امتناع (منطق)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امتناع در لغت به معنای محال بودن و ضرورت داشتن عدم چیزی است و در اصطلاح
علم منطق به محال بودن اتصاف موضوع به محمول و ضرورت عدم
ثبوت محمول برای
موضوع،
امتناع گفته میشود.
۱-
امتناع در معنای لغوی عبارت است از: محال بودن و ضرورت داشتن عدم چیزی و آن از جمله
مفاهیم بدیهی است مانند
وجوب و
امکان که احتیاجی به
تعریف ندارد.
«تعریف وجوب و امکان و
امتناع از تعریفاتی بود که ظنّ افتد که
دوری است و حق آن است که
تصور این سه معنی در بدایت عقول مرکوز باشد».
«معانی متصوّر در عقول و اذهان یا بنفس خود بیّن و مستغنی از اکتساب بود یا نبود. قسم اول یا
معقول محض بود، مانند وجود و وجوب و امکان و
امتناع، یا محسوس بود به
حواسّ ظاهر، مانند حرارت و برودت و سواد و بیاض و نور و ظلمت. یا مدرک به
حواسّ باطن و وجدان نفس، مانند شادی و غم و خوف و شبع وجوع».
۲-
امتناع در اصطلاح منطق یکی از
مواد قضایا بوده و آن عبارت است از محال بودن اتصاف موضوع به محمول است.
«و نسبت محمول با موضوع خالی نبود فی نفس الامر از آنک به وجوب بود یا به امکان یا به
امتناع. وجوب آن بود که آن موضوع نتواند بود الا آنکه محمول او را حاصل بود، چنانکه انسان را حیوان. و
امتناع آن بود که آن موضوع را آن محمول نتواند بود البته، چنانکه انسان را حجر. و امکان آن بود که آن موضوع را آن محمول شاید که بود و شاید که نبود. چنانکه انسان را کاتب. و این نسبتها را موادّ قضایا خوانند».
محال بودن وجود دو چیز با هم در یک موضوع، مانند
امتناع اجتماع زوج و فرد در یک عدد، که محال است عددی هم زوج باشد و هم فرد، و مانند
امتناع اجتماع سفیدی و سیاهی.
«حکم عقل به
امتناع اجتماع نقیضین نه بر آن وجه است که
نقیضین را در ذهن
مجتمع تصور میکنند، آنگاه حکم میکنند که این
مجتمع در خارج
ممتنع است چه
اجتماع ایشان در ذهن هم
ممتنع است بل بر آن وجه است که عقل
اجتماع مختلفات تصور کرده است، چنانکه
اجتماع سواد و حرکت در جسم اسود متحرک. پس حکم میکند به
امتناع چنین
اجتماع بین النقیضین».
جدائیناپذیری، محال بودن جدا شدن چیزی از ماهیتی، مانند محال بودن انفکاک حیوانیت از انسان، یا فرد بودن از عدد سه و پنج.
«و باشد که میان
لازم بیّن و میان
ذاتی مقوّم که جزو ماهیت بود اشتباه افتد، به سبب
امتناع انفکاک هردو از تصور ماهیت...».
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «امتناع»، تاریخ بازیابی۱۳۹۵/۱۱/۱۲. خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی به انضمام واژه نامه فرانسه و انگلیسی، ص۲۹.