بدل (نحو)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بدل بر وزن "فَعَل"، اسم از مادهی "بدل" در
لغت به معنای جانشین، و در اصطلاح یکی از وابستههای
اسم (
توابع) در
نحو عربی میباشد.
بدل در
لغت به معنای جانشین است. مادهی "بدل"؛ ابن سیدة: بِدْلُ الشَّیْ، وبَدَلُه وبَدِیلُه: الخَلَفُ مِنْه.
در اصطلاح نحو "بدل" تابعی (تابع کلمهی دومی را گویند که در اِعراب، پیرو کلمه پیش از خود (متبوع) است و هر دو (تابع و متبوع) از جهت اعراب مشترکاند.)
است که
حکم نسبت داده شده به متبوع در جمله، به آن (تابع) نسبت داده میشود و در واقع تابع (بدل)، مقصود حقیقی گوینده است.
تابع و متبوع را در اینجا به ترتیب "بدل" و "مبدلمنه" مینامند.
به عنوان مثال "علیٌ" در عبارت «قالَ الإمامُ
علیٌ (علیهالسلام)»، بدل و تابعی است که حکم (قال) نسبت داده شده به متبوع (الامام)، به آن نسبت داده میشود.
بدل اسمی است غالباً
جامد که بدون واسطه
حرف عطف پس از اسمی دیگر به منظور
تقریر، تأکید و توضیح آن میآید و مراد اصلی گوینده است، و همین ویژگی آن را از دیگر
توابع (
صفت،
عطف بیان،
عطف نسق،
تأکید) که در حقیقت مکمل و مفسر متبوعند، نه مراد و مقصود اصلی، متمایز میسازد؛ مانند جمله جائنی زیدٌ اخوک.
بدل تنها از لحاظ
اعراب باید با مبدلٌ منه تطبیق کند.
با اینهمه، موضوع تطابق میان آن دو، در انواع گوناگون بدل، هنوز جای گفت و گو دارد. نحویان کوفه به جای اصطلاح بدل،
ترجمه، تبیین و تکریر را به کار بردهاند.
عالمان نحو "بدل" را در باب
توابع مورد بررسی قرار میدهند، اما در ترتیب
ذکر توابع بعضی همچون ابن حاجب در "الکافیة" "بدل" را بر "عطف بیان" مقدم داشته و در مقابل، بعضی همچون ابن مالک در "الفیة" و عباس حسن در "النحو الوافی" آن را به عنوان آخرین تابع مورد بررسی قرار دادهاند.
ابن هشام در "
مغنی اللبیب" در ضمن بررسی فرق بین "بدل" و "عطف بیان" به مباحث بدل اشاره کرده است.
بدل میتواند به جای مبدلٌ منه (متبوع) بنشیند و حذف مبدلٌ منه تغییری در معنای جمله ایجاد نمیکند و از همینرو، دستورنویسان گفتهاند که مبدلٌ منه در حکم اسقاط است، یعنی میتوان آن را حذف کرد.
بدل در دستور
زبان عربی محدود به اسم نیست، بلکه
فعل و جمله نیز به عنوان بدل آورده میشود،
چون «یُضاعَفْ» که بدل است از «یَلْقَ» در
آیه شریفه «... وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً. یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ...».
گروهی از نحویان مانند
سیبویه عطف بیان و بدل کل از کل (مطابق) را یکی دانسته، و در کتابهای خود به عطف بیان نپرداختهاند،
اما برخی دیگر با آنکه هریک از آن دو را به طور مستقل مورد بررسی قرار داده، تفاوتهایشان را ذکر کرده، گاه در تشخیص و تمییز میان آن دو دچار
تردید شدهاند.
بدل بر ۴ نوع است:
بدل کل از کل (یا بدل مطابق) مانند «اِهْدِنَا الصَّراطَ الْمُسْتَقیمَ.صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِم»
در این نوع، بدل در معنا با مبدلمنه کاملا برابر و در لفظ غالبا (اهی بدل و مبدل منه در لفظ با هم برابرند و آن در صورتی است که بدل توضیح بیشتری را برساند؛ مانند: «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ صراطَ االذین انعمتَ عَلیهم».)
متفاوت بوده و هر دو جزء (بدل و مبدل منه) بر یک ذات و امر واحد دلالت میکنند؛
مانند: «رأیتُ أخی أحمدَ»؛ در این مثال لفظ "أحمدَ"، بدل کل از کل و لفظ "أخی"، مبدلمنه بوده که هر دو بر یک شخص واحد دلالت دارند.
بدل بعض از کل که لازم است در آن بدل متصل به ضمیری باشد که به مبدلٌ منه بازگردد. در این نوع، بدل بر جزئی از مبدلمنه دلالت میکند؛
مانند: «أکَلْتُ الرَّغِیفَ نصْفَه»؛ در این مثال "نصْفَ" بدل بعض از کلّ بوده و بر جزئی مبدلمنه (الرَّغِیفَ) دلالت دارد. (بعضی از عالمان نحو بدل کلّ از بعض را نیز ذکر کردهاند؛ همچون "جنات" در آیه «فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئًا جنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ»
که بدل کلّ از بعض بوده و "الْجَنَّةَ"، مبدلمنه میباشد.)
این ضمیر گاه آشکار است مانند اکلتُ الرغیفَ ثُلْثَه، و گاه پنهان چون: قبّله الیدَ؛
بدل اشتمال (یا انتقال)
که در آن بدل خصوصیتی است که مبدلٌ منه دارندة آن است و وجود ضمیر آشکار یا پنهان در آن نیز ضروری است، مانند اعجبنی علیٌ علمُه؛ در این نوع، بدل بر معنایی در متبوع خود (مبدلمنه) دلالت میکند
و به تعبیر دیگر مبدلمنه مشتمل بر معنایی است که بدل بیانگر آن است؛ (بعضی از عالمان نحو بدلی را به نام "بدل تفصیل"ذکر کرده و آن را به بدل اشتمال ملحق نمودهاند. در این نوع، بدل به بیان اجمال موجود در مبدلمنه خود میپردازد. مانند: «احترم والدیک امک و اباک» در این مثال "امک" و "اباک" تفصیلی برای "والدیک" است.)
مانند: «أعجَبَنی علیٌ حِلْمُهُ»؛ در این مثال "حِلْمُ" بدل اشتمال بوده که بر معنایی (صفت
حلم و
بردباری) در مبدلمنه (علیٌ) دلالت دارد.
در این نوع، بدل با مبدلمنه مغایرت دارد
که به اعتبار نوع مغایرت بر سه قسم است:
بدل در این نوع به جهت تصحیح اشتباه زبانی پیش آمده در ذکر مبدلمنه میآید به این بیان که بعد از آنکه متبوع بدون قصد بر
زبان متکلم جاری شد او به سرعت به
اشتباه و خطای خود پیبرده و برای رفع آن بدل را
ذکر میکند؛ مانند:«جاءَ زیدٌ بکرٌ» در این مثال "بکرٌ" بدل
غلط بوده که متکلم آن را به منظور تصحیح اشتباه زبانی در ذکر مبدلمنه (زیدٌ) آورده است.
در این نوع از بدل ابتدا متکلم مبدلمنه را قصد نموده ولی پس از ذکر آن به اشتباه خود پیبرده و از آن صرف نظر میکند و سپس بدل را که هدف صحیح او است میآورد؛ مانند:«صَلَّیْتُ العَصْرَ الظُهرَ»؛ در این مثال "الظُهرَ" بدل نسیان بوده که متکلم آن را پس از پی بردن به اشتباه خود در قصد و ذکر متبوع (العَصْرَ) جهت بیان هدف صحیح خود، آورده است.
(از بدل اضراب به بدل بَدَاء نیز تعبیر میشود. )
در این نوع از بدل متکلم مبدلمنه را قصد نموده ولی بدون اینکه آن را رد یا تأیید کند، از آن صرف نظر کرده و به بدل روی میآورد؛ مانند:«سافر فی قطارٍ سیارةٍ»؛ در این مثال متکلم پس از ذکر متبوع (قطارٍ) بدون رد و یا تایید، از آن صرفنظر کرده و سپس بدل
اضراب (سیارةٍ) را ذکر کرده است.
برخی از نحویان تفاوتی میان بدل
غلط و
نسیان قائل نیستند
و بدیهی است که کلام فصیح باید عاری از بدل غلط یا نسیان باشد.
برخی بدل کل از بعض را نیز به انواع یاد شده افزودهاند.
بدل غلط و بدل
نسیان در کلام فصیح وجود نداشته ولی بدل اضراب ممکن است در کلام فصیح محقق شود.
آیه «یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ کَبِیرٌ»؛
(از تو، درباره جنگ کردن در
ماه حرام ، سؤال میکنند، بگو:
جنگ در آن، (
گناهی) بزرگ است)؛ در این
آیه شریفه "قِتَالٍ" و "الشَّهْرِ" به ترتیب بدل اشتمال و مبدلمنه واقع شدهاند.
حدیث «الْعِلْمُ عِلْمانِ مَطبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لایَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ اِذا لَمْ یَکُن الْمَطبُوعُ»؛
(
علم دو گونه است:
علم فطری و
علم اکتسابی؛ علم اکتسابی اگر هماهنگ با علم فطری نباشد سودمند نخواهد بود)؛ در این حدیث شریف "مَطبُوعٌ"بدل واقع شده که به همراه معطوف (مَسْمُوعٌ)، مبدلمنه (عِلْمانِ) را تفصیل میدهند.
آنچه در
تعریف و تقسیم بدل ذکر شد، مجموعه نظر نحویان است که با توجه به عنایت خاص آنها به ظواهر
اعراب ، در این تقسیمبندیها از
تکلف به دور نماندهاند؛ زیرا برخی از قاعدههای پیشنهادی ایشان، یا اصلاً در مقوله
قواعد دستوری نمیگنجد (مانند نوع ۴، که در آن بدل، زاییده اشتباه یا تغییر عقیده گوینده است)، و یا معادل ساختار نحوی دیگری است و شامل مفهوم بدل (جایگزین) نمیگردد (مانند نوع ۲ و ۳ که با ترکیب
مضاف و
مضافٌالیه قابل تطبیق است: اکلتُ ثلث الرغیف؛ اعجبنی علمُ علی).
علاوه بر این، آنچه در این باب جایش در بحثهای نحویان خالی است، آن است که مرز
صفت و بدل را چگونه باید تعیین کرد؟ مثلاً آیا در ارسطو المعلم الاول، کلمات «المعلم الاول» بدلِ ارسطویند یا صفت او؟
(۱) قرآن کریم.
(۲) عبیدالله ابن ابی الربیع، البسیط فی شرح جمل الزجاجی، به کوشش عیاد بن عیدثبیتی، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
(۳) عبدالواحد ابن برهان عکبری، شرح اللمع، به کوشش فائز فارس، کویت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۴) عثمان ابن جنی، اللمع فی العربیة، به کوشش حامد مؤمن، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۵) علی ابن عصفور، المقرب، به کوشش احمد عبدالستار جواری و عبدالله جبوری، بغداد، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
(۶) عبدالله ابن عقیل، شرح علی الفیة ابن مالک، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م.
(۷) عبدالله ابن هشام، اوضح المسالک، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۸) عبدالله ابن هشام، شرح شذور الذهب، به کوشش عبدالغنی دقر، دمشق، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۹) عبدالله ابن هشام، مغنی اللبیب، به کوشش مازن مبارک و محمدعلی حمدالله، قم، ۱۴۰۸ق.
(۱۰) یعیش ابن یعیش، شرح المفصل، بیروت، عالم الکتب.
(۱۱) محمدمهدی استرابادی، شرحالرضی علیالکافیة، بهکوشش یوسف حسن عمر، بنغازی، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸م.
(۱۲) محمد اهدل، الکواکب الدریة، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
(۱۳) علی جرجانی، التعریفات، قاهره، ۱۳۰۶ق.
(۱۴) عباس حسن، النحو الوافی، قاهره، دارالمعارف.
(۱۵) عمرو سیبویه، الکتاب، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۶) سیوطی، همع الهوامع، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، قم، ۱۴۰۵ق.
(۱۷) محمد صبان، حاشیة علی شرح الاشمونی، قاهره، داراحیاء الکتب العربیه.
(۱۸) رفعت فتحالله، «البدل و عطف البیان»، مجلة مجمع اللغة العربیة، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۹م، شم ۲۴.
(۱۹) زکریا فقی، نحو الزمخشری بین النظریة و التطبیق، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
(۲۰) محمد کیشی، الارشاد الی علم الاعراب، به کوشش عبدالله علی حسینی برکاتی و محسن سالم عمیری، مکه، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م.
(۲۱) محمد مبرد، المقتضب، به کوشش محمد عبدالخالق عضیمة، بیروت، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «بدل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۱۴.. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بدل»، ج۱۱، ص۴۶۴۲.