انتقاد متفکران صوفیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
متفکران
صوفیه از
عقاید و رفتار برخی
صوفیان که طرز
سلوک مناسبی نداشتند و
انحراف در آنها به وجود آمده بود،
انتقاد میکردند.
از ابتدای شکلگیری
تصوف، عدهای از
صوفیه و بویژه مشایخ آنان عقاید و طرز سلوک برخی
صوفیان را
نقد و
ارزیابی میکردند و بیشتر مضامین مربوط به تصوف، که گاه
علما و
فقها از آنها
انتقاد و آنها را
رد میکردند، در کلام خود صوفیه نیز نقد و بازاندیشی میشد.
در
قرن دوم، پیش از آنکه نامی از تصوف در میان باشد، مشایخ
زاهدان، گفتار و کردار یکدیگر را نقد میکردند.
شواهد این امر عمدتاً گفتگوهای انتقادآمیزی است که برخی مضامین آنها بعدها موضوعِ مناقشات و انتقادهای صوفیه از یکدیگر شد؛ از جمله گفتگوی
حسن بصری با
رابعه عَدَویه و حبیب عجمی
و گفتگوی
سفیان ثوری (متوفی ۱۶۱) با
ابراهیم ادهم.
دامنه این گفتگوهای انتقادی به قرن
های بعد نیز کشیده شد.
در قرن سوم، با افزایش تعداد مشایخ بزرگ در میان گروه
های مختلفِ صوفیه، گفتگوهای انتقادی رواج بیشتری یافت، ولی نقدها بیشتر متوجه افراد بود نه جریان کلیِ تصوف.
نمونه
های این قبیل انتقادها را میتوان در کلام
فاطمه نیسابوریه (
نیشابوری )،
ابوالحسن باروسی ،
بایزید بسطامی ،
ابوحفص حدّاد و
محمد قصاب یافت.
جُنید بغدادی (متوفی ۲۹۷ یا ۲۹۸)، که از مشایخ عصر خود خرده میگرفت،
خود نیز مورد انتقاد کسانی چون
ابوالحسین نوری و
شِبْلی بود.
در قرون بعد از این قبیل اظهارنظرها و مضامین
جدال برانگیزتر شد و از آنها انتقاد بیشتری گردید.
با گسترش افکار صوفیانه و ورود عموم به حلقهها و مجامعِ صوفیان، با انگیزه
های مختلف و در بسیاری موارد مغایر با منویات خودِ صوفیان، و در نتیجه بروز انحرافات گوناگون در میان منتسبانِ به تصوف، انتقاد صوفیان از معاصرانشان افزایش یافت و برخی از آنان نیز به قصد هشدار دادن در باره ناراستیها و نشان دادن روش و منش مطلوب و اصلاح خطاهای راه یافته در شیوه تصوف، آثاری
تألیف کردند.
برخی از مهمترین اینگونه آثار عبارتاند از:
رسالة فی غلطات الصوفیة اثر
ابوعبدالرحمان سُلَمی ،
اللُّمَع ابونصر سَرّاج (متوفی ۳۷۸)،
التعرّف ابوبکر کلاباذی،
رساله قشیریه ابوالقاسم قُشَیری (متوفی ۴۶۵)،
کیمیای سعادت امام محمد غزالی (متوفی ۵۰۵)،
کشف المحجوب ابوالحسن هُجویری (متوفی ۴۶۵)،
حدیقة الحقیقه سنایی ،
انس التابئین و
مفتاح النجات هر دو نوشته
شیخ احمد جام (
ژنده پیل )،
الهی نامه و
اسرارنامه و
مصیبتنامه هر سه از
عطار نیشابوری ،
عوارف المعارف شیخ شهاب الدین سهروردی و
نفحات الانس جامی .
موضوعات مورد مناقشه صوفیان بسیار متنوع بود.
این موضوعات گاه به اختلافات
مکتبهای تصوف (
مکتب عراق و
خراسان) مربوط میشد و به صورت انتقاد
پیرانِ عراق و خراسان از یکدیگر جلوه میکرد
و گاه انتقاد از
طریقتهای صوفیه بود، مانند انتقاد از
ملامتیان ،
قلندریه و
اهل فتوت.
انتقاد صوفیان از یکدیگر در دو حوزه بود:
عقاید و
افکار و نظریهها، و
آداب و
رسوم و
رفتار.
برخی از موضوعات مورد بحث آنان عبارتاند از:
توحید ،
عشق ،
ولایت ،
کرامات ،
سماع ،
اسقاط تکلیف ، ترک
علم ،
خرقهپوشی (
خرقه )،
ریا و
دنیاطلبی.
اعتقاد به یگانگی
خداوند ، که ابتدا میان
صوفیه و سایر
مسلمانان تفاوت چندانی نداشت، بسرعت با اندیشههایی چون
فنا و
بقا و
تجلی ذاتِ الاهی پیوند یافت و دعوی
حلول (یکی پنداشتن
ظاهر و
مظهر ؛ حلول و
اتحاد)، در میان برخی صوفیان رایج گردید.
ابونصر سراج این عقیده را بشدت
طعن و نقد کرد و معتقدان به آن را
کافر و گمراه خواند.
نجم رازی (متوفی ۶۴۵)
نیز اعتقاد به حلول را از لغزشگاه
های سالکان دانست و گفت که این اعتقاد نتیجه برخی تجلیاتِ انوار و
صفات الاهی بر
سالک است که او را دچار پندار و
غرور میسازد.
شیخ محمود شبستری اعتقاد به حلول و اتحاد را، چون مستلزم اذعان به دو
وجود «حالّ و محلّ» است، منافی توحید میدانست.
یکی از دلایل مخالفت برخی
مشایخ صوفیه، از جمله
حارث مُحاسِبی (متوفی ۲۴۳)
و
ابوعبداللّه خفیف (متوفی ۳۷۱)،
با
شطحگویی (
شطح )، علاوه بر خطرهای این قبیل سخنان برای تمام
صوفیان و بدنام شدن آنان، این بود که بسیاری از این سخنان، متضمن قول به حلول و اتحاد است.
برخی صوفیان نیز، به این علت که شطحگویی را تخلف از
متابعت پیامبر میدانستند، با آن مخالفت میکردند.
این مباحث به موضوع
وحدت وجود نیز کشیده شد و صوفیانی مانند
علاءالدوله سمنانی (متوفی ۷۳۶) در باره آن با بعضی طرفداران
ابن عربی (متوفی ۶۳۸) به مناقشه پرداختند
تا جایی که بعضی پیروان ابن عربی، مانند
عبدالوهاب شَعْرانی (متوفی ۹۷۳)، کوشیدند انتساب این قول را به ابن عربی
نفی کنند.
با همه اعتباری که عشق نزد بسیاری از صوفیان داشت، گروهی از آنان نسبت دادن آن را به
خداوند خطا میدانستند.
اندیشه عشق نزد صوفیه بتدریج عارضه
شاهدبازی را به همراه آورد (شاهد).
گسترش
خانقاهها و حضور طبقات گوناگون بویژه
جوانان و
نوجوانان در آنها، تهیدستی صوفیان و گاه ممانعت
مشایخ از
ازدواج مریدان و پدید آمدن اعتقاداتی در توجیه
عشق مجازی، سبب شد که برخی مشایخ در باره شاهدبازی و گرایش به ساده رویان (
اَمْرَدان ) هشدارهای تند و جدّی بدهند و در این باره قول
سفیان ثوری که «با هر زنی یک
دیو است و با هر امردی هژده دیو»
بسیار معروف است.
قشیری بزرگترین آفت
تصوف را صحبت اَحداث (جوانان) و مجالست با کمسالان دانسته و به اجماعِ پیران، نظر در شاهدان را مایه خواری و خذلان و دوری از خداوند شمرده و سالکان را از خُرد پنداشتن
گناه نظربازی بر حذر داشته است.
هجویری نیز در نقدی مشابه، تجویز نظر در احداث را
کفر خوانده است.
حتی صوفیانی چون
روزبهان بَقْلی ،
که خود بر طریق عشق بودهاند، در باره انحراف در عاشقی و افتادن در دام
شهوت هشدار دادهاند.
در این زمینه نقد تند
شمس تبریزی بر
اوحدالدین کرمانی (متوفی ۶۳۵) معروف است.
شهاب الدین سهروردی،
ابوالمفاخر باخَرزی و
عزالدین کاشانی نیز در این باره انتقادهایی کردهاند.
برخی بزرگان صوفیه در باب
ولایت ، که از محورهای تفکر صوفیه است، تفضیل
ولیّ را بر
نبی ــ که امثال
حکیم ترمذی و
ابن ابی الحواری (قرن سوم) به داشتن چنین اعتقادی متهم شدند
ــ مغایر با تعالیمِ
شرع شمردهاند و کراماتی را که در
قرآن برای برخی
اولیاء اللّه ذکر شده، از برکتِ پیروی آنان از
انبیا دانستهاند.
به
عقیده ایشان ایمان داشتن ولیّ به نبی
واجب است
و حتی نهایتِ ولایت را بدایتِ نبوت خواندهاند.
صوفیه امکان وقوع
کرامات را پذیرفته بودهاند،
ولی بسیاری از مشایخ در این باره سخت هشدار داده و التفات به کرامات را برای اولیاء اللّه شایسته ندانستهاند و تصریح کردهاند که
حقیقت ، کرامات نیست.
به گفته
ابوسعید ابوالخیر (متوفی ۴۴۰) اولیا مأمور به
کتمان کراماتاند.
برخی نویسندگان صوفیه تقسیمبندیهایی از انواع کرامات عرضه کردهاند و از جمله
احمد جام گونهای از آنها را کرامتِ
مکر و غرور نامیده است، زیرا بدون اخلاص و برای
خودنمایی در برابر خلق و حصول تحسین آنان و دنیاطلبی انجام میگیرد.
یکی از مهمترین موضوعات مورد انتقاد صوفیه،
رسم سماع بوده است.
در برابر موافقت اکثر صوفیان با برپایی
مجالس سماع و
تمجید و تجویزِ آن،
دغدغه حفظ حدود
شریعت و ترس از ارتکاب
لهو و لعب ، موجب مخالفت برخی از صوفیان با اینگونه مجالس شده است.
ابوعمر زجاجی سماع را ناشی از ناتوانیِ «حال» دانسته و معتقد بوده است که اگر
حال قوی باشد، سالک از سماع و
ساز بینیاز است.
به نظر
ابوعلی دَقّاق (متوفی ۴۰۵)
سماع شایسته شیخی چون
ابوعبدالرحمان سُلَمی نیست.
هجویری
سماعِ فاسقانه تقلیدکنندگان از سماع صوفیان حقیقی را محکوم کرده است.
احمد جام،
ضمن انتقاد از سماع فسادآمیز، شرایط سماع درست را برشمرده است.
عزیزالدین نَسَفی (قرن هفتم)
اینگونه مجالس را از رسوم و عاداتِ
عوام معرفی کرده،
باخرزی سماع روزگار خود را اسمی بیمعنی و کالبدی بیروح خوانده و
اوحدی مراغهای (متوفی ۷۳۸)
با برشمردنِ شرایط سماع درست، ناروایی
های سماع صوفیان زمانه را برشمرده است.
برخی صوفیان، که
جامی آنان را «متشبّهان مبطل به صوفیه» خوانده، معتقد بودند که
تقید به
احکام شریعت وظیفه عوام است و حالِ
خواص و
اهل حقیقت عالیتر از آن است که به رسوم ظاهر مقید شوند.
بسیاری از صوفیان از این عقیده انتقاد کردهاند.
سهل بن عبداللّه تُسْتَری (متوفی ۲۷۳ یا ۲۸۳)
این گروه را از
زندیقان خوانده،
جنید ادعای
اباحتیان را بدتر از
زنا و
دزدی دانسته و هجویری
آنان را
ملحد معرفی کرده و معتقد بوده است که در هیچ مقامی از
مقامات سلوک ، هیچ یک از ارکان
تکالیف شرعی ساقط نمیشود.
امام محمد غزالی در باب گمراهی و جهلِ اهلِ اباحت فصلی گشوده و نادانی آنان را از هفت وجه برشمرده و دعوی آنان را ناشی از غرور و فریفتگی به خویشتن دانسته و تکفیرشان کرده است.
عدهای از صوفیان نسبت به کسب
علم بیاعتنا بودند و تکیه بر
دانش را خلاف
طریقت میانگاشتند.
گروهی از صوفیه از این امر انتقاد کردهاند، از جمله
ابوعبداللّه خفیف مریدان خود را به اقتدا به مشایخی ترغیب میکرد که علم را با حقیقت جمع کرده بودند.
غزالی بر صوفیانی که بیبهره از
علمِ حال از
علم مَقال میگریزند، نقدی تند دارد و آنان را
اباحتی خوانده است.
خرقهپوشی در نظر بعضی صوفیان، رسمی مقدس بود، اما به نظر برخی مشایخ این کار نشان ناسپاسی در برابر
نعمت
های الاهی یا مبیّن
زهدفروشی بود.
غزالی
بشدت از صوفی نمایانی که با پوشیدن
خرقه و آراستنِ ظاهر میکوشند تا خود را صوفی حقیقی بنمایانند،
انتقاد کرده است.
سنایی و
مولوی نیز در این باره مطالبی دارند.
مشایخ از زهدفروشی و
ریا نیز بشدت انتقاد میکردند و صوفیه را از آن برحذر میداشتند.
برخی متفکران صوفیه نیز با تقسیمبندی
های مفصّل، اجزای این
آفت را برشمرده و در نقد آن کوشیدهاند.
بررسی آثار صوفیه در زمینه انتقاد از دنیاطلبی، نشان میدهد که آنان از ابتدای پیدایی و رواج
تصوف ، به این موضوع توجه داشته و در مورد آن هشدار داده
و در باره آن
مناظره و گفتگو میکردهاند.
در اواخر
قرن پنجم و اوایل قرن ششم، از صوفیانِ دنیاطلب و مراجعه کنندگان به
حکام و
سلاطین انتقادهای صریح شد، مثلاً
سنایی با تعابیری تند، صوفیان را از توجه به قید و بند
دنیا برحذر داشته است.
موضعگیریِ صوفیان در برابر توجه یا بیتوجهی به دنیا، سبب اختلاف آنان در باره
توکل و رسم
دریوزه و جواز دریافت کمک و
فُتوح از مردم شد.
صوفیان در باب توکل سخن فراوان گفته و در این باره با یکدیگر مباحثات متعددی داشتهاند.
بسیاری از آنان، توکل را منافی عمل و به معنای ترک اسباب نمیدانستند و برای تأمین معاش خود کار میکردند، اما برخی صوفیان از این دسته انتقاد میکردند، از جمله
ابومحمد رُوَیم بن احمد بغدادی مورد انتقاد قرار گرفت.
از سوی دیگر، رسم
گدایی و دریوزه، که برخی صوفیان آن را با رعایت شرایطی
مجاز میدانستند،
میتوانست به زیادهرویِ برخی صوفیان تن آسان بینجامد و حیثیت جمعیِ
متصوفه را در خطر افکند؛ ازینرو عدهای از صوفیان از افراط در این کار و رعایت نکردن موازین سال و دریوزه انتقاد کردند.
برخی نیز همچون مولوی
بصراحت مخالف
گدایی صوفیه بودند و «دَرِ سال را بر یاران خود» میبستند.
متفکران صوفیه برخی رفتارهای دیگر صوفیه، همچون
پرخوری و
مسافرت به شهرهای مختلف برای شکمچرانی را نیز
مذمت کردهاند.
(۵۳) ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴.
(۵۴) احمد بن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ ش.
(۵۵) عبداللّه بن محمد انصاری، طبقات الصوفیّة، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۵۶) رکن الدین اوحدی، کلیّات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۴۰ ش.
(۵۷) یحیی بن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الا´داب، ج ۲: فصول الا´داب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۵۸) عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۵۹) محسن جهانگیری، محیی الدین ابن عربی: چهره برجسته عرفان اسلامی، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۶۰) علی بن محمد دیلمی، سیرت الشیخ الکبیر ابوعبداللّه ابن الخفیف الشیرازی، ترجمه رکن الدین یحیی بن جنید شیرازی، تصحیح آنه ماری شیمل، به کوشش توفیق سبحانی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۶۱) روزبهان بقلی، کتاب عبهرالعاشقین، چاپ هانری کور بن و محمد معین، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۶۲) عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۶۳) احمد بن ابوالحسن ژنده پیل، انس التائبین، چاپ علی فاضل، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۶۴) احمد بن ابوالحسن ژنده پیل، مفتاح النجات، چاپ علی فاضل، تهران ۱۳۴۷ ش.
(۶۵) محمد بن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۶۶) مجدود بن آدم سنایی، حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۹ ش.
(۶۷) مجدود بن آدم سنایی، دیوان، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ ش).
(۶۸) مجدود بن آدم سنایی، مثنویهای حکیم سنائی، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۶۹) عمر بن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۷۰) محمود بن عبدالکریم شبستری، گلشن راز، چاپ احمد مجاهد و محسن کیانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۷۱) محمد بن علی شمس تبریزی، مقالات شمس تبریزی، چاپ محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۷۲) محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۷۳) محمد بن ابراهیم عطار، اسرارنامه، چاپ صادق گوهرین، (تهران) ۱۳۶۱ ش.
(۷۴) محمد بن ابراهیم عطار، الهی نامه، چاپ فاد روحانی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۷۵) محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۷۶) محمد بن ابراهیم عطار، مصیبت نامه، چاپ نورانی وصال، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۷۷) احمد بن محمد علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۷۸) محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۷۹) محمد بن محمد غزالی، کیمیای سعادت، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۸۰) عبدالکریم بن هوازن قشیری، ترجمه رسالة قشیریه، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۸۱) ابوبکر محمد بن ابراهیم کلاباذی، التعرّف لمذهب اهل التصوف، چاپ عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی سرور، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
(۸۲) محمد بن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۸۳) اسماعیل بن محمد مستملی، خلاصه شرح تعرّف، بر اساس نسخه منحصر به فرد مورخ ۷۱۳ هجری، چاپ احمدعلی رجایی، تهران ۱۳۴۹ ش.
(۸۴) جلال الدین محمد بن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران: انتشارات مولی، (بی تا).
(۸۵) عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۸۶) عزیزالدین بن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۸۷)
نعمت اللّه ولی، کلیات اشعار شاه
نعمت اللّه ولی، چاپ جواد نوربخش، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۸۸) علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «انتقاد متفکران صوفیه»، شماره۳۵۹۰.