بنیاسرائیل از آغاز تا خروج
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنابر روایات
کتاب مقدس ، تاریخ بنی اسرائیل از دعوت
ابراهیم آغاز میشود، یعنی هنگامی که او در
اورکلدانیان ـ غالباً آن را با
تَلّ مقیر در جنوب
بینالنهرین یکی میدانند ـ ساکن بود (ح ۲۰۰۰ ق م).
اسرائیلیان دورانِ آبا، با
شهر حرّان در شمال بین النهرین، روابط نزدیکی داشتند.
از آنجا که در کتاب مقدس، بینالنهرین شمالی موطن اسرائیلیان معرفی شده، اورِ شمالی
زادگاه احتمالی
ابراهیم بوده است.
اسحاق و
یعقوب هر دو ساکن
کنعان بودند، اما یعقوب بعدها به
مصر رفت.
پسران یعقوب در زمان
قحطی ، برای یافتن
غذا ، به مصر رفتند و دریافتند برادرشان
یوسف ، که به
بردگی فروخته شده بود، در آنجا به
صدارت رسیده است.
یوسف
پدر و برادرانش را
تشویق به
مهاجرت به مصر کرد؛ و آنان تا زمان
موسی در آنجا ماندند.
بخش شرقیِ دلتا، معروف به جوشن، موطنِ موقت بنی اسرائیل شد.
بنی اسرائیل، در زمان خروج، مصر را ترک کردند و پس از یک نسل
سرگردانی وارد
کنعان شدند.
بنی اسرائیل بخشی از دو گروه بزرگ قومی را تشکیل میدهند:
سامیان و
عبرانیان.
سامیان مذکور در کتاب مقدس
مشتملاند بر
آشوریان،
آرامیان و برخی
قبایل عرب، همچنین نیاکانِ بنی اسرائیل.
یکی از
اخلاف شِم Shem،
عِبِر Eber
نام داشت که «عبری»
ها (عبرانیان) نام خود را از وی گرفتند.
ابراهیم یکی از
اخلاف عبر بود، و «
عبری » واژهای فراگیرتر از اصطلاح متأخرترِ «بنی اسرائیل» بود.
گروههایی که به عنوان
خابیرو (
خاپیرو ) یا
آپیرو شناخته میشوند در مکتوبات مناطق
ماری،
نوزی،
اوگاریت و
عمارنه (
تلُّ العمارَنَة)،
توصیف شدهاند.
اینان را قومی بیرون از مرزهای جوامع شهری سازمان یافته در
هزاره دوم ق م دانستهاند.
واژه «عبری» با «بنی اسرائیل» برابر و معادل نیست، اما احتمالا بنی اسرائیل بر ساکنان
دولت ـ شهرهای کنعان اطلاق میشده است که پیش از
فتح آن
سرزمین به دست
یوشع ، در آنجاها میزیستهاند.
خانواده اولین واحد مطرح شده در تاریخ، به روایت کتاب مقدس، است.
ابراهیم با خانواده و غلامانش،
جماعت بزرگی پدید آورد.
بیگمان، خدمتکاران و افرادی که داوطلبانه با وی همراه بودهاند، بیتوجه به تبارشان، بنی اسرائیل شمرده شدهاند.
اسرائیلیان متأخر شامل نژادهای متعددی میشدند:
اموریان ،
حورانیها ،
حتّیها و
آرامیان.
بنا به
سفر پیدایش،
تارِح،
پدر ابراهیم، از سرزمین اور به ناحیه
حرّان در شمال غرب بینالنهرین
مهاجرت کرد.
هر چند در تعیین زمان دقیق این مهاجرت جای بحث هست، تاریخ ۲۰۰۰ ق م برای
هجرت ابراهیم پذیرفتنی است.
تارح راضی بود که در حرّان بماند اما ابراهیم، که متوجه خطاب
خداوند بود، به سمت سرزمین کنعان حرکت کرد.
در «
رسالات ماری» نامهایی مشابه آنچه در کتاب مقدس آمده ذکر شده است؛ Abam-ram برای «
اَبْرام» و Jacob-el، برای
یعقوب.
اسرائیلیان داوطلبانه و به دعوت یوسف وارد مصر شدند، اما فرعونهای بعدی ناموافق با آن
ها ایشان را
برده ساختند.
بنابر سفر پیدایش،
مدت اقامت کامل آن
ها چهار صد سال و بنا به
سفر خروج،
۴۳۰ سال بود.
احتمالاً ۴۳۰ سال زمان اقامت آن
ها در
کنعان (۲۱۵ سال) و
مصر (۲۱۵ سال) بوده است.
بنی اسرائیل، که در مصر روزگار سختی میگذراندند، به درگاه خداوند
استغاثه کردند و خداوند
موسی را نزد ایشان فرستاد.
پس از نزول چندین
بلا بر سرزمین مصر، موسی این قوم را از شمال
دریای سرخ، به سمت
صحرای سینا هدایت کرد.
بنابر
کتاب اول پادشاهان،
سلیمان بنای
هیکل (
معبد اورشلیم) را در سال ۴۸۰ خروج بنی اسرائیل از مصر، آغاز کرد.
اولین سال حکومت سلیمان را حدود ۹۷۰ ق م دانستهاند.
پس زمان خروج، حدود ۱۴۵۰ ق م و در زمان
توتموس سوم (۱۴۹۰ـ ۱۴۳۵ ق م) بوده است.
مشهور است که وی اسرای آسیایی را در طرحهای ساختمانی عظیمِ خود به
بیگاری میگرفته است.
اگر خروج در ۱۴۴۰ ق م صورت گرفته باشد، پس بنی اسرائیل چهل سال بعد، در حدود ۱۴۰۰ ق م، به
اریحا حمله کردهاند.
اولین ذکر تاریخی واقعی از بنی اسرائیل در مدارکِ مصری، واژه «اسرائیل» در
کتیبه مرنپتاح (۱۲۲۴ـ۱۲۱۶ ق م) است.
فرعون مرنپتاح ، ادعا میکند که بر «
قوم اسرائیل »
پیروزی قطعی یافته است.
به این ترتیب، این «آخرین تاریخی» است که برای خروج داریم.
قطعا بنی اسرائیل حدود ۱۲۲۰ ق م در
فلسطین بودهاند.
مهمترین حادثه چهل سال
سرگردانی در نزدیکی
کادِش ، دریافت
فرامین در
کوه طور بود.
در آنجا موسی ده فرمان را دریافت کرد، و
خیمه مقدس بنابر تعلیمات
وحی بنا شد.
داخل خیمه مقدس، اتاقی به نام
مقدس مقدسات (یا مقدسترین مکان)، به منزله
عرش خداوند اسرائیل بود.
تابوتِ عهد مقدس و دو لوحه ده فرمان را در آنجا نهاده بودند.
بنی اسرائیل بیایمان از
رهبری موسی سرپیچیدند و از ورود به
کنعان امتناع کردند و یک
نسل کامل آن
ها در
صحرا هلاک شد.
پس از
رحلت موسی بود که بنی اسرائیل را یوشع به داخل کنعان رهبری کرد.
پیروزیهای به دست آمده در ماوراء
اردن ، مقدمهای برای پیروزی
ها در خودِ
سرزمین موعود شد.
سیحون و
اُگ ، دو
پادشاه قدرتمندِ
حاکم بر
آمون و
باشان، پیش از آنکه یوشع قومش را به سوی
فلسطین غربی هدایت کند، شکست خوردند.
پس از گذشتن از
رود اردن، یوشع اردوی خود را در
جلجال مستقر کرد.
در آنجا دوازده سنگ نمادین را که از اردن آورده بودند بر هم نهاده ستونی افراشتند تا
نماد ایمان به
خدا باشد.
در این زمان، بنی اسرائیل یوشع را جانشین موسی دانستند، و تغییراتی در ایشان پدید آمد.
نزول «منّ» غیبی متوقف شد و بنی اسرائیل از محصولاتِ
سرزمین کنعان تغذیه کردند.
رسمِ
ختان، که گویا در زمان سرگردانی فراموش شده بود، از نو اجرا شد و
عید فصح جشن گرفته شد.
نقشه سوقالجیشی یوشع ایجاد جدایی بین نیروهای کنعانی بود.
اریحا ، شهری با
برج و
بارو و
کلید دفاع کنعانیان از
فلسطین مرکزی، به دست بنی اسرائیل افتاد و بلافاصله،
شهر عای فتح شد.
با شکست هم پیمانان
حاصور، در شمال کنعان، بزرگترین کانون مقاومت نیز از بین رفت و خودِ شهر کاملاً نابود شد.
دیگر شهرهای کوچک «که روی
تپهها قرار داشت»
سوزانده نشد تا در صورت لزوم، بنی اسرائیل از آن
ها استفاده کنند.
پیروزیهای یوشع چشمگیر بود، اما هنوز بسیاری از قسمتهای کنعان در زمان وفاتِ وی در دست
دشمن بود.
فلسطینیان ، که قسمت عمدهای از
فلسطین را در دست داشتند، تا زمان حکومت
داوود، دشمن بنی اسرائیل باقی ماندند تا اینکه در زمان
یهودای مکابیان اینان به عنوان خطری بالقوه کاملاً از بین رفتند.
شهرهای
فینیقیه ،
صور و
صیدا و
جبیل (
بوبلوس) به دست
سپاه یوشع نیفتاد و هیچگاه جزو سرزمینهای بنی اسرائیل نشد،
داوود و
سلیمان نیز مناسب دیدند که با این شهرها
مناسبات تجاری داشته باشند.
هر چند همه سرزمین در زمان یوشع به دست بنی اسرائیل نیفتاده بود، آن را میان
اسباط تقسیم کردند تا به عنوان پیروزی محسوب شود، و همچنین تشویقی برای اسباط باشد تا به سرزمینی که برایشان مشخص شده بود داخل و در آن مستقر شوند.
سرزمین جنوب کنعان، جنوب و جنوب شرقی
بحرالمیت (
بحر لوط) به
یهودا تعلق یافت.
بخش مهم مرکزی کنعان به قبایل
یوسف ،
مَنَسی و
افرائیم؛ و سرزمین میان یهودا و «اسباط یوسف» به
بنیامین و
دان رسید.
اورشلیم در مرز زمینهای یهودا و بنیامین قرار داشت.
اَشیر ،
زِبولون ،
یَسّاکار و
نَفتالی میراث خود را از زمینهای شمالی کشور دریافت کردند.
رِؤبین ،
جاد و نیمی از سبط منسی سهم خود را پیش از این در مشرق
اردن دریافت کرده بودند.
به
لاویان ، که کارشان
عبادت جمعی بود،
میراث اسباط تعلق نگرفت.
برای آن
ها چهل و هشت
شهر با
مزارع اطراف یا
حومه آن
ها در نظر گرفته شد.
شش «شهرِ پناهندگان» در میان این شهرها بود که پناهگاه کسانی بود که مرتکب
قتل غیرعمد شده بودند، و آنان تا زمان
مرگ کاهن بزرگ در آنجا میماندند و پس از آن میتوانستند بدون
هراس از «
قصاص خون» به
خانه خود بازگردند.
این
عصر دوره انحطاط معنوی بود که مشخصه آن
پرستش بعل و
اَشوریم و
ضعف و
شکست در نبردها پس از وفات یوشع بود.
هنگامی که بنی اسرائیل برای
توبه به سوی خداوند بازگشتند، خداوند برای آنان
داور و نجاتبخشی برانگیخت تا رهبریشان کند.
اسباط بنی اسرائیل، در
دوران داوران، اتحادیه ضعیفی پدید آوردند.
فقدان حکومت مرکزی قدرتمند در این دوره مشهود است؛ و اختلافات بین اسباط بدین امر دامن میزد و موجب
هرج و مرج میگردید.
حملات همسایگان نیز
مزید بر علت بود.
در
کتاب مقدس،
دوره داوران ۴۱۰ سال دانسته شده است،
اما تطبیق این مدت با ۴۸۰ سال یاد شده در
کتاب اول پادشاهان میسر نیست، و شواهد
باستانشناسی نیز دوره بسیار کوتاهتری را در نظر میگیرد.
در مجموع، ارائه گاهشماری این دوره مقدور نیست.
از جمله داوران،
عُتنئیل ،
آهود ،
تولا از یسّاکار و
جیر از
جیلاد و
شمعون ، که از همه مفصلتر شرح وقایع وی آمده، شایان ذکرند.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بنی اسرائیل»، شماره۱۹۶۷.