بادروج
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بادروج یکی از
گیاهان خوشبو که فواید زیادی در
داروشناسی برای آن بیان کردهاندو در
روایات هم در استفاده از آن تأکید شده است.
بادروج، گیاهی از تیره
لبدیسان است.این واژه و دیگر صورتهای آن (بادْروگ، بادْروز، بادْرو و باذْرو) فارسی است.
درباره هویّت
گیاهشناختی و خواصّ بادروج تشتّت و خَلطی در مآخذ
داروپزشکی دوره اسلامی دیده میشود.
انطاکی در وصف آن میگوید: «بادروج... بَقْلهای (
سبزی خوراکی) است خودرو، ولی زنان آن را در خانهها هم میکارند. در مصر الریحان الاحمر نام دارد. برخی آن را الریحان السُلیمانی میخوانند، زیرا جِنّیان آن را برای
سلیمان بردند، و او
باد سرخ را با آن
درمان میکرد. گیاهی است دارای برگهای پَهن و
ساقه چهارگوش، تندبوی ولی نه بسیار، گرم در درجه دوّم و خشک در سوّم...». وصف دیگر بادروج را در
تحفة المؤمنینِ حکیم مؤمن مییابیم : «نوعی از
ریحان که به عربی
حَوک و به فارسی
ریحان کوهی نامند. برگش ریزه و ساقش مربّع و پُرشاخ، کم بویتر از
ریحان و گُلش مایل به سرخی. در
مصر آن را
ریحان احمر نامند... خریفی است نه ربیعی. ظاهراً تخمش همان تخم شربتی است که از
شیراز میآرند و با شربت
قند میخورند. در دوم گرم و در اوّل خشک، و با رطوبت فَضْلی».
در برخی از قدیمترین مآخذ دوره اسلامی، «حوک» عربی را همان «بادرو (ج)»
فارسی، یا به صورت معرّب آن، «باذَروج» دانستهاند، از جمله در
مقدّمة الادَب زمخشری،
که یکی از کهنترین فرهنگهای عربی ـ فارسی است،
و در برخی از روایات مذهبی و نیز روایت منقول از
علی بن ابی طالب علیهالسلام آمده که مثلاً «نَظَرَ رسولُ اللّه إلَی الباذَروج، فقال: هذا الحَوک...»
) نیز در روایاتی از حضرت
رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم و
امام صادق و برخی دیگر از
ائمه علیهمالسلام در فواید بادروج وارد شده است.
حاکی از این است که حوک/ باذروج سبزی خوراکی بسیار سودمندی شمرده میشده است، و این نکته شاید بتواند کمکی به تعیین هویّت بادروج کند.
این فواید را میتوان یکجا در این حدیث منسوب به
امام صادق علیهالسلام یافت
: «الحوک بَقْلةُ الانبیاء... فیه ثَمان خِصال: یُمری ء (الطعام) ویُفَتِّح السُّدَد و یُطَیِّبُ الجُشاء و یُطیّبُ النّکهة و یُشهّی الطعام و یَسُلُّ الدّاء و هو أمان من الجُذام و إذا استقرَّ فی جَوف الاءنسان قَمَعَ الدّاءَ کُلَّهُ» حوک سبزی خوراکی پیامبران است... در آن هشت فایده است: به
گوارش خوراک کمک میکند، سُدّهها را میگشاید،
آروغ را خوشبو میسازد، بوی
دهان را خوش میکند، اشتهاآور است،
بیماری را بتدریج دفع میکند، از
خوره مصون میدارد و چون در درون آدمی جایگیر شود همه آن بیماری را از میان میبرد.
ابن بیطار (متوفی ۶۴۴)، یا یکی از پیشینیان او، «بادروج» را برابر با «
اُقیمُن» (یعنی
اُکیمُن) مذکور در کتاب دوم
دیسقوریدوس گرفته و به کار برده است.
خلاصه ای از گفتههای دیسقوریدوس و چند تن دیگر درباره سودها و زیانهای بادروج چنین است
: بادروج در درجه دوم گرم است و در آن رطوبتی فَضیله (رطوبت زاید بر احتیاج) هست. سودی در درون
بدن ندارد، ولی کاربرد خارجی آن (به صورت ضماد) برای پزاندن و تحلیل آماسها سودمند است (
جالینوس). دیرگوار است، زیادهروی در خوردن آن سبب تاریکی چشمان و لینت شکم و تهییج باه و تولید بادها و ادرار پیشاب و
شیر میشود؛ ضماد آن به تنهایی برای نیش
کژدم و تِنّین بَحْری (؟) و با آرد و روغن گُل سرخ و
سرکه برای آماسهای گرم سودمند است؛ آب آن
چشم را جلا میدهد و رطوبتهایی را که به چشم جاری میشود میخشکاند؛ خوردن تخمِ آن برای پیشگیری
سودا و
صرع و درمان
نفخ و
عسر البول سودمند است (چون پیشینیان
جذام را ناشی از غلبه سودا میدانستند، شاید «أَمان مِن الجذامِ» مذکور در بالا اشاره به این خاصیت بادروج باشد)؛
استنشاق آن باعث
عطسه بسیار میشود؛ برخی از مردم از خوردن آن میپرهیزند زیرا گمان میکنند که اگر آن را خاییده در
آفتاب گذارند کِرم در آن پدید میآید؛ برخی میپندارند که اگر کسی بادروج خورده باشد و کژدم او را نیش بزند درد آن را حس نمیکند (دیسقوریدوس). مولّد صفراست؛ برای
فَم المِعده و
قلب و درمان خفقان و
اغما مفید است (
رازی در کتاب
منافع الاغذیة و دفع مضارها). اگر کسی آن را به هنگام
تحویل سال
خورشیدی به
برج حَمَل بجَوَد، دندانهایش سالم میماند و در آن سال هرگز درد نمیگیرد؛ چکاندن عُصاره شاخههای آن در
گوش، گوش درد را آرام میکند (
شریف ادریسی). بادروج دارای عطریّت و قابضیّت شدید و خشکانندگی و (ضمناً) رطوبت فضیله است. به سبب عطریت، مُفرّح (قلب) است ولی اثر تفریحِ آن نامطلوب خواهد بود، زیرا جوهر غذایی بادروج با جوهر دوایی آن متضاد است. جوهر غذایی آن مولّد
خون ِ عَکِر (دُردآلود) سوداوی و رطوبت فضیله آن باعث
نفخ در رگها میشود.
در توضیح این خواص متضاد و درباره برخی دیگر از فواید بادروج،
ابن سینا در قانون
چنین میگوید: «در باذروج/ حوک نیروهای متضاد هست... هم قابض است و هم مسهل : (بالذّات) قابض است ولی اگر به فضلی (خلطی) مستعد (برای خروج) بر خورَد، آن خِلط را بیرون میراند... بادروج زود میگندد و خلطِ بدِ سوداوی تولید میکند... چکاندن عصاره آن در بینی بویژه با سرکه شراب و کافور به شکل فتیله برای بند آوردن خونریزی بینی سودمند است؛ کندی
دندانها را رفع میکند؛ برجای نیش
زنبور و
عقرب و
تنین بحری گذاشته میشود».
در خور توجه اینکه در کهنترین
پزشکینامه بازمانده به فارسی،
هدایة المتعلمین، تألیف
اَخَوینی بخاری در
قرن چهارم، فقط دو مورد استعمال برای «بادرو» آمده است: یکی همین درمان نیش زنبور،
و دیگری در مَرهَمی که برای درمان «خفقانِ سَرد» قلب، بر
سینه بمالند.
آنچه در دیگر تألیفات
پزشکی و
داروشناسی دوره اسلامی درباره بادروج آمده است عمدتاً تکرار همین مطالب است
مگر در
انطاکی که، شاید به سبب خَلط بادروج با گیاهی مشابه آن، خواص درمانی دیگری هم برای آن ذکر کرده است، مثلاً برای آرام کردن دردهای سینه و درمان ورم
سپرز و ضعف کبد «سرد» و خردکنندگی سنگ
مثانه و
کلیه.
شهمردان بن ابی الخیر (قرن پنجم) کاربرد دیگری برای بادروج ذکر کرده (
که در مآخذ پیشین یافت نمیشود: «بادروج با
سرگین کبوتر به گرمابه در خویشتن مالند، گر بِبَرد؛ بادروج و
کَرَنْب (=
کلم) به وزن یکدیگر بکوبند و حب کنند... به
دیوانه بدهند تا بخورد نیک شود و اگر به تندرست دهند، دیوانه گردد».
برای تخم بادروج، که به عقیده برخی همان «تخمِ شربتی» است، جداگانه خواصی ذکر کرده اند. مثلاً
ابن سینا آن را داروی
سودا و
عسر البول دانسته است، و
حکیم مؤمن
میگوید که تخم شربتی، علاوه بر این خاصیت، برای «تحلیلِ نفخ نافع و ضماد او بر
پستان، مولّد
شیر» است.
شلیمّر (شلیمّر، ص ۴۰۸-۴۰۹) تخم شربتی را تخم «اُکیموم آلبوم =بادروجِ ابیض = ریحان کوهی» می داند و میگوید که تخم شربتی برای مصرف همه نقاط ایران تقریباً از ولایت
شیراز حاصل میشود. شلیمر شربت مزبور را چنین وصف میکند: تخم بادروج را نخست چند دقیقه در آبِ قند میخیسانند تا پُف کند، و سپس در این شربت که عطری بسیار دلنشین دارد یخ میریزند.
از دیرباز، برخی از دانشمندان بادروج را با لبدیسان معطّر دیگری خلط کرده اند.
ابن میمون قُرطُبی (قرن ششم)، با ذکر ترادفِ باذَروج = الریحان = الحَوک = الحُماحِم = الحبق النَّبَطی =
بَسلِیقن (
یونانی، (یعنی
باسیلیکُن /بازیلیکن))، آن را دقیقاً برابر با
ریحان ِ درشتْ برگِ معروف معمولی (در فارسی قدیم،
شاه اِسپَرغَم /
شاه اِسْفَرَم) دانسته است.
شاید باذروج یا حوکی که در احادیث و روایات مذهبی اسلامی ستوده شده است.
همین ریحان (شاهِسْفَرَم) باشد، یعنی سبزی خوشبوی معروف که در ایران بسیار خورده میشود. امام
علی بن ابی طالب علیهالسلام باذروج /حوک را پیش و پس از
طعام اصلی خام تناول میکرده و در تعریف آن فرموده است : «... فانه یمری ء ما قبل و یشهّی ما بعد و یذهب بالثقل...»).
انطاکی (متوفی ۱۰۰۸)، چنانکه گفته شد، بادروج را معادل
ریحان احمر و
ریحان سلیمانی و
اقیمن سلیمانی دانسته، و در جایی دیگر
«الریحان السلیمانی» را برابر با «
جَم اِسفَرَم /جَمِفْرَم» فارسی گرفته است.
«ریحان سلیمانی» ظاهراً اقتباسی اسلامی از «جم اسفرم» فارسی است که سلیمان به جای جم گذاشته شده است.
برخی از مؤلفان فرهنگها و دارونامهها نیز بادروج را با لبدیس خوشبوی دیگری،
بادرنگبویه • /بادَرَنجبویه/ بادَرَنجویه، خلط کرده اند
تحفة الاحباب (قرن دوازدهم)، ص ۱۰، ش ۷۲؛.
(۱) ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق ۱۲۹۱.
(۲) ابن سینا، کتاب القانون فی الطب، بولاق ۱۲۹۴.
(۳) ربیع بن احمد اخوینی بخاری، هدایة المتعلمین فی الطب، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۴۴ ش.
(۴) منوچهر امیری، فرهنگ داروها و واژههای دشوار، یا، تحقیق درباره کتاب الابنیة عن حقایق الادویة، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۵) داود بن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب، قاهره، ۱۳۰۸.
(۶) احمد بن محمد برقی، کتاب المحاسن، چاپ جلال الدین حسینی، قم (تاریخ مقدمه ۱۳۳۱ ش).
(۷) تحفة الاحباب فی ماهیة النبات و الاعشاب، مع ترجمة بالفرنساویة و حل مشکلاته لرنو و کولن، پاریس ۱۹۳۴.
(۸) محمد مقیم تویسرکانی، فرهنگ جعفری، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۹) اسماعیل بن حسن جرجانی، کتاب الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة، عکس نسخة مکتوب درسال ۷۸۹ هجری، محفوظ در کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۱۰) محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن، تحفة حکیم مؤمن، تهران (تاریخ مقدمه ۱۴۰۲).
(۱۱) محمود بن عمر زمخشری، پیشرو ادب، یا، مقدمة الادب، چاپ محمد کاظم امام، تهران ۱۳۴۲ ش.
(۱۲) شهمردان بن ابی الخیر، نزهت نامه علایی، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۳) محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.
(۱۴) محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار، بیروت ۱۹۸۳.
(۱۵) همو، حلیة المتقین، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۶) موفق بن علی هروی، کتاب الابنیة عن حقایق الادویة، چاپ احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۱۷) ابن میمون، شرح أسماء العقار، چاپ ماکس مایرهوف، قاهره ۱۹۴۰.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بادروج»، شماره۱۱۳.