اوضاع اقتصادی سامانیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سامانیان، یکی از دودمانهای فارسیزبان در غرب
آسیا بودند. سامانیان نزدیک به یکصد سال در قسمتی از
ایران کنونی
و بخش عمدهای از افغانستان
و آسیای میانه فرمانروایی کردند. سلسله سامانی از پس سرکوب صفاریان که اقتدار سیاسی دستگاه
خلافت را مورد تهدید قرار داده بودند، پدیدآمد. امیر اسماعیل سامانی از امرای منصوب
مأمون در ماوراءالنهر، به پاس خدمتی که به دستگاه خلافت در سرکوبی
و دستگیری عمرولیث صفاری نمود، مورد ستایش خلیفه قرار گرفت
و لوای حکومت
خراسان را دریافت کرد. سامانیان را همانند طاهریان، حکام مطیع
و سر به طاعت دستگاه خلافت میشناسند.
ایرانیان از روزگار پیش از
اسلام در کار تجارت شهرت داشتند. از میان اقوام ایرانی، سغدیان به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص منطقه ماورالنهر
و ارتباط طولانی
و گسترده با جاده ابریشم، چین، خوارزم
و خراسان به ویژه در فعالیتهای بازرگانی ممتاز بودند. دامنه فعالیتهای تجاری سغدیان از شرق تا چین
و ترکستان
و از غرب تا مرزهای شرقی اروپا
عراق و شام گسترده بود. بیکند بخارا
و سمرقند، همانند پلهایی ارتباط با آسیای شرقی
و مرکزی را در سراسر جاده ابریشم برقرار میکردند.
در تاریخ بخارا آمده است: «
و اهل بیکند جمله بازرگان بودهاند
و بازرگانی چین
و دریا کردندی
و بغایت توانگر بودهاند».
از آنجایی که در اروپای شرقی سکههای سامانیان پیدا شده است که میتوان فهمید که سامانیان با کشورهای دوردست
تجارت میکردند
و به این کار علاقهمند بودند
و منابع نیز از صدور
و ورود مداوم پارچه
و اقلام هنری
و کارهای دستی در قلمرو سامانیان یاد کردهاند
و میتوان گفت که در آغاز حکومت سامانیان
اقتصاد رونق گرفت. بحران نقره
و کسادی اقتصاد بعدها دامنگیر مردم شد. سکههای محلی در کنار سکههای سیمین رسمی عباسی که در سراسر دوران سامانیان بهای زیادی داشت.
در
تاریخ بخارا آمده است: «در شهر بخارا
و در سیم غدرفی نقره بیشتر از اخلاط دیگر است». سکههای محلی مانند غذرفی
و مصیبی
و محمدی که در شهرهای مختلف ماورالنهر رایج بود. از طرفی از نظر جنس فلز
و ارزش تنزل پیدا کرد.
بازارها یکی از بخشهای مهم اقتصادی در جوامع بشری هستند. بازار در ماورالنهر مفهومی شناخته شده بود. هر شهر یک یا چند بازار داشت که در آن صنعتگران
و فروشندگان در غرفههای خاصی به عرضه کالا
و خدمات خود به مشتریان میپرداختند در شهرهای بزرگی چون بخارا
و سمرقند هر بخش از بازار به صاحبان
و شاغلان حرفه خاصی اختصاص داشت
و همانند بازارهای امروز به نام آن حرفه خاص نامگذاری
و شناخته میشد.
مقدسی همچنان از کالاهایی که در آن زمان تولید
و فروخته میشده
و موارد مصرف آن به طور کامل سخن گفته است:
«
و صفرالمنابر
و طبری
و کمربند برای اسبان که در زندانها میبافند
و جامه اشمونی
و پیه
و پوست آهو
و روغن سر
و از کرمینیه مندیل
و از دبوسیه
و وذار جامههای وذاری که به رنگ مصمت است،
و برخی سلاطین بغداد را شنیدم که آن را دیبای خراسان میخواند،
و از ربنجن جامههای زمستانی لبادههای سرخ
و جانماز
و کاسههای اسپید روی
و پوست
و مریر القنب
و کبریت،
و از خوارزم سمور
و سنجاب قاقون (قاقم)
و فنک
و دله
و روباه
و خر پوست
و خرگوش رنگین
و بز پوست
و شمع
و تیر
و توز
و کلاه، روغن ماهی
و دندان ماهی
و خزمیان (جند بی دستر)
و کهر
و او کیمخت (چرم)
و عسل و فندق
و باز
و شمشیر
و زره
و خلنج
و بردگان صقلبی
و گوسفند
و گاو که همه را از بلغار آرند
و صادر میکنند،
و نیز عناب
و مویز بسیار
و فرآوردههای شیر
و کنجد
و برد
و فرش
و لحاف
و دیباج پیشکش
و مقنعه ابریشمی
و قفل
و چامه آرنج (بازوبند)
و کمانهایی که جز مردان نیرومند توانایی کشیدن آن ندارند
و رخبین
و آبگیر
و ماهی
و کشتی که میسازند
و صادر میکنند
و همچنین از ترمذ».
«
و از سمرقند جامه سیمگون
و سمرقندی
و دیگهای بزرگ مسین
و قمقمههای خوب
و خیمه (چادر)
و رکاب
و لگام
و تسمه،
و از دزک لبادههای نیکو قبا
و از بناکث پوشاک ترکستانی،
و از شاش، زین چرمین نیکو
و جعبه
و خیمه
و پوستها که از ترکستان آرند
و دباغی کنند
و لنگ
و جانماز
و بنیقه (دانه)ها
و تخمه
و کمانهای نیکو
و ابر پست
و پنبه که به ترکستان میبرند
و قیچی،
و نیز از سمرقند دیبایی را به ترکستان برند
و جامههایی سرخ که ممرجل خوانند
و نیز سینیزی
و کژ (پیله) بسیار
و پارچه آن
و فندق
و گوز میبرند،
و از طوس تکههای خوب
و برد نیکو
و از فرغانه
و اسبیجاب، بردگان ترک
و جامههای سپید
و جنگافزار چون شمشیر،
و مس
و آهن
و از طراز بز پوست،
و از شلجی
نسیم خیزد
و از ترکستان
و ختل برای اینسو،
اسب و قاطر میآورند. دیواج طراز
و کل
و کمه سثهجانی
و (فیروزه
و) ابرو
و چاقو
و ریباس نیشابور بیمانند هستند
و جزیره نیز فرآوردههای شیر
و اشتر غاز
و بزرگ مرو بیمانند است. کسی که به رمله نرفته باشد، گمان میکند بهتر از نان مرو یافت نمیشود؛ ولی در سرزمین عجمان قطعاتی بیمانند است؛ مانند هریسه ایشان نیز در جایی نیست. گوشت بخارا
و نوعی خربزه ایشان بنام ساف بیمانند میباشند. کمانهای خوارزم
و سفال
و (جزیره) شاش
و کاغذ سمرقند
و بادمجان نسا
و انگورهای هرات مانند ندارند».
همچنین نرشخی در تاریخ بخارا از کارگاههای بافندگی
و استادان آن سخن گفته است:
و بخارا را کارگاهی بوده است میان حصار
و شهرستان، نزدیک
مسجد جامع،
و در وی بساط
و شادروانها بافتندی،
و یزدیها
و بالشها
و (مصلیها)
و بردیهای فندقی از جهت خلیفه بافتندی، ... باز چنان شد که این کارگاه (معطل ماند)،
و آن مردمان (که) این صناعت میکردند پراکنده شدند،
و اندر شهر بخارا استادان بودندی که معین بودند مر این شغل (را)
و از ولایتها بازرگانان بیامدندی چنان که مردم زندنیجی (میبردند) از آن جامها بردندی تا به شام
و مصر
و در شهرهای (روم)،
و به هیچ شهر خراسان نیافتندی.
و عجب آن بود که اهل این صناعت به خراسان رفتند بعضی،
و آنچه آلت این
شغل بود بساختند،
و از آن جامه بافتند.
در کتاب حدودالعالم آمده که طواویس شهرکی است از بخارا بر سر حد سغد،
و اندر وی هر سالی یک
روز بازار است که
خلق بسیار اندر وی گرد آیند.
مقدسی و استخری نیز به این بازار
اشاره کرده
و گفتهاند: این شهر را
بازار و مجمعی است که مردم از اقطار ماوراءالنهر در وقت معینی از سال برای دیدن بازار
و خرید
و فروش گرد آیند،
و کرباس بسیار در آنجا حاصل شود.
در این قرن بنا بر رسم
تمدن اسلامی انواع بنده
و برده در نواحی ایران زندگی میکردهاند
و اینها معمولاً اسیرانی بودند که در غزوهها
و حملات سرحدی هند
و سند به دست مسلمانان میافتادند
و در داخل ممالک اسلامی بعد از آن که
تربیت مییافتند، به معرض بیع
و شری درمیآمدند. در دستگاه سامانیان
و دیالمه غلامان
و کنیزکان ترک بسیار بودهاند
و از اسباب اهمیت این بندگان خاصه ترکان آن بوده است که کنیزکانشان در حسن
و غلامانشان در شجاعت
و جنگآوری شهرت داشتند.
ابنحوقل میگوید:
«بندگان ترک در
جهان نظیر ندارند
و در بها
و زیبایی هیچیک را با آنها یارای همسری نیست
و من غلامی را دیدهام که در خراسان به سه هزار دینار فروخته شد
و قیمت کنیزک ترک در میان خراسانیان به سه هزار دینار میرسد
و من در هیچ جای جهان ندیدهام که غلام
و کنیزکی از رومی
و مولد به چنین قیمت گران فروخته شود
و ازین جنس در دستگاه آلسامان
و بزرگان
و قواد خراسانی بسیارست.» غالب غلامان صقلابی
و خزری
و دیگر طوایف ترک را تجار خوارزم
و سمرقند میفروختهاند.
اهمیت غلامان ترک که در دستگاههای امرای ایرانی قرن چهارم به سر میبردهاند، بیشتر در آن است که برای امور لشکری خریده
و تربیت میشدند.
نظام الملک
چگونگی تربیت غلامان را برای سپاهیگری به تفصیل توضیح داده
و گفته است که «هنوز در عهد سامانیان این قاعده بر جای بوده است که به تدریج بر اندازه خدمت
و هنر
و شایستگی غلامان را درجه میافزودند؛ چنانکه غلامی را که خریدندی، یک سال او را پیاده خدمت فرمودندی
و در رکاب با قبای زندنیجی شدی
و این غلام را فرمان نبودی که پنهان
و آشکارا درین یک سال بر اسب نشستی
و اگر معلوم شدی مالش دادندی
و چون یک سال خدمت کردی
و شاق باشی با حاجب بگفتی
و حاجب معلوم کردی، آنگه او را قبایی
و اسبی ترکی بدادندی، بازینکی در خام گرفته
و لگامی از دوال ساده،
و چون یک سال با
اسب و تازیانه خدمت کردی دیگر او را قراجوری (قراجور: شمشیر سرکج یا کمر
شمشیر) دادندی تا بر میان بستی
و سال چهارم کیش
و قربان فرمودندی تا وقت برنشستن ببستی
و سال پنجم زینی بهتر
و لگام مکوکب
و قبای روی داری (داری: نوعی از پارچه
و شاید پارچه دارایی)
و دبوسی که در دبوس حلقه آویختی،
و سال ششم ساقیی فرمودندی با اسب داری
و قدحی از میان درآویختی
و سال هفتم
و سال هشتم خیمه شانزده میخی بدادندی
و سه غلامکی نو خریده بدادندی
و در خیل او کردندی
و او را
و شاق باشی لقب کردندی
و کلاهی نمدین سیم کشیده
و قبایی گنجه در او پوشیده
و هر سال جاه
و تجمل
و خیل
و مرتبت او میافزودندی تا خیلباشی شدی، پس حاجب شدی، اگر شایستگی
و هنر او همه جا معلوم شدی
و کار بزرگ از دست او برآمدی
و مردمدار
و خداونددوست بودی. آنگه تا سی
و پنج ساله نشدی، او را امیری ندادندی
و ولایت نامزد نکردندی
و البتکین که بنده
و پرورده سامانیان بود بسی
و پنج سالگی سپهسالاری خراسان یافت».
در اواخر عهد سامانیان عدهای از این غلامان که به مراتب عالیه رسیده بودند، در دستگاه دولتی به سر میبردند
و قسمتی از اغتشاشات اواخر عهد سامانی مولود دسایس همینان بود
و این غلامان هم ممکن بود بعد از
وصول به مراتب بزرگ خود، غلامانی بخرند؛ چنانکه البتکین هنگامی که از خراسان بیرون میرفت، دو هزار
و هفتصد غلام ترک داشت.
رفتار بعضی از امرای ایرانی با غلامان ترک بسیار خشن بود؛ علی الخصوص احمد بن اسماعیل نسبت به غلامان ترک خود اهانتهای عجیب روا میداشت.
غلامان ترک به همان نحو که در بغداد از اوایل عهد تسلط خود شروع به آزار
و قتل خلفا کرده بودند، در ایران نیز هرگاه فرصتی یافتند، خداوندان خود را به قتل رسانیدند یا بر آنان خروج کردند؛ چنانکه احمد بن اسماعیل
و مرداویج
و مسعود بن محمود
به دست غلامان خود کشته شدند
و البتکین
و فائق
و بکتوزون
و بساسیری
و بسیاری دیگر از غلامان سامانیان
و آلبویه در اواخر عهد آن دو سلسله نسبت به پادشاهان ساسانی
و بویی
طریق عصیان پیش گرفتند
و به خلع
و حبس آنان مبادرت کردند؛ مثلا منصور بن نوح را امرای ترک او کور کردند
و از
سلطنت برداشتند
و برادر او عبدالملک را بر تخت نشاندند.
یکی از کالاهای صادراتی ماوراءالنهر به خراسان
و غرب
عالم اسلام بردگانی بودند که از بیابانگردان غیر
مسلمان خریداری یا دزدیده میشدند
و پس از آموختن برخی آداب
و رسوم اجتماعی
و مدنی به بهای گزاف به فروش میرفتند.
یکی از دلایل سامانیان در توسعه مرزهای خود به سمت شمال
و مشرق بیشتر به قصد به دست آوردن بردگان بود.
مقدسی نوشته است که در ماوراءالنهر هر غلامی بیست یا سی درهم خرید
و فروش میشد؛ زیرا سامانیان بردگان زیادی اسیر کرده بودند
و تجارت برده را منحصراً در دست خود داشتند؛ چنانکه به واسطه عرضه زیاد برده در
بازار از ارزش آن کاسته بود.
جریان تازه
و فعالیت اقتصادی به گردش
پول نیازمند بود، با گسترش شهرنشینی
و رونق اقتصاد تجاری
و واسطهگری که از اوخر روگار سامانیان در ماورالنهر شروع شده بود، نیاز به پول در گردش روز به روز افزایش مییافت. در حدود چهارده قرن بعد از سقوط سامانیان، سکههای آنان هم چنان به عنوان پول رسمی در جریان بود. این سکهها با عنوان کلی درهمهای بخارا خداتها شناخته میشدند، سه نوع بودند که هریک ارزش مشخصی داشتند یک نوع آن را مصیبی میگفتند که بیش از ۷۰ درصد نقره داشت درهمهای کمعیار با بیش از ۴۰ درصد موسوم به محمدی
و سکههای مسی که فاقد نقره بودند غطریفی غدرفی نامیده میشدند. نقره از اوخر عصر سامانیان در منطقه ماورالنهر
و شرق
عالم اسلام به شدت کمیاب شد
و نیز حجم بالای پول در گردش نیاز بود؛ به همین سبب عیار نقره درهمها کاهش یافت
و بر میزان سرب
و مس آنها افزوده شد.
ریچارد. ن. فرای، ضمن بحث در وضع عمومی
شهر بخارا از سکههای آن دوران سخن میگوید: «از تجزیه سکههای موجود سامانیان، چنین برمیآید که جنس نقره در سکههای اوایل قرن دهم عالی است؛ در صورتی که در پایان همان قرن، سکهها فقط دارای عیاری از نقره هستند که همچون سکههای بعد از دوره سامانی، از جهت عیار
و مرغوبی نقره، رو به تنزل
و خرابی است.»
در نتیجه این سکهها که روز به روز از مرغوبیت آنها کاسته میشد، فقط در بخارا
و اطراف آن ارزش داشتند
و در خارج از این مناطق فاقد
ارزش بودند.
بارتولد مینویسد: «در بخارا به
ضرب سکه کمعیار (مانند خوارزم) بدان سبب مبادرت شده بود که پول از حدود آن ناحیه خارج نشود.
سکههای محمدی
و غطریفی در دوره قراخانیان به صورت گسترده رواج داشت. رواج سکههای محمدی
و غطریفی نشان میداد که قراخانیان همان سیاست مالی
و پولی روزگار سامانیان را ادامه میدادند که پیش از آنها مرسوم بوده است.
یکی از درآمدهای مهم حکومتهای آن دوران اقطاع بود که به افراد خاصی واگذار میشد
و اهمیتی ویژه داشت.
ریچاردن. فرای در باب مفهوم
و استعمال لفظ اقطاع، چنین مینویسد:
«... این
لفظ در اصل به معنی قطعه ملکی بود که به دیگری داده میشد تا آن را در مقابل خراجی، خدمتی، یا شرایط دیگری اداره کند. شرایطی که املاک، تحت آن شرایط به اجاره داده میشد، به طور معتنابهی تغییر مییافت
و اگر بخواهیم دقیق صحبت کنیم، جزء کوچک
زمین اقطاع محسوب نمیگردید. بدیهی است که اقطاع در این معنی وسیع، از صدر
اسلام وجود داشت... رسم اجاره دادن یا به مقاطعه دادن املاک برای بهره برداری از آن در مقابل پرداخت خراج
و تحت شرایط دیگر، در دوره عباسیان وجود داشت. به طور کلی، در دوره خلفای اولیه عباسی، کارداران لشکری
و کشوری، هردو، حقوق خود را به پول نقد دریافت میکردند؛ گرچه پرداخت حقوق به صورت برده، محصول،
و حتی زمین
و ملک نیز ناشناخته نبود...... غالباً کسی که اقطاع به وی تخصیص یافته بود، خود در آن
ملک زندگی نمیکرد؛ بلکه نمایندهای از جانب خویش میفرستاد تا درآمد ملک را از رعایا
و کشاورزان بگیرد
و این درآمدها حقوق خدمات گذشته
و آینده او به دولت محسوب میگردید. به تدریج، در دوره آخرین سلاطین سلجوقی، صاحب اقطاع همه وظایف حکومت را در ملک خویش
اعمال میکرد. بدیهی است این
عمل به سلطه حکومت مرکزی لطمه میزد؛ اما این موضوع مورد نظر ما نیست. آیا این رسم که عموماً آن را به تیولداری توصیف میکنند، ... در اواخر عصر سامانیان، بسط
و توسعه یافته بود... این رسم در دوره سامانیان اگر هم بر فرض به عمل درآمده باشد، دستکم نضجی نداشت».
در قلمرو سامانی در هر منزل مأمورانی به عنوان راهدار مستقر بودند
و وظیفه حفظ راهها
و وارسی برگ عبور بردگان
و اخذ عوارض از آنها را به عهده داشتند.
به گفته
مقدسی مالیاتها سبک هستند
و تنها برای بردگان در کرانه جیحون (سنگین) است
و سختگیری میشود
و همینطور در ادامه اضافه میکند؛
«هیچ غلام بیاجازهنامه ویژه از سلطان،
حق گذشتن از
آب را ندارد. هفتاد تا صد درم نیز همراه جواز میستانند. همین اندازه نیز از کنیزکان مالیات میگیرند، ولی درباره اینان اگر ترک باشند، جواز لازم نیست.
زنان نیز بیست تا سی درم
و از شتر دو درم
و از کالای هر سوار یک درهم میستانند».
اولین لشکرکشیهای سامانیان هم در گسترش قلمرو آنان
و انتشار اسلام موثر بود
و هم سپاهیان را دگرگون میساخت. اسماعیل بن احمد با لشکرکشی به ترکستان
و فتح طراز در ۲۸۰ (ه. ق) غنایم بسیار به دست آورد
و به علاوه پادشاه آنجا
و ده هزار تن را به
اسارت به سمرقند آورد
و چهارپایان زیادی با خود آورد
و به هر سواری هزار درهم
غنیمت رسید.
دومین غنیمیتی که به دست اسماعیل افتاد، خزاین
اموال فراوان عمرو لیث بود.
در نبرد دیگری که در ۲۹۱ (ه. ق) میان سپاه اعزامی
اسماعیل بن احمد با ترکان صورت گرفت، مسلمانان پیروز شدند
و با غنایم بسیار بازگشتند.
در ۲۹۸ه. ق نیز سبکری غلام عمرو بن لیث با اموال
و ذخایر خویش به اسارت احمد بن اسماعیل درآمد.
مال مصالحه مبلغی بود که یکی از طرفین درگیر پس از صلح
و سازش متعهد به پرداخت آن میشد، بنا به
روایت مورخین نوح بن نصر در ۳۳ (ه. ق) عمادالدوله علی بویه در خصوص واگذاری ری در مقابل تعهد مالی عمادالدوله به پرداخت سالانه صدهزار دینار افزون بر مبلغ تعهد شده، توسط ابوعلی مخفیانه به توافق رسید. نوح کسی را برای عقد قرار داد
و اخذ مالیات فرستاد؛ اما بعداّ که اوضاع خراسان آشفته شد، عمادالدوله به بهانه احتمال دست انداختن ابوعلی بن محتاج از پرداخت آن خودداری کرد.
مالیات بر
ارث نیز از درآمدهای دولت به شمار میرفت. ظاهراً این رسم پس از نیمه سده سوم (ه. ق) در زمان
خلافت معتمد از
طریق دستگاهی به نام دیوان المواریث بنا نهاده شد.
معتضد در ۲۸۳ (ه. ق) این دیوان را ملغا کرد
و دستور داد مازاد بر سهم مواریث را به ارحام باز گردانند، اگرچه باز برقرار
و مجدد ملغا گردید.
ظاهراً اخذ این مالیات در اواخر عهد سامانیان
و آن هم تنها از دیوانیان متداول گردید. در این دوره هر که از دیوانیان وفات مییافت، از ترکه او مالی میگرفتند. این رسم تا عهد سلطان محمود جریان داشت
و چون او به قدرت رسید، این رسم ظالمانه را برانداخت
و منع کرد که از ورثه چیزی بگیرند.
ابنحوقل که از نزدیک، شاهد دستگاه
امارت سامانیان بود، میآورد: «جمعآوری مالیات خراجها
و اموال خزانههای سامانیان کمتر از جاهای دیگر
و با این حال در سراسر مشرق اسلامی حکومت آنان استوارتر عده
و ساز
و برگشان کاملتر
و منظمتر
و عطایاشان بیشتر
و جیره سربازانشان افزونتر
و بیستگانیشان مداومتر است. به هنگام مسافرت ابنحوقل بدان امارت خراسان
و ماوراءالنهر به دست ابوصالح منصور بن نوح بود
و در سال دو بار یعنی هر شش ماه بیست میلیون درهم از محل جبایت خراسان
و ماوراءالنهر برای او حاصل میآمده، در سال به چهل میلیون درهم بالغ میشد».
خراجی را که در زمان سامانیان گرفته میشد، به طور کامل در کتاب
مقدسی آمده است که ما آن را به طور کامل در اینجا میآوریم:
«بر فرغانه دویست
و هشتاد هزار محمدی
و بر شاش یکصد
و هشتاد هزار درم مسیبی
و بر خجنده مقاطعه وار بابت عشریه یکصد هزار مسیبی
و بر سغد
و کش
و نسف
و اشروسنه (نیم) یک میلیون
و سی
و نه هزار
و سی
و یک درم محمدی است. خراج اسبیجاب چهار دانقی است، با یک مکنسبه است که با هدایای دیگر همه ساله برای سلطان فرستاده میشود، خراج بخارا یک میلیون
و یکصد
و شصت
و شش هزار
و هشتصد
و نود
و هفت درم غطریفی است.
سه برادر به نامهای محمد، مسیب
و غطریف این درمها را سکه زده بودند که مانند فلوس سیاهاند
و جز در هیطل صرف نمیشوند،
و از درمهای سفید برتریهایی دارند. خراج صغانیان چهل
و هشت هزار
و پانصد
و بیست
و نه است. بر اوخان چهل هزار درم، بر خوارزم چهارصد
و بیست هزار
و یکصد
و بیست از درمهای خودشان است که هر یک چهار
و نیم دانق است. در برخی کتابها دیدهام که اصل خراج خراسان چهل
و چهار میلیون
و هشتصد هزار
و نهصد
و سی درم
و سیزده درم
و از چهارپایان بیست سر
و دو هزار گوسفند
و از بردگان یک هزار
و دوازده سر،
و از پارچه
و ورق آهن یک هزار
و سیصد قطعه است.».
حتی آنطور که میبینم
مقدسی آورده است که در چه زمانی مقدار خراج ناچیز
و از چه زمانی بر میزان آفزوده شده است:
«نرخ خراج ارزان میبود تا در روزگار امیرحمید به سبب وامی که برای انجام کاری گرفته بود، خراج یک سال را دو برابر کرد، ولی همچنان تا به امروز برجا ماند، پس خراج نیشابور ۱۱۰۸۹۰۰ درم است
و بر سه خزانه (انبار) ۱۶۲۴۸۴۷ درم میباشد. خراج سگستان ۹۴۷۰۰۰ درم است؛ ولی قدمه خراج سگستان را ۳۸۱۱۰۰۰ یاد کرده است. بر غزنه دو هزار سر به بهای ۶۰۰۰۰۰
و بر کابلستان ۱۵۰۰۰۰۰ درم است خراج بلخ ۱۹۳۳۰۰ درم
و بر خلم ۱۲۰۰۰ درم
و بر طخارستان
و بامیان ۱۵۶۴۳۲ درم
و بر جوزجان ۲۲۰۴۰۰ درم
و بر مرو رود ۱۰۰۰۲۳۷
و خراج مرو شاه ۱۱۳۲۱۸۴ درم
و خراج هرات
و نواحی آن ۱۹۳۵۴۲۱ درم
و خراج قهستان ۹۸۷۸۸۰ درم
و خراج سرخس ۹۰۰۰۰ درم
و بر ترمذ
و زم ۶۷۰۴۲ درم است.
اما وضع درآمد
و مصرف مالیات
و طرز
وصول آن از موقع افتادن دولت به دست امیران
و سلاطین ایرانی بهتر از دوران حکومت
بنیامیه و بنیعباس شد؛ چراکه دیگر تمام یا قسمتی از مالیات به
بغداد فرستاده نمیشد تا خرج تسلط دولت
و ارتش
عرب به ایران
و ایرانیان گردد.
سلاطین
و امیران ایرانی مانند
اعراب برای گرفتن مالیات شقاوت به خرج نمیدادند
و حتی ملاحظاتی هم داشتند تا به رعیت اجحاف نشود؛ برای مثال به گوش امیراسماعیل سامانی رساندند که در ری سنگی که زر خراج به آن وزن میکنند، سنگینتر از سنگهای دیگر است. امیراسماعیل یک نفر را به سمت ری فرستاد تا سنگها را مهر کرده، به بخارا آورد. ون چیر ایلچی وارد ری شد، مردم متوهم شدند که مبادا به جهت شلتاقی آمده؛ پس سنگها را مهر کرده با خود به جانب بخارا برد. اختیاط کردند از وزن مقرره زیاده بیرون آمد.
ابنحوقل درباره خراج ماورالنهر آورده: «در هنگامی که من در آن سامان بودم، مالیات آنجا به عهده ابنمنصور صالح بن نوح بود
و در سال دو مرتبه دریافت میشد؛ یعنی هر شش ماه یکبار
و اگر لازم بود به چهل میلیون درهم میرسید. خراج یک جریب کوچک از یک چهارم درهم تا دوسوم
و تا سه چهارم است
و من منصور بن نوح را دیدم که در هر سال چهار جیره به طور مداوم
و لا ینقطع میداد
و هر جیره در سر نود روز پرداخت میشد. نخست به غلامان
و خاصان
و سران لشکر
و سپس به سایر کارگزاران میپرداختند. مبلغ هر جیره پنج میلیون درهم
و چهار جیره معادل یک خراج بود
و این کار در آخر سال به سایر مردمان مملکت شامل میشد
و عطایایی که به مردم میدادند تا جبابات مذکور برابر میکرد... در زمان این پادشاه
و پدرش در همه نواحی با وجود مبالغی که در موارد لزوم خرج میشد، مال فراوان در دست عاملان باقی میماند
و این امر موجب آن بود که دادگستری
و انصاف نسبت به
رعیت و مراقبت خاصان عملی شود
و به همین سبب عمال ماوراءالنهر پس از قاضیان
و کافیان
و والیان است که مقرری آنان تقریباً مساوی است؛ چنانکه مقرری
قاضی به اندازه مقرری صاحب برید
و عامل جبایت
اموال از بنداران
و والی معونت است
و مقدار این مقرری به وضع هر ناحیه
و ولایتی بستگی دارد؛ اما در هر حال مقرری خود آنان از یکدیگر کم نیست
و افزون هم نیست. در ماورالنهر پندهای قدیم
و دستورات
و نامه است. هرگاه عامل ناحیهای را مقرری باشد، بندار (تاجر) آنجا را همان رسم است
و همچنین اگر قاضی را اعطایی باشد، صاحب برید را نیز نظیر آن خواهد بود».
مقدار
جزیه براساس توانایی پرداخت قشرهای مختلف درجهبندی شده بود. برای قشر کمدرآمد (دهقانان
و پیشهوران) سالانه ۱۲ درهم، برای کسانی که زیاد از طبقه خواص نبودند (طبقه متوسط) ۲۴
و برای ثروتمندان
و صرافان، تاجران
و پزشکان ۴۸ درهم محاسبه کرده بودند. برای همان کسانی در سرزمینهایی که پول
طلا در آنها رایج بود، برخی مانند حنفیان ۱
و ۲
و یا ۴ دینار
محاسبه کردند؛ اما برای
اعمال آن ظاهراً تقسیمبندی دقیقتری وجود داشت.
وصول جزیه تحت شرایط تحقیرآمیزی (مثلاً همراه با سیلی زدن مأمور محتسب
و یا عامل) انجام میگرفت. مالیاتدهندگان البته ابتدا از زمان
حجاج و فقط برای مدت کوتاهی آن هم نه همه جا به وسیله داغی بر گردن مشخص میشدند.
از مهمترین خصایص قرن چهارم، آبادانی
و وسعت بلاد
و کثرت
قراء و قصبات
و نواحی آباد
و فزونی
جمعیت و ساکنان آنها
و ثروت سرشار اهالی
و وجود خاندانهای ثروتمند قدیم در آنها بوده است
و این معنی علی الخصوص از کتب جغرافیا
و تاریخ که در این قرن یا نزدیک به آن قرن
و از روی مدارک مربوط به آن دوره نوشته شده است، بهخوبی برمیآید؛ چنانکه در وصف کمتر شهر
و دیاری است که سخن از فراوانی
نعمت و کثرت جمعیت
و رواج
و رونق تجارت
و فلاحت آن نرفته باشد
و از قصور
و کهن دژها
و قلاع متعدد بحث نشود.
ثروت شاهان
و امرا نیز به همین نسبت بوده است؛ مثلاً به روایت ابنحوقل با آنکه سامانیان در اخذ مالیات رعایت کمال عدل
و انصاف را میکردهاند، در حال عادی چهل میلیون درهم عواید داشتهاند که به رسم ایران قدیم دوبار در سال هربار بیست میلیون درهم جمعآوری میشد
و ابنحوقل تصریح میکند که مملکت آلسامان به وفور نعمت
و ثروت بسیار معروف بوده است.
از برکت مبانی اقتصادی
و سیاست ترقیخواهانه شاهان
و وزیران آنان،
رشد فرهنگ به نهایت رشد خود رسید... سمرقند
و بخارا به مراکزی تبدیل شد که فروغ آن بر سراسر سرزمینهای ایرانیان
و ترکان پرتو افکند.
استقرار
امنیت و آرامش نسبی،
کشاورزی و صنعت در ایران رو به وسعت نهاد. سقوط حکومت خلفای
عرب و احیای دولتهای محلی ایرانی، سبب گردید که دیگر عوارض
و مالیاتهایی که از روستائیان
و شهریان میگرفتند (مانند زمان
قدرت خلفا) از کشور خارج نشود
و در داخل ایران در راه فعالیتهای عمرانی مصرف گردد. پس از
استقرار حکومتهای مستقل محلی، بخشی از عوارض
و مالیاتها صرف احداث قنوات
و مجاری آبیاری میگردید.
ابنحوقل
و مقدسی اطلاعات مشروحی درباره جغرافیای اقتصادی ایران به ما میدهند. از اطلاعات مزبور چنین برمیآید که در
ایران آن دوران، نیروهای تولیدی کشور، چنان
ترقی و پیشرفت کرده بود که ایران در هیچ دورهای به چنان درجه اعتلای اقتصادی نرسیده بود؛
و بعدها هم حتی تا قرن بیستم نرسید.
در دوران یادشده، در تمام نقاط ایران کارهای بزرگی در زمینه آبیاری انجام میگرفت،
و در نتیجه مساحت اراضی مزروع افزایش مییافت. در احداث کاریزها پیشرفت
و ترقی زیادی حاصل شده بود. عمق کاریزها در بعضی نقاط، به خصوص در مناطق کوهستانی، به ۹۰ متر میرسید. به کار بستن انواع آبیاری، یعنی به وسیله جوی
و نهرهای متفرع از رود
و کاریز (قنوات)
و چاهها، توسعه یافت.
آبیاری در مناطق ایران، در مرحله اول نواحی شرقی آن هم (مثل خوارزم
و فرغانه)
دارای چنان وضعی بود که امکان داشت در آنها زمینهای کشاورزی، به وسیله آبیاری دقیق بارور شود. عملیات حفر
قنوات و آبیاری مصنوعی در طول قرنهای بسیاری تا امروز
حفظ شده است؛ حتی از جیحون
و مرغاب نزدیک مرو در قرن چهارم هجری قمری کانالهای بسیاری به وسیله تقسیمکننده
آب برای
بالغ بر ۱۰۰۰۰ مالک با پیمانه آب منشعب کردند. باز
و بسته کردن کانالها به وسیله تختهها
و لولههای کوچک که در ارتفاع معینی از سطح آب تعبیه شده بود، به طور خودکار انجام میگرفت. نظارت آن بر عهده مأمور ویژهای بود که تعداد زیادی همکار در
اختیار داشت.
قنوات بسیار در
خوزستان (اهواز)
اسپهبان
و فارس (دارابگرد)
و اصطخر نیز وجود داشت.
به طور کلی در دوران پس از
اسلام، طاهر
و فرزندش عبدالله (از خاندان طاهریان)
و نخستین شهریاران سامانی،
و از بین دیالمه، عضدالدوله در مورد کشاورزی
و کشاورزان، از سیاست عاقلانهای پیروی میکردند. به قول بارتولد: «سامانیان حافظ قدرت
قانون و نظم بودند،
و چنین مینماید که کشاورزی در روزگار آنان پیشرفت کرده باشد».
تولیدات کشاورزی با وجودی که قسمت اعظم سرزمین از صحاری یا کوهستان تشکیل شده بود، بسیار گوناگون بود. در کنار آن حوزه وسیعی نیز وجود داشت که به علت زمینهای خوب کشاورزیاش معروف بود؛ مانند فرغانه،
نواحی اطراف سمرقند،
کش، خوارزم، ناحیه بلخ، بادغیس، هرات، بخشی از سیستان،
و کرمان، طبرستان
با افزایش جمعیت ـ به ویژه در اثر تبدیل جنگلها به مزارع ـ کشاورزی توسعه یافت. در خوارزم نیز با حرکت شنهای روان
و انبوه شدن آنها در بخش غربی
و میانی به زمینهای زراعی اضافه شد.
فرآوردههای اصلی کشاورزی در اینجا مانند همه جا شامل غلات ـ به ویژه
گندم و جو ـ
در فرغانه طبرستان خوزستان
و اصطخر، کشت
برنج نیز اغلب با آبیاری مصنوعی انجام میشد.
کشت مزروعات قدیم توسعه یافت
و زرع انواع جدید معمول شد؛ به خصوص برنجکاری که در زمان ساسانیان تقریباً کان لم یکن بود، توسعه یافت. در آن دوره، برنج در خوزستان
و نقاط پست
فارس و خراسان
و سیستان
و نواحی کرانه خزر کشت میشد. کشتهای جدید از قبیل
مرکبات، در نقاط پست، در جنوب ایران
و نواحی مجاور کرانه خزر
و واحه بلخ
و غیره، متداول گشت.
جو و گندم همه جا در فلات ایران (تا ارتفاع ۲۵۰۰ متر
و بعضی جاها بالاتر) کشت میشد.
تقریباً تمام منابعی که از سامانیان یاد میکنند، به وفور
نعمت و مواهب طبیعی در قلمرو آنان
اشاره دارند.
قلشقندی ماوراءالنهر را حاصلخیزترین سرزمینها نامیده است.
ابنحوقل در این مورد چنین گفته:
«سراسر ماوراءالنهر شهرها
و دیهایی است که به وسیله
آب چشمه و رود با آب باران مشروب میشود یا چراگاه ستواران است، محصولات آنجا علاوه بر تأمین نیازمندیهای مردم برای دیگران نیز کفایت میکند؛ اما آبهای آنجا شیرینترین
و گواراتر
و سردتر
و سبکترین آنهاست
و خواربار آنجا نیز فراوان
و بیش از حد احتیاج است
و در کوهها
و دشتها
و شهرها به طور فراوان هست
و در سراسر این ناحیه یخ
و برف پیدا میشود».
همانطور
مقدسی اشاره به خوبی آب نیشابور دارد: «آبهایش سبک، بهداشتش سالم است».
وی پس از این نکته اشاره دارد که فراوانی
میوه در آنجا به حدی است که ستوارن از آن تغذیه میکنند.
استخری نیز ماوراءالنهر را از همه اقلیتها در دایره اسلام پرنعمتتر دانسته است.
وی نیز به فراوانی میوه در مناطقی از ماوراءالنهر از جمله سغد
و اسروشنه
و فرغانه
و چاچ به حدی که چهارپایان از آن تغذیه میکنند، اشاره دارد.
کشاورزی از اوخر روزگار سامانیان در نیمه دوم قرن ۴ هجری قمری کمکم دچار اختلال شد. از سویی دهقانیانی که ستون فقرات جامعه بخارا محسوب میشدند، به علت
اختلاف و درگیریهایی که با حکومت سامانی پیدا کردند، زمینهای کشاورزی را رها کردند
و به شهر آمدند. از سوی دیگر در همان زمان بار سنگین
مالیات و خراج که حکومت به آن نیاز داشت، بر دوش روستائیان
و کشاورزان افتاد که به علت نبود مدیریت در کشاورزی درآمد مناسبی نداشتند؛ در نتیجه آنها نیز برای فرار از این فشار مالیاتی زمینها
و زندگی در روستاها را رها کرده، عازم شهرها شدند
و تأمین آذوقه
و مایحتاج زندگی دچار اختلال شد.
طبقه دهقان قدرت
و نفوذ خود را از دست داده
و در شهرها تورم کارگر به وجود آمد. دولت زمینها را میخرید یا به جای خراج مصادره میکرد. شرایط به گونهای بود که مالیات ارضی منسوخ گردید
و از ارزش
زمین نیز کاسته شد. رشد املاک موقوفه که به
مسجد و بیمارستان و مدرسه
و نظایر آن واگذار میشد، کمکی به بهبود قیمت زمین نکرد. درآمد حاصل از زمین سخت کاهش یافت
و موجب گردید که دولت پیوسته در پی کسب منابع درآمد جدید برآید؛ ازاینرو خاندانهای قدیمی سنتی در برابر نوزمینداران از جمله سوداگران
و بلندپایگان نظامی جای خالی کردند. روستائیان بیش از گذشته
ستم کشیدند
و آنها نیز به شهرها گریختند. از خصایص دوره آخر دولت سامانی در ماوراءالنهر
و خراسان زوال طبقه دهقان
و زوال مناطق روستایی نیز موجب
فقر و بینوایی دهقانان گردید.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اوضاع اقتصادی سامانیان (۱)». سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اوضاع اقتصادی سامانیان (۲)». سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اوضاع اقتصادی سامانیان (۳)».