• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

برهان محبت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نفی ربوبیت غیر خدا و اثبات ربوبیت خدا از راه محبت را برهان محبت گویند.



برهان محبت با این عنوان در کتب فلسفی و کلامی نیامده؛ ولی از براهین برگرفته از قرآن‌کریم در داستان حضرت ابراهیم است. آن حضرت در برابر مشرکان قوم خود به محاجّه برخاست و از طریق این برهان به نفی ربوبیت غیر خدا و اثبات توحید ربوبی پرداخت: «فَلَمّا جَنَّ عَلَیهِ الَّیلُ رَءا کَوکَبًا قالَ هذا رَبّی فَلَمّا اَفَلَ قالَ لا اُحِبُّ الاَفِلین». برهان مذکور از آیات ۷۵ - ۷۹ انعام ، استفاده می‌شود؛ ولی بیش‌تر بر آیه ۷۶ انطباق دارد.شز


امام‌ خمینی با استناد به آیه (فَلَمَّا رَاَی الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا اَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ یَهْدِنِی رَبِّی لاکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ) به تطبیق مراحل سلوکی و حالات حضرت ابراهیم می‌پردازد و معتقد است آیه (فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَاَی کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا اَفَلَ قَالَ لا اُحِبُّ الآفِلِینَ) اشاره به کیفیت سیر معنوی و سفر روحانی جناب حضرت ابراهیم دارد. ایشان با تاویل این آیات بر این باور است که حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) از تاریکی‌های ظلمت عالم طبیعت به صورت تدریجی و مرحله به مرحله به سوی طلوع ربوبیت نفس که به‌ صورت ستاره زهره تجلی کرده بود، عبور کرد و از مرحله نفس گذشت و افول و غروب آن را مشاهده کرد وقتی از منزل نفس خارج و به ‌منزل قلب منتقل شود، ماه قلب از افق وجودش طلوع کرد و به ربوبیت «ماه» معتقد شد اما بعد از افول و غروب ماه به مرتبه‌ بالاتر رفته به موطن خورشید رسید و هنگامی ‌که افول خورشید را مشاهده کرد، ربوبیت او را نیز نفی کرد و از هرگونه اسم و رسم و تعینات خلقی رهایی یافت.
امام خمینی سفر حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) را سفر از تقیید به اطلاق می‌داند و صورت کوکب و ستاره را همان مظهر نفسی و صورت قمر را همان مظهر قلبی و عقلی و صورت شمس را همان مظهر روحی می‌داند که همه از تعینات خلقی هستند و با خروج حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) از حدّ تقیید و تعینات خلقی به مقام فنا و تعینات حقی می‌رسد.
به اعتقاد ایشان از قضیه حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) می‌توان با توجه به صدر و ذیل آیات مذکور، این‌گونه استدلال کرد، که حقیقت این است که حضرت ابراهیم این حجاب‌ها و تعینات خلقی را کنار زد و به مبدا الهی رسید.

حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) با حد وسط قرار دادن محبت در قیاسی منطقی در قالب شکل دوم فرمود: ربّ باید محبوب باشد و غروب کننده محبوب نیست، پس ربّ غروب کننده نیست.

۳.۱ - مقدمات برهان

۱. ملازم بودن ربوبیت با محبوبیت، زیرا ربوبیت پیوندی حقیقی میان ربّ و مربوب است که کشش تکوینی مربوب به سوی رب و در نتیجه دلدادگی مربوب به رب را در پی دارد.
۲. افول کننده نمی‌تواند محبوب باشد، زیرا افول آفل مستلزم آن است که انسان پس از دستیابی، آن را از دست خواهد داد و انسان هرگز نمی‌تواند در حد پرستش ، دلداده چیزی شود که از دست رفتنی است، بلکه شخص خردورز بهره‌مند از فطرت سلیم به چیزی که از او پنهان می‌شود حتی محبت عادی نمی‌یابد، چه رسد به محبت در حد عبادت که فقط شایسته ربّی است که همواره حاضر باشد.

۳.۲ - معرفت به محبوب

مقدمات یاد شده نیازمند توضیح بیشتری است؛ انسان ذات خویش را دوست دارد، از این‌رو آنچه را که در بقای ذات او و کمالش مؤثر است دوست می‌دارد، پس اگر انسان دریافت که موجودی ورای خودش وجود دارد که ممدّ حیات اوست، بلکه حیاتش وابسته به حیات آن موجود برتر است و هر چیزی که به او می‌رسد از ناحیه اوست فطرتاً و طبیعتاً به سوی او می‌گراید و طالب او می‌شود و هرچه معرفتش به او بیش‌تر شود محبتش نیز به او افزون‌تر خواهد شد.
بنابراین، ممکن نیست انسان چیزی را، ربّ و مدبر خود بداند؛ ولی محبوب وی نباشد و نیز ممکن نیست چیزی را که انسان در حد پرستش و به صورت مستقل دوست ندارد ربّ خود بداند، در نتیجه، اجرام آسمانی بر اثر این‌که همواره در دسترس انسان نیستند و از حال پرستنده خود بی‌خبر می‌مانند نمی‌توانند به این اندازه محبوب وی باشند، پس اجرام مزبور نمی‌توانند ربّ انسان باشند.


این برهان نه تنها ربوبیت اجرام آسمانی را باطل می‌کند، بلکه برهانی برای ابطال هر نوع شرک و بت‌پرستی است، زیرا معیار ارائه شده در این برهان یعنی «تعلق نگرفتن محبت به آفل» در همه جسمانیات جاری است، بلکه ربوبیت ارباب انواع و موجودات نوریّه‌ای که برخی بت پرستان آنان را از ماده ، طبیعت ، جسمانیت و حرکت برتر و منزه می‌دانند، نیز با این برهان باطل می‌شود، زیرا آنان تصریح می‌کنند که این انواع با همه شرافت وجود و صفا و نورانیت، مقهور خدا بوده، در برابر نور او مستهلک‌اند، به همین سبب اگر در برابر آنان حبّی ابراز شود، این حب متعلق به مدبر آنهاست؛ نه خود آنها.
قرار داشتن آیه «وکَذلِکَ نُری اِبرهیمَ مَلَکوتَ السَّموتِ و...» در بین آیات متضمن حجت، خود دلیل روشنی است، بر این‌که حجت مزبور از مشهودات ملکوتی ابراهیم، که ملاک یقین به خدا و آیات اوست گرفته شده است.


اما آنچه از امام رضا (علیه‌السلام) در تفسیر جمله «لا‌اُحِبُّ الاَفِلین» وارد شده که ابراهیم (علیه‌السلام) گفت: آفل را دوست ندارم، زیرا افول از صفات حادث است، نه از صفات قدیم
[۱۵] عیون اخبار‌الرضا، ج‌۱، ص‌۴۰۰.
بدین معنا نیست که پایه استدلال افول حادث است، بلکه پایه استدلال همان عدم حب است، و در بیان معیار عدم حب فرموده: افول از صفات حادث است و حادث سزاوار آن نیست که متعلق حب انسان قرار گیرد. برخی پایه استدلال را افول حادث دانسته و وجه‌دلالت آن بر نفی ربوبیت اجرام آسمانی را دلالت افول بر حدوث و امکان و در نتیجه نیاز آفل به محدث و واجب الوجود بالذات دانسته‌اند،
[۱۸] کشف‌الاسرار، ج‌۳، ص‌۴۰۹.
[۱۹] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۵۰۰‌.
[۲۰] تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۱۸.
زیرا افول حرکت است و حرکت متوقف بر متحرک و هر متحرک حادث است و هر حادث به قدیم نیاز‌دارد یا در بیان وجه دلالت افول بر نفی ربوبیت اجرام گفته‌اند: افول حرکت است و هر حرکتی محرکی دارد و سلسله محرکها به ناچار باید به یک محرک غیر متحرک پایان یابد و آن ذات باری تعالی است.


به اعتقاد برخی محبت در طرز تفکر فلسفی و عقلی محض هرگز حد وسط قرار نمی‌گیرد، زیرا اولا محبت از شئون عقل عملی است و در اسلوب منطقی که از شئون عقل نظری است نمی‌گنجد. ثانیاً استعانت به محبت قابل عرضه به خصم نیست، زیرا ممکن است آنچه را مستدل دوست دارد، محبوب خصم نباشد و او در برابر مستدل بگوید: من آفل را دوست دارم
[۲۴] تفسیر موضوعی، ج‌۱۲، ص‌۲۳۰.
، بنابراین شاید بتوان گفت حد وسط در برهان مزبور افول است؛ نه محبت، زیرا در آیات روی افول تکیه شده و به واسطه آن ربوبیت از اجرام آسمانی نفی شده است. دلیل رب نبودن آفل غایب شدن آن از مربوب است، در حالی که رب باید حاضر باشد. البته در بیان نتیجه از زبان‌دل کمک گرفته شده و گفته شده است: من آفلان را دوست ندارم، بر این اساس با توجه به چگونگی بیان نتیجه، می‌توان برهان مورد نظر را برهان محبت نامید.


به گفته‌ای دیگر برهان محبت یکی از دو گونه تقریر برهان فطرت است. برهان فطرت آن بخش از واقعیت انسان را که حقیقتی ذات اضافه و دارای دو طرف است، مورد استفاده قرار می‌دهد و با توجه به تضایفی که بین دو طرف حقایق اضافی برقرار است، از تحقق یکی از دو طرف بر تحقق طرف دیگر استدلال می‌کند. محبت نیز حقیقتی اضافی و طرف مقابل آن محبوب بودن است. اوصاف و حالاتی که در برهان فطرت حد وسط قرار می‌گیرد، اوصاف اضافی است؛ مانند امید و محبت، بنابراین حد وسط برهان فطرت، وصف محبت نیز می‌تواند باشد، زیرا محبت وصفی وجودی است و بدون محبوب نمی‌تواند موجود باشد. قوام برهان فطرت در هنگام استفاده از محبت به این است که محبوب حقیقی انسان هیچ‌یک از کمالهای دنیوی، بلکه هیچ‌یک از امور محدود و مقید جهان نیست، بلکه انسانْ دوستدار حقیقت مطلق و نامحدود بوده و اگر در پی کمالهای محدود می‌رود به سبب نشانه‌ای است که این امور به راست یا دروغ از حقیقت نامحدود دارند
[۲۵] تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۸۶.
بنابراین خداوندی که در این برهان ثابت می‌شود همان حقیقتی است که محبوب و دلپذیر است. این دیدگاه مؤیَّد به روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) است که فرمود: «هل الدین إلاّ الحُبّ= مگر دین جز دوستی و محبت چیز دیگری است». حضرت ابراهیم در این برهان از محبوب نبودن هر چیز غیر ازلی و محدود و افول‌پذیر، بر نفی الوهیت ماه و ستارگان و از طرف دیگر از محبت و عشقی که دارد، بر وجود خداوندی که زنده و بی زوال بوده، آفریننده آسمانها و زمین است استدلال کرده است
[۲۶] تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۹۴.
، در نتیجه انبیا، خداوند را به عنوان یک فرضیه یا بحث نظری خشک ثابت نمی‌کنند، بلکه آنان توحید را با تربیت در کنار هم برای مردم مطرح، و ربّ را به عنوان محبوب به مردم معرفی می‌کنند.
[۲۷] تفسیر موضوعی، ج‌۱، ص‌۳۲۷.



در پایان بحث پاسخ به این پرسش نیز لازم است که آیا موضوع احتجاج و برهان حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) ابطال « خالقیت » اجرام آسمانی و اثبات آن برای خداوند است یا ابطال «تدبیر و کارگردانی» اجرام آسمانی؟ از برخی نظریات چنین برمی‌آید که گزینه نخست مورد نظر است؛ یعنی قوم ابراهیم چنین می‌پنداشتند که این اجرام آسمانی همان واجب‌الوجود و آفریدگارند،
[۲۸] التفسیر الکبیر، ج‌۱۴، ص‌۴۹.
در حالی که شیوه برهان حضرت ابراهیم برخلاف آن است، زیرا آن حضرت بر عنوان « ربّ » تکیه کرده است و مقصود از ربّ در جمله «هذا رَبّی» خالق هستی نیست، بلکه زمامدار امر، تدبیر موجودات به شمار می‌رود.


بحارالانوار؛ تبیین براهین اثبات خدا؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر المنار؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ عیون اخبارالرضا (علیه‌السلام)؛ کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ منشور جاوید (تفسیر موضوعی)؛ المیزان فی تفسیر القرآن.


۱. انعام/سوره۶، آیه۷۵-۷۹.    
۲. انعام/سوره۶، آیه۷۷.    
۳. انعام/سوره۶، آیه۷۶.    
۴. خمینی، روح‌الله، سرّ الصلاة، ص۷۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۵. خمینی، روح‌الله، شرح دعاء السحر، ص۱۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۶. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۹-۴۰۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۷. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۱۲۹-۱۳۰، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۸. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۵۲-۵۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۹. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۹-۴۰۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۰. المیزان، ج‌۷، ص‌۱۹۱ - ۱۹۳.    
۱۱. تفسیر المنار، ج‌۷، ص‌۵۵۸‌-۵۶۰‌.    
۱۲. المیزان، ج‌۷، ص‌۱۹۱.    
۱۳. انعام/سوره۶، آیه۷۵.    
۱۴. المیزان، ج‌۷، ص ۱۹۳.    
۱۵. عیون اخبار‌الرضا، ج‌۱، ص‌۴۰۰.
۱۶. بحارالانوار، ج‌۱۱، ص‌۷۹.    
۱۷. المیزان، ج‌۷، ص‌۱۹۶.    
۱۸. کشف‌الاسرار، ج‌۳، ص‌۴۰۹.
۱۹. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۵۰۰‌.
۲۰. تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۱۸.
۲۱. التفسیر الکبیر، ج‌۱۳، ص‌۵۲‌.    
۲۲. التفسیر الکبیر، ج‌۱۳، ص‌۵۲‌.    
۲۳. المیزان، ج‌۷، ص‌۱۸۶.    
۲۴. تفسیر موضوعی، ج‌۱۲، ص‌۲۳۰.
۲۵. تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۸۶.
۲۶. تبیین براهین اثبات خدا، ص‌۲۹۴.
۲۷. تفسیر موضوعی، ج‌۱، ص‌۳۲۷.
۲۸. التفسیر الکبیر، ج‌۱۴، ص‌۴۹.
۲۹. منشور جاوید، ج‌۱، ص‌۱۷۶.    
۳۰. المیزان، ج‌۷، ص‌۱۸۱.    



دائرة المعارف قرآن کریم جلد پنجم، برگرفته از مقاله«برهان محبت» شماره۵.    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار