بدرقه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بدرقه به معنای همراهی و راهنمایی حاجیان و زائران است. بدرقه مسافر و مهمان، از آداب اسلامی است و منابع روایی بر آن به ویژه هنگام عزیمت مسافری که قصد زیارت مکانهای مقدس و تشرف به
حج و
عمره دارد تاکید کردهاند، در نمونههایی همچون: دعای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
سیره پیامبر در بدرقه، نامگذاری یکی از ورودی و خروجی
مدینه به سبب بدرقه و وداع مسافران در آن مکان، وداع با
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
حجة الوداع توسط بزرگان
قریش. در
ایران و کشورهای اسلامی حجاج با آداب خاصی بدرقه میشوند از جمله: دادن هدایا،
چاووشخوانی، گرد آمدن در خانه زائر، دعا برای سلامتی وی، اذان گفتن در مسجد محل، تواشیحخوانی و مدیحهسرایی، پختن غذا و ... بدرقه هم سبب آرامش خاطر مسافر میشود و هم از دشواریهای دوری از خانواده و وطن میکاهد و هم موجب میشود که مسافر هنگام
دعا و
زیارت، از بدرقه کنندگان یاد نماید و برای آنان خیر و نیکی درخواست کند.
در بدرقه کاروانهای سیاسی و راهنمایی
سفیران، بدرقه کنندگان وظایفی افزونتر داشتند و رعایت اصول دیپلماتیک در رفتار با سفیر، وظیفه فرد راهنما بود.
فقیهان نیز هنگام بحث از شرط امنیت راه در تحقق
استطاعت حج، از
وجوب یا عدم وجوب
اجیر کردن بدرقه سخن گفتهاند.
بدرقه که در اصل بدرهه بوده، به معنای راهبر، راهنما و بلد، محافظ و نگهبان کاروان است.
«بدرقه گرفتن» یعنی انتخاب کسی به عنوان راهنما و محافظ.
کلمه «بدارقه» که در عبارتی از
تاریخ قم آمده، جمع بدرقه و با توجه به سیاق سخن، به معنای نگهبانان و محافظان همراه ماموران خراج است.
شماری از لغتشناسان واژه بدرقه را
معرّب و برخی نیز آن را عربی میدانند.
معادل ترکی بدرقه، کلمه «قَلاوز/قَلاوزی» است که بیشتر درباره بدرقه
لشکر و سپاه
کاربرد دارد.
بدرقه به معنای
خفاره و یکگونه باج و
مالیات هم به کار رفته
و از آنجا که بدرقه کننده حق راهنمایی را درخواست میکرده، به دستمزد او بدرقه گفتهاند.
شماری بدرقه را از مناصب و اصطلاحات اداری ایران قدیم دانستهاند که همانند اصطلاحات دفتر و دیوان و برید، به نظام اداری عرب راه یافته است.
از اینرو، میتوان نتیجه گرفت که در منابع، بدرقه به معنای راهنما و نیز منصب راهنمایی کاروان به کار رفته است. در کاربرد جدید، این واژه بر همراهی و مشایعت مسافران و زائران و حاجیان تا مسافتی برای احترام و تعظیم اطلاق شده است. در دیدگاه مردم، بدرقه چندان اهمیت داشته که آن را به
خداوند نسبت میدادند و بر این باور بودند که بدرقه کننده اصلی خداوند است:
کاروانی که بود بدرقهاش لطف خدای/ به تجلی بنشیند به تجمل برود.
چرخ بر دوش کشد غاشیه شاهی ما/ گر کند بدرقه لطف تو همراهی ما.
ظفر بر یمین نصرتش بر یسار/ قلاوز به ره، لطف پروردگار.
خواسته اصلی مسافر این بود: همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس/ که دراز است ره مقصد و من نوسفرم.
بدرقه مسافر و مهمان، سنتی نیکو و از آداب اسلامی است و منابع روایی بر آن به ویژه هنگام عزیمت مسافری که قصد زیارت مکانهای مقدس و تشرف به حج و عمره دارد تاکید کردهاند، از جمله در نمونههای زیر:
در دعای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگام بدرقه مسافر و خداحافظی با وی و سفارش او به
تقوا و
توکل.
سیره رسول خدا در بدرقه سپاه مسلمانان هنگام اعزام به نبرد و بدرقه وی از سوی مردم مدینه هنگام رهسپار شدن برای
جنگ،
بدرقه شدن فردی غیر مسلمان از جانب
امام علی (علیهالسّلام) در سفری که بخشی از راه را با هم پیموده بودند و سپس گرویدن آن فرد به اسلام،
بدرقه و پیشواز رزمندگان و حاجیان از جانب
خلفای چهارگانه،
بدرقه
ابوذر از سوی امام علی (علیهالسّلام) و
حسنین (علیهالسّلام) و
عبدالله بن جعفر و
عمار یاسر و گروهی دیگر تا دروازههای شهر هنگام
تبعید وی.
افزون بر این، نامگذاری ورودی و خروجی مدینه به
ثَنیّة الوِداع به سبب بدرقه و وداع مسافران در آن مکان،
نشان میدهد که سنت بدرقه پیش از اسلام نیز جریان داشته است.
در حجة الوداع، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پی گزاردن حج به محصب آمد و خیمهگاهش را برپا کرد. فردای آن روز، ندای کوچ سرداده شد تا مردم به سوی مدینه حرکت کنند. در این هنگام، بزرگان قریش و نامآوران مکه برای تودیع، آن بزرگوار را بدرقه کردند.
همین که بدرقه از موارد ویژه جواز بیرون آمدن از مسجد هنگام
اعتکاف است،
از اهمیت بدرقه در فرهنگ اسلامی حکایت دارد. بدرقه هم سبب آرامش خاطر مسافر میشود و هم از دشواریهای دوری از خانواده و وطن میکاهد و هم موجب میشود که مسافر هنگام دعا و زیارت، از بدرقه کنندگان یاد نماید و برای آنان خیر و نیکی درخواست کند.
در
تحلیل سنت چاووشی گفتهاند: مهمترین و عامترین کاربرد چاووشخوانی، استقبال و نیز بدرقه زائران مکانهای مقدس بوده و البته اشعار استقبال با سرودههای بدرقه تفاوت داشته است.
در روزگار
عثمانی، محمل مصری برای انجام مشایعت، در مکانهای ویژه توقف مینمود و مردم و دانشآموزان با موسیقی محلی آن را بدرقه میکردند. از جمله رسوم این بود که فرزندان شیرخوار را برای تبرک میآوردند و دستمالهایی حاوی پول یا نوعی نان فطیر را به خادمان محمل میدادند تا آن را به رسم تبرک بر محمل کشند و به صاحبانش بازگردانند. مراسم بدرقه و همراهی محمل مصری در
سوئز با آیینهای ویژه برگزار میشد. در این مراسم، استاندار و
مشایخ صوفیه و عموم مردم حضور مییافتند.
مشایعت عمومی گاه تا مسافتی طولانی ادامه مییافت. در گزارشی آوردهاند که به سال
۱۳۱۸ق کاروان محمل،
جده را به سوی
مکه ترک نمود و گروهی از سربازان عثمانی به ریاست
خالد بک، مراسم سلام نظامی را به جا آوردند و مردم جده نیز بیش از یک میل کاروان را بدرقه کردند.
مسافران حج پیش از سفر بر پایه سفارشهای پیشوایان دین درباره آگاه ساختن برادران دینی خود از قصد سفر
با اقوام و همسایهها دیدار میکنند و همراه
حلالیتخواهی، آنان را از هنگام عزیمت خود آگاه میسازند. گاه مشایعت کنندگان به نشانه ابراز محبت، انواع خوراک را برای زائران هدیه میآورند.
پیشترها به سبب توقف طولانی مسافران حج در فرودگاه، بدرقه کنندگان گاهی زیرانداز، سماور و غذا با خود میآوردند.
در ایران هر سال در مراسم بدرقه نخستین گروه زائران، مسئولان بلندپایه حج، از جمله نماینده ولی فقیه، حضور مییابند.
در سال ۱۳۸۵ش رئیس
سازمان حج و زیارت ایران خطاب به مدیران کاروانها بر اجرای مراسم بدرقه تاکید کرد.
مسئولان بلندپایه سیاسی پس از انجام مراسم حج، از سوی مقامهای عربستانی بدرقه میشوند.
در سالهای اخیر، بخشی از فضای فرودگاه به حاجیان اختصاص یافته است و پارچه نوشتههایی بر دیوارهای آن نصب میگردد. نصب تابلوی شیشهای بزرگ از
مسجدالحرام و پخش اشعاری درباره مدینه و نمایش تصاویری زیبا از جلوههای حج، فضایی معنوی برای مسافران و بدرقه کنندگان پدید میآورد.
مشایعت عمومی از افراد نامآور و دانشوران با تشریفات بیشتر برگزار میشود. مراسم بدرقه
آیتالله کاشانی، رئیس مجلس شورای ملی، در حج ۱۳۳۱ش به سبب موقعیت والای ایشان، با حضور گروههای گوناگون مردم، احزاب و مقامهای کشوری و با تشریفات ویژه انجام گرفت.
در
خراسان، اقوام و همسایگان در منزل زائر گرد میآیند و هدایایی همچون
قرآن، زعفران و پسته مشهور به «سر راهی» را به امید یاد کرد از ایشان هنگام زیارت، به او هدیه میکنند. آنان در اصطلاح «همپا» با حاجی تا مکانی معین همانند ایستگاه حجاج، امامزاده یا آغاز جاده اصلی، همراه چاووشخوانی او را بدرقه میکنند.
در مناطق جنوبی ایران، مردم با شور و اشتیاق فراوان، منزل حاجی و خودروی حامل او را با پرچمهای سبز و سفید میآرایند و وی را تا ترمینال حاجیان بدرقه میکنند.
از رسوم نه چندان دور شهر
تبریز آن بود که روز حرکت حاجیان، چاووشخوان
پرچمی سیاه یا سبز به دست میگرفت و پیشاپیش بدرقه کنندگان به سوی مرکز شهر میرفت و شعر میخواند.
در
گلستان،
ترکمنها در اجرای رسم «حاجی صدقه و عمامه به سر»، یک ماه پیش از عزیمت حاجی در منزل او گرد میآمدند و اگر حاجی از عوام بود، دانشوران عمامهای را که زائران پیشین آورده بودند، به نشانه قصد سفر حج بر سرش میگذاشتند. نیز همه خویشاوندان حاجی در روز ویژه در منزل او گرد آمده، همراه تبریک و دعا برای سلامت حاجی، از او میخواستند تا در حج نایب ایشان باشد. در روز حرکت حاجی نیز در مسجد محل اذان میگفتند تا مردم گرد آیند و زائر را بدرقه کنند. امروز این رسم رونقی کمتر دارد.
پیش از آغاز سفر حج در
ازبکستان، برنامههای جشن و شادی برگزار میشود و حجگزاران با «پلوی حج» از مردم پذیرایی میکنند و مردم نیز برای آنان هدیه میآورند.
پیشترها مراسم بدرقه در مسیر حرکت کشتی زائران و دستکم در مهمترین شهرها ادامه مییافت.
بر پایه گزارشی از حدود نیمه سده بیستم م بدرقه زائران هندی از بنادر مشهور به بنادر حج، با شور و اشتیاقی ویژه انجام میگرفت.
در
اندونزی و
مالزی، دو یا سه هفته پیش از سفر حاجی، مردم برای خداحافظی و درخواست دعا نزد او آمده، مقداری پول برای هزینه سفر به وی هدیه میدادند. در
تونس گروههای تواشیحخوان به مدیحهسرایی در شان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در فرودگاه میپرداختند.
در
ترکیه رسوم بدرقه در شهرها و روستاهای گوناگون متفاوت است.
در گذشته، صندوقچهای سبز رنگ برای نگاهداری لباس و وسایل شخصی مسافر حج که به او حاجی افندی گفته میشد، تهیه میکردند و پیشاپیش مراسم بدرقه حرکت میدادند و خویشاوندان هدایایی مانند آجیل و حوله نظافت برای او میآوردند. افزون بر این، مقداری قارومه (گوشت قورمه) برای استفاده وی در سفر هدیه میکردند. در شماری از روستاها، مراسم بدرقه و تدارک حج یک ماه پیش از
عید قربان آغاز میشد. نخست اقوام حاجی، او را به نوبت برای صرف غذا دعوت میکردند و سپس حاجی خویشاوندان، همسایگان و عالِم روستا را دعوت و از آنان پذیرایی میکرد. همه اهل
روستا در تهیه و پختن غذا به یکدیگر یاری میرساندند. آنگاه به مسجد رفته، در مراسم جشن شرکت میکردند و سپس در میدان روستا (خرمنگاه) گرد میآمدند و حاجی سکههایی را که از پیش آماده کرده بود، به سوی مردم میانداخت؛ آنگاه از همگان به ویژه پیرمردان
حلالیت می
طلبید. حضور بر مزار مردگان و قرائت فاتحه، دیگر رسم بدرقه بود.
در پایان، مسافر را بیرون روستا بر وسیلهای سوار کرده و خطاب به خانواده حاجی، بازگشت او را آرزو میکردند.
امروز بدرقه زائران در شهرهای کوچک ترکیه هنوز با اشتیاق فراوان انجام میشود؛ ولی برگزاری مراسم بدرقه رسمی از وظایف سازمان دیانت به شمار میآید.
در
اردن، مردم کاروان حج را تا بیرون شهر همراهی میکردند و زنان با آواز و رقص محلی مشهور به «
الحویش» در این مراسم حضور مییافتند.
در بدرقه کاروانهای سیاسی و راهنمایی سفیران، بدرقه کنندگان وظایفی افزونتر داشتند و رعایت اصول دیپلماتیک در رفتار با سفیر، وظیفه فرد راهنما بود.
بدرقه کنندگان کاروان سلطانی، امنیت بیشتری داشتند.
گاه بازرگانان و کاروانهای تجاری کسانی را در مقام بدرقه، استخدام میکردند تا اموال و کاروان را به سلامت به مقصد برسانند. بدرقه کاروان تجاری حتی درباره کشتیهای بازرگانی هم رواج داشت
و گاه خود خلیفه یا سلطان آن را انجام میداد.
کاروانی که در زمستان سال ۶۲۴م به دست بازرگانان مکی برای ارسال به شام آماده سفر بود، با مردانی مسلح بدرقه میشد.
فقیهان نیز هنگام بحث از شرط امنیت راه در تحقق استطاعت حج، از وجوب یا عدم وجوب اجیر کردن بدرقه سخن گفتهاند.
بدرقه کننده موظف بود طریق مناسب و درست را نشان دهد و انجام ندادن این وظیفه به ویژه در کاروانهای سلطانی، پیامدهایی ناگوار برای او داشت. در گزارشهای تاریخی به مواردی اشاره شده که بدرقه کننده سخت مجازات و حکم قتل او صادر شده است.
نیز نمونههایی بسیار از خطاکاری و نابلدی بدرقه گزارش شده است.
پیشینه دریافت حق بدرقه از سوی قبایل میان راه، به پیش از
اسلام بازمیگردد.
بعدها به ویژه در سفرنامههای دوره
قاجاریه، گزارشهایی فراوان درباره دریافت اِخوه یا حق الخَفاره به دست
اعراب میان راه از حاجیان بازگو شده
که نشان میدهد مراقبت از حاجیان و حفظ امنیت آنها را این اعراب در مقام بدرقه عهدهدار بوده و در برابر آن، حق حفاظت میخواستهاند. هزینه حمل و نقل حاجیان و وسایل آنها، از مقرری بدرقه کننده جدا بود و مبلغی مشخص به او داده میشد تا مسیر را به پایان رساند.
درخواست حاجیان و مسافران همیشه این بود که بدرقهها بیشتر باشند تا
امنیت و سلامت کاروان تامین گردد.
گاه نگهبانی و محافظت از کاروانها به شکل استقرار در یک پایگاه بوده است. مثلاً در منزلگاه
کرمانشاه، جایی برای بدرقه تعیین کرده بودند و به محافظت و مراقبت از آن پایگاه میپرداختند.
در راه قدیم
ری به
قم، کاروانسرایی وجود داشت و
قلعهای به نام «
دیر الجص» بود که آن را کرد اردشیر (ساخته اردشیر) و
بدرقة السلطان نام نهاده بودند.
از مجموع گزارشهای مربوط به کارگزاران راهداری برمیآید که راهداران افزون بر مراقبت از راهها و منزلگاهها و اصلاح راه، وظیفه بدرقه کردن کاروان حاجیان را بر عهده داشتند. عاملان راه که معمولاً از سوی خلیفه برگزیده میشدند، در مهمترین منزلگاه به پاسداری از راه مشغول بودند و نمایندگانی را به جادهها و مناطق اصلی اعزام میکردند و از همان مکانها وظیفه پاسداری و بدرقه کاروانها را انجام میدادند.
در منابع به نام والیان و عاملان عهدهدار بدرقه حاجیان که در این مقام تعیین شده بودهاند، اشاره شده؛ از جمله:
محمد بن عبدالله معروف به قمی که
متوکل عباسی او را به کارگزاری
مصر برگزید و منصب کارگزاری
قُلزُم و راه
حجاز و بدرقه حاجیان مصر را به وی داد.
همچنین گفتهاند که شریف مکه حاجیان را در مسیر مدینه به مکه و به عکس، بدرقه و نگهبانی میکرد تا به سبب احترامی که میان اعراب بیابانی داشت، مانع غارت حاجیان به دست آنان شود.
در دوران پسین، شماری از گزارشها حکایت دارد که
آل سعود در هنگامی که بر
نجد سلطه داشتند و هنوز به تصرف حرمین اقدام نکرده بودند، بدرقه حاجیان را بر عهده داشتهاند.
در
سفرنامهها و خاطرات حج مسافران و حاجیان عهد قاجار، گزارشهای گوناگون از بد رفتاری و خشونت با حاجیان و گاه شکنجه و کشتن آنان به دست امیران نجد در دست است.
در دورههایی که بحران و ناپایداری سیاسی پدیدار میشد، نیاز به افراد توانمند در مقام بدرقه کاروانها بیشتر بود. در دوره عباسی (حک:
۱۳۲ق-
۶۵۶ق) پیدایش
قرمطیان موجب ترس و دهشت عمومی حاجیان شد.
ابوطاهر قرمطی بارها با بدرقههای حاجیان جنگید و بسیاری از آنها و نیز خود حجگزاران را کشت.
در سال
۳۱۱ق حاجیان پس از انجام حج، در فَید که منزلگاهی میان
کوفه و مکه بود و عاملان راه در آنجا پایگاه داشتند،
استراحت کردند و با شنیدن خبر هجوم قرمطیان، منتظر واکنش
ابوهیجا عبدالله بن حَمْدان، راهدار کوفه و مکه و عامل بدرقه حاجیان، شدند. وی پیشنهاد کرد که حاجیان از فید به سوی
وادی القری تغییر مسیر دهند تا با
ابوطاهر جنابی، سرکرده قرمطیان که در منزلگاه
هبیر در انتظار آنان بود، روبهرو نشوند؛ اما بیشتر ایشان این پیشنهاد را نپذیرفتند و سرانجام میان کاروان حاجیان و قرمطیان نبرد رخ داد و بسیاری از حاجیان کشته و غارت شدند.
بر پایه گزارشی دیگر، در سال
۳۱۲ق جعفر بن وُرقا، عامل راه مکه و فرماندار کوفه، با شش هزار مرد جنگی در مقام بدرقه سلطانی، از کوفه به راه افتاد؛ اما او نیز به رغم داشتن نیروی بسیار، از ابوطاهر قرمطی شکست خورد.
در سال
۳۱۷ق منصور دیلمی که مقام بدرقه کاروان حاجیان
عراق را عهدهدار بود، به سلامت مسیر را طی کرد و به مکه رسید؛ اما درست در
روز ترویه، ابوطاهر قرمطی درون مسجدالحرام با او روبهرو شد و بسیاری از حاجیان را کشت و غارت کرد.
سرانجام در سال
۳۲۵ق ابن راتق وزیر
راضی عباسی (حک:
۳۲۳ق-
۳۲۹ق) با ابوطاهر قرمطی به توافق رسید که در برابر دریافت سالانه پنجاه هزار
دینار، به کاروان حاجیان یورش نیاورد. سه سال بعد در
۳۲۸ق راضی عباسی منصب بدرقه حاجیان را به ابوطاهر جنابی واگذار کرد و پنجاه هزار دینار به او داد تا بدرقه حاجیان و راهنمای آنها باشد و آنان را به سلامت به مکه برساند.
هنگامی که باطنیان اسماعیلی به
ترور اشخاص مهم سیاستپیشه روی آوردند، کوشش میشد تا کاروانهای حج مناطق شرقی با مراقبت کامل بدرقه شوند. در گزارشی آمده که چون کاروان حاجیان خراسان به منزلگاه
بسطام رسیدند و بدرقهها بازگشتند،
اسماعیلیان فرصت را غنیمت شمردند و به کاروان
شبیخون زده، بسیاری از حاجیان را کشتند.
از سده
هشتم ق گزارش سفر حج
ابوشرف یزدی از
شوشتر به سوی عراق و سپس راه حجاز در دست است. با اینکه وی به بدرقه تصریح نکرده، از متن سفرنامه و گزارش کوتاه او برمیآید که در مقام بدرقه، حاجیان را از منزلگاهها عبور میداده و نگهبان آنها بوده است. وی بیش از هر چیز به امنیت حاجیان و بررسی وضع راهها و تهیه آب و آذوقه حاجیان اهتمام میورزید. در همین رساله است که گویا نخستین بار اصطلاح امیر محمل در مفهومی همسان با امیر بدرقه یا نزدیک به آن به کار رفته است. از آنجا که وظیفه امیر محمل، نگهبانی و پاسداری محمل و به سلامت رساندن گروه و محمل بوده، این احتمال وجود دارد که اصطلاح امیر محمل از امیر بدرقه گرفته شده باشد. تعبیر امیر یا میر بدرقه به طور ویژه در اشعار آمده، از جمله در شعر
خاقانی:
ما کاروان گنج روان را روان کنیم/ کاقبال، میر بدرقه کاروان ماست.
(۱) آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، قم، مشعر، ۱۳۸۶ش.
(۲) آداب سفر حج، سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، ۱۳۸۲ش.
(۳) آداب سفر و زیارت عتبات عالیات، سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، ۱۳۸۷ش.
(۴) اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد (م،۸۸۵ق)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعةام القری، ۱۴۰۸ق.
(۵) احسن التقاسیم، المقدسی البشاری (م،۳۸۰ق)، به کوشش محمد مخزوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۶) احسن التواریخ، حسن بیک روملو (م،۹۸۵ق)، به کوشش نوایی، تهران، اساطیر، ۱۳۸۴ش.
(۷) احیاء الملوک، ملک شاه حسین سیستانی (م،۱۰۳۶ق)، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۴ش.
(۸) احیاء علوم الدین، الغزالی (م،۵۰۵ق)، بیروت، دار الکتب العربی.
(۹) الاخبار الطوال، ابن داود الدینوری (م،۲۸۲ق)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق.
(۱۰) اخبار سلاجقه روم، ابن ابیالمنجمه (م. قرن۷ق)، به کوشش مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۱۱) اردبیل در گذرگاه تاریخ، بابا صفری، اردبیل، ۱۳۷۱ش.
(۱۲) اسناد و مکاتبات سیاسی، عبدالحسین نوایی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
(۱۳) اشراف التواریخ، محمدتقی نوری (م. قرن۱۳ق)، به کوشش اصیلی، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۸۶ش.
(۱۴) الاعلاق النفیسه، ابن رسته (م. قرن۳ق)، بیروت، دار صادر، ۱۸۹۲م.
(۱۵) ایترپرسکیوم، دریابل ژرژ تکتاندرفن، ترجمه: محمود تفضلی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۱ش.
(۱۶) ایضاح الفوائد، محمد بن الحسن بن یوسف الحلی (م،۷۷۱ق)، به کوشش اشتهاردی و دیگران، قم، العلمیه، ۱۳۸۷ق.
(۱۷) برهان قاطع، محمد حسین ابن خلف تبریزی، به کوشش محمد عباسی، انتشارات فریدون علمی.
(۱۸) به سویام القری، رسول جعفریان، تهران، مشعر، ۱۳۷۳ش.
(۱۹) به سوی خدا میرویم، محمود طالقانی (م،۱۳۵۸ش)، قم، مشعر، ۱۳۷۶ش.
(۲۰) تاریخ اجتماعی ایران مرتضی راوندی (م،۱۳۷۸ق)، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷ش.
(۲۱) تاریخ الفی، قاضی احمد تتوی و آصف خان قزوینی (م،۹۹۶۰ق)، به کوشش طباطبایی مجد، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
(۲۲) تاریخ بیهقی، محمد بن حسین بیهقی (م،۴۷۰ق)، به کوشش خطیب رهبر، تهران، مهتاب، ۱۳۷۴ش.
(۲۳) تاریخ جهانگشای جوینی، مهدی ضیایی (م،۱۳۵۰ق)، اصفهان، لیلی، ۱۳۸۸ش.
(۲۴) تاریخ حبیب السیر، غیاث الدین خواند امیر (م،۹۴۲ق)، به کوشش سیاقی، خیام، ۱۳۸۰ش.
(۲۵) تاریخ الحج من خلال الحجاج المعمرین، عبدالغنی و اونال، جامعةام القری، ۱۴۰۹ق.
(۲۶) تاریخ رشیدی، حیدر میرزا دوغلات، به کوشش غفاریفرد، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۸۳ش.
(۲۷) تاریخ سیستان، به کوشش ملک الشعرای بهار، تهران، پدیده خاور، ۱۳۶۶ش.
(۲۸) تاریخ شاهی، احمد یادگار، کلکته، ۱۹۳۹م.
(۲۹) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
(۳۰) تاریخ قم، حسن بن محمد (م. قرن۴ق)، ترجمه: حسن بن علی قمی، تهران، مطبعه مجلس، ۱۳۵۲ش.
(۳۱) تاریخ مکه، احمد السباعی (م،۱۴۰۴ق)، نادی مکة الثقافی، ۱۴۰۴ق.
(۳۲) تاریخ نگارستان، احمد بن محمد قزوینی (م،۹۷۵ق)، بمبئی.
(۳۳) تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، محمد مهدی ملایری، تهران، توس، ۱۳۷۹ش.
(۳۴) تحریر الوسیله، امام خمینی (م،۱۳۶۸ش)، نجف، دار الکتب العلمیه، ۱۳۹۰ق.
(۳۵) تجارب الامم، ابوعلی مسکویه (م،۴۲۱ق)، به کوشش امامی، تهران، سروش، ۱۳۶۶ش.
(۳۶) تذکرة الطریق فی مصائب حجاج بیتالله العتیق، عبدالحسین کربلایی کرناتکی (م. قرن۱۳ق)، به کوشش جعفریان و دوغان، قم، مورخ، ۱۳۸۶ش.
(۳۷) جامع المقاصد، الکرکی (م،۹۴۰ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۱ق.
(۳۸) حج ۲۸، رضا بابایی و علی جوانفکر، تهران، مشعر، ۱۳۸۷ش.
(۳۹) حج۲۵، رضا مختاری، تهران، مشعر، ۱۳۸۴ش.
(۴۰) حج۲۷، حسن مهدویان، تهران، مشعر، ۱۳۸۶ش.
(۴۱) الخراج و صناعة الکتاب، قدامة بن جعفر کاتب بغدادی (م،۳۲۸ق)، به کوشش زبیدی، بغداد، دار الرشید، ۱۹۸۱م.
(۴۲) دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش.
(۴۳) روزنامه اطلاعات، مؤسسه اطلاعات.
(۴۴) دیوان حافظ، شمس الدین محمد (م،۷۹۲ق)، به کوشش راستگو، قم، خرم، ۱۳۷۵ش.
(۴۵) سداد العباد و رسالة العباد، حسین بن محمد آل عصفور (م،۱۲۱۶ق)، به کوشش آل عصفور، مجمع البحوث العلمیه، ۱۴۲۱ق.
(۴۶) سفرنامه حاج علی خان، میرزا علی خان امین الدوله، تهران، توس، ۱۳۵۴ش.
(۴۷) سفرنامه حج منصور، یعقوب منصور تبریزی (م،۱۳۲۷ق)، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، ۱۳۸۸ش.
(۴۸) سفرنامه مکه حسام السلطنه، رسول جعفریان، قم، مشعر، ۱۳۷۴ش.
(۴۹) سیمای حج در سال ۷۰، سرهنگی و دیگران، تهران، مشعر، ۱۳۷۱ش.
(۵۰) ظفرنامه، بزرگمهر بختگان، ترجمه: ابوعلی سینا، تهران، ابن سینا، ۱۳۳۳ش.
(۵۱) فارسنامه ناصری، حسن حسینی فسایی، تهران، ۱۳۱۳ش.
(۵۲) فتوح البلدان، البلاذری (م،۲۷۹ق)، به کوشش محمد رضوان، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۳۹۸ق.
(۵۳) الکافی، الکلینی (م،۳۲۹ق)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
(۵۴) لغتنامه، دهخدا (م،۱۳۳۴ش.) و دیگران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش.
(۵۵) مجمع البحرین، الطریحی (م،۱۰۸۵ق)، به کوشش حسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ق.
(۵۶) المحاسن، ابن خالد البرقی (م،۲۷۴ق)، به کوشش حسینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۲۶ش.
(۵۷) مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت باشا (م،۱۳۵۳ق)، قم، المطبعة العلمیه، ۱۳۴۴ق.
(۵۸) المسالک و الممالک، ابراهیم الفارسی الاصطخری (م،۳۴۶ق)، به کوشش حسینی، وزارة الثقافة و الارشاد، ۱۳۸۱ق.
(۵۹) مستدرک الوسائل، النوری (م،۱۳۲۰ق)، بیروت، آل البیت، ۱۴۰۸ق.
(۶۰) مسیر طالبی، ابوطالب بن محمد اصفهانی (م،۱۲۲۱ق)، به کوشش حسن خدیو جم، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۳ش.
(۶۱) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م،۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(۶۲) مکارم الاخلاق، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۲ق.
(۶۳) الملامح الجغرافیة فی دروب الحجیج، سید عبدالمجید بکر، جده، تهامه، ۱۴۰۴ق.
(۶۴) ملامح الحیاة الشعبیة فی مدینة عمان، عبدالله رشید (۱۸۷۸-۱۹۴۸)، مکتبة قندیل، ساحة المسجد الحسین الکبیر، ۱۹۸۳م.
(۶۵) من لا یحضره الفقیه، الصدوق (م،۳۸۱ق)، به کوشش شمس الدین، بیروت، دار التعارف، ۱۴۱۱ق.
(۶۶) المنتظم، ابن جوزی (م،۵۹۷ق)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
(۶۷) میقات حج (فصلنامه)، تهران، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت.
(۶۸) نهایة الارب، احمد بن عبدالوهاب النویری (م،۷۳۳ق)، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، ۱۴۱۲ق.
(۶۹) وسائل الشیعه، الحر العاملی (م،۱۱۰۴ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۲ق.
(۷۰) همراه با خلیل، سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، ۱۳۸۴ش.
•
دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله "برقه"، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۱۰/۱۹.