بنی قریظه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنی قریظه از قبایل ثروتمند و توانگر یهود ساکن در
مدینه و نام غزوهای به سال
پنجم ق است. برخی
از آیات قرآن بر سیره، ویژگیها و
غزوه بنی قریظه اشاراتی کرده است. بیشتر سیرهنویسان،
از انعقاد پیمانی میان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با بنیقریظه سخن گفتهاند؛ اما آنها پیمانشکنی کردند. رسول خدا پس
از دریافت گزارش نقض عهد آنان، نمایندگانی را فرستاد تا آنها را به پایبندی به عهدشان وادارد؛ اما آنها نپذیفتند.
از این رو، خیانت بنیقریظه بر حضرت آشکار شد. پیامبر به
فرمان الهی و در پاسخ به خیانت و پیمانشکنی بنیقریظه، مامور سرکوب آنها شد و آنها را
محاصره کرد، که این اقدام منجر به غزوه بنی قریظه شد. در مدت این محاصره، چند تن
از مسلمانان به
شهادت رسیدند یا درگذشتند. سرانجام آنها به ناچار و بدون قید و شرط
تسلیم شدند.
از پیامدهای این
غزوه میتوان به: پاک شدن جبهه داخلی
از یهود پیمانشکن، تقویت نیروی مالی مسلمانان با غنیمتهای قابل توجّه این غزوه، فروریختن پایگاه
مشرکان عرب در مدینه، هموار شدن راه پیروزی آینده، و استوار ساختن موقعیت
حکومت اسلامی اشاره کرد. در میان شخصیتهای بنیقریظه در
دوران جاهلی و آغاز
اسلام راویان احادیث نبوی و احادیث امام علی (علیه
السّلام) به چشم میخورد.
بنیقُرَیْظَه در دوران پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)
از یهودیان ساکن
یثرب بودند که بر پایه سخن مشهور، نسبشان
از طریق
خزرج بن صَریح به
هارون بن عمران (علیه
السّلام) میرسد.
اطلاق واژه
کاهن، لقب اختصاصی تبار هارون، مؤید تبار بنیاسرائیلی آنها دانسته شده است.
در برابر، برخی
از تاریخنگاران، نسب آنها را به جُذام
از قبایل عرب میرسانند که یهودی شدند و چون کنار کوهی به نام قریظه سکنا گزیدند، بدان نام مشهور گشتند.
بر پایه سخنی دیگر، نام نیای آنها قریظه بوده است.
بنیقریظه چندی
پیش از ظهور
اسلام در
یثرب سکونت داشتند؛ اما گزارشها درباره هنگام و علت مهاجرت آنها به این سرزمین گوناگون است. بر پایه سخن مشهور، هجرت یهود به
یثرب، پس
از حمله امپراتوری روم به
فلسطین (۶۹/۷۰م.) و کشتار یهود و ویرانی معبد آنان صورت گرفت.
سخن دیگر، هجرت آنها را بر اثر بیم
از حملههای
بخت النصر، فرمانروای بابِل، به فلسطین دانسته است.
افزایش جمعیت یهود، امکانات محدود محل سکونت
و آگاهی آنها
از ظهور پیامبر آخر الزمان در
حجاز را
از دیگر علل و انگیزههای مهاجرت آنها به
یثرب به شمار آوردهاند؛ بر پایه برخی
از گزارشهای افسانهگونه، هنگام هجرت بنیقریظه به دوران
موسی (علیهالسّلام) میرسد که آنها در بازگشت
از سفر حج که با حضور او انجام گرفت، در
یثرب ساکن شدند.
گزارشی دیگر که برخی
از تاریخنگاران
اسلامی در آن تردید کرده اند،
حکایت دارد که موسی (علیه
السّلام) برای سرکوب
عَمالقه،
از قبایل عرب جنوبی ساکن در پیرامون
مکه، سپاهی به حجاز فرستاد. در بازگشت، چون
بنیاسرائیل به نافرمانی سپاه
از دستور موسی پی بردند، او را
از خود راندند و آنها به
یثرب مهاجرت کردند.
سکونتگاه بنیقریظه در جنوب شرقی
یثرب، میان وادی
مَهزور و
مُذَیْنب قرار داشت.
وادی مهروز
از املاک آنها بود که گاهی سیل آن، مدینه را تهدید میکرد.
از این رو، در روزگار خلافت
عثمان (
۲۳ق-
۳۵ق) جلو آن سدی ساخته شد.
چاهها و سرزمینهایی چون
فُقیرین (چاهی و ناحیهای در عالیه مدینه)،
چاه ابّا /اَنا (محل استقرار پیامبر در غزوه بنیقریظه،
غَمْل و
بُعاث (محل و نام نبرد
اوس با
خزرج در آستانه ظهور
اسلام) متعلق به بنیقریظه بود.
بر پایه گزارشی، سکونتگاه آنها نزدیک
گورستان بقیع قرار داشت.
بنیقریظه قبیلهای ثروتمند و توانگر بودند که دارایی خود را به رخ دیگران میکشیدند. اموال بر جای مانده
از آنها در غزوه بنیقریظه، مؤید ثروتمندی آنها است.
برخی مفسران
آیه ۱۰
سوره آلعمران را به یهود بنیقریظه و بنینضیر تطبیق دادهاند که به اموال و فرزندان خود افتخار میکردند: «اِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ اَمْوالُهُمْ وَ لا اَوْلادُهُمْ...»
این تطبیق در آیه ۱۱۶ سوره آلعمران
نیز رخ داده و مقصود
از کافران، یهودیان
از جمله بنیقریظه دانسته شدهاند.
تمسخر صحابه تهیدست پیامبر، موجب نزول آیه ۲۱۲
سوره بقره در شان آنها شد.
خداوند در این آیه، تهیدستان با ایمان را در
قیامت برتر
از این یهود دانسته و یادآور شده که دنیا برای کافران زینت داده شده است.
بنیقریظه با یهود
بنیقینقاع روابط ستیزآمیز داشتند
و گاهی به هواداری
از همپیمانان عرب خود با یکدیگر درگیر میشدند.
تقابل بنیقریظه با
بنینضیر در منابع بیشتر
از مناسبات آنها با دیگر یهود مانند بنیقینقاع بازتاب یافته است. آن دو قبیله با یاری گرفتن
از متحدان اوسی (هم پیمان بنیقریظه) و خزرجی (هم پیمان بنینضیر) برخلاف دستور
تورات، در برابر هم قرار میگرفتند و پس
از نبرد، با پرداخت
فدیه،
اسیران خود را آزاد میکردند.
خداوند با یادآوری پیمان یهود، همراه بازداشتن آنها
از پیمانشکنی، رسوایی در زندگی دنیا و
عذاب در
رستاخیز را به آنها گوشزد میکند: «وَ اِذْ اَخَذْنا میثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ اَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ اَقْرَرْتُمْ وَ اَنْتُمْ تَشْهَدُونَ.»
رفتار تبعیضآمیز و متکبرانه بنینضیر با بنیقریظه در دریافت
دیه کشتگان و مجروحانشان
از مهمترین علل اختلاف آنها با یکدیگر بود. بر پایه گزارش مفسران، بنیقریظه در برابر آزادی اسیری
از بنینضیر و یا کشته شدن فردی
از خود، تنها ۷۰ بار شتر خرما دریافت میکردند
؛ اما بنینضیر قاتل را
قصاص و یا دو برابر بنیقریظه دیه یا فدیه میگرفتند.
از این رو، بنیقریظه با
هجرت رسول خدا به
یثرب، برای رهایی
از رفتار تبعیضآمیز بنینضیر، به داوری نزد پیامبر آمدند. برخی مفسران آیات ۳۷-۳۸،
۴۹
و ۵۰
سوره مائده را مربوط به پدیده تبعیض میان این دو طایفه دانستهاند.
خداوند در آیه ۴۱ سوره مائده
پیامبر را
از نیت یهود در ارجاع داوری به او آگاه ساخت؛ زیرا هریک
از این دو قبیله تنها در صورتی به دیدگاه او گردن مینهاد که به سود آنها باشد و درصدد بود تا با تحریف گفتار و حکم پیامبر، آن را به سود خود تفسیر کند.
در آیه ۴۲ سوره مائده
خداوند پیامبر را میان داوری یا اعراض
از آنها مخیر ساخت: «... فَاِنْ جاؤُکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ اَوْ اَعْرِضْ عَنْهُمْ...»
داور قرار دادن پیامبر
از سوی یهود در حالی صورت میگرفت که
احکام مسائل مورد اختلاف در تورات آمده بود و پیامبران
پیشین نیز بر پایه همان کتاب میان یهودیان حکم میکردند.
از همپیمانی بنیقریظه با قبیله اوس
یثرب،
تیره رفاع
بنیکلاب بن ربیعه از بنیعامر بن صعصعه،
از عرب عدنانی ساکن در
نجد و نیز
بنیغفار یاد شده است. بیشتر سیرهنویسان و تاریخنگاران بدون اشاره به هنگامی مشخص،
از بسته شدن پیمانی میان رسول خدا با یهود
یثرب از جمله بنیقریظه سخن گفتهاند.
از بندهای این پیمان، ضرورت خودداری یهود
از اقدام بر ضد پیامبر و مسلمانان بود. این پیمان به او اجازه میداد تا در صورت نقض آن
از سوی یهود، با آنها برخورد شود.
این پیمان
از سوی بنیقریظه تا سال پنجم ق محترم شمرده شد. آنها معترف بودند که
از پیامبر جز وفا و راستی ندیدهاند
و او ایشان را به پذیرش
اسلام ناچار نکرده است.
از این رو، مناسبات میان آنها و پیامبر حسنه بود
؛ به گونهای که بنیقریظه در
غزوه بنینضیر (
۴ق)
از اجابت دعوت
عبدالله بن ابیّ خزرجی،
از سران
منافقان درباره یاری یهود بنینضیر خودداری ورزیدند.
در سال پنجم ق پس
از توطئه بنینضیر و
قریش برای متحد کردن قبایل در برابر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)،
حیی بن اخطب، رئیس بنینضیر، برای شوراندن بنیقریظه
از درون مدینه بر ضد مسلمانان نزد آنها رفت.
وی نخست با
غزال بن سَمْوال،
از بزرگان بنیقریظه
و پس
از او با
کعب بن اسد، رئیس بنیقریظه، برای پیمانشکنی با پیامبر گفتوگو کرد که نتیجهای نداشت.
اما با اصرار حیی و دادن تضمین وی به بنیقریظه و پیشنهاد دادن به آنها برای گرفتن گروگان
از قریش و
غَطفان،
از قبایل شرکت کننده در
احزاب، موجب شد تا کعب که گویا تا
پیش از این
از تبعات پیمانشکنی آگاه بود، عهدنامه خود با رسول خدا را نقض کند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) پس
از دریافت گزارش نقض عهد آنان،
سعد بن معاذ اوسی،
از همپیمانان
پیشین بنیقریظه، را همراه کسانی نزد کعب فرستاد تا آنها را به پایبندی به عهدشان وادارد؛ اما نمایندگان رسول خدا با دشنام یهود به پیامبر و خود او روبهرو شدند.
از این رو، خیانت بنیقریظه بر او آشکار شد.
مفسران آیاتی را
از باب تطبیق، ناظر بر پیمانشکنی آنها و پشتیبانی
از احزاب دانستهاند. آیه ۱۰۱ سوره بقره
و «
اهل کتاب»
در آیه ۲۶
سوره احزاب و «جُنود» در آیه ۹ سوره احزاب
از آن جمله هستند. نیز کلمه «اسفل» در آیه ۱۰ سوره احزاب: «اِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ اَسْفَلَ مِنْکُمْ...»
را اشاره به جایی دانستهاند که بنیقریظه
از آنجا وارد شدند.
برخی مفسران دیگر کلمه «فوق» را وادیای در شرق مدینه میدانند که بنا بود قبایل بنیقریظه، بنینضیر و غطفان
از آنجا به مسلمانان حمله کنند.
بنیقریظه پس
از پیمانشکنی، برای تقویت سپاه احزاب، محمولهای شامل ۲۰ بار شتر آذوقه برای مشرکان فرستادند که در مسیر، برخی
از انصار آن را مصادره کردند و نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) آوردند.
برخی مفسران
آیه ۱۱۷ سوره آل عمران: «مَثَلُ ما یُنْفِقُونَ فی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَمَثَلِ ریحٍ فیها صِرٌّ اَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ...»
را بر بنیقریظه و دیگر قبایل شرکت کننده در سپاه احزاب تطبیق کردهاند؛
از دیگر کارهای بنیقریظه، شبیخون زدن آنان
به برخی
از سرزمینهای
مسلماننشین مدینه در نزدیکی سکونتگاههای یهود بود که افزون بر ایجاد خلل در رفت و آمد مسلمانان، هراس زنان و کودکان را در پی داشت.
تهاجم به
کوشک رفاعه که به قتل یکی
از یهود به دست
صفیه دختر
عبدالمطلب انجامید،
از آن جمله است.
چنین کارهایی موجب شد تا پیامبر برای خنثیسازی هجوم آنها، دو گروه ۲۰۰ نفری و ۳۰۰ نفری را به فرماندهی
سلمة بن اسلم و
زید بن حارثه، برای پاسداری
از شهر مامور کند.
این تدبیر موجب تضعیف سپاه مدافع
خندق شد.
بر پایه گزارشی، بنیقریظه برای تهاجم شبانه به مدینه،
از مشرکان تقاضای ۲۰۰ جنگجو کرده بودند که مشرکان آن را نپذیرفتند.
پس
از پایان نبرد خندق، پیامبر به فرمان الهی و در پاسخ به خیانت و پیمانشکنی بنیقریظه در نبرد احزاب که در حساسترین وضعیت صورت گرفت، مامور سرکوب آنها شد.
او به مسلمانان دستور داد تا بدون نهادن
سلاح بر زمین،
نماز عصر را کنار دژهای بنیقریظه برپا کنند.
منابع درباره زمان این
غزوه، به رغم اتفاق نظر درباره وقوع آن پس
از غزوه خندق، اختلاف دارند. برخی نبرد خندق را به سال چهارم ق
و بعضی به سال پنجم ق دانستهاند.
سخن دوم میان تاریخنگاران و سیرهنویسان
از شهرت بیشتر برخوردار است. در غزوه بنیقریظه، شمار سپاه مسلمانان ۳۰۰۰ تن
و پرچمدارشان
امام علی (علیهالسّلام) بود.
پیامبر
از آن پس که ابن ام مکتوم را جانشین خود در مدینه قرار داد،
با شتاب حرکت کرد و نماز عصر را کنار دژهای بنیقریظه برپا کرد.
مکان نماز پیامبر در مدت محاصره یهود، به
مسجد بنیقریظه مشهور است که در شرق
مسجد فضیخ، نزدیک حرّه شرقی قرار دارد.
بنیقریظه با رسیدن علی (علیه
السّلام) برابر دژهای آنان، به دشنام دادن به مسلمانان و پیامبر و همسران او پرداختند.
اما پیامبر پس
از دعوت بنیقریظه به
اسلام و پاسخ منفی آنها، اقدام به محاصره آنان کرد که مدت آن ۱۴، ۱۵ یا ۲۵ روز
گزارش شده است. در مدت این محاصره، چند تن
از مسلمانان به شهادت رسیدند یا درگذشتند.
خلاد بن سوید با پرتاب سنگی
از سوی بنیقریظه به شهادت رسید.
ابوسنان بن محصن اسدی نیز در ایام محاصره بنیقریظه درگذشت و در
گورستان بنیقریظه به خاک سپرده شد.
بنیقریظه پس
از تداوم محاصره و احساس ضعف در برابر مسلمانان، به
نباش بن قیس یا غزال بن شمویل/شمول
ماموریت دادند تا
از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بخواهد که آنها همانند یهود بنینضیر اجازه داشته باشند با برداشتن اموال منقولشان
از مدینه کوچ کنند؛ اما چون با مخالفت رسول خدا روبهرو شدند، پیشنهاد ترک اموال و نجات جان خود و خانوادههایشان را دادند. پیامبر که تجربه خیانت دیگر بار بنینضیر را داشت، جز به
تسلیم بدون قید و شرط آنها راضی نبود.
کعب بن اسد، رئیس بنیقریظه، با یقین یافتن به بدتر شدن اوضاع و برای رهایی
از وضعیت موجود،
به قریظیها پیشنهادهایی سهگانه ارائه کرد: تصدیق پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) و پذیرش
اسلام، کشتن زنان و کودکان خود و سپس نبرد با مسلمانان و یا حمله به آنها در شب شنبه و غافلگیر کردن مسلمانان؛ اما این پیشنهادها پذیرفته نشد.
پس
از آن، یهود
از پیامبر تقاضا کردند تا همپیمان اوسی خودشان،
ابولُبابه، را برای رایزنی درباره
تسلیم شدنشان نزد آنها بفرستد. این تصمیم حاکی
از امیدواری آنها برای مذاکره و حل بنبست به دست همپیمانان اوسی آنها بود. با موافقت رسول خدا، ابولبابه نزد آنها رفت و با سفارش به او برای
تسلیم شدن، در پرتو عواطف و احساسات کودکان و زنان بنیقریظه، با اشاره به گردن و حلق خود، به آنها فهماند که در صورت
تسلیم شدن، به حکم پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) کشته خواهند شد.
از دیدگاه برخی مفسران، اقدام ابولبابه خیانت به پیامبر تلقی شد و نزول آیه ۲۷
سوره انفال به این امر ارتباط دارد.
بر پایه گزارشی،
پیش از تسلیم شدن بنیقریظه، برخی
از یهود
بنیهَدل همانند
اسد بن عبید،
اسید بن سعیه، و
ثعلبة بن سعیه که
از بستگان بنیقریظه بودند،
مسلمان شدند و نجات یافتند. برخی آیه ۱۱۳ سوره آل عمران
را با این رویداد مرتبط دانستهاند.
عمرو بن سعد قرظی نیز در واپسین شب محاصره، با پناهنده شدن به
مسجدالنبی اسلام آورد.
سرانجام بنیقریظه به ناچار و بدون قید و شرط
تسلیم شدند. برخی
از سیرهنویسان علت
تسلیم شدن آنها را افزون بر وحشتی که خداوند در دل آنان افکنده بود، برخورد قاطعانه امام علی (علیه
السّلام) دانستهاند که با نزدیک شدن به آنان، اعلان کرد که یا دژهای آنها را
فتح خواهد کرد و یا خود
شهید خواهد شد.
پس
از تسلیم شدن بنیقریظه، قبیله اوس
از پیامبر خواستند که آنها را به سبب همپیمان بودن با ایشان ببخشد. برخی آوردهاند که خود بنیقریظه اوسیها را برای داوری میان آنها فراخواندند. سپس سعد بن معاذ اوسی به پیشنهاد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)
یا به درخواست بنیقریظه، به عنوان داور معرفی شد.
در این هنگام، سعد مصمم بود بدون توجه به سرزنش احتمالی، هر حکمی را که بنیقریظه بدان سزاوار است، اعلام کند.
از این رو، وی با تعهد گرفتن
از بنیقریظه و مسلمانان درباره تن دادن به حکم او، اعلام کرد که مردان بنیقریظه کشته و زنان و کودکانشان اسیر شوند و اموالشان تقسیم گردد.
پیامبر حکم سعد را تایید کرد و درباره آن فرمود: سعد آنچه را خدا
از فراز آسمانها حکم داده بود، اعلام کرد.
سعد که در نبرد خندق زخمی شده بود، پس
از این حکمیت بر اثر همان زخم به شهادت رسید.
بر پایه گزارش برخی
از سیرهنویسان که مایه نقد و تردید محققان گشته، مردان آنها بر پایه حکم تورات که سزای پیمانشکنی را قتل میدانست، کشته شدند.
شمار مقتولان ۴۰۰
۴۵۰،
۶۰۰ یا ۷۰۰
تن گزارش شده است.
طبرسی و برخی دیگر بیشترین شمار را ۸۰۰ تا ۹۰۰ تن گفتهاند.
از زنان آنها نیز تنها نباته/بنانه کشته شد؛ زیرا وی به تحریک همسرش با پرتاب سنگی موجب شهادت خلاد بن سوید شده بود.
برخی مدت مجازات او را سه روز دانستهاند.
درباره فرجام بنیقریظه تحلیلهای گوناگون ارائه شده است:
به رغم استحقاق کشته شدن آنها
از این رو که در وضعیتی ناگوار به مسلمانان خیانت کرده و به یاری احزاب پرداخته بودند، شماری
از پژوهشگران با ذکر شواهد و قراینی درباره شمار کشته شدگان و نحوه برخورد با بنیقریظه اظهار تردید کردهاند. بعضی شمار مقتولان را آن هم با این شمار و در یک یا سه روز به دست امام علی (علیه
السّلام) یا همراهی
زبیر بعید دانسته و اخبار این کشتار را ساخته و پرداخته قبیله خزرج دانستهاند که میخواستند وانمود کنند که حرمت طایفه اوس نزد پیامبر، کمتر
از خزرجیها بوده است؛ زیرا پیامبر بر خلاف پذیرفتن شفاعت آنها درباره بنینضیر، شفاعت اوس درباره بنیقریظه را نپذیرفت.
برخی کشتار آنها را خلاف
سیره پیامبر دانسته و به پشتوانه آمار و ارقام متفاوت این غزوه و مقایسه آن با تلفات دیگر نبردهای پیامبر، به نقد گزارشهای سیرهنویسان پرداختهاند.
به باور
ولید عرفات، کشتار بنیقریظه
از این رو پذیرفتنی نیست که اولاً
قرآن به این شمار مقتول اشارهای نکرده است. ثانیاً مقصّر بودن رؤسای آنان، موجب نمیشد که همگی
قتل عام شوند.
از این رو، مطابق قاعده قرآنی «لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْری» کشتن آنان خلاف
اسلام بوده است. ثالثاً کشته شدن چند صد تن در بازار مدینه بدون اشاره صریح منابع به موضع قتل آنها و نیز بر جای نماندن اثر چنین اقدامی، بر این تردید میافزاید. رابعاً اگر چنین کشتاری رخ داده بود، مبنای فقهی
فقیهان قرار میگرفت. خامساً
از میان بنیقریظه تنها نام چند
از بزرگانشان ثبت شده و
از نام دیگران گزارشی نیست.
به باور برخی، داستان قتل عام بنیقریظه را ابن اسحق
از یهود گرفته و سیرهنویسان و تاریخنگاران بعد
از او برگرفتهاند. افزون بر آن، راویان این رخداد نیز چون
محمد بن کعب و
عطیه،
از یهودیان قرظی
مسلمان شده هستند و بعید نیست که جانبدارانه سخن گفته باشند.
در برابر این نظریه، محققان دیگر کشتن یهود بنیقریظه را سازگار با
عقل و
منطق دانسته و سزای آنها را که در حساسترین وضعیت پیمانشکنی کردند، جز کشتار نشمردهاند
؛ زیرا موجودیت سیاسی
اسلام در گرو معاهداتی بود که با قبایل پیرامون داشت و پیمانشکنی مکرر و چشمپوشی رسول خدا
از پیمانشکنان، زمینه را برای نقض عهدهای دیگر مهیا میکرد.
افزون بر آن، میتوان به دلیلهایی دیگر اشاره کرد؛ همچون: تعهد آنها به پیامبر درباره ریخته شدن خونشان در صورت پیمانشکنی،
پذیرش داوری سعد بن معاذ
از سوی خود بنیقریظه،
و جاری ساختن حکم «
سابّ النبی» بر آنها.
آیات ۲۶-۲۷ سوره احزاب
نیز بیانگر تایید
اعدام مردان بنیقریظه است: «... فَریقاً تَقْتُلُونَ وَ تَاْسِرُونَ فَریقاً.»
پیامبر در پی فراغت
از غزوه بنیقریظه، خمس غنیمتها و اسیران را جدا ساخت و باقیمانده را میان جنگجویان
مسلمان بخش کرد. برای سواره نظام سه سهم (دو سهم برای اسب و یک سهم برای صاحبش) و برای پیاده نظام یک سهم در نظر گرفت.
واقدی شمار سواره نظام را ۳۶ و
یعقوبی ۳۸
تن دانستهاند. به موجب گزارشی، سلاحهایی که در این غزوه به
غنیمت گرفته شد، شامل ۱۵۰۰ شمشیر، ۳۰۰ زره و ۱۰۰۰ نیزه بوده است.
تعداد اسیران به اختلاف ۱۷۰،
۱۷۱ ،۷۰۰ و ۷۵۰
تن گزارش شده است. این آمار حاکی
از کمی جنگجویان بنیقریظه است.
بر پایه سخنی، پیامبر
از میان اسیران، شش دختر را به مساکین بنیهاشم تملیک و خود نیز ریحانه دختر
شمعون بن زید یا دختر
عمرو بن خناقه را به تملک خود درآورد
که تا
رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در ملک او قرار داشت.
گزارشها درباره دیگر اسیران متفاوت است. سخنی حاکی
از فروش آنها در نجد
برای فراهم کردن اسب و سلاح برای مسلمانان
و به گزارش برخی، حکایتگر تقسیم آنها میان جنگجویان حاضر در غزوه بنیقریظه است.
مفسران مقصود
از (ارض) در آیه «وَ اَوْرَثَکُمْ اَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ وَ اَرْضاً لَمْ تَطَؤُها»
را سرزمین و املاک یهود بنیقریظه، شامل
عِقار و
نفیل،
برقه،
مُثیب و
اعواف و متعلق به خنافه
از بنیقریظه دانستهاند.
بر پایه گزارشی، پیامبر اعواف، برقه، مُثیب، دلال، حسنی،
صافیه، و مَشربه ام ابراهیم را به سال
هفتم ق وقف کرد.
مقصود
از اموال در آیه یاد شده نیز اثاث، چارپایان، سلاح و
درهم و
دینار بنیقریظه است.
غزوه بنیقریظه که در اواخر
ذیقعده سال پنجم ق آغاز شده بود،
در روز پنجشنبه هفت روز گذشته
از ذیحجه پایان یافت.
از پیامدهای آن میتوان به پاک شدن جبهه داخلی
از یهود پیمانشکن، تقویت نیروی مالی مسلمانان با غنیمتهای قابل توجّه این غزوه، فروریختن پایگاه مشرکان عرب در مدینه، هموار شدن راه پیروزی آینده، و استوار ساختن موقعیت حکومت
اسلامی اشاره کرد.
از شخصیتهای بنیقریظه در دوران جاهلی و آغاز
اسلام میتوان به
زبیر بن
باطا بن وهب، عزال بن شموال/سَمْوال، و کعب بن اسد اشاره کرد.
ابن هشام حدود ۱۶ تن
از بزرگان آنان را نام برده است که مردم به ایشان مراجعه میکردند.
از میان مسلمانان بنیقریظه، راویانی برخاستند. کعب بن
سلیم قرظی، راوی حدیث علی (علیه
السّلام) و فرزندان کعب به نام محمد و
اسحق و عطیه قرظی
از آن جمله هستند.
ابن سعد برخی روایتهای منقول
از محمد بن کعب (م،
۱۱۷ق/
۱۱۸ق) را آورده است.
یعقوبی محمد را
از فقیهان زمان
عمر بن عبد العزیز (حک:
۹۹ق-
۱۰۱ق) دانسته است.
همو راوی اخباری
از سیره رسول خدا است.
برخی مسلمانان بنیقریظه در شمار واردکنندگان
اسرائیلیات به
فرهنگ و
جامعه اسلامی بودند.
(۱) احکام القرآن، الجصاص (م،۳۷۰ق)، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۲) الارشاد، المفید (م،۴۱۳ق)، بیروت، كنگره شيخ مفيد، ۱۴۱۳ق.
(۳) اسد الغابه، ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار الکتاب العربی.
(۴) اعلام الوری، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۷ق.
(۵) الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی (م،۳۵۶ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
(۶) انساب الاشراف، البلاذری (م،۲۷۹ق)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۷) الانساب، عبدالکریم السمعانی (م،۵۶۲ق)، به کوشش عبدالرحمن بن يحيى المعلمی اليمانی وغيره، مجلس دائرة المعارف العثمانيه.
(۸) بحوث المؤتمر الدولی للتاریخ (مجموعه مقالات)، ولید عرفات.
(۹) البدء و التاریخ، المطهر المقدسی (م،۳۵۵ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م.
(۱۰) البدایة و النهایه، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، بیروت، دار احياء التراث العربی.
(۱۱) پیامبر و یهود حجاز، مصطفی صادقی، به کوشش پژوهشکده تاریخ و سیره، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲ش.
(۱۲) تاج العروس، الزبیدی (م،۱۲۰۵ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۱۳) تاریخ پیامبر
اسلام، عباس صفایی حائری، قم، مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۱ش.
(۱۴) تاریخ تحلیلی
اسلام، محمود طباطبایی اردکانی، تهران، اساطیر، ۱۳۷۷ش.
(۱۵) تاریخ سیاسی
اسلام، رسول جعفریان، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۳ش.
(۱۶) تاریخ صدر
اسلام، اصغر منتظر القائم، دانشگاه اصفهان، ۱۳۷۷ش.
(۱۷) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م،۳۱۰ق)، موسسه اعلمی.
(۱۸) تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م،۵۷۱ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۱۹) تاریخ المدینة المنوره، ابن شبّه (م،۲۶۲ق)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
(۲۰) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م،۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۲۱) التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی (م،۹۰۲ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۲۲) تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۹ق.
(۲۳) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م،۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۲۴) تفسیر القمی، القمی (م،۳۰۷ق)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
(۲۵) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م،۶۰۶ق)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق.
(۲۶) التکمیل و الاتمام، ابن عسکر (م،۶۳۶ق)، به کوشش اسماعیل مروه، بیروت، دار الفکر المعاصر، ۱۴۱۸ق.
(۲۷) جامع البیان، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۲۸) الدر المنثور، السیوطی (م،۹۱۱ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
(۲۹) دلائل النبوه، اسماعیل الاصفهانی (م،۵۳۵ق)، به کوشش محمد محمد الحداد، دار طيبه.
(۳۰) الروض الانف، السهیلی (م،۵۸۱ق)، به کوشش عبدالرحمن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق.
(۳۱) روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م،۵۵۴ق)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
(۳۲) سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی (م،۹۴۲ق)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۳۳) السیرة الحلبیه، الحلبی (م،۱۰۴۴ق)، بیروت، دار الكتب العلميه.
(۳۴) السیرة النبویه، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۶ق.
(۳۵) السیرة النبویه، ابن هشام (م،۲۱۳/۲۱۸ق)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، ۱۳۸۳ق.
(۳۶) الطبقات الکبری، ابن سعد (م،۲۳۰ق)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۳۷) غرر التبیان، بدر الدین الحموی (م،۷۳۳ق)، به کوشش عبدالجواد، دمشق، دار قتیبه، ۱۴۱۰ق.
(۳۸) فتح القدیر، الشوکانی (م،۱۲۵۰ق)، بیروت، دار ابن كثير، دار الكلم الطيب.
(۳۹) فتوح البلدان، البلاذری (م،۲۷۹ق)، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م.
(۴۰) الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۴۱) کشف الاسرار، میبدی (م،۵۲۰ق)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش.
(۴۲) مجمع البیان، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، بیروت، مؤسسه اعلمی، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
(۴۳) المحبّر، ابن حبیب (م،۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۴۴) المصنّف، ابن ابیشیبه (م،۲۳۵ق)، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۴۵) المعالم الاثیره، محمد محمد حسن شراب، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۱ق.
(۴۶) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م،۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(۴۷) المغازی، الواقدی (م،۲۰۷ق)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۴۸) المنتظم، ابن جوزی (م،۵۹۷ق)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
(۴۹) نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
(۵۰) نور الثقلین، العروسی الحویزی (م،۱۱۱۲ق)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
(۵۱) نهایة الارب، احمد النویری (م،۷۳۳ق)، قاهره، دار الکتب و الوثائق، ۱۴۲۳ق.
(۵۲) النهایه، مبارک ابن اثیر (م،۶۰۶ق)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
(۵۳) وفاء الوفاء، السمهودی (م،۹۱۱ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.
•
دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله "بنی قریظه"، تاریخ بازیابی۱۴۰۱/۰۱/۲۰.