• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تحریم رفراندوم فرمایشی پهلوی توسط امام خمینی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تحریم رفراندوم فرمایشی پهلوی توسط امام خمینی (بهمن ماه سال ۱۳۴۱ ه.ش)، از اقدامات سیاسی امام خمینی در مقابله با رفراندم اعلام‌شده توسط محمدرضا شاه پهلوی بود.
محمدرضا شاه پهلوی برای تثبیت قدرت خود در ایران، به خواسته آمریکا در سال ۱۳۴۱ هجری شمسی و به بهانه ایجاد اصلاحاتی با هدف تحول در ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران، موادی در شش بند به رفراندم گذاشت که به انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم معروف شد. این رفراندم با مخالفت شدید امام خمینی و برخی از علما روبرو شد. امام با سخنرانی‌ها و اعلامیه علما و مردم را از اشکالات آن آگاه نمود.
سرانجام در ۶ بهمن ۱۳۴۱ رفراندوم انقلاب سفید شاه با تمام مخالفت‌ها، تظاهرات و تحریم‌ها، با حضور نیروهای نظامی و انتظامی انجام شد.



"کندی" از حزب دموکرات در سال ۱۳۴۰ به ریاست‌ جمهوری آمریکا انتخاب شده بود. وی قصد داشت در کشورهای دوست آمریکا که در آنها دیکتاتوری، حاکم بود، اصلاحاتی انجام دهد. به همین منظور، علی امینی، سفیر سابق ایران در آمریکا با دستور کندی به جای شریف‌ امامی به نخست‌وزیری منصوب شد، تا اصلاحات مورد نظر آمریکا را انجام دهد،
[۱] کدی، نیکی‌آر، ریشه‌های انقلاب ایران، ص۳۳۸.
اما بعدها شاه که افزایش قدرت و نفوذ امینی و حمایت آمریکا از او را به ضرر خود می‌دید، تصمیم گرفت خود، نقش امینی را برای آمریکا بازی کند، به همین دلیل در فروردین ۱۳۴۱ طی مسافرتی به آمریکا، نظرشان را به سوی خود جلب کرد و انقلاب سفید در همین مسافرت طراحی شد.
[۲] مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۲۵۳.

شاه در ظاهر، تامین رفاه اجتماعی را یکی از هدف‌های اصلی خود اعلام و چنین وانمود کرد که رژیمش برای مردم ایران، فرهنگ، بهداشت، رفاه و امنیت به ارمغان آورده است.
[۳] سولیوان، ویلیام و رپارسونز، آنتونی، خاطرات دوسفید، اسراری از سقوط شاه و نقش آمریکا و انگلیس در انقلاب اسلامی، ص۳۱۳.



پس از وقایعی که در پاییز سال ۱۳۴۱ به وقوع پیوست، شاه با تجربه‌ای که از جریان تصویبنامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی به دست آورد، چنین پنداشت که اگر شخصاً اجرای رفرم‌هایی را که آمریکا در ایران دنبال می‌کند، بر عهده گیرد با مخالفت ریشه‌ای و همه جانبه مقامات روحانی و شخصیت‌های مذهبی روبه‌رو نمی‌شود و اصولاً کسی را توان آن نیست که در برابر او بایستد و به مخالفت برخیزد. از این‌رو، بر آن شد طبق تعهدی که به سردمداران کاخ سفید سپرده بود به صحنه آید و به اجرای رفرم امریکایی «انقلاب سفید» دست بزند و عقب‌نشینی دولت در جریان تصویبنامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را با سلب آزادی، استقرار حکومت پلیسی، ایجاد جو خفقان و شکستن قلم‌ها و بریدن زبان‌ها جبران کند. از این‌رو در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۴۱ خورشیدی بدین‌گونه وارد عمل شد:
«... اصولی که من به عنوان پادشاه مملکت و رئیس قوای سه‌گانه به آرای عمومی می‌گذارم و بدون واسطه و مستقیماً رای ملت ایران را در استقرار آن تقاضا می‌کنم به شرح زیر است:
۱. الغای رژیم ارباب ـ رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی ایران بر اساس لایحه اصلاحی قانون اصلاحات ارضی مصوب ۱۹ دی ماه ۱۳۴۰ و ملحقات آن؛
۲. تصویب لایحه قانون ملی کردن جنگل‌ها در سراسر کشور؛
۳. تصویب لایحه قانون فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی؛
۴. تصویب لایحه قانون سهیم کردن کارگران در منافع کارگاه‌های تولیدی و صنعتی؛
۵. لایحه اصلاحی قانون انتخابات؛
۶. لایحه ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری.»
به دنبال اعلام رفراندوم از طرف شاه، مطبوعات و خبرگزاری‌های غربی، بی‌درنگ و یک‌دست و یک‌زبان به یاری او شتافتند و با غیب‌گویی مبنی بر اینکه: «ملت با اکثریت عظیمی در تصویب ملی به ندای شاهنشاه پاسخ مثبت خواهد داد.» در حقیقت، غربی بودن لوایح مورد پیشنهاد شاه را روشن کردند.


با اعلام رفراندوم از طرف شاه، امام به خوبی دریافت که چه نقشه‌های خطرناک و توطئه‌های خانمان‌سوزی علیه ملت ستمدیده و محروم ایران در دست اجرا قرار دارد، از این‌رو سخت نگران شد و برای رویارویی با آن، بی‌درنگ با علما و مقامات برجسته روحانی به گفتگو نشست و درباره لوایح ششگانه مورد پیشنهادی شاه، با آنان به رایزنی پرداخت، نکات مبهم و سربسته این لوایح را شکافت، اغراض و نقشه‌های شاه را از طرح آن یادآور شد و خطراتی را که در آتیه از ناحیه این توطئه استعماری متوجه اساس اسلام و جامعه اسلامی ایران می‌باشد، خاطرنشان کرد و لزوم مقابله و مبارزه فوری با آن را یادآور شد، لیکن از آنجا که برخی از مقامات روحانی از اوضاع سیاسی و جریانات پشت پرده بی‌خبر و از شم سیاسی بی‌بهره بودند، نمی‌توانستند حقایق و واقعیات را به دست آورند و تصمیم قاطعی اتخاذ کنند. از این‌رو، جلسات و نشست‌های پی‌درپی که از طرف مقامات برجسته روحانی تشکیل می‌شد، بدون نتیجه پایان می‌یافت و حالت تردید و ندانم کاری بعضی‌ها جلوی پیشرفت کار را می‌گرفت، تا بالاخره قرار شد که نماینده‌ای از رژیم بخواهند و غرض و انگیزه شاه را از طرح این رفرم جویا شوند و نظریات علمای قم را نیز ابلاغ کنند.


یکی از مقامات دولتی به نام بهبودی بنا به درخواست علمای قم، در روز ۱۳۴۱/۱۰/۲۸ روانه این شهر شد و بی‌درنگ با مقامات روحانی و علمای قم به گفتگو نشست و چند باری نیز بین تهران و قم رفت‌وآمد کرد و نظریات و پیشنهادات مقامات روحانی قم را به رژیم و پاسخ‌ها و دروغ بافی‌های رژیم را به آنان رسانید، لیکن نتیجه‌ای از آن به دست نیامد و نکات مبهمی که در لوایح ششگانه وجود داشت برای علمای قم روشن نشد و جواب‌های ضدونقیض رژیم، مساله را پیچیده‌تر کرد. سرلشکر پاک روان رئیس ساواک نیز در تاریخ ۱۳۴۱/۱۱/۰۱ به قم شتافت و کوشید علما از جمله امام را با رفرم «انقلاب سفید» همراه سازد، لیکن کامیاب نشد.


امام خمینی رشته سخن را به دست گرفت و در مقام آگاهاهی بخشی و روشن کردن مقامات روحانی که ناآگاهانه به کاری دست نزنند و ناروا دست نکشند، مطالبی به مضامین زیر اظهار کرد:
«آقایان توجه داشته باشند که با وضعی که پیش آمده، آینده تاریک، و مسئولیت ما سنگین و دشوار می‌باشد. حوادثی که اکنون در جریان است، اساس اسلام را به خطر نابودی تهدید می‌کند. توطئه حساب شده‌ای علیه اسلام و ملت اسلام و استقلال ایران تنظیم شده است. باید توجه داشت که این حادثه را نمی‌توان با غائله «تصویبنامه» مقایسه کرد و به همان ملاک، نسبت به این ماجرا برخورد نمود. آن غائله به حسب ظاهر به دولت مربوط می‌شد، طرف حساب ما دولت بود، شکست نیز به پای دولت محسوب گردید و شکست یک دولت و حتی سقوط دولتی در یک حکومت چندان اهمیت ندارد، اساس رژیم را بر باد نمی‌دهد و حتی گاهی برای تحکیم رژیم و حفظ آن از خطر، به سقوط دولت مبادرت می‌شود، لکن در اینجا آنکه روبه‌روی ما قرار دارد و طرف خطاب و حساب ما می‌باشد، شخص شاه است که در مرز مرگ و زندگی قرار گرفته و چنانکه خود اظهار داشته، عقب‌نشینی او در این مورد به قیمت سقوط و نابودی او تمام خواهد شد. بنابراین او مامور است که این برنامه را به هر قیمتی است به مرحله اجرا بگذارد و نه تنها عقب‌نشینی نمی‌کند و دست از کار نمی‌کشد، بلکه با تمام قدرت و با کمال درندگی با هرگونه مخالفتی مقابله خواهد کرد. بنابراین نباید مثل غائله گذشته عقب‌نشینی دستگاه را انتظار داشت و در عین حال، مخالفت و مبارزه با آن از وظایف حتمیه و ضروریه ما می‌باشد، زیرا خطری که اکنون عموم مردم را تهدید می‌کند بزرگتر از آن است که بتوان از آن چشم پوشید و در قبال آن بی‌تفاوت ماند. دستگاه حاکمه برای اغوا و اغفال ملت دام وسیعی گسترده و به یک سلسله اعمال ظاهر فریب و گمراه‌کننده دست زده است، و ما اگر در مقابل به بیدار کردن و متوجه ساختن توده مردم اقدام نکنیم و از افتادن آنها به دام استعماری که برای آنان گسترده‌اند جلوگیری ننماییم، ملت اسلام در معرض فنا و نیستی قرار خواهد گرفت، فریب خواهد خورد و منحرف خواهد شد و در آن صورت علمای اسلام و جامعه روحانیت، علاوه بر آنکه خواه ناخواه خود نیز راه نیستی و نابودی را خواهند پیمود و خدای نخواسته از میان خواهند رفت، پیش خداوند تبارک و تعالی نیز مسئول و مؤاخذ خواهند بود که چاه را دیده و نابینایان را از افتادن در آن برحذر نداشته‌اند. ما اگر بتوانیم در مقابل این دسیسه و توطئه‌های شاه، فقط مردم را بیدار و آگاه سازیم و نگذاریم که گول بخورند و تحت تاثیر برنامه فریبنده او قرار بگیرند، حتماً او را با شکست مواجه خواهیم ساخت و درمانده خواهیم کرد. ما که نمی‌خواهیم به جنگ توپ و تانک برویم که می‌گویید از ما ساخته نیست، چه کار می‌توانیم بکنیم و مشت با درفش مناسبت ندارد. بزرگترین کاری که از ما ساخته است بیدار کردن و متوجه ساختن مردم است. آن وقت خواهید دید که دارای چه نیروی عظیمی خواهیم بود که زوال‌ناپذیر است و توپ و تانک هم حریف آن نمی‌شود. در عین حال چنانکه گفتم، راه دشوار و خطرناکی در پیش داریم و آنها که وظیفه خود را مقابله می‌دانند باید جوانب امور را بسنجند، عواقب امور را ملاحظه کنند و ببینند که در برابر شداید و مصایبی که ممکن است در این راه به آنان وارد آید تا چه درجه تاب مقاومت و استقامت دارند...»
یکی از علما که در مجلس حضور داشت زیر لب غرید که: «آقای خمینی مثل اینکه این‌بار خیلی وحشت کرده و جرات رفتن به میدان مبارزه را ندارد»!
او که از دوراندیشی و ژرف‌بینی امام محروم بود، حق داشت که از بیانات او چنین برداشتی بکند، لیکن ماجراهایی که پس از آغاز نهضت روی داد، اهمیت گفته‌های امام خمینی را به خوبی روشن کرد. ورود بعضی از مقامات روحانی به مبارزه و آنگاه عقب‌نشینی ناگهانی آنان، ضربه مهیبی بر پیکر این نهضت نواخت و شکاف عمیقی در صف واحد و متشکل مجاهدان اسلام ایجاد کرد. اگر صلابت، استقامت، فداکاری و نقش رهبری داهیانه و هوشیارانه امام نبود، با عقب‌نشینی بعضی از مقامات روحانی که قهراً نومیدی و سرخوردگی جامعه اسلامی را به همراه داشت، رژیم شاه می‌توانست به آرزوی دیرینه خود ـ که همانا تحت سلطه قرار دادن جامعه روحانیت است ـ برسد و استقلال هزار ساله شیعه را بر باد دهد، لیکن نقش سازنده امام، روحانیت و جامعه اسلامی را از این ورطه خطرناک رهانید.


به دنبال سخنان امام خمینی و تبادل نظرها، سرانجام بنابر آن شد که طی اعلامیه‌هایی مخالفت خود را با «رفراندوم شاه» صریحاً اعلام کنند، و از مردم بخواهند که از شرکت در آن خودداری ورزند و از هر راه ممکن با آن به مخالفت برخیزند. از این‌رو، امام در روز ۱۳۴۱/۱۰/۳۰ در جمع شماری از اهالی قم که برای کسب تکلیف نزد او آمده بودند اظهار داشت:
«... من از این اجتماع و اهتمام شما تشکر می‌کنم. ان‌شاءاللّه موفق و مؤید باشید. آقای بهبودی که به قم آمده بود من مضرات و اشکالات این رفراندوم را برای دین و استقلال مملکت و همچنین رژیم سلطنت به او گفتم.
این آقای ارسنجانی که پشت این کار را گرفته به دو دلیل توده‌ای است: یکی در زمان غائله آذربایجان و دیگر در مجلس (هنگام بررسی اعتبارنامه او) معلوم شد که کمونیست و مرد خیانتکاری است و گویا دیشب گفته است علما با این رفراندوم موافقند. من می‌گویم خاک بر سر آن عالمی که با این رفراندوم موافق باشد. آقای ارسنجانی از راه قبلی (تصویبنامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی) می‌خواست نقشه‌های خود را عملی کند، نشد؛ حالا از این راه وارد شده است. گفته است که قانون پنجاه سال قبل به درد نمی‌خورد. او می‌خواهد قانونی بیاورد که ریشه اسلام و استقلال مملکت را بر باد بدهد، اما مطمئن باشد که نمی‌تواند. شما وظیفه‌ای که دارید این است که با این رفراندوم همراهی نکنید، به دیگران هم برسانید که گول نخورند. البته بایستی نظم و آرامش را کاملاً حفظ کنید تا خون از دماغ کسی نیاید و جریان شیراز که یک نفر را کشتند، نشود و مرده مصنوعی را به گردن شما نیندازند. گویا بنا دارند در قم یا تهران چنین بساطی به راه بیندازند و آن جریان شیراز را تکرار کنند. حواستان کاملاً جمع باشد...» (سخنرانی امام در اجتماع اهالی قم را تا آنجا که به یاد داشتم آوردم. شهربانی قم نیز نزدیک به همین مضامین را گزارش کرده است.)


امام خمینی به دنبال سخنرانی در رد رفراندوم، اعلامیه‌ای نیز در رد رفراندوم شاه صادر کرد. متن آن در پی می‌آید:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
هر چند میل نداشتم مطلب به اظهار نظر برسد، لهذا مصالح و مفاسد را به وسیله آقای بهبودی به اعلی حضرت تذکر دادم و انجام وظیفه نمودم و مقبول واقع نشد. اینک باید به تکلیف شرعی عمل کنم. به نظر اینجانب این رفراندوم که به لحاظ رفع برخی اشکالات به اسم «تصویب ملی» خوانده شده، رای جامعه روحانیت اسلام و اکثریت قاطع ملت است در صورتی که تهدید و تطمیع در کار نباشد و ملت بفهمد که چه می‌کند. اینجانب عجالتاً از بعضی جنبه‌های شرعی آنکه اساساً رفراندوم یا تصویب ملی در قبال اسلام ارزشی ندارد و از بعضی اشکالات اساسی و قانونی آن برای مصالحی صرف نظر می‌کنم.

۷.۱ - اشکالات رفراندوم

فقط به پاره‌ای اشکالات اشاره می‌نمایم:
۱ـ در قوانین ایران رفراندوم پیش‌بینی نشده و تاکنون سابقه نداشته جز یک مرتبه، آن هم از طرف مقاماتی غیرقانونی اعلام شد و به جرم شرکت در آن جمعی گرفتار شدند و از بعضی حقوق اجتماعی محروم گردیدند. معلوم نیست چرا آن وقت این عمل «غیرقانونی» بود و امروز قانونی است! ؟
۲ـ معلوم نیست چه مقامی صلاحیت دارد رفراندوم نماید و این امری است که باید قانون معین کند.
۳ـ در ممالکی که رفراندوم قانونی است باید به قدری به ملت مهلت داده شود که یک یک مواد آن مورد نظر و بحث قرار گیرد و در جراید و وسایل تبلیغاتی، آرای موافق و مخالف منعکس شود و به مردم برسد نه آنکه به طور مبهم با چند روز فاصله بدون اطلاع ملت اجرا شود.
۴ـ رای‌دهندگان باید معلوماتشان به‌اندازه‌ای باشد که بفهمند به چه رای می‌دهند؛ بنابراین اکثریت قاطع، حق رای‌دادن در این مورد را ندارند و فقط بعضی اهالی شهرستان‌ها که قوه تشخیص دارند صلاحیت رای‌دادن در مواد ششگانه را دارند که آنان هم بی‌چون و چرا مخالف هستند.
۵ـ باید رای‌دادن در محیط آزاد باشد و بدون هیچ‌گونه فشار و زور و تهدید و تطمیع انجام شود و در ایران این امر عملی نیست و اکثریت مردم را سازمان‌های دولتی در تمام نقاط و اطراف کشور ارعاب کرده و در فشار و مضیقه قرار داده و می‌دهند.

۷.۲ - علت رفراندوم

اساساً پیش آوردن رفراندوم برای آن است که تخلفات قانونی قابل تعقیب، که ناچار مقامات مسئول گرفتار آن می‌شوند لوث شود و کسانی که در مقابل قانون و ملت مسئول هستند، اعلی حضرت را اغفال کرده‌اند که به نفع آنان این عمل را انجام دهند. اینان اگر برای ملت می‌خواهند کاری انجام دهند چرا به برنامه اسلام و کارشناسان اسلامی رجوع نکرده و نمی‌کنند تا با اجرای آن برای همه طبقات، زندگی مرفه تامین شود و در دنیا و در آخرت سعادتمند باشند. چرا صندوق تعاونی درست می‌کنند؟ که حاصل دسترنج زارع را ببرند. با تاسیس این‌چنین صندوق تعاونی بازار ایران بکلی از دست می‌رود و بازرگانان و کشاورزان به خاک سیاه می‌نشینند و در نتیجه سایر طبقات نیز به همین روز مبتلا می‌شوند.
اگر ملت ایران تسلیم احکام اسلام شوند و از دولت‌ها بخواهند برنامه مالی اسلام را با نظر علمای اسلام اجرا کنند، تمام ملت در رفاه و آسایش زندگی خواهند کرد.

۷.۳ - احساس خطر روحانیون

مقامات روحانی برای قرآن و مذهب احساس خطر می‌کنند. به نظر می‌رسد این رفراندوم اجباری، مقدمه برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است. علمای اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی برای اسلام و قرآن و مملکت احساس خطر کرده‌اند و به نظر می‌رسد که همان معانی را دشمنان اسلام می‌خواهند به دست جمعی مردم ساده دل اغفال شده اجرا کنند. علمای اسلام وظیفه دارند هر وقت برای اسلام و قرآن احساس خطر کردند، به مردم مسلم گوشزد کنند تا در پیشگاه خداوند متعال مسئول نباشند.
از خداوند متعال حفظ قرآن مجید و استقلال مملکت را خواهانیم.
روح‌اللّه الموسوی الخمینی


با رد رفراندم، رویارویی امام خمینی بر ضد شاه و رژیم پادشاهی آغاز شد و نهضت کاخ برانداز او اوج گرفت. بامداد روز سه شنبه دوم بهمن ماه ۱۳۴۱ اعلامیه امام در مخالفت با رفراندوم شاه، یکباره در تهران و بسیاری از شهرها و شهرستان‌ها پخش شد. و اولین ضربه را مستقیماً بر پایه پوسیده رژیم شاه وارد کرد.
شاه چنین واکنش صریح و قاطعی را هرگز از امام باور نداشت. او خیال می‌کرد که با این «ژست» انقلابی می‌تواند ملت ایران بویژه طبقه کارگر و دهقان را بفریبد، احساسات و عواطف آنان را به نفع خود تحریک کند، خود را «وجیه المله» سازد، القاب قهرمان ملی، ناجی ایران، نگهبان منافع طبقه کارگر و دهقان، پیامبر صلح و آزادی و... از مردم ایران بگیرد، لیکن با موضع‌گیری قاطعانه و افشاگرانه امام علیه «رفراندوم»، کاخ آمال یکباره بر سر شاه فرو ریخت و خواب‌های طلایی او تعبیری ناخوشایند یافت. او به خوبی دریافت که با مخالفت رسمی مقامات برجسته روحانی با «رفراندوم» و «لوایح ششگانه» دیگر فریب و اغفال توده‌ها امکانپذیر نیست و جامعه روحانیت با نفوذ سرشاری که در میان توده‌های محروم و روستانشینان کشور دارد، نمی‌گذارد کارشان عملی شود. او به جای تسلیم و دست کشیدن از توطئه‌های خانمان‌سوز علیه مردم محروم و زحمتکش ایران، کوشید که با تبلیغات عوام‌فریبانه و هوچی‌گری‌ها، مردم را نسبت به روحانیت بدبین کند، مقامات روحانی و علمای اسلام را با اتهامات گوناگون در اجتماع ساقط کند و میان آنان و توده‌ها جدایی و شکاف پدید آورد، لیکن در عمل دریافت که کوشش او چقدر مذبوحانه است و با این ترفندها هرگز نمی‌تواند طرفی بربندد.


بعد از بیانیه و اعلامیه امام خمینی اتفاقاتی روی داد که از قرار زیر است.

۹.۱ - مخالفت علما با اقدام رژیم

اعلامیه امام خمینی به سرعت در تهران و شهرستان‌ها پخش شد و مردم و روحانیان تظاهرات کردند.
[۵] مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۱۴.

موضع برخی از علما در مقابل اقدام رژیم، موضعی روشن و مشخص بود. آنان مخالفت خود را به وضوح اعلام می‌کردند. آیت‌الله حکیم در پاسخ به سؤالی درباره اصلاحات ارضی، اعلام داشت: «شک و تردیدی در حرمت اغتصابِ املاک مردم نیست.»
[۶] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۵.
[۷] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۶.


۹.۲ - برخورد امنیتی رژیم با مخالفان

روحانیان تهران عصر ۴ بهمن در منزل آیت‌الله غروری اجتماع کردند تا تصمیم جدیدی در مقابله با رفراندوم بگیرند. ماموران ساواک هنگامِ مذاکره، به منزل هجوم آوردند و هر کس را که توانستند به زندان فرستادند. این عمل، بیش از پیش، چهره‌ انقلاب سفید را نمودار ساخت.
در همین روز، قوای انتظامی به دانشگاه تهران هم حمله کردند تا تظاهرات دانشجویان علیه این رفراندوم را متوقف کند. ساواک هم بیکار نبود. این سازمان، مقاله‌ای خبری به روزنامه‌های عصر داد و اجتماع مردم و روحانیان و تعطیل بازار را به آن دلیل دانست که موقوفات، مشمول اصلاحات ارضی می‌شود و اضافه کرد که عده‌ای از کارگران و کشاورزان اطراف تهران و فرهنگیان به مقام‌های رسمی مراجعه و تقاضا کرده‌اند اجازه داده شود شخصاً با مخالفان مقابله کنند؛ ولی مقامات انتظامی به ایشان اطلاع داده‌اند که حفظ نظم بر عهده دولت است.
[۸] مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۱۴.
[۹] مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۱۵.


۹.۳ - تلاش مزدورانه شاه

شاه کوشید با مسافرت نمایشی خود به قم، نظر مردم و علما را جذب کند، اما با خیابان‌های خالی شهر روبه‌رو شد که این وضعیت بر خشم او از مردم و علمای قم افزود. او در سخنرانی‌اش سعی کرد علما را وابسته به جمال عبدالناصر معرفی کند و ذهن‌ها را به خارج از مرزها سوق دهد. سرانجام در ۶ بهمن ۱۳۴۱ رفراندوم انقلاب سفید شاه با تمام مخالفت‌ها، تظاهرات و تحریم‌ها، با حضور نیروهای نظامی و انتظامی انجام شد.
[۱۰] افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ (از کودتا تا انقلاب)، ص۳۴۰-۳۴۳.


۹.۴ - برخورد با مخالفان رژیم

کسانی چون کندی، بی‌درنگ، بعد از اعلام نتایج جعلی رفراندوم ـ که از پیروزی طرح شاه حکایت داشت ـ برایش پیام‌های تبریک فرستادند.
[۱۱] افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ، (از کودتا تا انقلاب)، ص۳۴۴.

پس از اعلام نتایج و پیام تشویق‌آمیز کندی، سرکوب حرکت‌های مخالف با شدت بیشتری از سرگرفته شد و صدها نفر از روحانیان، بازاریان و طرفداران جبهه ملی، دستگیر و بازداشت شدند.
[۱۲] امینی، علیرضا، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، ص۲۷۲.



ضرورت اصلاحات در ایران از مدت‌ها پیش احساس می‌شد، اما این اصلاحات تنها برای جلوگیری از انفجارهای اجتماعی نبود، بلکه برای کشورهای صنعتی - به‌ویژه آمریکا نیز بایستی یک بازار مصرف ایجاد می‌شد، بنابراین برای رژیم شاه و آمریکا انقلاب سفید ایران دو ضرورت در برداشت: نخست، ضرورت سیاسی - اجتماعی از نظر وضع داخلی ایران و دوم ضرورت اقتصادی برای خود آمریکا.
[۱۳] کیانوری، نورالدین، خاطرات کیانوری، ص۴۰۸.



طرح اصلاحات، منشا و خاستگاه خارجی داشت. نتیجه آن کاهشِ سطح تولید کشاورزی جهان سوم و نیاز به واردات محصولات کشاورزی از کشورهای دیگر به‌ویژه ایالات متحده بود. این فرایند نه تنها به تخریب ساختار اقتصاد داخلی کشورهای جهان سوم می‌انجامید، بلکه وابستگی این کشورها به آمریکا را در همه ابعاد تشدید می‌کرد.
[۱۴] مصور رحمانی، غلامرضا، کهنه سرباز، ج۲، ص۲۲۵.



طرح اصلاحات، هنگامی ارائه شد که جهان، شاهد رشد انقلابات و جنبش‌های مردمی بود. قیام جمال عبدالناصر، انقلاب کوبا، انقلاب مردم الجزایر و ویتنام و... دولت‌های وابسته به آمریکا برای جلب نظر مردم و تقویت رژیم خویش با تشویق آمریکا به چنین اصلاحاتی روی آوردند تا اوضاع را تحت کنترل خود بگیرند.
[۱۵] خلجی، عباس، اصلاحات آمریکا، ۱۳۳۹-۱۳۴۲ و قیام ۱۵ خرداد، تهران، ص۱۳۸.



شاه در ظاهر، تامین رفاه اجتماعی را یکی از هدف‌های اصلی خود اعلام، و وانمود کرد که رژیم او برای مردم ایران، فرهنگ، بهداشت، رفاه و امنیت به ارمغان آورده است.
[۱۶] سولیوان، ویلیام و پارسوتر، آنتونی، خاطرات دو سفیر، اسراری از سقوط شاه و نقش آمریکا و انگلیس در انقلاب اسلامی، ص۳۱۳.

به این ترتیب با تغییر پایگاه طبقاتی شاه و ایجاد طبقه سرمایه‌دار وابسته صنعتی و قشر متوسط شهری و کشانیدن سرمایه‌داری به روستاها از طریق نابودی طبقه محافظه‌کار و سنتی زمین‌دار، قدرت شخصی و استبدادی شاه کاملاً تقویت، تحکیم و تثبیت می‌شد.
[۱۷] خلجی، عباس، اصلاحات آمریکا، ۱۳۳۹-۱۳۴۲ و قیام ۱۵ خرداد، تهران، ص۱۴۴.



برندگان واقعی انقلاب سفید، نه کارگران و روستاییان و نه توده کارکنان دولت، بلکه کارفرمایان بلند پایه اداری، زمین‌داران، زمین‌خواران، پیمانکاران و کارخانه‌داران معینی بودند که ثروت‌های کلانی به چنگ آوردند.
اصول ظاهری انقلاب سفید و نیات باطنی آنها، نه تنها نیازها و انتظارات آنها را برآورده نساخت، بلکه نتایج این برنامه اوضاع اقتصادی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آنها را نیز وخیم‌تر کرد
[۱۸] سوداگر، محمدرضا، رشد روابط سرمایه‌داری در ایران، ص۱۶۹-۱۷۸.
و اسبابِ خیزش سیاسی- اجتماعی مردم ایران را فراهم آورد. گسترش امواج مخالفت و مبارزه مردم به رهبری روحانیت به‌ویژه شخص امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) و وقوع قیام ۱۵ خرداد ۴۲ پیامد عینی و مهمّ آن ماجراست، بنابراین انقلاب سفید برای رژیم شاه یک شکست محسوب می‌شود، زیرا رژیم وی به اهداف خود نرسید. در مقابل، نیروهای مخالف شاه با استفاده از فرصت، مرحله جدیدی از مبارزه علیه خاندان پهلوی را آغاز کردند که در نهایت به پیروزی منجر شد.
[۱۹] خلجی، عباس، اصلاحات آمریکا، ۱۳۳۹-۱۳۴۲ و قیام ۱۵ خرداد، ص۱۶۲.



(۱) کدی، نیکی‌آر، ریشه‌های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، انتشارات قلم، ۱۳۶۹ ش.
(۲) مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۲ش، چاپ دوم.
(۳) سولیوان، ویلیام و رپارسونز، آنتونی، خاطرات دوسفید، اسراری از سقوط شاه و نقش آمریکا و انگلیس در انقلاب اسلامی، ترجمه محمود طلوعی، تهران، انتشارات علم، ۱۳۷۲ش.
(۴) خمینی، روح‌الله، صحیفه امام.
(۵) مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۶) افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ (از کودتا تا انقلاب)، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۶۴ش، چاپ اول.
(۷) امینی، علیرضا، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، تهران، صدای معاصر، ۱۳۸۱ش، چاپ اول.
(۸) کیانوری، نورالدین، خاطرات کیانوری، به کوشش موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه، انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۹) مصور رحمانی، غلامرضا، کهنه سرباز، موسسه خدماتی فرهنگی رسا، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۱۰) سوداگر، محمدرضا، رشد روابط سرمایه‌داری در ایران، تهران، انتشارات شعله‌اندیشه، ۱۳۶۹ش.
(۱۱) خلجی، عباس، اصلاحات آمریکا، ۱۳۳۹-۱۳۴۲ و قیام ۱۵ خرداد، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱ش، چاپ اول.


۱. کدی، نیکی‌آر، ریشه‌های انقلاب ایران، ص۳۳۸.
۲. مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۲۵۳.
۳. سولیوان، ویلیام و رپارسونز، آنتونی، خاطرات دوسفید، اسراری از سقوط شاه و نقش آمریکا و انگلیس در انقلاب اسلامی، ص۳۱۳.
۴. خمینی، روح‌اللّه، صحیفه امام، ج‌۱، ص۱۳۵-۱۳۷.    
۵. مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۱۴.
۶. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۵.
۷. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۶.
۸. مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۱۴.
۹. مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۱۵.
۱۰. افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ (از کودتا تا انقلاب)، ص۳۴۰-۳۴۳.
۱۱. افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ، (از کودتا تا انقلاب)، ص۳۴۴.
۱۲. امینی، علیرضا، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، ص۲۷۲.
۱۳. کیانوری، نورالدین، خاطرات کیانوری، ص۴۰۸.
۱۴. مصور رحمانی، غلامرضا، کهنه سرباز، ج۲، ص۲۲۵.
۱۵. خلجی، عباس، اصلاحات آمریکا، ۱۳۳۹-۱۳۴۲ و قیام ۱۵ خرداد، تهران، ص۱۳۸.
۱۶. سولیوان، ویلیام و پارسوتر، آنتونی، خاطرات دو سفیر، اسراری از سقوط شاه و نقش آمریکا و انگلیس در انقلاب اسلامی، ص۳۱۳.
۱۷. خلجی، عباس، اصلاحات آمریکا، ۱۳۳۹-۱۳۴۲ و قیام ۱۵ خرداد، تهران، ص۱۴۴.
۱۸. سوداگر، محمدرضا، رشد روابط سرمایه‌داری در ایران، ص۱۶۹-۱۷۸.
۱۹. خلجی، عباس، اصلاحات آمریکا، ۱۳۳۹-۱۳۴۲ و قیام ۱۵ خرداد، ص۱۶۲.



سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی، دفتر اول، موسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۶، ص۲۴۹- ۲۶۲.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «انقلاب سفید»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۷/۲۴.    






جعبه ابزار