بغ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَغ، واژه قدیمی ایرانی به معنای
خدا ، ایزد، بخشنده (
روزی ) است.
از ریشه ـ bhag
هند و اروپایی و
مصدر ـ bag
ایران باستان به معنای بخش کردن که صفت فاعلی آن «بخشنده» معنی
خدا به خود گرفته است و
صفت مفعولی آن همان است که «
بخت » شده.
در
فارسی باستان ـ baga ، در اوستای گاهانی ـ baga ، در اوستایی ba، در هندی باستان ـ bhؤga ، در فارسی میانه bay/bag،gجدید ـ a در پارتی bag ، در فارسی میانه تورفانی by، در bag سغدی
، در بلخی bago است که، در فارسی دری، درb g-/ g bدر سغدی بودایی ـ واژه های فغ (بُت)، فغستان (بتخانه)، فغفور (شاهزاده،
لقب پادشاهان چین)، بغستان/ بهستان/ بیستون ، انباغ، بغیاز/ فغیاز (شاگردانه)، و
باغ برجای مانده است.
به این واژه نخستین بار در ترکیب bagadati در کتیبه سارگون، پادشاه
آشور (۷۲۱ـ ۷۰۵ ق م) که
نام یک ایرانی است برمی خوریم.
baga در اوستای گاهانی¦این واژه یک بار به صورت ـ
به معنای
خدا آمده است
و در اوستایی جدید بیشتر به معنای ایزد و گاه نیز به معنای بهره و بخش است.
در هاتهای ۱۹ تا ۲۱ یسنا نیز «بَغان یشت» به معنای «سرود ستایش ایزدان» گفته شده است، و آن
تفسیر سه
دعا یا
نماز مشهور اهونور، اشم وُهو و ینگهه هاتم است که در
حقیقت بقایایی است از سومین نسک اوستا به نام «بغ نسک» است.
در زبانهای ایرانی میانه، «بغ/ بَیْ» نه تنها در معنای خدا و ایزد بلکه به صورت عنوانی احترام آمیز برای شاهان و بلندپایگان به کار رفته است، مثلاً در
زبان بلخی ao § i bago s ki § kanes «اعلیحضرت پادشاه کانیشکا»، در a §¦ i ¦ a § bay s و Hormazd ¦کتیبه شاپور در
کعبه زردشت buhr o¦ oy ba و در فارسی میانه زردشتی im bay یا y bay gahan s § sکاربردی نظیر «اعلیحضرت» دارند.
لفظ بغ گاهی به ایزد مهر اختصاص یافته و به جای آن به کار رفته است، چنانکه ¦
ماه هفتم
سال (
مهرماه ) در کتیبههای
هخامنشی ـ gayadi Ba (ماه
پرستش بغ) نامیده شده است.
جشن پاییزی که در
مغرب ایران با اسم میترا و جشن مهرگان نامگذاری شده بود، در
مشرق ایران به نام بغا برگزار میشده و جشن بغاکان/ بغکان نام داشته است.
این همان عیدی است که
ابوریحان بیرونی از آن با نام «فغکان» یاد کرده و آن را به سغدیان
نسبت داده است.
«بهاگا»، صورت ریگ ودایی این واژه، ظاهراً نام ایزد نیکبختی و
سعادت است. معنای اسم عام «بهاگا» نصیب یا بهره است که مراد از آن بهره و نصیب از خوبیها و برکتهای دنیاست، پس معنای آن «
بخت یا
اقبال » هم میتواند باشد.
منبع دیگری که در آن لفظ بغ بفراوانی دیده میشود، اسامی خاص بازمانده از روزگار هخامنشیان و Baga-da¦
ساسانیان است، غیر از جاینامهای جغرافیایی، مانند ta
بغداد ، Bagadana (معبد خدایان)، Bagawan، ناحیهای در شمال شرقی
آذربایجان ، بغلان نام منطقهای در شمال شرقی
افغانستان ، ـ Bagastana = بغستان
بیستون ، و چندنام خاص نظیر ـ Bagabigna وـ a § bagabuxs و ta § Bagazus که در کتیبه های هخامنشی به چشم میخورد، در لوحههای گلی عیلامی
تخت جمشید بیش از سی نام کشف شده که جزء اول آنها همین واژه است. چون این اسامی به خط هجایی عیلامی نوشته شده غالباً بازسازی و آوانگاری ایرانی آن با دشواریهایی مواجه است. در
سکهها و مهرهای دوره ساسانی نیز به تعدادی عنوان و نام خاص برمی خوریم که با Bay ترکیب شدهاند، مانند Baya ، ihr § n¦ Baya ، n-rad ¦ Bay-adu ، n-bay ¦Bay-adur ، r-Farrbay Bay-t ، abuhr §i ¦ Bay-ra .Bay-Ohrmazd ، r ¦ Va ، d ¦ bara ¦Bay-c a § Bay-s¦ he ¦ Bay pasu ، n ¦ ra ¦Bay-s ، n
(۱) محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، ترجمه آثار الباقیه ابوریحان بیرونی، به قلم اکبر دانا سرشت، تهران ۱۳۲۱ ش.
(۲) اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۳) اوستا یسنا، بمبئی (تاریخ مقدمه ۱۳۱۲ ش).
(۴) اوستا یشتها، گزارش پورداود، تهران ۱۳۴۷ش.
(۵) مری بویس، تاریخ کیش زرتشت، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران ۱۳۷۴ـ۱۳۷۵ ش.
(۶) محمدتقی بهار، سبک شناسی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۱ش).
(۷) بدرالزمان قریب، فرهنگ سغدی، تهران ۱۳۷۴ش.
(۸) م مقدم، چند نمونه از متن نوشتههای فارسی باستان با واژه نامه، ش ۴ ایران کوده، تهران ۱۳۳۷ش.
(۹) دن مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران ۱۳۷۳ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بغ»، شماره۱۴۷۱.