• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تِسْع (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





تِسْع و تِسْعه (به کسر تاء و سکون سین) از واژگان قرآن کریم به معنای عدد نُه است.



تِسْع به معنی عدد نُه است.


به مواردی از تِسْع که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - تِسْعَ‌ (آیه ۱۰۱ سوره اسراء)

(وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی‌ تِسْعَ‌ آیاتٍ بَیِّناتٍ‌)
«به موسی نُه معجزه آشکار دادیم.»


۲.۲ - تِسْعٌ‌ (آیه ۲۳ سوره ص)

(اِنَّ هذا اَخِی لَهُ‌ تِسْعٌ‌ وَ تِسْعُونَ‌ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ)
«این برادر من است که نود و نه میش دارد و من فقط یک میش دارم.»


۲.۳ - تِسْعاً (آیه ۲۵ سوره کهف)

(وَ لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً)
«در غارشان سیصد سال به سر بردند و نه سال بر آن افزودند.»


۲.۴ - تِسْعِ‌ (آیه ۱۳ سوره نمل)

(وَ اَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فِی‌ تِسْعِ‌ آیاتٍ اِلی‌ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ)
(و دستت را در گريبانت داخل كن؛ هنگامى كه خارج مى‌شود، سفيد و نورانى است بى آن‌كه عيبى در آن باشد؛ اين از جمله معجزات نُه‌گانه‌اى است كه تو با آن‌ها به سوى فرعون و قومش فرستاده مى‌شوى.)



در اينجا دو مطلب را بررسى ميكنيم.

۳.۱ - معجزات نه گانه حضرت موسی

آیات نه گانه حضرت موسی که معجزه‌های او بود، در دو مورد آمده است.
يكى سوره اسراء كه فرموده:

(وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی‌ تِسْعَ‌ آیاتٍ بَیِّناتٍ فَسْئَلْ بَنِی اِسْرائِیلَ اِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ اِنِّی لَاَظُنُّکَ یا مُوسی‌ مَسْحُوراً • قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما اَنْزَلَ هؤُلاءِ اِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ بَصائِرَ وَ اِنِّی لَاَظُنُّکَ یا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً)
(ما به موسى نُه معجزه روشن داديم؛ پس از بنی‌اسرائیل سؤال كن آن زمان كه موسى به سراغ آن‌ها آمد چگونه بودند؟ فرعون به او گفت: «اى موسى! گمان مى‌كنم تو افسون شده‌اى؛ موسى گفت: «تو مى‌دانى اين معجزات را جز پروردگار آسمان‌ها و زمين نفرستاده؛ درحالى‌كه مايه روشنى دل‌هاست و من گمان مى‌كنم اى فرعون، تو به زودى هلاک خواهى شد!)

و ديگرى در سوره نمل:

(وَ اَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فِی‌ تِسْعِ‌ آیاتٍ اِلی‌ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ اِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ • فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آیاتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِینٌ‌)
(و دستت را در گريبانت داخل كن؛ هنگامى كه خارج مى‌شود، سفيد و نورانى است بى آن‌كه عيبى در آن باشد؛ اين از جمله معجزات نُه‌گانه‌اى است كه تو با آن‌ها به سوى فرعون و قومش فرستاده مى‌شوى؛ آنان قومى فاسق و نافرمانند و هنگامى كه آيات روشنى بخش ما به سراغ آن‌ها آمد گفتند: «اين سِحرى آشكار است!»)

از این چهار آیه روشن می‌شود که تمام آیات نه گانه را فرعون و قوم او در مدت دعوت موسی از وی دیده و قبول نکرده‌اند. لذا در شمردن این معجزات سراغ معجزه‌هائی از قبیل شکافتن دریا، شکافتن سنگ و غیره که در صحرای سینا بعد از خروج از مصر اتفاق افتاده، نباید رفت، زیرا آن‌ها را فرعون و فرعونیان ندیدند ولی در اینجا بعد از اشاره به آیات نه گانه، موسی به فرعون می‌گوید: می‌دانی که این آیات را پروردگار آسمان‌ها و زمین فرستاده است. در سوره نمل پس از اشاره به آیات فرموده: «چون آیات روشن ما آمد، گفتند: سحری است آشکار.»
پس باید آیات نه گانه را قبل از خروج از مصر جستجو کرد. دو تا از این آیات، عصا و ید بیضاء است که قبلا بودند و در سوره اعراف آمده‌:
(وَ لَقَدْ اَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ‌)
(و ما فرعونيان را به خشكسالى و كمبود ميوه‌ها گرفتار كرديم، شايد متذكّر گردند.)

(وَ قالُوا مَهْما تَاْتِنا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ فَاَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ‌)
(سپس بلاها را پشت سر هم بر آن‌ها نازل كرديم: طوفان‌ و ملخ و آفت گياهى و قورباغه‌ها و خون را -كه نشانه‌هايى از هم جدا بودند- بر آن‌ها فرستاديم؛ ولى باز بيدار نشدند و تكبّر ورزيدند و جمعيّت گنهكارى بودند.)
در این آیات نیز هفت معجزه‌ ذکر شده است خشکسالی، کمبود حاصل، طوفان، ملخ، قمّل، وزغ‌ها، و خون. این هفت آیه با عصا و ید بیضاء، مجموعا ۹ آیه است که در طول دعوت موسی در مصر واقع شده‌اند و امّا معجزات دیگر که بعد از خروج از مصر اتفاق افتاد از آیات نه گانه ما نحن فیه خارج‌اند.
در تورات، سفر خروج، این آیات با تفاوت نقل شده است و‌ هاکس در قاموس کتاب مقدّس آنها را ده تا شمرده است. ولی اعتماد بر قرآن مجید است که ۹ تا بیان می‌فرماید و‌ هاکس امریکائی ده تا را از تورات جمع کرده و گرنه اشاره به ده یا نه بودن در تورات نیست بلکه هر یک از آن‌ها در بابی ذکر شده است و از جمله‌: (آتَیْنا مُوسی‌ تِسْعَ‌ آیاتٍ‌... فَسْئَلْ بَنِی اِسْرائِیلَ‌) روشن می‌شود که یهود آن آیات را ۹ می‌دانستند و گرنه نمی‌فرمود: «از بنی اسرائیل بپرس» و شاید انشاء اللّه در «قمّل» این آیات را روشن و مفصّل نقل کنیم.


۳.۲ - مدت زمان خواب اصحاب کهف

(وَ لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً)
«در غارشان سیصد سال به سر بردند و نه سال بر آن افزودند.»

این آیه مدت خواب اصحاب کهف را بیان می‌کند و ظاهرش آن است که مدّت خوابشان سیصد و نه سال بوده است. بعضی‌ها فاعل‌ «ازْدَادُوا» را اهل کتاب گرفته و گفته‌اند: مراد آن است که اصحاب کهف در آنجا سیصد سال ماندند ولی اهل کتاب ۹ سال بر آن افزوده‌اند.
در مجمع البیان فرموده: نقل است که یک نفر یهودی از علی (علیه‌السّلام) از مدت توقّف آن‌ها سوال کرد حضرت آنچه در قرآن است فرمود، یهودی گفت: ما در کتاب خود می‌یابیم که مدّتشان سیصد سال بوده، امام (علیه‌السّلام) فرمود: آن به سال‌های شمسی است و آنچه من گفتم به سال قمری است.
تفسیر المیزان سیصد سال را با قرینه اضافه شدن نه سال، شمسی‌ گرفته و فرماید: سیصد سال را اگر یک دفعه شمسی و یک دفعه قمری بگیریم تفاوت تقریبا ۹ سال می‌شود و فخر رازی را که این سخن را باور ندارد، ردّ کرده و گفته تفاوت از سه ماه کمتر است و در ذکر تعداد، این گونه نسبت‌ها بلا کلام شایع است.
ناگفته نماند اگر تفاوت سال شمسی و قمری را در حدود ۱۰ روز بدانیم، ۹ سال قمری در حدود سه هزار و صد و هشتاد و شش روز خواهد بود (۳۱۸۶=۹•۳۵۴) و این صد و هشتاد و شش روز که ۹ سال با آن تمام می‌شود در تفاوت سیصد سال شمسی و قمری نیست زیرا تفاوت آن دو فقط سه هزار روز است (۳۰۰۰=۱۰•۳۰۰) و آن از ۹ سال در حدود شش ماه کمتر است و آنوقت‌ (وَ ازْدَادُوا تِسْعاً) درست نخواهد بود وانگهی این حساب تقریبی است و الّا سال شمسی ۳۶۵ روز و ۶ ساعت و سال قمری ۳۵۴ روز و کسری است و تفاوت آن‌دو در حدود ۱۱ روز است و آن وقت تفاوت سیصد سال تقریبا سه هزار و سیصد روز خواهد بود و آن در حدود چهار ماه از ۹ سال زیادتر است.
عقیده ما این است که آیه، مدّت توقّف آن‌ها را سیصد و نه سال قمری که معمول بود، معیّن می‌کند و این نوع سخن گفتن تفنّن در عبارت است و روایتی که از امام (علیه‌السّلام) نقل شده اوّلا سندی ندارد و ثانیا قضیّه اصحاب کهف بعد از حضرت موسی است و ربطی به یهود ندارد که در مکالمه با امام (علیه‌السّلام) بگوید: ما در کتاب خود سیصد سال می‌یابیم و ایضا باید تحقیق کرد که در آن روز حساب شمسی در عربستان معمول بوده یا نه؟ و آیه ما بعد که می‌گوید: (قُلِ اللَّهُ اَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ‌) می‌فهماند که در مدّت آن‌ها اختلاف وجود داشته است و قرآن به آن حضرت دستور می‌دهد، بگو: مدّت آن‌ها سیصد و نه سال است و خدا داناتر است و مدّت آن‌ها را چنین بیان می‌کند.
گذشته از این‌ها اگر بگوئیم حساب شمسی و قمری در آیه به کار است، باید تقدیر آیه چنین باشد «و لبثوا فی کهفهم ثلث مائة سنین بحساب الشمسی و ازدادوا تسعا بسنین القمری» و دلیلی بر این تقدیر نداریم و اگر حساب شمسی را به میان نیاوریم چه اشکالی خواهد داشت؟


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۲۷۳.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۶۶.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۴، ص۳۰۸.    
۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۱.    
۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۰۲.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۱۸.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۲۱.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۸۴.    
۹. ص/سوره۳۸، آیه۲۳.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۹۲.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۹۲.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۸۷.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۳۴.    
۱۴. کهف/سوره۱۸، آیه۲۵.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۸۳.    
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۷۵.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۴۶.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۱۵.    
۱۹. نمل/سوره، آیه۱۳.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۷.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۹۱.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۴۵.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۸۴.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۲.    
۲۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۱-۱۰۲.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۲.    
۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۰۲.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۱۸.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۲۱.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۸۴.    
۳۱. نمل/سوره، آیه۱۲-۱۳.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۷.    
۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۹۱.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۴۵.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۸۴.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۲.    
۳۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۰.    
۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۶۵.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۲۸۹.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۲۶.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۲۲۲.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۱۸.    
۴۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۲.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۶۶.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۲۹۱.    
۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۲۷.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۴.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۲۰.    
۴۹. کهف/سوره۱۸، آیه۲۵.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۸۳.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۷۵.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۴۶.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۱۵.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۴۷.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۱۵.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۳۸۴.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۳، ص۲۷۶.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «تسع»، ج۱، ص۲۷۳.    






جعبه ابزار