• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امام حسین در دوران معاویه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



معاویة‌ بن ابی‌سفیان، نخستین خلیفه اموی است. او پس از صلح‌ امام حسن تا سال ۶۰ حدود بیست سال، در دمشق خلافت کرد. در فتح مکه اسلام آورد و از طلقاء بود. او به شدت نگران رهبران مخالف یعنی امام حسن و امام حسین (علیهماالسّلام) و برخی فرزندان صحابه بود.



امام حسین (علیه‌السّلام) پس از شهادت برادر و رسیدن به مقام امامت می‌دید که معاویه با اتکاء به قدرت اسلام، بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده، سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامی‌ و قوانین خداوند است، ولی نمی‌توانست دستی فراز آورد و قدرتی فراهم سازد تا او را از جایگاه حکومت اسلامی‌ پائین بکشد چه اینکه می‌دید پیش از هر جنبش و حرکت مفیدی از سوی معاویه کشته خواهد شد. پس به ناچار دندان به جگر نهاد و صبر پیشه ساخت. ایشان تا معاویه زنده بود عَلَم مخالفت‌های بزرگ را نیفراشت جز آنکه گاهی محیط و حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد می‌گرفت.


پس از شهادت امام حسن (علیه‌السّلام)، امام حسین (علیه‌السّلام) عهده‌دار منصب امامت گردید. ایشان با اینکه بعد از شهادت امام حسن (علیه‌السّلام) صالح‌ترین افراد جهت تصدی حکومت بود، اما به موجب پیمان صلحی که برادرش امام حسن (علیه‌السّلام) با معاویه منعقد کرده بود به این صلح‌نامه وفادار ماند، اما از آنجا که معاویه را دارای صلاحیت لازم برای تصدی حکومت نمی‌دانست، همچون برادرش امام حسن (علیه‌السّلام) حکومت او را به رسمیت نشناخت و از حکومت او پشتیبانی نکرد و تا آخر عمر معاویه به عنوان یکی از بزرگترین و مشهورترین مخالف سیاسی حکومت برشمرده می‌شد، اما غیر از تبلیغ دین و احکام آن و بیان صلاحیت خود و بی‌صلاحیتی حاکمان، از امام حسین (علیه‌السّلام) اقدام تعرض‌گونه یا حرکت براندازانه‌ای در زمان حکومت معاویه نقل نشده است.
حضور معاویه در راس امور و مناسب نبودن فضای سیاسی و اجتماعی جامعه، موجب شده بود تا اقدامات امام حسین (علیه‌السّلام) در زمان معاویه غالباً از اعلام عقیده خود و تبلیغ آن و نیز اعتراض به برخی عملکردهای معاویه فراتر نرود.

۲.۱ - تقیه و انتظار مرگ معاویه

از این‌رو حضرت (علیه‌السّلام) به کسانی که ایشان را به قیام دعوت می‌کردند اعلام می‌کرد که «من امروز چنین‌ اندیشه‌ای ندارم خدایتان رحمت فرماید، بر زمین بچسبید و در خانه‌ها کمین کنید و تا هنگامی‌که معاویه زنده است از اینکه مورد بدگمانی قرار بگیرید پرهیز کنید، اگر خداوند برای او چیزی پیش آورد و من زنده بودم اندیشه خود را برای شما خواهم نوشت.»
بارها اتفاق افتاده بود که اطرافیان معاویه، امام (علیه‌السّلام) را به اقدامات براندازانه یا تصمیم بر آن متهم کردند و به معاویه هشدار دادند و معاویه نیز در پی آن بارها به امام (علیه‌السّلام) نامه نوشت و ایشان را از پیمان‌شکنی برحذر داشت و امام (علیه‌السّلام) به صراحت بر وفاداری خود به پیمان تصریح کرد.
هر چند در این دوره امام حسین (علیه‌السّلام) به کارگزاران معاویه به خصوص مروان حکم به سبب عملکردهایش انتقاد می‌کرد و «هنگامی‌که او بر بالای منبر بود به او ناسزا می‌گفت تا آن گاه که فرود می‌آمد»، اما با این حال برخی از ملاحظات سبب شده بود تا حضرت جهت اقامه نماز جماعت در مسجد حاضر شود و در نماز به مروان اقتدا ‌نماید.
[۱۳] رواندی، فضل الله، النوادر، قم، دارالکتاب، بی‌تا، ص۳۰.



با اینکه امام حسین (علیه‌السّلام) به پیمانی که با معاویه بسته بود وفادار ماند، اما هیچ مانعی جلودار امام (علیه‌السّلام) در برابر اعتراض به ظلم و جورهای بی‌حصر و حد معاویه نبود. امام (علیه‌السّلام) در برابر بدعت‌ها و بی‌دادگری‌های بی‌شمار معاویه سکوت نمی‌کرد و در شرائط پر از خفقان دوران معاویه که کسی جرات اعتراض نداشت تا آنجا که توان داشت در برابر ظلم و ستم‌های معاویه به مخالفت برمی‌خاست. مبارزات و اقدامات امام حسین (علیه‌السّلام) در زمان حکومت معاویه، مقوله‌ای است که ما در دو بخش به بررسی مختصر آن پرداخته‌ایم:

۳.۱ - ترویج و تبلیغ امامت علوی

گرچه امام (علیه‌السّلام) بر ضد معاویه اقدامی‌ مسلحانه انجام نداد، اما همواره بر تبلیغ و ترویج حق و تحکیم پایه‌های دینی و قرآنی تاکید می‌ورزید و علنی یا غیر علنی به بیان احکام امامت و خلافت و ویژگی‌های خلیفه برحق می‌پرداخت و این اقدام را ناقض بیعت انجام شده با معاویه نمی‌دانست. امام حسین (علیه‌السّلام) بارها و بارها صلاحیت منحصر به فرد اهل بیت (علیهم‌السّلام) و خودش را برای تصدی حکومت اعلام نموده آن را تبلیغ کرد و در این راه از هر آنچه که میسر بود کوتاهی نکرد. معاویه نیز در ظاهر تا زمانی که احساس خطر نمی‌کرد تحمل می‌ورزید و بر این اقدامات چشم می‌بست و سعی داشت از برخورد با امام (علیه‌السّلام) که عواقب وخیمی‌ را متوجه حکومتش می‌کرد، خودداری ورزد.

۳.۱.۱ - سخنرانی در مراسم حج

بهترین نمونه‌ای را که از اقدامات تبلیغی امام حسین (علیه‌السّلام) برای جلب افکار عمومی‌ و بیان احکام خدا می‌توان بدان استناد جست سخنرانی ایشان در گردهمایی بزرگ حج است. امام حسین (علیه‌السّلام) یک سال قبل از مرگ معاویه، به همراه عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر عازم حج شدند. در سرزمین منی، امام (علیه‌السّلام) برادران و زنان و یاران بنی‌هاشم و آن عده از انصار را که او و خاندانش را می‌شناختند، جمع کرد، سپس چند نفر را فرستاد و فرمود: «همه اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را که معروف به صلاح و عبادتند و به حج آمده‌اند نزد من جمع کنید.» در پی این دعوت بیش از هفتصد نفر که بیشتر آنان از تابعان و حدود دویست نفر از اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بودند، در خیمه آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گرد آمدند، امام (علیه‌السّلام) به سخن ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی فضایل اهل بیت (علیه‌السّلام) را مطابق قرآن و بیانات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یادآوری کرد و از آنان بر آن فضایل اقرار گرفت. سپس از آنها خواست تا این مطالب را برای افرادی که مورد اطمینانشان هستند، نقل کنند.

۳.۱.۲ - امر بمعروف ونهی ازمنکر

ایشان همچنین در یکی از جلسات ظاهراً مخفی در مکه، عالمان و بزرگان اسلام را مخاطب قرار داد و آیات امر به معروف و نهی از منکر را برای آنان قرائت فرمود و وظیفه مهم امر به معروف و نهی از منکر را به آنان متذکر شد و از عواقب وخیم ترک این وظیفه مهم برحذر داشت و یادآوری کرد که شما باید مصدر امور باشید، زیرا مطابق دستور دین: «مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه؛ مجاری امور و احکام در دنیا و آخرت در دست دانشمندان و عالمان خداترس است، آنان در حلال و حرام از طرف خداوند امین می‌باشند. »
سپس حضرت آنان را به اتحاد و صبر و تحمل سختی و مبارزه برای به دست آوردن این حق مسلوب دعوت کرد و در آخر اعلام کرد که: «خدایا تو می‌دانی ما نه برای زخارف دنیا و قدرت این اقدامات را انجام می‌دهیم، بلکه برای اینکه نشانه‌های دین را بنمایانیم و امور امت را اصلاح کنیم و...»
سپس ادامه دادند و فرمودند: ‌«ای بزرگان و عالمان اگر ما را در به دست آوردن زمام امور یاری نکنید و درباره ما انصاف به خرج ندهید ظالمان برشما قوت خواهند یافت و سعی در خاموش کردن نور پیامبرتان خواهند کرد و خدا ما را کفایت است و بر او توکل کرده‌ایم و به سوی او انابه می‌کنیم و نهایت کار ما بازگشت به سوی اوست.»

۳.۱.۳ - سخنرانی در مجلس معاویه

روزی در مجلس عام معاویه به پیشنهاد اطرافیان از حضرت (علیه‌السّلام) خواسته شد، خطابه بخواند. امام (علیه‌السّلام) به منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی و صلوات بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) - در جواب مردی که گفت: اینکه خطبه می‌خواند کیست؟ - فرمود: «ما حزب و گروه غالب خدا و مقرّبین عترت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، و اهل بیت طیّب و طاهر اوییم، ما یکی از دو چیز گرانبهایی هستیم که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را پس از قرآن به ودیعت نهاد، کتابی که در آن تفصیل هر چیزی است، و در پیش رو و پشت سر هیچ باطلی بدان راه ندارد، قرآنی که تفسیرش به عهده ما گذاشته شد و تاویلش ما را درمانده نکند بلکه به دنبال حقایق آن هستیم. پس ما را اطاعت کنید که طاعت ما واجب است، چرا که قرین طاعت خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است، خداوند می‌فرماید: «خدای را فرمان برید و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صاحبان امر را، که از شمایند، فرمان برید، پس اگر در باره چیزی ستیزه و کشمکش کردید آن را به خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بازگردانید»، و نیز فرمود: «و حال آنکه اگر آن را به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صاحبان امر خویش باز می‌گرداندند هر آینه کسانی از آنان که (حقیقت‌) آن را بیرون می‌کشند آن را می‌دانستند، و اگر فزون‌بخشی و مهربانی خدا بر شما نبود از شیطان پیروی می‌کردید مگر‌ اندکی.»
مبادا گوش به ندایی فرا دهید که شیطان به شما نموده است، زیرا او برای شما «دشمنی است آشکار و مبین»، که در این صورت همچون اولیاء و دوستان او شوید که گفتند: «امروز بر شما چیره‌ شونده‌ای نیست و من پناه شمایم. و چون آن دو گروه رویاروی شدند بر دو پاشنه خود گردید - پشت کرد و گریخت - و گفت: من از شما بیزارم»، پس در آینده مکانی برای ضرب شمشیر و ورود نیزه شده و سنگ‌ریزه و حطام ستون‌ها و اهدافی برای آماج تیرها گردید، سپس در آن روز سوگند هیچ کسی که قبلًا «ایمان نیاورده و یا در ایمان خود کسب خیر و سعادت نکرده پذیرفته نشود.»
معاویه گفت: ‌ای ابا عبداللَّه کافی است، حرف را رساندی! (و تبلیغت را انجام دادی.)

۳.۲ - سخنرانی و نامه‌های اعتراض آمیز

در دوران ده ساله امامت امام حسین (علیه‌السّلام) نامه‌های متعددی بین ایشان و معاویه رد و بدل شده است که نشانه موضع‌گیری سخت و انقلابی امام حسین (علیه‌السّلام) در برابر معاویه است. به طوری که در پی هر جنایت و اقدام غیر اسلامی‌ای که از معاویه سر می‌زد حضرت (علیه‌السّلام) به شدت او را مورد انتقاد و سرزنش قرار می‌داد.

۳.۲.۱ - اعتراض به شهادت صحابه

اقدام معاویه در به شهادت رساندن حجر بن عدی و یارانش از جمله مواضعی بود که سخت‌ترین و شدیدترین اعتراضات امام (علیه‌السّلام) به معاویه را در پی‌داشت. نقل شده که پس از شهادت حجر بن عدی و حضور عده‌ای از کوفیان در مدینه و آمد و شد آنان به خانه امام حسین (علیه‌السّلام)، مروان حکم - فرماندار وقت مدینه - این خبر را در ضمن نامه‌ای به معاویه رساند. معاویه هم نامه‌ای به امام (علیه‌السّلام) نوشت و متذکر پیمان خود با او شد و او را بر لزوم وفای به عهد سفارش کرد. امام (علیه‌السّلام) نیز نامه‌ای مفصل در جواب او نوشته برخی امور ناشایست او را مورد انتقاد قرار داد و از به شهادت رساندن افرادی چون حجر بن عدی و عمرو بن حمق خزاعی و حضرمی‌ انتقاد کرد.

۳.۲.۲ - مخالفت با ولایتعهدی یزید

مخالفت با ولایتعهدی یزید نیز از دیگر مواضعی بود که امام (علیه‌السّلام) در آن اعتراض و مخالفت خود را به شدت اعلام نموده بود. معاویه به دنبال فعالیت‌های دامنه‌دار خود برای تثبیت ولایتعهدی یزید سفری به مدینه انجام داد تا از مردم مدینه به ویژه از شخصیت‌های بزرگ این شهر که در راس آنان امام حسین (علیه‌السّلام) قرار داشت بیعت بگیرد. او پس از ورود به این شهر با امام (علیه‌السّلام) دیدار کرد و طی سخنانی موضوع ولایتعهدی یزید را پیش کشیده و کوشش کرد که موافقت ایشان را با این موضوع جلب کند، اما امام (علیه‌السّلام) او را به شدت مورد شماتت قرار داده بی‌لیاقتی‌ها و هوس‌بازی‌های یزید را به رخش کشید و او را از ولایتعهدی یزید برحذر داشت.
در تمام مدتی که معاویه از مردم برای ولایتعهدی یزید بیعت می‌گرفت امام (علیه‌السّلام) به شدت با او مخالفت می‌کرد و هرگز تن به بیعت یزید نمی‌داد و ولیعهدی او را نمی‌پذیرفت. معاویه هم در بیعت گرفتن برای یزید به او اصراری نکرد.


معاویه نیز به مانند دیگر خلفا (در ظاهر) احترام بسیاری برای حضرت (علیه‌السّلام) قائل بود چه این که می‌دانست حضرت (علیه‌السّلام) در دل مردم مکه و مدینه جای گرفته و با او نمی‌توان به مانند دیگر مردم، به درشتی پرداخت. از دیگر سوی، امام (علیه‌السّلام) مانعی بزرگ بر سر راه حکومت معاویه تلقی می‌گردید و معاویه پیوسته نگران قیام امام حسین (علیه‌السّلام) بود. از این‌رو او در برابر امام (علیه‌السّلام) سیاست بسط و اقباض را در پیش گرفت.

۴.۱ - اکرام و دلجویی ظاهری

معاویه از یک سو جایگاه حضرت را از نظر دور نمی‌داشت و در ظاهر به او احترام می‌کرد و بزرگ می‌شمرد و به کارگزارانش نیز دستور می‌داد که متعرض فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشوند و از بی‌احترامی‌نسبت به ایشان بپرهیزند.
او در راستای همین سیاست اکرام زائد الوصفی به امام (علیه‌السّلام) می‌نمود به گونه‌ای که یک بار ۲۰۰۰۰۰ درهم برای حضرت (علیه‌السّلام) فرستاد و گفت: «بگیر که تاکنون به خدا سوگند به احدی چنین عطائی نکرده‌ام.» امام (علیه‌السّلام) نیز فرمود: «بدان که احدی نه قبل از تو و نه بعد از تو، افضل از من نبوده است.» تکریم‌ها و عطایای معاویه نسبت به امام حسین (علیه‌السّلام) حتی با روگردانی ایشان از بیعت با یزید نیز ادامه داشت.

۴.۲ - مراقبت پیوسته و دائمی

از سوی دیگر معاویه مراقبت پیوسته و شبانه روزی از امام (علیه‌السّلام) را در دستور کار خود قرار داده با فرستادن نامه‌های مختلف و به مناسبت‌های مختلف سعی داشت به زعم خویش امام (علیه‌السّلام) را از انجام قیام علیه دولت خویش باز دارد. معاویه به شدت از امام حسین (علیه‌السّلام) مراقبت می‌کرد و تمام حرکات و سکنات زندگی خصوصی و عمومی‌ ایشان را در سفر و حضر زیر نظر داشت. معاویه به عمد می‌خواست که امام (علیه‌السّلام) را حساس کند و نسبت به این مراقبت او را مطلع سازد و اعلام دارد که ریز و درشت جریان زندگی وی لحظه به لحظه به وسیله جاسوسان به او گزارش می‌شود تا شاید این کار امام (علیه‌السّلام) را از‌ اندیشه قیام باز دارد.
نقل شده که پس از شهادت حجر بن عدی عده‌ای از کوفیان به مدینه رفتند و خبر شهادت حجر و یارانش را به امام حسین (علیه‌السّلام) دادند آنان همچنان در مدینه ماندند و در خانه امام آمد و شد می‌کردند. مروان حکم فرماندار وقت مدینه گزارش ماجرا را به معاویه مخابره نمود. معاویه از یک سو نامه‌ای به مروان می‌نویسد و در آن یادآور می‌شود که: «هیچ متعرض حسین (علیه‌السّلام) مشو او با ما بیعت کرده است و بیعت خود را نمی‌شکند و پیمان خود را زیر پا نمی‌نهد.» و از سوی دیگر نامه‌ای به امام حسین (علیه‌السّلام) نوشت و بیعت او و لزوم پای‌بندی به آن را متذکر شد و سپس به زعم خود به تهدید و ارعاب امام (علیه‌السّلام) پرداخت. امام (علیه‌السّلام) نیز طی نامه‌ای مفصل به معاویه، ضمن بیان مطالبی در خور توجه نوشت که با او سر جنگ و مخالفت ندارد.


۱. مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، ج۲، ص۳۲.    
۲. ابن‌شهر آشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، النجف، الحیدریة، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۲۳۹.    
۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۵۲.    
۴. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال‌الدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۲.    
۵. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال‌الدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۴-۲۲۵.    
۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۵، ص۱۲۰-۱۲۱.    
۷. دینوری، ابن‌قتیبه، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۴.    
۸. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، طائف، مکتبة الصدیق، چاپ اول، ۱۹۹۳، خامسه۱، ص۴۰۸.    
۹. ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۵۴، ص۲۹۰.    
۱۰. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، طائف، مکتبة الصدیق، چاپ اول، ۱۹۹۳، خامسه۱، ص۲۹۳.    
۱۱. امام شافعی، کتاب المسند، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا، ص۵۵.    
۱۲. کوفی، محمد بن محمد، الجعفریات، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، بی‌تا، ص۵۲.    
۱۳. رواندی، فضل الله، النوادر، قم، دارالکتاب، بی‌تا، ص۳۰.
۱۴. ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۵۴، ص۲۹۰.    
۱۵. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، مشهد، مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳، ج۲، ص۱۸-۱۹.    
۱۶. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴، ج۴۴، ص۱۲۷.    
۱۷. حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴، ص۲۳۷-۲۳۹.    
۱۸. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴، ج۱۰۰، ص۷۹-۸۱.    
۱۹. نساء/سوره۴، آیه۵۹.    
۲۰. نساء/سوره۴، آیه۸۳.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۱۶۸.    
۲۲. انفال/سوره۸، آیه۴۸.    
۲۳. انعام/سوره۶، آیه۱۵۸.    
۲۴. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، مشهد، مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳، ج۲، ص۲۲-۲۳.    
۲۵. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال‌الدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۴-۲۲۵.    
۲۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۵، ص۱۲۰-۱۲۱.    
۲۷. دینوری، ابن‌قتیبه، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۴.    
۲۸. دینوری، ابن‌قتیبه، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۱، ص۲۰۸-۲۰۹.    
۲۹. کوفی، ابن‌اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۱، ج۴، ص۳۳۹.    
۳۰. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‌تا، ج۲، ص۲۲۸-۲۲۹    .
۳۱. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، تخریج شعیب ارنؤوط و تحقیق حسین اسد، بیروت، الرساله، چاپ نهم، ۱۹۹۳، ج۳، ص۲۹۱.    
۳۲. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال‌الدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۴.    
۳۳. کشّی، محمد بن عمر، رجال الکشی، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش، ص۴۸.    
۳۴. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، طائف، مکتبة الصدیق، چاپ اول، ۱۹۹۳، خامسه۱، ص۳۹۷.    
۳۵. ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر، ۱۹۸۶، ج۸، ص۱۵۱.    
۳۶. طوسی، محمدبن حسن، تهذیب الاحکام، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۹۰ه، ج۶، ص۳۳۷.    
۳۷. تمیمی‌مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، مصر، دارالمعارف، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۳۲۴.    
۳۸. ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر، ۱۹۸۶، ج۸، ص۱۵۱.    
۳۹. ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۱۴، ص۱۱۳.    
۴۰. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال‌الدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۴-۲۲۵.    
۴۱. کشّی، محمد بن عمر، رجال الکشی، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش، ص۴۵-۵۰.    
۴۲. عاملی، ابن‌حاتم، الدر النظیم، قم، جامعه مدرسین، بی‌تا، ص۵۳۳-۵۳۴.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «امام حسین در دوران معاویه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۱۰.    

رده‌های این صفحه : مقالات پژوهه




جعبه ابزار