ایلخانیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ایلخانیان سلسلهای از مغولان حاکم بر
ایران (۶۵۳-۷۳۶ق.) و بانی خدماتی در
حرمین شریفین بودند.
ایلخان کلمهای مرکب از دو واژه ترکی ایل به معنای قوم و
قبیله، و خان به معنای فرمانروای ایل است.
حکومت ایلخانی که قلمرو آن، ایران، آسیای صغیر و گاه تا
شام را در بر میگرفت، از دوران
هلاکو خان مغول (حک: ۶۵۳-۶۶۳ق.) آغاز شد. او در
ربیع الاول ۶۵۱ق. از جانب منگوقاآن، خان مغول، برای تکمیل فتوحات از مغولستان روانه ایران شد.
هلاکو نخست به سال ۶۵۴ق.
اسماعیلیان نزاری را با فتح قلعه الموت بر انداخت.
سپس با
فتح بغداد به سال ۶۵۶ق. به
خلافت عباسیان پایان داد.
با انتشار خبر
مرگ منگوقاآن، هلاکو خان به
آذربایجان رفت. قوبیلای به عنوان فرمانروای مغولها پس از منگوقاآن همه متصرفات غربی امپراتوری مغول را به وی وا گذار کرد که سبب ماندگاری او در ایران شد.
هلاکو
لقب ایلخان را از منگوقاآن دریافت کرد.
به همین مناسبت،
حکومت او و جانشینانش به ایلخانیان مشهور شد.
هلاکو در ۱۹
ربیع الثانی ۶۶۳ق. درگذشت و در پی او پسرش اباقا خان (حک: ۶۶۳-۶۸۰ق.) جانشین وی شد
که در پی ۱۸ سال حکومت جای خود را به برادرش
احمد تگودار (حک: ۶۸۰-۶۸۳ق.) داد.
تگودار با پذیرش
اسلام نام خود را احمد نهاد و با تلاش برای بهبود رابطه با ممالیک، به احیای
احکام اسلام همت گمارد.
ارغون (حک: ۶۸۳-۶۹۰ق.) پسر اباقا اگر چه در آغاز حکومت او را پذیرفت، در ادامه به یاری گروهی از امیران مغول بر او شورید و با کشتن وی، قدرت را به
دست گرفت.
جانشین ارغون، گیخاتو (حک: ۶۹۰-۶۹۴ق.) پسر دیگر اباقا بود که به دلیل میدان دادن به ایرانیان
مسلمان و رعایت نکردن یاسا (قوانین چنگیز) با شورش بایدو،
نوه هلاکو، رویارو شد که به یاری برخی از امیران مغول، او را از میان برداشتند.
اما بایدو (۶۹۴ق.) نیز با مخالفت غازان خان پسر ارغون رویارو شد که پیش از غلبه بر بایدو مسلمان شد
و با کشتن بایدو در ۶۹۴ق. به جای او بر تخت نشست.
حکومت غازان خان (حک: ۶۹۴-۷۰۳ق.) تحولی در تاریخ ایلخانیان به شمار میرود؛ زیرا پذیرش اسلام از سوی او، اسلام آوردن
دسته جمعی مغولان را در پی داشت.
پس از
مرگ غازان به سال ۷۰۳ق. برادرش اولجایتو معروف به
سلطان محمد خدابنده (حک: ۷۰۳-۷۱۷ق.) بر تخت نشست.
جانشین اولجایتو، پسرش ابو سعید (حک: ۷۱۷-۷۳۶ق.) بود که به سال ۷۱۷ق. به حکومت رسید.
در دوران او، حکومت ایلخانیان با بحرانهای داخلی و تهدیدهای خارجی فراوان روبه رو شد. هجوم امیران جغتایی و ازبکها از شرق و مصریان از غرب و ناتوانی ابو سعید در اداره حکومت، اوضاع را آشفته کرد و ناآرامیهایی پدید آورد؛ به گونهای که باید با
مرگ او در ۷۳۶ق. حکومت ایلخانیان را پایان یافته دانست؛ گر چه تا بر آمدن تیمور، چندین امیر مغول بر سرزمینهای گوناگون حکومت میکردند.
از آن جا که ایلخانیان و ممالیک، قدرتهای برتر سرزمینهای اسلامی بودند، برای تسلط بر
حجاز با یکدیگر رقابت داشتند. از این رو در زمینه روابط سیاسی، تنها به رابطه این دو حکومت میپردازیم. چنان که گفته شد، هلاکو در راه رفتن به
مصر، با شنیدن خبر
مرگ منگوقاآن بازگشت و سپاهیان او به فرماندهی کتبوغا به نبرد با ممالیک مصر رفتند. اما در
رمضان سال ۶۵۸ق. در عین الجالوت
به سختی از سیف الدین قطز/قدوز مملوکی (حک: ۶۵۵-۶۵۸ق.) شکست خوردند.
البته این پایان درگیریها نبود. هم در دوران هلاکو و هم جانشینان او تا زمان غازان، هجوم آنها به مصر ادامه یافت که بیشتر با شکست همراه بود. هلاکو بار دیگر سپاهی به سوی شام فرستاد که این بار کاری از پیش نبردند.
در دوران اباقا نیز شکستهای سخت دیگر به
دست بیبرس مملوکی
(حک: ۶۵۸-۶۷۶ق.) به سال ۶۷۴ق. و سپس به
دست قلاوون
(حک: ۶۷۸-۶۸۹ق.) در ۶۸۰ق. بر مغولها وارد شد.
ممالیک در دوران حکومت بیبرس، یکی از بازماندگان
عباسیان را با
لقب الحاکم بامرالله در
قاهره به عنوان
خلیفه بر تخت نشاندند و با تشکیل خلافتی تشریفاتی،
داعیه رهبری جهان اسلام و ریاست حرمین را سردادند و با تسلط بر
حجاز، امور
حج را به
دست گرفتند. با توجه به مسلمان نبودن مغولان، حرکت آنان بر ضد ایلخانیان
جهاد به شمار میرفت.
البته برخی از مغولان مانند تکودار، سلطان ایلخانی، مسلمان شدند و برای بهبود رابطه با مصر کوشیدند. او حتی در صدد صلح با سیف الدین قلاوون مملوکی برآمد و هر دو حکومت نمایندگانی به دربار یکدیگر فرستادند. یکی از مهمترین موارد مذاکرات و مکاتبات آنها، حج و
امنیت کاروانهای حاجیان بود.
اما حاکمیت ارغون و تسلط دیگر بار مغولان متعصب و غیر مسلمان، وضعیت را به حالت پیشین بازگرداند. حتی در دوران غازان خان نیز که مسلمان شد، از دشمنی آنان با ممالیک کاسته نشد؛ بلکه بهانه بیشتری به
دست مغولان افتاد. یکی از مهمترین پیامدهای اسلام آوردن او این بود که بهانه جهاد با
کافران را از ممالیک گرفت و حتی وی لشکرکشی خود به شام را جهاد بر ضد مملوکان منحرف از اسلام قلمداد کرد.
اسلام آوردن مغولها مشکل ایدئولوژیک آنها را تا حدی حل کرد؛ اما
ابن تیمیه (۶۶۱-۷۲۸ق.) برای جلوگیری از تردید ساکنان مصر و شام در رویارویی با مغولها، به بی اعتباری اسلام آنها
فتوا داد.
غازان خان با شکست ممالیک، حمص و
دمشق را تصرف کرد.
اما این پیروزی دیری نپایید و به زودی آن سرزمینها به
دست ناصرالدین محمد بن قلاوون (حک: ۶۹۳-۷۴۱ق. در سه مرحله
بازستانده شد و حتی شکستی سخت تر در ناحیه مرج الصفر
بر سپاهیان او وارد گشت.
غازان خان به رغم رابطه دشمنانه با ممالیک، با شریف ابونمی (م. ۷۰۱ق.) حاکم
مکه رابطه خوبی داشت. از این رو، یکی از پسران ابونمی به نام عضد الدین عبدالله به دربار غازان رفت و مورد استقبال او قرار گرفت.
اولجایتو و پسرش ابوسعید نیز همواره در اندیشه انتقام از مصریان بودند. اما هیچگاه این اندیشه تحقق نیافت و آنها با فرستادن نمایندگانی نزد ممالیک به روابط مسالمت آمیز روی آوردند. ابوسعید در آغاز حکومتش نمایندگانی را به دربار سلطان محمد قلاوون گسیل داشت و با تقاضای صلح، خواهان بهبود راههای حج و وضعیت حاجیان شد.
با سقوط
خلافت عباسی و تسلط مغولان بر سرزمینهای اسلامی به ویژه ایران و
عراق، حرکت کاروانهای حج در این سرزمینها با مشکل رویارو شد. مغولان به دلیل مسلمان نبودن انگیزهای برای این کار نداشتند و از سویی تامین امنیت و امکان حرکت کاروان حج بدون دخالت حکومت بسیار مشکل مینمود. از دیگر سو، تشکیلات دیوانی مغولان که در اختیار ایرانیان مسلمان بود، در اندیشه یافتن راهی برای حل این مشکل برآمد. عطاملک جوینی، حاکم عراق، کوشید تا از اباقا خان، جانشین هلاکو، اجازه این کار را دریافت کند. از این رو، هنگامی که به سال ۶۶۷ق. اباقا خان به بغداد رفت، عطاملک در پی استقبال با شکوه از اباقا، وی را قانع کرد تا فرمانی در این باره صادر کند. بدین روی، حرکت رسمی کاروانهای حج در پی سقوط خلافت عباسیان را باید از این سال دانست؛ اگر چه برخی منابع از اعزام کاروان حج به سال ۶۶۶ق. حکایت دارند.
با توجه به مسلمان نبودن مغولها در این زمان، چگونگی حمایت آنها از کاروانهای حج مشخص نیست. فرمانی که به انشای عطاملک جوینی در این زمینه صادر شده، با اشاره به اجازه دادن خان مغول برای حرکت کاروان حج، از تعیین لشکری برای
حراست و نیز اختصاص اموالی برای آن حکایت دارد.
این حکم که در اصطلاح مغولی یرلیغ خوانده میشود، در اول
رجب سال ۶۶۷ق. نوشته شده است و نسخه آن در کتابخانه مرکزی
دانشگاه تهران به شماره ۲۴۴۹ نگهداری میشود.
مسلمان شدن جانشین اباقا، تگودار (احمد) مایه توجه بیشتر به حج شد و او به تعظیم امر حج و بهبود راههای آن و آماده سازی قافلههای حاجیان دستور داد.
پس از
مرگ تگودار، وضعیت مسلمانان قلمرو ایلخانی آشفته شد و سعدالدوله یهودی، وزیر او، بر مسلمانان سخت گرفت. از وضع حج در این دوره گزارش دقیقی در
دست نیست؛ اما برخی گزارشها از تصمیم آنها برای تبدیل
کعبه به
بت خانه حکایت دارند. او برای انجام این کار با
یهودیان عرب مکاتبه کرد و مقدمات را در بغداد فراهم نمود.
با این همه، گزارشهایی از نظم و ترتیب قافلههای حج در دوران او در
دست است. به سال ۶۸۸ق. سعدالدوله نامهای به بغداد فرستاد و به آماده سازی قافله حج و تامین امنیت آن دستور داد.
حج در این دوره به رغم مشکلات فراوان تعطیل نشد. به گزارش منابع، در برخی سالها مانند سال ۶۸۶ق. حاجیان خوشحال و راضی بازگشتند و از امنیت راه و فراوانی در مکه و
مدینه و گاه نیز مانند سال ۶۸۷ق. از سختی و کمبود خبر دادند.
پذیرش اسلام از جانب غازان خان تحولی عظیمی در قلمرو ایلخانان و روابط سیاسی منطقه و سرزمین حجاز پدید آورد و آغازگاهی مهم در زمینه حج در دوران مغولان شمرده میشود. غازان توجهی ویژه به حج داشت. از این رو، در سال ۷۰۲ق. فرمانی در تعظیم و بزرگداشت
سادات مکه و خادمان
بیت الله صادر کرد و به فراهم آوردن تسهیلات لازم برای حج و امن کردن راه مکه دستور داد. وی قتلغ شاه، از امیران حکومتی، را امیر الحاج نمود و برای او ۱۰۰۰ سوار با امکانات و وسایل لازم و سراپردهای درخور مقرر کرد. همچنین محملی ویژه به نام خود روانه ساخت و پردهای زیبا که بر آن نام وی نوشته شده بود، برای
کعبه فرستاد و هدایایی نیز برای امیران مکه و مدینه و برخی شیوخ عرب و سران قبایل ارسال کرد.
در دوران سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) برادر و جانشین غازان، بیشترین توجه مغولان به حج تا آن هنگام مشاهده میشود. او خود در پی رفع مشکلات حاجیان بود و رخدادهای سیاسی نیز او را به دخالت در امر حج وامی داشت. دشمنی ایلخانیان با ممالیک در این هنگام دیگر مقابله اسلام و
کفر نبود؛ بلکه دو گروه مسلمان با یکدیگر درافتاده بودند. تسلط بر حرمین شریفین که از دیرباز مورد توجه مسلمانان و حاکمان آنها بود، به این رقابت دامن میزد. اختلاف اشراف مکه برای حکومت بر آن شهر نیز بر
آتش این ستیز میافزود. اشراف حسنی حاکم مکه در این هنگام فرزندان ابونمی محمد بن حسن بن علی بن قتاده (م. ۷۰۱ق.) بودند.
ابونمی که خود از سال ۶۶۹ق. بر مکه حکومت میکرد،
چندین
فرزند داشت که درگیری دو تن از آنان به نام رمیثه و حمیضه، به رقابت ممالیک و ایلخانیان برای تسلط بر مکه انجامید. این دو که تا مدتی به صورت مشترک بر مکه حکومت میکردند، به رقابت با یکدیگر برخاستند. رمیثه برای تسلط بر مکه از ممالیک یاری خواست و با یاری آنها حمیضه را شکست داد.
حمیضه نیز به سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) پناه برد و با تقاضای یاری از او، تعهد کرد مصر و شام را مطیع او گرداند. سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) در پی آزمودن حمیضه، سپاهی به فرماندهی امیر طالب دلقندی همراه او فرستاد. نزدیک قطیف، خبر درگذشت خدابنده، آنان را متوقف کرد
و سپاه آنها به تحریک قلاوون با هجوم اعراب رویارو شد و اموالشان به یغما رفت. اما حمیضه با مقاومت در برابر آنها، اموال غارت شده را بازستاند.
برخی گزارشها با اشاره به درگیری فرزندان ابونمی و دخالت ممالیک و ایلخانیان برای به قدرت رساندن فرد مورد نظر خود، از فرستادن دلقندی از جانب اولجایتو به یاری حمیضه خبر میدهد و تصریح میکند که حمیضه با یاری او بر تخت مکه نشست.
بر پایه برخی گزارشها، هدف سلطان محمد خدابنده از اعزام این سپاه، انتقال جسد شیخین از کنار
قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به نقطه دیگر بود.
بعضی از تصاحب ابزارهایی که برای این کار آورده بودند، خبر میدهند.
اما به نظر میرسد این خبر ساخته امیران مملوکی برای تحریک عواطف مذهبی سنیان حجاز بر ضد ایلخانیان شیعیان و حمیضه بوده است.
با حمایت ایلخانیان، حمیضه سرانجام به سال ۷۱۸ق. توانست بر مکه چیره شود.
او نام سلطان مملوکی را از خطبه انداخت و به نام ابوسعید، فرزند و جانشین سلطان محمد خدابنده،
خطبه خواند.
این کار واکنش ممالیک را در پی داشت. آنان سپاهی از قاهره به سوی مکه اعزام کردند؛ اما کاری از پیش نبردند.
نفوذ ایلخانیان در مکه، با حکومت حمیضه افزایش یافت. اما حکومت او دیری نپایید و وی به زودی قدرت را از
دست داد.
به گزارش مقریزی، ملک ناصر، سلطان مملوکی مصر، به سال ۷۱۹ق. برای سامان دادن امور، به مکه رفت. هنگام حضور ملک ناصر در مکه، شماری از مغولها که به حج رفته بودند، از بیم جانشان مخفی شدند. سلطان مصر آنها را یافت و احضار کرد و مورد
احترام قرار داد.
در این حال، روابط آنها با ممالیک نیز بهبود یافت و نام ابوسعید در پی نام سلطان مملوکی مصر در خطبه یاد میشد.
ابوسعید در آغاز حکومتش برای نشان دادن
حسن نیت خود به مصریان و تقاضای
صلح، نمایندگانی نزد ملک ناصر محمد قلاوون گسیل داشت. او افزون بر بهبود روابط سیاسی و اقتصادی، خواستار اصلاح وضعیت حج و امنیت راههای آن شد و درخواست کرد که حاجیان دو
پرچم با خود حمل کنند، یکی به نام ممالیک و دیگری به نام ایلخانیان. این درخواست با پاسخ مثبت ملک ناصر رویارو شد. وی به شریف مکه نامه نوشت و دستور داد تا حاجیان عراق، یعنی حاجیان قلمرو ایلخانیان، مورد احترام قرار گیرند.
در پی آن، کاروان ایران با شکوه بسیار و در حالی که پرچمی از حریر زرد با هلالی در وسط، با خود حمل میکرد، به سوی حجاز حرکت نمود. سلطان مصر نیز از رؤسای قبایل که گویا قصد مزاحمت برای آنان داشتند، خواست تا مانع کاروان ایران نشوند.
به گفته مقریزی، به سال ۷۲۱ق. کاروان حج ایلخانیان به دستور ابوسعید در حالی که محمل آن با حریر پوشانده و با انواع گوهرها تزیین شده بود، حرکت کرد. هنگامی که این کاروان به عربهای
بحرین رسید، هزار سوار به قصد غارت به آن حمله کردند؛ اما با میانجیگری مردم راضی شدند با گرفتن سه هزار دینار از امیر قافله، از هجوم
دست بکشند. هنگامی که ایشان گفتند به دستور ملک ناصر سلطان مصر از عراق حرکت کردهاند، سواران اموال آنها را بازگرداندند و راه ایشان را باز نهادند.
در همان سال، سلطان مصر هدایای فراوان برای امیران مغول فرستاد که پس از
ایام حج به
دست ولیعهد او، ارغون، به آنان اهدا شد و ایشان برای ابوسعید در پی سلطان مصر،
دعا کردند.
ابوسعید هدایای فراوان به مکه فرستاد. وزیر او علی شاه نیز دو حلقه
طلا که وزن هر یک هزار مثقال بود و بر هر کدام شش لؤلؤ گران بها قرار داشت، برای آویختن بر در مکه فرستاد
که گویا با مخالفت امیر الحاج مصریان رویارو شد. با اصرار نماینده علی شاه، حاج هولاواج، که این حلقهها
نذر وزیر برای غلبه بر رشید الدین فضل الله بوده، حلقهها مدتی کوتاه آویخته و سپس به
دست امیر مکه برداشته شدند.
ابوسعید در تامین امنیت کاروانهای حج و رفع نیازهای آن اهتمام فراوان داشت.
ابن بطوطه که خود به سال ۷۲۸ق. همراه کاروان حج ایلخانیان به مکه رفته، گزارشی در ستایش وضعیت کاروان حج ارائه کرده است. او با اشاره به انبوهی
جمعیت کاروان حج، از حمل
آب برای
مسافران بی بضاعت و نیز خواربار برای نیازمندان و دارو برای
بیماران خبر میدهد و به پختن
غذا در منزلهای میان راه در دیگهای مسی بزرگ به نام «
دسوت» و
اطعام درماندگان و مسافران بی توشه اشاره میکند. همچنین از اختصاص یک
دسته شتر برای حمل درماندگان خبر میدهد و میگوید که همه این وسایل از سوی سلطان ابوسعید تامین شده بود. در ادامه این گزارش، از همراه بودن بازاری با کاروان حج خبر میدهد که وسایل لازم و انواع غذاها و میوهها در آن یافت میشده است. کاروان هنگام
شب و در حالی که پیشاپیش آن مشعلهایی برمی افروختند، حرکت میکرد.
ابن حجر عسقلانی نیز از توجه ابوسعید به امنیت حاجیان خبر داده است. به گفته او، هنگامی که وی دریافت علت حمله عربهای بیابانگرد به کاروانهای حج ایلخانیان،
فقر است، دستور داد که از
بیت المال زندگی آنان را تامین کنند.
در دوران ابوسعید، کارهای سودمند فراوان در مکه و مدینه انجام گرفت. از جمله آنها ساختن حمام و
مدرسه در مکه و مدینه
و از همه مهم تر، بازسازی چشمههای آب و آبرسانی به مکه بود که به
دست یکی از سرداران دربار اولجایتو و ابوسعید به نام امیر چوپان انجام پذیرفت.
امیر چوپان همچنین کنار
مسجدالحرام مدرسه و حمامی ساخت که از بناهای مهم مکه به شمار میرفتند.
از آن جا که افزایش شمار حاجیان در مکه و کمبود آب مشکلاتی را برای آنان ایجاد کرده بود، امیر چوپان برای رفع این مشکل همت گماشت و با هزینه یکصد و پنجاه هزار دینار و به کارگیری کارگران فراوان و حفر کانال، آب را از چشمه
عرفه به این
شهر و میانه
صفا و مروه رساند.
منابع از بازسازی چشمههای عرفه
و بازان
به
دست او در ۷۲۶ق. گزارش میدهند. وی در
قبرستان بقیع به
خاک سپرده شد.
ابوسعید که در پی گسترش نفوذ خود در شبه جزیره عربی و حرمین بود، بار دیگر به سال ۷۲۱ق. کاروانی بزرگ به راه انداخت و صدقات بسیار به
دست شیخ دانیال عجمی در مکه تقسیم کرد.
به سال ۷۳۰ق. محمل سلطان ابوسعید را بر روی یک
فیل حمل کردند که باعث تعجب مردم و یادآور حمله
ابرهه و سپاه فیل بود. هنگامی که فیل به ذوالحلیفه نزدیک مدینه رسید، ایستاد و به عقب بازگشت و هر چه آن را زدند تا به سوی مدینه رود، به عقب بر گشت. سرانجام آن قدر آن فیل را زدند تا هلاک شد. هیچ کس ندانست منظور ابوسعید از ارسال فیل چه بوده است.
به سال ۷۳۰ق. سلطان مملوکی مصر دستور کشتن امیر الحاج عراقیان، محمد الحجیج/ الحویج، را صادر کرد. اما شریف مکه از عهده این کار برنیامد و در آشوبی که بدین سبب در مسجدالحرام ایجاد کرد، یکی از امیران مملوکی کشته شد و محمد الحجیج جان به در برد.
در مراسم سال ۷۳۳ق. یکی از امیران مغول به نام یاسور هنگام
رمی جمرات کشته شد که گویا با توطئه ابوسعید و به دلیل بیم از نفوذ و
قدرت وی بوده است.
به سال پایانی
حکومت ابوسعید، با توجه به نابسامانی اوضاع قلمرو ایلخانیان، اعزام حاجیان با مشکل رویارو شد. در پی
مرگ او به سال ۷۳۶ق. حاجیان عراقی به حج نرفتند و این وضعیت به دلیل آشفتگی اوضاع سیاسی قلمرو ایلخانیان تا چندین سال ادامه یافت.
امارت حج از منصبهای مرتبط با حکومت و از شؤون و اختیارات حاکمان بود. از این رو، در آغاز دوران ایلخانیان، با توجه به مسلمان نبودن آنان و بی توجهی شان به فرائض اسلامی، گزارشی از امارت حج در
دست نیست. اما از آن جا که برای حرکت کاروان حج، وجود
نظم و ترتیب و نیرو لازم است، میتوان برداشت کرد که از همان آغاز، افرادی ریاست کاروان حج را بر عهده داشتهاند که البته گزارشهای دقیقی از آنان در
دست نیست. چنین برمی آید که عطاء الملک در پی اجازه گرفتن از اباقا، سرپرستی برای کاروان حج تعیین و امنیت آن را تامین کرده باشد؛ زیرا برخی تصریح میکنند که به سال ۶۶۹ق. حاجیان به سلامت بازگشتند
و این مهم با وجود خطرهای بسیار و حمله قبایل مسیر و راهزنان، جز با وجود امیر الحاج و نیروهای کافی ممکن نبود.
در دوران ارغون، به رغم سختگیری وی بر مسلمانان و بی توجهی به فریضه حج و حتی تلاش وزیر یهودی او برای نابودی کعبه،
دیوان سالاران وی که بیشتر ایرانی بودند، در اندیشه راه انداختن کاروانهای حج برآمدند. در نامه سعدالدوله به بغداد، مشایخ بنی خفاجه و
جمعی که به امارت حاج موسوم بودند، موظف به اهتمام در آماده سازی کاروان حج شدند.
در همین دوره و در زمان گیخاتو، جانشین ارغون یکی از علویان به نام قوام الدین ابوطاهر احمد بن حسن بن موسی بن طاووس علوی حسنی (م. ۷۰۴ق.) امیر الحاج بود.
همین بیانگر نفوذ گسترده
شیعیان در آن دوره است.
غازان خان که برای رونق بخشیدن به حج اهتمام فراوان داشت، نخستین ایلخانی بود که رسما فردی را به عنوان امیر الحاج معرفی کرد. او امیر قتلغ شاه را امیر الحاج نمود و اختیارات و امکانات لازم را در اختیار او قرار داد.
در دوران اولجایتو، ابوسلیمان شهاب الدین احمد بن رمیثه نزد او آمد و مورد احترام و محبت فراوان قرار گرفت و حتی امارت کاروان حج به او سپرده شد. او محمل خانواده سلطان را پیش از سلطان مصر به
عرفات برد و به دلیل اهمیت این کار، در پی بازگشت، از جانب اولجایتو به فرمانروایی عراق
عرب منصوب شد.
در دوران ابوسعید نیز از افراد گوناگون به عنوان امیر الحاج ایلخانیان نام برده شده است. تحول مهم در این دوره در امارت حج، انتخاب امیر الحاج از میان اهل فتوت و پهلوانان بود. در اواخر دوران ایلخانان، این منصب تقریبا به انحصار آنان درآمده بود. شاید علت این کار، نا امنی راهها بود.
عشایر عرب گرفتاریهای بسیار برای کاروانها ایجاد میکردند و پهلوانان با
شجاعت و قدرت و نیروی مردان زیر فرمان خود میتوانستند با خطرهای میان راه رویارو شوند وکاروانها را از خطر برهانند و سالم به مقصد برسانند. این مهم در فرمان سلطان برای امیران حج نیز اشاره شده است؛ مانند فرمانی که برای سراج الدین نوشته شده و در آن، چنین آمده است: «... پهلوان سراج الدین از مشاهیر شجاعان عهد و معارف دلیران روزگار است....»
پهلوانی که به عنوان امیر الحاج انتخاب میگشت، «امیر پهلوان» خوانده میشد و میتوانست به گسترش نفوذ سلطان یاری کند.
ابن بطوطه که به سال ۷۲۸ق. همراه کاروان حج ایرانیان بود، از نفوذ بیشتر آنها در رقابت با مصریان خبر داده است. او با اشاره به حضور طولانی تر کاروان ایرانیان در مکه که طولانی تر از حضور قافله مصر و شام بود، از توزیع اموال فراوان میان ساکنان و فقیران مکه گزارش داده و گفته است: از بس در مکه پول تقسیم کردند، نرخ طلا در بازار آن شهر پایین آمد. در همین سال، نام ابوسعید را بر
منبر و بر فراز قبه زمزم یاد کردند.
در این سال، امیر الحاج ایرانیان، پهلوان محمد حویج از ساکنان
موصل بود که در پی
مرگ شیخ شهاب الدین قلندر، امارت حج را بر عهده گرفته بود.
اتحاف الوری:
عمر بن محمد بن فهد (م. ۸۸۵ق.)، به کوشش عبدالکریم، مکه،
جامعةام القری، ۱۴۰۸ق؛
اعیان الشیعه:
سید محسن الامین (م. ۱۳۷۱ق.)، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف؛
البدایة و النهایه:
ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف؛
تاریخ ابن الوردی:
ابن الوردی (م. ۷۴۹ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق؛
تاریخ ابن خلدون:
ابن خلدون (م. ۸۰۸ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق؛
تاریخ اجتماعی ایران:
مرتضی راوندی ، تهران، نگاه، ۱۳۷۴ش؛
تاریخ امراء مکة المکرمه:
عارف عبدالغنی ، دمشق، دار البشائر، ۱۴۱۳ق؛
تاریخ اولجایتو:
عبدالله بن محمد القاشانی (م. ۷۳۸ق.)، به کوشش همبلی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۴ش؛
تاریخ جهانگشای جوینی:
عطاملک بن محمد جوینی، به کوشش قزوینی، تهران، نقش قلم، ۱۳۷۸ش؛
تاریخ حبیب السیر:
غیاث الدین خواند امیر (م. ۹۴۲ق.)، به کوشش سیاقی، خیام، ۱۳۸۰ش؛
تاریخ گزیده:
حمدالله مستوفی، به کوشش ادوارد براون، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۱ش؛
تاریخ مختصر الدول:
ابوالفرج ابن العبری (م. ۶۸۵ق.)، به کوشش خلیل منصور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛
تحریر تاریخ وصاف:
عبدالمحمد آیتی، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۲ش؛
جامع التواریخ:
رشید الدین فضل الله همدانی (م. ۷۱۸ق.)، به کوشش روشن و موسوی، تهران، البرز، ۱۳۷۳ش؛
الحوادث الجامعه:
عبدالرزاق ابن فوطی (م. ۷۲۳ق.)، به کوشش عواد و عبدالسلام، دار الغرب الاسلامی، ۱۹۹۷م؛
الدرر الکامنه:
ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
دین و دولت در ایران عهد مغول:
شیرین بیانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۵ش؛
ذیل جامع التواریخ:
عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو (م. ۸۳۴ق.)، تهران، چاپخانه علمی، ۱۳۱۷ش؛
رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م. ۷۷۹ق.)، به کوشش التازی، رباط، المملکة المغربیه، ۱۴۱۷ق؛
السلوک لمعرفة دول الملوک:
المقریزی (م. ۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر،
بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛
شفاء الغرام:
محمد الفاسی (م. ۸۳۲ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق؛
صبح الاعشی:
احمد بن علی القلقشندی (م. ۸۲۱ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛
العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین: محمد الفاسی (م. ۸۳۲ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق؛
غایة المرام باخبار سلطنة البلد الحرام:
عبدالعزیز بن فهد المکی (م. ۹۲۰ق.)، به کوشش شلتوت، السعودیه،
جامعةام القری، ۱۴۰۹ق؛
الفتاوی الکبری:ابن تیمیه (م. ۷۲۸ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و مصطفی عبدالقادر، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق؛
الفصول الفخریه:
احمد بن عنبه (م. ۸۲۸ق.)، به کوشش محدث ارموی، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۶۳ش؛
لغت نامه:
دهخدا (م. ۱۳۳۴ش.) و دیگران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش؛
مجالس المؤمنین:
قاضی نورالله شوشتری (م. ۱۰۱۹ق.)، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، ۱۳۶۵ش؛
مجمع الانساب:
محمد بن علی شبانکارهای، به کوشش محدث، تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۶ش؛
مجمع الآداب فی معجم الالقاب:
عبدالرزاق ابن الفوطی (۷۲۳ق.)، به کوشش الکاظم، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۴۱۵ق؛
مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار:
محمود بن محمد، به کوشش عثمان توران، آنکارا، چاپخانه انجمن تاریخ ترک، ۱۹۴۳م؛
مطلع السعدین:
عبدالرزاق السمرقندی (م. ۸۸۷ق.)، به کوشش نوایی، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۵۳ش؛
معجم البلدان:
یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛
النجوم الظاهره:
ابن تغری بردی الاتابکی (م. ۸۷۴ق.)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
حوزه نمایندگی ولی فقه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «ایلخانیان».