• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی نضیر در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بنی نضیر از قبایل برجسته و اثرگذار و دارای نقش فراوانی در روند حوادث صدر اسلام بوده است.روابط گسترده این قبیله، با دیگر قبایل، توان بالای نظامی و اقتصادی و دامنه نفوذ فرهنگی آنان موجب چنین جایگاهی شده بود.روابط خصمانه و احتجاجهای دینی میان مسلمانان ویهود و تاثیر غیر مستقیم آنها در جنگهایی چون سویق، احزاب، بنی قریظه و خیبر برخاسته از همین موقعیت بود، افزون بر این دو تن از همسران پیامبر، صفیّه و ریحانه نیز از بنی نضیر بودند.

فهرست مندرجات

۱ - نام قبیله بنی نضیر در قرآن
۲ - نسب و خاستگاه
       ۲.۱ - شهرت به کاهنان
       ۲.۲ - ملیت یهودیان یثرب و حجاز
       ۲.۳ - علل مهاجرت یهود
۳ - بنی نضیر پس از استقرار در یثرب
       ۳.۱ - ریاست بنی نضیر
۴ - روابط بنی نضیر با دیگر قبایل
       ۴.۱ - روابط بنی نضیر با قبیله خزرج
       ۴.۲ - روابط بنی نضیر با اوس
       ۴.۳ - روابط با قبایل یهودی یثرب
       ۴.۴ - روابط بنی نضیر با بنی قُرَیظَه
              ۴.۴.۱ - داوری پیامبر میان بنی قریظه و بنی نضیر
                     ۴.۴.۱.۱ - حکم پیامبر
       ۴.۵ - عملکرد بنی نضیر در آزادی اسرای یهود
۵ - اقتصاد بنی نضیر
       ۵.۱ - اقتصاد بنی‌نضیر
       ۵.۲ - پیشرفت اقتصادی بنی نضیر
۶ - جایگاه دینی بنی نضیر
       ۶.۱ - آگاهی از ظهور پیامبر آخرالزمان
       ۶.۲ - مشورت با احبار بنی نضیر
۷ - روابط بنی نضیر با پیامبر
       ۷.۱ - ملاقات اولیه با پیامبر
       ۷.۲ - دیدگاه مستشرقان
       ۷.۳ - تفکیک روابط یهودیان با مسلمانان
       ۷.۴ - نظر احبار بنی نضیر
       ۷.۵ - مدارا کردن پیامبر با یهودیان
       ۷.۶ - مانع مسلمان شدن ساکنان یثرب
       ۷.۷ - تغییر استراتژی پیامبر در برابر یهود
       ۷.۸ - منع پیامبر از برآوردن خواسته‌ها
       ۷.۹ - ادعای احبار بنی نضیر
       ۷.۱۰ - امید به مسلمان شدن بنی نضیر
       ۷.۱۱ - رویارویی بنی نضیر با پیامبر
۸ - زمینه شکل گیری جنگ
       ۸.۱ - درگیری مسلمانان با بنی نضیر
       ۸.۲ - زمان جنگ بنی نضیر
       ۸.۳ - روایت ابن‌اسحاق
       ۸.۴ - توطئه بنی نضیر
       ۸.۵ - ادلّه دیگری برای غزوه بنی نضیر
       ۸.۶ - روحیه دادن به بنی نضیر
۹ - جنگ با بنی نضیر
       ۹.۱ - محاصره بنی نضیر
              ۹.۱.۱ - اقدام نظامی بنی نضیر
       ۹.۲ - محقق نشدن وعده‌های عبدالله بن ابیّ
       ۹.۳ - قطع ارتباط قلعه‌های بنی نضیر
              ۹.۳.۱ - تاثیر قطع نخلستان بر بنی نضیر
       ۹.۴ - عملکرد بنی نضیر هنگام خروج از یثرب
       ۹.۵ - درخواست انصار از پیامبر
۱۰ - غنایم غزوه بنی نضیر
       ۱۰.۱ - پیشنهادات پیامبر
       ۱۰.۲ - واگذاری زمین‌های بنی نضیر
       ۱۰.۳ - سکونت ماریه قبطیه در باغ مخیریق
       ۱۰.۴ - اراضی بنی نضیر پس از رحلت پیامبر
       ۱۰.۵ - درخواست سهم الارث حضرت فاطمه
۱۱ - بنی نضیر پس از تبعید
       ۱۱.۱ - جنگ احزاب
       ۱۱.۲ - مصالحه آل ابی الحقیق با پیامبر
۱۲ - فهرست منابع
۱۳ - پانویس
۱۴ - منبع


در قرآن به نام این قبیله تصریح نشده است؛ اما نام دیگر سوره حشر را سوره بنی نضیر دانسته‌اند. در قرآن واژه بنی اسرائیل بیش از واژه اهل کتاب یا یهود به کار رفته و محدثان و مفسران نخستین، برای بیان شان نزول و گاه برای تطبیق واژه بنی اسرائیل بر یهودیان یثرب از جمله بنی نضیر روایاتی را ذیل آیاتی در سوره‌های بقره، آل عمران و مائده نقل کرده‌اند.


درباره بنی نضیر دو دیدگاه متفاوت وجود دارد: برخی آنها را از بنی اسرائیل دانسته‌اند که نسبشان از طریق هارون به یعقوب می‌رسد و برخی دیگر آنها را عربهای یهودی شده دانسته‌اند.در میان مورخان مسلمان تنها یعقوبی است که آنان را از عربهای یهودی قبیله جذام می‌داند. نسب نامه‌های معدودی هم که در منابع اسلامی از بنی نضیر باقی مانده مبهم و ناکافی است.
[۸] بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲۰.
بنا به نظر ولفنسون (Wolfenson) با توجه به دقت یهودیان در کتابت تاریخ خود، محققان تاریخ یهود از سکوت منابع یهودی درباره یهودیان شمال حجاز درشگفت‌اند.
[۱۱] تاریخ الیهود، ص۵۳.

کاسکل (Caskel)؛ مارگولیوت (Margoliouth)؛ وستنفلد (Wustenfeld) و هیتّی (Hitty) بر اساس زبانشناسی و مطالعه نام‌ها، اصطلاحات و اشعار شاعران بنی نضیر آنها را از قبایل عرب یهودی شده دانسته‌اند.
[۱۲] علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۵۳۰-۵۳۱.

وینکلر (Winkler) نیز با تکیه بر تفاوت فرهنگ یهودیان یثرب با یهودیان فلسطین، بنی اسرائیل بودن آنها را نامعقول دانسته است.
[۱۳] علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۵۳۱.

این در حالی است که نولدکه (Noldeke)؛ اولیری (Oleary) و بروکلمان (Brokelman) تغییرات فرهنگی و زبانی یهودیان را ناشی از اوضاع اقلیمی و فرهنگی حجاز دانسته، بر اسرائیلی بودن بنی نضیر تاکید دارند.
[۱۴] تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص۱۵۳.


۲.۱ - شهرت به کاهنان

در بیشتر منابع اسلامی دو قبیله بنی نضیر و بنی قریظه به «کاهنان» شهرت دارند
[۱۶] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۹۶.
که اشاره به انتساب آنها به‌هارون است، زیرا‌هارون در میان یهودیان به کاهن شهرت دارد و در تایید انتساب بنی نضیر به‌هارون گفته شده که پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم همسرش صفیّه نضیری را از فرزندان‌هارون دانسته است. همچنین در روایتی منتسب به ایشان از بنی نضیر و بنی قریظه با صفت «کاهنان» یاد شده که بیانگر نسبت این دو قبیله به بنی اسرائیل از طریق‌هارون نبی است.
[۲۴] مسند احمد، ج۶، ص۱.


۲.۲ - ملیت یهودیان یثرب و حجاز

نشانه‌هایی هم در برخی آیات قرآنی می‌توان یافت که از اسرائیلی تبار بودن یهودیان یثرب و حجاز حکایت می‌کنند؛ در آیات متعددی واژه بنی اسرائیل به کار رفته است که برخی از آنها در قصص قرآنی است و حکایت از بنی اسرائیل در دورانهای قبل از پیامبر دارد؛ اما برخی دیگر از آن آیات خطاب به یهودیان دوره پیامبر است که با توجه به وجود چند نمونه از این آیات، در سوره بقره (اولین سوره نازل شده در مدینه) و اینکه در آن سالها هنوز پیامبر با یهودیان دیگری جز یهودیان یثرب مواجه نبوده است، می‌توان نتیجه گرفت که یهودیان یثرب اسرائیلی تبار بوده‌اند، چنان که برخی مفسران نیز اشاره‌هایی به این امر داشته‌اند.
[۲۹] ابن‌جوزی، زادالمسیر، ج۱، ص۶۲.

در آیات ۴۰ به بعد بقره یهود یثرب، با نام بنی اسرائیل مورد خطاب الهی قرار گرفته‌اند و خداوند از آنها خواسته که نعمتهای الهی را به یاد آورند و حق را با باطل نپوشانند و نماز را برپای دارند و زکات بدهند و با رکوع کنندگان رکوع کنند:
«یـبَنی اِسرءیلَ اذکُروا نِعمَتِیَ الَّتی اَنعَمتُ عَلَیکُم...• و لاتَلبِسُوا الحَقَّ بِالبـطِـلِ وتَکتُموا الحَقَّ واَنتُم تَعلَمون• واَقیموا الصَّلوةَ وءاتوا الزَّکوةَ وارکَعوا مَعَ الرّ کِعین». در آیات ۱۲۲-۱۲۳ همین سوره نیز خداوند از آنها خواسته روز قیامت را در نظر بگیرند: «یـبَنِی اِسرءیلَ...• واتَّقوا یَومـًا لا تَجزی نَفسٌ عَن نَفس شَیــًا». خداوند طی آیه ۲۱۱ بقره از پیامبر خواسته که از بنی اسرائیل پرسشی بکند: «سَل بَنی اِسرءیلَ...» و در آیه ۱۱۰ مائده به پیامبر اطمینان می‌دهد که نمی‌گذارم خطری از جانب بنی اسرائیل تو را تهدید کند: «و اِذ کَفَفتُ بَنی اِسرءیلَ عَنکَ اِذ جِئتَهُم بِالبَیِّنـتِ فَقالَ الَّذینَ کَفَروا مِنهُم...» .

۲.۳ - علل مهاجرت یهود

مورخان و محدثان مسلمان تحت تاثیر ادبیات قرآنی تلاش کرده‌اند با تکیه بر منابع یهودی زمان، نحوه و علت مهاجرت یهودیان حجاز از جمله بنی نضیر از فلسطین به یثرب را تعیین کنند. آنان علل متفاوتی را برای مهاجرت یهود از فلسطین به حجاز طرح کرده‌اند؛ اما کمتر به نام قبایل از جمله بنی نضیر تصریح کرده‌اند.ابوالفَرَج حمله‌های رومیان به فلسطین در سده نخست میلادی را عامل مهاجرت بنی نضیر به یثرب دانسته است. دیگر منابع نیز این احتمال را تقویت کرده‌اند.
[۳۷] منقری، نصر بن مزاحم، وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۶۰.
ابوالفرج در جایی دیگر بنی نضیر را از بازماندگان سپاهی دانسته که موسی علیه‌السّلام برای سرکوبی قومی به نام عمالقه به حجاز فرستاد اما ابن خلدون و سهیلی در صحت گزارش اخیر تردید کرده‌اند، زیرا از زمان موسی (علیه‌السّلام) تا دوره کتابت این روایات، زمانی طولانی گذشته و از سوی دیگر خود یهودیان به چنین مهاجرتی در عصر حضرت موسی (علیه‌السّلام) اعتراف ندارند.
[۴۲] سهیلی، الروض الانف، ج۲، ص۱۶.
ازدیاد جمعیت یهود و محدودیت امکانات منطقه را نیز می‌توان به عوامل مهاجرت از فلسطین افزود.


بنی نضیر پس از مهاجرت به یثرب در آغاز در منطقه سافله آن (پایین دست) مستقر شدند؛ امّا به مرور و بر اثر شناسایی مناطق مستعد به منطقه عالیه یثرب نقل مکان کردند.
[۴۳] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۲۲، ص۳-۱۱۲.
منابع درباره نام منطقه مسکونی آنان از غَرَس، بُوَیره، ناحیه فرع، روستای زهره و دره بطحان نام برده‌اند.در قرآن کریم از محل استقرار آنها به روستاهایی مستحکم: «قُرَی مُحَصَنَة» یاد شده است. بنی نضیر در مناطق مسکونی خود دژهای مستحکمی را بنا کردند. این قلعه‌ها از فضایی فراخ برخوردار بود و امکان نگهداری دام، آب و مواد غذایی مورد نیاز برای مدت‌های طولانی در آن وجود داشت.
هرچند شمار قلعه‌های یهودیان را در زمان غلبه آنان بر یثرب در دوره جاهلی، ۵۹ قلعه برشمرده‌اند
[۵۶] وفاء الوفا، ج۱، ص۱۶۵.
؛ اما از تعداد و نام قلعه‌های بنی نضیر در دوره صدر اسلام اطلاعی در دست نیست و منابع در میان قلاع بنی نضیر تنها از بَرَج و فاضجه نام برده‌اند.

۳.۱ - ریاست بنی نضیر

درباره ریاست بنی نضیر و شاخه‌های آن اطلاع چندانی در اختیار نیست.بر اساس برخی شجره نامه‌ها نضیر نام جدّ هشتم صفیّه، همسر پیامبر است و در نتیجه، به نظر می‌رسد بنی نضیر دارای تیره‌های متعددی بوده که هریک قلعه‌ای از آن خود داشته‌اند.
گزارش‌های دوره جاهلی و حتی تا سال سوم هجری، خبر از ریاست سلام بن مشکم در قبیله بنی نضیر می‌دهند؛ امّا در حوادث بعدی نام حُیَیّ بن اَخْطَب به عنوان رئیس قبیله بارها به چشم می‌خورد. این دو از برجسته‌ترین سران خاندان‌های بنی نضیرند. پس از حُیَیّ که در سال پنجم هجری و همراه با مردان بنی قریظه کشته شد
[۶۵] المصنف ابن ابی شیبه، ج۸، ص۳۷۲.
(حیی بن اخطب) ابورافع سلام بن ابی الحُقَیقْ و پس از او اسیر بن رزام ریاست بنی نضیر را بر عهده گرفته‌اند.


از بنی غطفان
[۷۰] عون المعبود، ج۸، ص۱۶۷.
و بنی عامر بن صعصعه به عنوان هم‌پیمانان منطقه‌ای بنی نضیر یاد شده است. از روابط بنی نضیر با اوس و خزرج در زمانی که یهودیان بر یثرب مسلط بودند اطلاع چندانی وجود ندارد؛ امّا در دوره تسلط عربها بر یثرب، بنی نضیر همپیمان اوس شدند، هرچند منابع تفسیری از همپیمان بودن آنها با خزرج نیز خبر داده‌اند.
[۸۰] ابن‌جوزی، زادالمسیر، ج۱، ص۹۵.


۴.۱ - روابط بنی نضیر با قبیله خزرج

وات (Watt) برای حل این تعارض حدس زده که احتمالا روایات مربوط به ارتباط بنی نضیر با اوس حکایت از مقطع زمانی متاخرتری دارد و آنان در آغاز با خزرج همپیمان بوده‌اند؛ امّا پس از مدتی که قدرت یابی و سلطه خزرج را تهدیدی بر ضدّ خود دانستند، با اوس پیمان بسته‌اند.وی آغاز همپیمانی بنی نضیر با اوس را در جنگ بُعاث دانسته که هریک از قبایل اوس و خزرج سعی کرد از همپیمانان خود در جنگ کمک گیرد و چون خزرج نگران اتحاد اوس با بنی نضیر بود تنی چند از آنان را به عنوان ضمانت عدم شرکت در جنگ، در اختیار گرفت؛ امّا چون عَمرو بن نُعمان خزرجی نتوانست با استفاده از اهرم گروگانها آنها را به ترک دیار خود وادار کند، گروگانهای خود را کشت؛ امّا شاخه‌ای از خزرج به رهبری عبدالله بن اُبَیّ در مخالفت با این سیاست گروگانهای خود را آزاد کردند.در پی این اقدام بنی نضیر با اوس پیمان بست و در جنگ بزرگ بعاث، بر ضدّ عمروبن نعمان خزرجی به پیروزی رسیدند.
[۸۱] ابن‌اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۳۸-۵۳۹.
[۸۲] ایام العرب فی الجاهلیه، ص۵۶-۵۷.


۴.۲ - روابط بنی نضیر با اوس

روابط بنی نضیر با اوس، بیش از همپیمانی آنان در جنگ بعاث است که وات به آن باور دارد.بر اساس برخی نقلها آنان در جنگهای متعددی بر ضدّ خزرج و در کنار اوس قرار داشتند و در همه این جنگها برای آزادی اسیران خود به خزرج فدیه پرداخت کردند. همپیمانی آنان با اوس در جنگ سُمیر که از نخستین درگیریهای اوس و خزرج بود و سپس در جنگ فجار دوم
[۸۷] الکامل، ج۱، ص۵۱۹.
خبر از قدمت بیشتر روابط بنی نضیر و اوس می‌دهد.به نظر می‌رسد روابط اجتماعی این دو قبیله نیز بسیار گسترده باشد، به گونه‌ای که بروکلمان از تعبیر «زندگی با اوس» در این زمینه استفاده کرده است.
[۸۸] تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص۴۳.
شواهد متعدد دیگری نیز هست که نشان می‌دهد روابط بنی نضیر با اوس از پیشینه قابل توجهی برخوردار بوده است، از جمله اینکه بسیاری از اوسیان دوره شیرخوارگی خود را در میان بنی نضیر سپری کرده، یهودی شده بودند. در نقلهای دیگری به خویشاوندی برخی از بنی نضیر با انصار اشاره شده است،
[۹۱] احکام القرآن، ج۱، ص۵۵۹.
از این رو زمانی که بنی نضیر پیمان خود را با پیامبر شکستند، پیامبر به نشانه ابطال پیمان اوس با آنان در امور مقدماتی غزوه‌ای که بر ضدّ آنان شکل داد از عناصر اوسی بهره برد و رفتار اوسیان در این زمینه مایه شگفتی و حیرت بنی نضیر شد
[۹۴] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۷، ص۱۲۲.
و پس از تبعید بنی نضیر، به نشانه قدردانی، شمشیر معروف آل ابی الحُقَیْق، از خانواده‌ای برجسته از بنی نضیر را به سعد بن مُعاذ بزرگ اوسیان بخشید.

۴.۳ - روابط با قبایل یهودی یثرب

در مورد روابط بنی نضیر با قبایل خرد و کلان یهودی یثرب، اطلاع چندانی در دست نیست، جز آنکه آنان در برابر یهودیان بنی قَیْنُقاع که همپیمان خزرج بود جنگیده بودند.
[۹۸] الکامل، ج۱، ص۵۱۷.


۴.۴ - روابط بنی نضیر با بنی قُرَیظَه

تنها نکته‌ای که از روابط بنی نضیر با یهودیان بنی قُرَیظَه مورد توجه قرار گرفته آن است که آنان در روابط حقوقی خود با بنی قریظه تبعیض آمیز عمل می‌کردند و بنی قریظه ناچار بود دیه خود را به صورت مضاعف به بنی نضیر بپردازد.
[۱۰۱] مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۰-۳۰۱.
آنان بدین منظور توافقنامه‌ای را در دوره جاهلی بر بنی قریظه تحمیل کرده بودند که مفاد آن متفاوت گزارش شده است؛ بنا به روایتی در حادثه‌ای چون قتل اگر قاتل از بنی قریظه بود افزون بر پرداخت دیه قصاص هم می‌شد؛ امّا اگر از بنی نضیر بود نیمی از دیه را می‌پرداخت و در مراسمی با گِل صورتش را سیاه کرده، سوار بر الاغ در میان مردم می‌گردانند. بنا به روایت ابن عباس بابت دیه قتل نفس، بنی قریظه ۱۴۰ و بنی نضیر ۷۰ بار شتر خرما پرداخت می‌کردند.
[۱۰۶] تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۸.
[۱۰۷] مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۰.
در روایت ابن ابی زنّاد این میزان به ۱۰۰ بار شتر برای بنی قریظه و ۵۰ بار شتر برای بنی نضیر تقلیل یافته است. به روایت سدّی بنی نضیر ۶۰ بار شتر می‌پرداخت؛ امّا قاتل قُرَظی قصاص می‌شد.

۴.۴.۱ - داوری پیامبر میان بنی قریظه و بنی نضیر

بنی قریظه در سالهای نخست هجرت، با توجه به شناختی که از موقعیت پیامبر پیدا کرده بودند برای لغو توافقنامه مذکور از پیامبر خواستند تا میان آنان و بنی نضیر داوری کند.بر اساس روایات تفسیری، خداوند طی آیات ۴۳-۴۵ مائده بر آنها خرده گرفته که با وجود تورات چرا از تو خواسته‌اند میان آنها قضاوت کنی؟ مگر در آن نیامده که جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و...: «و کَیفَ یُحَکِّمونَکَ و عِندَهُمُ التَّورةُ...•...و کَتَبنا عَلَیهِم فیها اَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ والعَینَ بِالعَینِ والاَنفَ بِالاَنفِ والاُذُنَ بِالاُذُنِ والسِّنَّ بِالسِّنِّ والجُروحَ قِصاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفّارَةٌ لَهُ ومَن لَم یَحکُم بِما اَنزَلَ اللّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الظّــلِمون». به روایت واقدی در آیه ۴۱ این سوره از توافقنامه این دو قبیله به «تحریف کلمه» یاد شده است: «...یحرفون الکلمة...» .
[۱۱۵] الدرالمنثور، ج۲، ص۲۸۳.

بنی نضیر از عبدالله بن ابی خواستند نزد پیامبر وساطت کند تا پیامبر پیمان سابق را به رسمیت بشناسد و ابن ابیّ از آنها خواست که چنانچه بر ضدّ شما حکم کرد آن را نپذیرید که بنابر روایتی آیه ۴۲ مائده نازل گردید.بنا به گزارش مفسران خداوند طی این آیه آنان را شنوای دروغ و خورنده حرام خواند و از پیامبر خواست بر اساس عدالت حکم کند و از نارضایتی بنی نضیر نگران نباشد: «سَمّـعونَ لِلکَذِبِ اَکّــلونَ لِلسُّحتِ...فَلَن یَضُرّوکَ شیــًا و اِن حَکَمتَ فَاحکُم بَینَهُم بِالقِسطِ...فَلا تَخشَوُا النّاس...» .براساس آیات ۴۴-۴۵ و ۴۷ این سوره خداوند بنی نضیر را که بر خلاف آنچه خداوند نازل کرده، حکم می‌کنند کافر، ظالم و فاسق معرفی کرده، در آیه ۵۰ آنان را به جهت پیروی از حکم جاهلی و ترک حکم خدا ملامت می‌کند: «اَفَحُکمَ الجـهِلِیَّةِ یَبغونَ ومَن اَحسَنُ مِنَ اللّهِ حُکمـًا لِقَوم یوقِنون».

۴.۴.۱.۱ - حکم پیامبر

پیامبر در میان این دو قبیله به برابری دیه حکم کرد
[۱۲۴] الدرالمنثور، ج۲، ص۲۸۴.
؛ امّا بنی نضیر آن را نپذیرفت، از این رو آنان به پیشنهاد منافقان نزد یکی از کاهنان مدینه به نام ابی بَرزه رفتند و پاداش فراوانی برای داوریش تعیین کردند؛ امّا او بر جان خود ترسید و از داوری میان آنان پرهیز کرد.بنابه روایاتی از ابن عباس و سدّی خداوند طی آیه ۶۰ نساء بدین جهت آنان را مذمت کرده است: «...اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ یَزعُمونَ اَنَّهُم ءامَنوا بِما اُنزِلَ اِلَیکَ...یُریدونَ اَن یَتَحاکَموا اِلَی الطّـغوتِ و قَد اُمِروا اَن یَکفُروا بِهِ...» .
[۱۲۷] الدرالمنثور، ج۲، ص۱۷۹.


۴.۵ - عملکرد بنی نضیر در آزادی اسرای یهود

بنی نضیر در جنگهای جاهلی، ضمن همپیمانی با بت پرستان، با همکیشان خود به ویژه بنی قینقاع جنگیده، اموال یکدیگر را غارت می‌کردند؛ امّا پس از پایان جنگ، اسرای یهود را با توجه به حکم تورات با پرداخت فدیه آزاد می‌کردند.
[۱۲۹] زاد المسیر، ج۱، ص۹۵.
بر اساس روایات سدّی و ابن عباس خداوند در آیات ۸۴-۸۶ بقره درباره عمل آنان به بخشی از کتاب و بی توجهی به بخش دیگر آنان را ملامت کرده، ابراز می‌دارد که چرا خون یکدیگر را می‌ریزید و همدیگر را از خانه و کاشانه خود بیرون می‌کنید، حال آنکه از شما پیمان گرفته بودیم که چنین نکنید: «و اِذ اَخَذنا میثـقَکُم لاتَسفِکونَ دِماءَکُم و لاتُخرِجونَ اَنفُسَکُم مِن دِیـرِکُم...و هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیکُم اِخراجُهُم اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتـبِ وتَکفُرونَ بِبَعض».
[۱۳۴] تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۶.
ابن کثیر افزون بر آیات پیشین آیه ۳۲ مائده را نیز بر بنی نضیر تطبیق کرده است: «کَتَبنا عَلی بَنی اِسرءیلَ اَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفسـًا بِغَیرِ نَفس اَو فَساد فِی الاَرضِ فَکَاَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعـًا...ثُمَّ اِنَّ کَثیرًا مِنهُم بَعدَ ذلِکَ فِی الاَرضِ لَمُسرِفون =بر بنی اسرائیل مقرر کردیم که هرکس کسی را بکشد بی آنکه (او) کسی را کشته یا تباهی در زمین کرده باشد گویا همه مردمان را کشته است...» .


بعید به نظر می‌رسد که مناطقی را که بنی نضیر برای سکونت و فعالیت اقتصادی برگزیده بودند پیش از آن سهمی از آبادانی نداشته باشند، هرچند اطلاع بیشتری در این زمینه وجود ندارد.بر اساس گزارش یاقوت، منابع آبی این منطقه از جمله آب مهزور توانایی آبیاری ۲۰۰۰۰ اصل خرما را داشت و گاه سیلاب آن، مناطق مسکونی یثرب را تهدید می‌کرد.

۵.۱ - اقتصاد بنی‌نضیر

اقتصاد بنی نضیر بیشتر بر باغداری و دامداری مبتنی بوده که در آن بر گونه‌های مرغوب خرما تاکید شده است.آنان افزون بر حومه یثرب در خیبر و ذی الجدی نیز باغ‌هایی با گونه‌های متعدد خرما چون عَجْوه، لین و بَرْنی در اختیار داشتند
[۱۴۱] بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۲.
که هریک پس از ۳۰ سال به بار می‌نشست. منابع در مورد نام باغهای بنی نضیر سکوت کرده‌اند و در آنها تنها به ۷ باغ که به مُخَیریق تعلق داشته اشاره شده است. بنا به روایاتی منبت یا دلال نام باغی از باغهای بنی نضیر بوده که احیای آن به دست سلمان فارسی شرط آزادی او از قید بردگی تعیین شده بود.

۵.۲ - پیشرفت اقتصادی بنی نضیر

انتقال بنی نضیر به عالیه اثر مستقیمی بر بهبود وضع اقتصادی آنان نهاد و بنا به گفته سران این قبیله آنچه مایه برتری آنان در میان دیگر یهود شده ثروت آنهاست و گرنه همچون دیگر یهودیان خوار و تنگدست می‌ماندند. این امر مایه رشک و طمع قبایل عرب شده بود،
[۱۵۱] ابن‌اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۶.
هرچند نمی‌توان وضع مشابه اقتصادی را برای تمامی شاخه‌های بنی نضیر تصور کرد.بنی نضیر به مرور توانستند گنجینه‌ای گرانبها از جواهرات و زیورآلات فراهم سازند
[۱۵۲] حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۷۴۶.
[۱۵۳] الفایق، ج۲، ص۲۵۲.
و آن را در پوست شتر نگهداری می‌کردند.
در برخی نقلها از بنی نضیر در دوره جاهلی به عنوان خراجگزار مرزبان ساسانی یاد شده؛ امّا مستشرقان نسبت به پرداخت خراج اهل یثرب به مرزبان ساسانی حیره یا بحرین تردید کرده‌اند.
از ابن عباس روایت شده که آیه ۹۳ یونس که در آن خداوند از سکونت دادن بنی اسرائیل در سرزمینی مناسب و روزی دادن آنان از چیزهای پاک سخن می‌گوید، اشاره به بنی نضیر و دیگر یهودیان عصر پیامبر دارد: «و لَقَد بَوَّانا بَنی اِسرءیلَ مُبَوَّاَ صِدق و رَزَقنـهُم مِنَ الطَّیِّبـتِ...» .
بنا به روایت خباب، مسلمانان مهاجر که در فقر شدیدی به سر می‌بردند، توجهشان به وضع مالی آنها جلب شده بود که آیه ۲۷ سوره شوری نازل شد. هرچند سوره شوری مکّی است؛ امّا آیه مذکور را مدنی دانسته‌اند:
[۱۶۳] تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳.
[۱۶۴] التمهید، ج۱، ص۲۱۳.
«ولَو بَسَطَ اللّهُ الرِّزقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوا فِی الاَرضِ ولـکِن یُنَزِّلُ بِقَدَر ما یَشاءُ اِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیر =اگر خدا روزی را بر بندگانش فراخ گرداند هرآینه در زمین سر به عصیان برمی دارند؛ ولی او به‌اندازه روزی می‌فرستد و او از بندگانش باخبر است و آنها را می‌بیند».
بنا به روایتی از عطا برخی سران ثروتمند بنی نضیر یاران مهاجر و تهیدست پیامبر به ویژه اصحاب صفّه پیامبر را مورد تمسخر و تحقیر قرار می‌دادند که آیه ۲۱۲ بقره نازل شد و به مؤمنان بشارت داد که در قیامت برتر خواهند بود و خداوند روزی را به هرکه بخواهد بدون حساب می‌بخشد: «زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَروا الحَیوةُ الدُّنیا ویَسخَرونَ مِنَ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ اتَّقَوا فَوقَهُم یَومَ القِیـمَةِ واللّهُ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب».
[۱۶۶] مجمع البیان، ج۲، ص۵۴۰-۵۴۱.
[۱۶۷] روض الجنان، ج۳، ص۱۷۲.



جایگاه دینی بنی نضیر در منابع اسلامی نسبت به دیگر قبایل یهود برتری نسبی دارد.شاید برتری سیاسی حقوقی بنی نضیر بر بنی قریظه و انتساب کعب بن اشرف بدانها، از علل این امر باشد.کعب از احبار ثروتمند بنی نضیر بود که با کمکهای مالی خود، نفوذ فراوانی بر دیگر احبار یهود داشت.
[۱۶۸] حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۳، ص۱۴۶-۱۴۷.
نفوذ او در میان ساکنان یثرب از قضاوتهای او در میان آنها به دست می‌آید.سیره نگاران تنها از آن دسته از احبار بنی نضیر نام برده‌اند که نقش برجسته‌ای در رویارویی با پیامبر داشتند و از حُیَی بن اَخْطَب و برادرانش ابویاسر و جَدِّی، سلام بن مُشْکَم، کنانه و سلام بن ربیع بن اَبی الْحُقَیْق، سلام بن اَبی الحُقَیْق، عمرو بن حجاش، کعب بن اشرف و همپیمانانش کردم بن قیس و حجاج بن عمرو (عمر) به عنوان احبار بنی نضیر نام برده‌اند. زهری در یکی از گزارشها به ۳۰ تن از آنان اشاره کرده است.
[۱۷۱] سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۴.
[۱۷۲] المصنف، ابن ابی شیبه، ج۵، ص۳۵۹.


۶.۱ - آگاهی از ظهور پیامبر آخرالزمان

در برخی منابع اسلامی نیز مطرح شده که چون از منطقه ظهور پیامبر آخرالزمان خبر داشتند به یثرب مهاجرت کرده بودند. این گزارشها چنانچه صحت داشته باشد، حکایت از آن دارد که بنی نضیر احتمال ظهور پیامبری از خودشان یعنی از تبار‌هارون برادر موسی علیه‌السّلام را بسیار جدّی می‌دیدند؛ پیامبری که حاکمیت آنان را محقق می‌ساخت.ذیل آیه ۸۹ بقره نقل شده که یهودیان بنی نضیر، هرگاه از قبایل کافر عرب ستمی می‌دیدند از خداوند می‌خواستند که با ظهور پیامبرش در آخرالزمان آنان را یاری کند:
[۱۷۶] الدرالمنثور، ج۱، ص۲۱۶-۲۱۷.
«...و کانوا مِن قَبلُ یَستَفتِحونَ عَلَی الَّذینَ کَفَروا...» و در آستانه ظهور اسلام ظهورش را بشارت می‌دادند.
[۱۷۷] المستدرک، ج۲، ص۲۶۳.
اعتبار آنها در میان یثربیان، به گونه‌ای بود که زنان عرب برای زنده ماندن فرزندانشان نذر می‌کردند آنان را یهودی کنند و فرزندان خود را به بنی نضیر می‌سپردند
[۱۸۰] السنن الکبری، ج۹، ص۱۸۶.
[۱۸۱] سنن النسائی، ج۶، ص۳۰۴.
؛ امّا هنگام تبعید بنی نضیر خواستار اسلام آوردن فرزندانشان بودند که آیه «لا اِکراهَ فِی الدِّین» نازل شد.
[۱۸۳] اسباب النزول، ص۵۲.
[۱۸۴] مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۱.


۶.۲ - مشورت با احبار بنی نضیر

هیئت‌های دینی که در زمان پیامبر به یثرب می‌آمدند با احبار بنی نضیر مشورت می‌کردند.زمانی که جمعی از خیبریان برای گریز از حدّ زنای محصنه برخی از سرانشان آمدند تا حکم پیامبر را بدانند ابتدا نزد بنی نضیر رفتند.آنها پیش بینی کردند پیامبر به رغم میل آنان به سنگسار حکم خواهد کرد.
به روایت ابن عباس مسیحیان نجران پس از گفت و گو با پیامبر و نزول آیه مباهله سه روز از پیامبر فرصت خواستند و در این مدت با بنی نضیر نیز مشورت کردند.
[۱۸۸] الدرالمنثور، ج۲، ص۳۹.
آنان پس از حضور نزد پیامبر با احبار بنی نضیر بر سر مسیحی یا یهودی بودن ابراهیم علیه‌السّلام نزاع کردند که آیات ۶۵-۶۷ آل عمران نازل شد و طرفین را مذمت کرد که چرا درباره آنچه علم ندارید با یکدیگر محاجّه می‌کنید:
[۱۹۰] الدرالمنثور، ج۲، ص۴۰-۴۱.
«...فَلِمَ تُحاجّونَ فیما لَیسَ لَکُم بِهِ عِلمٌ». مشخص نیست که نقش احبار بنی نضیر در دوره مکی که قریش برای تحت فشار قرار دادن پیامبر از یهود یثرب مدد جست،
[۱۹۱] اسباب النزول، ۱۹۸.
چه حد بوده؛ اما به لحاظ نسبتشان به‌هارون و شمار احباری که از آنها سخن در میان است نمی‌توان آنان را سهیم ندانست.


با ورود پیامبر به یثرب و رواج اسلام در آنجا و پس از پیمان نامه‌ای که پیامبر میان بطون انصار، مهاجران و برخی شاخه‌های یهود منعقد کرد، سران بنی نضیر نزد پیامبر آمدند.پیامبر دین آنان را به رسمیّت شناخت و آنان را به اسلام فراخواند و پیشگوییهای راهب شامی به نام ابن هیِّبان (راجع به ظهور پیامبر آخرالزمان) را ـ که برای درک پیامبر از شام به یثرب آمده بود ـ برای آنان یادآور شد.
[۱۹۳] اعلام الوری، ج۱، ص۱۵۸.
آنها به پیامبر امید دادند که در آینده و با شناخت بیشتر از اسلام، مسلمان خواهند شد و موافقت کردند که تا آن زمان متعرض یکدیگر نشوند.به گزارش آیات قرآنی آنان دانستند که او همان پیامبر موعود است؛ اما چون پیامبر را از ذریّه‌ هارون ندیدند، به او ایمان نیاوردند:
[۱۹۹] جوامع الجامع، ج۱، ص۱۲۷.
«و لَمّا جاءَهُم کِتـبٌ مِن عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُم و کانوا مِن قَبلُ یَستَفتِحونَ عَلَی الَّذینَ کَفَروا فَلَمّا جاءَهُم ما عَرَفوا کَفَروا بِهِ فَلَعنَةُ اللّهِ عَلَی الکـفِرین• بِئسَمَا اشتَرَوا بِهِ اَنفُسَهُم اَن یَکفُروا بِما اَنزَلَ اللّهُ بَغیـًا...» =و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان آمد، و از دیرباز (در انتظارش) بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی می‌جستند؛ ولی همین که آنچه (که اوصافش) را می‌شناختند برایشان آمد، انکارش کردند.پس لعنت خدا بر کافران باد.وه که به چه بد بهایی خود را فروختند که به آنچه خدا نازل کرده بود از سر رشک انکار آوردند.» منابع تاریخی نیز به این نکته اشاره کرده‌اند که یهودیان پیامبر موعود را شناخته بودند.

۷.۱ - ملاقات اولیه با پیامبر

در میان مفسران نخستین، مجاهد و قتاده و علی بن ابراهیم از این حادثه (ملاقات اولیه سران بنی نضیر با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با عنوان عهد یاد کرده و بندهای دیگری برای آن ذکر کرده‌اند.براساس روایت علی بن ابراهیم در این عهدنامه شرط شده بود که هر کدام از طرفین پیمان در صورتی که پیمان را نقض کند، ناقض این عهد با کشتار مردان، اسارت زنان و فرزندان و مصادره اموال مجازات شود.
[۲۰۴] اعلام الوری، ج۱، ص۱۵۸.
چنین بندی با توجه به مجازات سنگین پیمان شکنان در آیین یهود بعید نمی‌آید.واقدی بند دیگری افزوده مبنی بر اینکه چنانچه یهودیان به جنگ پیامبر بیایند، یهود مدینه او را یاری کنند
[۲۰۵] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۳۴۰.
؛ امّا منابع دیگر به این بند اشاره نکرده‌اند.
ابن سعد، واقدی و ابن شبه
[۲۰۸] نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۶۱.
باور دارند که بنی نضیر مجبور شدند برای امنیت خود در سال سوم هجری پیمانی ببندند، هرچند در سال چهارم و پس از حادثه بئر معونه عهد خود را شکستند؛ اما زهری معتقد است آنان که تا سال سوم پیمانی نبسته بودند، باز حاضر نشدند با انعقاد قراردادی به پیامبر اطمینان دهند که خطری برای او نخواهند بود.
[۲۰۹] المصنف، ابن ابی شیبه، ج۵، ص۳۵۸.
[۲۱۰] سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۳.
[۲۱۱] السنن الکبری، ج۹، ص۲۳۲.


۷.۲ - دیدگاه مستشرقان

برخی مستشرقان بر اساس روایت زهری منکر هرگونه پیمان میان بنی نضیر و پیامبر شده‌اند؛ امّا برخی دیگر بر این باورند که قبایل بزرگ یهود مدینه در سال اول هجری طی پیمان نامه عمومی با پیامبر پیمان بستند؛ اما مورخان مسلمان نام قبایل خائن به پیامبر از جمله بنی نضیر را از متن پیمان نامه حذف کرده‌اند
[۲۱۲] .Muhammad at Medina.P.۲۲۶-۷.
[۲۱۳] Concepts and Ideas at the Dawn of Islam،V،P.P ۹۱-۹۲.


۷.۳ - تفکیک روابط یهودیان با مسلمانان

روابط یهودیان با مسلمانان در مدتی که از حضور پیامبر در یثرب می‌گذشت به چند دوره قابل تفکیک است.از دوره نخست می‌توان به عنوان دوره مدارا و فرصتی برای شناخت متقابل یاد کرد.از روایات برمی آید که سران بنی نضیر در آغاز به پیامبر به عنوان رقیبی سیاسی نگاه کردند
[۲۱۵] معانی الاخبار، ص۲۳-۲۴.
[۲۱۶] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱، ص۱۳۸.
و از این فرصت برای مقابله با روند گسترش اسلام و در تنگنا قرار دادن پیامبر استفاده کردند در واقع انگیزه‌های دینی و سیاسی به موازات یکدیگر عمل می‌کردند، خصوصا که بزرگان بنی نضیر خود از احبار هم بودند، از این رو ولفنسون بر مستشرقان دیگر خرده گرفته است، که چگونه ابای یهودیان از پذیرش پیامبری از غیر بنی اسرائیل را در تحلیلهای خود در نظر نگرفته و در موضع گیری بر ضدّ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از یهود جانبداری کرده‌اند.
[۲۱۷] تاریخ الیهود، ص۱۶۴.

آنان در این دوره مشابهتهای موجود در میان مناسک یهود و مسلمانان، از جمله روزه روز عاشورا
[۲۱۸] النهایه، ص۱۶۹.
[۲۱۹] المغنی، ج۳، ص۱۰۴.
و نماز خواندن به سمت بیت المقدس، را دلیلی بر حقانیت و اصالت آیین خود دانسته، پیامبرانی چون ابراهیم، اسماعیل و اسحاق را یهودی و سعادت اخروی را از آن یهودیان می‌دانستند: «اَم تَقولونَ اِنَّ اِبرهیمَ واِسمـعیلَ واِسحـقَ ویَعقوبَ والاَسباطَ کانوا هودًا»؛ «وقالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن کانَ هودًا اَو نَصـری تِلکَ اَمانِیُّهُم قُل‌هاتوا بُرهـنَکُم اِن کُنتُم صـدِقین».

۷.۴ - نظر احبار بنی نضیر

به روایت ابن عباس احبار بنی نضیر یهودی شدن را هدایت یافتن می‌دانستند: «و قالوا کونواهودًا اَو نَصـری تَهتَدوا».
[۲۲۲] اسباب النزول، ص۲۵.
برپایه برخی منابع، آیه ۱۰۹ سوره بقره که اشاره به همین امر دارد، در مورد سران بنی نضیر نازل شده است: «وَدَّ کَثیرٌ مِن اَهلِ الکِتـبِ لَو یَرُدُّونَکُم مِن بَعدِ‌ایمـنِکُم کُفّارًا حَسَدًا مِن عِندِ اَنفُسِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الحَقُّ فَاعفوا واصفَحوا حَتّی یَاتِیَ اللّهُ بِاَمرِهِ اِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیء قَدیر =بسیاری از اهل کتاب از روی حسادت می‌خواهند شما را به کفر بازگردانند، با اینکه حق برای آنها کاملا روشن شده است.شما آنها را عفو کنید و از آنها درگذرید...» .
[۲۲۵] مجمع البیان، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۴.
[۲۲۶] الدرالمنثور، ج۱، ص۱۰۷.


۷.۵ - مدارا کردن پیامبر با یهودیان

با این همه پیامبر هم که به اسلام آوردنشان امیدوار بود، با آنان مدارا می‌کرد و از بدرفتاری آنان درمی گذشت و کوچک و بزرگشان را گرامی می‌داشت.
[۲۲۸] مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۴.
به روایت زهری آیه ۱۸۶ آل عمران نیز از مسلمانان می‌خواهد در برابر آزردگی‌ای که برخی یهود بنی نضیر عامل آن بودند صبر پیشه کنند: «...لَتَسمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ اُوتوا الکِتـبَ مِن قَبلِکُم ومِنَ الَّذینَ اَشرَکوا اَذیً کَثیرًا و اِن تَصبِروا و تَتَّقوا فَاِنَّ ذلِکَ مِن عَزمِ الاُمور».
[۲۳۲] الدرالمنثور، ج۲، ص۱۰۷.
به نظر می‌رسد رفتار مسلمانان نسبت به یهود در این دوره به آنها القا می‌کرد اسلام همان یهودیت تکامل یافته است.
به مرور زمان یهودیان منازعات دینی و کلامی خود را آشکارتر کردند و برای همگان روشن شد که آنها ایمان نخواهند آورد.آیات ۷۳-۱۷۶ بقره کامل‌ترین گزارشها در این باره است؛ امّا در این گزارشها همه یهودیان یک مجموعه تلقی شده‌اند و از این رو معلوم نیست سهم هر یک از قبایل یهود در این منازعات چه میزان بوده است، با این حال با ردیابی نام احبار بنی نضیر در این گزارشهای تفسیری می‌توان به نقش آنان پی برد.

۷.۶ - مانع مسلمان شدن ساکنان یثرب

برخی از احبار بنی نضیر سعی کردند با استفاده از روابط صمیمانه خود با ساکنان یثرب، آنها را از اسلام باز گردانند.برخی از مسلمانان به انصار مرتبط با یهود هشدار دادند که با یهود، صمیمی نمانند؛ اما جواب رد شنیدند.به روایت ابن عباس همین جا بود که آیه ۲۸ آل عمران نازل شد:
[۲۳۵] اسباب النزول، ص۶۵.
«لا یَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الکـفِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ و مَن یَفعَل ذلِکَ فَلَیسَ مِنَ اللّهِ فی شَیء اِلاّ اَن تَتَّقوا مِنهُم تُقةً و یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفسَهُ و اِلَی اللّهِ المَصیر =مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان به دوستی بپذیرند و هرکس چنین کند در هیچ حال از حزب خدا نیست، مگر آنکه براستی از آنها بپرهیزید (طرح دوستی با آنان کیفر حتمی خدا را در پی دارد) و خداوند شما را از (کیفر) خویش هشدار می‌دهد و بازگشت (همه) به سوی خداست».
به نقل قتاده و حسن یکی از احبار آنها با شنیدن آیه ۲۴۵ بقره: «مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا...» ؛ ضمن مسخره کردن مسلمانان، خداوندِ آنها را فقیر و خود را بی نیاز دانست که آیه «لَقَد سَمِعَ اللّهُ قَولَ الَّذینَ قالوا اِنَّ اللّهَ فَقیرٌ ونَحنُ اَغنِیاءُ سَنَکتُبُ ما قالوا...» نازل شد.
[۲۴۰] ابن‌جوزی، زادالمسیر، ج۲، ص۶۵.

برخی از احبار آنها با ارتباط با قبایل یثرب، انصار را از انفاق در راه خدا بازمی داشتند و به آنها می‌گفتند: ما نگران فقیر شدن شماییم و معلوم نیست در آینده چه خواهد شد که آیه ۳۷ نساء نازل شد:
[۲۴۳] اسباب النزول، ص۱۰۱.
«اَلَّذینَ یَبخَلونَ ویَامُرونَ النّاسَ بِالبُخلِ و یَکتُمونَ ما ءاتهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ واَعتَدنا لِلکـفِرینَ عَذابـًا مُهینا».

۷.۷ - تغییر استراتژی پیامبر در برابر یهود

تغییر قبله در این دوره، بیانگر تغییر استراتژی پیامبر در برابر یهود بود.این امر ضمن آنکه بحثهایی درباره مسئله بداء را به همراه داشت، اعتراض یهود را نیز برانگیخت.به روایتی تنی چند از احبار بنی نضیر با درخواستی فریبکارانه از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خواستند به قبله پیشین خود بازگردد تا بدو ایمان بیاورند که خداوند آنان را نادان خواند: «سَیَقولُ السُّفَهاءُ مِنَ النّاسِ ما ولّهُم عَن قِبلَتِهِمُ الَّتی کانوا عَلَیها قُل لِلَّهِ المَشرِقُ والمَغرِبُ یَهدی مَن یَشاءُ اِلی صِرط مُستَقیم =مردم نادانی خواهند گفت چه چیز آنان را از قبله‌ای که بر آن بودند (بیت المقدس) برگردانید؟ بگو: شرق و غرب از آن خداست و هرکه را خواهد به صراط مستقیم هدایت می‌کند».

۷.۸ - منع پیامبر از برآوردن خواسته‌ها

برخی دیگر قرآن را ناسازگار با تورات خواندند و از او خواستند کتابی ارائه کند که برای آنها پذیرفتنی باشد.
[۲۴۷] تفسیر جلالین، ص۵۲۶.
به روایت کلبی برخی از آنها از پیامبر معجزه‌ای خواستند که آیه ۱۸۳ آل عمران نازل گردید: «اَلَّذینَ قالوا اِنَّ اللّهَ عَهِدَ اِلَینا اَلاَّ نُؤمِنَ لِرَسول حَتّی یَاتِیَنا بِقُربان تَاکُلُهُ النّارُ قُل قَد جاءَکُم رُسُلٌ مِن قَبلی بِالبَیِّنـتِ وبِالَّذی قُلتُم...» .
[۲۴۹] اسباب النزول، ص۸۹.

بنا به روایتی خداوند طی آیه نخست سوره احزاب پیامبر را از برآوردن خواسته‌های آنان برحذر داشت: «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ ولا تُطِعِ الکـفِرینَ والمُنـفِقینَ...» . به روایت ابن عباس آیه ۱۸ جاثیه نیز بیانگر همین نکته است: «...ولا تَتَّبِع اَهواءَ الَّذینَ لا یَعلَمون...» . چنانچه نزول آیات سوره احزاب را در سال پنجم هجری و نزول آیات سوره جاثیه را در دوره مکی بدانیم این شان نزولها، تطبیق‌های مفسران خواهد بود.

۷.۹ - ادعای احبار بنی نضیر

سردی روابط تا بدانجا رسید که برخی از احبار بنی نضیر آشکارا ادعا کردند که او پیامبر موعود تورات نیست.
[۲۵۴] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱، ص۵۷۸.
بنا به روایتی از عطا خداوند طی آیه ۱۷۸ آل عمران به بنی نضیر هشدار داده که گمان نکنند مهلتی که دارند به سود آنهاست، بلکه برای آن است که بر گناهان خود بیفزایند: «و لا یَحسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّما نُملی لَهُم خَیرٌ لاَِنفُسِهِم اِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا اِثمـًا...» .
[۲۵۶] مجمع البیان، ج۲، ص۸۹۳.


۷.۱۰ - امید به مسلمان شدن بنی نضیر

با این همه به رغم اینکه هیچ یک از بنی نضیر ایمان نیاورده بودند برخی از اوسیان مسلمان به ایمان آوردنشان امیدوار بودند.خداوند در آیه ۷۵ بقره فرمود: چگونه به اسلام آوردن آنان امید دارید و حال آنکه آنان کلام الهی را تحریف می‌کنند...: «اَفَتَطمَعونَ اَن یُؤمِنوا لَکُم وقَد کانَ فَریقٌ مِنهُم یَسمَعونَ کَلـمَ اللّهِ ثُمَّ یُحَرِّفونَهُ مِن بَعدِ ما عَقَلوهُ و هُم یَعلَمون».
[۲۵۸] تفسیر ثعالبی، ج۱، ص۲۶۶.

اوسیان مسلمان تلاش کردند آن دسته از نزدیکان خود را که به بنی نضیر پیوسته بودند به اسلام گرایش دهند و از آنجا که این عده از ضعف اقتصادی رنج می‌بردند و مسلمانان نیز از اعطای صدقه به غیر مسلمانان منع شده بودند، برخی از اوسیان کوشیدند تا با وعده کمکهای مالی بستگان یهودی شده خود را به اسلام ترغیب کنند که آیه ۲۷۲ بقره در مورد آنان نازل شد: «لَیسَ عَلَیکَ هُدهُم ولـکِنَّ اللّهَ یَهدی مَن یَشاءُ وما تُنفِقوا مِن خَیر فَلاَِنفُسِکُم وما تُنفِقونَ اِلاَّ ابتِغاءَ وجهِ اللّهِ وما تُنفِقوا مِن خَیر یُوَفَّ اِلَیکُم واَنتُم لاتُظلَمون =هدایت آنها بر عهده تو نیست و خداوند هرکه را خواهد هدایت می‌کند...» .
[۲۶۳] الدرالمنثور، ج۱، ص۳۵۷.
گفته شده: خداوند با آیه ۱۲۰ بقره: «لَن تَرضی عَنکَ الیَهُود...=یهودیان از تو راضی نمی‌شوند...» از پیامبر خواسته که هیچ امیدی به ایمان آنان نداشته باشد.
[۲۶۶] مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۳.


۷.۱۱ - رویارویی بنی نضیر با پیامبر

برخورد اولیه و همچنین رفتارهای بعدی سران بنی نضیر زمینه رویارویی آنها را با پیامبر فراهم آورد.پیامبر همواره نگران عهد شکنی آنان بود.بنا به روایتی از مجاهد گفته شده آیه ۵۸ انفال به همین امر اشاره دارد: «و اِمّا تَخافَنَّ مِن قَوم خِیانَةً فَانبِذ اِلَیهِم عَلی سَواء اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الخائِنین و اگر از خیانت گروهی بیمناک شوی (پیمانشان را) به سویشان بیفکن (و لغو آن را به ایشان اعلام کن) تا شما و ایشان (در آگاهی از لغو پیمان) یکسان باشید (و بدان اگر به آنان اعلام نکنی، مرتکب خیانت شده‌ای) که خداوند خیانتکاران را دوست ندارد».
[۲۷۰] المیزان، ج۹، ص۱۱۳.

بنا به نظر ابوالفتوح رازی خداوند در آیه ۱۱۱ آل عمران: «لَن یَضُرّوکُم اِلاّ اَذیً و اِن یُقـتِلوکُم یُوَلّوکُمُ الاَدبارَ ثُمَّ لا یُنصَرون» به مؤمنان اطمینان داده که آنان به شما زیانی نخواهند رسانید و اگر با شما بجنگند روبه روی شما نمی‌توانند بایستند و کسی هم به یاریشان نخواهد آمد.
[۲۷۲] روض الجنان، ج۲، ص۱۹.
از نظر قرطبی آیه ۱۳۷ بقره نیز به همین مفهوم است: «فَاِن ءامَنوا بِمِثلِ ما ءامَنتُم بِهِ فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما هُم فی شِقَاق فَسَیَکفیکَهُمُ اللّهُ و هُوَ السَّمیعُ العَلیم اگر بدانچه ایمان آورده‌اید ایمان بیاورند قطعاً هدایت شده‌اند و گرنه بی شک در ستیزند و خداوند شرّشان را از تو کفایت می‌کند (و تو را بر آنان پیروز خواهد کرد) که او شنوا و دانا است».


طبیعی بود که یهودیان و از جمله بنی نضیر در واکنش به حضور پیامبر در یثرب، ابتدا منتظر سرکوب مسلمانان به دست قریش باشند. جنگ بدر به مثابه هشداری جدّی، موقعیت مخالفان پیامبر در مدینه را تضعیف کرد.برخی از بزرگان بنی نضیر که نفوذ گسترده‌ای بر یهودیان قبایل دیگر نیز داشتند به همراه جمعی از احبار یهود مخفیانه به مکه رفتند و کنار کعبه با ابوسفیان پیمان بستند در رویارویی با پیامبر با یکدیگر همکاری کنند.
[۲۷۶] سبل السلام، ج۴، ص۶۳.
بنابر نقلهای دیگر آنان بر کشته‌های بدر گریستند و قریش را برضدّ پیامبر تحریک کردند. قتل کعب بن اشرف (از بنی نضیر) نیز برای محدود کردن زمینه‌های همکاری بنی نضیر و قریش صورت گرفت. (کعب بن اشرف) در ماههای پایانی سال دوم هجری ابوسفیان که در جنگ بدر شرکت نکرده بود با سپاهی‌اندک به نزدیکی مدینه آمد.برخی سران بنی نضیر با آگاهی از تصمیم وی مبنی بر حمله به مسلمانان، به یاری او شتافته، شبانه او را جای دادند و اطلاعات مورد نیاز را در اختیارش نهادند.
[۲۸۴] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۶، ص۳۷۳-۳۷۵.
[۲۸۶] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۲.
وات (Watt) برای ردّ معاونت بنی نضیر با قریش، جانبدارنه در روایت مذکور تردید کرده و آن را یک مهمانی ساده دانسته است.

۸.۱ - درگیری مسلمانان با بنی نضیر

علت اصلی درگیری مسلمانان با بنی نضیر به پیمان شکنی، کمک آنها به ابوسفیان و تصمیمشان برای کشتن پیامبر باز می‌گردد.تفاوت عمده منابع در مورد علت و زمان جنگ به سبب تفاوت گزارش ابن اسحاق و زهری است، هرچند هردو از عروة بن زبیر روایت کرده‌اند.
به روایت زهری مدتی پس از غزوه سویق پیرو نامه تهدیدآمیز قریش، بنی نضیر تصمیم گرفتند با ترفندی پیامبر را به قتل برسانند و از این رو از او خواستند تا در منطقه‌ای میان یثرب و مساکن بنی نضیر، همراه با ۳۰ تن از اصحاب خود برای گفت و گو به ملاقات ۳۰ تن از احبار بیاید تا اگر احبار او را تایید کردند و بدو ایمان آوردند همگی به او ایمان بیاورند؛ امّا پس از حضور پیامبر متوجه شدند که با وجود یارانش نمی‌توانند او را بکشند و از او خواستند با سه تن از یاران خود به گفت و گوی سه تن از احباری بیاید که مخفیانه خنجری با خود حمل می‌کردند.با افشای تصمیم بنی نضیر، به وسیله یکی از زنان آنان، پیامبر به مدینه بازگشت و فردای آن روز در حالی که تنها ۶ ماه از جنگ بدر گذشته بود به محاصره بنی نضیر پرداخت و از آنها خواست برای امنیت خود، با او پیمان ببندند؛ اما چون نپذیرفتند با آنان جنگید و غزوه بنی نضیر شکل گرفت.محدثان
[۲۸۹] سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۳-۳۴۵.
[۲۹۰] المصنف، صنعانی، ج۵، ص۳۵۸-۳۵۹.
و مفسران
[۲۹۲] الدرالمنثور، ج۶، ص۱۸۹.
[۲۹۳] اسباب النزول، ص۲۷۹.
این روایت را به طرق متعددی از زهری نقل کرده‌اند.منابع دیگری هم بخشهایی از روایت زهری را طرح کرده‌اند.
[۲۹۴] المستدرک، ج۲، ص۴۸۳.
[۲۹۵] فتح الباری، ج۷، ص۲۵۳-۲۵۵.
[۲۹۶] عون المعبود، ج۸، ص۱۶۷.
سهیلی در شرح سیره ابن هشام، بر وی خرده گرفته که چگونه در سیره خود روایات دیگر را بر روایت زهری ترجیح داده است.
[۲۹۷] روض الانف، ج۳، ص۲۵۰.
از میان مورخان تنها ذهبی روایت زهری را مبنای نگارش خود قرار داده و غزوه بنی نضیر را در سال سوم طرح کرده است. در میان مستشرقان نیز کیستر (Kister) براساس روایت زهری، خودداری بنی نضیر در انعقاد پیمان با پیامبر را عامل اصلی جنگ در سال سوم هجری دانسته است.

۸.۲ - زمان جنگ بنی نضیر

همه منابعی که به نحوی روایت زهری را نقل کرده‌اند زمان غزوه بنی نضیر را ۶ ماه پس از جنگ بدر (پیش از احد) دانسته‌اند.روایاتی که خبر از کشته شدن کعب بن اشرف در آستانه غزوه بنی نضیر
[۳۰۰] فتح الباری، ج۷، ص۲۵۶.
یا در هنگامه آن می‌دهند هماهنگی و همخوانی بیشتری با روایت زهری دارند، به ویژه آنکه مشهور است که کعب بن اشرف پس از پیروزی مسلمانان در بدر و در سال سوم کشته شد و پس از آن بود که پیامبر به بنی نضیر حمله کرد.
[۳۰۵] بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵.
[۳۰۸] مجمع البیان، ج۹، ص۳۸۶.


۸.۳ - روایت ابن‌اسحاق

در برابر روایت زهری روایت ابن اسحق قرار می‌گیرد که براساس آن پس از حادثه بئر معونه در سال چهارم هجری یکی از یاران پیامبر دو تن از بنی عامر بن صعصعه را کشت و چون پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم قبلا به آنان امان داده بود ملزم شد که دیه آنها را بپردازد و چون از پرداخت آن در آن مقطع ناتوان بود تصمیم گرفت از بنی نضیر (همپیمان بنی عامر) کمک بگیرد، از این رو در روز شنبه که مورد احترام یهودیان است به همراه معدودی از اصحاب نزد آنان رفت.آنان از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خواستند تا قدری درنگ کند تا این مبلغ را برای او جمع آوری کنند و مخفیانه تصمیم گرفتند با رها کردن سنگی از روی قلعه بدون آنکه خود مسئولیت قتل را بپذیرند، آن حضرت را از بین ببرند؛ اما پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم که متوجه این امر شد به گونه‌ای آنجا را ترک کرد که همگان تصور کردند پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در همان حوالی است و به زودی نزد یارانش باز می‌گردد؛ امّا پیامبر به سرعت به مدینه بازگشته بود تا بدانها فرصت ترور ندهد.
[۳۱۲] دلائل النبوه، ج۳، ص۱۸۳.
گزارش ابن شبه، ابن سعد و واقدی زمانی با روایت زهری سازگاری دارند که بحث از پیمان بنی نضیر با پیامبر است؛ امّا هنگامی که بحث از تاریخ جنگ بنی نضیر است گزارش‌های آنها با گزارش ابن اسحاق مطابقت می‌یابد.
[۳۱۴] بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۳.
[۳۱۷] نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۶۱.

مجاهد، عکرمه و کلبی پس از بیان مضمونی مشابه روایت ابن اسحق، به نزول آیه ۱۱ مائده در این هنگام اشاره کرده‌اند که بر اساس آن قرآن کریم تلاش بنی نضیر برای ترور پیامبر را به مؤمنان یادآوری کرده و نجات پیامبر را خواست و نعمت الهی دانسته است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اذکُروا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم اِذ هَمَّ قَومٌ اَن یَبسُطوا اِلَیکُم اَیدِیَهُم فَکَفَّ اَیدِیَهُم عَنکُم...»
[۳۱۹] اسباب النزول، ص۱۲۹.
[۳۲۱] زاد المسیر، ج۲، ص۲۵۰.
؛ امّا به نظر می‌رسد نزول آیه مزبور مدتها پس از غزوه بنی نضیر باشد، چرا که این آیه به دنبال یادآوری این امر است: «اذکُروا»؛ ضمن آنکه تطبیق این آیه بر هر قصد تروری صادق است و اختصاصی به بنی نضیر ندارد.

۸.۴ - توطئه بنی نضیر

شمار همراهان پیامبر را هنگام حضور نزد بنی نضیر کمتر از ۱۰ تن شمرده‌اند.
[۳۲۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۴، ص۸۶.
[۳۲۳] الدرالمنثور، ج۲، ص۲۶۶.
کمی یاران پیامبر را یکی از عوامل وسوسه بنی نضیر برای طراحی توطئه قتل پیامبر و اسارت و فروش یارانش به قریش دانسته‌اند.
[۳۲۶] الدر المنثور، ج۶، ص۱۹۰.
بنا به روایتی از عطا آیه ۱۰۰ بقره پس از پیمان شکنی بنی نضیر و بنی قریظه فرود آمد: «اَو کُلَّما عـهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَریقٌ مِنهُم بَل اَکثَرُهُم لایُؤمِنون =و مگر نه این بود که (یهود) هرگاه پیمانی بستند گروهی از ایشان آن را دور افکندند، بلکه (حقیقت این است که) بیشترشان ایمان نمی‌آورند».
[۳۲۹] غررالتبیان، ص۲۰۸.


۸.۵ - ادلّه دیگری برای غزوه بنی نضیر

در مطالعات جدید ادلّه دیگری برای غزوه بنی نضیر طرح شده است؛ ولفنسون که پیمان بنی نضیر با پیامبر را براساس پیمان نامه عمومی پذیرفته، علت حمله به بنی نضیر را عدم همراهی با پیامبر در جنگ احد دانسته است.براساس معاهده، بنی نضیر می‌بایست در حادثه احد از مدینه دفاع می‌کرد.او در مورد علت حمله نکردن پیامبر به بنی قریظه اظهار داشته که احتمالا پیمان آنها متفاوت بوده و چنین تعهدی نسبت به پیامبر نداشته‌اند.
[۳۳۰] تاریخ الیهود، ص۱۷۷.
شاید همراهی مُخَیْریق یهودی با پیامبر در غزوه احد ـ که تنها بنابر روایت واقدی از اعضای بنی نضیر است ـ مستند سخنان ولفنسون است.مخیریق که خود در غزوه احد شرکت کرد، از یهود خواست به یاری پیامبر بیایند، امّا آنان عذر آوردند که امروز شنبه است. از نظر ولفنسون آنان با این کار خود پیمان خود با پیامبر را شکستند.
بروکلمان غزوه بنی نضیر را ناشی از بهانه جویی پیامبر برای جبران ضربه سنگین حادثه بئر معونه دانسته است که در آن ۷۰ یا ۴۰ تن از مسلمانان به شهادت رسیدند.
[۳۳۳] تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص۵۲.
نادیده گرفتن اقدامهای یهود و نسبت بهانه جویی به پیامبر از جانب بروکلمان، جانبدارانه است.هرچند پیروزی بر بنی نضیر می‌توانست تا حدی از فشار ناشی از حادثه بئر معونه را بر مسلمانان جبران کند؛ اما بنا به فرموده قرآن: «ما ظَنَنتُم اَن یَخرُجوا»؛ این پیروزی غیر قابل پیش بینی بود.
پس از بروز دشمنی بنی نضیر، پیامبر از طریق پیکی از اوسیان به آنان اعلام کرد که چنانچه تا ۱۰ روز دیگر محل سکونت خود را ترک نکنند، خونشان هدر خواهد بود.با این اقدام، آنان دریافتند که بر خلاف پیمان دوره جاهلی، اوس در برابر بنی نضیر خواهد ایستاد،
[۳۳۶] عیون الاثر، ج۲، ص۲۵.
[۳۳۷] فتح الباری، ج۷، ص۲۵۵.
از این رو به جمع آوری دارایی خود پرداختند و برای حرکت از قبایل عرب شتر کرایه کردند.

۸.۶ - روحیه دادن به بنی نضیر

عبدالله بن اُبیّ با آگاهی از تصمیم پیامبر طی پیامی از آنان خواست ایستادگی کنند.وی گفت: من با ۲۰۰۰ نفر از قومم (بنی عوف بن خزرج) به همراه یهود بنی قریظه و غَطفان به یاری شما خواهیم آمد. خداوند در آیه ۱۱ حشر آنها را منافق دانسته، وعده‌های آنها را دروغ می‌خواند: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ نافَقوا یَقولونَ لاِِخونِهِمُ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتـبِ لـَئِن اُخرِجتُم لَنَخرُجَنَّ مَعَکُم و لانُطیعُ فیکُم اَحَدًا اَبَدًا واِن قوتِلتُم لَنَنصُرَنَّکُم واللّهُ یَشهَدُ اِنَّهُم لَکـذِبون».
سلام بن مشکم ضمن یادآوری خیانت عبدالله بن ابیّ و عدم حمایت وی از بنی قَینقاع در سال دوم هجری و مبارزات بنی نضیر برضدّ خزرج در عهد جاهلی، از حُیَی خواست حال که ما مالک مزارع، نخلستانها و داراییهای خود هستیم به عبدالله بن ابیّ اعتماد مکن؛ اما حُیَی با توجه به برتری نظامی و دفاعی خود، با پذیرش پیشنهاد عبدالله بن ابیّ آماده مقابله با پیامبر شد.در آیه ۱۴ حشر به منازعات و اختلافات درونی سران بنی نضیر اشاره شده است: «بَاسُهُم بَینَهُم شَدیدٌ تَحسَبُهُم جَمیعـًا و قُلوبُهُم شَتّی...» .حُیَی به ترمیم دژهای بنی نضیر پرداخت و تدارکات لازم را همراه با چارپایان در درون آنها جای داد و پیامبر را از مخالفت خود آگاه ساخت: «وظَنّوا اَنَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم_ می‌پنداشتند که دژهایشان پناه آنها خواهد بود». گفته‌های سلاّم برخلاف اظهارات ولفنسون که گفته: پیامبر آمال و آرزوهای اوس و خزرج (دستیابی به ثروت یهود) را محقق می‌ساخت،
[۳۵۳] تاریخ الیهود، ص۱۳۵.
حاکی از آن است که پیامبر در این مرحله درصدد تصرف دارایی آنها نبوده است.


در روایت زهری جزئیات جنگ نیامده؛ امّا بنا بر روایت ابن اسحاق، پیامبر پس از آنکه از ترور نافرجام آنان جان سالم به در برد به مدینه بازگشت.در دوازدهم ربیع الاول سال چهارم با گماردن ابن‌ام مکتوم بر مدینه به طرف قلعه‌های آنان به راه افتاد.او علی (علیه‌السّلام) را به عنوان فرمانده تعیین کرد و پرچم خود را به دستش داد
[۳۶۰] الکامل، ج۲، ص۶۵.
و از سپاه خواست به طرف بنی نضیر حرکت کنند و نماز عصر را در آنجا بگزارند. سپاه پیاده پیامبر حرکت کرده، حوالی عصر به اراضی بنی نضیر رسیدند.بنی نضیر با مشاهده پیامبر از فراز دژهای خود به پرتاب تیر و سنگ پرداختند. مسلمانان پس از اقامه نماز عصر در آنجا مستقر شدند.
خیمه پیامبر را ابتدا در اراضی تیره‌ای از اوس به نام بنی حطمه که تا آن زمان هنوز مسلمان نشده بودند و از همپیمانان بنی نضیر به حساب می‌آمدند
[۳۶۶] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۵، ص۸۳.
[۳۶۷] مناقب، ج۱، ص۲۴۸.
برپا کردند که بعدها به مسجد الصغیر شهرت یافت؛ امّا چون از جانب تیراندازان بنی نضیر مورد اصابت تیر قرار گرفت آن را به منطقه‌ای میان اراضی بنی نضیر و بنی قریظه که بعدها مسجد فضیخ نام گرفت، منتقل کردند. پیامبر با تنی چند از اصحاب خود به مدینه بازگشت و شب را آنجا گذراند. بلال حبشی صبح در مدینه اذان گفت و در همان روز پیامبر به جمع سپاه اسلام بازگشت.
[۳۷۱] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۷۳.
دلایل متعددی می‌توان برای رفت و بازگشت پیامبر در نظر گرفت؛ نخست آنکه احتمالا منطقه از امنیت کافی برخوردار نبوده و بیم ترور پیامبر می‌رفته است. دوم آنکه حضور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مدینه می‌توانست زمینه توطئه عبدالله بن ابیّ در پیوستن او به بنی نضیر را خنثا کند.

۹.۱ - محاصره بنی نضیر

مدت محاصره بنی نضیر ۶ شب
[۳۷۳] تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۲۸.
یا ۱۵ روز
[۳۷۶] التنبیه والاشراف، ص۲۱۳.
یا بیش از ۲۰ شب ادامه یافت.در این مدت کسی گمان نداشت که بتوان بر آنها چیره شد: «...ما ظَنَنتُم اَن یَخرُجوا» و مسلمانان گمان می‌کردند که آنها نیروهایی متحدند، در حالی که قرآن به اختلافات جدی میان شاخه‌های بنی نضیر اشاره دارد: «...بَاسُهُم بَینَهُم شَدیدٌ تَحسَبُهُم جَمیعـًا وقُلوبُهُم شَتّی...» . در طول این مدت سعد بن عباده از بزرگان خزرج با ارسال خرما، تدارکات لازم سپاه اسلام را تامین می‌کرد. بنی نضیر که منتظر رسیدن نیروهای کمکی بودند به‌انداختن سنگ و تیراندازی از روی دژها بسنده کردند.
[۳۸۳] فتح الباری، ج۷، ص۳۰۱.


۹.۱.۱ - اقدام نظامی بنی نضیر

تنها اقدام نظامی بنی نضیر در محاصره آن بود که به غَزْوک سردسته شجاع تیراندازان ماموریت دادند تا با تنی چند پیامبر را ترور کنند. در آن شب اصحاب پیامبر متوجه شدند که علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) در جمع‌شان نیست و سپس خبر یافتند که او با چند تن از انصار ماموران بنی نضیر را کشته و سرهای‌شان را در چاه‌های منطقه‌ انداخته‌اند. این امر ناتوانی بنی نضیر را آشکارتر ساخت.

۹.۲ - محقق نشدن وعده‌های عبدالله بن ابیّ

وعده‌های عبدالله بن ابیّ هم محقق نشد، هرچند او تلاش کرد بنی قریظه را همراه خود سازد؛ اما کعب بن اسد رئیس بنی قریظه به هیچ یک از اعضای قبیله خود اجازه نداد به یاری بنی نضیر بشتابند. آیات ۱۱-۱۷ حشر وعده منافقان و خیانت آنان به بنی نضیر را به حکایت شیطان تشبیه کرده که پس از به کفر کشیدن انسان، از او برائت می‌جوید: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ نافَقوا...• لـَئِن اُخرِجوا لا یَخرُجونَ مَعَهُم ولـَئِن قوتِلوا لا یَنصُرونَهُم...• کَمَثَلِ الشَّیطـنِ اِذ قالَ لِلاِنسـنِ اکفُر فَلَمّا کَفَرَ قالَ اِنّی بَریءٌ مِنکَ اِنّی اَخافُ اللّهَ رَبَّ العــلَمین =آیا منافقان را نمی‌بینی....اگر اخراج شوند آنها با ایشان بیرون نخواهند رفت و اگر علیه آنها جنگی درگیرد (منافقان) آنها را یاری نخواهند کرد....چون حکایت شیطان که به انسان گفت: «کافر شو.» و چون کافر شد گفت: «من از تو بیزارم، زیرا من از خدا پروردگار جهانیان می‌ترسم.»

۹.۳ - قطع ارتباط قلعه‌های بنی نضیر

مسلمانان برای قطع ارتباط قلعه‌های بنی نضیر حلقه محاصره را از محله بنی نضیر به محاصره یکایک دژها تنگ تر کردند.
[۳۹۰] الخصائص الکبری، ج۲، ص۳۹۹.
[۳۹۱] بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۵۶۷.
خداوند در آیه ۱۴ حشر به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرموده بود که آنها همگی رو در روی تو نمی‌آیند، بلکه از پشت دیوار (قلعه‌ها) و به صورت پراکنده و در روستاهای حصار شده با تو می‌جنگند: «اِلاّ فی قُرًی مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر...» ؛ امّا چون محاصره به طول انجامید، پیامبر که از دلبستگی آنها به درختانشان خبر داشت فرمان داد آنها را قطع کنند.برخی از سران یهود فریاد زدند: چگونه کسی که دیگران را از فساد پرهیز می‌دهد درختان را قطع می‌کند؟ در نتیجه جمعی از مسلمانان بر کرده خود مردد شدند که آیه ۵ حشر به همین مناسبت نازل شد و این امر را خواست خدا دانست: «ما قَطَعتُم مِن لینَة...فَبِاِذنِ اللّهِ و لِیُخزِیَ الفـسِقین =هر درخت خرمای گرانبهایی را که قطع کردید...به فرمان خدا بوده است؛ باشد که نافرمانان ذلیل شوند».
[۳۹۴] اسباب النزول، ص۲۷۹.


۹.۳.۱ - تاثیر قطع نخلستان بر بنی نضیر

این دستور تاثیر بسزایی بر بنی نضیر نهاد، به ویژه که زنانشان شیون کرده، بر سر و صورت خود زدند، از این رو سعی کردند خطری متوجه نخلستانها نشود تا شاید با مصالحه یا بعدها با جنگی دیگر، بتوانند دوباره آنها را باز یابند و در نتیجه به مقاومت خود پایان دادند.حُیَی تصمیم گرفت بر اساس پیشنهاد پیشین با پیامبر که دارایی آنها را هنوز محترم شمرده بود مصالحه کند؛ امّا پیامبر نپذیرفت و از آنها خواست همه تجهیزات نظامی، مزارع و باغات خود را وا نهند و تنها دارایی منقول خود را ببرند؛ امّا وی چند روزی درنگ کرد. در این فاصله دو تن از بنی نضیر به نامهای یامین بن عمیر و ابوسعد بن وهب حفظ جان و مال خود، مسلمان شدند.
[۴۰۵] موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۲، ص۴۱۰.
سران بنی نضیر از ترس اینکه مبادا شرایط سخت تر شود، به شرایط پیامبر تن دردادند.آنها در مخالفت خود با پیامبر پافشاری کردند و در این مسیر از نخلستانها و خانه و کاشانه دیرینه خود نیز گذشتند.خداوند دراین باره در آیات نخستین سوره حشر بیان می‌دارد که نه شما و نه خودشان باور نمی‌کردند که بیرون روند.گمان می‌کردند قلعه‌هایشان مانعی در برابر (اراده) خداست؛ امّا خداوند از جایی که گمان نداشتند به طرف آنها رفت و در دلهایشان هراس افکند...: «هُوَ الَّذی اَخرَجَ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتـبِ مِن دیـرِهِم لاَِوَّلِ الحَشرِ ما ظَنَنتُم اَن یَخرُجوا و ظَنّوا اَنَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم مِنَ اللّهِ فَاَتـهُمُ اللّهُ مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبوا و قَذَفَ فی قُلوبِهِمُ الرُّعبَ...» .
آنها اثاثیه خود را بر پشت شتران بار زدند و خانه‌های خود را ویران کردند تا قابل سکونت نباشد و در و چارچوبه‌های خانه را نیز با خود بردند.برخی مسلمانان نیز به نشانه علاقه نداشتن به خانه‌هایشان در تخریب آنها همراهی می‌کردند.خداوند از مؤمنان می‌خواهد تا از این رخداد عبرت بگیرند: «یُخرِبونَ بُیوتَهُم بِاَیدیهِم و اَیدِی المُؤمِنینَ فَاعتَبِروا یـاُولِی الاَبصـر».

۹.۴ - عملکرد بنی نضیر هنگام خروج از یثرب

بنی نضیر سعی کردند به هنگام خروج از یثرب قدرت و شوکت خود را با نمایش مال و منال خود نشان دهند. بنا به روایتی پیامبر نیز به هنگام خروج به این امر گواهی داده است. شعرای متعددی متاثر از فراق بنی نضیر شعر سرودند.
[۴۱۶] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۴، ص۳۰۸.
منافقان نیز نتوانستند ماتم و‌اندوه خود را پنهان کنند، زیرا بنی نضیر سعی کردند همچنان استواری خود را به مردم مدینه بنمایانند.۶۰۰ شتر در یک صف، اثاثیه و اعضای بنی نضیر را با خود از محله‌های مدینه گذرانیدند. زنان زیبای بنی نضیر که در آغاز این قافله بودند بهترین لباسهای رنگارنگ خود را پوشیده و زیور آلات خود را به نمایش گذاشته بودند.دسته نوازندگان و خوانندگان پس از آنها قرار داشتند و مردم مدینه هم در دو طرف قافله نظاره گر آنان بودند.گنجینه بنی نضیر در معرض دید همگان قرار گرفت و اعلام شد که این را برای زیر و زبر کردن زمین‌اندوخته‌ایم و در خیبر نخلستان داریم، گرچه درختان خرمای خود را از دست دادیم.
[۴۱۹] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۳، ص۳۹.

محمد بن مسلم اوسی هدایت آنها را به خارج از مدینه به عهده گرفت و پس از خروج آنها، بنی غطفان محافظت از آنان را در مسیر بر عهده گرفتند. گفته شده که بنی نضیر پس از تبعید، در حیره، اریحا و اَذْرَعات شام پراکنده شدند و تنها آل ابی الحُقَیق و آل حُیَی بن اَخْطَب در خیبر سکونت گزیدند:
[۴۲۷] سبل السلام، ج۴، ص۶۳.
[۴۲۸] مجمع البیان، ج۹، ص۳۸۶-۳۸۷.
«و لَولا اَن کَتَبَ اللّهُ عَلَیهِمُ الجَلاءَ لَعَذَّبَهُم فِی الدُّنیا و لَهُم فِی الاخِرَةِ عَذابُ النّار• ذلِکَ بِاَنَّهُم شاقُّوا اللّهَ و رَسولَهُ ومَن یُشاقِّ اللّهَ فَاِنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقاب» = و اگر خداوند ترک وطن را برایشان مقدر نکرده بود قطعاً در همین دنیا عذابشان می‌کرد.و آنها در آخرت به عذاب الهی گرفتار خواهند شد.این بدان جهت است که آنها با خدا و رسولش دشمنی کردند و هرکس چنین کند بداند که خداوند به سختی مجازات می‌کند».

۹.۵ - درخواست انصار از پیامبر

در این هنگام جمعی از انصار نزد پیامبر آمدند و از او خواستند تا مانع همراهی فرزندانشان با بنی نضیر شود، زیرا در دوره جاهلی برخی از زنان اوس برای زنده ماندن فرزندان خود نذر می‌کردند آنان را یهودی کنند و فرزندان خود را به بنی نضیر می‌سپردند.والدین اینها از پیامبر خواستند به زور متوسل شود که بنا به گزارشهایی در پاسخ آنان آیه ۲۵۶ بقره نازل شد و از مسلمانان خواست که چون حق از باطل روشن شده، دیگران را بر پذیرش دین اکراه نکنند: «لا اِکراهَ فِی الدِّینِ قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ».
[۴۳۱] سنن ابی داوود، ج۱، ص۶۰۶.
[۴۳۲] اسباب النزول، ص۵۲.



آیات ۶-۱۰ سوره حشر درباره غنایم غزوه بنی نضیر نازل شده است.براساس آیه ۶ حشر چون نبرد و لشکرکشی خاصی صورت نگرفته بود تمامی غنایم از جمله تجهیزات نظامی، ساختمانها، منابع آبی، مزارع و نخلستانها جزو خالصه پیامبر قرار گرفت: «و ما اَفاءَ اللّهُ عَلی رَسولِهِ مِنهُم فَما اَوجَفتُم عَلَیهِ مِن خَیل ولا رِکاب ولـکِنَّ اللّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلی مَن یَشاءُ واللّهُ عَلی کُلِّ شَیء قَدیر» و زمانی که عمر بن خطاب از پیامبر درباره توزیع غنایم در میان جنگجویان پرسید، بر اساس همین آیه پاسخ گرفت.۳۴۰ شمشیر، ۵۰ زره و ۵۰ نیزه حجم غنایم نظامی بود که پیامبر به دست آورد
[۴۳۸] عیون الاثر، ج۲، ص۲۶.
که از میان آنها شمشیر معروف ابی الحُقَیق را به سعد بن مُعاذ از بزرگان اوس بخشید. در آیه ۷ حشر خداوند بیان می‌دارد که این اموال شامل چه کسانی می‌شود: «ما اَفاءَ اللّهُ عَلی رَسولِهِ مِن اَهلِ القُری فَلِلّهِ ولِلرَّسولِ ولِذِی القُربی والیَتـمی‌والمَسـکینِ وابنِ السَّبیلِ کَی لا یَکونَ دولَةً بَینَ الاَغنِیاءِ مِنکُم...» .

۱۰.۱ - پیشنهادات پیامبر

در مورد باغها، زمینها و منابع آبی بنی نضیر پیامبر دو پیشنهاد کرد تا انصار یکی را برگزینند: نخست آنکه پیامبر بخشی از اموال بنی نضیر را میان مهاجران و انصار نیازمند قسمت کند و دوم آنکه بخشی از آن اراضی را تنها در میان مهاجران توزیع کند و در مقابل، انصار اموالی را که در یثرب از آغاز هجرت در اختیار مهاجران قرار داده بودند پس گیرند. سعد بن معاذ و سعد بن عباده ضمن مشورت با یکدیگر از پیامبر خواستند تا افزون بر اینکه آن اراضی را در میان مهاجران تقسیم کند مهاجران همچنان در اموال انصار شریک بمانند.انصارهم به حمایت از بزرگانشان ندای رضایت و تسلیم سر دادند و اینجا پیامبر برای انصار دعا کرد. آیه ۹ حشر ضمن قدردانی از انصار اشاره دارد که انصار هر چند خود بسیار نیاز داشتند؛ امّا مهاجران را بر خود ترجیح دادند.آنان مهاجران را دوست دارند و رستگار خواهند بود: «والَّذینَ تَبَوَّءُو الدّارَ والایمـنَ مِن قَبلِهِم یُحِبّونَ مَن‌هاجَرَ اِلَیهِم ولا یَجِدونَ فی صُدورِهِم حاجَةً مِمّا اوتوا و یُؤثِرونَ عَلی اَنفُسِهِم ولَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ و مَن یوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِکَ هُمُ المُفلِحون».

۱۰.۲ - واگذاری زمین‌های بنی نضیر

پیامبر برخی از زمینها را در میان حدود ۱۰۰ تن مهاجر و تنی چند از فقرای انصار که برخی از آنها در کشتن تیزاندازان بنی نضیر نقش داشتند توزیع کرد: «لِلفُقَراءِ المُهـجِرینَ الَّذینَ اُخرِجوا مِن دیـرِهِم و اَمولِهِم یَبتَغونَ فَضلاً مِنَ اللّهِ و رِضونـًا و یَنصُرونَ اللّهَ و رَسولَهُ اُولئِکَ هُمُ الصّـدِقون = (غنایم) برای فقرای مهاجری است که از خانه و اموال خود بیرون رانده شدند، در حالی که به دنبال فضل و خوشنودی خدایند و خدا و پیامبرش را یاری می‌کنند.ایشان‌اند راستگویان». عمده زمین‌های بنی نضیر در اختیار پیامبر ماند و پبامبر غلام خود ابورافع را بر آن گمارد و خود در آن کشاورزی می‌کرد و مواد غذایی سالانه خانواده خود و بنی عبدالمطلب را تامین می‌کرد،
[۴۵۰] نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۹۰.
[۴۵۱] البدایة والنهایه، ج۴، ص۴۱.
آنگاه مازاد درآمد این زمینها صرف هزینه‌های نظامی می‌شد یا در بیت المال جمع می‌گردید.
[۴۵۳] سنن ابی داوود، ج۲، ص۲۲.
[۴۵۴] صحیح البخاری، ج۴، ص۴۳.
بنابر روایت واقدی ۷ باغی که مُخَیْریق یهودی پیش از شهادتش در احد، به پیامبر بخشیده بود نیز بخشی از اراضی بنی نضیر بود.
[۴۵۶] ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایه، ج۴، ص۴۱.
از نحوه بیان قسمت پایان آیه ۷ حشر برمی آید که برخی نسبت به نحوه اختصاص اراضی بنی نضیر به اصحاب راضی نبوده‌اند و خداوند طی این آیه به آنها هشدار داده است: «...و ما ءاتـکُمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وما نَهـکُم عَنهُ فَانتَهوا واتَّقوا اللّهَ اِنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقاب».

۱۰.۳ - سکونت ماریه قبطیه در باغ مخیریق

از آنجا که ازدواج پیامبر با ماریه قبطیه موجب حسادت برخی از زنان پیامبر شد، پیامبر ماریه را در یکی از باغهای مخیریق سکونت داد تا به این مشکل خاتمه دهد
[۴۶۰] الاستیعاب، ج۳، ص۸۲۶.
و چون ماریه در آنجا ابراهیم را به دنیا آورد، به مَشْرَبه اُمّ ابراهیم معروف شد.گفته شده: پیامبر هنگامی که در سال ششم هجری تصمیم گرفت از برخی از زنان خود جدا شود آنان را به مدت یک ماه در این باغ سکونت داد و خود از آنان کناره گرفت.
[۴۶۱] الحدائق، ج۲۳، ص۹۹.
بنابه روایتی از امام صادق علیه‌السّلام پیامبر در همین باغ و در روزی که به «یوم مشربة‌ام ابراهیم» شهرت یافت، در کنار اصحاب خود از امامت و وصایت علی بن ابی طالب علیه‌السّلام سخن گفت، هرچند سخنان ایشان در آن روز همچون سخنانش در غدیر خم، مورد بی اعتنایی مردم قرار گرفت.
[۴۶۲] بشارة المصطفی، ص۴۵.
[۴۶۳] الامالی، ص۱۷۳.
[۴۶۴] بصائر الدرجات، ص۷۳.


۱۰.۴ - اراضی بنی نضیر پس از رحلت پیامبر

پس از رحلت پیامبر اراضی مذکور که بنابر روایت زهری از عمر بن خطاب، خالصه پیامبر و وقف بازماندگان او بود، از سوی ابوبکر مصادره شد.
[۴۶۶] سنن ابی داوود، ج۲، ص۲۳.
[۴۶۷] السنن الکبری، ج۶، ص۲۹۶.
بنابر شهادت علی علیه‌السّلام باغهای هفتگانه مخیریق وقف فاطمه علیهاالسّلام شده بود.بقیه اموال بنی نضیر بر اساس حق ارث، مورد نزاع عباس و فاطمه علیهاالسّلام بود و هر دو این اراضی را از خلیفه درخواست کردند.
[۴۶۸] تهذیب، ج۹، ص۱۴۵.
بشارت پیامبر به آل محمد پس از جنگ بنی نضیر که «توانگری و ثروت به شما روی آورده» دلیل مدعای فاطمه علیهاالسّلام بود؛ امّا ابوبکر سخن پیامبر را به گونه‌ای دیگر تفسیر کرد و در تایید سخن خود از فاطمه خواست از عمر یا ابوعبیده هم بپرسد اینجا بود که فاطمه علیهاالسّلام پی برد که این سه قبلاً با یکدیگر تبانی کرده‌اند. بنا به گزارش دیگری ابوبکر گفت: از پیامبر شنیده‌ام که پیامبران ارث نمی‌نهند یا اینکه این اراضی ثروتی است که خدا به من بخشیده و چون بمیرم از آن مسلمانان خواهد بود.ابوبکر مدعی بود درآمدهای این اراضی را طبق عملکرد پیامبر هزینه می‌کند. به روایت ضحاک، ابوبکر سهم ذی القربی را از درآمد اراضی مذکور حذف کرد و آن را به سهم سبیل اللّه و هزینه‌های نظامی افزود و تنها یکی از باغهای مخیریق به نام الاعواف را در اختیار فاطمه علیهاالسّلام نهاد.

۱۰.۵ - درخواست سهم الارث حضرت فاطمه

پس از وفات فاطمه علیهاالسّلام؛ علی علیه‌السّلام با درخواست سهم الارث وی از ابوبکر، سیاست ابوبکر را ظالمانه و مخالف سیره نبوی دانست؛ امّا ابوبکر این سیاست را مطابق با سیره نبوی تعریف کرد. عمر تا دو سال
[۴۷۵] صحیح البخاری، ج۵، ص۲۴.
یا چند سال
[۴۷۷] مسند الشامیین، ج۴، ص۲۵۸.
پس از خلافتش همچنان بر سیره ابوبکر پا فشرد؛ امّا پس از آن تصمیم گرفت آن اراضی را باز گرداند، مشروط بر آنکه آنان براساس سیره نبوی درآمدهای آن را هزینه کنند.
[۴۷۸] صحیح مسلم، ج۶، ص۳۴۶-۳۴۸.
[۴۷۹] کنزالعمال، ج۷، ص۲۴۲.
واگذاری املاک مذکور باعث نزاع علی علیه‌السّلام و عباس گردید و به رغم سفارش اصحاب پیامبر به عمربن خطاب، خلیفه این اختلاف را لاینحل باقی نهاد.
[۴۸۰] مسند شافعی، ص۳۲۲.
[۴۸۱] السنن الکبری، ج۶، ص۲۹۶.
[۴۸۲] السنن الکبری، ج۶، ص۲۹۸.
با دست برداشتن فرزندان عباس از ادعای خود در زمان خلافت عثمان
[۴۸۳] البدایة والنهایه، ج۵، ص۳۰۹.
اراضی مذکور در اختیار بنی فاطمه قرار گرفت تا آنکه بنی عباس در دوره خلافت خود آن را مصادره کردند.
[۴۸۴] سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۴.
[۴۸۵] تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۵۴.



سران بنی نضیر پس از تبعید از مدینه و سکونت در خیبر به مکه رفته، در جلسات خود برای رویارویی با پیامبر از سران قریش کمک خواستند و به آنان وعده حمایتهای مالی دادند.به همین مناسبت سران قریش از اهل کتاب پرسیدند که آیا ما (بت پرستان) بر حقّیم یا محمّد؟ و سران بنی نضیر آنان را بر حق و پیامبر را بر باطل شمردند که بنا به روایتی آیه ۵۱ نساء نازل گردید و آنان را مورد لعن خداوند معرفی کرد: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتـبِ یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّـغوتِ ویَقولونَ لِلَّذینَ کَفَروا هـؤُلاءِ اَهدی مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا• اُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ...» . آنان با وعده‌های مالی، قبایل بزرگی چون غطفان و قَیس بن عیلان را نیز با خود همراه ساختند و زمینه جنگ احزاب را فراهم آوردند. بنا به روایتی آیه ۱۱۷ آل عمران ناظر به اقدام آنهاست و صرف هزینه‌های آنان در این زمینه را به بادی تشبیه کرده که سوزِ سرمای آن کشتزارهای خودشان را نابود می‌کند: «مَثَلُ ما یُنفِقونَ فی هـذِهِ الحَیوةِ الدُّنیا کَمَثَلِ ریح فیها صِرٌّ اَصابَت حَرثَ قَوم ظَـلَموا اَنفُسَهُم فَاَهلَکَتهُ...» .

۱۱.۱ - جنگ احزاب

بخشی از بنی نضیر خود در سپاه حاضر بودند و وعده یاری یهودیان بنی قریظه ساکن در مدینه را نیز به سپاه احزاب داده بودند. حُیَی، رهبر بنی نضیر مخفیانه نزد بنی قریظه شتافت و آنان را در جنگ احزاب همراه خود ساخت و این گونه فشار زیادی بر مسلمانان وارد آورد؛ امّا چون جنگ به پایان رسید و پیامبر بنی قریظه را محاصره کرد، در میان بنی قریظه و به حکم سعدبن معاذ کشته شد.
[۴۹۶] نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۶۶.


۱۱.۲ - مصالحه آل ابی الحقیق با پیامبر

شاخه‌هایی از بنی نضیر چون آل ابی الحقیق که گنجینه بنی نضیر نیز در اختیار آنان بود در یکی از دژهای خیبر به نام کتیبه مستقر بودند.این قلعه از آخرین قلعه‌هایی بود که در غزوه خیبر در سال هفتم هجری مورد حمله قرار گرفت.آنان پس از ۱۴ روز محاصره، با پیامبر مصالحه کردند که در برابر پرداخت همه داراییها و تسلیحات خود اجازه یابند از خیبر کوچ کنند.آنان گنجینه خود را در خرابه‌ای مخفی کرده، به بهانه اینکه تمامی آن را هزینه کرده‌اند از دادن آن به پیامبر سر باز زدند.در این مدت تلاش یکی از زنان بنی نضیر برای مسموم ساختن پیامبرناکام ماند. به روایتی از ابن عباس آیه ۱۱ مائده به همین مناسبت نازل گردید: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اذکُروا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم اِذ هَمَّ قَومٌ اَن یَبسُطوا اِلَیکُم اَیدِیَهُم فَکَفَّ اَیدِیَهُم عَنکُم...» و رهایی پیامبر از این حادثه را نعمت خداوند برشمرد.
[۵۰۲] ابن‌جوزی، زادالمسیر، ج۲، ص۲۴۹.
[۵۰۳] الدرّالمنثور، ج۲، ص۲۶۶.
پیامبر چون گنجینه مزبور را یافت و مصالحه مذکور نقض گردید، عده‌ای از مردان آنها را کشت و زنان و فرزندانشان را به اسارت گرفت.
[۵۰۴] فتوح البلدان، ج۱، ص۲۳.
اینها تنها اسرای غزوه خیبر بودند، چون پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با دیگر یهودیان مصالحه کرده بود.
[۵۰۶] نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۶۷.

بنابر روایت ابن زبیر «ردّ بر اَدْبار» در آیه ۴۷ نساء
[۵۰۸] روض الجنان، ج۵، ص۳۸۸.
و بنابر نظر قرطبی «امر الهی» در آیه ۱۰۹ بقره به تبعید بنی نضیر اشاره داشته، آن را در میان مسلمانان پیشگویی کرده است.خداوند طی آیاتی که گذشت از آنان به عنوان فاسق، ظالم و کافر یاد کرده و به بنی نضیر وعید داده است: «یَومَ القِیـمَةِ یُرَدُّونَ اِلی اَشَدِّ العَذابِ»؛ «لَهُم عَذابٌ مُهِین»؛ «لَهُم فِی الاخِرَةِ عَذابٌ عَظیم»؛ «و لَهُم فِی الاخِرَةِ عَذابُ النّار»؛ «لَهُم عَذابٌ اَلیم»؛ «فَلَعنَةُ اللّهِ عَلَی الکـفِرین».


(۱) احکام القرآن، جصاص.
(۲) الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد.
(۳) اسباب النزول.
(۴) الاستیعاب فی معرفة الاصحاب.
(۵) اسدالغابة فی معرفة الصحابه.
(۶) اعلام الوری باعلام الهدی.
(۷) الاغانی.
(۸) الامالی، صدوق.
(۹) ایام العرب فی الجاهلیه.
(۱۰) بحارالانوار.
(۱۱) البدء والتاریخ.
(۱۲) البدایة والنهایه.
(۱۳) بشارة المصطفی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم لشیعة المرتضی علیه‌السّلام.
(۱۴) بصائرالدرجات الکبری (فی فضائل آل محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم).
(۱۵) تاریخ ابن خلدون.
(۱۶) تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام.
(۱۷) تاریخ الامم والملوک، طبری. تاریخ الخمیس.
(۱۸) تاریخ الشعوب الاسلامیه.
(۱۹) تاریخ مدینة دمشق.
(۲۰) تاریخ المدینة المنوره.
(۲۱) تاریخ الیعقوبی.
(۲۲) تاریخ الیهود فی بلاد العرب.
(۲۳) التبیان فی تفسیر القرآن.
(۲۴) تفسیر الجلالین.
(۲۵) تفسیر جوامع الجامع.
(۲۶) تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم.
(۲۷) تفسیر القمی.
(۲۸) تفسیر نورالثقلین.
(۲۹) التمهید فی علوم القرآن.
(۳۰) التنبیه والاشراف.
(۳۱) تهذیب الاحکام.
(۳۲) جامع البیان عن تاویل آی القرآن.
(۳۳) الجامع لاحکام القرآن، قرطبی.
(۳۴) الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ثعالبی.
(۳۵) الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره.
(۳۶) الخصائص الکبری.
(۳۷) الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور.
(۳۸) دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه.
(۳۹) الروض الانف.
(۴۰) روض الجنان و روح الجنان.
(۴۱) زادالمسیر فی علم التفسیر.
(۴۲) سبل الهدی والرشاد.
(۴۳) سنن ابی داود.
(۴۴) السنن الکبری.
(۴۵) سنن النسایی.
(۴۶) سیر اعلام النبلاء.
(۴۷) السیرة الحلبیه.
(۴۸) السیرة النبویه، ابن کثیر.
(۴۹) السیرة النبویه، ابن هشام.
(۵۰) صحیح البخاری.
(۵۱) صحیح مسلم با شرح سنوسی.
(۵۲) الطبقات الکبری.
(۵۳) العجاب فی بیان الاسباب.
(۵۴) عون المعبود شرح سنن ابی داود.
(۵۵) عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر.
(۵۶) غررالتبیان فی من لم یسم فی القرآن.
(۵۷) الفائق فی غریب الحدیث.
(۵۸) فتح الباری شرح صحیح البخاری.
(۵۹) فتوح البلدان.
(۶۰) الکامل فی التاریخ.
(۶۱) کتاب الثقات.
(۶۲) کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال.
(۶۳) لباب النقول فی اسباب النزول.
(۶۴) مجمع البیان فی تفسیر القرآن.
(۶۵) المحبر.
(۶۶) المستدرک علی الصحیحین.
(۶۷) مسند احمد بن حنبل.
(۶۸) مسند الشافعی.
(۶۹) مسند الشامیین.
(۷۰) المصنف، صنعانی.
(۷۱) المصنف فی الاحادیث والآثار، ابن ابی شیبه.
(۷۲) معالم التنزیل فی التفسیر والتاویل، بغوی.
(۷۳) معانی الاخبار.
(۷۴) معجم البلدان.
(۷۵) المعجم الکبیر.
(۷۶) المغازی.
(۷۷) المغنی والشرح الکبیر.
(۷۸) مناقب آل ابی طالب.
(۷۹) المنتظم فی تاریخ الملوک والامم.
(۸۰) موسوعة تاریخ الاسلامی.
(۸۱) النهایة فی مجرد الفقه والفتاوی.
(۸۲) وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم.
(۸۳) سبل الهدی والرشاد.


۱. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲۰-۱۱۹.    
۲. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۵۶.    
۳. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲۹-۱۳۰.    
۴. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه فی معرفة الصحابة، ج۵، ص۴۶۰.    
۵. دمشقی، اسماعیل بن کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۸۵.    
۶. سیوطی، عبدالرحمان بن ابوبکر، لباب النقول فی اسباب النزول، ص۱۹۱.    
۷. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۹.    
۸. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲۰.
۹. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۳۸۷.    
۱۰. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه فی معرفة الصحابة، ج۵، ص۴۹۰.    
۱۱. تاریخ الیهود، ص۵۳.
۱۲. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۵۳۰-۵۳۱.
۱۳. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۵۳۱.
۱۴. تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص۱۵۳.
۱۵. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱۲، ص۹۸.    
۱۶. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۹۶.
۱۷. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۲۲، ص۳۵۷.    
۱۸. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۲۲، ص۳۴۳.    
۱۹. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۵۰۱.    
۲۰. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲۷.    
۲۱. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۲۲۲.    
۲۲. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۳۳.    
۲۳. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۵۰۱.    
۲۴. مسند احمد، ج۶، ص۱.
۲۵. طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۷.    
۲۶. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸۳-۱۹۳.    
۲۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱، ص۵۶۰.    
۲۸. مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۷.    
۲۹. ابن‌جوزی، زادالمسیر، ج۱، ص۶۲.
۳۰. بقره/سوره۲، آیه۴۰.    
۳۱. بقره/سوره۲، آیه۱۲۲ ۱۲۳.    
۳۲. بقره/سوره۲، آیه۲۱۱.    
۳۳. مائده/سوره۵، آیه۱۱۰.    
۳۴. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۲۲، ص۳۴۴.    
۳۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۱، ص۳۸۳.    
۳۶. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۲۹-۱۳۰.    
۳۷. منقری، نصر بن مزاحم، وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۶۰.
۳۸. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۲۲، ص۳۴۳.    
۳۹. ابن جوزی، عبدالرحمان بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱، ص۳۵۶-۳۵۷.    
۴۰. ابن‌خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۸۸.    
۴۱. ابن‌خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۹۱.    
۴۲. سهیلی، الروض الانف، ج۲، ص۱۶.
۴۳. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۲۲، ص۳-۱۱۲.
۴۴. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۴۴۶.    
۴۵. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷.    
۴۶. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۳.    
۴۷. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۴، ص۱۹۳.    
۴۸. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۵۱۲.    
۴۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۴.    
۵۰. تفسیر بغوی، ج۴، ص۳۱۳.    
۵۱. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۵۶.    
۵۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۴.    
۵۳. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۴۴۶.    
۵۴. حشر/سوره۵۹، آیه۱۴.    
۵۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۶۸.    
۵۶. وفاء الوفا، ج۱، ص۱۶۵.
۵۷. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۳۷۴.    
۵۸. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۱.    
۵۹. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۵۹.    
۶۰. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۲۲، ص۳۵۷.    
۶۱. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۶.    
۶۲. الثقات، ج۱، ص۲۴۲.    
۶۳. ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۸.    
۶۴. البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۵۸.    
۶۵. المصنف ابن ابی شیبه، ج۸، ص۳۷۲.
۶۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۳۰.    
۶۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۱۰۴.    
۶۸. این‌سیدالناس، عیون الاثر، ج۲، ص۱۰۹.    
۶۹. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷.    
۷۰. عون المعبود، ج۸، ص۱۶۷.
۷۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۵.    
۷۲. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷.    
۷۳. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۹.    
۷۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۶۴.    
۷۵. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۸۲.    
۷۶. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه فی معرفة الصحابة، ج۵، ص۲۱۰.    
۷۷. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۷، ص۸۲.    
۷۸. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۶۸.    
۷۹. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۲، ص۳۰۶.    
۸۰. ابن‌جوزی، زادالمسیر، ج۱، ص۹۵.
۸۱. ابن‌اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۳۸-۵۳۹.
۸۲. ایام العرب فی الجاهلیه، ص۵۶-۵۷.
۸۳. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۵۸.    
۸۴. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۷، ص۸۱-۸۲.    
۸۵. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱، ص۱۶۴.    
۸۶. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱، ص۱۶۳.    
۸۷. الکامل، ج۱، ص۵۱۹.
۸۸. تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص۴۳.
۸۹. العجاب، ج۱، ص۶۱۳-۶۱۴.    
۹۰. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۵، ص۵۵۸.    
۹۱. احکام القرآن، ج۱، ص۵۵۹.
۹۲. العجاب، ج۱، ص۶۲۹.    
۹۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۲۲۴.    
۹۴. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۷، ص۱۲۲.
۹۵. سبل الهدی، ج۴، ص۳۲۰.    
۹۶. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۶۵.    
۹۷. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۳، ص۲۰.    
۹۸. الکامل، ج۱، ص۵۱۷.
۹۹. تفسیر بغوی، ج۱، ص۱۴۴.    
۱۰۰. تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۸.    
۱۰۱. مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۰-۳۰۱.
۱۰۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۷.    
۱۰۳. تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۸.    
۱۰۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۶-۱۶۷.    
۱۰۵. تفسیر بغوی، ج۱، ص۱۴۴.    
۱۰۶. تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۸.
۱۰۷. مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۰.
۱۰۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۷.    
۱۰۹. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۰، ص۳۵۲.    
۱۱۰. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۸۷.    
۱۱۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۰، ص۳۲۷.    
۱۱۲. مائده/سوره۵، آیه۴۳ ۴۵.    
۱۱۳. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۹۱.    
۱۱۴. مائده/سوره۵، آیه۴۱.    
۱۱۵. الدرالمنثور، ج۲، ص۲۸۳.
۱۱۶. مائده/سوره۵، آیه۴۲.    
۱۱۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۰، ص۳۲۶-۳۲۷.    
۱۱۸. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۶۹.    
۱۱۹. مائده/سوره۵، آیه۴۴ ۴۵.    
۱۲۰. مائده/سوره۵، آیه۴۷.    
۱۲۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۰، ص۳۵۲.    
۱۲۲. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۰، ص۳۵۲-۳۵۳.    
۱۲۳. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۲۷.    
۱۲۴. الدرالمنثور، ج۲، ص۲۸۴.
۱۲۵. نساء/سوره۴، آیه۶۰.    
۱۲۶. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۳، ص۹۹۱.    
۱۲۷. الدرالمنثور، ج۲، ص۱۷۹.
۱۲۸. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶.    
۱۲۹. زاد المسیر، ج۱، ص۹۵.
۱۳۰. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۱۲۵.    
۱۳۱. بقره/سوره۲، آیه۸۴ ۸۶.    
۱۳۲. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶.    
۱۳۳. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۳۲.    
۱۳۴. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۶.
۱۳۵. مائده/سوره۵، آیه۳۲.    
۱۳۶. تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۵۰.    
۱۳۷. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۵، ص۲۳۴.    
۱۳۸. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۱۶۸.    
۱۳۹. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۶۰.    
۱۴۰. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷.    
۱۴۱. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۲.
۱۴۲. تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۸.    
۱۴۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۷۳.    
۱۴۴. سبل الهدی، ج۴، ص۳۲۳.    
۱۴۵. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۶۰.    
۱۴۶. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۱۷۴.    
۱۴۷. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۰۲.    
۱۴۸. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۱، ص۲۷۷.    
۱۴۹. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۱۷۴.    
۱۵۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۷۲.    
۱۵۱. ابن‌اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۶.
۱۵۲. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۷۴۶.
۱۵۳. الفایق، ج۲، ص۲۵۲.
۱۵۴. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۶۴.    
۱۵۵. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۱۰.    
۱۵۶. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۸۳.    
۱۵۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۵۶۶.    
۱۵۸. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۵، ص۸۳.    
۱۵۹. یونس/سوره۱۰، آیه۹۳.    
۱۶۰. شوری/سوره۴۲، آیه۲۷.    
۱۶۱. تفسیر بغوی، ج۴، ص۱۲۷.    
۱۶۲. تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۲۷.    
۱۶۳. تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳.
۱۶۴. التمهید، ج۱، ص۲۱۳.
۱۶۵. بقره/سوره۲، آیه۲۱۲.    
۱۶۶. مجمع البیان، ج۲، ص۵۴۰-۵۴۱.
۱۶۷. روض الجنان، ج۳، ص۱۷۲.
۱۶۸. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۳، ص۱۴۶-۱۴۷.
۱۶۹. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۹.    
۱۷۰. ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۴۲.    
۱۷۱. سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۴.
۱۷۲. المصنف، ابن ابی شیبه، ج۵، ص۳۵۹.
۱۷۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۱، ص۱۰.    
۱۷۴. بقره/سوره۲، آیه۸۹.    
۱۷۵. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱، ص۱۷۲.    
۱۷۶. الدرالمنثور، ج۱، ص۲۱۶-۲۱۷.
۱۷۷. المستدرک، ج۲، ص۲۶۳.
۱۷۸. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۱۵۰.    
۱۷۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۱، ص۱۰-۱۱.    
۱۸۰. السنن الکبری، ج۹، ص۱۸۶.
۱۸۱. سنن النسائی، ج۶، ص۳۰۴.
۱۸۲. بقره/سوره۲، آیه۲۵۶.    
۱۸۳. اسباب النزول، ص۵۲.
۱۸۴. مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۱.
۱۸۵. تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۷-۳۸.    
۱۸۶. الخصائص الکبری، ج۲، ص۴۱.    
۱۸۷. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۳، ص۲۹۹.    
۱۸۸. الدرالمنثور، ج۲، ص۳۹.
۱۸۹. آل عمران/سوره۳، آیه۶۵ ۶۷.    
۱۹۰. الدرالمنثور، ج۲، ص۴۰-۴۱.
۱۹۱. اسباب النزول، ۱۹۸.
۱۹۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۱۰-۱۱۱.    
۱۹۳. اعلام الوری، ج۱، ص۱۵۸.
۱۹۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۶۵.    
۱۹۵. ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۳، ص۴۰۱.    
۱۹۶. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۹، ص۴۱۰.    
۱۹۷. سبل الهدی، ج۴، ص۳۲۰.    
۱۹۸. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۲، ص۵۳۳.    
۱۹۹. جوامع الجامع، ج۱، ص۱۲۷.
۲۰۰. بقره/سوره۲، آیه۸۹-۹۰.    
۲۰۱. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۶۲.    
۲۰۲. ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۸.    
۲۰۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۱۱.    
۲۰۴. اعلام الوری، ج۱، ص۱۵۸.
۲۰۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۳۴۰.
۲۰۶. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۴.    
۲۰۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۶۹.    
۲۰۸. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۶۱.
۲۰۹. المصنف، ابن ابی شیبه، ج۵، ص۳۵۸.
۲۱۰. سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۳.
۲۱۱. السنن الکبری، ج۹، ص۲۳۲.
۲۱۲. .Muhammad at Medina.P.۲۲۶-۷.
۲۱۳. Concepts and Ideas at the Dawn of Islam،V،P.P ۹۱-۹۲.
۲۱۴. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۱.    
۲۱۵. معانی الاخبار، ص۲۳-۲۴.
۲۱۶. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱، ص۱۳۸.
۲۱۷. تاریخ الیهود، ص۱۶۴.
۲۱۸. النهایه، ص۱۶۹.
۲۱۹. المغنی، ج۳، ص۱۰۴.
۲۲۰. بقره/سوره۲، آیه۱۴۰.    
۲۲۱. بقره/سوره۲، آیه۱۱۱.    
۲۲۲. اسباب النزول، ص۲۵.
۲۲۳. بقره/سوره۲، آیه۱۳۵.    
۲۲۴. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹.    
۲۲۵. مجمع البیان، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۴.
۲۲۶. الدرالمنثور، ج۱، ص۱۰۷.
۲۲۷. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹.    
۲۲۸. مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۴.
۲۲۹. تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۱۴.    
۲۳۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۶.    
۲۳۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۷، ص۴۵۵.    
۲۳۲. الدرالمنثور، ج۲، ص۱۰۷.
۲۳۳. بقره/سوره۲، آیه۷۳ ۱۷۶.    
۲۳۴. آل عمران/سوره۳، آیه۲۸.    
۲۳۵. اسباب النزول، ص۶۵.
۲۳۶. سیوطی، عبدالرحمان بن ابوبکر، لباب النقول فی اسباب النزول، ص۴۱.    
۲۳۷. بقره/سوره۲، آیه۲۴۵.    
۲۳۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۱.    
۲۳۹. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۷، ص۴۴۴.    
۲۴۰. ابن‌جوزی، زادالمسیر، ج۲، ص۶۵.
۲۴۱. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۲۹۴.    
۲۴۲. نساء/سوره۴، آیه۳۷.    
۲۴۳. اسباب النزول، ص۱۰۱.
۲۴۴. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۸، ص۳۵۳.    
۲۴۵. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۳، ص۱۲۹.    
۲۴۶. بقره/سوره۲، آیه۱۴۲.    
۲۴۷. تفسیر جلالین، ص۵۲۶.
۲۴۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۳.    
۲۴۹. اسباب النزول، ص۸۹.
۲۵۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۱.    
۲۵۱. تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۱۴.    
۲۵۲. جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۸.    
۲۵۳. تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۱۶۴.    
۲۵۴. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱، ص۵۷۸.
۲۵۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۸.    
۲۵۶. مجمع البیان، ج۲، ص۸۹۳.
۲۵۷. بقره/سوره۲، آیه۷۵.    
۲۵۸. تفسیر ثعالبی، ج۱، ص۲۶۶.
۲۵۹. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱.    
۲۶۰. بقره/سوره۲، آیه۲۷۲.    
۲۶۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۵، ص۵۸۸.    
۲۶۲. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۳۳۷.    
۲۶۳. الدرالمنثور، ج۱، ص۳۵۷.
۲۶۴. بقره/سوره۲، آیه۱۲۰.    
۲۶۵. بقره/سوره۲، آیه۱۲۰.    
۲۶۶. مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۳.
۲۶۷. انفال/سوره۸، آیه۵۸.    
۲۶۸. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۴، ص۲۶.    
۲۶۹. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۳۱.    
۲۷۰. المیزان، ج۹، ص۱۱۳.
۲۷۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۱.    
۲۷۲. روض الجنان، ج۲، ص۱۹.
۲۷۳. بقره/سوره۲، آیه۱۳۷.    
۲۷۴. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۴۳.    
۲۷۵. مناقب، ج۱، ص۱۶۹.    
۲۷۶. سبل السلام، ج۴، ص۶۳.
۲۷۷. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۶۰.    
۲۷۸. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۵۴.    
۲۷۹. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۲.    
۲۸۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۱۷۸.    
۲۸۱. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۵۵.    
۲۸۲. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۶۰.    
۲۸۳. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۲.    
۲۸۴. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۶، ص۳۷۳-۳۷۵.
۲۸۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۱۷۵.    
۲۸۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۲.
۲۸۷. تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۴۸.    
۲۸۸. تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۵۱.    
۲۸۹. سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۳-۳۴۵.
۲۹۰. المصنف، صنعانی، ج۵، ص۳۵۸-۳۵۹.
۲۹۱. تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۵۴.    
۲۹۲. الدرالمنثور، ج۶، ص۱۸۹.
۲۹۳. اسباب النزول، ص۲۷۹.
۲۹۴. المستدرک، ج۲، ص۴۸۳.
۲۹۵. فتح الباری، ج۷، ص۲۵۳-۲۵۵.
۲۹۶. عون المعبود، ج۸، ص۱۶۷.
۲۹۷. روض الانف، ج۳، ص۲۵۰.
۲۹۸. تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۴۸.    
۲۹۹. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۶۱.    
۳۰۰. فتح الباری، ج۷، ص۲۵۶.
۳۰۱. تفسیر بغوی، ج۴، ص۳۱۳-۳۱۴.    
۳۰۲. الارشاد، ج۱، ص۹۳.    
۳۰۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۸۴.    
۳۰۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۸۳.    
۳۰۵. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵.
۳۰۶. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۱.    
۳۰۷. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۶۰.    
۳۰۸. مجمع البیان، ج۹، ص۳۸۶.
۳۰۹. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۸۱.    
۳۱۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۲۲۳-۲۲۴.    
۳۱۱. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷.    
۳۱۲. دلائل النبوه، ج۳، ص۱۸۳.
۳۱۳. تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۵۰.    
۳۱۴. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۳.
۳۱۵. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷.    
۳۱۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۶۳.    
۳۱۷. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۶۱.
۳۱۸. مائده/سوره۵، آیه۱۱.    
۳۱۹. اسباب النزول، ص۱۲۹.
۳۲۰. تفسیر بغوی، ج۲، ص۱۹.    
۳۲۱. زاد المسیر، ج۲، ص۲۵۰.
۳۲۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۴، ص۸۶.
۳۲۳. الدرالمنثور، ج۲، ص۲۶۶.
۳۲۴. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۵۷.    
۳۲۵. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۵۷.    
۳۲۶. الدر المنثور، ج۶، ص۱۹۰.
۳۲۷. بقره/سوره۲، آیه۱۰۰.    
۳۲۸. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۴۰.    
۳۲۹. غررالتبیان، ص۲۰۸.
۳۳۰. تاریخ الیهود، ص۱۷۷.
۳۳۱. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۶۲.    
۳۳۲. ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۴۴.    
۳۳۳. تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص۵۲.
۳۳۴. حشر/سوره۵۹، آیه۲.    
۳۳۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۲۲۴.    
۳۳۶. عیون الاثر، ج۲، ص۲۵.
۳۳۷. فتح الباری، ج۷، ص۲۵۵.
۳۳۸. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷.    
۳۳۹. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۸۳.    
۳۴۰. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۷.    
۳۴۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۲۲۴-۲۲۵.    
۳۴۲. حشر/سوره۵۹، آیه۱۱.    
۳۴۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۶۸.    
۳۴۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ۲۲۴-۲۲۵.    
۳۴۵. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۵۸.    
۳۴۶. حشر/سوره۵۹، آیه۱۴.    
۳۴۷. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص۳۵۹.    
۳۴۸. نورالثقلین، ج۵، ص۲۷۳.    
۳۴۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۶۸.    
۳۵۰. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۸.    
۳۵۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۵.    
۳۵۲. حشر/سوره۵۹، آیه۲.    
۳۵۳. تاریخ الیهود، ص۱۳۵.
۳۵۴. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۱۳.    
۳۵۵. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۸۳.    
۳۵۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۷۱.    
۳۵۷. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۵۹.    
۳۵۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۲۲۶.    
۳۵۹. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۸.    
۳۶۰. الکامل، ج۲، ص۶۵.
۳۶۱. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص۳۵۹.    
۳۶۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۹.    
۳۶۳. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۵۹.    
۳۶۴. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۶۱.    
۳۶۵. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۸.    
۳۶۶. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۵، ص۸۳.
۳۶۷. مناقب، ج۱، ص۲۴۸.
۳۶۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۷۲.    
۳۶۹. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۶۸.    
۳۷۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۷۲.    
۳۷۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۷۳.
۳۷۲. دمشقی، اسماعیل بن کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۸۶.    
۳۷۳. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۲۸.
۳۷۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۲۲۵.    
۳۷۵. فتوح البلدان، ج۱، ص۱۸.    
۳۷۶. التنبیه والاشراف، ص۲۱۳.
۳۷۷. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۱۳.    
۳۷۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۶.    
۳۷۹. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۵۹.    
۳۸۰. حشر/سوره۵۹، آیه۲.    
۳۸۱. حشر/سوره۵۹، آیه۱۴.    
۳۸۲. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۵۹.    
۳۸۳. فتح الباری، ج۷، ص۳۰۱.
۳۸۴. الارشاد، ج۱، ص۹۳.    
۳۸۵. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۵۹.    
۳۸۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۷۲.    
۳۸۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۶۸.    
۳۸۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۲۲۵.    
۳۸۹. حشر/سوره۵۹، آیه۱۱ ۱۷.    
۳۹۰. الخصائص الکبری، ج۲، ص۳۹۹.
۳۹۱. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۵۶۷.
۳۹۲. حشر/سوره۵۹، آیه۱۴.    
۳۹۳. حشر/سوره۵۹، آیه۵.    
۳۹۴. اسباب النزول، ص۲۷۹.
۳۹۵. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص۳۵۹.    
۳۹۶. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۵۹-۳۶۱.    
۳۹۷. سبل الهدی، ج۴، ص۳۲۳.    
۳۹۸. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۶۱.    
۳۹۹. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۸۳.    
۴۰۰. فتوح البلدان، ج۱، ص۱۸.    
۴۰۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۲۲۵.    
۴۰۲. سبل الهدی، ج۴، ص۳۲۳.    
۴۰۳. سبل الهدی، ج۴، ص۳۲۳.    
۴۰۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۲۲۶.    
۴۰۵. موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۲، ص۴۱۰.
۴۰۶. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۵۵۹.    
۴۰۷. تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۵۴-۳۵۵.    
۴۰۸. حشر/سوره۵۹، آیه۲.    
۴۰۹. تفسیر بغوی، ج۴، ص۳۱۵.    
۴۱۰. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۶۱.    
۴۱۱. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۶۲.    
۴۱۲. حشر/سوره۵۹، آیه۲.    
۴۱۳. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۸۴.    
۴۱۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۲۲۶.    
۴۱۵. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۰.    
۴۱۶. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۴، ص۳۰۸.
۴۱۷. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۸.    
۴۱۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۵.    
۴۱۹. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۳، ص۳۹.
۴۲۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۷۶-۳۷۸.    
۴۲۱. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۵۶۶.    
۴۲۲. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۸.    
۴۲۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۷۴.    
۴۲۴. سبل الهدی، ج۴، ص۳۲۴.    
۴۲۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۵.    
۴۲۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۲۲۶.    
۴۲۷. سبل السلام، ج۴، ص۶۳.
۴۲۸. مجمع البیان، ج۹، ص۳۸۶-۳۸۷.
۴۲۹. حشر/سوره۵۹، آیه۳-۴.    
۴۳۰. بقره/سوره۲، آیه۲۵۶.    
۴۳۱. سنن ابی داوود، ج۱، ص۶۰۶.
۴۳۲. اسباب النزول، ص۵۲.
۴۳۳. سیوطی، عبدالرحمان بن ابوبکر، لباب النقول فی اسباب النزول، ص۳۷.    
۴۳۴. بقره/سوره۲، آیه۲۵۶.    
۴۳۵. حشر/سوره۵۹، آیه۶ ۱۰.    
۴۳۶. حشر/سوره۵۹، آیه۶.    
۴۳۷. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۶۴.    
۴۳۸. عیون الاثر، ج۲، ص۲۶.
۴۳۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۰، ص۱۶۶.    
۴۴۰. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۳۶۵.    
۴۴۱. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۴۴۲. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۸۹.    
۴۴۳. حشر/سوره۵۹، آیه۹.    
۴۴۴. حشر/سوره۵۹، آیه۹.    
۴۴۵. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۷۱-۴۷۲.    
۴۴۶. فتوح البلدان، ج۱، ص۲۱.    
۴۴۷. حشر/سوره۵۹، آیه۸.    
۴۴۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۷۸.    
۴۴۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۶.    
۴۵۰. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۹۰.
۴۵۱. البدایة والنهایه، ج۴، ص۴۱.
۴۵۲. فتوح البلدان، ج۱، ص۲۰.    
۴۵۳. سنن ابی داوود، ج۲، ص۲۲.
۴۵۴. صحیح البخاری، ج۴، ص۴۳.
۴۵۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۷۸.    
۴۵۶. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایه، ج۴، ص۴۱.
۴۵۷. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۴۵۸. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۱۷۳.    
۴۵۹. منقری، نصر بن مزاحم، وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۵۰.    
۴۶۰. الاستیعاب، ج۳، ص۸۲۶.
۴۶۱. الحدائق، ج۲۳، ص۹۹.
۴۶۲. بشارة المصطفی، ص۴۵.
۴۶۳. الامالی، ص۱۷۳.
۴۶۴. بصائر الدرجات، ص۷۳.
۴۶۵. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۰۳.    
۴۶۶. سنن ابی داوود، ج۲، ص۲۳.
۴۶۷. السنن الکبری، ج۶، ص۲۹۶.
۴۶۸. تهذیب، ج۹، ص۱۴۵.
۴۶۹. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰.    
۴۷۰. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۳، ص۷۴.    
۴۷۱. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۱۷.    
۴۷۲. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۱۱.    
۴۷۳. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۰۸.    
۴۷۴. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۱۷.    
۴۷۵. صحیح البخاری، ج۵، ص۲۴.
۴۷۶. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۶، ص۳۶۴.    
۴۷۷. مسند الشامیین، ج۴، ص۲۵۸.
۴۷۸. صحیح مسلم، ج۶، ص۳۴۶-۳۴۸.
۴۷۹. کنزالعمال، ج۷، ص۲۴۲.
۴۸۰. مسند شافعی، ص۳۲۲.
۴۸۱. السنن الکبری، ج۶، ص۲۹۶.
۴۸۲. السنن الکبری، ج۶، ص۲۹۸.
۴۸۳. البدایة والنهایه، ج۵، ص۳۰۹.
۴۸۴. سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۴.
۴۸۵. تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۵۴.
۴۸۶. نساء/سوره۴، آیه۵۱.    
۴۸۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۸، ص۴۶۹-۴۷۰.    
۴۸۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۲۳۳.    
۴۸۹. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۷۰۰.    
۴۹۰. الارشاد، ج۱، ص۹۶.    
۴۹۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۷.    
۴۹۲. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۲۰، ص۲۱۴.    
۴۹۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۰، ص۲۵۰.    
۴۹۴. البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۰۸.    
۴۹۵. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه (انسان العیون فی سیره الامین المامون)، ج۲، ص۴۱۵.    
۴۹۶. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۶۶.
۴۹۷. فتوح البلدان، ج۱، ص۲۳.    
۴۹۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۳۰۲.    
۴۹۹. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۶۶-۴۶۷.    
۵۰۰. مائده/سوره۵، آیه۱۱.    
۵۰۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۰، ص۱۰۵.    
۵۰۲. ابن‌جوزی، زادالمسیر، ج۲، ص۲۴۹.
۵۰۳. الدرّالمنثور، ج۲، ص۲۶۶.
۵۰۴. فتوح البلدان، ج۱، ص۲۳.
۵۰۵. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۶۶.    
۵۰۶. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۶۷.
۵۰۷. نساء/سوره۴، آیه۴۷.    
۵۰۸. روض الجنان، ج۵، ص۳۸۸.
۵۰۹. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹.    
۵۱۰. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۷۳.    
۵۱۱. بقره/سوره۲، آیه۸۵.    
۵۱۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۸.    
۵۱۳. مائده/سوره۵، آیه۴۱.    
۵۱۴. حشر/سوره۵۹، آیه۳.    
۵۱۵. حشر/سوره۵۹، آیه۱۵.    
۵۱۶. بقره/سوره۲، آیه۸۹.    



دائرةالمعارف قرآن کریم جلد ششم، برگرفته از مقاله «بنی نضیر در قرآن».    




جعبه ابزار