• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اندیشه های تفسیری امام جواد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



امام جواد علیه‌السّلام به عنوان پاسدار حریم وحی از تفسیرهای نابجا و غیر عقلانی آیات قرآن جلوگیری کرده و علماء و دانشمندان را به سوی فهم صحیح آیات راهنمایی می‌کرد.



روزی در مجلس معتصم، برخی از دانشمندان به آیه‌ای استناد کرده و یک حکم شرعی صادر نمودند. امام جواد علیه‌السّلام که در آن جلسه حضور داشت خطای آنان را گوشزد نموده و تفسیر صحیح را برای حاضرین ارائه نمود.

۱.۱ - آیه سی وسه مائده

محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی در تفسیر خود ماجرای آن مجلس را چنین آورده است: در زمان معتصم عباسی، عوامل خلیفه عده‌ای دزد را - که راههای عمومی در بین شهرها را برای مسافرین و کاروانهای حج نا امن کرده بودند - دستگیر کرده و از مرکز خلافت در مورد چگونگی مجازات آنان خواستار دستور بودند. خلیفه در مورد این حادثه حساس، مجلس مشورتی تشکیل داده و از دانشمندان عصر، کیفیت اجرای حد شرعی را در مورد آنان خواستار شد. آنان گفتند: قرآن در این مورد بهترین راهکار است، آنجا که می‌فرماید: «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض»: «کیفر کسانی که با خدا و رسول او به جنگ و محاربه بر می‌خیزند و در روی زمین در اشاعه فساد تلاش می‌کنند، این است که: اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا دست و پای آنان به عکس یکدیگر قطع شود و یا اینکه از سرزمین خود تبعید گردند.» آنان به خلیفه پیشنهاد کردند طبق این آیه، یکی از کیفرهای فوق را در مورد تبهکاران انتخاب کند. معتصم عباسی در همان جلسه از امام جواد علیه‌السّلام نیز نظر خواست. آن حضرت اول از اظهار نظر خودداری کرد، اما وقتی که با اصرار خلیفه مواجه شد، نظر خود را چنین اعلام کرد: اینان در استدلال به آیه خطا کردند. استنباط حکم شرعی از این آیه دقت بیشتری می‌طلبد و باید تمام جوانب مسئله در نظر گرفته شود و نسبت به جرمهای مختلف کیفرها فرق می‌کند، زیرا این مسئله صورتهای مختلف و احکام جداگانه دارد: ۱. اگر این راهزنان فقط راه را نا امن کرده‌اند، نه کسی را کشته و نه مال دیگری را به غارت برده‌اند، مجازات آنان فقط حبس است و این همان معنای نفی از ارض است. ۲. اگر راه را ناامن کرده و افراد بی گناهی را کشته‌اند، اما به مال دیگران تجاوز نکرده‌اند، مجازات آنان اعدام است. ۳. اگر امنیت را از راههای عمومی سلب کرده، انسانهای بی گناه را کشته و مال مردم را نیز به غارت برده‌اند، کیفر آنان باید سخت تر باشد، یعنی اول دست و پایشان را به عکس همدیگر قطع می‌کنند، پس به دار مجازات آویخته می‌گردند. معتصم این نظریه را پسندیده و به عامل خود دستور داد، طبق نظر امام جواد علیه‌السّلام عمل کند.

۱.۲ - آیه شش سوره مائده

زرقان، یکی از دوستان صمیمی احمد بن ابی داود، قاضی بغداد بود. او می‌گوید: روزی دوستم احمد را دیدم که از مجلس معتصم - هشتمین خلیفه عباسی - می‌آید، اما خیلی افسرده و ناراحت است. گفتم: چرا این قدر ناراحت و افسرده‌ای؟ پاسخ داد: امروز در مجلس خلیفه،ابو جعفر ابن الرضا علیه‌السّلام چنان مرا عاجز و درمانده کرد که آرزو کردم، ‌ای کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و مثل چنین روزی را نمی‌دیدم! ! گفتم: مگر چه شده؟ گفت: امروز در مجلس خلیفه نشسته بودیم، شخصی را به اتهام دزدی پیش خلیفه آوردند و او به سرقت اعتراف کرد. در این حال، معتصم به دانشمندان و فقهای مجلس رو کرده و گفت: چگونگی اجرای حد الهی بر این دزد را بیان کنید! دست او را چطور قطع کنیم؟ من گفتم: دست دزد را باید از مچ قطع کرد. خلیفه پرسید، به چه دلیل؟ گفتم: به دلیل آنکه دست، انگشتان و کف تا مچ را شامل می‌شود و خداوند در آیه تیمم فرموده: «فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه»، «با خاک پاک تیمم کنید و از آن، بر صورت پیشانی و دستها تا مچ بکشید.» بسیاری از علماء در این نظریه با من موافقت کرده و آن را تایید نمودند. اما عده‌ای دیگر گفتند: باید دست را از آرنج برید. خلیفه پرسید: به چه دلیل؟ گفتند: به دلیل آیه وضو که می‌فرماید: «فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق»، «هنگام اقامه نماز صورت و دستها را تا آرنج بشویید.» خداوند متعال حدود دست را در این آیه تا آرنج معین کرده است. برخی نیز فتوا دادند که: باید از شانه، دست را قطع کرد و استدلال می‌کردند که دست از انگشتان تا شانه را شامل می‌شود. خلیفه با مشاهده اختلاف آراء در میان فقها متحیر شده و به محمد بن علی علیهما السلام رو کرده و گفت: ای ابا جعفر! در این موضوع شما چه می‌گویید! او پاسخ داد: علماء گفتارهای خود را بیان کردند و شما شنیدید، مرا از بازگو کردن نظریه‌ام معاف بدار! خلیفه گفت: شما را به خدا سوگند نظر خود را در این موضوع بیان کنید. حضرت جواد علیه‌السّلام فرمودند: اکنون که قسم دادی، به ناچار نظر خود را می‌گویم: این حدود که علمای مجلس تعیین کردند صحیح نیست، بلکه باید چهار انگشت او، بدون انگشت ابهام، بریده شود. خلیفه گفت: دلیل شما برای این مدعا چیست؟ محمد بن علی علیهما السلام پاسخ داد: پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرموده است: «السجود علی سبعه اعضاء: الوجه والیدین و الرکبتین والرجلین،سجده با هفت عضو انجام می‌شود: پیشانی، دو کف دست، دو زانو و دو انگشت ابهام پا.» ‌ای خلیفه! هرگاه دست را از مچ، یا از مرفق جدا کنند، دیگر دستی برای سجده باقی نمی‌ماند، در صورتیکه خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «و ان المساجد لله»، «مواضع سجده مخصوص خداوند است.» و هر چه برای خدا باشد بریده نمی‌شود. معتصم از این استدلال قرآنی شگفت زده شد و آن را تصدیق نمود. آنگاه دستور داد انگشتان دزد را طبق نظر محمد بن علی علیهما السلام بریدند. زرقان در ادامه سخن خود می‌گوید: ابن ابی داود از آن روز به بعد سخت مضطرب و پریشان احوال بود و با خود می‌گفت: چرا نظریه او - که قاضی مخصوص خلیفه است - پذیرفته نشد، اما فتوای یک جوان پذیرفته شد و او از شدت حسد بر خود می‌پیچید، تا اینکه بعد از سه روز پیش معتصم رفته و چنین گفت: نصیحت و خیرخواهی امیرالمؤمنین بر من واجب است و من می‌ترسم اگر این سخن را نگفته باشم، در روز قیامت در آتش جهنم بسوزم. پرسید: چه می‌خواهی بگویی؟! ابن ابی داود گفت: وقتی شما مجلسی را مرکب از علماء و فقها تشکیل می‌دهید، تا امر مهمی از امور دینی مطرح شود و در آن مجلس وزراء، امراء، فرماندهان نظامی، صاحب منصبان کشور، دربانان و خدمتگزاران حضور دارند، گفتگوها و مذاکرات این مجلس را مردم در خارج می‌شنوند و به همه جا پخش می‌شود، با این حال شما در چنین جلسه با شکوهی رای فقها را رد کرده و گفته یک مرد جوانی را می‌پذیرید که عده زیادی به امامت او قائل هستند و آنان او را به مقام خلافت شایسته تر می‌دانند، این عمل شما موجب می‌شود که جایگاه محمد بن علی علیهما السلام در میان مردم تقویت شده و حکومت شما تضعیف شود! هنگامی که خلیفه عباسی سخنان کینه توزانه این قاضی حسود را شنید، رنگش تغییر یافت و به او گفت: خدای متعال به تو جزای خیر دهد که مرا راهنمایی کرده و آگاه ساختی. سخن چینی ابن ابی داود آنچنان خلیفه را دگرگون کرده و افکارش را پریشان ساخت که به فاصله چند روز امام جواد علیه‌السّلام را مسموم کرده و به شهادت رساند.
[۷] جلوه‌هایی از نور قرآن، ص۱۳۷.



۱. مائده/سوره۵، آیه۳۳.    
۲. تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود العیاشی، ج۱، ص۳۱۵.     .
۳. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۴. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۵. وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج۲۸، ص۲۵۳.     .
۶. تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود العیاشی، ج۱، ص۳۱۹.     .
۷. جلوه‌هایی از نور قرآن، ص۱۳۷.



دانشنامه کلام و عقاید، برگرفته از مقاله «اندیشه‌های تفسیری امام جواد».    


رده‌های این صفحه : امام جواد | تفسیر | قرآن شناسی




جعبه ابزار