تجسم اعمال (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از مسائلی که از
قرآن کریم و
روایات ائمه معصومین علیه السّلام استنباط میشود تجسم اعمال است.
یکی از مسائلی که از قرآن کریم و روایات ائمه معصومین علیه السّلام استنباط میشود تجسم اعمال است.
یعنی: در آن روز علاوه بر این که
انسان باقی و جاوید میماند؛
اعمال و
کردار انسان نیز در برابر او حاضر میگردد و از بین نمیرود و انسان تمام اعمال خوب و بد خود را به صورت مصوّر و مجسّم مشاهده مینماید.
مسئله تجسم اعمال یکی از آرایی است که در موضوع نسبت اعمال و جزا در آخرت ارائه شده است.اندیشمندان درباره این نسبت دیدگاههای مختلفی ارائه کردهاند:
۱- انشای حقایق ثواب و عقاب: شخص با بهدستآوردن
ملکات و
عقاید میتواند صورتهای نیکو یا زشت را در آخرت ایجاد کند،
امام خمینی این نظر را میپذیرد لکن معتقد است نمیتوان از آیات و روایات انحصار جزا در این نظر را برداشت کرد.
۲- استحقاق جزای عمل: شخص با انجام آنچه خداوند به آن یا ترک آن فرمان داده، مستحق پاداش میشود امام خمینی این نظر را نمیپذیرد و معتقد است کسی که حقتعالی را بشناسد و به رابطه میان خداوند و خلق توجه کند، نمیتواند باتوجهبه اینکه قوای بنده و اعضای او از حق است و بنده از
نعمتهای خداوند در راه اطاعت بهره برده است، خود را مستحق پاداش بداند.
۳- نسبت عینیت و تجسم صور اعمال: امام خمینی جزا در آخرت را نظیر جزاهای مقرر در نظام بشری و عالم طبیعت نمیداند، بلکه چگونگی ارتباط جزا با عمل را از سنخ عینیت میشمارد
به این معنا که عین اعمالی که انسان انجام میدهد به او میرسد ایشان با استناد به بعضی آیات نظیر
(یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ اَشْتَاتًا لِّیُرَوْا اَعْمَالَهُمْ فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ) خود عمل را جزا معرفی میکند، نه اینکه جزا با عمل مغایرت داشته باشد؛ ازاینرو عین تمام اعمال و عقاید و اخلاق در آنجا منعکس میشود
در حقیقت ظهور اعمال و صورت مناسب با آن عالم، از قبیل
تمثل ملکوتی عمل است، و آنچه در دنیا انجام گرفته، چه خوب چه بد صورت ملکوتی دارد که در آخرت هویدا میشود. در واقع فاعل، نفس عمل خود را بهصورت حقیقی و ملکوتی مییابد.
عمل یک امر عرضی و حرکت است که در آن روز به
ذات و
جوهر تبدیل میگردد. لذا، این سؤال پیش میآید که چگونه ممکن است یک امر عرضی تبدیل به ماده و جسم و جوهر گردد؟
و آیا ممکن است «
عمل » باقی بماند با وجود این که بعد از انجام محو و نابود میگردد؟
لذا بعضی از
مفسرین منکر تجسم اعمال شدهاند و گفتهاند: امکان ندارد که عوارض چه در این
دنیا و چه در سرای
آخرت تبدیل به جوهر شوند.
آنان مسائل این جهان را با جهان آخرت مقایسه میکنند و به چنین نتیجهای دست مییابند و ظاهر آن را نیز به
تاویل میبرند و میگویند:
مراد از تجسم و حضور اعمال، حضور و مشاهده
جزای عمل است.
ولی آنچه ظواهر آیه دلالت بر مطلبی بکند، داعی بر تاویل و یا رد آن را نداریم.
گر چه ظاهر آیهای گاهی تاویل برده شود ولی آن در صورتی است که با یک دلیل قطعی برخورد کند.
لذا، ما
عقل را بر
ظواهر کتاب حاکم میدانیم در صورتی که چارهای جز این نداشته باشیم.
اما صرف این که عرض قابل تبدیل به جوهر نیست پس در آخرت اعمال انسان قابل تجسم نیست دلیل قطعی نمیشود.
از جمله سئوالهایی که در این رابطه مطرح است این است که فلسفه
عقوبت چیست؟ یعنی: چرا خداوند انسانها را عقوبت میکند؟
جواب
هدف از عقوبت از سه جهت خارج نیست:
خداوند انسانها را بر تشفی خاطر خود و برای
قصاص ، عقوبت میکند. مثلاً اگر کسی به شخصی سیلی بزند آن هم در مقابل یک سیلی میزند تا دلش خنک شود. چنین چیزی هدف خداوند و فلسفه عقوبت نمیتواند باشد. چون؛ یکی از صفات خداوند «غفور» است و تا آنجایی که ممکن باشد انسانها را مورد
عفو و
بخشش خود قرار میدهد. و این با تشفی خاطر و انتقام سازگاری ندارد.
هدف دوم این است که آن شخص
گناهکار دوباره مرتکب
گناه نشود. این هدف در دنیا ممکن است. مثلاً شخصی که
شرب خمر کرده، هشتاد
تازیانه به او میزنند تا دیگر شرب
خمر نکند. ولی در آخرت که همه چیز تمام شده چنین هدفی غیر ممکن است. بنابراین، این هم علت برای عقوبت در آخرت نمیتواند باشد.
هدف سومی که میتوانیم برای فلسفه عقوبت بیان کنیم
عبرت دیگران است. یعنی: بگوییم خداوند انسانها را برای عبرت دیگران عقاب میکند. این هدف هم مثل مورد دوم در این دنیا ممکن است اما در آخرت امکان پذیر نیست. بنابراین؛
عقاب در آخرت نه برای تشفی خاطر و انتقام است و نه برای عدم تکرار معصیت و نه برای عبرت دیگران. در این میان مسئله تجسم اعمال روشن میشود. یعنی: عقوبت در آخرت اثر ذاتی و مستقیم عمل در دنیا است و یک امر قراردادی نیست. مثلاً دکتر به
مریض میگوید: اگر انار ترش بخوری به مرض کذایی مبتلا میشوید. و شما از دستور دکتر سرپیچی بکنید و انار ترش را مصرف نمایید و مبتلا به بیماری بشوید که دکتر گفته بود. این بیماری یک نوع عقوبت نیست بلکه اثر ذاتی و اثر مستقیم فعل و عملی است که انجام دادهای. لذا، در آیات قرآن کریم که خداوند به احدی
ظلم و
ستم نمیکند و هر عملی را انسان انجام میدهد از ناحیه خودش است. در
سوره کهف ظلم را از خود نفی میکند و میفرماید: «لا یظلم ربک احداً»«خداوند به احدی ظلم و ستم نمیکند.»
و باز در سوره یس میفرماید: «فالیوم لا تظلم نفس شیئاً.»«امروز به هیچ ذرهای ظلم و ستم نمیشود.»
پس عقاب و
ثواب امر قراردادی نیست بلکه، اثر ذاتی و مستقیم خودِ عمل است. و در واقع تبلور عمل انسان است که در آخرت یا به صورت ثواب و یا به صورت عقاب ظاهر میشود. بله، اگر ما عقاب و ثواب را یک امر قراردادی فرض کنیم آن وقت مجبوریم که برای آن یک
حکمت و فلسفهای قائل شویم. مثلاً بگوییم: آیا عقاب در آخرت برای
تشفی و
انتقام است یا آیا برای عبرت گرفتن است و یا برای عدم تکرار
معصیت میباشد؟ بعضی مثل خواجه در
شرح تجرید و بسیاری از
متکلمین عقاب اخروی را
حکمت الهیه میدانند و آن را برای نظم امور جامعه محسوب میکنند.
آنان میگویند: اگر در جامعه
انذار و
تبشیر نباشد انسانها از مسیر اصلی خود منحرف میشوند. لذا، برای این که انسانها در این جهان دارای یک حرکت سالم و جامعه آنها نیز دارای نظم و انتظام باشد، حکمت اقتضا میکند که وعد و وعید هم باشد. و اگر خداوند به
تبهکاران وعده
عذاب داده باید به وعده خود عمل کند چون در غیر این صورت وعده و وعید اثر مثبت در جامعه نمیگذارد. ولی از نظر ما این نظریه مردود است. چون گفته شد که ثواب و عقاب یک امر قراردادی نیست بلکه، اثر ذاتی و مستقیم اعمال است. علاوه، خداوند باب
مغفرت ،
توبه و
شفاعت را باز گذاشته است تا در
قیامت از تخفیف عذاب برخوردار شوند و این دلیل بر آن است که عمل کردن به وعده برای خداوند حتمی نیست.
ما در اینجا شانزده
آیه را که به مسئله تجسم اعمال اشاره دارند متذکر میشویم:
«یومئذ یصدر الناس اشتاتاً لیروا اعمالهم• فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره• و من یعمل مثقال ذرة شراً یره.»«در آن روز مردم به صورت گروههای مختلف از
قبر خارج میشوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. پس هر کس به اندازه سنگینی ذرهای کار
خیر انجام داده آن را میبیند، و هر کس به اندازه سنگینی ذرهای کار بد انجام داده باشد آن را میبیند.»
منکرین تجسم اعمال، در تاویل آیه گفتهاند: «مراد لیروا جزاء اعمالهم» است.
«یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضراً و ما عملت من سوء تود لو ان بینها و بینه امداً بعیداً.»«روزی که هر کس آنچه را از کار نیک انجام داده حاضر میبیند و دوست دارد میان او آنچه از اعمال بد انجام داده فاصله زمانی زیادی باشد.»
«سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامة.»«به زودی در روز قیامت آنچه را درباره آن بخل ورزیدند همانند طوقی به گردن آنها میافکنند.»
«و وجدوا ما عملوا حاضراً و لا یظلم ربک احداً.»«در آن روز همه اعمال خود را حاضر میبینند و پروردگارت به احدی ظلم نمیکند.»
«انما تجزون ما کنتم تعملون.»«در آن روز تنها به اعمالتان جزا داده میشوید.»
(کلمه «انما»
حصر را میفهماند. یعنی: شما جزا داده میشوید به نفس عملی که انجام دادهاید و عمل شما جزای شما خواهد بود. و نمیگوید: «انما تجزون بما کنتم» خدا شما را مجازات میکند به جهت اعمالی که انجام دادهاید.)
«و اذا الجحیم سعرت• و اذا الجنة ازلفت• علمت نفس ما احضرت»«در آن هنگام که
دوزخ شعله ور گردد و در آن هنگام که
بهشت نزدیک شود، آری در آن موقع هر کس میداند چه چیزی را آماده کرده است.»
«یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتکوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لانفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون.»«در آن روز
طلا و
نقرهای را که جمع آوری کردهاید در
آتش جهنم گداخته کرده و با آن
پیشانی و پهلوها و پشتهایشان را داغ میکنند و به آنها میگویند که این همان چیزی است که برای خود گنجینه ساختید. پس بچشید چیزی را که برای خود اندوختید.»
«فالیوم لا تظلم نفس شیئاً و لا تجزون الا ما کنتم تعملون.»«در آن روز به آنها گفته میشود: امروز به هیچ کس ذرهای ستم نمیشود، و جز آنچه را عمل میکردید جزا داده نمیشوید.»
«و من جاء بالسیئة فکبت وجوههم فی النار هل تجزون الا ما کنتم تعملون.» «کسانی که اعمال بدی انجام دهند، با صورت در آتش افکنده میشوند، آیا جزایی جز آنچه عمل میکردید خواهید داشت؟»
«و لکل درجات مما عملوا و لیوفیهم اعمالهم و هم لا یظلمون.» «برای هر کدام از آنها درجاتی ست بر طبق اعمالی که انجام دادهاند، تا خداوند کارهایشان را بی کم و کاست به آنها تحویل دهد؛ و به آنها هیچ ستمی نخواهد شد.»
«و وفیت کل نفس ما عملت و هو اعلم بما یفعلون.»«و به هر کس آنچه انجام داده است بی کم و کاست داده میشود و خدا نسبت به آنچه انجام میدادند از همه آگاهتر است.»
«و ما تنفقوا من خیر یوف الیکم و انتم لا تظلمون.»«و آنچه از اموال
انفاق میکنید برای خودتان است و هرگز به شما ستم نخواهد شد.»
«ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلماً انما یاکلون فی بطونهم ناراً و سیصلون سعیراً.»«کسانی که اموال
یتیمان را به ظلم و ستم میخورند در حقیقت تنها آتش میخورند و به زودی در شعلههای آتش میسوزند.»
«و بدالهم سیئات ماکسبوا و حاق بهم ما کانوا به یستهزؤن.»«در آن روز اعمال بدی را که انجام دادهاند برای آنها ظاهر میشود و آنچه را که
استهزاء میکردند بر آنها واقع میگردد.»
«و من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخرة اعمی و اضل سبیلاً.»«هر کس در این جهان
نابینا است در عالم آخرت نیز نابینا و گمراه تر خواهد بود.»
«و نحشروهم بوم القیامة علی وجوههم عمیاً و بکماً و صماً.»
«گمراهان را در روز قیامت
کور و
گنگ و
کر محشور خواهیم کرد.»
در جلسات گذشته گفته شد که مسئله تجسم اعمال مورد اتفاق روایات و ظواهر نزدیک به صریح آیات قرآن کریم است.تا به اینجا این مسئله را از دیدگاه
قرآن کریم و آیاتی که در این زمینه مطرح بود مورد بحث قرار دادیم.
در
روایات اسلامی نیز مسئله تجسم اعمال بازتاب گستردهای دارد تا جایی که مرحوم
شیخ بهایی روایات زیادی را در کتاب «
الاربعین » نقل میکند و میگوید: «الحق ان الموزون فی النشاة الاخری هو نفس الاعمال لا صحائفها.» «در
روز قیامت در ترازوی اعمال عملی را که انسان انجام داده میآورند نه
صحیفهای که رویش نوشته شده است» اینک به ذکر روایات در این باره دقت کنید:
محمد بن مسلم از
امام باقر علیه السّلام در معنای آیه «سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامة»
سئوال میکند آن حضرت در پاسخ میفرماید: «ما من عبد منع زکاة ماله الا جعل اللَّه ذالک یوم القیامة ثعباناً من نار مطوقاً فی عنقه.» «هیچ بندهای نیست که از پرداختن
زکات خودداری کند مگر این که خداوند آن را روز قیامت مبدل به اژدهایی آتشین میکند که طوق گردن او میشود.»
قیس بن عاصم یکی از صحابی مشهور
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میگوید: با جماعتی از «
بنی تمیم » خدمت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم رسیدم، عرض کردم: ای
پیامبر خدا ما را
موعظه کن، زیرا کار ما طوری است که از
صحرا و بیابانها عبور میکنیم، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در پاسخ وی فرمود: «یا قیس! ان مع العز ذلاً، و ان مع الحیاة موتاً، و ان مع الدنیا اخرة، و ان بکل شی ء رقیباً، و علی کل شی ء حسیباً و ان لکل اجل کتاباً، و انه لا بد لک یا قیس من قرین یدفن معک و هو حی و تدفن معه و انت میت، فان کان کریماً اکرمک، و ان کان لئیماً اسلمک، ثم لا یحشر الا معک، و لا تحشر الا معه، و لا تسئل الا عنه.»«ای قیس! با عزت، ذلت است و با
حیات ،
مرگ ، و با دنیا آخرت، و هر چیزی حسابگری دارد، و هر اجلی کتابی، ای قیس! تو همنشینی خواهی داشت که با تو دفن میشود در حالی که او زنده است، و تو با او دفن میشوی در حالی که تو مردهای، اگر او گرامی باشد تو را گرامی میدارد، و اگر پست باشد تو را تسلیم میکند. او فقط با تو محشور میشود، تو نیز فقط با او، و تنها با او سؤال میشوی، پس آن را صالح قرار ده، چرا که اگر صالح باشد موجب آرامش تو است، و اگر فاسد باشد مایه وحشت تو است، و او عمل تو است!»
در ذیل
روایت آمده است: «قیس بن عاصم» عرضه داشت: ای
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دوست دارم این کلام در قالب اشعاری ریخته شود تا به آن در برابر کسانی که نزد ما هستند مفتخر باشم، و آن را ذخیره کنم، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دستور داد «
حسان بن ثابت » را حاضر کردند، ولی مردی به نام «
صلصال بن صلصال » در خدمت
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم حاضر بود عرض کرد این رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ! ابیاتی به نظرم رسیده گمان میکنم موافق مقصود قیس باشد فرمود: بخوان! و اشعاری خواند.
«اذا بعث اللَّه المؤمن من قبره خرج معه مثال یقدمه امامه، کلما رای المؤمن هولاً من اهوال یوم القیامة قال له المثال: لا تفزع و لا تحزن و ابشر به السرور و الکرامة من اللَّه عزّوجلّ حتی یقف بین یدی اللَّه تعالی فیحاسبه جساباً یسیراً، و یامر به الجنة، و المثال امامه. فیقول له المؤمن: یرحمک اللَّه،
نعم الخارج خرجت معی من قبری و ما زلت تبشرنی بالسرور و الکرامة من اللَّه عزّوجلّ حتی رایت ذالک، فمن انت؟ فیقول: انا سرور الذی کنت ادخلته علی اخیک المؤمن فی الدنیا خلقنی اللَّه منه.»«هنگامی که خداوند مؤمنی را روز قیامت محشور میکند و از
قبر برمی انگیزد یک مثال همراه او از قبر بیرون میآید و جلوه او مانند راهنما حرکت میکند، هرگاه به چیزی که موجب هول و هراس میشود برسد میگوید نگران نباش و نترس، بشارت باد ترا به این که خوشحال و مورد کرامت خدا هستی، و در پیشگاه خداوند محاسبه بسیار آسانی داری. دستور میدهد به این شخص که روانه بهشت گردد. آن مثال و شبه همین طور در جلوی او حرکت میکند و به او میگوید: خدا ترا بیامرزد! تو کیستی که این همه مایه سرور و خوشبختی من گردیدی و راهنمای من شدی؟ میگوید: من همان سروری هستم که بر دل برادر
مؤمن وارد کرده بودید و اکنون خداوند از همان سرور مرا آفریده است.»
ابو بصیر از
امام باقر یا
امام صادق علیه السّلام روایت میکند: «اذا مات المؤمن دخل معه فی قبره ستة صور، فیهن صورة هی احسنهن وجهاً و ابهاهن هیاة واصیبهن ریحاً و انظفهن صورة. قال: فنقف صورة عن یمینه، و اخری عن یساره، و اخری بین یدیه، و اخری خلفه، و اخری عند رجلیه...»«هنگامی که بنده مؤمن میمیرد همراه او در قبر شش صورت وارد میشود که یک صورت از همه زیباتر است... صورتی در طرف راست، صورتی در طرف چپ، صورتی در پیش رو، و دیگری در پشت سر، و دیگری در پایین پا، و آن صورتی که از همه زیباتر است بالای سر او قرار میگیرد. و هر گاه عذابی از سمت راست آید صورت سمت راست مانع میشود و همچنین از پنج جهت دیگر. صورتی که از همه زیباتر است خطاب به بقیه کرده و میگوید: شما کیستید؟ خدا جزای خیرتان دهد، صورت طرف راست میگوید: من نمازم، و آن که دست چپ است میگوید: من زکاتم، و آن که پیش او است میگوید: روزهام، و آن که پشت سر است میگوید: حج و عمرهام، و آن که پایین پا است میگوید: من نیکیهایی هستم که نسبت به برادرانت کردی. سپس آنها به آن صورت زیبا میگویند: تو کیستی که از همه زیباتری؟ میگوید: «انا الولایة لآل محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم»؛ «من
ولایت آل محمدم.»
از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم روایت شده است که فرمود: «ان المؤمن اذا خرج من قبره صور له عمله فی صورة حسنة فیقول له ما انت؟ فو اللَّه انی لاراک امرا صدق، فیقول له: انا عملک. فیکون له نوراً و قائداً الی الجنة.»«هنگامی که مؤمن از قبرش خارج میشود عمل او به صورت زیبایی در برابر او ظاهر میشود و میگوید: تو کیستی؟ به خدا سوگند من تو را شخصی صادقی میبینم. او در جوابش میگوید: من عمل تو هستم، و او برای مؤمن نور و روشنایی و راهنما به سوی بهشت است.»
در حدیثی دیگر از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آمده است که فرمود:
جبرئیل به من گفت: «یا محمد! عش ما شئت فانک میت و احبب من شئت فانک مفارقه، و اعمل ما شئت فانک ملاقیه.»«ای محمد! هر چه بخواهی عمر کن ولی سرانجام مرگ است، هر که را میخواهی دوست بدار ولی بالاخره مفارقت است، هر کاری و عملی میخواهی انجام بده که سرانجام آن را ملاقات خواهی کرد.»
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود: «اذا وضع المیت فی قبره مثل له شخص فقال له: یا هذا کنا ثلاثة، کان رزقک فانقطع بانقطاع اجلک، و کان اهلک فخلفوک و انصرفوا عنک و کنت عملک فبقیت معک اما انی کنت اهون الثلاثة علیک»«هنگامی که
میت بر قبر گذارده میشود، شخصی در برابر او آشکار و مجسم میشود و به او میگوید: ای انسان! ما سه چیز بودیم: یکی
رزق تو بود که با پایان عمرت قطع شد، و دیگری خانواه ات بودن که ترا گذاشتند و رفتند، و من عمل تو هستم که با تو ماندهام، ولی من از هر سه برای تو کم ارزش تر بودم.»
سوید بن غفله که یکی از موالیان و مقربان درگاه
امیرالمؤمنین علیه السّلام بود از آن حضرت نقل میکند: «ان ابن ادم اذا کان فی آخر یوم من ایام الدنیا و اول یوم من ایام الآخرة...»
در روایتی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آمده است: «لما اسری بی الی السماء دخلت الجنة فرایت فیها قیعاناً، و رایت ملائکة یبنون... و ربما امسکوا فقلت لهم: ما لکم قد امسکتم؟ قالوا: حتی تجیننا النفقة. فقلت: و ما نفقتکم؟ قالوا: قول المؤمن «سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر» فاذا قال بنینا و اذا سکت امسکنا.»«هنگامی که من به
معراج رفتم وارد بهشت گردیدم. بهشت زمین همواری بود
ملائکههایی دیدم که مشغول ساختمان بودند و گاهی از احداث ساختمان دست نگه میداشتند. از آنها
فلسفه این کار را سؤال کردم گفتند: مصالح ما تمام میشود و منتظر مصالح هستیم، گفتم: مصالح ساختمانی شما چیست؟ گفتند:
تسبیحات اربعه (سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر).
«من قال سبحان اللَّه
غرس اللَّه له بها شجرة فی الجنة و من قال الحمد للَّه،
غرس اللَّه له بها شجرة فی الجنة، و من قال لا اله الا اللَّه
غرس اللَّه له بها شجرة فی الجنة و من قال اللَّه اکبر،
غرس اللَّه له بها شجرة فی الجنة، فقال له رجل من قریش: یا رسول اللَّه! ان شجرنا فی الجنة لکثیر، فقال صلیاللهعلیهوآلهوسلّم :
نعم، و ایاکم ان ترسلوا علیها ناراً فتحرقوها و ذالک قوله عز و جل: «یا ایها الذین امنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و لا تبطلوا اعمالکم.»
«هر کس یک «سبحان اللَّه» بگوید خداوند برایش در بهشت یک
درخت غرس میکند و هر کس «الحمدللَّه» بگوید خداوند یک درخت برایش در بهشت میکارد و هر کس «لا اله الا اللَّه» بگوید خداوند یک درخت برایش در بهشت
غرس میکند و هر کس «اللَّه اکبر» بگوید خداوند نیز یک درخت در بهشت
غرس میکند. شخصی از
قریش از رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پرسید: بنابراین، ما باید در بهشت درختان زیادی داشته باشیم! حضرت فرمود: بله، ولکن مبادا آتشی بفرستید و تمام این درختهای
غرس شده را بسوزانید. و این کلام خداوند عزّوجلّ است که میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خداوند و رسولش اطاعت کنید و اعمال شما را باطل نکنید.» بنابراین اعمال نیک و بد انسان در این جهان به صورت درخت در روز قیامت میشود.
«ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلماً انما یاکلون فی بطونهم ناراً و سیصلون سعیراً.»«کسانی که اموال
یتیمان را به
ظلم و
ستم میخورند در حقیقت تنها آتش میخورند، و به زودی در شعلههای آتش جهنم میسوزند.»
ظاهر آیه این است که در این دنیا آتش را در دل خود وارد میکنید منتهی آتش به صورت مال است که در آخرت به صورت آتش واقعی جلوه میکند.
«ان الذین یکتمون ما انزال اللَّه من الکتاب و یشترون به ثمناً قلیلاً اولئک ما یاکلون فی بطونهم الا النار.» «کسانی که
کتمان میکنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده و آن را به بهای کمی میفروشند، آنها جز آتش چیزی نمیخورند.»
و در
سوره اسراء میفرماید: «و من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخرة اعمی و اضل سبیلاً.» «کسی که در این جهان از دیدن چهره حق
نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراه تر است.»
و در
سوره طه آمده است: «و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکاً و نخشره یوم القیامة اعمی• قال رب لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیراً• قال کذالک اتتک ایاتنا فنسیتها و کذالک الیوم تنسی.»«هر کس از یاد من روی گردان شود زندگی سخت و تنگی خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور میکنیم. میگوید: پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردی؟! من که بینا بودم! میفرماید: آن گونه که آیات من برای تو آمد، و تو آنها را فراموش کردی؛ امروز نیز تو فراموش خواهی شد.»
.علاوه، با پذیرفتن تجسّم اعمال، مشکل
عذاب اخروی نیز حل میشود. زیرا عذاب در آخرت نمیتواند آثار و فوائد عقوبت در این جهان را داشته باشد.
فائده عقوبت همانا جلوگیری از انجام وقوع
جرم است، که مجرم یا دیگران از ترس عقوبت، دست به
گناه دراز نکنند. و احیاناً برای
انتقام بزهکاران است که هیچ یک از این آثار را نمیتوان بر عذاب اخروی بار نمود. تشفی و حس انتقامجویی در آنجا مفهومی ندارد. عبرت گرفتن جایی ندارد، پس عقوبت در آن جهان برای چیست؟
آنچه مشکل را حل میکند، همان مساله «تجسم اعمال» است که عقوبت در آن جهان همان تبلور اعمال انجام شده این جهان است و جزاء و عقوبات در آخرت آثار ذاتی اعمال در دار دنیا است. مانند آنکه طبیب گوید: فلان
گیاه را نخور که به سردرد مبتلا میگردی که ابتلای به سردرد عقوبت قراردادی برای خوردن آن گیاه نیست، بلکه صرفاً اثر طبیعی آن است که عارض انسان میگردد. همین گونه است عذاب اخروی، قراردادی نیست، بلکه آنچه به انسان در آن روز میرسد، اثر ذاتی و طبیعی کردار او در امروز است. و این کردار انسان است که در آن جهان به صورت انواع عقوبتها بروز و ظهور میکند.
علاوه بر مساله تجسّم اعمال، از آیات و روایات اسلامی بدست میآید که خُلق و خوی آدمی نیز در آن روز در چهره و اندام انسان ظاهر میگردد، و افراد به صورتهای مختلفی وارد عرصه
محشر میگردند، صورتهایی که مناسب صفات درون آنها است.
آنها که درونی پر از نور
ایمان داشته چهرهای پاک و روانی تابناک داشته، با چهرههای سفید و نورانی و درخشنده وارد محشر میشوند، و آنها که دلهایی تاریک از
ظلمت کفر و
نفاق داشته با چهرههای سیاه و گرفته وارد میشوند: «یوم تبیض وجوه و تسود وجوه فاما الذین اسودت وجوههم اکفرتم بعد ایمانکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون. و اما الذین ابیضت وجوههم ففی رحمة اللَّه هم فیها خالدون.»«روزی که چهرههایی سفید و چهرههایی سیاه میشوند آنها که چهرههایی سیاه دارند به آنها گفته میشود: آیا پس از ایمان
کافر شدید؟ پس بچشید عذاب را به جهت کفرتان. و آنها که چهرههایی سفید دارند در رحمت خداوند خواهند بود و جاودانه در آن میمانند.»
و در
سوره یونس درباره سرنوشت تبهکاران پلید در قیامت میخوانیم: «کانما اغشیت وجوههم قطعاً من اللیل مظلماً.»
«آنچنان چهره هایشان تاریک است که گویی پارههای
شب ظلمانی صورتهایشان را پوشاند.» آری آن روز، روز بروز ظهور خُلق و خویهای درونی و
ملکات نفسانی است که علانیة آشکار میگردد، تمامی وجود انسان، ظاهر و باطن را فرا میگیرد و به رنگ خود در میآورد.لذا یکی از اسامی قیامت «یوم تبلی السرائر»
میباشد. یعنی روزی که سریرهها مورد آزمایش قرار گرفته آشکار میشود.
• سایت بلاغ، معارفی از قران، ص۱۷۲ - ۱۵۵، برگرفته از مقاله«تجسم اعمال»
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.