تاریخ خانقاه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خانقاه، نهادی متعلق به
صوفیان با کاربردهای گوناگونِ
تجمع، اقامت،
مراسم آیینی و
عبادت و
آموزش صوفیان و نیز مهمانپذیری رایگان است که در ذیل به
تاریخ و
معماری خانقاه پراخته میشود.
انگیزه ساخت و شکل گیری نهاد صوفیانه خانقاه، باتوجه به گرایش انزواطلبی و ریاضت کشی
صوفیان، به
آیینها و
ادیان پیش از
اسلام، مانند
بودایی،
مانوی،
زردشتی و
مسیحیت، بیشباهت نیست.
جالب توجه اینکه در متون سده چهارم هنوز از
نیایشگاه مانویان با نام خانقاه یاد میشده است.
دیرهای
راهبان مسیحی و آداب آنها همچون ساده زیستی، پشمینه پوشی، ساخت دیرها در دامنه کوهها و زندگی برادرانه
راهبان، از عوامل تأثیرگذار در شیوه
زندگی صوفیانه و خانقاهی در
تصوف اسلامی شمرده شدهاند.
حتی در کتب صوفیانه سده پنجم مانند طبقات الصوفیه انصاری
ساخت اولین خانقاه را به یکی از امرای مسیحی در رمله شام نسبت داده اند.
هرچند در سدههای بعدتر،
امین احمد رازی بانی خانقاه را ابوهاشم دانسته است. به نظر
مصطفی جواد خانقاه در اواسط قرن چهارم کاملا شناخته شده بود و در سراسر قلمرو اسلامی بنا میشد.
بر این اساس، باید گفت با تثبیت
تصوف در حدود قرن سوم، صوفیان مراکز ویژهای برای گردآمدن، پذیرایی و تعلیم و انجام
اعمال صوفیانه بنا کردند و در پایان قرن چهارم و قرن پنجم این مراکز گسترش قابل ملاحظهای یافتند.
در بنای خانقاههای اولیه منطقه
خراسان و شمال ایران،
صوفیان کرامیّه مؤثر بودند و خانقاههایی در
نیشابور و شهرهای دیگر تأسیس کردند. آنان، علاوه بر خانقاههای خراسان، در
بیت المقدس و
مصر و
مغرب خانقاههایی ساختند.
از معتبرترین نواحی خانقاهی ایران میتوان به
فارس اشاره کرد.
خانقاههای فارس در قرن چهارم و پس از آن،
رباط هم نامیده شده اند.
جنید شیرازی در شدّالأزار از چندین رباط نام برده است.
اتابکان فارس نیز در ساخت خانقاه اهتمام داشتند. از طریقتهای معروف فارس که در ساخت خانقاه فعال بودند،
سلسله روزبهانیه است.
مرشدیه نیز در کازرون فعال بودند.
منطقه یزد و کرمان نیز از مراکز فعال صوفیان بوده است و با سقوط خلافت بغداد و انتقال بخش مهمی از فعالیتهای دینی به
کانونهای خانقاهی، برای مدت سه قرن این مناطق، شاهد فعالیتهای گسترده ساخت و ساز خانقاه بود و به ویژه
مشایخ دادائیه در این زمینه فعال بودند.
از بانیان خانقاههای یزد
امیررکن الدین قاضی، از بزرگان قرن هفتم و هشتم است.
در
دوره تیموریان نیز خانقاهها در این منطقه گسترش یافت.
امیر چَخماق و همسرش ستّی فاطمه در ۸۴۰ در خارج شهر یزد خانقاهی با حجره های فراوان برپا کردند.
از قرن پنجم به بعد، ساخت خانقاه در کرمان رونق داشت.
محرابی کرمانی، از خاندان
مشایخ باخرزی، تعداد پرشماری از خانقاههای کرمان در قرن دهم را نام میبرد
که معروفترین آن، خانقاه
شاه نعمت اللّه ولی در ماهان است.
مشایخ صوفیه از دیرباز در منطقه
آذربایجان نیز فعال بودند. بنای بیشتر خانقاهها در این منطقه به قرن هشتم بازمیگردد.
اردبیل نیز از کانونهای تصوف در آذربایجان به شمار میرود و مجموعه
شیخ صفی الدین اردبیلی شاهد این مدعاست (بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی).
در همدان، در قرن ششم
عین القضاة همدانی (متوفی ۵۲۱) در خانقاهی در این شهر اقامت داشت.
در آغاز قرن هشتم نیز
خواجه رشیدالدین فضل اللّه خانقاهی با مقرری کامل در آنجا برپا کرد.
اصفهان از دیگر مراکز تصوف محسوب میشد. از کهنترین خانقاههای اصفهان،
خانقاه علی بن سهل بود که چند سده فعالیت داشت.
ابن بطوطه چند روز در این خانقاه اقامت کرد و به دست شیخ آن خرقه پوشید.
سمنان نیز از شهرهای معتبر خانقاهی به شمار میرفت.
شیخ حسن سکّاک، از نام آوران صوفیه قرن پنجم و ششم، خانقاه معروفی در این شهر داشت
در شهر ری نیز خانقاههایی وجود داشت.
با وجود پشتوانه غنی تصوف و حضور حامیان اهل تصوف و احداث خانقاههای بیشمار در ایران، امروز خانقاههای معدودی در این سرزمین باقی است.
به لحاظ
معماری به جز الگوهای اصلی خانقاه که همانند
مدرسه بوده، طرحهای دیگری نیز در ساخت خانقاه به کار میرفته که بازشناسی آنها با نمونه های اندکی که باقیمانده دشوار است؛ چنانکه تشکیلات
طریقت مرشدیه در کازرون و ۶۵ خانقاه وابسته به آن در نقاط مختلف ایران، در صورت برجای ماندن، امکان مطالعه همه جانبه ویژگیهای
معماری را فراهم میآورد، اما با از میان رفتن آنها، باید به اطلاعات کلی به دست آمده اکتفا کرد. برای مثال، خانقاه مرشدی کازرون با کارکردهای گوناگون، دارای فضاهای مختلف بود و از جمله مکانی برای اسکان ارادتمندان غیرمحلی و مکانی برای آموزش مریدان داشت.
این خانقاه با
مسجدجامع شهر، مجموعهای را شکل میداد و پس از وفات
شیخ و دفن او در همین محل به صورت مجموعه آرامگاهی ـ زیارتی درآمد.
بیشتر خانقاههای باقیمانده در ایران از
عصر ایلخانی و پس از آن است. سلاطین ایلخانی برای بزرگداشت صوفیان، به ساخت
آرامگاه و خانقاه برای آنها میپرداختند. مهمترین نمونهها، مجتمعهایی در
شنب غازان و
رَبع رشیدی است که در دیگر نقاط جهان
اسلام، مانند
مصر و
آناطولی، همانند آنها در مقیاس کوچکتر وجود داشته ولی آثاری از آنها برجای نمانده است.
از دیگر آثار برجامانده از خانقاههای آن دوران، سردر کاشیکاری شده
خانقاه شیخ عبدالصمد در نطنز است.
کوچک بایزید بسطامی در بسطام که در چند متری مقبره بایزید قرار دارد، از سه اتاق کوچک متصل به هم با سقفهای کوتاه تشکیل شده است.
اتاق نخست به ابعاد ۵ر۱ متر × ۲ متر و اتاق دوم و سوم ۲ متر × ۲ متر است. سومین اتاق دارای
محراب گچبری است
این بنا الگوی یک
زاویه کوچک محسوب میشود.
بخشهایی از
خانقاه شیخ علاالدوله سمنانی (۶۵۹ـ۷۳۶) نیز باقی است. این خانقاه را
شیخ علاالدوله، بنا کرد و
جمال الدین عبدالوهاب، وزیر الجایتو،
گنبدخانه باشکوه و
ایوان بلندی بدان افزود.
قبر شیخ در فضای آزاد، روبه روی ایوان قرار دارد و کاربرد ایوان و گنبدخانه، مخصوص خانقاه بوده است.
این بنا الگوی یک خانقاه تک ایوانی است.
بخشهایی از
خانقاه علیا در کازرون نیز برجای مانده است. این مکان منسوب به
شیخ امین الدین بلیانی (متوفی ۷۴۵) است و شیخ در این خانقاه، که در ۷۱۰ ساخته شد، دفن گردید. قسمتهای باقیمانده از این بنا شامل یک اتاق نسبتاً بزرگ و
رواق و حجرههایی در طرفین آن، نشان دهنده تکرار الگوی مدرسه است.
مهمترین خانقاه این دوران که ساختار اصلی آن برجای مانده و در سالهای اخیر مرمت شده،
خانقاه چلبی اوغلو در سلطانیه است که برخی ویژگیهای
معماری آن، از جمله نقشه کف بنا، با خانقاه شیخ عبدالصمد در نطنز همانند است. خانقاه چلبی اوغلو در کنار آرامگاه
بَراق بابا، از صوفیان همان دوران، قرار دارد. نقشه بنا دارای صحن مرکزی به ابعاد ۵ر۱۵ متر × ۲۰ متر است که احتمالا مراسم سماع در آن انجام میشده است. این بنای دو طبقه دارای دو ایوان در جانب شمالی و جنوبی و حجرههای مخصوص سالکان در اضلاع شرقی و غربی صحن است. در طرفین ایوان جنوبی، دو تالار به نام
جمع خانه قرار دارد که احتمالا زوایای خادمان و فقرا بوده است. همچنین در شمال غربی خانقاه، بقایای بناهایی است که احتمالا
آشپزخانه و
حمام بوده اند (چلبی اوغلو).
این خانقاه با وجود اینکه بنای کوچکی از آن عهد محسوب میشود، با صحنی دو ایوانی و رواقهای اطراف، همانندیِ کاملی با ساختار مدرسه دارد و مجاورت آن با مقبره شیخ، براساس الگوی مشترک خانقاه و
مقبره در ایران و دیگر سرزمینهای جهان اسلام است.
از جمله خانقاههای عصر تیموری که برای روشن نمودن ویژگیهای
معماری این بناها درخور توجه است، مجموعه
تقی الدین داد در روستای بندرآباد، در ۳۶ کیلومتری شمال غرب یزد است. این مجموعه علاوه بر خانقاه و آرامگاه،
مسجد نیز دارد. نقشه این خانقاه چهار ایوانی است
.
خانقاه سیدحسن واقف در روستای افوشته در دو کیلومتری نطنز، بنایی شامل
گنبدخانه مرکزی با چهار اتاق در چهار جانب، از خانقاههای کوچک این دوره است
.
خانقاه مجموعه شیخ صفی الدین اردبیلی که چله خانه نیز نامیده شده است، گنبدخانه ای بزرگ، محاط با حجرههای کوچک در دو طرف و رواقی دو طبقه بوده که حجرهها به مراسم چله نشینی مریدان اختصاص داشته است. این مکان در دوره
صفویه، به مجموعه آرامگاهی تبدیل شد
در دوران صفویه، به جز بنای
توحیدخانه در اصفهان که محل اجتماع و استقرار صوفیان با کاربرد حکومتی بوده است، بنای درخور ملاحظه ای ساخته نشد و فقط برخی بناها مانند خانقاه شیخ صفی الدین اردبیلی و
شیخ شهاب الدین اهری مرمت و بازسازی شد و چله خانه ای به مقبره شاه نعمت اللّه ولی در ماهان کرمان افزوده گردید.
در دوران صفویه که با اهل تصوف مخالفتی جدّی بروز و ظهور کرد و بر اثر آن، جریان تصوف رو به زوال گذاشت حتی بعضی تکیه ها و خانقاهها تخریب شد.
در
دوره افشاریه و
زندیه نیز شرایط برای اهل تصوف مطلوب نبود و اجازه تأسیس بناهای خانقاهی داده نمیشد. این شرایط تا اواخر
دوره قاجار ادامه داشت، تا اینکه براثر تحولات سیاسی، پیروان
صفی علیشاه اصفهانی (متوفی ۱۳۱۶)، از
طریقت نعمت اللهی در تهران،
میرزا احمد خوشنویس اردبیلی از
طریقت ذهبیه در شیراز و برخی دیگر به ساخت خانقاه اقدام کردند.
خانقاه میرزا احمد، معروف به
خانقاه احمدی، بنایی وسیع با گنبدی بر بالای قبر شیخ در تالاری بزرگ و تزیینات فراوان و شبیه به خانقاه صفی علیشاه در تهران است.
خانقاه های طریقت نعمت اللهی در اروپا و امریکا نیز تأسیس شده است
.
در آسیای مرکزی شهرهایی چون بلخ، بخارا و سمرقند از مراکز مهم خانقاهی بود. در سمرقند
خانقاه قاسم بن جوکی با حمایت
سلطان سنجر سلجوقی بنا شد و او پنجاه هزار دینار برای ساخت آن فرستاد.
میرزا الغبیگ، فرزند شاهرخ (متوفی ۸۵۰)، نیز در سمرقند خانقاهی بنا کرد و موقوفات بسیاری به آن اختصاص داد.
شیخ نجم الدینِ کبری (متوفی ۶۱۸) خانقاهی در خارج شهر
خوارزم برپا کرده بود.
خانقاه محمد بن حَمّویه جوینی در بُحَیرآباد خوارزم، زاویه
شیخ جلال الدین سمرقندی و زاویه ترابک، خواهر امیر خوارزم، نیز از خانقاههای خوارزم بودند.
هرات نیز از مراکز مهم خانقاهی محسوب میشد و حضور شخصیتهایی چون
خواجه عبداللّه انصاری از عوامل مؤثر در این امر بود، چنانکه وی در جوار خانقاهی به خاک سپرده شد
. در این منطقه تیموریان، به ویژه تیمور، شاهرخ، حسین بایقرا وزیر صوفی مسلک او،
امیرعلی شیر نوائی، در کار بنای خانقاه اهتمام داشتند
.
معروفترین خانقاههای بخارا،
خانقاه خاندان باخرزی بود که در دوره تیمور بازسازی شد.
در سدههای هشتم و نهم با گسترش تصوف، ساخت مجموعههای مقبره و خانقاه بیشتر شد که نمونههایی از آن در بخارا دیده میشود. خانقاه و مقبره
شیخ بهاءالدین نقشبند (متوفی ۷۹۱) در اطراف بخارا، نمونه شاخص این مجموعه هاست. این خانقاه بزرگترین نهاد صوفیانه زمان خود و دارای حجرههای زیاد،
گنبد بسیار بزرگ و تالار بزرگی برای انجام مراسم مذهبی بوده است. این محل اکنون جنبه زیارتگاهی دارد.
از دیگر نمونه ها، خانقاه مقبره حکیم ملامیر در بخاراست که در سده دهم بنا گردید. از خانقاههای کاملتر، مجموعه خانقاهی چاربکر در اطراف بخاراست که در ۹۶۶ بنای آن آغاز شد و به سبب برخورداری از حمایتهای جدّی، ساخت آن به سرعت به اتمام رسید. این بنا در عصر خویش مرکز
طریقت نقشبندی به شمار میآمد.
این مجموعه شامل مدرسه، مسجد، خانقاه،
باغ و
گورستان است. خانقاه دارای تالار برگزاری مراسم، اتاقهای پذیرایی از زوار، گنبد بی نظیر و پیشطاقی بزرگ و متناسب با اندازه گنبد است و نمای ورودی نیز تزیینات آجرکاری دارد. بنای بزرگ، متناسب و زیبای مسجد و خانقاه باوجود بزرگی و تزیینات زیاد، القاکننده فضای روحانی و زاهدانه است. در اطراف خانقاه باغ و گورستانی قرار دارد که بنابر اعتقاد مردم، پیرامون قبر ابوبکر، خلیفه اول ــکه نقشبندیه، برخلاف سایر طریقتهای اهل تصوف، سلسله خود را به او میرسانندــ ساخته شده است. این گورستان سنگفرشی از موزاییک دارد.
ساختار کلی بناهای خانقاهی در بخارا شامل پیشطاق بلند، رواقهای دو طبقه در اطراف صحن و گنبدهای بزرگ به شکل نیم کره است. این ویژگیها در مدارس این منطقه نیز قابل مشاهده است. از نمونههای این خانقاهها
خانقاه نادر دیوانبیگ (قرن یازدهم) در بخارا و خانقاه بهاءالدین نقشبند است
برخی خانقاهها طراحی ویژه دارند همانند
خانقاه زین الدین با نمایی متفاوت، بدون پیشطاق و دارای رواقی بیرونی با سقف چوبی گرداگرد بنا و گنبدی بر بالای فضای اصلی خانقاه و حوض مرمرین بزرگی در جلوی آن. این طراحی را ایرانی دانسته اند، زیرا خواجه زین الدین، که احتمالا منتسب به
زین الدین واضعی هروی است، در زمان صفویه به سبب تغییرات مذهبی از ایران به بخارا رفت
خانقاه فیض آباد (قرن یازدهم) در بخارا نیز با ظاهری متفاوت، پیشطاقی بلند، طاق نمایی دو طبقه، رواقی گرداگرد بنا، حجرههایی با سقفهای گنبدی کوچک و طاقهای متقاطع از داخل، بنایی معمارانه محسوب میشود (
گاه آرامگاههای
مشایخ صوفی مراکزی برای نشر
تعالیم صوفیانه بوده و گاه خانقاه پس از بنای مقبره ساخته میشده است. مجموعه آرامگاهی
شیخ صفی الدین بخاری (قرن هشتم) در بخارا از این دسته است. گاه نیز، مانند مقبره
خواجه احمد یَسَوی (قرن هشتم) در ترکستان، زیارتگاه پیروان میشود.
شهرهای مرو و خَتَلان و غزنه نیز دارای خانقاه بودند. ابن بطوطه
از چهل زاویه که یکی از امرای
مغول در شهر
غزنه ساخته بود خبر داده است. خانقاههای افغانستان امروزی در شهر کابل اغلب مزار مشایخ صوفی است.
عواملی چون حمایت حاکمان از جمله سلاطین و شاهزادگان تیمور از تصوف، شکل گیری سلسله های متصوفه همچون
نقشبندیه،
قادریه،
یسویه و
کبرویه و اقبال مردم به آنها و وجود شهرهایی چون بخارا، که از مراکز تصوف و اشاعه دهنده تعالیم صوفیانه به سرزمینهای دیگر از قبیل قفقاز و چین محسوب میشود، آسیای مرکزی را به یکی از کانونهای تصوف و مراکز مهم خانقاهی تبدیل کرد. پابرجا بودن بسیاری از خانقاههای این منطقه، امکان شناخت و بررسی ویژگیهای
معماری خانقاه را ممکن میسازد.
از ویژگیهای خانقاههای آسیای میانه، همجواری با مدارس است، مانند مجموعه های محمدسطان و الغبیگ (که خانقاه آن از بین رفته است) در سمرقند و مجموعه های شاهرخ و امیر الیکه کوکلتاش در هرات. این همجواری حاکی از نوعی همزیستی اهل مدرسه و پیروان تصوف و نیز همراهی طبقه حاکم با صوفیان است که این بناها با حمایت آنها احداث شده است
.
خانقاههای آسیای مرکزی اغلب بناهایی آجری با تزیینات آجرکاری و کاشی کاری است که گاه منارههایی در دو طرف پیشطاق بنا شده است.
تزیینات فضای درونی نشان دهنده زیباخواهی حامیان تصوف، علی رغم گرایشهای زاهدانه، است.
نظام خانقاهی در شبه قاره پیرو علاقه و ارادت به
اهل بیت علیهمالسلام بود مهمترین سلسله های تصوف هند که نظام خانقاهی دارند،
چشتیه،
سهروردیه، کبرویه، نقشبندیه و قادریه اند. از فعالیت
خانقاه بهاءالدین زکریا از
سلسله سهروردیه در پنجاب و سِند نیز آگاهیهایی موجود است (بهاءالدین زکریا). همچنین در دوره
میرسیدعلی همدانی (متوفی ۷۸۵)، از
سلسله کبرویه که در کشمیر فعالیت داشت، خانقاههای بسیاری به نام «حضرت امیر» ساخته شد. پیروان
سلسله چشتیه نیز جماعت خانهها را ساختند که محل زندگی مشایخ و محل آموزش و انجام دادن مراسم بود. مشایخ نخستینِ چشتیه، مانند گنج شکر و نظام الدین به سادگی جماعت خانه تأکید داشتند، اما خانقاه را سهروردیه پدید آوردند و به تدریج جماعت خانهها نیز خانقاه نامیده شد .
در دوره رونق چشتیه، خانقاهها در اجمیر، دهلی و اجودهن بیش از دیگر شهرها فعال بودند و به تدریج دامنه فعالیت صوفیان به تأسیس خانقاه در دیگر شهرها نیز منجر شد. از مهمترین خانقاههای چشتیه،
خانقاه شیخ سراج الدین (اخیسراج؛ متوفی ۷۸۵) در بنگاله
و خانقاههای نواحی گجرات و مالوه است.
گیسودراز، از مشایخ چشتیه، نیز در گلبرگه خانقاهی منسوب به خود داشته است که اطلاعی از آن در دست نیست. از دیگر خانقاهها،
خانقاه حضرت ابوالفرید، مهمترین خانقاه بیدر، است.
خانقاه شاه ولی اللّه الحسین، خلف شاه ابوالفرید و
خانقاه حضرت مناعت اللّه بیصاحب از دیگر خانقاههای چشتیه در بیدر بهشمار میآید
.
طریقت قادریه نیز خانقاههایی بنا ساختند و بیدر یکی از مراکز خانقاهی آنها محسوب میشود. سه خانقاه در این شهر منسوب به آنهاست: خانقاه بزرگ (باری) محبوب سبحانی، که احتمالا از نخستین مراکز قادریه در هند است؛ خانقاه کوچک (چوتی) محبوب سبحانی؛ و خانقاه مخدوم قادری. بیشتر خانقاههای طریقت قادریه از قرن دهم تا دوازدهم باقیمانده است
. به نظر میرسد ویژگیهای
معماری خانقاههای شبه قاره در بسیاری از قسمتهای جنوبی و مرکزی آسیا، به کار گرفته شده است.
خانقاه شیخ نظام الدین اولیاء، متعلق به دوره پیش از
گورکانیان، بنای بزرگی دارد شامل بخشهای تالار اصلی یا جماعت خانه، صحن، ایوان، اتاقِ دروازه و آشپزخانه. مریدان صاحب رتبه در اتاقهای طبقه پایین حضور مییابند. در طبقه همکف اتاقی مخصوص شیخ برای نماز و ذکر و گاه خواب ق. این خانقاه در مجموعه آرامگاه نظام الدین اولیاء، معروف به درگاه او، قرار دارد
.
شاهد کاربرد صوفیانه آرامگاههای مشایخ صوفی در شبه قاره، کتیبه فارسی مقبره
شاه یوسف گردیزی در مولتان پاکستان است که در آن
عمارت مقبره، خانقاه نامیده شده است.
در شبه قاره بناهای صوفیانه ای به نام
محفل خانه یا
سماع خانه نیز وجود دارد که محل قوّالی و مراسم عُرِس مشایخ صوفیه است .
چهار طریقه بزرگ صوفیه در چین، که اغلب نظام خانقاهی نیز دارند، عبارتاند از
جهریه،
خوفیه، قادریه و کبرویه.
طریقه خوفیه به طریقت نقشبندیه و
طریقه جهریه به قادریه وابسته است
.
از خانقاههای منسوب به جهریه
خانقاه نینشیا در شهر وجونگ است که ساخت آن در ۱۳۰۱ش/۱۹۲۲ آغاز شد. این بنا با طراحی
معماری چینی ساخته شده و دارای مقبره، باغ، محل سکونت، حمام، آشپزخانه، تالار سخنرانی و
مسجد است که در سه ساختمان که با راهرو به یکدیگر متصل شدهاند، جای دارند. ساختمان دیگری نیز در محوطه باغ برای مراسم عبادت تدارک دیده شده است.
علت تفاوت بنای این خانقاه با مساجد چین، ممکن است هماهنگی آن با عقاید صوفیانه این طریقت باشد.
بنای دیگری که منسوب به جهریه است،
خانقاه بنچیا و در همان ایالت نینشیا است. طرح این بنا شبیه به قلعه و شامل صحن، اقامتگاهی در یک جانب، مقبرهای در جانب شرقی بنا، منسوب به
پدر و
مادر «مامین شین» بنیانگذار طریقت جهریه و در شمال مقبره، مسجد و در کنار آن تالار سخنرانی است. این مسجد با وجود کوچکی دارای حمام و محل سکونت
امام جماعت و یک اتاق درس است.
در چین به خانقاهها یا نهادهای صوفیانه «گنبد» نیز گفته میشد، چنانکه «گنبد اعظم» در شهر شیان منسوب به طریقت قادریه، خانقاه مرکزی قادریه چین محسوب میشود. در منطقه سینکیانگ نیز گنبد وجود دارد.
از بناهای منسوب به طریقه هواسی از طریقت خوفیه، مسجد گل است که ما لایچی، بنیانگذار این طریقه، برای انتشار مفاهیم صوفیانه (با کاربردی شبیه خانقاه) ساخت.
خانقاه گانسو در ایالت گانسو، منسوب به
فرقه شیداو تانگ از خانقاههایی است که کاربرد مدرسه نیز دارد. این مجموعه دارای مسجد، چهار حیاط، تالار سخنرانی، محل سکونت روحانی، محل سکونت رهبر فرقه، مدرسه زنانه و مردانه است و از نظر
معماری همانند بناهای دیگر مسلمانان چین است.
برخی صوفیان چین، از فرقههای قدیم مانند اخوانی، مزار صوفیانی را ــکه برای ترویج تصوف به چین آمدهاندــ زیارت میکنند، اما مرمت گنبد و خانقاه و ساختن این بناها را جایز نمیدانند
.
بناهای خانقاهی موجود در چین شباهت ساختاری با مساجد بزرگ این کشور دارند و در دارا بودن محوطههایی نظیر محل سکونت
روحانی، مسجد، مقبره و حمام مشترکاند. از جنبه
معماری نیز در کاربرد عناصر
معماری اشتراک دارند، اما نقشه و طراحی خانقاهها متفاوت است، نظیر خانقاه نینشیا.
یکی از مراکز مهم صوفیان پیرامون
حرم کعبه بوده است. صوفیان ضمن سفر به
مکه در آنجا حلقههای مصاحبتی تشکیل میدادند.
رباطهایی در شهر مکه تأسیس شد مانند رباط سدره از سده چهارم و زَرندی از سده ششم
. از این جمله بود
رباط حافظ ابی عبداللّه ابن منده اصفهانی که مسافران اصفهانی میتوانستند ده تا بیست روز در آن اقامت کنند، رباط
شیخ ابوالقاسم سیرافی (در ۵۲۹) مخصوص صوفیان عراقی، رباط
قاضی القضات عبدالرحیم مراغی (در ۵۷۵)، رباط سیدهزمرد، مادر
خلیفه عباسی (در ۵۹۹)، رباط
شاه شجاع مظفری (در ۷۷۱) که به ایرانیان و هندیان اختصاص داشت.
بغداد از کانونهای مهم تصوف در جهان اسلام و محل مباحثات و مجادلات فرقههای مختلف اسلامی بوده است. قبل از پایان قرن دوم هجری، افرادی که تمایلات صوفیانه داشتند به گفتگو میپرداختند و به تدریج
حلقههای صوفیانه تشکیل دادند که گاه به سبب فشارها، مخفی بود.
نخستین رباط به نام
زوزنی، مصلایی در مقابل جامع منصور بود که در قرن چهارم در آنجا رباطی برای
ابوالحسن علی بن ابراهیم، زاهد بصری، بنا شد؛ سپس علی بن محمود بن ابراهیم زوزنی صوفی (۳۶۶ـ ۴۵۱) در توسعه آن کوشید که به همین سبب به زوزنی معروف شد. مزار زوزنی نیز در همانجا قرار داشت و شماری از صوفیان بعدی نیز در آنجا به خاک سپرده شدند.
از دیگر رباطهای اولیه بغداد، رباط ابوسعید است که بانی آن دوستداد (متوفی ۴۷۹)، از مریدان
ابوسعید ابوالخیر بود.
همچنین
شیخ عبدالقادرِ گیلانی (۴۷۰ـ۵۶۱) در خارج شهر بغداد رباطی داشت. پس از آن خلفای عباسی و همسرانشان به ساخت این بناها اهتمام ورزیدند،
به طوری که تا اواخر قرن هفتم از ۳۵ رباط اطلاع داریم.
پس از سقوط خلافت عباسی در ۶۵۶، رباطها رونق خود را از دست دادند.
در دوره ایلخانان چند رباط و خانقاه بنا گردید از جمله رباط ناصرالدین قتلقشاه که در ۶۸۰ در کنار مزار سلمان فارسی بنا شد.
همچنین بر آرامگاه بلغان خاتون، دختر ایهتسو، در ۷۰۸ خانقاهی به تولیت خواجه رشیدالدین فضل اللّه بنا شد.
او همچنین به دستور غازان خان خانقاهی در نجف بنا کرد.
در شهرهای دیگر مانند اربیل نیز خانقاههایی بنا شد.
در عراق اقامتگاههای صوفیان که بناهایی ساده شبیه به مسجد یا خانه بود، پس از مرگ صوفی آن به تکیهای تبدیل میشد که مقبره صوفی نیز در آن قرار داشت. ویژگی این بناها سادگی نقشه و کمبود یا فقدان تزیینات است. بیش از همه بغداد دارای چنین تکیههایی بود، از جمله تکیه
شیخ علی بن دنیچی (متوفی ۱۲۸۳) در کرکوک و نیز تکیه
نجیب الرفاعی.
رباطهای عراق از نظر سطح آموزش و حتی تألیف کتب برجسته بودند، به ویژه در رباطهای سده پنجم تا سدههای اخیر این بناها اغلب به کتابخانهها تخصصی مجهز بودند.
رباطهای عراق به لحاظ کارکرد و
معماری، در دورههای مختلف، بیشباهت به خان و
کاروانسراها نبوده اند. برخی از این رباطها در خارج شهرها، ظاهری شبیه به بناهای نظامی و کارکردی تجاری، مسکونی و مهمانپذیری برای زائران داشتند و اغلب بر سر راه مزارها بنا میشدند. گروه دیگر خانهای داخل شهرها بودند که علاوه بر کارکرد تجاری، جنبه آموزشی نیز داشتند و بخشی از حجرههای آنها به آموزش
قرآن و استنساخ اختصاص داشت. این کاروانسراها اغلب دو طبقه با صحن مرکزی روباز بودند، به جز خان مرجان که صحن آن مسقف بود.
رباطهایی که تا حدود قرن هفتم ساخته شد، دارای
معماری خاص و شامل مسجد، خَلوات یا حجرهها، آشپزخانه، حمام و دارالضیافه بودند.
در
دوره عثمانی تکیههای مولویه و در قرن سیزدهم بکتاشیه در عراق گسترش یافت که از بیشتر آنها اثری باقی نمانده است.
رباطهای عراق با الگوهایی شبیه به مساجد، مدارس، خانها و گاه خانهها، بنا میشدند و ساخت مایه آنها
آجر،
گچ و
خاک و
آهک و همچنین
چوب و تنه
درخت خرما برای درها و سقفها و پنجرهها بود. این بناها اغلب یک طبقه بودند و تمام بخشهای عبادی، مسکونی و خدماتی را در خود جای میدادند؛ ورودیها مانند خانهها دارای سقف نوک دار و تزیینات هندسی با پنجرههای آجری بودند.
در عهد عثمانی، رباطها با ساختار متمایزی ساخته میشدند. این بناها اغلب مربع یا مستطیل شکل، با صحن مرکزی روباز و باغچه کوچکی در وسط آن بودند. در تکیههای بزرگ، مسجد کوچکی مربع شکل با گنبد هرمی شکل با لچکیهایی، که قاعده مربع آن به دایره تبدیل شده بود، به آن اضافه میشد. این طرح شبیه به مساجد عثمانی و از نمونههای آن
تکیه بندنیچی و
خالدیه در بغداد است. گاه قبل از
مصلا یا مسجد رواقی با سقف چوبی قرار داشت که بعدها به سقف منحنی با تیرآهن و آجر مبدل شد. در این بناها از انواع سقف، از جمله سقفهای صاف از چوب
نخل و چند نوع قوس از جمله نوکدار و نیم دایره، استفاده شده است.
در
منطقه آناطولی از قرن هفتم به بعد عرفای مهاجر ایرانی با همکاری باباهای ترک به ترویج تصوف پرداختند. با رونق گرفتن تصوف فرقههای متعددی پدید آمدند که برای اشاعه طریقت خویش مراکزی تأسیس کردند. به گفته افلاکی
امیر تاج الدین معتز خراسانی از مریدان
جلال الدین مولوی، در آن منطقه مدارس و خانقاه بنا کرد. الیاس خراسانی (متوفی ۶۵۷) در آماسیه
خانقاه مسعودیه و سلسله بکتاشیه تکیههای فراوانی را بنا کردند.
سلسله مولویه سبب شکل گیری خانقاههای بسیاری در آناطولی شد.
ابن بطوطه در قرن هشتم از کثرت خانقاههای ترکیه، تزیین و فرش کردن آنها، پذیرایی از مهمانان و فقرا و پیشی گرفتن بر همدیگر برای خدمت رسانی در خانقاهها سخن گفته و از خانقاههای شهرهای مختلف این سرزمین اطلاعاتی داده است.
از دیگر طریقتهای مؤثر در شکل گیری خانقاههای ترکیه، خلوتیه است که از نظر تعداد پیروان و پراکندگی تکیههایش رتبه نخست را داراست.
خانقاه اخی یوسف خلوتی در نیغده/ نیکده و نیز
خانقاه پیرالیاس در آماسیه از این خانقاههاست . در سدههای هشتم و نهم طریقتهایی همچون
الحاقیه یا
کازرونیه نیز به تأسیس خانقاه اهتمام میورزیدند. نخستین تکیه کازرونی به دستور ایلدرم بایزید در بورسه بنا شد .
خانقاههای آناطولی در اواخر
دوره سلجوقی (اواخر سده هفتم) هیچگاه در مقیاس بزرگ ساخته نمیشدند و از طرح مدرسه پیروی میکردند؛ بدین ترتیب که الگوی اصلی حیاطی بود که حجرهها و ایوان یا مجلس درس در اطراف آن قرار میگرفت. این الگو از ایران تا شمال افریقا رایج بود. الگوی دوم که فقط به آناطولی اختصاص دارد، شبیه به نوع اول است با این تفاوت که روی صحن را گنبدی میپوشاند
خانقاههای دوره عثمانی درواقع مساجدی بودند که محوطهای برای درویشان و مسافرخانه نیز داشتند. این مساجد ابتدا در بورسه و برای اخیان، که اورخان غازی مؤسس سلسله عثمانی یکی از اعضای آن بود، ساخته شدند. صحن این نوع مساجد گنبددار و بعضی از حجرههای متصل به صفه، محل اسکان اعضای فرقه اخی بود.
این ساختار که به سرعت در آناطولی رو به گسترش نهاد، گاه به شکل مجموعهای شامل مسجد، مدرسه،
دارالشفا، حمام،
عمارت (
دارالاطعام)،
تربت یا مقبره طراحی و اغلب در مراکز شهرها ساخته میشد. این خانقاهها با کارکردهای عبادی، آموزشی، پذیرایی مسکینان و تجمع
دراویش در سوریه و مصر نیز رواج یافت. این بناها گاه مانند مسجد خداوندگار در بورسه دو طبقه با سه ایوان ساخته میشد . در این بنا که سلطانمراد اول (حک: ۷۶۱ـ۷۹۱) آن را بنا کرد، مسجد زاویه دار در طبقه اول، مدرسه در طبقه دوم و مناری در گوشه شمال غربی بنا واقع است.
مسجد میلاس (میلاسای قدیم) که به دستور فیروزبیگ، از حاکمان منشانی بایزید اول ساخته شد، از مساجد غیرعثمانی و زاویه دار با تزیینات پرکار و مقبره ای در جانب شمالی است.
همچنین مسجد یشیل در دوره پسر بایزید، محمد اول چلبی (حک: ۸۰۵ـ۸۲۴) در بورسه، با اتاقهای گنبددار مخصوص صوفیان در دو طرف ایوان نشان دهنده تداوم ساخت مساجد زاویه دار است. پس از آن خانقاههای مستقل ساخته شد، از جمله خانقاهی که مراد دوم در ۸۳۹ در خارج از شهر ادرنه برای درویشان مولوی ساخت که بعدها مسجد شد (
.
مهمترین مجتمع خانقاهی منسوب به مولویه، در محل آرامگاه مولوی شامل یک خانقاه به شکل "L"، هجده حجره، یک مسجد گنبددار و یک سماع خانه گنبددار است. بدین ترتیب بود که خانقاهها به قسمتهای خاصتر، همچون سماع خانه، تجهیز شدند . مجتمعهای بزرگی که پس از فتح
قسطنطنیه، در دوره عثمانی، ساخته شدند نیز اغلب خانقاهی مستقل در درون خود دارند؛ مانند مجموعههای محمد دوم، بایزید دوم، فاتح، شهزاده و سلیمانیه ساخته
معمار سنان
.
اطلاعاتی مبنی بر ورود صوفیان به مناطق اروپایی در قرن هفتم وجود دارد؛ چنانکه مقبره
شیخ صاری صالتق دده در دوبریچه رومانی هنوز باقی است.
بیشتر بناهای خانقاهی این منطقه که از دوره عثمانی است از میان رفته و تکیههایی بازمانده به لحاظ
معماری همانند مدارس عثمانی اند. این بناها صحنی روباز دارند که رواقها آن را احاطه کرده و در اطراف حجرهها یا اتاقهای خلوت قرار دارند. سپس تالار شیخ قرار گرفته که مشابه تالار درس یا درسخانه است. قسمتهایی از قبیل
آشپزخانه،
حمام،
مسافرخانه و گاه
عمارت یا محل غذاخوری خیریه، مسجد و مقبره در خانقاهها دیده میشود که در مدارس وجود ندارد. از جمله این آثار، تکیه شیخ سنان در سارایوو (قرن یازدهم) است. تکیههای بزرگتر دارای سماع خانه نیز بودند.
شکل متفاوتتر تکایا در شهرهای اروپایی، الگویی برگرفته از طرح خانهها دارد و اساساً الگوی مشترک خانقاه را خدشه دار نموده است؛ این بناها یک طبقه، دو طبقه و گاه سه طبقه ساخته شدهاند،
از نمونههای آنها
تکیه خراباتی در تَتْوو (قرن دهم و یازدهم)،
تکیه خاله سلطان در لارْناکا، جنوب قبرس (۱۱۷۴)، تکیه ای بدون تاریخ در همان شهر معروف به
تکیه ظهوری،
تکیه خلوتیه در آلبانی (۱۱۹۷)،
تکیه بلاجای در بانه لوقه (قرن سیزدهم)،
تکیه رفاعیه در اسکوب (۱۱۲۳)، تکیه خلوتیه در اوخْری و تکیه حسن بابا در مناستر است که بعضی از این بناها سقفهای زیبایی دارند و معدودی از آنها نیز رواقها و حجرههایی در خارج از بنا دارند، که با گنبد پوشانده شده است، مانند
تکیه توران بابابکتاشی در کوتزه.از جمله مساجدی که به برخی تکیهها افزودهاند مسجد زین العابدین در تکیه خلوتیه در اوخری و مسجد تکیه خلوتیه در استروگا است. برخی تکایا نیز از میان رفتهاند و فقط مقبره یا تربت آنها برجاست همانند
تکیه قدملی بابا بکتاشیه در کالوگرو در بلغارستان،
تکیه آق یازیلی بابا و
تکیه عثمان بابا نزدیک خاصکو (اواخر قرن نهم)،
تکیه قوتوقلو (قرن نهم) در برو در یونان
در مصر تا
دوره فاطمیان (۲۹۷ـ۵۶۷) زاهدان و عارفان به تعلیم مریدان پرداخته و به صورت گروهی یا فردی در کوه و بیابان عبادت میکردند.
نخستین خانقاه رسمی مصر را
صلاح الدین ایوبی در ۵۶۹ برای اقامت صوفیان مهاجر برپا کرد که خانه سعیدالسعداء بود و خانقاه نیز به همین نام و نیز به صلاحیه معروف شد. این نخستین بار بود که اصطلاح خانقاه در مصر به کار رفت. بقایای این خانقاه در مصر وجود دارد
. ریاست خانقاههای مصر، مقامی سودآور بود که گاه از سوی گروه «اخوان» تعیین میشد.
بیشترین خانقاههای مصر در قاهره است. در این شهر هفت خانقاه از قرون هشتم و نهم برجاست . به گفته
مقریزی خانقاهها گاهی کاربرد مدرسه نیز داشته است و این ساختار دوگانه در آن دوران مرسوم بوده است.
از نخستین خانقاههای اولیه ممالیک، خانقاه مدرسه
امیرسنجر چاولی است که آرامگاه او و امیرسلار نیز در آن قرار دارد
. در بنای ساختمان خانقاه جهت قبله رعایت نشده است، با اینکه دو مقبره آن به جانب
قبله ساخته شدهاند
. خانقاهها در
عهد مملوکی گسترش بیشتری یافت.
خانقاه بیبرس جاشنیگیر با تشکیلات گسترده، کهنترین خانقاه باقیمانده از
دوره مملوکی است که در محل کاخ وزیران فاطمی در ۷۱۰ ساخته شد. این مجتمع چهارصد صوفی را در خود جای میداده و یکصد صوفی و صد نفر از فرزندان امیران نیز در آنجا مقیم بودند.
.
خانقاههای
شیخ زین الدین یوسف که بنابر کتیبه اش زاویه نام گرفته با یک مقبره و امیرشیخ و با مسجد و مقبره از بناهای خانقاهی
ممالیک بحری در قاهره اند
.
ممالیک برجی نیز نمونههای بزرگی مانند مجموعههای
خانقاه مدرسه سلطان ظاهر برقوق،
سلطان برسبای،
سلطان الغوری،
خانقاه سلطان فرج بن برقوق،
خانقاه مدرسه و بیمارستان سلطان مؤید را در قاهره ساخته اند
.
خانقاههای ممالیک نیز با نقشه مدرسه دارای صحن مرکزی، ایوانهایی در اضلاع، حجرهها یا اتاقهای خلوت در اطراف صحن بودند.
در این صورت یکی از ایوانها به تشریفات اختصاص مییافت.
در این بناها تشخیص اینکه خانقاه به چه طریقتی اختصاص دارد، امکانپذیر نیست. برخی خانقاهها مانند خانقاه ناصر بن فرج بن برقوق الگوی چلیپایی دارند
در دوره عثمانی مجموعههای خانقاهی سَبیل (
سقاخانه) و
حوض نیز داشتند.
خانقاه مولویه، با صحنی در وسط و دو ردیف حجره و دو رواق در اضلاع در محله حلمیه و ملحق به مجموعه مسجد حسن صدقه بود. ویژگی اصلی آن وجود تالار تشریفاتیِ سماع خانه، محوطهای مربع با کف مدور، بود. در سماع خانه اتاقی برای تماشاگران در سایه بان طبقه، سایه بان پرده داری برای بانوان و سایه بانی برای نوازندگان در دو وتر دایره سماع قرار داشت .
نخستین خانقاه رسمی در شام به
ابوالقاسم سمیساطی دمشقی (متوفی ۴۵۳) منسوب است که
وقف صوفیان بوده است.
پس از آن با حمایت فرمانروایان خاندان نوریّه و صلاحیه، ۲۱ رباط در شهر حلب بنا شد.
نُعَیمی دمشقی
۲۹ خانقاه را در شام از قرون پنجم تا هشتم وصف کرده است.
ساخت خانقاههای سوریه همانند مصر در دوره سلاطین مملوکی و عثمانی از حدود سده ششم به بعد گسترش یافت. این بناها اغلب در خارج شهرها ساخته میشدند. تا پیش از عهد عثمانی در این منطقه از واژه زاویه به جای تکیه استفاده میشد.
از نخستین خانقاههای سوریه، خانقاه بلاط است که به فرمان
شمس الخواص لولؤالخادم در ۵۰۷ در حلب بنا شد
بقایای این خانقاه، با وجود تخریبها تا چندی پیش باقی بود.
در
عهد ایوبی رباطها و خانقاههای حلب را بیش از بیست مورد برشمردهاند که از آن میان چهار خانقاه به زنان اختصاص داشته است.
خانقاههای حلب همچون
رباط حنیفه خاتون که به
خانقاه فرافِره و
خانقاه ناصریه نیز شهرت دارد، نمونههایی از خانقاههای سوریه است.
در سوریه زاویههای طریقت قادریه هنوز فعالاند همانند الزاویة القادریة الکیلانیة که پنج گنبد داشته و امروزه بعضی قسمتهای این زاویه از بین رفته است و نیز زاویه عفیف الدین کیلانی که هر دو در شهر حماه قرار دارند.
زاویههای سوریه برخلاف مجموعههای خانقاهی مصر، اغلب کوچک با گنبدهای نیمکروی و گاه طاقهای سنگی است که مقبرهای نیز در کنار خود دارند.
فلسطین دارای خانقاههای درخور توجهی است که بیشتر در عهد ممالیک بنا شده اند
؛
از دیگر نهادهای صوفیانه در شهر قدس از قرن هفتم و هشتم، رباطهای علاءالدین بصیر (۶۶۶)، منصوری (۶۸۱)، کُرد (۶۹۳) و
خانقاه فخریه (۷۳۰) است.
رباط بایرام جاوش و
تکیه خاصکی سلطان نیز در عهد عثمانی ساخته شده اند.
در شمال افریقا نهادهای صوفیانه، اغلب با اصطلاح
زاویه و گاه
رباط شناخته میشوند.
در مراکش ابوالحسن علی از سلسله مرینیان (۶۱۴ـ۸۶۹) زاویههایی برپا نمود که مجموعه خانقاهی شهر سَلا، مجاور رباط، از نمونههای بازمانده آن است. این مجموعه شامل دو مسجد، مقبره، زاویهای با صحن مرکزی و حجرههایی در اطراف آن است. این مجموعه آرامگاهی، مدفن سلاطین اولیه مرینیان و خانوادههایشان تا دوره ابوالحسن (متوفی ۷۵۲) است. پس از او پسرش، ابوعَنّان فارِس، زاویة النسق را خارج از شهر سَلا ساخت
. سپس در زمان سعدیان (۹۱۶ـ۱۰۶۹) و علویان، ساخت زاویه گسترش یافت.
بزرگترین زاویه اواسط قرن دهم در شهر مراکش ساخته شد. این زاویه منسوب به محمد جزولی، و شامل مقبره، مسجد، گورستان، حمام، مدرسه، حوض خانه و زاویه به شکل مجموعهای متراکم و نامنظم ساخته شده است.
مقبره جزولی مربع کوچکی به ضلع پنج متر است که گنبد بالای آن برخلاف شیوه
معماری شرق جهان اسلام، هرمی شکل و کاشی کاری شده است. محوطه پیرامون مسجد و مقبره، گورستان مریدان شیخ است.
این مجموعه در منطقه به سبب مراجعه زائران، کارکرد گستردهای در ارائه خدمات شهری داشته و گورستانی وسیع نیز از ویژگیهای آن محسوب میشود
.
از جمله طریقتهایی که در مغرب جهان اسلام زاویههای فعال دارند،
دلائیه از شاخههای
شاذلیه، است.
گفته میشود شمار زاویههای وابسته به این طریقت در سده دهم و یازدهم، بیش از مساجد بوده است.
زاویه دلائیه، زاویه ناصریه (۹۸۳) در تامکروت، زاویه فاسیه (۹۸۸) در فاس و زاویه عیاشیه (۱۰۴۴)، که امروزه سیدی حمزه نامیده میشود، از مهمترین این زوایاست.
در تونس در
دوره حفصیان، ساخت زاویه معمول شد. از جمله زاویه سیدصاحب که به نام مسجد بربر نیز شناخته میشود و در قرن هشتم ساخته و در قرن یازدهم بازسازی شد.
زاویه سیدعبیدالغرابانی را نیز شاهزاده صفی پیش از ۷۲۴ ساخت و در ۸۰۴ مقبرهای به آن اضافه شد.
از دیگر زاویههای مشهور در تونس
زاویه سید بن عروس (۸۹۵) و
سیدقاسم الجَلِزی (۹۰۱) است. زاویه اخیر دارای تزیینات کاشیکاری است که حرفه بنیانگذار آن بوده است.
زاویه سیدابوالحسن شاذلی و مقبره سیدابراهیم ریاحی، بنیانگذار طریقت تجانیه، نیز از زوایای معروف اند
.
همزمان با رواج طریقتهای صوفیانه از جمله سنوسیه در حدود سده دوازدهم در لیبی، ساخت زاویههایی با عناصر عمومی تالار یا شبستان برای قرائت
قرآن و
ذکر و
نماز، محراب، حجرهای برای آموزش قرآن به کودکان و اتاقهای خلوت آغاز شد.
اگر بنیانگذار زاویه از
اهل تصوف بود، مقبره او نیز به این مجموعه افزوده میشد و گاه اتاقی برای نگهداری اثاث و لوحههای خطی قرآن و اتاقی هم برای پذیرایی از رهروان وجود داشت. همه این فضاها در اطراف یک حیاط مرکزی جای میگرفت.
در حدود سده سیزدهم، شمار زاویهها رو به افزایش گذاشت، به طوری که آمار گواه بر وجود ۳۵۵ زاویه در الجزایر با پیروانی در حدود ۰۱۹، ۱۶۷ نفر است. در ۱۳۱۸ش/ ۱۹۳۹ اعضای وابسته به زاویههای مراکش بین پنج تا ده درصد جمعیت بودند و زاویهها معمولا گرایشهای ضدملی گرایی داشتند.
در افریقای سیاه، نقش زاویهها با نشر اسلام و ایجاد اخوت اسلامی، ارتباط تنگاتنگی دارد. طریقت قادریه، در قرن نهم به توات در غرب صحرا راه یافت. اولین زاویه این طریقت در ولاته بنا شد. پس از آن پیروان این طریقت از آنجا طرد شدند و به تمبکتو رفتند و این طریقت در سودان غربی و سنگال گسترش یافت زاویههایی در آن مناطق برپا شد. این زاویهها مرکز نشر و نفوذ
اسلام در میان قبایل افریقایی بودند و شیوخ آنها نفوذ بسیاری در مردم داشتند
.
در منطقه «آزاواد» مالی زاویه ای منسوب به مختار کُنتی، از مشایخ قادریه در قرن سیزدهم، قرار دارد
زوایای
طریقت تجانیه نیز از زوایای شناخته شده و گسترده در افریقا و موریتانی و منطقه بحر غزال است.
از شناخته شده ترین زاویهها،
زاویه شیخ حمااللّه (۱۳۰۱ـ۱۳۶۳) در مالی، منسوب به شاخه حمالیّه است. همچنین دوازده زاویه در بورکینافاسو، سنگال، موریتانی، نیجریه و فرانسه شایان ذکر است. در افریقا زاویههای سنوسیه نیز درخور توجه است. زاویه مرکزی این طریقت در منطقه جغبوب قرار دارد.
در سودان، مقبره مشایخ صوفیه مراکزی برای تعلیم و نشر امور دینی و صوفیانه است.
این مقابر در اشکال مختلف، اغلب با نقشهای مربع یا مستطیل شکل با گنبدهای مخروطی با ارتفاعهای متفاوت و گاه به شکل پلهای ساخته میشود. اغلب چهار عنصر گنبدگونه کوچک، شبیه به چتریهای هندی، در چهار گوشه گنبد اصلی، قرار میگیرند. این بناها دارای محراباند و در یک جانب بنا گنبد و در جانب دیگر مناره ساخته میشود.
معماری خانقاهها به سبب نظام آموزشی آنها، مشابه مدارس است. پیش از شکل گیری خانقاهها و حتی پس از آن، غارها برای
اعتکاف انتخاب میشدند. انتخاب غارها به
تقلید از خلوتگزینی
پیامبر اسلام در
غار حرا بوده است. در مصر
کوه مقطّم مکانی مناسب برای اعتکاف محسوب میشد و در اندلس کوههای نزدیک مریه، مورد توجه بودند. در شیراز هم کوههای نزدیک تکیههای چهل تنان و هفت تنان با نام «کوه چهل مقام» نمونه ای از این مکانهاست
کاربردهای اقامتی و آموزشی خانقاهها، وجود بخشهای مختلفی همچون حجرهها، تالار تشریفات، مطبخ، تالار غذاخوری،
کتابخانه،
حجره تنبیه، ضیافتخانه و مکانی مخصوص برای شیخ را ضروری میساخت. این بخشها با تفاوتهایی در نقاط مختلف سرزمینهای اسلامی دیده میشود.
در مصر و برخی کشورهای دیگر از نقشه مدرسه استفاده میشد؛ خانقاه بیبرس چاشنیگیر در قاهره به راحتی با یک مدرسه اشتباه میشود .
شکل عمومی ساخت خانقاهها شامل یک صحن مرکزی است که اطراف آن رواقها و پشت رواقها حجرهها قرار گرفته اند. تالار بزرگی نیز در جهت
قبله برای حلقههای ذکر و نماز در نظر گرفته میشد .
گاه خانقاه با عمارتهای دیگر ترکیب و به شکل مجموعهای ساخته میشد که شامل مدرسه، خانقاه، آرامگاه و سبیل بود. این نوع بیشتر در قاهره و بغداد رواج یافت. از نمونههای آن مجتمع برسبای در قاهره است که اکنون بخشی از آن از بین رفته است. این مجتمع در واقع مسجدجامعی است که با تقلید از الگوی مدرسه به شکل خانقاه درآمده است. این خانقاه با نقشه چلیپایی دارای حجرههای شصت گانه بوده است .
از اجزای شایان توجه خانقاه سماع خانه است. با اینکه سماع خانه ویژه فرقه مولویه است، طریقتهای دیگر همچون سهروردیه نیز آن را به کار میگرفتند.
قرار گرفتن خانقاه در فضاهای شهری متفاوت بود، گاه خانقاه در خارج از محوطه شهرها ساخته میشد، گاه محل آن جایگاه خاصی در شهر نداشت و گاه مانند خانقاه بکتاشی، در حوالی غار المغاویری در کوه مقطّم، بر گلوگاه قاهره و
رود نیل مسلط بود.
بکتاشیها مراکز خود را در مکانهایی میساختند که دارای منظرهای دلنشین باشد، زیرا منظره مناسب را سبب تأمل و تفکر سالک میدانستند.
مهمترین مراکز آنها در حاجی بکتاش در کاپادوکیا از جذابترین اماکن مذهبی به شمار میرود. این خانقاه دارای سه صحن است که با رتبه بندی قدسی مکانی شکل گرفته و بعدها با مقبره حاجی بکتاش تلفیق شده است. صحن دوم شامل حجرهها و مکانهای عمومی دراویش است.
در جوانب تالار، شیوخ طریقت به ترتیب دفن شدهاند .
گاه خانقاهها در کنار آرامگاه مؤسس طریقت ساخته میشدند، مانند قونیه که مجتمع خانقاهی وابسته به مولویه، در کنار آرامگاه
مولانا جلال الدین بلخی، بنا گردید .
خانقاهها که تا قرن دهم و یازدهم، در اوج شکوفایی و گسترش در جهان اسلام بودند، از آن پس رو به زوال گذاشتند و امروزه تعیین الگوی ساختاری آنها آسان نیست. عوامل متعددی در این روند نقش داشته است. برخی علت آن را سیاستهای ضدغربی خانقاهها میدانند، اما مخالفتهای علما و
فقها و حکومتها با تصوف و تشکیل این نهاد، بیشترین تأثیر را در اضمحلال آنها داشته است. در ایران،
علمای شیعه به مخالفت جدّی با
تصوف، به ویژه آموزههای متعارض با ضروریات دین (هم در عقاید و هم در اعمال و آداب) برخاستند و مراکز خانقاهی تحت تأثیر این جریانها شرایط متزلزلی داشتند.
(۱) آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران ۱۳۸۴ش.
(۲) غلامعلی آریا، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، تهران ۱۳۶۵ش.
(۳) عادل کامل آلوسی، «الربط البغدادیة فی التاریخ و الخطط»، المورد، ج ۷، ش ۱ (۱۳۹۸).
(۴) ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۵) ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۶) ابن شداد، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراءالشام و الجزیرة، ج ۱، قسم ۱، چاپ یحیی زکریا عبّاره، دمشق ۱۹۹۱.
(۷) ابن کربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
(۸) ابن منظور، لسان العرب.
(۹) محمد بن عبداللّه ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش.
(۱۰) اصطخری، الاقالیم.
(۱۱) احمد بن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۲) امین احمد رازی، تذکره هفت اقلیم، چاپ محمدرضا طاهری (حسرت)، تهران ۱۳۷۸ش.
(۱۳) عبداللّه بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۴) ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج ۳، ترجمه و حواشی علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۵۷ش.
(۱۵) علی نقی بهروزی، بناهای تاریخی و آثار هنری جلگه شیراز، (شیراز ۱۳۵۴ش).
(۱۶) بها تانمان، «
معماری عثمانی در بورسا»، در بورسا: نخستین پایتخت امپراتوری عثمانی، ترجمه شهناز بیگی بروجنی، تهران: پانیذ، ۱۳۸۴ش.
(۱۷) محمدحسین تسبیحی، «خانقاه»، وحید، سال ۳، ش ۱۱ (آبان ۱۳۴۵).
(۱۸) عبدالرحمان بن احمد جامی، نفخاتالانس، چاپ مهدی توحیدیپور، (تهران ۱۳۳۷ش).
(۱۹) جعفر بن محمد جعفری، تاریخ یزد، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۳ش.
(۲۰) جمال مصطفی علی، القباب و الاضرحة فی السودان: دراسة وصفیة تاریخیة موثقة، ج ۱، خرطوم ۲۰۰۴.
(۲۱) جنید بن محمود جنید شیرازی، شدّ الأَزار فی حطّ الاوزار عن زوّار المزار، چاپ محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۲۲) جی ـ پینگلیو،
معماری اسلامی در چین، ترجمه مریم خرّم، تهران ۱۳۷۳ش.
(۲۳) اسماعیل حاکمی، سماع در تصوف، تهران ۱۳۶۱ش.
(۲۴) محمد حجی، الزاویة الدلائیة و دورها الدینی و العلمی و السیاسی، رباط ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۲۵) محمدحمزه اسماعیل حداد،
العمارة الاسلامیة فی اوروبا العثمانیة، ج ۱، کویت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۲۶) حدودالعالم.
(۲۷) حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب.
(۲۸) الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فی المائة السابعة، (منسوب به) ابنفُوَطی، چاپ مصطفی جواد، بغداد: المکتبة العربیة، ۱۳۵۱.
(۲۹) بدیل بن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران (۱۳۳۸ش).
(۳۰) بدیل بن علی خاقانی، منشآت خاقانی، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۲ش.
(۳۱) خطیب بغدادی، تاریخ بغداد.
(۳۲) محمدابراهیم خلیل، مزارات کابل، پیشاور ۱۳۸۳ش.
(۳۳) خواندمیر، روضةالصفا.
(۳۴) محمدعلی داعی الاسلام، فرهنگ نظام، چاپ سنگی حیدرآباد، دکن ۱۳۰۵ـ۱۳۱۸ش، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۴ش.
(۳۵) حمیدمحمد حسن دراجی، الربط و التکایا البغدادیة فی العهد العثمانی (۹۴۱ـ۱۳۳۶/ ۱۵۳۴ـ۱۹۱۷م) : تخطیطها و
عمارتها، بغداد ۲۰۰۱.
(۳۶) دهخدا، فرهنگ دهخدا.
(۳۷) راضی عقده، «زوایا حماة»، الحولیات الاثریة العربیة السوریة، ج ۳۱، ش ۱ـ۲ (۱۹۸۱).
(۳۸) رشیدالدین فضل اللّه، کتاب تاریخ مبارک غازانی: داستان غازانخان، چاپ کارل یان، لندن ۱۳۵۸/۱۹۴۰.
(۳۹) سعاد ماهر سعد، مساجد مصر و اولیاؤها الصالحون، ج ۱، (قاهره ۱۹۷۱).
(۴۰) مصلح بن عبداللّه سعدی، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
(۴۱) محمدعلی سلطانی، «زاویه و رباط در غرب آفریقا و گسترش اسلام»، وقف: میراث جاویدان، سال ۳، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۴).
(۴۲) محمد بن حسین سلمی، کتاب طبقات الصوفیة، چاپ یوهانس پدرسن، لیدن ۱۹۶۰.
(۴۳) محمد بن عبدالجلیل سمرقندی، قندیّه، در قندیّه و سمریّه، چاپ ایرج افشار، تهران: مؤسسه فرهنگی جهانگیری، ۱۳۶۷ش.
(۴۴) سمعانی، الأنساب.
(۴۵)
عمر بن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۴۶) فرید محمود شافعی،
العمارة العربیة الاسلامیة: ماضیها و حاضرها و مستقبلها، ریاض ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۴۷) زین العابدین بن اسکندر شیروانی، حدائق السیاحة، تهران ۱۳۴۸ش.
(۴۸) صفدی، اعیان العصر.
(۴۹) محمدراغب طبّاخ، اعلام النبلاء بتاریخ حلب الشهباء، چاپ محمد کمال، حلب ۱۴۰۸ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۸ـ۱۹۸۹.
(۵۰) عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر، قاهره ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۵۱) عبدالحق دهلوی، اخبارالاخیار فی اسرار الابرار، چاپ علیم اشرفخان، تهران ۱۳۸۳ش.
(۵۲) عبداللطیف بن روزبهان ثانی، روح الجنان فی سیرةالشیخ روزبهان، در روزبهاننامه، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۴۷ش.
(۵۳) محمد بن ابراهیم عطار، کتاب تذکرةالاولیاء، چاپ نیکلسون، لیدن ۱۹۰۵ـ۱۹۰۷، چاپ افست تهران.
(۵۴) محمد بن جلال الدین غیاث الدین رامپوری، غیاث اللغات، چاپ منصور ثروت، تهران ۱۳۷۵ش.
(۵۵) عبدالغافر بن اسماعیل فارسی، الحلقة الاولی من تاریخ نیسابور: المنتخب من السیاق، انتخاب ابراهیم بن محمد صریفینی، چاپ محمدکاظم محمودی، قم ۱۳۶۲ش.
(۵۶) رحیم فرمنش، احوال و آثار عین القضاة، تهران ۱۳۳۸ش.
(۵۷) فرید حجا، «الربط و الخوانق و الزوایا و التکایا فی مدینة حلب»، الحولیات الاثریة العربیة السوریة، ج ۳۱، ش ۱ـ۲ (۱۹۸۱).
(۵۸) ابراهیم فنگ جین یوان، فرهنگ اسلامی و ایرانی در چین، ترجمه محمدجواد امیدوارنیا، تهران: الهدی.
(۵۹) عبداللّه بن محمد کاشانی، تاریخ اولجایتو، چاپ مهین همبلی، تهران ۱۳۴۸ش.
(۶۰) محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، تهران ۱۳۶۹ش.
(۶۱) آندره گدار، «گنبدها»، در آثار ایران، اثر آندره گدار و دیگران، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدّم، ج ۳، مشهد: بن یاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۶۷ش.
(۶۲) هایده لاله و عمادالدین شیخ الحکمایی، «مقدمهای بر شناخت سلسله مرشدیه و بناهای آن»، در مجموعه مقالات دومین کنگره تاریخ
معماری و شهرسازی ایران: ۲۵ـ۲۹ فروردین ماه ۱۳۷۸، ارگ بم کرمان، بهکوشش باقر آیتاللّه زاده شیرازی، ج ۳، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۹ش.
(۶۳) سعید محرابی کرمانی، کتاب تذکرةالاولیاء محرابی کرمانی، یا، مزارات کرمان، چاپ حسین کوهیکرمانی، (تهران) ۱۳۳۰ش.
(۶۴) محمد بن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۶۵) محمود بن عثمان، فردوس المرشدیة فی اسرار الصمدیة، به انضمام روایت ملخص آن موسوم به انوار المرشدیة فی اسرارالصمدیة، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
(۶۶) محمدعلی مخلصی، «شهر بسطام و مجموعه تاریخی آن»، اثر، سال ۱، ش۲ـ۴ (۱۳۵۹ش).
(۶۷) مدارس و بناهای مذهبی: تکیه، حسینیه، خانقاه، قدمگاه، مدرسه، مصلی، تألیف و تدوین کاظم ملازاده و مریم محمدی، تهران: سوره مهر، ۱۳۸۱ش.
(۶۸) گاسپار مسانا،
المعمار الاسلامی فی لیبیا، تعریب علی صادق حسنین، (طرابلس) ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
(۶۹) محمدمفید بن محمود مستوفی بافقی، جامع مفیدی، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۲ش، چاپ افست ۱۳۸۵ش.
(۷۰) مصطفی جواد، الربط الصوفیة البغدادیة و اثرها فی الثقافة الاسلامیة، بیروت ۱۴۲۶/۲۰۰۶.
(۷۱) مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم.
(۷۲) احمد بن علی مَقریزی، مُسَوّدَةُ کتاب المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، چاپ ایمن فؤاد سید، لندن ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
(۷۳) مناقب اوحدالدین حامد بن ابیالفخر کرمانی، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران: بن گاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
(۷۴) طاهره نصر،
معماری و شهرسازی شیراز: در دوره پهلوی (۱۳۰۰ـ۱۳۵۷ خورشیدی)، تهران ۱۳۸۳ش.
(۷۵) خلیق احمد نظامی، تاریخ مشایخ چشت، ج ۱، دهلی ۱۹۸۰.
(۷۶) عبدالقادر بن محمد نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، چاپ جعفر حسنی، (قاهره) ۱۹۸۸.
(۷۷) یحیی وزیری، التطور العمرانی و التراث المعماری لمدینة القدس الشریف، قاهره ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
(۷۸) محمدطه ولی، المساجد فی الاسلام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۷۹) محمدموسی هاشمی گلپایگانی، بوی جوی مولیان: ابنیه و آثار تاریخی اسلام در ماوراءالنهر، مترجم: بهرام شادابی، تهران ۱۳۷۹ش.
(۸۰) فهمی هویدی، الاسلام فی الصین، کویت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۸۱) موسی بن محمد یونینی، ذیل مرآةالزمان، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۸۰/ ۱۹۵۴ـ۱۹۶۱.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تاریخ خانقاه»، شماره۶۸۱۹.