تبری از مشرکان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
قرآن نمونههایی
از بیزاری و
برائت از شرک و
مشرکان بیان شده است، در جایی بیزاری
ابراهیم علیهالسلام را بیان میکند، در جای دیگر بیزاری و
برائت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و
خدا را بیان میکند، و در جای دیگر بیزاری پیروان
مشرکان از سران
شرک آمده است.
ابراهیم علیهالسلام،
از مشرکان برائت و بیزاری میجوست:
واعتزلکم وما تدعون من دون الله وادعوا ربی عسی الا اکون بدعآء ربی شقیا• فلما اعتزلهم وما یعبدون من دون الله وهبنا له اسحـق ویعقوب وکلا جعلنا نبیا.
و
از شما، و آنچه غیر
خدا میخوانید، کنارهگیری میکنم و پروردگارم را میخوانم و امیدوارم در خواندن پروردگارم بی پاسخ نمانم!»
هنگامی که
از آنان و آنچه غیر خدا میپرستیدند کنارهگیری کرد، ما
اسحاق و
یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم!
قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابرهیم والذین معه اذ قالوا لقومهم انا برءؤا منکم ومما تعبدون من دون الله کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العدوة والبغضاء ابدا حتی تؤمنوا بالله وحده....
برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامی که به
قوم (
مشرک) خود گفتند: «ما
از شما و آنچه غیر
از خدا میپرستید بیزاریم ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما
عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است تا آن
زمان که به خدای یگانه
ایمان بیاورید!... .
(قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم و الذین معه). ابراهیم علیهالسلام بزرگ پیامبران که زندگیش سرتاسر، درس
بندگی و
عبودیت خدا،
جهاد فی سبیل الله، و
عشق به ذات پاک او بود، ابراهیم که
امت اسلامی
از برکت دعای او، و مفتخر به نامگذاری او میباشد، میتواند
برای شما سرمشق خوبی در این زمینه گردد. سپس در توضیح این معنی میافزاید: آن
روز که به قوم
مشرک و بت پرستشان گفتند: ما
از شما و آنچه غیر
از خدا میپرستید بیزاریم! (اذ قالوا لقومهم انا برآؤا منکم و مما تعبدون من دون الله). ما نه شما را قبول داریم، و نه
آئین و مذهبتان را، ما هم
از خودتان و هم
از بتهای بی ارزشتان متنفریم. و باز
برای تاکید افزودند: ما نسبت به شما کافریم، (کفرنا بکم). البته این
کفر همان کفر
برائت و بیزاری است که در بعضی
از روایات ضمن برشمردن اقسام پنجگانه کفر به آن اشاره شده است. و سومین بار
برای تاکید بیشتر افزودند: در میان ما و شما
عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است (و بدا بیننا و بینکم العداوة و البغضاء ابدا). و این وضع هم چنان ادامه دارد تا به خدای یگانه ایمان بیاورید (حتی تؤمنوا بالله وحده). و به این ترتیب با نهایت قاطعیت و بدون هیچگونه پرده پوشی اعلام جدایی و بیزاری
از دشمنان خدا کردند، و تصریح نمودند که این جدایی به هیچ قیمت قابل برگشت و تجدید نظر نیست، و تا ابد ادامه دارد، مگر این که آنها مسیر خود را تغییر دهند و
از خط
کفر به خط ایمان روی آورند.
دشمنی با
خدا، دلیل بیزاری ابراهیم علیهالسّلام
از آزر مشرک بود:
ما کان للنبی والذین ءامنوا ان یستغفروا للمشرکین ولو کانوا اولی قربی من بعد ما تبین لهم انهم اصحـب الجحیم• وما کان استغفار ابرهیم لابیه الا عن موعدة وعدهآ ایاه فلما تبین له انه عدو لله تبرا منه ان ابرهیم لاو ه حلیم.
برای پیامبر و
مؤمنان، شایسته نبود که
برای مشرکان (
از خداوند) طلب
آمرزش کنند، هر چند
از نزدیکانشان باشند (آن هم) پس
از آنکه بر آنها روشن شد که این گروه، اهل دوزخند!
و
استغفار ابراهیم
برای پدرش (عمویش آزر)، فقط بخاطر وعدهای بود که به او داده بود (تا وی را بسوی ایمان جذب کند) اما هنگامی که
برای او روشن شد که وی
دشمن خداست،
از او بیزاری جست به
یقین، ابراهیم
مهربان و بردبار بود!
معنای
آیه روشن است، لیکن این نکته را باید در نظر داشت که چون در آیه دومی بعد
از بیان سبب استغفار ابراهیم
برای پدرش میفرماید: وقتی که فهمید او دشمن خدا است،
از او بیزاری جست، و با این بیان معلوم کرد که
مشرکین دشمنان خدا و جهنمی هستند، و در نتیجه نباید
برای آنان استغفار کرد، اینکه در این آیه میفرماید حال که این معنا
برای پیغمبر و پیروانش معلوم شد باید
از این مطلب ضروری و روشن
غفلت نورزند، که استغفار
برای مشرکین از این جهت جائز نیست که لغو است، و
خضوع ایمان مانع است
از اینکه
بنده خدا با ساحت کبریای او بازی نموده، کاری لغو بکند.
چون
از یکی
از دو صورت بیرون نیست، یا خداوند بخاطر تقصیری که
از بندهاش سرزده با او دشمن و
از او خشمگین است، و یا بنده با خدای تعالی دشمن است، اگر فرضا خدا با بندهاش دشمن باشد ولی بندهاش با او دشمن نباشد و بلکه اظهار تذلل و خواری کند، در این صورت جای این هست که بخاطر سعه
رحمت او آدمی
برای آن بنده طلب
مغفرت کند، و
از خداوند بخواهد که به حال آن بندهاش ترحم کند. اما اگر بنده با خدا سر دشمنی داشته باشد مانند
مشرکین معاند و خود را بالاتر
از آن بداند که به درگاه خدا سر فرود بیاورد، در چنین صورتی
عقل صریح حکم میکند به اینکه
شفاعت و یا استغفار معنا ندارد، مگر بعد
از آن که آن بنده عناد را کنار گذاشته، بسوی خدا
توبه و بازگشت کند و به
لباس تذلل و مسکنت درآید. وگرنه چه معنا دارد که
انسان برای کسی که اصلا رحمت و مغفرت را قبول ندارد و زیر بار
عبودیت او نمیرود، استغفار نموده،
از خدا بخواهد که
از او درگذرد. آری، این درخواست و
شفاعت استهزاء به مقام
ربوبیت و
بازی کردن با مقام عبودیت است، که به حکم
فطرت عملی است ناپسند و غیر جائز.
دهم
ذیحجه،
روز اعلان
برائت خدا و
رسول از مشرکان است:
واذن من الله ورسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان الله
بریء من المشرکین ورسوله...
و این، اعلامی است
از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر (روز
عید قربان) که خداوند و پیامبرش
از مشرکان بیزارند!
بر پایه روایاتی که
از ائمه معصومین علیهمالسّلام رسیده است، روز
حج اکبر، دهم ذیحجه است.
در این
آیات بار دیگر موضوع الغای پیمانهای
مشرکان با تاکید بیشتری عنوان شده است و حتی
تاریخ اعلام آن را تعیین میکند و میگوید: این اعلامی است
از طرف خدا و پیامبرش به عموم مردم در روز
حج اکبر که خداوند و فرستاده او
از مشرکان بیزارند (و اذان من الله و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان الله
بریء من المشرکین و رسوله) در
حقیقت خداوند میخواهد با این اعلام عمومی در سرزمین
مکه و آنهم در آن روز بزرگ راههای بهانه جویی دشمن را ببندد و
زبان بدگویان و مفسده جویان را قطع کند، تا نگویند ما را غافلگیر ساختند و ناجوانمردانه به ما حمله کردند.
قابل توجه اینکه تعبیر الی الناس بجای الی المشرکین، نشان میدهد که لازم بوده است به همه مردمی که در آن روز در مکه حاضر میشوند این پیام ابلاغ شود تا غیر
مشرکان نیز
گواه بر این موضوع باشند. سپس روی سخن را به خود
مشرکان کرده و
از طریق
تشویق و
تهدید برای هدایت آنها کوشش میکند، نخست میگوید: اگر
توبه کنید و به سوی خدا باز گردید و
دست از آئین بت پرستی بردارید به نفع شما است (فان تبتم فهو خیر لکم).
یعنی قبول آئین
توحید به نفع شما و جامعه شما و
دنیا و
آخرت خودتان است و اگر نیک بیندیشید همه نابسامانیهایتان در پرتو آن، سامان مییابد، نه اینکه سودی
برای خدا و پیامبر در بر داشته باشد. بعد به مخالفان متعصب و لجوج هشدار میدهد که، اگر
از این فرمان که ضامن
سعادت خودتان است سرپیچی کنید بدانید هرگز نمیتوانید خداوند را ناتوان سازید و
از قلمرو
قدرت او بیرون روید (و ان تولیتم فاعلموا انکم غیر معجزی الله). در میان مفسران در باره منظور
از روز حج اکبر گفتگو است، اما آنچه
از بسیاری
از روایات که
از طرق
اهلبیت و
اهل سنت نقل شده، استفاده میشود این است که منظور
از آن روز دهم ذی الحجه، روز عید قربان، و به تعبیر دیگر یوم النحر میباشد.
خدا و
رسول او نیز
از مشرکان بیزاری جستند:
براءة من الله ورسوله الی الذین عـهدتم من المشرکین.
(اين، اعلام) بيزارى
از سوى خدا و پيامبر او، به كسانى
از مشركان است كه با آنها
عهد بستهايد!
واذن من الله ورسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان الله
بریء من المشرکین ورسوله...
و این، اعلامی است
از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر (روز عید قربان) که خداوند و پیامبرش
از مشرکان بیزارند!
آیه اول
سوره توبه به تمام
مشرکان (بت پرستان) اعلام میکند که: هر گونه پیمانی با
مسلمانان داشتهاند، لغو خواهد شد، و میگوید: این اعلام
برائت و بیزاری خداوند و پیامبرش
از مشرکانی که با آنها عهد بستهاید، میباشد.
(براءة من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین). سپس
برای آنها یک مهلت چهار ماهه قائل میشود، که در این مدت بیاندیشند، و وضع خود را روشن سازند، و پس
از انقضای چهار ماه یا باید دست
از آئین بت پرستی بکشند و یا آماده پیکار گردند، و میگوید: چهار ماه در
زمین آزادانه به هر کجا میخواهید بروید (ولی بعد
از چهار ماه وضع دگرگون خواهد شد) (فسیحوا فی الارض اربعة اشهر) اما بدانید که شما نمیتوانید خداوند را ناتوان سازید، و
از قلمرو
قدرت او بیرون روید (و اعلموا انکم غیر معجزی الله). و نیز بدانید که خداوند
کافران مشرک و بت پرست را سرانجام خوار و رسوا خواهد ساخت. (و ان الله مخزی الکافرین) گرچه
قرآن اعلام بیزاری و
برائت خدا را
از مشرکان به صورت سر بسته بیان کرده است، اما
از روایات اسلامی استفاده میشود که
علی علیهالسلام مامور بود چهار موضوع را به مردم ابلاغ کند: ۱. الغای
پیمان مشرکان. ۲. عدم حق
شرکت آنها در مراسم
حج در سال آینده. ۳. ممنوع بودن
طواف افراد
عریان و برهنه که تا آن
زمان در میان
مشرکان رایج بود. ۴. ممنوع بودن ورود
مشرکان در
خانه خدا.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله،
از اعمال
مشرکان بیزاری جستند:
وان کذبوک فقل لی عملی ولکم عملکم انتم
بریـون ممآ اعمل وانا
بریء مما تعملون.
و اگر تو را
تکذیب کردند، بگو: «
عمل من
برای من، و عمل شما
برای شماست! شما
از آنچه من انجام میدهم بیزارید و من (نیز)
از آنچه شما انجام میدهید بیزارم!»
فان عصوک فقل انی
بریء مما تعملون.
اگر تو را نافرمانى كنند بگو: «من
از آنچه شما انجام مىدهيد بيزارم!»
در این آیه شریفه به
رسول گرامی خود
تلقین میکند که اگر تکذیب کردند
از آنان بیزاری بجوید، و این خود یکی
از مراتب انتصار و تایید
حق است
از ناحیه کسی که
برای احیای حق
قیام نموده. بنابراین، طریقه احیای حق این شد که داعی به سوی حق مردم را بر قبول آن وادار کند، اگر قبول کردند که هیچ، و اگر قبول نکردند
از آنان بیزاری بجوید تا آنان وی را وادار به قبول باطل خود نسازند. و جمله: انتم بریئون مما اعمل و انا
بری ء مما تعملون،
تفسیر جمله لی عملی و لکم عملکم، است.
در این آیات بحثی که در آیات گذشته در زمینه انکار و تکذیب لجوجانه
مشرکان گذشت هم چنان دنبال میشود:
در نخستین آیه، طریق جدیدی
برای مبارزه به پیامبر صلیاللهعلیهوآله
تعلیم داده، میگوید: اگر آنها تو را تکذیب کنند به آنان بگو عمل من
برای من و
عمل شما
برای خودتان باشد (و ان کذبوک فقل لی عملی و لکم عملکم). شما
از آنچه من انجام میدهم بیزارید، و من هم
از اعمال شما بیزارم (انتم بریئون مما اعمل و انا
بریء مما تعملون). این اعلام بیزاری و بی اعتنایی که توام با
اعتماد و
ایمان قاطع به
مکتب خویشتن است، اثر روانی خاصی، مخصوصا در منکران لجوج، دارد، و به آنها میفهماند که هیچ اصرار و اجباری در مورد قبول و پذیرش آنها نیست، آنها با عدم
تسلیم در مقابل حق، خود را به محرومیت میکشانند و تنها به خویشتن ضرر میزنند.
مشرکان پیرو،
از سران
مشرک خویش تبری میجویند:
وقال الذین اتبعوا لو ان لنا کرة فنتبرا منهم کما تبرءوا منا کذلک یریهم الله اعمــلهم حسرت علیهموما هم بخـرجین من النار.
و (در این هنگام) پیروان میگویند: «کاش بار دیگر به
دنیا بر میگشتیم، تا
از آنها (پیشوایان گمراه) بیزاری جوییم، آن چنان که آنان (امروز)
از ما بیزاری جستند! (آری،) خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت
حسرت زایی به آنان نشان میدهد و هرگز
از آتش (
دوزخ) خارج نخواهند شد!
این
ظالمان هنگامی که
عذاب الهی را مشاهده میکنند و میدانند که تمام قدرتها به دست
خدا است و او دارای مجازات شدید است، در آن هنگام متوجه زشتی اعمال خود و بدی عاقبت کارشان میشوند و
اعتراف میکنند که انسانهای منحرفی بودهاند، در این هنگام پردههای
جهل و
غرور و
غفلت از مقابل چشمانشان کنار میرود و به اشتباه خود پی میبرند، ولی
از آنجا که هیچ تکیه گاه و پناهگاهی ندارند
از شدت بیچارگی بی
اختیار دست به دامن معبودان و رهبران خود میزنند اما در این هنگام رهبران گمراه آنها دست رد به سینه آنان میکوبند و
از پیروان خود تبری میجویند و در همین حال عذاب الهی را با
چشم خود میبینند و دستشان
از همه جا کوتاه میشود. بدیهی است منظور
از معبودها در اینجا بتهای سنگی و چوبی نیستند، بلکه انسانهای جبار و خودکامه و شیاطینی هستند که این
مشرکان، خود را دربست در اختیارشان گذاردند، و
تسلیم بی قید و شرط در مقابل آنها شدند.
اما این پیروان گمراه که بی وفایی معبودان خود را چنین آشکارا میبینند
برای تسلی
دل خویشتن میگویند: ای کاش ما بار دیگر به
دنیا باز میگشتیم تا
از آنها تبری جوییم، همانگونه که آنها امروز
از ما تبری جستند! (و قال الذین اتبعوا لو ان لنا کرة فنتبرا منهم کما تبرؤا منا). اما چه سود که
کار از کار گذشته و بازگشتی بسوی دنیا نیست. این چنین خداوند اعمالشان را به صورت مایه حسرت به آنها نشان میدهد (کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم). و آنها هرگز
از آتش دوزخ خارج نخواهند شد (و ما هم بخارجین من النار). آری آنها جز اینکه حسرت بخورند چه میتوانند انجام دهند. حسرت بر اموالی که فراهم کردند، و بهره آن را دیگران بردند، حسرت بر امکانات فوقالعادهای که
برای رستگاری و نجات در اختیار داشتند و
از دست دادند، حسرت بر
عبادت معبودانی بی عرضه و بی ارزش بجای عبادت خداوند قادر متعال. اما حسرتی بیهوده، چرا که نه موقع
عمل است و نه جای جبران، بلکه تنها هنگام مجازات است و دیدن نتیجه اعمال!
تجلی
برائت از مشرکان، در انکار
شخصیت آنان و دشمنی علنی با ایشان است:
قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابرهیم والذین معه اذ قالوا لقومهم انا برءؤا منکم ومما تعبدون من دون الله کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العدوة والبغضاء ابدا حتی تؤمنوا بالله وحده...
برای شما سرمشق خوبی در زندگی
ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامی که به قوم (
مشرک) خود گفتند: «ما
از شما و آنچه غیر
از خدا میپرستید بیزاریم ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما
عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است تا آن زمان که به خدای یگانه
ایمان بیاورید... .
(قد کانت لکم اسوة حسنة) یعنی
برای شماست اقتداء نیکویی (در ابراهیم) علیهالسّلام خلیل خدا. (و الذین معه) و کسانی که با او هستند
از آنهایی که ایمان آوردند و پیروی کردند او را. ابن زید گوید: آنهایی که با او بودند
از پیامبران. (اذ قالوا لقومهم) وقتی که بخویشان کفارشان گفتند: (انا برآؤا منکم) ما بیزاران
از شمائیم و شما را
دوست نداریم. (و مما تعبدون من دون الله) و نیز بیزاریم
از آنچه که میپرستید
از غیر خدا یعنی و بیزاریم
از بتهایی که میپرستید، و ممکن است که (ما) مصدریه باشد پس معنی چنین است و
از عبادت شما بتها را. (کفرنا بکم)
کافر شدیم به شما، یعنی میگویند به ایشان که ما انکار کردیم
دین شما را و انکار کردیم معبود شما را. (و بدا بیننا و بینکم العداوة و البغضاء ابدا) و ظاهر شد بین ما و بین شما دشمنی و
خصومت همیشگی، پس میان ما موالاتی در دین نمیباشد. (حتی تؤمنوا بالله وحده) تا اینکه ایمان آورید به خدای یکتا، یعنی پس
تصدیق کنید
وحدانیت و یکتایی خدا و
اخلاص توحید و عبادت را
برای او.
به
دل گرفتن
کینه مشرکان، نمودی
از تبری آنان میباشد:
قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابرهیم والذین معه اذ قالوا لقومهم انا برءؤا منکم ومما تعبدون من دون الله کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العدوة والبغضاء ابدا حتی تؤمنوا بالله وحده...
برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامی که به قوم (
مشرک) خود گفتند: «ما
از شما و آنچه غیر
از خدا میپرستید بیزاریم ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان بیاورید... .
کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوة و البغضاء ابدا حتی تؤمنوا بالله وحده، این قسمت
از آیه
برائت را به آثارش معنا میکند، و آثار
برائت همین است که به
عقیده آنان
کفر بورزند، و ما دام که مشرکند با آنان دشمنی کنند تا روزی که خدای واحد سبحان را بپرستند. و مراد
از کفر ورزیدن به آنان، کفر ورزیدن به
شرک آنان است، به دلیل اینکه فرموده: حتی تؤمنوا بالله وحده، تا زمانی که به خدای واحد ایمان بیاورید، و معنای کفر به
شرک آنان این است که با
شرک آنان عملا مخالفت شود، هم چنان که عداوت مخالفت و ناسازگاری قلبی است. خود آنان برائتشان
از مشرکین را به سه امر
تفسیر کردهاند: اول مخالفت عملی با
شرک آنان، دوم عداوت قلبی با ایشان، و سوم استمرار این وضع ما دام که بر
شرک خود باقیاند. مگر اینکه
دست از شرک برداشته، به خدای واحد ایمان آورند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۳۲۴، برگرفته از مقاله «تبری از مشرکان».