ب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بِ، دومین حرف از الفبای
زبان فارسی و
عربی در ترتیب ابتثی و ابجدی است.
«ب» را از حروف انفجاری، انسدادی یا شدیده دانستهاند، از آن رو که برای
تلفظ آن مانعی در گذرگاه
صوت ایجاد شده، راه نفس مسدود، و بلافاصله گشوده میگردد و چون ادای آن با حرکت لبها توأم است، از حروف لبی یا شفوی محسوب شده، برخی نیز آن را از حروف ذلقی شمردهاند که از کرانه
زبان و
لب برمیآید،
نیز گفتهاند که از حروف مجهوره است، زیرا هنگام تلفظ آن صدا بلند میشود.
و از آن جهت که
نقطه دارد، از حروف معجم به شمار آمده است.
این حرف را «با» و «بی» نیز میخوانند و
بای ابجد و
بای موحده و
بای عربی و
بای تازی هم مینامند.
«ب» در دانشهای گوناگون: «ب» در فنون و دانشهای مختلف به کار رفته، و معانی گوناگون پذیرفته است:
حرف «ب» گاه در حکم پیشوند فعل،
اسم و
صفت و گاه به جای حرف اضافه «به» میآید:
۱. پیشوند فعل: «ب» بر سر فعل
مضارع التزامی و
امر ، و گاه برای
تأکید یا
التزام بر سر افعال دیگر میآید که در صورت اخیر به آن
بای زینت یا
بای زاید هم گفتهاند. مثال: مضارع التزامی: بیایم؛ امر: بگو؛ تأکید یا زینت یا زاید: برفتندی، بمگو.
۲. پیشوند اسم و صفت: «ب» گاه بر سر اسم میآید و
قید یا صفت میسازد: بحقیقت (به حقیقت، حقیقتاً)، بآیین (به آیین، مطابق آیین)، بخرد (خردمند)؛ گاه نيز بر سر صفات فاعلى يا مفعولى يا
مصدر مىآيد: بگدازنده، بگذشته، بخواندن
حرف «ب» در متون کهن در مقام
حرف اضافه کنونی «به» به کار رفته، و معانی بسیاری پذیرفته است، از جمله: با، در، برای، با وجودِ، همراهِ، طرف و جانبِ، در مقابلِ، در عوضِ؛ نیز برای این معانی:
توافق ، نزدیکی،
علت ، تشبیه، عوض،
قسم ، تیمن و
تبرک ،
استعانت ،
اتصال ،
مقدار ،
آغاز و...
در دستور
زبان عربی نیز حرف «ب » بهعنوان
حرف جر ، معانی گوناگون دارد، از جمله
تعدیه ، استعانت،
سببیت،
مصاحبت ،
ظرفیت ، مقابله، مجاوزت،
بدل ،
استعلا ،
تبعیض ،
سوگند ،
غایت ، تأکید، ابتدا و...
صامتِ «ب» (در آغاز یا میان و یا پایان واژه) از
فارسی باستان تا فارسی کنونی گاه به حروف دیگر تبدیل شده است و گاه نیز حروف دیگر به «ب» بدل شدهاند. اینک برخی از دگرگونیها، یعنی ابدال «ب» به واجهای دیگر، یا بر عکس: ب / و: والیدن = بالیدن؛ ب / پ: برنج = پرنج؛ ب / ف: خبه = خفه؛ ب / گ: بستاخی = گستاخی؛ ب / م: غژب = غژم (حبه انگور)؛ ب / د: بالان = دالان؛ ب / ک: بوف = کوف؛ ب / ج: برسام = جرسام (نوعی بیماری)؛ ب / غ: چوب = چوغ؛ ب / ق: جوب = جوق؛ ب / ل: بیک = لیک (لیکن)؛ ب / ی: سابیدن = ساییدن؛ ب / ه: شناب = شناه (شنا)
«ب» از ارقام آحاد، و معادل عدد ۲ است
و در
علم ستارهشناسی علامت
روز دوشنبه و نمودار
برج جوزا و نیز علامت روز دوم
ماه و هم رمز ماه
رجب است
و در دستهبندی ستارگان برحسب و اندازه
روشنایی آنها میتواند به جای «بتا» ی یونانی به کار رود.
«ب» نمودار
محمول است، همچنانکه «ج» نمودار موضوع است.
در نغمهنگاری قدیم
ایران «ب» علامت اختصاری بقیه بوده است که از ابعاد لحنی
فارابی است و در اصطلاح به
نیم پرده کوچک گفته میشد.
در آن هنگام، برای تعیین زمانهای
موسیقی از حروف
الفبا استفاده میگردید، چنانکه فارابی گفته است: ازمنه که میان نقرات
الحان واقعند، یا مساوی باشند، یا متفاضل؛ اگر مساوی باشند،
هزج خوانند و آن ازمنه اگر «ا» بود آن را
حثیث الهزج خوانند... و اگر «ب» بود، آن را
خفیف الهزج خوانند.
«ب» به ندرت در حوزه تشبیه مورد استفاده قرار گرفته است و شاعران آن را در حکم مشبّهٌ به به کار بردهاند؛
به عنوان مثال تشبیه لب به «ب» : لب چو با، قامت الف،
ابرو چو نون،
دندان چو سین؛
نیز تشبیه
انسان به «ب» از جهت
فروتنی : ور نه چو «بی» حرف سرافکنده باش.
در متون تفسیری حرف «ب» - که در آغاز بِسمِالله است - اهمیت و ارزش ویژهای دارد. چنانکه میدانیم همه سورههای
قرآن مجید - حتی
سوره توبه (براءت) - با این حرف آغاز میشود. به دلیل اهمیت این حرف، مفسران مفصل و مشروح به
بحث در باب آن پرداخته، و مفاهیم گوناگون از آن استنباط کردهاند. از
حضرت علی (ع) روایت شده است که شرح و تفسیر
بای بسمالله بالغ بر ۷۰ بار
شتر میشود.
گفتهاند که
بای بسمالله مشتق از «برّ» است و
خداوند بر
مؤمنان به انواع کرامات دنیوی و اخروی «بارّ» است؛
وجود و
آفرینش با این حرف ظهور یافته است.
برخی برآنند که
بای بسمالله برای بیان
تبرک است و وقتی میگوییم «بسمالله »، یعنی تبرکاً به نام خداوند آغاز میکنم.
برخی نیز آن را به معنی
ابتدا ،
و برخی به معنی استعانت و مصاحبت دانستهاند.
درباره نگارش
بای بسمالله گفتهاند که این «با» را به دو
دلیل طولانی مینویسند: یکی به علت
حذف الف وصل تا
دلالت بر الف محذوف کند؛
دوم بدان
سبب که
کلام خدا با حرف بزرگ آغاز شود.
برخی معتقدند حرف «ب» از نظر
صوری و ظاهری حرف
منخفض (حقیر) است، اما به دلیل پیوستن به الف،
بلندی مقام مییابد؛
در تفسیر حرف «ب » عارفان نیز به تفصیل بحث کردهاند.
(۱) آملی، حیدر، جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۴۷ش/۱۹۶۹م.
(۲) آملی، محمد، نفایس الفنون، به کوشش ابوالحسن شعرانی و ابراهیم میانجی، تهران، ۱۳۷۷ق.
(۳) آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۴) ابن جنی، عثمان، سر صناعه الاعراب، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م.
(۵) ابن درید، محمد، جمهره اللغه، بیروت، دارصادر.
(۶) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، به کوشش سلیمان دنیا، بیروت، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.
(۷) ابن عربی، محییالدین، تفسیر القرآن الکریم، به کوشش مصطفی غالب، تهران، ۱۹۷۸م.
(۸) ابن عربی، محییالدین، الفتوحات المکیه، به کوشش عثمان یحیی، قاهره، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۹) ابن منظور، لسان.
(۱۰) انیس، ابراهیم، الاصوات اللغویه، قاهره، ۱۹۷۵م.
(۱۱) باقری، مهری، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۲) بیضاوی، عبدالله، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تهران، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
(۱۳) تاجالعروس.
(۱۴) تهانوی، محمد اعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، تهران، ۱۹۶۷م.
(۱۵) جرجانی، علی، حاشیه بر الکشاف زمخشری، بیروت، دارالمعرفه.
(۱۶) خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۱۷) خطیب رهبر، خلیل، دستور زبان فارسی، کتاب حروف اضافه و ربط، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۱۸) خلیل بن احمد، فراهیدی، کتاب العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵ق.
(۱۹) رضا، احمد، معجم متن اللغه، بیروت، ۱۳۷۷ق/۱۹۵۸م.
(۲۰) سبزواری، محمد، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت، ۱۹۸۲- ۱۹۸۵م.
(۲۱) ستایشگر، مهدی، واژه نامه موسیقی ایران زمین، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۲۲) سنایی، دیوان، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۲۳) سیبویه، عمرو، الکتاب، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۲۴) طباطبایی، محمد حسین، المیزان، بیروت، ۱۳۹۳ق / ۱۹۷۳م.
(۲۵) فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
(۲۶) فرهنگ تاریخی زبان فارسی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۲۷) لغت نامه دهخدا.
(۲۸) محتشمی، بهمن، دستور کامل زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۲۹) مصفی، ابوالفضل، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تبریز، ۱۳۵۷ش.
(۳۰) مقربی، مصطفی، ترکیب در زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۳۱) ملا مظفر، شرح بیست باب، چ سنگی، ۱۲۷۴ق.
(۳۲) موسوی، عبدالاعلی، مواهب الرحمان فی تفسیرالقرآن، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م.
(۳۳) مهدوی، ملیحه، «درآمدی بر تشبیهات حرفی»، یگانه، تهران، ۱۳۷۷ش، س ۳، شم ۹.
(۳۴) نصیرالدین طوسی، «مدخل و منظومه در معرفت تقویم»، در حاشیه شرح بیست باب.
(۳۵) نظامی گنجوی، مخزن الاسرار، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۳۴ش.
(۳۶) نفیسی، علی اکبر، فرهنگ نفیسی، تهران، ۱۳۱۷- ۱۳۱۸ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ب»، ج۱۰، ص۴۲۳۰.