• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تساهل و تسامح (مفهوم‌شناسی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تساهل و تسامح در جامعه، یعنی از روی آگاهی و اقتدار و با سعه صدر، به عقاید و روش‌ها و منش‌ها و جریانات سیاسی مخالف امکان اظهار وجود دهیم و وجود تکثر و تنوع عقاید و افکار را بپذیریم. تساهل و تسامح به این معنی، کاملا با بی مبالاتی و بی تفاوتی نسبت به عقاید مخالف متفاوت است، چرا که تساهل یعنی تحمل و نه پذیرش عقاید مخالف و این موضوع کاملا با بی مبالاتی و بی تفاوتی نسبت به عقاید مخالف متفاوت است.



تساهل، تسامح، تحمل و مدارا هر چند از جمله مفاهیمی است که برابر با واژه تلرانس (Tolerance) به کار می‌رود و با آن دارای اشتراک معنایی می‌باشد، اما وجه تمایزهایی نیز با آن دارد. واژه Toleration به معنای تحمل کردن، ابقا کردن و اجازه دادن است و در معنای جدید غربی آن، بیش تر در ویژگی روش سیاسی حکومت به کار می‌رود
[۱] داوری، رضا، تساهل و تسامح نامه فرهنگ، ش ۲۸، ص۴.
تا شیوه‌های اخلاقی یا دینی، در حالی که تساهل و تسامح و یا مدارا در ادبیات فارسی، بیش تر مفهومی اخلاقی است تا سیاسی. اما متاسفانه واژه مذکور در فارسی به معنای تساهل، تسامح، مدارا و تحمل ترجمه شده است. این در حالی است که هر یک از واژه‌های مزبور، خود دارای معنای متفاوتی نسبت به یکدیگر است. در واژه «تسامح»، همواره نوعی بزرگواری، بزرگ منشی، احسان، بخشش و توانایی وجود دارد؛ واژه «تحمل» به معنای حمل کردن، مقاومت کردن و تاب آوردن و بردباری است، در حالی که واژه «تساهل» و «تحمل» با نوعی زبونی، ضعف، سستی و ناتوانی همراه است و این دو در مقابل یکدیگر است. بدین روی، برای رفع محذور، «تلرانس» را در فارسی به «حلم» ترجمه کرده‌اند؛ زیرا حلم یعنی تحمل ناگواری‌ها در عین قدرت و قوت، بر خلاف تحمل و صبر که آدمی ناگواری‌ها را بر خود هموار می‌کند، بدون این که قادر به دگرگون کردن اوضاع باشد.
[۲] حنایی کاشانی، محمدسعید، نامه فرهنگ، ش ۲۸، ص۶۱.



تساهل و تسامح در یک بیان، آن گونه رفتاری است که صرفا به تحمل عقاید مخالف قناعت نکند، بلکه به صاحبان آن عقاید اجازه اظهار نظر بدهد. چنین رفتاری در جامعه‌ای است که گروه‌ها و احزاب اجتماعی مختلف در کنار یکدیگر با عقاید و افکار متفاوت و رسوم و سنت‌های گوناگون زندگی می‌کنند. در واقع، همان گونه که از تعریف مزبور بر می‌آید، تساهل بیش تر روش و شیوه سیاسی حکومت و ابزاری است برای کاهش تضادها و بحران‌ها در جامعه؛ چرا که اگر حکومت نتواند با سعه صدر و با تساهل و تسامح، با گروه‌ها و تکثرها و آداب و رسوم و صاحبان فرهنگ‌های مختلف برخورد کند، نه تنها قادر به مهار فشارها و تنش‌ها در جامعه نخواهد بود، بلکه این تنش‌ها و اختلافات منجر به انحرافات و تضادها و حتی بحران‌های غیر قابل مهار خواهد شد.
بنابراین، برای تحقق تساهل و تسامح، شرایطی لازم است؛ از جمله این که اولا، در جامعه، تنوع افکار و تعدد عقاید وجود داشته باشد. پس در جامعه بدون تعدد افکار و تنوع عقاید و حتی مدارا و بردباری مردم یک جامعه یک رنگ و یک دست عقیدتی و بدون تنوع عقاید، تساهل و تسامح مفهومی ندارد.
ثانیا، در جامعه قدرت حاکمی وجود داشته باشد که عقاید مخالف را با سعه صدر و از روی آگاهی و اقتدار تحمل نماید. پس تحمل از روی ضعف و ناتوانی و سستی و یا از روی بی اعتنایی و بی تفاوتی و نیز از روی جهل، از قلمرو تساهل و تسامح خارج است.
[۳] موریس گرنستن، تساهل و تسامح نامه فرهنگ، ص۲۸) ۴۲.

بنابراین، بر خلاف کسانی که تساهل و تسامح را به پذیرش عقاید مخالف معنا کرده‌اند (از جمله، محسن کدیور این تعریف را انتخاب کرده‌اند.
[۴] کدیور، محسن، تساهل و تسامح دینی، پویایی و بالندگی با التقاط و انحراف، کیهان فرهنگی، ش ۱۳۵، ص۴.
تساهل ـ در این معنا ـ هرگز به معنای پذیرش عقایدی نمی‌باشد که مورد قبول انسان نیست یا پذیرش عقایدی که با نظر انسان متفاوت است؛ زیرا اگر کسی عقیده‌ای را قبول نداشته و با آن مخالف و بدان معترض باشد، چگونه ممکن است آن را بپذیرد؟ در صورت پذیرش عقیده مخالف، آیا این به منزله اعتراض نداشتن و مخالفت نورزیدن و بی تفاوتی نسبت به آن نیست؟ بنابراین، در صورتی که نسبت به عقیده‌ای معترض نبوده و یا مخالف آن نیستیم و آن را می‌پذیریم، دیگر نمی‌توان چنین نگرشی را تساهل نامید، «بی تفاوتی» نام بهتری برای چنین نگرشی است.
[۵] دولت عقل، حسین بشیریه، ده گفتار در فلسفه و جامعه شناسی سیاسی، چ اول، تهران، مؤسسه نشر علوم نوین، ۱۳۷۴، ص۶۳.

حاصل آن که تساهل و تسامح در جامعه، یعنی از روی آگاهی و اقتدار و با سعه صدر، به عقاید و روش‌ها و منش‌ها و جریانات سیاسی مخالف امکان اظهار وجود دهیم و وجود تکثر و تنوع عقاید و افکار را بپذیریم.


روشن شد که تساهل یعنی تحمل و نه پذیرش عقاید مخالف و این موضوع کاملا با بی مبالاتی و بی تفاوتی نسبت به عقاید مخالف متفاوت است؛ چرا که لازمه تساهل، تحمل عقیده‌ای علی رغم میل باطنی و نپذیرفتن و نیز نامطلوب و منفور دانستن آن است. بنابراین، در تساهل میل به مخالفت و اعتراض و نپذیرفتن نظر و عقیده مخالف اصل است، در حالی که در بی تفاوتی و بی اعتنایی، شخص هیچ احساسی نسبت به چیزی ندارد و از این رو، نسبت به آن بی اعتناست، نه این که نسبت به آن متساهل باشد؛ زیرا وقتی آدمی هیچ احساسی نسبت به چیزی نداشته باشد، نمی‌توان گفت آن را مکروه یا ناصواب می‌شمارد. بسیاری همچون هابز، که به دین بی اعتنا بوده‌اند، با تسامح دینی نیز مخالفت ورزیده‌اند و بسیاری از جمله جان لاک، که دارای اعتقادات دینی بوده‌اند، از تسامح دینی نیز طرف داری کرده‌اند.
[۶] Maurice Cranston، "Toleration" in the Encyclopedia of philosophy، ed. Paul Edwards، Vol. ۸ (New York: The Macmillan company and the Free press، ۱۹۶۷)، PP. ۱۴۳-۱۴۶.

در خصوص تفاوت تحمل با تساهل، باید گفت: تساهل نوعی تحمل از روی آزادی، اختیار و آگاهی است و این تحمل از موضع قدرت صورت می‌گیرد، در حالی که تحمل از موضع ضعف اعمال می‌شود. و عامل تساهل، قدرت سرکوب دارد، ولی سرکوب نمی‌کند.
اما رابطه تساهل و تردید این گونه است که تساهل انتقاد و اعتراض نسبت به موضوع تساهل است، ولی وقتی عدم سرکوب ناشی از تردید نسبت به ضرورت آن و یا نسبت به نفس اعتراض باشد، دیگر تساهلی در کار نخواهد بود
[۷] دولت عقل، حسین بشیریه، ده گفتار در فلسفه و جامعه شناسی سیاسی، چ ۱، تهران، مؤسسه نشر علوم نوین، ۱۳۷۴، ص۶۳.
و چون تساهل عبارت است از مدارای صبورانه در خصوص چیزی مکروه یا ناصواب است، از این رو، تساهل و تحمل از آزادی نیز متمایز است.


تساهل و تسامح ابتدا با صبغه دینی آغاز شد و سپس وارد اندیشه سیاسی گردید.

۴.۱ - شروغ با صبغه دینی

مفهوم تساهل و تسامح در تاریخ مغرب زمین، ابتدا صبغه دینی داشت و در زمینه مذهب پدید آمد. از آن جا که یونانیان به خدایان متعدد اعتقاد داشتند، نسبت به مراسم و نهادهای دینی گوناگون چندان حساسیت نشان نمی‌دادند و اعتقادات کلامی گوناگون را می‌پذیرفتند. سقراط و فیثاغورثیان هم در چنین جوامعی سخت مورد پیگرد و مجازات قرار گرفتند، اتهامشان دلایل صرفا دینی نداشت، بلکه تهدید اخلاق و امنیت سیاسی جامعه بود. مسیحیت اولیه نظم اجتماعی و اخلاقی امپراتوری روم را، که مبتنی بر پرستش خدایان بود، بر هم زد و به همین دلیل، از سوی رومیان مورد عدم تساهل و بی مهری قرار گرفتند، اما پس از گسترش و دولتی ساختن دین مسیحیت، خود را در برابر رفتار و عقاید مخالف به تدریج، نامتساهل دید تا جایی که در اواخر قرون وسطی، عدم تساهل به شدت بر کلیسا حکم فرما شد. بدین سان، سرپیچی از رهنمودهای کلیسا هم پایه طغیان در مقابل دولت به شمار می‌رفت و بدعت و مخالفت کلیسا هرج و مرج شناخته می‌شد و کلیسا تنها مفسر بر حق کلام خدا بود و مخالفان آن به شدت سرکوب می‌شدند؛ قدیس آگوستین، که از نخستین مدافعان ممنوعیت فعالیت بدعت گذاران و گمراهان بود، مجازات مرگ را برای آنان جایز می‌شمرد. از این پس، از نظر کلیسا مدارا و رواداری نسبت به گمراهان و مخالفان دینی، نوعی ظلم در حق آنان به شمار می‌آمد و از این رو، برخورد و سرکوب گم راهان سبب نجات آنان از عذاب ابدی بود! جریان عدم تساهل در اواخر قرون وسطی، شتاب بیش تری به خود گرفت. در عصر نوزایی و تحولات جنبش اصلاح دینی و نهضت دین زدایی، مسیحیان اروپایی غالبا تساهل را قبول نداشتند و طرف داران تساهل و تسامح در این دوره، بسیار اندک بودند. کلیساهای اصلی پروتستان، خواه لوتری و کالونی و خواه انگلیسی، همان قدر نامتساهل بودند که کلیسای کاتولیک؛ چنان که کاتولیک‌ها هوبمایر را سوزاندند. (۱۵۲۸) به همان سان، کالوینیست‌ها نیز سروتیوس را به آتش کشیدند (۱۵۵۳)، هواداران لوتر، مونتزر را دست خوش حریق نمودند (۱۵۲۵) و زوینگلیان‌ها، مانز را غرق کردند. (۱۵۲۷)
[۸] دولت عقل، حسین بشیریه، ده گفتار در فلسفه و جامعه شناسی سیاسی، چ ۱، تهران، مؤسسه نشر علوم نوین، ۱۳۷۴، ص۷۱ به بعد.


۴.۲ - ورود به اندیشه سیاسی

اولین بار مفهوم تساهل و تسامح در قرن هفدهم، مشخصا در اندیشه سیاسی به کار گرفته شد؛ ابتدا این مفهوم به معنای پذیرش حق انتخاب مذهب توسط فرد و عمل بدان بود و به تدریج، به معنای تحمل اعتقاد هر عقیده‌ای را شامل شد. با مروری بر پیشینه این مفهوم در جوامع غربی، درمی یابیم که تساهل و تسامح پیش از آن که نشات گرفته از طرز تفکر افراد یا گروه‌های خاص مذهبی باشد، حاصل وضعیت کشاکش و تنازع میان آنان بوده است و هیچ یک از فرقه‌های متعصب احتمال تعدد عقاید را نمی‌پذیرفتند. در عین حال، هیچ شخص یا گروهی به قدر کافی نیرومند نبود تا عقاید و فرقه‌های مخالف را سرکوب نماید.
بنابراین، آنچه می‌توان گفت این است که اندیشه تساهل در غرب، از درون عنصر اعتقاد و منازعات شدید مذهبی و تفرق دینی در اروپا پدید آمد و بستر اصلی و محرک و انگیزه مهم پدید آمدن تساهل، عمدتا مذهبی بوده است.
[۹] دولت عقل، حسین بشیریه، ده گفتار در فلسفه و جامعه شناسی سیاسی، چ ۱، تهران، مؤسسه نشر علوم نوین، ۱۳۷۴، ص۷۱ به بعد.



ریچارد مک برین (Richard Mc. Brien) چهار مرحله متفاوت در رویکرد مذهب کاتولیک نسبت به سایر ادیان باز شناخته است:
[۱۰] فتحعلی، محمود، تازه‌های اندیشه، ش ۷، تساهل و تسامح، اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، مؤسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۹.

در مرحله نخست، مسیحیت تنها خود را دین نجات بخش و سایر ادیان را باطل می‌دانست.
مرحله دوم در قرون وسطا، کلیسای مقدس روم در شورای عمومی فلورانس در سال ۱۴۴۶ اعلام کرد: «هیچ کس بیرون از کلیسا باقی نمی‌ماند»؛ یعنی مسیحیت دینی فراگیر است.
مرحله سوم مربوط به قرن نوزدهم و متاثر از نفوذ لیبرالیسم است که همه ادیان را به یک اندازه درست و خوب می‌داند، به شرط آن که مطابق با عقل باشند.
در مرحله چهارم، شورای واتیکان دوم در دهه ۱۹۶۰، تساهل بیش تری به سایر ادیان نشان داد. این شورا حتی عقاید غیر دینی را محترم دانست؛ زیرا معتقد بود این عقاید ممکن است بهره‌ای از حقیقت داشته باشند و سرزنش و نکوهش افراد به دلیل عقاید غیردینی مجاز نیست.
بنابراین، از جمله عوامل اصلی شکل گیری پدیده تساهل و تسامح در مغرب زمین، سخت گیری و حاکمیت مطلق و بی چون و چرای ارباب کلیسا در قرون وسطا، نزاع و کشمکش میان دولت و کلیسا در عصر نوزایی و نیز تاکید بر خلوص ایمان و پرهیز از نفاق و ریاکاری بود؛ زیرا تحمیل عقیده موجب تظاهر و ریاکاری است و هر کس آزاد است مذهب مورد نظر خود را انتخاب نماید.


همان گونه که گذشت، هر چند بحث از تساهل و تسامح در مغرب زمین ابتدا صبغه دینی داشت، اما به تدریج، در عرصه‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی اخلاقی و فلسفی نیز این مفهوم با اندک تفاوتی مطرح گشت. البته تساهل و تسامح در عرصه سیاسی، قطعا معنا و مفهومی متفاوت از تساهل و تسامح در عرصه دینی دارد و نیز این مفهوم در عرصه فلسفی، معنای متفاوتی از خود در عرصه اجتماعی بر جای گذاشته است. به هر روی، برخی به دفاع از تساهل پرداخته و برخی نیز دفاع از عدم تساهل را مبنای کار خویش قرار داده‌اند. اما عمدتا می‌توان از سه منظر سیاسی، مذهبی و فلسفی بر تساهل و تسامح و یا عدم تساهل و تسامح استدلال نمود.
[۱۱] دولت عقل، حسین بشیریه، ده گفتار در فلسفه و جامعه شناسی سیاسی، چ ۱، تهران، مؤسسه نشر علوم نوین، ۱۳۷۴، ص۷۱ به بعد.


۶.۱ - تساهل سیاسی

مهم‌ترین استدلال از منظر سیاسی در دفاع از تساهل یا رد آن را می‌توان این گونه بیان کرد:
حفظ امنیت، یکپارچگی ثبات و وحدت سیاسی در گرو وحدت و هم گونگی عقاید است که خود، ناشی از عدم تساهل می‌باشد، در حالی که تساهل و تکثر عقاید و تنوع آراء موجب عدم انسجام و بر هم خوردن وحدت سیاسی می‌شود. بنابراین استدلال، از منظر سیاسی، باید به عدم تساهل قایل بود تا موجبات وحدت، یکپارچگی و انسجام سیاسی را فراهم آورد.
از سوی دیگر، در دفاع از تساهل، می‌توان گفت: کوشش برای تحمیل هم گونگی عقاید چنان پر هزینه و دشوار است که به زحمت آن نمی‌ارزد و عمدتا دلایـل حکـام سیـاسی برای عـدم تساهل، حفظ وضع موجود و ثبات سیاسی است.
این هر دو استدلال قابل تامل و مناقشه است؛ چه از یک سو، اساسا و منحصرا وحدت و ثبات سیاسی در گرو وحدت و هم گونگی عقیدتی نیست و چه بسیارند کشورهایی که در عین برخورداری از ثبات سیاسی، دارای تکثر و تنوع عقاید هستند. ثبات سیاسی مقوله‌ای است که خود به عوامل متعدد دیگری وابسته است. علاوه بر این، همواره چنین نیست که حکومت‌ها و دولت‌هایی که معتقد به تساهل هستند، خواهان تغییر وضع موجود نباشند و یا حکومت‌هایی که قایل به عدم تساهل‌اند، حافظ وضع موجود و ثبات سیاسی باشند؛ زیرا از یک سو، تساهل و عدم تساهل مقوله‌ای مستقل از ثبات و بی ثباتی سیاسی است، هر چند ممکن است به عنوان یکی از عوامل مؤثر در آن باشد و از سوی دیگر، ثبات و بی ثباتی سیاسی نیز مقوله‌ای است که عنصری همچون تساهل یا عدم تساهل لزوما در آن مؤثر نیست.

۶.۲ - تساهل دینی

مهم‌ترین استدلال در دفاع از تساهل و نیز رد آن از منظر دین چنین است:
عمدتا دلایل مذهبی معطوف به نتایج حاصل از اعتقادی خاص برای شخص است و مواردی همچون مصالح قدرت عمومی و نظم جامعه و مصلحت عمومی را در برنمی گیرد؛ چون ایمان واقعی، قلبی و صمیمانه است و تظاهر به اعتقاد به معنای اعتقاد صحیح و راستین نمی‌باشد. بنابراین، تحمیل عقاید و سخت گیری در پذیرش عقیده موجب گسترش ریاکاری بوده و از نظر دینی ناموجه است؛ زیرا غایت دین همان ایمان و اعتقاد اختیاری، داوطلبانه و واقعی است و این با روش‌های غیرمتساهلانه و به ویژه خشونت بار میسر نمی‌شود و تنها در گرو روش متساهلانه است که اعتقاد و ایمان واقعی محقق می‌گردد.
بر عدم تساهل دینی نیز چنین استدلال می‌شود که سرکوب عقاید بد و انحرافی مانع رشد و رواج آن‌ها و گسترش هوادارانش می‌شود و از این رو، در صورت عدم سرکوب این نوع عقاید، امکان القای شبهه و اغفال مؤمنان ساده لوح بیش تر خواهد بود. و این درست نیست که گفته شود وقتی عقیده‌ای آزاد باشد، در نهایت، حقیقت بر کرسی خواهد نشست؛ زیرا چه بسا ممکن است غیرحقیقت حاکم و مستولی شود. بنابراین استدلال، رواج و اشاعه عقاید درست و صحیح در گرو روش غیرمتساهلانه و سرکوب عقاید بد و انحرافی خواهد بود.
در خصوص استدلال برای دفاع از تساهل دینی، باید گفت:
اولا، این گونه نیست که همواره تظاهر به اعتقاد به معنای اعتقاد دروغین و تظاهر نکردن نیز به معنای اعتقاد راستین باشد؛ چه بسا در مواردی، تظاهر به یک اعتقاد، مطلوب و پسندیده باشد.
ثانیا، تحمیل عقاید لزوما موجب اشاعه ریاکاری نخواهد بود، بلکه این موضوع در حد یک قضیه موجبه جزئیه قابل پذیرش خواهد بود.
ثالثا، از یک سو، غایت دین منحصرا اعتقاد اختیاری و داوطلبانه نیست و از سوی دیگر، اعتقاد و ایمان اختیاری تنها و صرفا در گرو روش متساهلانه نخواهد بود.
اما در خصوص دفاع از عدم تساهل دینی، باید گفت: این گونه نیست که برای شیوع نیافتن عقاید انحرافی، باید به سرکوب آن‌ها اقدام نمود و نیز چنین نیست که از جمله راه‌های القای کمتر شبهه در اذهان مؤمنان سرکوب عقاید خرافی باشد و نیز در صورت آزاد بودن اعتقادات، در نهایت، زمینه انتخاب آگاهانه و آزادانه را برای مؤمنان واقعی فراهم خواهد کرد.

۶.۳ - تساهل فلسفی

سرانجام، مهم‌ترین استدلال از منظر فلسفی در دفاع از تساهل، چنین است که در این منظر، به فرد بیش تر به عنوان غایت نگریسته می‌شود؛ به این معنا که هر کس به عنوان موجودی تام و تمام، حق اظهار عقیده خود را دارد، خواه این اظهار عقیده به مصلحت دین و دولت و حکومت باشد یا نباشد، هر چند فرد نباید با اظهار عقیده به دیگران لطمه بزند. در واقع، بنابراین استدلال، اظهار عقیده تا زمانی که ضرر جانی و یا مالی به دیگران نداشته باشد برای فرد آزاد است. از سوی دیگر، کسانی که معتقد به عدم تساهل‌اند، به دلیل همین قید اخیر و این نکته است که آزاد گذاشتن افراد برای اظهار هرگونه عقیده‌ای نه به مصلحت سایر افراد و نه به مصلحت جامعه است، بنابراین، همواره مصلحت افراد و به طور کلی، جامعه اقتضا می‌کند که افراد در اظهار عقاید و نظرهای خود مصالح خود، سایر هم نوعان و جامعه خود را نیز در نظر بگیرند.
در خصوص دلیل دفاع از تساهل از منظر فلسفی، باید گفت: اساسا چنین برداشتی که حق مطلق اظهار عقیده را به فرد بدهیم، بدون این که مصلحت دین و یا دولت و حکومت را در نظر بگیریم، عملا و در خارج، امکان وقوع ندارد. از این رو، عملا این قید که اظهار نظر نباید موجب ضرر و زیان به سایران باشد، گویای همین موضوع بوده و به معنای عدم تساهل است و این قید عملا تحقق تساهل را بی وجه می‌کند.


بحث در خصوص انواع تساهل و تسامح، بر حسب نوع تفسیر و نگرش به این موضوع و نیز زاویه نگاه به آن متفاوت خواهد بود. در یک تقسیم بندی و بر مبنای نوع نگرش به این موضوع، تساهل و تسامح به سیاسی، جامعه شناختی و فلسفی تقسیم می‌شود.

۶.۱ - تساهل سیاسی

این نوع در واقع، به این حقیقت اشاره دارد که دانش و حقیقت وسیله اعمال سلطه حاکمیت قرار گیرد؛ مثلا، این که چون فقط اربابان کلیسا به حقیقت دست یازیده‌اند، آنان حق اعمال حاکمیت بر دیگران را دارند، چیزی است که در هزاره قرون وسطا اتفاق افتاد.

۷.۲ - تساهل جامعه شناختی

تساهل و تسامح با این مبنا به این موضوع اشاره دارد که جوامع به سنتی و جدید تقسیم می‌شوند؛ در جوامع سنتی، بحث تساهل و تسامح مربوط به مساله نظارت اجتماعی است؛ بدین معنا که جوامع سنتی از نوعی حساسیت نسبت به ارزش‌ها و هنجارهای خود برخوردار بوده، با هر نوع رفتار مغایر با سنت‌ها و آداب و مناسک خود مخالفت کرده و قایل به نوعی عدم تساهل هستند، در حالی که این بحث در جوامع صنعتی و جدید، مربوط به نوعی رفتار اجتماعی است و به قبول یا رد فرهنگ‌های دیگر مربوط می‌شود. جوامع صنعتی جوامعی هستند که در آن‌ها آزادی و مردم سالاری یافت می‌شود و بیش تر اهل تساهل‌اند، بر خلاف جوامع سنتی.

۶.۳ - تساهل فلسفی

زاویه فلسفی بحث تساهل، که به این اصل اشاره دارد و مبنای تفکرات تکثرگرا نیز می‌باشد این است که حقیقت را مطلق بدانیم یا نسبی و این را بپذیریم که آنچه به عنوان حقیقت به آن رسیده‌ایم، دیگران نیز می‌توانند به آن نایل آیند و بهره‌ای از آن داشته باشند و یا این که حقیقت قابل شناخت همه نبوده و یا قابل تقسیم به همه ازمنه و جوامع نیست.
در یک تقسیم بندی نیز تساهل را به «تساهل مثبت» و «تساهل منفی» تقسیم می‌کنند.
[۱۲] سیدعلی موسوی، «تساهل منفی و تساهل مثبت در قلمرو فلسفه سیاسی معاصر» کیهان فرهنگی، سال ۱۰، ش ۹۷، ۱۳۷۲، ص۱۷.
در فلسفه سیاسی معاصر، تساهل منفی به معنای مداخله نکردن در کارهای مردم و رها کردن آنان به حال خود است و این که هر کس در برخورد با مسائل زندگی، گزینش‌ها، و تصمیم گیری‌ها دارای آزادی کامل است و افراد حق دخالت در محدوده زندگی فردی دیگری را ندارند. تساهل منفی خود دارای دو پیش فرض است:
۱. مردم قادر به ترسیم طرح زندگی خویش‌اند و مصلحت و خوب و بد زندگی و نیز راه و رسم آن را به خوبی می‌دانند و قادرند خود تصمیم بگیرند.
۲. مردم قادر به ترسیم طرح زندگی خویش نیستند، بر خلاف دیدگاه اول که اختیار مطلق تعیین سبک و الگوی زندگی و تدوین نظام ارزشی افراد را بدون قید و شرط به خود آنان می‌سپارد، این دیدگاه بر آن است که سپردن ترسیم طرح زندگی به افراد، با ظرفیت محدود آنان سازگار نیست و واقعیت خطاپذیری انسان در ادراکات و محدودیت ظرفیت‌های فکری بشری نمی‌تواند محور تصمیم گیری در مورد الگوی زندگی قرار گیرد.
دیدگاه نخست در خصوص تساهل منفی دیدگاهی خوش بینانه و دیدگاه دوم بدبینانه است. در تساهل مثبت، از حقوق و آزادی‌های مردم برای دست یابی به اهداف زندگی حمایت می‌شود، ولی در تساهل منفی، فرض بر این است که به دلیل بلوغ فکری و کمال عقلانی افراد جامعه، نباید در امورشان دخالت نمود، در حالی که در تساهل مثبت، به دلیل خطاپذیر بودن و عدم بلوغ فکری، افراد قادر نیستند خود سبک و الگوی زندگی خویش را ترسیم نمایند.
به اعتباری دیگر، تساهل را به «تساهل دینی و اخلاقی»، «تساهل مطلق» و «نسبی» و سرانجام «تساهل در نظر و عمل» تقسیم کرده‌اند.
[۱۳] فتحعلی، محمود، تازه‌های اندیشه، ش ۷، تساهل و تسامح، اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، مؤسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۲۱/ ۶۶.
تقسیمات دیگری نیز وجود دارد که بیان تفصیلی هر یک مجال دیگری می‌طلبد.


این مقال درصدد یافتن نظرگاه دین در خصوص تساهل و تسامح است. آیا در تفکر دینی، تساهل و تسامح پذیرفته شده است یا خیر؟ و در صورت پذیرش، آیا تساهل مطلقا پذیرفته شده یا در موارد خاصی پذیرفته شده است؟ شروط و ملاک‌های پذیرش تساهل و تسامح در دین چیست؟ پیش از هر چیز، باید دید تساهل و تسامح از منظر دین چه معنایی دارد، سپس به دقت تساهل و تسامح مورد نظر و نیز موارد و شرایط جواز آن را بررسی کرد.

۸.۱ - معنای تساهل دینی

سهل گیری و تحمل مبتنی بر آموزه‌های دینی نسبت به باورها و رفتارهای مخالف، به خصوص باورها و رفتارهای دین مخالف را «تساهل دینی» و سخت گیری و عدم تحمل برخاسته از آموزه‌های دینی نسبت به باورها و رفتارهای مخالف، به ویژه باورها و رفتاری دینی مخالف را «عدم تساهل دینی» گویند.
[۱۴] فتحعلی، محمود، تازه‌های اندیشه، ش ۷، تساهل و تسامح، اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، مؤسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۲۱/ ۶۶.

بنابر تعریف مزبور، در تفکر دینی، تساهل در اصل پذیرش دین وجود دارد؛ یعنی انسان در اصل انتخاب و پذیرش نوع دین آزاد و مختار است؛ زیرا فلسفه و حکمت آفرینش انسان، رشد، تعالی و کمال انسان بر مبنای اختیار و آزادی است و چون هدف خلقت انسان، پیمودن راه کمال از طریق امور اختیاری بوده و انسان برای کسب این مقام، افزون بر قدرت و اختیار، نیازمند آگاهی و شناخت است و هر چند انسان از ناحیه قدرت و اختیار هیچ نقصی ندارد، اما ابزار شناخت ـ یعنی حس و شهود و عقل ـ وی برای شناخت کمال واقعی و راه سعادت کامل نیست و او با این ابزارها قادر نیست مسیر کمال را بپیماید و حق را از باطل تمییز دهد، از این رو، خداوند متعال ابزار شناخت انسان را از طریق وحی و ارسال رسل و تشریع شرایع و احکام دینی و راهنمایی و هدایت توسط پیامبران (علیهم‌السّلام) تکمیل نموده و زمینه شناخت کامل وی را فراهم آورده است. بنابراین، انسان با عنایت به ابزارهای شناخت خویش و نیز به کمک وحی و هدایت رسولان الهی (علیهم‌السّلام) و با آزادی و اختیار کامل، می‌تواند مسیر هدایت و رستگاری را بپیماید. بنابراین، در اسلام، انسان در اصل پذیرش و انتخاب دین، مختار و آزاد است و هیچ گونه اکراه و اجباری در پذیرش دین برای وی وجود ندارد. («لااکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی») «انا هدینا السبیل اما شاکرا و اما کفورا» یعنی ما راه هدایت و سعادت را نشان دادیم، مردم در انتخاب آن آزادند. «قل الحق من ربک فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر». البته، روشن است که آزادی افراد در انتخاب دین و نیز عدم اجبار و اکراه در پذیرش دین، هرگز به معنای عدم بازخواست افراد در قیامت نیست. چه، عدم اجبار در پذیرش دین، غیر از لزوم تبعیت از دین حق است. بنابراین، در این خصوص، مقتضای دین، تساهل و تسامح به معنای سهل و آسان گیری است و دین از انعطاف لازم برخوردار می‌باشد.

۸.۲ - اصول تساهل‌ناپذیر دین

از سوی دیگر، هر چند مقتضای دین در پذیرش اصل دین، تساهل و سهل گیری است، اما پس از پذیرش دین، در حوزه دینی، اصول و فروع ثابت و لایتغیری وجود دارد و به تعبیری، دین در این خصوص تساهل ناپذیر است و مؤمن پس از پذیرش آزادانه دین، باید بدون کم و کاست، به این اصول و به طور کلی، لوازم دین معتقد و مقید باشد و هرگز دین در این زمینه، انعطاف پذیر و اهل مداهنه و مدارا نیست، هر چند پس از پذیرش و اعتقاد به لوازم دین، در نحوه اجرا و عمل و متناسب با شرایط زمان و مکان و نیز توان و قدرت عمل مؤمنان از انعطاف لازم برخوردار است و اهل مدارا و مسامحه و سهل گیری است. این نوع سهل و آسان گیری و مدارای دینی با مؤمنان با هدف نیل به سعادت و رستگاری و در راستای تحقق فلسفه آفرینش است. بنابراین، همان گونه که مقتضای دین در اصل پذیرش بر تساهل و مدارا و آسان گیری است، پس از پذیرش، در شیوه اجرا و عمل به فروع نیز دارای تساهل و مداراست؛ مثلا، مؤمنی که توان گرفتن روزه را ندارد، از گرفتن روزه ـ با شرایطی خاص ـ معاف می‌شود. همچنین است در سایر اعمال و مناسک دینی.

۸.۳ - مبارزه انبیا با گمراهی

البته، همان گونه که گذشت، حکمت و اقتضای فلسفه آفرینش و تشریع دین و ارسال رسل، نیل به سعادت و کمال انسانی است و لازمه تحقق چنین هدفی، علاوه بر برخورداری انسان از امکانات و ابزارهای لازم شناخت، فقدان موانع و شفاف بودن مسیر شناخت حق می‌باشد. به همین دلیل، انبیا و رسولان الهی (علیهم‌السّلام) هیچ گاه در ابلاغ دین و پیام الهی، کوتاه نیامده و اهل مسامحه و مدارا نبوده و با هر عاملی که موجبات گمراهی مؤمنان و نیز تیره و تار کردن مسیر حق از باطل را فراهم می‌آورد، برخورد می‌کردند و این گونه موانع را از مسیر راه برمی داشتند. از این رو، پیامبران الهی (علیهم‌السّلام) هرگز در اجرای وظیفه الهی خویش و نیز ابلاغ دین، اهل مدارا و مسامحه نبوده و همیشه سازش ناپذیر و با مخالفان دین الهی، اهل پیکار و مبارزه و جهاد بوده‌اند؛ زیرا، در صورت مدارا و مسامحه در ابلاغ وحی الهی، اساسا تحقق فلسفه خلقت و تکمیل ابزار شناخت انسان و رهنمونی انسان به سعادت و کمال بی معنا و غیرممکن می‌نمود. جنگ‌های پیامبران الهی (علیهم‌السّلام) با فرعونیان زمان، جهاد پیوسته و مستمر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه اطهار (علیهم‌السّلام) در طول حیات خود با طاغوتیان زمان، گواه این مدعاست.

۸.۴ - روح آمیزه‌های دینی

بنابراین، اسلام نیز مانند سایر ادیان توحیدی، از یک سو، با کفر و شرک و بت پرستی به شدت مبارزه نموده و هرگز اهل مسامحه و مدارا و تسامح نیست. در عین حال، در اصل پذیرش دین و در شیوه عمل به احکام دین و با شرایط خاصی، اهل مدارا و مسامحه و آسان گیری است. از سوی دیگر، روح غالب آموزه‌های دینی و تعالیم وحیانی سهل گیری و آسان گیری است، مگر در جایی که عفت و اخلاق عمومی در معرض تباهی قرار گرفته و مصلحت عمومی به خطر افتد و نرمش و ملاطفت کارساز نباشد. در آن جاست که به سخت گیری و مصالحه نکردن سفارش نموده است. در این زمینه، قرآن کریم می‌فرماید: «ما جعل علیکم فی الدین من حرج»؛ خداوند در دین سختی بر شما ننهاده است و نیز می‌فرماید: «ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج»؛ خداوند نمی‌خواهد بر شما سخت گیری روا دارد. سخت گیری به عنوان یک اصل در تعالیم وحیانی وجود ندارد، بلکه به عنوان یک مسکن و درمان موقت است. در جای دیگری قرآن می‌فرماید: «یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر»؛ خداوند آسانی را بر شما می‌خواهد و خواستار سخت گیری بر شما نیست. و نیز می‌فرماید: «یرید الله ان یخفف عنکم و خلق الانسان ضعیفا»؛ خداوند می‌خواهد تکلیف شما را آسان سازد؛ چه آدمی ناتوان و ضعیف آفریده شده است. اساسا جعل احکام اسلامی متناسب با وضعیت زیست شناختی انسان و به بیان دیگر، متناسب با مقتضای فطری اوست.
علاوه بر آیات مزبور، روایاتی نیز در این زمینه وارد شده است. در حدیث نبوی مشهور، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: «بعثت بالحنیفیة السمحة»؛ من بر آیین توحیدی سهل و آسانی مبعوث شده‌ام. در حدیث نبوی مشهور دیگری به همین مضمون می‌فرماید: «لم یرسلنی الله بالرهبانیة و لکن بعثنی بالحنیفة السمحة

۸.۵ - تفاسیر در سهله بودن دین

در خصوص تساهل و تسامح دینی و سهله و سمحه بودن دین دو برداشت و تفسیر وجود دارد:
یکی، تفسیری انحرافی که چند صباحی است در جامعه علمی مطرح است، مبنی بر این که «سهل گیری و تساهل ذاتی دین است.»
[۲۴] کدیور، محسن، تساهل و تسامح دینی، پویایی و بالندگی با التقاط و انحراف، کیهان فرهنگی، ش ۱۳۵، ص۱۰.
البته، معنای این سخن آن است که سخت گیری اساسا شایسته دین نیست؛ زیرا چنین استدلال می‌کنند که ایمان خالصانه و صمیمانه است و عدم تساهل مقتضی ریاکاری و ناخالصی است. پس دین مقتضای تساهل است. (هر چند اصل استدلال متعلق به جان لاک است، اما همه مدعیان به اصطلاح تساهل این چنین استدلال می‌کنند. برای نمونه،
[۲۵] کدیور، محسن، تساهل و تسامح دینی، پویایی و بالندگی با التقاط و انحراف، کیهان فرهنگی، ش ۱۳۵، ص۱۰.
).
دیگری، تفسیر و برداشت صحیح از تساهل دینی است: احکام اسلام ـ فی حد ذاته ـ و در مقایسه با سایر ادیان و در مجموع، بر سهولت و آسانی استوار است. علاوه بر این، اسلام در پذیرش ابتدایی دین و نیز در عمل به احکام آن، اهل مدارا و سهل گیری است. برداشت نادرست و انحرافی، که متاسفانه امروزه در جامعه علمی بدان دامن زده می‌شود و ارتباط نزدیکی با بحث تساهل و تسامح دارد و در واقع، لازمه دیدگاه انحرافی اول است، این که نمی‌توان یک فکر و اندیشه را عین دین نامید، بلکه دیگر اندیشه‌ها نیز بهره‌ای از حقیقت دارند. این تفکر انحرافی ناشی از تفکر نسبیت گرایی و پلورالیسم دینی می‌باشد که معتقد است همه ادیان بر حق بوده و نمی‌توان تنها یک دین یا تفکر و اندیشه را ناب و عین حقیقت دانست؛ زیرا در منظر نسبیت گراها، هیچ فکر و اندیشه‌ای، اخلاق و فرهنگی، غالب، مسلط و مطلق مطرح نیست، بلکه همه این‌ها نسبی است؛ چرا که ملاک پذیرش رای مردم است و خواست مردم نیز به دلیل نوع علایق و سلایق آن‌ها متفاوت است. از این رو، هیچ گروه یا صاحب فکر و اندیشه و حتی مکتبی نمی‌تواند مدعی بر حق بودن یا عین دین بودن باشد. متاسفانه افراط بدان جا رسیده که برخی که حتی دستی در مسائل دین هم دارند، تحت تاثیر این جریان، مدعی‌اند که ملاک اجرای حکم خدا نیز رای و نظر مردم است! (یکی از شخصیت‌های بزرگ در مخالفت با محکومیت فردی اظهار می‌داد که چون مردم می‌گویند فلانی آدم خوبی است، بنابراین نباید وی زندانی شود)
این گونه تفکرات، متاثر از تفکرات انحرافی پلورالیستی است که اعتقاد دارد سایر ادیان نیز بهره‌ای از حقیقت دارند و این سخنان که گروه‌ها و احزاب و افراد باید نسبت به یکدیگر تساهل و تسامح داشته باشند و یکدیگر را تحمل کنند، دقیقا برگرفته از تساهل دینی در جوامع غربی است. ژان ژاک روسو می‌نویسد: «باید نسبت به تمام مذاهبی که سخت گیر نیستند، سهل انگار باشیم، به شرط آن که اصول آن بر خلاف وظایف اجتماعی و مدنی افراد ملت نباشد ولی آن که جرات می‌کند بگوید غیر از دین من در هیچ دینی رستگاری نیست، باید از کشور رانده شود.»
[۲۶] ژان ژاک روسو، قرارداد اجتماعی، ترجمه زیرک زاده، ص۲۰۶.
این گونه تفکرات اساسا با روح آموزه‌های دینی مغایر است. البته روشن است که منظور از پلورالیسم، تحمل و مدارا با سایر گروه‌ها و جریانات فکری است، نه تایید حقانیت آنان. این تفسیر که سایر ادیان نیز بر حق است و هیچ دینی یا صاحب مسلکی نمی‌تواند مدعی شود که رستگاری و نجات و سعادت نزد اوست، بلکه همه افراد، گروه‌ها و ادیان نیز از حقیقت بهره‌ای دارند، این نفی انحصارگرایی و یا نفی انحصار حقانیت نزد یک دین یا گروه یا فرقه‌ای خاص و دقیقا چیزی است که با روح تفکر ناب دین ناسازگار است: «ان الدین عندالله الاسلام»؛ انحصارا تنها دین و تنها راه سعادت و نجات در اسلام است. و یا آیه شریفه «فمن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین» اگر کسی غیر از اسلام، دینی اختیار کند، هرگز از او پذیرفته نیست و او در آخرت از زیان کاران است.
بنابراین، این تفکر که هیچ دینی یا گروهی نمی‌تواند ادعا کند که تنها راه سعادت و رستگاری نزد اوست و تفکر او تفکری ناب و حقیقی است، با روح آموزه‌های دینی سازگار نیست. در عین حال، همان گونه که گذشت، رحمت و مدارا و رافت داشتن اسلام هرگز به معنای بی مبالاتی، بی توجهی، سستی و کاهلی و نیز تحمل او به معنای حقانیت قایل شدن برای سایران نیست. با وجود این، پلورالیسم سیاسی به معنای تسالم و حسن هم جواری و تفاهم و هم زیستی مشترک از اصول بنیانی و روح آموزه‌های دین است؛ بدین معنا که گروه‌ها، احزاب و جریانات سیاسی، فرهنگی، دینی و اجتماعی با روح هم کاری و هم زیستی مشترک و مسالمت آمیز برای تحقق اهداف و آرمان‌های مشترک جامعه اسلامی تلاش می‌کنند. «تسامح» در این باب، به معنای تحمل یکدیگر است و این که از اختلافات پرهیز نموده، برای تحقق اهداف مشترک تلاش نمایند. این‌ها همه روح آموزه‌های دینی، بلکه عین سفارش دین است. حتی در جامعه اسلامی، کفار ذمی نیز می‌توانند در کنار مسلمانان آزادانه فعالیت نموده، برای حفظ امنیت و آرامش و برای سعادت و آبادانی و پیشرفت جامعه تلاش کنند. ولی معنای این سخن هرگز حقانیت داشتن آنان نیست.
بنابراین، اساسا اسلام دین رافت و رحمت است، در عین حال، در مواردی که جامعه اسلامی دچار انحراف شود و مصالح مردم و جامعه اسلامی و اخلاق و عفت عمومی به خطر افتد، بر همان اصل، اسلام دین غلظت و شدت خواهد بود و اهل مدارا و مسامحه و معامله و سازش نخواهد بود.

۸.۶ - نتیجه نرم‌خویی و مدارای دین

قرآن نتیجه نرم خویی و مدارا را ایجاد زمینه کمال و ایمان آوردن و جذب مردم برشمرده، بدخلقی و درشت خویی را بستر مناسبی برای پراکنده شدن مؤمنان از پیروان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قلم داد می‌کند و می‌فرماید: «فبما رحمة من الله لنت لهم ولوکنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم...»؛ به لطف و رحمت الهی، با آنان نرم خویی کردی و اگر درشت خویی سخت دل بودی، بی شک، از گردت پراکنده می‌شدند. پس از ایشان درگذر و برایشان درخواست بخشش نما.... همچنین راه موفقیت حضرت موسی (علیه‌السّلام) و هارون (علیه‌السّلام) را بر فرعون و فرعونیان نرم خویی و سخن لین شمرده، می‌فرماید: «اذهبا الی فرعون انه طغی فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی...»، به سوی فرعون بروید که او سر به طغیان برداشته است و با او سخن نرم بگویید باشد که پند گیرد و با خشوع و خشیت گردد. البته، روشن است که این شیوه تحمل، خود نیز دارای معیار و میزانی است و اگر از حد اعتدال خارج شود و به حد افراط برسد کاری مذموم خواهد بود. از این رو، قرآن از کسانی که از اخلاق حسنه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صبر و تحمل بسیار آن حضرت سوء استفاده کرده و گاه و بی گاه مزاحم اوقات شریف آن حضرت می‌شدند و ایشان را با اسم و در کمال بی ادبی، بلند صدا می‌کردند و در سخن گفتن با آن حضرت رعایت ادب و احترام را نمی‌نمودند، برخورد کرده و به چنین مردم بی فرهنگی ادب می‌آموزد. این نوع رفتار به تعبیری، میان «خودی‌ها» و آموزش ادب به آنان است، ولی برخورد با «غیرخودی‌ها» به گونه‌ای دیگر و شدیدتر می‌باشد. فرهنگ دینی در برخورد با غیرخودی‌ها، هرگز مدارا و ملاطفت و تحمل را نمی‌پذیرد. دین هر چند به برخورد توام با مهربانی و ملاطفت و مدارا میان خودی‌ها توصیه کرده، می‌فرماید: محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر الهی است و کسانی که با او هستند بر کافران سخت گیر و با خودشان مهربان‌اند»، هرگز ملاطفت و مهربانی و تحمل و مدارا با دشمنان خدا و غیرخودی‌ها را نمی‌پذیرد و فرمان سخت گیری شدید و انقلابی می‌دهد؛ می‌فرماید: «ای پیامبر، با کافران و منافقان جهاد کن و با آنان درشتی نما که سرانجام آنان جهنم است و بد جایگاهی است.» باز می‌فرماید: با کفار بجنگید تا در شما درشتی و صلابت ببینند. بدانید که خداوند دارای عقاب و کیفری سخت و شدید است و باز می‌فرماید: اما کسانی که کفر ورزیدند، آنان را در دنیا و آخرت به شدت عذاب می‌کنم و هیچ یاوری هم نخواهند داشت پس از جنگ سربازان اسلام با مردم یمن که بدون اذن حضرت علی (علیه‌السّلام) غنایم را تقسیم کرده بودند و حضرت دستور برگرداندن آن را دادند لشکریان هنگام شرفیابی نزد رسول خدا زبان به اعتراض علی (علیه‌السّلام) گشودند. پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنان را جمع نموده و در مقام و شان علی (علیه‌السّلام) فرمودند: ‌ای مردم زبان از شکایت و گله علی بن ابیطالب بردارید، چون او با شدت از خدا و حریم حق دفاع می‌کند و در دفاع از حق و دین اهل سستی و مسامحه نیست. پیامبر می‌فرمایند: «غیر مداهن فی دینه» یعنی علی (علیه‌السّلام) اهل سستی و مداهنه در دین خدا نیست.


برآیند آیات و روایات این است که اسلام در مجموع، دین رحمت، رافت، ملایمت و نرم خویی است، مگر در جایی که این کار موجب سوء استفاده دیگران شده و جامعه اسلامی را با خطر انحراف مواجه سازد. مؤید این سخن علاوه بر جعل و وضع آسان احکام دین اسلام و نیز سیره پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، منابع فقهی و احکام عملی اسلام است که بر سهولت استوار است. در ابواب گوناگون فقه و در جای جای آن، این مساله به چشم می‌خورد؛ تیمم به جای وضو و یا غسل در شرایط خاص، اعتماد به ظن در پیدا کردن قبله با شرایط ویژه، سفارش به اقامه نماز به صورت نشسته و حتی خوابیده در صورت اضطرار و درباب نماز و روزه، مراعات حال زنان در عادات ماهانه یا ایام شیردهی و بارداری یا در باب حج، وجود استطاعت که از جمله شرایط وجوب حج شمرده شده و نیز رفع وجوب جهاد برای زنان از جمله این موارد است.
بنابراین، تساهل و تسامح در اسلام تنها بدین معنا پذیرفته است که احکام دینی و وضع و تشریع آن در مقایسه با سایر ادیان، بسیار سهل و آسان است. در عین حال، در مواردی، همین دین اهل مدارا و مسامحه نیست، بلکه به شدت بر عدم مدارا توصیه می‌کند. پذیرش مطلق تساهل توسط برخی روشن فکران و نیز متدینان متاثر از فرهنگ غربی، که دین اسلام را به دینی ذاتا اهل مسامحه و مدارا و تساهل و تسامح تفسیر و توجیه می‌کنند و مطلقا شدت و سختی را در آن نفی می‌کنند، برداشتی انحرافی و متاثر از تفکر غربی است.
مواردی که اسلام دین مدارا و مسامحه نیست و به شدت بر عدم مدارا توصیه می‌کند و اهل مداهنه نیست، اجرای حدود الهی است. ابن سعد از قول عایشه می‌نویسد: هیچ گاه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) میان دو کار اختیار نمی‌کرد، مگر آن که آسان‌ترین را برمی گزید تا جایی که گناهی در میان نباشد. و اگر گناهی به میان می‌آمد، از همه مردم نسبت بدان گناه دورتر بود و هرگز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای ظلمی که به خودش شده بود، از کسی انتقام نمی‌گرفت، مگر زمانی که احترام نواهی خداوند از میان می‌رفت، در آن صورت، برای خدا انتقام می‌گرفت.
[۴۰] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، القسم الثانی، ص۹۱.

این حدیث شریف بیانگر آن است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هر چند در حقوق شخصی خود، اهل مدارا و ملایمت بود، اما هرگز در اجرای حدود الهی، اهل مداهنه نبود. سیره عملی ایشان که بین آشنا و غریب و فقیر و غنی در اجرای حدود الهی تفاوتی نمی‌گذاشت نیز مبین همین نکته است.
در جایی که مدارا و مسامحه موجب گناه یا مستلزم ظلمی به دیگران شود نیز اسلام دین شدت و تساهل ناپذیر است. تبعیض، بی حرمتی و بی احترامی در اجرای حدود الهی، بدعت در دین و بازی با احکام آن به شرک‌ورزی در احکام دینی و مانند آن از جمله اموری است که مدارا و مداهنه هرگز در آن پذیرفته نیست. بدعت گذاری در دین نیز شدیدا مورد تنفر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده و می‌فرمود: «کل بدعة ضلالة و کل ضلالة فی النار»؛ هرگونه بدعت گزاری در دین گم راهی است و هر نوع گم راهی به آتش می‌انجامد. علاوه بر بدعت در دین، شرک و غلو نیز همواره مورد سرزنش پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده «لاترفعونی فوق حقی فان الله اتخذنی عبدا قبل ان یتخذنی نبیا»؛
[۴۲] ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ص۳۲۴.
مرا از آنچه حق من است بالاتر نبرید که خداوند پیش از آن که مرا به پیامبری برگزیند، به بندگی انتخاب کرده است.
از جمله مواردی که در آن، دین اسلام اهل مسامحه و مداهنه نیست، معامله و سازش بر سر اصول است؛ یعنی در ابلاغ وحی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ذره‌ای کوتاه نیامده و اهل مداهنه و مدارا و سازش نبوده است؛ می‌فرماید: «لااعبد ما تعبدون و لاانتم عابدون ما اعبد.»
بنابراین، مراد از تساهل و تسامح دینی آن است که خداوند در جعل قوانین شرعی، بندگان را به سختی نینداخته و تکالیف طاقت فرسا نیز مقرر نکرده است. خود پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز می‌فرمایند: «من به ابلاغ دینی که سهل و آسان است، برانگیخته شده‌ام و هرگز مراد از تساهل اعطای حقانیت نیست و تحمل و مدارا و تسامح با سایر گروه‌ها و فرقه‌های سیاسی و اجتماعی نیز ـ همان گونه که بیان شد ـ عین توصیه دینی است.


۱. داوری، رضا، تساهل و تسامح نامه فرهنگ، ش ۲۸، ص۴.
۲. حنایی کاشانی، محمدسعید، نامه فرهنگ، ش ۲۸، ص۶۱.
۳. موریس گرنستن، تساهل و تسامح نامه فرهنگ، ص۲۸) ۴۲.
۴. کدیور، محسن، تساهل و تسامح دینی، پویایی و بالندگی با التقاط و انحراف، کیهان فرهنگی، ش ۱۳۵، ص۴.
۵. دولت عقل، حسین بشیریه، ده گفتار در فلسفه و جامعه شناسی سیاسی، چ اول، تهران، مؤسسه نشر علوم نوین، ۱۳۷۴، ص۶۳.
۶. Maurice Cranston، "Toleration" in the Encyclopedia of philosophy، ed. Paul Edwards، Vol. ۸ (New York: The Macmillan company and the Free press، ۱۹۶۷)، PP. ۱۴۳-۱۴۶.
۷. دولت عقل، حسین بشیریه، ده گفتار در فلسفه و جامعه شناسی سیاسی، چ ۱، تهران، مؤسسه نشر علوم نوین، ۱۳۷۴، ص۶۳.
۸. دولت عقل، حسین بشیریه، ده گفتار در فلسفه و جامعه شناسی سیاسی، چ ۱، تهران، مؤسسه نشر علوم نوین، ۱۳۷۴، ص۷۱ به بعد.
۹. دولت عقل، حسین بشیریه، ده گفتار در فلسفه و جامعه شناسی سیاسی، چ ۱، تهران، مؤسسه نشر علوم نوین، ۱۳۷۴، ص۷۱ به بعد.
۱۰. فتحعلی، محمود، تازه‌های اندیشه، ش ۷، تساهل و تسامح، اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، مؤسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۹.
۱۱. دولت عقل، حسین بشیریه، ده گفتار در فلسفه و جامعه شناسی سیاسی، چ ۱، تهران، مؤسسه نشر علوم نوین، ۱۳۷۴، ص۷۱ به بعد.
۱۲. سیدعلی موسوی، «تساهل منفی و تساهل مثبت در قلمرو فلسفه سیاسی معاصر» کیهان فرهنگی، سال ۱۰، ش ۹۷، ۱۳۷۲، ص۱۷.
۱۳. فتحعلی، محمود، تازه‌های اندیشه، ش ۷، تساهل و تسامح، اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، مؤسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۲۱/ ۶۶.
۱۴. فتحعلی، محمود، تازه‌های اندیشه، ش ۷، تساهل و تسامح، اخلاقی، دینی، سیاسی، قم، مؤسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸، ص۲۱/ ۶۶.
۱۵. بقره/سوره۲، آیه۲۵۶.    
۱۶. بلد/سوره۹۰، آیه۱۰.    
۱۷. کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.    
۱۸. حج/سوره۲۲، آیه۷۸.    
۱۹. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۲۰. بقره/سوره۲، آیه۸۵.    
۲۱. نساء/سوره۴، آیه۲۸.    
۲۲. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۵، ص۴۹۴.    
۲۳. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۰۷.    
۲۴. کدیور، محسن، تساهل و تسامح دینی، پویایی و بالندگی با التقاط و انحراف، کیهان فرهنگی، ش ۱۳۵، ص۱۰.
۲۵. کدیور، محسن، تساهل و تسامح دینی، پویایی و بالندگی با التقاط و انحراف، کیهان فرهنگی، ش ۱۳۵، ص۱۰.
۲۶. ژان ژاک روسو، قرارداد اجتماعی، ترجمه زیرک زاده، ص۲۰۶.
۲۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۲۸. آل عمران/سوره۳، آیه۸۵.    
۲۹. بقره/سوره۲، آیه۱۵۹.    
۳۰. طه/سوره۲۰، آیه۴۳-۴۴.    
۳۱. حجرات/سوره۴۹، آیه۱.    
۳۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۵.    
۳۳. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۳۴. توبه/سوره۹، آیه۷۳.    
۳۵. تحریم/سوره۶۶، آیه۲۹.    
۳۶. توبه/سوره۹، آیه۱۲۳.    
۳۷. بقره/سوره۲، آیه۹۶.    
۳۸. آل عمران/سوره۳، آیه۵۶.    
۳۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۸۴-۳۸۵.    
۴۰. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، القسم الثانی، ص۹۱.
۴۱. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۵۶.    
۴۲. ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ص۳۲۴.
۴۳. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۳-۴.    
۴۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۱۹.    
۴۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۹، ص۴۲.    



دانشنامه موضوعی قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تساهل و تسامح از منظر دین».    


رده‌های این صفحه : تساهل و تسامح | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار