تأویل (حدیث)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
واژه تأویل و مشتقات آن در
حدیث ، بویژه
حدیث شیعه ، و غالباً مرتبط با
قرآن ، بسیار آمده است
و در موارد نسبتاً زیادی این کاربردها به مناسبت بحث از
آیات قرآن ، واژه
تأویل ناظر به امر خارجی است.
در
کلام اهلبیت موارد زیادی از تأویلهای
قرآن آمده است که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره میگردد.
برای مثال در باره
آیه ۳۹
سوره انفال امام باقر علیهالسلام بیان کردهاند که «تأویل این آیه هنوز نرسیده است».
در توضیح آیه ۳۳
سوره احزاب ،
امام صادق علیهالسلام گفتهاند که «تأویل این آیه واقع شد».
در باره آیه ۶
سوره قصص از
پیامبر روایت شده است که «ما تأویل این آیهایم».
در حدیثی دیگر به نقل از امام باقر علیهالسلام آمده است که «قرآن تأویل دارد، پارهای از آن واقع شده و پارهای دیگر واقع نشده است...».
بنا بر حدیثی، امام باقر علیهالسلام در باره آیه ۲۰
سوره سبأ گفتند که تأویل این آیه هنگام
قبض روح پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم تحقق یافت.
شخصی از امام صادق علیهالسلام مراد از آیه ۳۳ سوره احزاب (
آیه تطهیر )
را پرسید و
امام به او پاسخ دادند این آیه در باره
پنج تن نازل شده، سپس تأویل آن واقع گردیده که
امامان بعدیاند.
این پاسخ حاکی از آن است که پرسش کننده به امر خارجی، نه معنای
لفظ و استنتاجات لفظی، نظر داشته و امام در بیان مقصود خود واژه تأویل را به کار بردند (
که در آن امام باقر،
حضرت علی و
حسنین علیهمالسلام را تأویل آیه معرفی کردهاند).
در باره آیه ۶
سوره قصص از امام صادق علیهالسلام روایت شده که پیامبر به حضرت علی و دو
سبْط خویش نگریست و گریست و آنان را مستضعفان پس از خود نامید، آنگاه امام صادق ادامه دادند که این آیه تا
روز قیامت در حق ما جاری است.
از حضرت علی علیهالسلام نیز در ذیل همین آیه نقل شده که آن در باره ماست (هِیَ لَنا اَوْ فینا
)، در حالی که همین توضیح با عبارت «ما تأویل این آیهایم» از
پیامبراکرم روایت شده است.
امام کاظم علیهالسلام نیز در بیان مراد از «اَبْناء» (
فرزندان ) و «نساء» (
زنان ) در آیه ۶۱
سوره آل عمران (
آیه مباهله ) از همین
واژه استفاده کرد و فرمود که تأویل «اَبْناءَنا»،
امام حسن و
امام حسین و تأویل «نساءَنا»،
حضرت فاطمه و تأویل «اَنفُسَنا»، حضرت علی علیهمالسلام است.
در بیانات
اصحاب و
شاگردان امامان نیز این معنای
تأویل برای
قرآن رایج بوده است.
در گفتگوی
ابن عباس و
معاویه ابن عباس در توضیح این نکته که خواندن قرآن بدون شناخت مراد آن ــ نه فهم معنای لفظ که با آگاهی از
زبان عربی حاصل میشود ــ درست نیست، واژه تأویل را به کار برد (تأویل، ما عَنَی اللّهُ به).
قنبر ،
خادم حضرت علی علیهالسلام، نیز به
حجاج بن یوسف گفت که آن حضرت مراد (مصداق خارجی) از آیه ۴۴ و ۴۵
سوره انعام را برای وی بیان کرده بود.
در این مذاکره نیز از واژه تأویل استفاده شده است.
در باره برخی غالیان، از جمله
علی بن حَسَکه و
قاسم یقطینی ، گزارش شده که آنان مراد از واژههای عبادی مثل
صلات و
زکات و
حج را در قرآن، اشخاص معیّن (مثلاً امامان) میدانستند.
ابراهیم بن شَیبه در نامهای به
امام هادی علیهالسلام در باره این دیدگاه پرسید و امام پاسخ داد که این نظر درست نیست و
شیعیان باید از آن احتراز کنند.
در این گزارش نیز پرسش کننده برای بیان مقصود خود واژه یتأوّلون را به کار برده است.
التفات به این نکته که
واژه تنزیل در
احادیث در برابر
تأویل آمده و از سوی دیگر این دو واژه
مترادف دو واژه
ظاهر و
باطن شناسانده شده است، برای فهم مراد از واژه
تأویل قرآن در کاربرد حدیثی، سودمند و چه بسا ضروری است.
در حدیثی آمده است که قرآن
ظهر و
بطن دارد، ظهر آن
تنزیل و بطن آن تأویل است (دو واژه حدّ و مُطَّلع/ مَطْلع نیز در
حدیث آمده که به گفته برخی شارحان، از نظر معنایی با تنزیل و تأویل هم افقاند
).
در حدیثی دیگر آمده است که مراد از
ظهر قرآن کسانیاند که قرآن در میان ایشان نازل شده، مثلاً
مشرکان مکه که مورد اشاره شمار زیادی از
آیات مکی و
مدنی بودند، و مراد از
بطن قرآن افرادی هستند که به همان شیوه عمل میکنند.
طبق این بیان، تأویل اساساً ناظر به فهم
معنای درونی متن نیست بلکه موضوع آن شناختِ مصداقها و واقعیات موردنظر در متن است که بسیاری از آنها در زمان
نزول قرآن برای مخاطبان شناخته شده بوده و چه بسا در زمانهای بعد نیاز به
تبیین دارد و برخی دیگر حتی در زمان نزول نیز «
متشابه » بوده است.
بالطبع در این موارد باید ضابطه تبیین معلوم شود و صاحبان صلاحیت برای این تبیین شناخته گردند.
برپایه این بیان،
فهم حدیث مشهور و
مُسنَد نبوی نیز آسان میشود که در باره
حضرت علی علیهالسلام فرمود او برپایه تأویل
قتال میکند همانگونه که بر اساس تنزیل قتال کرد (یا: من بر اساس تنزیل قتال کردم؛ در باره حدیث و
سند آن در
منابع حدیثی عامه و در
منابع حدیثی شیعه ).
علی علیهالسلام نیز در
واقعه صفین به همین تعبیر اشاره و تأکید کرد که این
جنگ مبتنی بر تأویل است.
شعر رجزی عمار یاسر (یا
عبداللّه بن رواحه) نیز که مورخان در گزارشهای
صفین روایت کردهاند و سپس به کتابهای
لغت راه یافته است، مضمون همان حدیث را دربر دارد (نَحْنُ ضَرَبناکُمْ عَلی تَنزیله/ فَالیَوْمَ نَضرِبْکم عَلی تأویلِه
).
بر این همه باید افزود
احادیث متعددی در
منابع شیعی روایت شده که
آیات قرآن را بر
اهلبیت پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم
تطبیق داده است.
بررسی همه جانبه این احادیث، از نظر سند و متن و یافتن نشانههایی از
جعل و
وضع در برخی از آنها و جداسازی
سره از
ناسره مطمح نظر بسیاری از
محدثان و
عالمان بوده و هست (باطن، قسمت آرای
شیعه امامیه )، اما آنچه در این مقام در خور توجه میباشد، واژهها و تعبیراتی است که برای افاده مقصود به کار رفته است؛ در این احادیث واژه تأویل بندرت دیده میشود و
امامان غالباً از تعبیراتی چون «نَحْنُ اهلُالذکر» (ما اهل ذکریم؛ در ذیل
آیه ۴۳
سوره نحل )، «ایّانا عَنی» (مقصود آیه ماییم)، «فینا نَزَلَتْ» (آیه در باره ما نازل شد) و «نحنُ المَحْسُودون» (ما همان کسانی هستیم که به گفته قرآن مورد
حسد واقع میشوند، ذیل
نساء : ۵۴
) استفاده کردهاند و گاه نیز گفتهاند که این توضیح ما «تنزیل» آیه است (یعنی همان کسانی که درهنگام نزول آیه، مقصود بودهاند).
در واقع، طبق این احادیث، مصداقهای شمار زیادی از اوصاف و اشخاص قرآنی، امامان
اهلبیت پیامبرند و اساساً برخی
آیات از آغاز در باره آنها نازل شده است و شماری از آیات در زمانهای بعد بر آنان تطبیق میشود.
حالت نخست، تنزیل و حالت دوم، تأویل است؛ به این ترتیب تأویل بر یک واقعیت خارجی دلالت دارد.
ابن جُحام ،
محدّث و
فقیه معتبر
امامی ، کتابی با عنوان
ما نزل من القرآن فی اهلالبیت علیهمالسلام نوشت که بزرگان و
اصحاب امامیه آن را با حُسن قبول پذیرفتند و به نقل
نجاشی برخی گفتند که کتابی همتای آن در این موضوع نگاشته نشده است.
مطالب این کتاب به آثار بعدی راه یافت و از جمله
سیدرضیالدین علی بن
موسی بن
طاووس ، دانشمند بزرگ و نامور امامی (متوفی ۶۶۴)، در
سعدالسعود که حاوی گزیدههایی از منابع مختلف است، بخشهایی از آن کتاب را آورد.
چنانکه از عنوان
کتاب ابن جحام دانسته میشود، موضوع این کتاب احادیثی است که در آنها آیات قرآن بر علی علیهالسلام و سایر امامان تطبیق داده شده است.
اما نکته اینجاست که ابن طاووس این بخش را با عنوان «
تأویل » ذکر کرده و نشانه آن است که او تأویل را به معنای
واقعیت خارجی میدانسته است.
محمد بن یعقوب کلینی (متوفی ۳۲۹) نیز که در
کافی ، بابی از کتاب الحجه را به گردآوری روایاتی اختصاص داده که موضوع آنها آیات مرتبط با اهلبیت پیامبر است، عنوان باب را «نَکتٌ و نَتْفٌ مِنَ التنزیل فی الولایة»
قرار داده و حال آنکه بسیاری از همین
روایات را
مجلسی در
بحارالانوار از کافی نقل کرده و در عنوان بابهای مختلف، یا در ذیل حدیث، واژه تأویل را به کار برده است.
برپایه این تعبیرات
تأویل قرآن ، نه معانی درونی آیات آن، بلکه مصداقها و مرادات خارجی آنهاست (
که این بیانات را از مقوله «
جَرْی و
انطباق » میداند).
شاید از همین منظر و برای پیشگیری از هرگونه
معناآفرینی و برداشت مخالف با ظاهر لفظ (تأویل اصطلاحی) در
قرآن ــ از آن دست که نزد
غالیان رواج داشت ــ بوده است که بنابر روایت
نعمانی از
امام صادق علیهالسلام، حضرت علی در باره
آیات مشتمل بر
احکام تصریح کردهاند که تأویل آن در همان
تنزیل آن است و نسبت به
صلات و
زکات و
صیام و
حج و
جهاد نباید از همان
مصداق خارجی معیّن فراتر رفت.
این در حالی است که به روایت مجلسی،
آن حضرت تأویل «
صلاة » را «
عبادت » خواندند و در بیانی طولانی تأویل شماری از اجزای
نماز را بیان و تأکید کردند که نماز بدون آگاهی از تأویل آن، کاستی دارد (فَهیَ خِداجٌ) (برای روایاتی دیگر که معنای تأویل در آنها با مصداق خارجی یک
لفظ سازگار است
).
گذشته از معنای مذکور برای تأویل که کاربرد آن در
حدیث بسیار زیاد است، در چند حدیث، گاه برای شرح معنای مراد در یک
آیه قرآن ، واژه تأویل به کار رفته است.
برای نمونه از
حضرت علی در توضیح این سخن
حضرت ابراهیم که «اِنّی ذاهبٌ اِلی ربّی» (من به سوی پروردگارم میروم)،
روایت شده است که مراد از رفتن به سوی خدا
بندگی کردن و
تقرب جستن به اوست؛ امام این
بیان را از
مقوله تأویل قلمداد کردهاند.
همچنین است بیانی دیگر از آن حضرت در توضیح آیه «اِنالِلّه و اِناالیه راجعون»
که تأویل آیه قلمداد شده است.
این معنای تأویل برای غیر قرآن نیز به کار رفته است، مثلاً در روایتی از
امام باقر علیهالسلام، نامهای
پیامبر اسلام در هریک از
صحف ابراهیم و
تورات و
انجیل و
قرآن ذکر و معنای هر نام با عنوان «تأویل» بیان شده است.
گفتنی است که در حدیث بر این واقعیت که
آیات قرآن متضمن معناهای گوناگون و چه بسا در طول یکدیگر است، تصریح و تأکید شده است.
به روایت
کلینی از
پیامبر اکرم ، قرآن را حقایقی درونی است و آن
حقایق را نیز به نوبه خود حقایقی دیگر است (لَهُ تُخُومٌ و عَلی ' تُخومِهِ تخومٌ)
و هرکس باید دیده خود را با یافتن آن حقایق روشن کند (فَلْیَجْلُ جالٍ بَصَرَهُ).
به روایت
عیاشی از امام باقر علیهالسلام، قرآن کلامی است به هم پیوسته با چندین وجه معنایی.
در همین باب از حضرت علی علیهالسلام نیز
روایت شده است که هر
حرف قرآن چندین تأویل دارد.
به نظر برخی محققان رابطه
معانی درونی قرآن با الفاظ آن رابطه
لازم و
ملزوم است با این قید که آن لوازم معنایی تنها از رهگذر بیانات
عترت پیامبر دست یافتنی است.
نکته مهم این است که در حدیث، از راهیابی به وجوه مختلف معنایی یا هر تلاشی در این خصوص، با عنوان
تأویل یاد نشده است.
(۱۰۷) محمود بن عبداللّه آلوسی، روح المعانی، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، (بی تا).
(۱۰۸) ابن ابی حاتم،
تفسیر القرآن العظیم، چاپ اسعد محمد طیب، صیدا ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
(۱۰۹) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
(۱۱۰) ابن بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ۱۳۸۷.
(۱۱۱) ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، (تهران) ۱۳۷۸.
(۱۱۲) ابن بابویه، معانی الاخبار، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ ش.
(۱۱۳) ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۴۰۴.
(۱۷۳) ابن بابویه، علل الشرایع.
(۱۱۴) ابن تیمیّه، مجموعة الرسائل الکبری، ج ۲، الرسالة الاولی: الاکلیل، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۱۱۵) ابن جوزی، نزهة الأعین النواظر فی علم الوجوه و النظائر، چاپ محمد عبدالکریم کاظمی راضی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۱۱۶) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت: دارالمعرفة، (بی تا).
(۱۱۷) ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۱۱۸) ابن طاووس، سعدالسّعود للنفوس، چاپ فارس تبریزیان حسّون، قم ۱۳۷۹ ش.
(۱۱۹) ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج ۲، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۱۲۰) ابن فارس، الصاحبی فی اللغة و سنن العرب فی کلامها، بیروت ۱۳۸۲/۱۹۶۳.
(۱۲۱) ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، چاپ عبدالسلام محمدهارون، قم ۱۴۰۴.
(۱۲۲) ابن قیم جوزیه، اعلام الموقعیّن عن رب العالمین، چاپ طه عبدالرؤف سعد، بیروت (بی تا).
(۱۲۳) ابن کثیر،
تفسیر القرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۱۲۴) ابن منظور، لسان العرب.
(۱۲۵) ابوالفتوح رازی،
تفسیر روح الجنان و روح الجنان، چاپ ابوالحسن شعرانی و علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۸۲ـ۱۳۸۷.
(۱۲۶) معمر بن مثنی ابوعبیده، مجازالقرآن، چاپ محمد فؤاد سزگین، قاهره ۱۹۸۸.
(۱۲۷) محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج ۱۵، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۹۶۷.
(۱۲۸) هاشم بن سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، تهران، ج ۱، ۱۴۱۵.
(۱۲۹) علیرضا برازش، المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحارالانوار، تهران ۱۳۷۲ـ۱۳۷۳ ش.
(۱۳۰) حسین بن مسعود بغوی،
تفسیر البغوی، المسمی معالم التنزیل، چاپ خالد عبدالرحمان العک و مروان سوار، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۱۳۱) محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، چاپ عبدالرحمان محمدعثمان، بیروت ۱۴۰۳.
(۱۳۲) تستری.
(۱۳۳) علی بن محمدجرجانی، کتاب التعریفات، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۱۳۴) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بی تا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
(۱۳۵) محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۰۶.
(۱۳۶) اسماعیل بن مصطفی حقی،
تفسیر روح البیان، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۱۳۷) حسین بن محمد دامغانی، الوجوه و النظائر فی القرآن، چاپ اکبر بهروز، تبریز ۱۳۶۶ ش.
(۱۳۸) دائرة المعارف الاسلامیة، قاهره: دارالشعب، (۱۹۶۹)، ذیل «تأویل تکمله» (از احمدمحمد شاکر).
(۱۳۹) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۹۶۱.
(۱۴۰) محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر
بتفسیر المنار، ج ۳، مصر ۱۳۶۷.
(۱۴۱) محمود روحانی، المعجم الاحصائی لالفاظ القرآن الکریم = فرهنگ آماری کلمات قرآن کریم، مشهد ۱۳۶۶ـ ۱۳۶۸ ش.
(۱۴۲) محمدعبدالعظیم زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۸.
(۱۴۳) محمد بن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۱۴۴) نصر بن محمد سمرقندی،
تفسیر القرآن الکریم «بحر العلوم»، ج ۲، چاپ عبدالرحیم احمدزقة، بغداد ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۱۴۵) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۶۷)، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
(۱۴۶) محمدکاظم شاکر، روشهای تأویل قرآن: معناشناسی و روش شناسی تأویل در سه حوزه روایی، باطنی و اصولی، قم ۱۳۷۶ ش.
(۱۴۷) محمد بن حسین شریف رضی، حقایق التأویل فی متشابه التنزیل، چاپ محمدرضا آل کاشف الغطاء، بیروت (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
(۱۴۸) صبری متولی، منهج أهل السنّة فی
تفسیر القرآن الکریم: دراسة موضوعیة لجهود ابن القیم التفسیریة، قاهره ۱۹۸۶.
(۱۴۹) طباطبائی، المیزان فی
تفسیر القرآن.
(۱۵۰) طبرسی، مجمع البیان.
(۱۵۱) طبری، جامع البیان.
(۱۵۲) طوسی، التبیان فی
تفسیر القرآن.
(۱۵۳) محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴.
(۱۵۴) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۱۵۵) محمد بن مسعود عیّاشی،
التفسیر، قم ۱۴۲۱.
(۱۵۶) محمد بن عمر فخررازی،
التفسیر الکبیر، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
(۱۵۷) یحیی بن زیاد فراء، معانی القرآن، چاپ افست تهران: ناصرخسرو، (بی تا).
(۱۵۸) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۱۵۹) محمداسحاق فیاض، محاضرات فی اصول الفقه، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۰.
(۱۶۰) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، بصائرذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج ۱ و ۲، چاپ محمدعلی نجار، بیروت (بی تا).
(۱۶۱) محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی،
تفسیر الصافی، چاپ حسین اعلمی، قم ۱۴۱۶.
(۱۶۲) جمال الدین قاسمی،
تفسیر القاسمی، المسمی محاسن التأویل، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۱۶۳) محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۲، جزء ۴، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۶۴) کلینی، اصول کافی.
(۱۶۵) مجلسی، بحارالانوار.
(۱۶۶) کاظم مرادخانی، بحارالانوار فی
تفسیر المأثور للقرآن، تهران ۱۴۱۱.
(۱۶۷) احمدمصطفی مراغی،
تفسیر المراغی، بیروت (۱۳۶۵).
(۱۶۸) مسعودی، مروج الذهب.
(۱۶۹) محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، قم ۱۴۱۱ـ۱۴۱۲.
(۱۷۰) مقاتل بن سلیمان، الاشباه و النظائر فی القرآن الکریم، چاپ عبداللّه محمود شحاته، قاهره ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵.
(۱۷۱) احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
(۱۷۲) نصر بن مزاحم، پیکار صفین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مترجم پرویز اتابکی، تهران ۱۳۶۶ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تاویل در حدیث»، شماره۳۱۸۷.