• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ترک استغاثه (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



برخی امت‌هاى پيشين، هنگام سختى‌ها استغاثه به درگاه خداوند را ترک کردند. اینان به سبب این گردن‌کشی، از محبت الهی محروم می‌شوند.

فهرست مندرجات

۱ - گردن‌کشی و تزک استغاثه
       ۱.۱ - محرومیت از محبت الهی
              ۱.۱.۱ - تفسیر آیه
                     ۱.۱.۱.۱ - معنی تضرع
                     ۱.۱.۱.۲ - مراد از خفیه
                     ۱.۱.۱.۳ - حدیثی از پیامبر
                     ۱.۱.۱.۴ - معنی دیگر تضرع و خفیه
                     ۱.۱.۱.۵ - مراد از تجاوز
۲ - ترک استغاثه امتها
       ۲.۱ - مذمت امت‌هاى پيشين
              ۲.۱.۱ - تفسیر آیه
                     ۲.۱.۱.۱ - مراد از بأساء و ضراء
                     ۲.۱.۱.۲ - ضراعة
                     ۲.۱.۱.۳ - سرپیچی امتها از اطاعت انبیا
                     ۲.۱.۱.۴ - سنت استدراج
                     ۲.۱.۱.۵ - فطرت توحیدى انسان مشرک
                     ۲.۱.۱.۶ - علت منافات نداشتن
              ۲.۱.۲ - بیان آیه
                     ۲.۱.۲.۱ - مراد از لولا و قست قلوبهم
              ۲.۱.۳ - تفسیر آیه
                     ۲.۱.۳.۱ - به یاد خدا افتادن در مشکلات
              ۲.۱.۴ - بیان آیه
                     ۲.۱.۴.۱ - مراد از عفوا
                     ۲.۱.۴.۲ - دیدگاه مفسران
                     ۲.۱.۴.۳ - مراد از و قالوا قد مس...
              ۲.۱.۵ - تفسیر آیه
                     ۲.۱.۵.۱ - مراد از استکانت
                     ۲.۱.۵.۲ - مراد از عذاب
۳ - پانویس
۴ - منبع




۱.۱ - محرومیت از محبت الهی

افرادی که استغاثه و تضرع در برابر خدا را ترک، و گردن‌کشی کرده‌اند، از محبت الهی محروم می‌شوند:
•• «ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ؛ پروردگار خود را (آشکارا) از روى تضرع، و در پنهانى، بخوانيد! (و از تجاوز، دست برداريد که) او متجاوزان را دوست نمى‌دارد!.

۱.۱.۱ - تفسیر آیه



۱.۱.۱.۱ - معنی تضرع

تضرع در اصل از ماده ضرع (بر وزن فرع ) به معنى پستان گرفته شده، بنابراین فعل تضرع به معنى دوشیدن شیر از پستان مى‌آید، و از آنجا که هنگام دوشیدن شیر انگشت‌ها بر نوک پستان در جهات مختلف حرکت می‌کنند، این کلمه در مورد کسى که با حرکات مخصوص خود اظهار خضوع و تواضع مى‌کند به کار می‌رود.
بنابراین اگر در آیه فوق می‌خوانیم خدا را از روى تضرع بخوانید، یعنى با کمال خضوع و خشوع و تواضع روى به سوى او آرید. در حقیقت دعاکننده نباید تنها زبانش چیزى را بخواهد، بلکه باید روح دعا در درون جان او و در تمام وجودش منعکس گردد، و زبان تنها ترجمان آنها باشد و به‌عنوان نمایندگى همه اعضاى او سخن گوید.

۱.۱.۱.۲ - مراد از خفیه

و اینکه در آیه فوق دستور داده شده که خدا را به‌طور خفیه و در پنهانى بخوانید، براى این است که از ریا دورتر، و به اخلاص نزدیک‌تر، و توأم با تمرکز فکر و حضور قلب باشد.

۱.۱.۱.۳ - حدیثی از پیامبر

در حدیثى می‌خوانیم که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در یکى از غزوات بود، هنگامى که سپاهیان اسلام کنار دره‌اى رسیدند فریاد خود را به لا اله الا الله و الله اکبر بلند کردند، پیامبر فرمود: یا ایها الناس اربعوا على انفسکم اما انکم لا تدعون اصم و لا غائبا انکم تدعون سمیعا قریبا انه معکم‌: اى مردم اندکى آرام‌تر دعا کنید. شما شخص کر و غایبى را نمى‌خوانید، شما کسى را می‌خوانید که شنوا و نزدیک است و با شماست.

۱.۱.۱.۴ - معنی دیگر تضرع و خفیه

این احتمال نیز در آیه داده شده است که منظور از تضرع، دعاى آشکار، و منظور از خفیه، دعاى پنهانى است؛ زیرا هر مقامى اقتضایى دارد؛ گاهى باید آشکارا و گاهى پنهانى دعا کرد. روایتى که از علی بن ابراهیم در ذیل آیه نقل شده، این موضوع را تأیید می‌کند.

۱.۱.۱.۵ - مراد از تجاوز

و در پایان آیه می‌فرماید: خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد (انه لا یحب المعتدین).
و این جمله معنى وسیعى دارد که هرگونه تجاوز ـ اعم از فریاد کشیدن به هنگام دعا، یا تظاهر و ریاکارى، و یا توجه به غیر خدا ـ را هنگام دعا شامل می‌شود.




۲.۱ - مذمت امت‌هاى پيشين

امت‌هاى پيشين، به جرم ترك استغاثه هنگام سختى‌ها، مذمت شده‌اند:
•• «وَلَقَدْ أَرْسَلنَآ إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ؛ ما به سوى امت‌هايى که پيش از تو بودند، (پيامبرانى) فرستاديم؛ (و هنگامى که با اين پیامبران به مخالفت برخاستند،) آنها را با شدت و رنج و ناراحتى مواجه ساختيم؛ شايد (بيدار شوند و در برابر حق) خضوع کنند و تسلیم گردند!».

۱.۱.۱ - تفسیر آیه



۲.۱.۱.۱ - مراد از بأساء و ضراء

(بأساء) و (بؤس) و (باءس) هر سه به معناى شدت گرفتارى است، الا اینکه (بؤس) بیشتر در جنگ و امثال آن استعمال مى‌شود، و (باءس) و (باءساء) بیشتر در غیر جنگ، از قبیل فقر و قحطى و امثال آن به کار مى‌رود. و ضر و ضراء به معناى بد حالى است، چه بد حالى روحى، مانند اندوه و نادانى، یا بد حالى جسمى، مانند مرض و نقص‌هاى بدنى، و یا بدحالی‌هاى خارجى، مانند سقوط از ریاست و جاه و از بین رفتن مال و امثال آن.
شاید مقصود از اینکه هم بأساء را ذکر کرد و هم ضراء را این بوده که دلالت کند بر شدایدى که در خارج واقع شده، نظیر قحطى و سیل و زلزله، و همچنین خوف و فقر و بدحالى مردم.
ابتلای امم قبل از امت اسلام به (باءساء) و (ضراء)، تا شاید در برابر خدا سر فرود آورند.

۲.۱.۱.۲ - ضراعة

و (ضراعة) به معناى ذلت و خوارى و (تضرع) به معناى تذلل است و مراد از آن در اینجا ذلیل شدن در برابر خدای سبحان است، به این منظور که شاید گرفتاری‌ها را رفع نماید.

۲.۱.۱.۳ - سرپیچی امتها از اطاعت انبیا

در این آیه و چهار آیه بعدیش خداى سبحان براى پیغمبر گرامی‌اش رفتار خود را با اممى که قبل از وى مى‌زیسته‌اند، ذکر مى‌کند و بیان مى‌فرماید که آن امم، بعد از دیدن معجزات، چه عکس العملى از خود نشان مى‌دادند، و حاصل مضمون آن این است که: خداى تعالى انبیایى در آن امم مبعوث نمود، و هر کدام از آنان، امت خود را به توحید خداى سبحان و تضرع در درگاه او و به توبه خالص متذکر مى‌ساختند، و خدا امت‌هاى نام‌برده را تا آنجا که پاى جبر در کار نیاید و مجبور به تضرع و التماس و اظهار مسکنت نشوند به انواع شدت‌ها و محنت‌ها امتحان مى‌نمود، و به اقسام باساء و ضراء مبتلا مى‌کرد، تا شاید که با حسن اختیار به درگاه خدا سر فرود آورده و دل‌هایشان نرم شده، از خوردن فریب جلوه‌هاى شیطانى و از اتکاى به اسباب ظاهرى اعراض نمایند. ولى زحمات انبیا به جایى نرسید و امتها در برابر پروردگار سر فرود نیاوردند؛ بلکه اشتغال به مال دنیا، دل‌هایشان را سنگین نمود، و شیطان هم عمل زشتشان را در نظرشان جلوه داده و یاد خداى را از دل‌هایشان برد.

۲.۱.۱.۴ - سنت استدراج

وقتى کارشان به اینجا رسید خداى تعالى هم درهاى همه نعمت‌ها را به رویشان گشود و چنان به انواع نعمت‌ها متنعمشان کرد که از شدت خوشحالى به آنچه که از نعمت‌ها در اختیار داشتند مغرور شده و خود را از احتیاج به پروردگار متعال بى‌نیاز و مستقل دانستند، آن وقت بود که به‌طور ناگهانى و از جایى که احتمالش را نمى‌دادند، عذاب را بر آنان نازل کرد، یک وقت به خود آمدند که دیگر کار از کار گذشته و امیدى به نجات برایشان نمانده بود و به چشم خود دیدند که چگونه از جمیع وسایل زندگى ساقط مى‌شوند (فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد لله رب العالمین).
این همان سنت استدراج و مکرى است که خداى تعالى آن را در آیه (و الذین کذبوا بآیاتنا سنستدرجهم من حیث لا یعلمون و املى لهم ان کیدى متین) خلاصه کرده است.

۲.۱.۱.۵ - فطرت توحیدى انسان مشرک

تا زمانى که شدت باءسا و ضراء باعث انقطاع از اسباب ظاهرى نشود، فطرت توحیدى انسان مشرک بروز نمى‌کند.
در آنچه که ما درباره معانى آیه بیان نمودیم و همچنین در سیاق خود آیه، اگر دقت شود، معلوم خواهد شد که آیه مورد بحث منافاتى با سایر آیاتى که مى‌گویند: فطرت آدمى بر توحید است و به مقتضاى فطرتش مجبور به اقرار به توحید است و روزى که امیدش از همه سبب‌هاى ظاهرى قطع گردید، خواه ناخواه متوجه خدا مى‌شود ندارد. مانند آیه (و اذا غشیهم موج کالظلل دعوا الله مخلصین له الدین فلما نجیهم الى البر فمنهم مقتصد و ما یجحد بایاتنا الا کل ختار کفور).

۲.۱.۱.۶ - علت منافات نداشتن

وجه منافات نداشتن، این است که باساء و ضراء در آیه مورد بحث غیر از باساء در این قبیل آیات است. باساء در این آیات به‌قدرى ناگوار و غیر قابل تحمل است که توسل به اسباب ظاهرى را به کلى از یاد آدمى مى‌برد و اما باساء در آیه مورد بحث به این حد از شدت نیست، به شهادت جمله (لعلهم یتضرعون) زیرا (لعل) براى امیدوارى است، و امیدوار تضرع بودن غیر اجبار و اضطرار به تضرع است، و نیز به شهادت جمله (و زین لهم الشیطان ما کانوا یعملون) براى اینکه ظاهر این جمله این است که مشرکین از اسباب ظاهرى غافل نشدند و گرفتاریشان به حدى نبوده که به‌کلى اسباب ظاهرى را فراموش کنند، بلکه از غرورى که در مغزشان پیدا شده بود، مى‌خواستند با نیرو و تدابیرى که براى رفع موانع و منافیات زندگى اندیشیده بودند، پریشانى خود را برطرف سازند، و همین سرگرمى به اسباب طبیعى آنان را از تضرع در درگاه خداى سبحان و خود را به او سپردن باز داشت.

•• «فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ؛ چرا هنگامى که مجازات ما به آنان رسيد، (خضوع نکردند و) تسلیم نشدند؟! بلکه دل‌هاى آنها قساوت پيدا کرد؛ و شيطان، هر کارى را که مى‌کردند، در نظرشان زينت داد!».

۲.۱.۲ - بیان آیه



۲.۱.۲.۱ - مراد از لولا و قست قلوبهم

(لولا) در اینجا چه براى وادار کردن باشد و چه براى نفى، به هر حال در این مقام افاده نفی مى‌کند، به شهادت جمله (ولکن قست قلوبهم) قساوت قلب به معناى سنگ‌دلى و مقابل نرم‌دلى است و آن این است که آدمى چنان سخت‌دل شود که از مشاهده مناظر رقت‌آور و از شنیدن سخنانى که معمولا شنونده را متأثر مى‌کند، متاثر نشود.
بنابراین معناى آیه این است که: اینان در مواقع برخورد با ناملایمات و بلیات هم به سوى پروردگار خود رجوع نکرده، در برابرش تذلل ننمودند، و دل‌هایشان تحت تاثیر قرار نگرفته، همچنان سرگرم اعمال شیطانى خود شدند، اعمالى که آنان را از یاد خداى سبحان باز مى‌داشت و به اسباب ظاهرى اعتماد نموده، خیال کردند که اصلاح امورشان همه بستگى به آن اسباب دارد، و آن اسباب مستقل در تأثیرند.

•• «وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ؛ و ما در هيچ شهر و آبادى پيامبرى نفرستاديم، مگر اينکه اهل آن را به ناراحتي‌ها و خسارت‌ها گرفتار ساختيم؛ شايد (به خود آيند، و به‌سوى خدا) باز گردند و تضرع کنند!».

۱.۱.۱ - تفسیر آیه


این آیات که بعد از ذکر سرگذشت جمعى از پیامبران بزرگ مانند نوح و هود و صالح و لوط و شعیب، و پیش از پرداختن به سرگذشت موسی بن عمران آمده، اشاره به چند اصل کلى است که در همه ماجراها حکومت مى‌کند، اصولى که اگر در آن بیندیشیم، پرده از روى حقایقى پرارزش که تماس با زندگى همه ما دارد برخواهد داشت.

۲.۱.۳.۱ - به یاد خدا افتادن در مشکلات

مردم تا در ناز و نعمت‌اند، کمتر گوش شنوا و آمادگى براى پذیرش حق دارند؛ اما هنگامى که در تنگناى مشکلات قرار مى‌گیرند و نور فطرت و توحید آشکارتر مى‌گردد، بى‌اختیار به یاد خدا مى‌افتند و دل‌هایشان آماده پذیرش مى‌گردد، ولى این بیداری که در همه یکسان است، در بسیارى از افراد زودگذر و ناپایدار است و به مجرد برطرف شدن مشکلات بار دیگر در خواب غفلت فرو مى‌روند؛ ولى براى جمعى نقطه‌عطفى در زندگى محسوب مى‌شود و براى همیشه، به‌سوى حق باز مى‌گردند، و اقوامى که در آیات گذشته از آنها سخن گفته شد، جزء دسته اول بودند!
•• «ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَواْ وَّقَالُواْ قَدْ مَسَّ آبَاءنَا الضَّرَّاء وَالسَّرَّاء فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ؛ سپس (هنگامى که اين هشدارها در آنان اثر نگذاشت)، نيکى (و فراوانى نعمت و رفاه) را به جاى بدى (و ناراحتى و گرفتارى) قرار داديم؛ آن‌چنان که فزونى گرفتند، (و همه‌گونه نعمت و برکت يافتند، و مغرور شدند،) و گفتند: «(تنها ما نبوديم که گرفتار اين مشکلات شديم؛) به پدران ما نيز ناراحتي‌هاى جسمى و مالى رسيد.» چون چنين شد، آنها را ناگهان (به سبب اعمالشان) گرفتيم (و مجازات کرديم)، در حالى که نمى‌فهميدند».

۲.۱.۲ - بیان آیه



۲.۱.۴.۱ - مراد از عفوا

(عفوا) از ماده (عفو) است که گاهى به معنى کثرت و زیادى آمده و گاهى به معنى ترک کردن و اعراض نمودن و گاهى نیز به معنى محو آثار چیزى کردن، ولى بعید نیست که ریشه همه آنها همان ترک کردن بوده باشد، منتها گاهى چیزى را به حال خود رها مى‌کنند تا ریشه بدواند و توالد و تناسل کند و افزایش یابد، و گاهى رها مى‌کنند تا تدریجاً محو و نابود گردد، از این جهت به معنى افزایش و یا نابودى نیز آمده است‌.

۲.۱.۴.۲ - دیدگاه مفسران

در آیه مورد بحث نیز مفسران سه احتمال داده‌اند. نخست اینکه ما به آنها امکانات دادیم تا افزایش یابند و آنچه را که در دوران سختى از نفرات و ثروت‌ها از دست داده بودند بیابند.
دیگر اینکه ما آن‌چنان به آنها نعمت دادیم که مغرور شدند، و خدا را فراموش کردند و شکر او را ترک گفتند.
دیگر اینکه ما به آنها نعمت دادیم تا به‌وسیله آن آثار دوران نکبت را (محو) کردند و از بین بردند.
البته این تفاسیر گرچه مفهومش با هم متفاوت است، ولى از نظر نتیجه چندان با هم تفاوت ندارد.

۲.۱.۴.۳ - مراد از و قالوا قد مس...

سپس اضافه مى‌کند به هنگام برطرف شدن مشکلات، به‌جاى اینکه به این حقیقت توجه کنند که نعمت و (نقمت) به دست خداست و رو به سوى او آورند، براى اغفال خود به این منطق متشبث شدند، که اگر براى ما مصائب و گرفتاری‌هایى پیش آمد، چیز تازه‌اى نیست. پدران ما نیز گرفتار چنین مصائب و مشکلاتى شدند. دنیا فراز و نشیب دارد و براى هرکس دوران راحتى و سختى بوده است. سختی‌ها امواجى ناپایدار و زودگذرند (و قالوا قد مس آبائنا الضراء و السراء).
•• «وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ؛ ما آنها را به عذاب و بلا گرفتار ساختيم (تا بيدار شوند)، اما آنان نه در برابر پروردگارشان تواضع کردند، و نه به درگاهش تضرع مى‌کنند!».

۱.۱.۱ - تفسیر آیه



۲.۱.۵.۱ - مراد از استکانت

صاحب مجمع البیان در معناى (استکانت) گفته که به معناى خضوع است، از باب استفعال از ماده (کون) و معنایش این است که نخواستند بر صفت خضوع باشند؛ و جمله (و لو رحمناهم) بیان و تأیید عدول ایشان از صراط است، مى‌فرماید: اگر ما به ایشان رحم کنیم و گرفتاریشان را برطرف سازیم، باز رو به ما نمى‌آورند و با شکر خود نعمت ما را مقابله و تلافى نمى‌کنند؛ بلکه بر تمرد خود از حق و لجاجت در باطل اصرار مى‌ورزند و در طغیان خود تردد نموده و مى‌خواهند به آن ادامه دهند، پس رحمت ما به اینکه رفع گرفتارى از آنها کنیم فایده‌اى به حالشان ندارد، هم‌چنان که تخویف ما به عذاب و نقمت سودى برایشان ندارد، چون ما بارها آنها را به عذاب خود گرفتیم، مع ذلک به درگاه پروردگار خود خضوع نکردند پس اینها نه صراط حق به دردشان مى‌خورد و نه رحمت و کشف ضر و نعمت و نه تخویف با نشان دادن عذاب.

۲.۱.۵.۲ - مراد از عذاب

مقصود از عذاب در این آیه، عذاب خفیف است. عذابى که دست آدمى به‌کلى از هر جایى کوتاه نشود. شاهد این مدعا قرینه‌اى است که در آیه بعدى قرار دارد، چون در آنجا عذاب شدید را مقابل این عذاب قرار داده، پس دیگر کسى ایراد نکند به اینکه مسئله بازگشت به خدا در مواقع ضرورى و انقطاع از اسباب یکى از غریزه‌هاى انسانى است؛ همچنان که در قرآن هم مکرر خاطرنشان شده، آن وقت چطور در اینجا مى‌فرماید عذاب ایشان را گرفت، و باز به درگاه پروردگار خود استکانت نبردند، و تضرع نکردند؟. و اینکه در آیه اول فرمود: (ما بهم من ضرّ) و در آیه دوم فرمود: (و لقد اخذناهم بالعذاب) خود دلالت مى‌کند بر اینکه کلام ناظر به عذابى است که واقع شده و هنوز - یعنى در هنگام نزول این آیات ـ برطرف نشده. احتمال هم دارد که مراد قحطیى باشد که اهل مکه ـ چنان‌که در روایات آمده ـ بدان گرفتار شدند.


۱. اعراف/سوره۷، آیه۵۵.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۲۰۹.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۲۱۰.    
۴. انعام/سوره۶، آیه۴۲.    
۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۲۶، ترجمه موسوی همدانی.    
۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۲۷، ترجمه موسوی همدانی.    
۷. انعام/سوره۶، آیه۴۳.    
۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۲۹، ترجمه موسوی همدانی.    
۹. اعراف/سوره۷، آیه۹۴.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۲۶۲.    
۱۱. اعراف/سوره۷، آیه۹۵.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۲۶۳.    
۱۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۷۶.    
۱۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۶۸، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۶۹، ترجمه موسوی همدانی.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۶۶، برگرفته از مقاله «ترک استغاثه».    


رده‌های این صفحه : استغاثه | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار