکار. امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، میفرمایند:« اُزْجُرِ الْمُسیءَ به ثوابِ الْمُحْسِنِ
بدکار را با پاداش دادن نیکوکار، آزار ده.» یعنی میتوان فرد خطاکار را بدون مخاطب قرار دادن، با تشویق کردن دیگران تنبیه کرد.
چنانچه در مورد تنبیه قبلاً اشاره شد، باید گفت تنبیه امری عَرَضی و تَبَعی است و نباید به عنوان امری اصلی در تربیت مورد استفاده قرار گیرد. همواره باید تلاش شود تا زمینههای جرم و خطا کم شود تا با انجام نشدن خطا از تنبیه جلوگیری شود. اما در جایی که چارهای جز مجازات وجود ندارد باید با شرایط انجام شود تا به اصلاح و تربیت صحیح منجر شود.
تنبیه باید متناسب با تخلف باشد.
تنبیه باید به منظور آگاهسازی باشد نه انتقامجویی.
اشاره مستقیم و دقیق به علت تنبیه شود.
تنبیه باید در زمان مناسب انجام شود.
تنبیه نباید وسیله طرد یا حذف محسوب شود.
تنبیه باید اصلاحکننده باشد نه مخرب.
در تنبیه باید اعتقادات و
ادب و
اخلاق و دوری از تبعیض در نظر گرفته شود.
باید مراتب تنبیه را رعایت کرد:
موعظه، تذکر، اخطار، احضار، جریمه، تعلیق، اخراج، مجازات و...
تنها در صورت نتیجه نگرفتن از مراتب ضعیفتر میتوان به مراتب قویتر و شدیدتر متوسل شد. قدرت تنبیه یگانه و اولین قدرتی نیست که برای نفوذ از آن استفاده میشود. حضرت علی (علیهالسلام)، استفاده از قدرت زور و تنبیه را آخرین روش و راه چاره میدانند و سعی ایشان بر این است تا آنجایی که ممکن است با موعظه و
ارشاد و
منطق، مساله را حل کنند.
در تربیت اسلامی، قبل و بعد از تنبیه باید
رحمت و بخشش مد نظر قرار داده شود.
در تنبیه نباید سد
حیاء را شکست و پرده عفت را درید. اگر در تنبیه، اخلاق اسلامی فراموش شود، نتیجه معکوس خواهد داشت.
تنبیه حتیالمقدور باید پنهان و مخفیانه باشد. باید بین خطاهای سهوی و عمدی تفاوت گذاشت و برای هر کدام تنبیه خاص خودشان را در نظر گرفت. در مواقعی که انسان عصبانی و یا عقل او تابع موقعیت و شرایط قرار گرفته، بهتر است که بسیار محتاطانه رفتار کرده و با
صبر و
متانت اجازه دهد که
آرامش به او بازگشته و سپس
قضاوت کند. از تنبیه افراد نباید احساس خوشحالی کرد. حضرت به مالک میفرمایند: «وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ؛
هر که را به عقوبت کشیدی شادی مکن.»
همانطور که تشویق و تنبیه شرائط و ضوابطی دارد، تشویق کننده و تنبیه کننده نیز باید دارای خصوصیاتی باشند که به بخشی از آنها اشاره میشود:
عدالت را رعایت کند. در رابطه با کار تشویق و تنبیه مسئولیتی داشته باشد. تشویق بر اساس روابط دوستانه و تنبیه بر اساس انتقامجویی نباشد.
تشویق و تنبیه را نباید در رابطه با شخص خود انجام دهد بلکه باید در مورد مسئولیت سپرده شده به او باشد. چنانچه امام (علیهالسلام)، میفرمایند: «اضْرِبْ خادِمَکَ اذا عَصَی اللهَ وَاعْفُ عَنه اذا عَصاکَ؛
اگر خادم تو نافرمانی خدا را کرد او را تنبیه کن.» ولی اگر از شخص تو نافرمانی کرد او را ببخش. خود باید به ضوابط و قوانین پایبند باشد تا تشویق و تنبیه تاثیر مطلوب را در روح و جان فرد بگذارد.
تشویق و تنبیه دو روش مهم تربیتی بوده که مورد تایید
عقل است و دین مقدس اسلام و ائمه (علیهمالسّلام)، نیز به آن عنایت ویژهای داشتهاند چنانچه در قرآن و سیره ائمه (علیهمالسّلام)، نمونههای فراوانی به چشم میخورد. در تعلیم و تربیت، امر تشویق و تنبیه یا پاداش و کیفر به عنوان یکی از عوامل و محرکهای مهم تلقی میشود. با بکارگیری صحیح این دو روش میتوان مسیر تربیت فرد را هموار کرد. در سایه تشویق میتوان فرد را به کارهای مطلوب واداشت و اراده و عزم او را تقویت کرد. با تنبیه مناسب نیز میتوان او را از لغزشها، انحرافات و گناهان بازداشت. نکته مهم این است که به خاطر ویژگیها و حالات پیچیده روح انسان، باید در تشویق و تنبیه، اصول و ضوابط مربوطه را رعایت کرد چرا که در غیر این صورت، مشکلات و پیامدهای منفی برای شخص و حتی جامعه به بار میآید. به عنوان نمونه میتوان به تعدادی از این اصول مهم اشاره کرد: پرهیز از تبعیض، متناسب بودن تشویق و تنبیه با کار شخص، هماهنگی تشویق و تنبیه با معیارهای اخلاقی و دینی، توجه به هدف نبودن اینها، اجرا کردن مرحلهای و رعایت مراتب، انجام دادن در زمان مناسب و... توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که اولویت با تشویق است و تنبیه یک امر عرضی و به عنوان آخرین راه حل است. رهنمودهای
شارع مقدس و سیره عملی پیشوایان دین، بهترین الگو و مسیر برای این امر مهم است.
۱. سید علیپور، سید خلیل. نقش تشویق و تنبیه در مدیریت اسلامی، مجله پژوهشگر، شماره ۱، پاییز ۱۳۸۳.
۲. عبد المحمدی، حسین. سیره امام علی (علیهالسّلام) و تساهل و تسامح، مجله معرفت، شماره ۴۱، اردیبهشت ۱۳۸۰.
۳. مهرابی، احمد. اخلاق سیاسی کارگزاران در نهج البلاغه، فصلنامه ندای صادق، شماره ۲۰، زمستان ۱۳۷۹.
۴. نادری، محمد مهدی. تنبیه در مدیریت اسلامی، مجله معرفت، شماره ۲۷، زمستان ۱۳۷۷.
۵. مزینانی، محمد صادق. روشهای تربیت سیاسی کارگزاران از منظر امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، مجله حکومت اسلامی، شماره ۲۲ زمستان ۱۳۸۰.
۱. قرآن مجید.
۲. الموسوی، ابوالحسن محمد. (سید رضی)، نهج البلاغه، چاپ یازدهم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۵.
۳. اسحاقی، سید حسین. سلوک علوی، چاپ اول، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۱.
۴. اصلی پور، محمد. مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه، چاپ اول، تهران: شورا، ۱۳۷۷.
۵. امینی، ابراهیم. آیین تربیت، چاپ سوم، قم: اسلامی، ۱۳۷۸.
۶. باباپور، محمد مهدی. در آمدی بر سیاست و حکومت در نهج البلاغه، چاپ اول، قم: تهذیب، ۱۳۷۹.
۷. براهنی، محمد تقی. زمینه روان شناسی، ارنست هیلیگارد، چاپ دوم، تهران: رشد، ۱۳۶۶.
۸. حجتی، سید محمد باقر. اسلام و تعلیم و تربیت، چاپ چهارم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۸.
۹. خوانساری، محمد. (آقا جمال)، شرح غررالحکم و دررالکلم، چاپ پنجم، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه ۱۳۷۳
۱۰. خوئی نژاد، غلام رضا. روان شناسی تربیتی، چاپ اول، مشهد: نشر پاژ، ۱۳۷۴.
۱۱. دشتی، محمد. امام علی (علیهالسلام) و علم و هنر، قم: مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، ۱۳۷۹.
۱۲. ترجمه نهج البلاغه، چاپ اول، قم: مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، ۱۳۸۴.
۱۳. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، چاپ اول، تهران: سمت، ۱۳۷۴.
۱۴. دلشاد تهرانی، مصطفی. سیری در تربیت اسلامی، چاپ اول، تهران: ذکر، ۱۳۸۰.
۱۵. ماه مهر پرور، چاپ اول، تهران: خانهاندیشه جوان، ۱۳۷۸.
۱۶. دهخدا، علی اکبر. لغت نامه دهخدا، محمد معین و جعفر شهیدی، تهران: مؤسسه لغتنامه دهخدا (روزنه)، ۱۳۷۲.
۱۷. لیثی واسطی، علی بن محمد. عیون الحکم و المواعظ، حسین حسنی بیرجندی، چاپ اول، قم: دارالحدیث، ۱۳۷۶.
۱۸. رسولی محلاتی، سید
هاشم. ترجمه غررالحکم و دررالکلم، چاپ دوم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷.
۱۹. سیف، علی اکبر. تغییر رفتار و رفتار درمانی، چاپ اول، تهران: دانا، ۱۳۷۳.
۲۰. سلطان محمدی، حسین. آیین زمامداری در سیره حکومتی امام علی (علیهالسلام)، تهران: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، ۱۳۸۵.
۲۱. شریعتمداری، علی. تربیت در نهج البلاغه، چاپ اول، تهران: نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱.
۲۲. طوسی، اسدالله. دیدگاه اسلام نسبت به تشویق، چاپ اول، تهران: طلوع قلم، ۱۳۸۶.
۲۳. علیآبادی، علیرضا. مدیران جامعه اسلامی، چاپ دوم، تهران: نشر رامین، ۱۳۷۲.
۲۴. فولادوند، محمد مهدی. ترجمه قرآن مجید، تهران: پیام عدالت، ۱۳۸۵.
۲۵. قمی، عباس. (شیخ عباس)، سفینةالبحار، محمد باقر ساعدی، مشهد: کتاب فروشی جعفری، ۱۳۵۸.
۲۶. مفاتیح الجنان، چاپ ششم، تهران: کانون انتشارات پیام محراب، ۱۳۷۳.
۲۷. کلینی، محمد بن یعقوب. الکافی، محمد باقر کمرهای، چاپ اول، تهران: اسوه، ۱۳۷۹.
۲۸. مجلسی، محمد باقر. (علامه مجلسی)، بحارالانوار، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۲.
۲۹. محمدی ری شهری، محمد. میزان الحکمة، حمید رضا شیخی، چاپ سوم، قم: مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۷۷
۳۰. سیاست نامه امام علی (علیهالسلام)، مهدی مهریزی، چاپ اول، قم: مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۷۹.
۳۱. مشرف جوادی، محمد حسین. اصول و متون مدیریت اسلام، چاپ اول، تهران: نور علم، ۱۳۷۸.
۳۲. مطهری، مرتضی. سیری در نهجالبلاغه، چاپ سوم، قم: صدرا، ۱۳۷۹.
۳۳. المعتزلی،
ابنابیالحدید. شرح نهج البلاغه، محمود مهدوی دامغانی، چاپ اول، تهران: نشر نی، ۱۳۶۷.
۳۴. معادیخواه، عبدالمجید. فرهنگ آفتاب، چاپ اول، تهران: نشر ذره، ۱۳۷۲.
۳۵. معین، محمد. فرهنگ معین، چاپ اول، تهران: زرین با همکاری نگارستان کتاب، ۱۳۸۲.
۳۶. معینی نیا، مریم. سیره اداری امام علی (علیهالسلام)، چاپ اول، قم: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹.
۳۷. نوری طبرسی، حسین. (میرزای نوری)، مستدرک الوسایل فی مستنبط المسائل، قم: المکتبة الاسلامیة، ۱۳۸۲ق.
۳۸. هیلیگارد، ارنست. نظریههای یادگیری، چاپ اول، محمد تقی براهینی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۷.
۳۹. یعقوبی، احمد بن اسحاق. تاریخ یعقوبی، محمد ابراهیم آیتی، چاپ اول، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴.
سایت راسخون، برگرفته از مقاله «ضرورت و چگونگی تشویق و تنبیه از دیدگاه امام علی (علیهالسلام)»، تاریخ بازیابی ۹۶/۹/۱۱.