• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بَهْم (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





بَهْم (به فتح باء و سکون هاء) از واژگان قرآن کریم به معنای سنگ سخت است و به مرد شجاع به خاطر صلابتش بهمة و به حیوانات از آن جهت که نطق ندارند بهیمه گفته می‌شود.



بَهْم به معنای سنگ سخت است و به مرد شجاع به خاطر صلابتش بهمة و به حیوانات از آن جهت که نطق ندارند بهیمه گفته می‌شود.


(اُحِلَّتْ لَکُمْ‌ بَهِیمَةُ الْاَنْعامِ) راغب گوید: بهمة به معنی سنگ سخت است، به مرد شجاع به جهت صلابتش بهمة گویند و هر چه از محسوسات و معقولات فهمش دشوار باشد مبهم گویند، بهیمه آن است که نطق ندارد و این را از آن سبب گفته‌اند که در صورت آن ابهام است ولی در عرف بغیر درندگان و طیور، گفته می‌شود.

۲.۱ - بهیمه

در مجمع البیان فرموده: بهیمه اسم هر چهار پاست در دریا باشد یا در خشکی. در قاموس گفته بهیمه هر چهار پاست و لو در دریا باشد، یا هر حیوانی‌که تمیز ندارد، جمع آن بهائم است. از زجاج نقل شده: بهیمه هر حیوانی است که عقل ندارد. ناگفته نماند: این ترکیب‌ (بَهِیمَةُ الْاَنْعامِ) در قرآن سه بار آمده و در هر بار به «انعام» اضافه شده است.

۲.۲ - انعام

درباره انعام گفته‌اند که مراد از آن گوسفند و گاو و شتر است (انعام ثلاثه) این از بعض آیات نیز بدست می‌آید مثل‌ (زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ‌... مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْاَنْعامِ وَ الْحَرْثِ...) (محبّت امور مادى، از قبيل زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسب‌هاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است.) که خیل (اسبان) از انعام جدا ذکر شده است و مثل‌ (وَ الْاَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْ‌ءٌ وَ مَنافِعُ‌... وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زِینَةً) (و چهارپايان را براى شما آفريد؛ در حالى كه در آنها، وسيله پوشش، و منافع ديگرى است؛) که اسبان و استران و خران از انعام جدا نقل شده‌اند و مثل‌ (وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْاَنْعامِ) و در بعض آیات در اعمّ بکار رفته است نظیر (اُولئِکَ کَالْاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ) (آنها همچون چهارپايانند؛ بلكه گمراهتر!) و نظیر (کُلُوا وَ ارْعَوْا اَنْعامَکُمْ) (از آن بخوريد؛ و چهارپايانتان را در آن به چرا بريد.) و غیره.
در این صورت آیا مراد از انعام در سوره مائده، اعمّ است و یا خصوص انعام ثلاثه؟ لازم است بدانیم که آیه اوّل مائده در سوره حج بدون ذکر بهیمه تکرار شده است در اینجا هر دو را نقل می‌کنیم‌ (اُحِلَّتْ لَکُمْ‌ بَهِیمَةُ الْاَنْعامِ اِلَّا ما یُتْلی‌ عَلَیْکُمْ) (چهار پايان و جنين آنها براى شما حلال شده است؛ مگر آنچه بر شما خوانده مى‌شود و استثنا خواهد شد) (وَ اُحِلَّتْ لَکُمُ الْاَنْعامُ اِلَّا ما یُتْلی‌ عَلَیْکُمْ) و خلاصه آنکه بهیمه مطلق چهار پا و اعمّ از انعام است و می‌شود گفت که مراد از انعام مطلق انعام و شامل شتر و گاو و گوسفند است اعمّ از اهلی و وحشی و کلمه‌ «اُحِلَّتْ» مانع از آن است که باسبان و استران و غیره شامل باشد زیرا معمولا آنها برای سواری و بارکشی است و مراد از «اُحِلَّتْ» خوردن گوشت آنهاست و همچنین اضافه بهیمه به انعام بیانیّه است یعنی: «احلّت لکم البهیمة و هی الانعام» بهیمه‌ای که همان انعام باشد بر شما حلال شده است.

۲.۳ - بهیمة الانعام

در المیزان، اضافه را اضافه نوع بر اصنافش فرموده مثل نوع الانسان و جنس الحیوان اگر مرادش این باشد که این اضافه مثل اضافه انسان الزنجی و حیوان الاهلی است کاملا صحیح و بجاست و عبارت اخرای بیانیّه است. از کلبی و فرّاء نقل شده که مراد از بهیمة الانعام وحشی‌های انعام است یعنی آنها بر شما حلال شده‌اند در این صورت اضافه بمعنی لام است. ولی با توجّه بآیه ما نحن فیه و آیه‌ (وَ لِکُلِّ اُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلی‌ ما رَزَقَهُمْ مِنْ‌ بَهِیمَةِ الْاَنْعامِ) (براى هر امّتى قربانگاهى قرار داديم، تا نام خدا را به هنگام قربانی بر چهارپايانى كه به آنان روزى داده‌ايم ببرند) و آیه‌ (وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی اَیَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلی‌ ما رَزَقَهُمْ مِنْ‌ بَهِیمَةِ الْاَنْعامِ) (و در روزهاى معيّنى نام خدا را، بر چهارپايانى كه به آنها روزى داده است، به هنگام قربانى كردن ببرند؛) خواهیم دید که این سخن قابل قبول نیست زیرا بعید است حیوان وحشی و بیرون از دسترس بشر مراد باشد.
ناگفته نماند در روایت محمد بن مسلم و زراره و غیره از امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) منقول است که‌ (بَهِیمَةُ الْاَنْعامِ‌) را جنین انعام فرموده‌اند. در المیزان آن را از تهذیب نقل کرده و فرموده در کافی و فقیه نیز نقل‌ شده... و قمی در تفسیرش و مجمع البیان از امام باقر و امام صادق (علیهما‌السّلام) نقل کرده است.
مرحوم فیض در صافی بعد از نقل آنچه گفته شد فرموده: احتمال دارد مراد از این اخبار بیان فرد اخفی است (یعنی آیه به آنها هم شامل است) یا مراد تحدید است یعنی از شکم مادر به آنها بهیمه گفته می‌شود پس منافات با تعمیم ندارد.
عیّاشی در ذیل آیه از امام باقر از پدرش نقل کرده که از علی (علیه‌السّلام) از خوردن گوشت فیل و خرس و میمون سؤال شد فرمود: این از بهیمة الانعام که خورده می‌شود نیست. حدیث شریف می‌رساند که‌ (بَهِیمَةُ الْاَنْعامِ‌) شامل انعام غیر جنین نیز می‌باشد.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۲۴۳.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۶۳.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۱۹.    
۴. مائده/سوره۵، آیه۱.    
۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۶۳.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۲۳۲.    
۷. فیروزآبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۴، ص۸۲.    
۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۱.    
۱۰. نحل/سوره۱۶، آیه۵- ۸.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۷.    
۱۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۸.    
۱۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۹.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۴.    
۱۵. طه/سوره۲۰، آیه۵۴.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۱۵.    
۱۷. مائده/سوره۵، آیه۱.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۶.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۶۱.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۲۶۳.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۲۳۳.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۱۸۳.    
۲۳. حج/سوره۲۲، آیه۳۰.    
۲۴. حج/سوره۲۲، آیه۳۴.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص.    
۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۷۴.    
۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۵۲۹.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۱۳۴.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۲۱۲.    
۳۰. حج/سوره۲۲، آیه۲۸.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۳۵.    
۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۷۰.    
۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۵۲۲.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۱۲۹.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۲۰۵.    
۳۶. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۵۸.    
۳۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۲۳۴.    
۳۸. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۲۸.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۸۸.    
۴۰. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۶۰.    
۴۱. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر صافی، ج۲، ص۶.    
۴۲. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۹۰.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «بهم»، ج۱، ص۲۴۳.    






جعبه ابزار