ایمان (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ایمان از
واژگان قرآن کریم به معنای تسلیم توام با اطمینان خاطر است.
مفسران ایمان را به معنای
تصدیق و
اعتقاد گرفتهاند، اما به نظر میرسد معنای تسلیم با توجه با آیات قرآن صحیح باشد.
معنای اطمینان خاطر به جهت این است که
ایمان از ماده
امن بوده است.
بنابر آنچه گفته شد شخص با
ایمان کسی است که به
حق تسلیم باشد و نسبت به تسلیمش اطمینان خاطر داشته باشد.
مشتقات
ایمان که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
یُؤْمِنُونَ (به ضم یاء، سکون همزه و کسر میم) به معنای ایمان آوردند؛
آمَنَ به معنای ایمان آورد؛
آمِنُوا به معنای ایمان بیاورید؛
آمَنُوا به معنای ایمان آوردهاند، است.
ایمان به معنای تسلیم توام با اطمینان خاطر است.
به مواردی از
ایمان که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ) (كسانى كه ايمان آوردند، سپس كافر شدند، و باز هم ايمان آوردند و ديگر بار كافر شدند، سپس بر كفر خود افزودند،
خدا هرگز آنها را نخواهد بخشيد.)
(وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ) (پيامبرانشان دلايل روشن براى آنان آوردند؛ ولى آنها چنان لجوج بودند كه به آنچه قبلًا تكذيب كرده بودند ايمان نمىآوردند.)
(اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَآمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا) (مؤمنان واقعى تنها كسانى هستند كه به خدا و پيامبرش ايمان آوردهاند، سپس شک و ترديدى به خود راه نداده . )
(اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ اَ اَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ) (كسانى كه كافر شدند، براى آنان يكسان است كه آنان را از عذاب الهى بيم دهى يا ندهى، ايمان نخواهند آورد.)
(لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلی اَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ) (فرمان الهى درباره بيشتر آنها به كيفر اعمالشان تحقق يافته، به همين جهت ايمان نمىآورند.)
(وَ لکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ) (آنها با هم اختلاف كردند، بعضى ايمان آوردند و بعضى كافر شدند.)
(آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ) ( ايمان آوريد، همانگونه كه ساير مردم ايمان آوردهاند.)
(آمِنُوا بِما اَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً) (و به آنچه نازل كردهام، ايمان بياوريد.)
اگر پرسیده شود؛ چرا بر خلاف اهل تفسیر، ایمان را تسلیم معنی میکنید با آنکه
طبرسی از
ازهری نقل کرده که علماء اتفاق دارند بر اینکه ایمان به معنی تصدیق است.
المیزان آن را استقرار اعتقاد در
قلب معنی کرده است
و
راغب تصدیق توام با اطمینان خاطر گفته است؟
پاسخ داده میشود:
قرآن مجید ایمان به معنی اعتقاد را تایید نمیکند بلکه بهترین معنای آن همان تسلیم است؛ زیرا میبینیم که در قرآن کسانی را که اعتقاد دارند ولی تسلیم عقیده خویش نیستند
کافر میشمارد.
ایمان به معنای تسلیم است و به چندشاهده قرآنی اشاره میشود، قرآن آنهایی را که اعتقاد دارند ولی تسلیم اعتقاد خود نیستند، کافر میشمارد:
۱- فرعون و قومش
(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا) (و آن را از روى ظلم و تكبر انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند.)
آیه مذکور درباره
فرعون و قوم او آمده است. فرعونیان در باطن و نفس خویش عقیده داشتند که آیات
موسی (علیهالسّلام) از قبیل عصا و غیره از جانب خدا است. آنها در ظاهر تسلیم نشدند و اقرار نکردند.
نظیر این
آیه قول موسی (علیهالسّلام) است به فرعون که فرمود:
(لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنزَلَ هَؤُلاء إِلاّ رَبُّ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ) (تو مىدانى اين معجزات را جز پروردگار آسمانها و زمين نفرستاده.)
فرعون یقین داشت که آیات از جانب خداست ولی تسلیم نبود.
۲- شیطان
شیطان به
خدا عقیده داشت؛ میگفت:
(خَلَقْتَنی مِن نّارٍ ) (من را از آتش آفريدهاى.)
میگفت:
(رَبِّ بِمآ أَغْوَيْتَنی) (گفت: پروردگارا! به سبب آنكه مرا گمراه ساختى.)
خدا را خالق خود میدانست و او را «
رب» خطاب میکرد. به
معاد نیز عقیده داشت لذا میگفت: تا
روز قیامت مهلتم بده.
(أَنظِرْنی إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ) (مرا تا روزى كه مردم برانگيخته مىشوند مهلت ده و زنده بگذار.))
همچنین به
انبیاء معتقد بود و میدانست به عباد مخلصین راهی ندارد و آنها را نمی.
(إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ) (مگر بندگان خالص شدهات را.)
با همه اینها دربارهاش فرموده:
(أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكَافِرينَ) (جز
ابلیس كه سرباز زد، تكبّر ورزيد و به خاطر نافرمانى و تكبّرش از
کافران شد.)
۳- اهل کتاب
بسیاری از
اهل کتاب به
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) عقیده داشتند و میدانستند که او پیغمبر است و حتی او را مانند پسران خود میشناختند ولی حق را کتمان میکردند و به عقیده خویش تسلیم نبودند.
(الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ ) (كسانى كه كتاب آسمانى به آنان دادهايم، او (پيامبر) را همچون فرزندان خود مىشناسند؛ ولى جمعى از آنان، حق را در حالى كه از آن آگاهند كتمان مىكنند.
آیه ۲۰
سوره انعام نیز همین است ولی ذیل آن چنین میباشد:
(الَّذينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ) (فقط كسانى كه سرمايه وجود خود را از دست دادهاند، ايمان نمىآورند.)
پس ایمان به معنی اعتقاد و تصدیق نیست وگرنه میبایست این اشخاص مؤمن باشند بلکه ایمان به معنی تسلیم است.
مؤمن کسی است که به حق تسلیم باشد و آن قهرا با عمل توام است و بدون آن مصداق ندارد.
آیاتی مانند
(اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ) و مانند:
(ذلِکَ بِاَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلی قُلُوبِهِمْ) چطور میشود گفت: آنها چندین بار اعتقاد پیدا کرده و سپس کافر شدهاند بلکه آنها تسلیم شده و بعدا از تسلیم بیرون رفتهاند.
خلاصه ایمان پس از اعتقاد است، شخص اگر پس از اعتقاد به عقیدهاش تسلیم شد مؤمن است و گرنه
منافق یا
کافر میباشد، از طرف دیگر هر قدر اعتقاد قوی باشد تسلیم محکم خواهد بود، شدت و ضعف ایمان و دارای مراتب بودنش از این روشن میشود.
در آیاتی نظیر
(وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ) به نظر ما منظور همان عدم تسلیم است، یعنی به آنچه قبلا تکذیب کرده بودند تسلیم شونده نبودند.
اگر پرسیده شود: چرا در معنی ایمان اطمینان خاطر قید شده است؟
پاسخ داده میشود: بهخاطر ملاحظه اصل مادّه است. ایمان از امن مشتق شده است. پس مؤمن آن است که به حق تسلیم شود و قلبش در آن تسلیم مطمئن و آرام و بیاضطراب باشد.
(اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا) اصل ریب چنانکه در اقرب الموارد گوید: قلق و اضطراب قلب است.
(اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ اَ اَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ) (لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلی اَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ) در اینگونه آیات آیا منظور عدم قدرت ایمان است یعنی آنها دیگر قدرت تسلیم ندارند و نمیتوانند به حق تسلیم شوند و قابلیّت تسلیم از بین رفته است و یا منظور آن است که قدرت دارند ولی با عنادی که دارند تسلیم نخواهند شد؟
میشود گفت: فرض دوم مراد است یعنی قدرت دارند و اگر بخواهند میتوانند ولی چون نخواهند خواست خدا در مقام اخبار میفرماید که تسلیم نخواهند شد.
و نیز میشود گفت در اثر
استکبار و عناد طوری قلوبشان از حق اعراض کرده که دیگر توجّه به حقّ و قدرت ایمان از آنها سلب شده است. در این صورت نمیشود گفت: که با عدم قدرت
تکلیف ساقط است که عدم قدرت نتیجه اعمال اختیاری آنهاست. آنها از اوّل اعراض کردهاند خداوند بر اعراضشان افزوده
(یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ اَنِّی رَسُولُ اللَّهِ اِلَیْکُمْ فَلَمَّا زاغُوا اَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ) میبینیم که
بنیاسرائیل با علم آنکه
موسی رسول خداست اذیتش میکردند و چون از حق میل و اعراض کردند خداوند قلوبشان را از حق کنار کرد.
هکذا:
(ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ) بنا بر آنکه دعا نباشد.
علی هذا این عدم قدرت مسقط تکلیف نیست که خود سبب آن را فراهم آوردهاند.
ناگفته نماند: ملاحظه
(خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی اَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ) که بعد از
آیه (اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا) واقع شده و ملاحظه
(اِنَّا جَعَلْنا فِی اَعْناقِهِمْ اَغْلالًا... فَاَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ) بعد از
آیه (لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ) نشان میدهد که بمسلوب القدرة بودن نزدیکاند و به نظر نگارنده قدرت به کلی از آنها سلب نشده است.
همچنین اینگونه اشخاص از روی عناد کافرند نه از روی جهل و گر نه جاهل پس از علم ایمان آوردنش سهل است.
مراد از «کفر» در مقابل ایمان در آیاتی نظیر
(وَ لکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ) کفر از روی علم است که همان استکبار و عدم تسلیم باشد و الّا کفر از روی جهل حساب دیگری دارد.
خلاصه: پس از وضوح حقّ هر که به آن تسلیم شود، مؤمن است و هر که آن را کتمان کند و تسلیم نشود کافر است.
این ایمان و کفر است که سبب بهشت و جهنّم میگردد. سر و کار قرآن مجید با این ایمان و کفر است.
در آیاتی که خدا از مردم ایمان میخواهد نظیر
(آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ) (آمِنُوا بِما اَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً)به نظر نگارنده مراد آن نیست که عقیده پیدا کنید و معتقد باشید که آن بسته به استدلال و مشاهده براهین است، بلکه مقصود آن است که به خدا و به حق تسلیم شوید.
ایضا در آیاتی که خطاب
(یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا) آمده منظور آن نیست که ای باور کنندگان خدا و حق، بلکه ای تسلیم شوندگان. ولی میدانیم که تسلیم بعد از علم و عقیده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ایمان»، ج۱، ص۱۲۴.