• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

انحصارطلبی اهل‌کتاب (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ادعای اهل کتاب که تنها دین آنان بر حق و دیگر آیین ها باطل است از موارد انحصارطلبی به شمار می‌رود. خداوند ضمن رد این ادعاها به رسول خود فرمود تا از اهل کتاب بخواهد برای اثبات درستی سخن خود (کسی جز یهود و نصارا وارد بهشت نمی‌شود) دلیل بیاورند؛ اما این ادعای آنان سخنی بی پایه است.



برخی از اهل کتاب با غیر هم کیشان خود برخورد انحصار طلبانه داشتند.
«ومن اهل الکتـب من ان تامنه بقنطار یؤده الیک ومنهم من ان تامنه بدینار لایؤده الیک الا مادمت علیه قآئما ذلک بانهم قالوا لیس علینا فی الامیین سبیل...»؛ و در میان اهل کتاب، کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آنها بسپاری، به تو باز می‌گردانند؛ و کسانی هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپاری، به تو باز نمی‌گردانند؛ مگر تا زمانی که بالای سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلّط) باشی! این بخاطر آن است که می‌گویند: «ما در برابر امّیّین (غیر یهود )، مسؤول نیستیم.» و بر خدا دروغ می‌بندند؛ در حالی که می‌دانند (این سخن دروغ است).


این آیه در باره دو نفر از یهود نازل گردیده که یکی امین و درستکار و دیگری خائن و پست بود نفر اول" عبدالله بن سلام " بود که مرد ثروتمندی ۱۲۰۰ اوقیه (" اوقیه" یک دوازدهم" رطل " معادل هفت مثقال است و جمع آن" اواق و اواقی" است. ) طلا نزد او به امانت گذارد عبدالله همه آن را به موقع به صاحبش رد کرد و به واسطه امانت داری خداوند او را در آیه فوق می‌ستاید نفر دوم" فنحاص بن عازورا " است که مردی از قریش یک دینار به او امانت سپرد" فنحاص" در آن خیانت کرد خداوند او را به واسطه خیانت در امانت نکوهش می‌کند.
بعضی گفته‌اند که منظور در جمله اول جمعی از نصاری بودند و اما کسانی که خیانت در امانت نمودند یهود می‌باشند اگر هر دو هم مراد باشد مانعی ندارد زیرا می‌دانیم گرچه غالب آیات قرآن در مورد خاص نازل شده اما جنبه عمومی دارد و به اصطلاح مورد مخصص نخواهد بود.


آیات فوق چهره دیگری از اهل کتاب را مشخص می‌کند، زیرا جمعی از یهود عقیده داشتند که مسئول حفظ امانتهای دیگران نیستند حتی حق دارند امانات آنها را تملک کنند منطق آنها این بود که می‌گفتند ما اهل کتابیم، و پیامبر الهی و کتاب آسمانی او در میان ما بوده است، بنا بر این اموال دیگران برای ما احترامی ندارد، ولی همه اهل کتاب با این طرز تفکر غیر انسانی موافق نبودند، بلکه گروهی از آنان خود را موظف به پرداخت حقوق دیگران می‌دانستند.
در نخستین آیه مورد بحث، قرآن به هر دو گروه اشاره کرده، حق هر کدام را ادا می‌کند، می‌فرماید: " در میان اهل کتاب کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آنها بسپاری به تو باز می‌گردانند (و به عکس) کسانی هستند که اگر یک دینار به عنوان امانت به آنها بسپاری به تو باز نمی‌گردانند مگر تا زمانی که بالای سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشی" (و من اهل الکتاب من ان تامنه بقنطار یؤده الیک و منهم من ان تامنه بدینار لا یؤده الیک الا ما دمت علیه قائما).
" قنطار" همان گونه که در تفسیر آیه ۱۴ همین سوره گفته شد در اصل به معنی چیز محکم است سپس به مال زیاد نیز گفته شده، پل را به خاطر استحکامش قنطره، و اشخاص با هوش را" قنطر" می‌گویند چون دارای تفکر محکمی هستند، منظور از" قنطار" در این آیه همان مال فراوان است، و منظور از دینار، مال اندک.
به هر حال قرآن مجید به خاطر غلط کاری گروهی از آنها، همه آنها را محکوم نمی‌کند، و این یک درس مهم اخلاقی به همه مسلمین است.
ضمنا نشان می‌دهد آن گروهی که خود را در تصرف و غصب اموال دیگران مجاز و ماذون می‌دانستند هیچ منطقی جز منطق زور، و سلطه را پذیرا نیستند، و نمونه آن را به طور گسترده در دنیای امروز در صهیونیستها مشاهده می‌کنیم، آری این گروه از یهود چنان هستند که در پرداخت حقوق دیگران هیچ اصلی را جز اصل قدرت به رسمیت نمی‌شناسند، تصویب نامه‌های جهانی، افکار عمومی مردم دنیا ، و مفاهیمی از قبیل حق و عدالت برای آنها معنی ندارد و این در حقیقت از مسائل جالبی است که در قرآن مجید در آیه فوق پیشگویی شده، و به همین دلیل مسلمانان برای استیفای حقوق خود از آنان هیچ راهی جز کسب قدرت ندارند.
سپس در ادامه همین آیه منطق این گروه را در مورد غصب اموال دیگران بیان می‌کند، می‌فرماید: " این به خاطر آن است که آنها می‌گویند ما در برابر امیین (غیر اهل کتاب مسئول نیستیم" (ذلک بانهم قالوا لیس علینا فی الامیین سبیل).
" امیین" به معنی افراد درس نخوانده و بی سواد است، ولی منظور آنها مشرکان عرب و اعراب بود که معمولا از خواندن و نوشتن آگاهی نداشتند و یا اینکه منظور آنها تمام کسانی بود که از خواندن تورات و انجیل بی بهره بودند.
آری آنها با این خود برتربینی و امتیاز دروغین به خود حق می‌دادند که اموال دیگران را به هر اسم و عنوان، تملک کنند.
بی شک این منطق از اصل خیانت آنها در امانت، به مراتب بدتر و خطرناک تر بود، زیرا اگر افراد خائن ، کار خود را غلط بدانند لا اقل مرتکب یک گناه‌اند اما اگر در این کار خود را صاحب حق بدانند گناه بزرگ تری مرتکب شده‌اند.
قرآن مجید در پاسخ آنها در پایان همین آیه با صراحت می‌گوید: " آنها بر خدا دروغ می‌بندند در حالی که می‌دانند" (و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون).
آنها به خوبی می‌دانستند که در کتب آسمانیشان به هیچ وجه اجازه خیانت در امانتهای دیگران به آنان داده نشده، در حالی که آنها برای توجیه اعمال ننگین خویش چنین دروغهایی را می‌ساختند و به خدا نسبت می‌دادند.


۱. سید قطب، فی ظلال القرآن، ج ۱، ص ۱۰۳.    
۲. آل عمران/سوره۳، آیه۷۵.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۶۱۹.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۶۱۹.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۱۲۶، برگرفته از مقاله «انحصارطلبی اهل‌کتاب».    






جعبه ابزار