• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ام وهب در کربلا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از زنان حاضر در کربلا، ام وهب، همسر عبدالله بن عمیر بود.



‌ام وهب دختر عبد و از قبیله نمر بن قاسط بود. او از حاضران در عرصه کربلا و از معدود زنان غیر وابسته به بنی‌هاشم بود که به همراه همسر خویش ـ عبدالله بن عمیر کلبی ـ قدم در راه کربلا نهاد و سرانجام در کنار همسر باوفای خود در رکاب سید و سالار شهیدان (علیه‌السلام) به فیض عظمای شهادت رسید.


در چگونگی پیوستن او و همسرش ـ عبدالله بن عمیر ـ به سپاه امام حسین (علیه‌السلام) از سوی برخی مورخان روایتی نقل شده که در آن آمده:
«عبدالله بن عمیر در نزدیکی کوفه و در اطراف چاهی به نام "بئر الجعد" که متعلق به قبیله همدان بود، منزلی را تهیه دیده بود و به همراه همسرش ـ ‌ام وهب ـ در آن سکنی گزیده بود. روزی عبدالله بن عمیر متوجه گروهی از کوفیان شد که به سوی اردوگاه نخلیه در حرکت‌اند. پیش رفت و از آنها پرسید که قصد چه کاری را دارید؟ به او گفتند: «که جهت جنگ با حسین (علیه‌السلام) فرزند فاطمه (سلام‌الله‌علیها) دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) آماده می‌شویم». عبدالله با شنیدن این سخن، عزم خود را برای پیوستن به سپاه امام (علیه‌السلام) جزم کرد و تصمیم گرفت تا هرچه زودتر به یاری فرزند پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بشتابد. پس گفت: «به خدا قسم برای جهاد با اهل شرک بسیار حریص هستم و من امیدوارم که ثواب جهاد با کسانی که جنگ با پسر دختر پیامبرشان را قصد کرده‌اند، از جهاد با مشرکان کمتر نباشد.» سپس نزد همسرش ـ اموهب ـ رفت و او را از این ماجرا آگاه و تصمیمش را با او در میان گذاشت. همسرش گفت: «درست اندیشیده‌ای، خداوند تو را به بهترین راه‌ها و درست‌ترین اندیشه‌ها راه‌نمایی کند، همین کار را بکن و مرا نیز با خود ببر». او به همراه همسرش شبانه از شهر خارج شد و خود را به اردوگاه سپاه امام حسین (علیه‌السلام) رساند».


در صبح عاشورا و پس از هم‌آورد طلبیدن یسار ـ غلام زیاد بن ابیه ـ و سالم ـ غلام عبیدالله بن زیاد ـ عبدالله بن عمیر با کسب اجازه از امام (علیه‌السلام) وارد میدان شد و با مهارت رزمی‌اش توانست هر دوی آنان را به هلاکت برساند. اندکی بعد عبدالله در حالی که هر دو غلام را کشته بود و رجز می‌خواند که:
ان تنکرونی فانا ابن کلب حسبی ببیتی فی علیم حسبی
انی امرء ذو مرة و عصب و لست بالخوار عند الحرب
انی زعیم لک‌ام وهب بالطعن فهم مقدما و الضرب
«اگر مرا نمی‌شناسید من فرزند قبیله کلب هستم، کفایت می‌کند که بیت من در قبیله بنی‌علیم است. مردی هستم نیرومند و متعصب و در جنگ‌ها ضعف و خواری در من راه ندارد. ای ‌اموهب من تعهد می‌کنم که با نیزه و شمشیر زدن با دشمن رو در رو گردم». نزد امام (علیه‌السلام) بازگشت.
در این هنگام ‌اموهب عمود خیمه‌ای را برداشت و به طرف همسر خود حرکت کرد و چون به نزد عبدالله رسید، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «پدر و مادرم به فدایت! در راه پاکان نسل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نبرد کن». عبدالله بن عمیر سعی کرد تا او را به خیمه برگرداند، اما ‌اموهب نمی‌پذیرفت. ‌اموهب لباس همسر خود را گرفته و می‌گفت: «انی لن ادعک دون ان الموت معک؛ تو را رها نمی‌کنم تا با تو کشته شوم». امام حسین (علیه‌السلام) به سوی ‌اموهب رفت و او را خطاب قرار داد و فرمود: «از خاندان پیامبرتان جزای خیر نصیبتان گردد به خیمه برگرد؛ چراکه جهاد از زنان برداشته شده است». ‌ام وهب پذیرفت و به خیمه بازگشت.


در پی کشته شدن سالم و یسار، سپاه عمر بن سعد حمله‌ای ناگهانی را به جناح چپ لشکر امام (علیه‌السلام) آغاز کردند. در این هنگام عبدالله بر اسب خویش نشست و با نیزه خود به سپاه دشمن حمله‌ور شد عبدالله بن عمیر شجاعانه با دشمن جنگید تا اینکه، هانی بن ثبیت حضرمی و بکیر بن حی تمیمی بر او حمله بردند و او را به شهادت رساندند. پس از شهادت عبدالله، ‌اموهب بر بالین او حاضر شد و در کنار جسم بی‌جانش نشست. او خاک از رخسار عبدالله پاک کرد و گفت: «بهشت بر تو گوارا باد! از خداوندی که بهشت را روزی تو گردانید می‌خواهم که مرا نیز هم‌نشین تو قرار دهد».
در این هنگام شمر بن ذی‌الجوشن به غلام خود ـ رستم ـ دستور داد تا با عمود بر فرق آن زن بکوبد؛ رستم نیز چنین کرد و عمود خود را بر سر آن زن فرود آورد. در اثر این ضربه ‌اموهب به آرزوی خود رسید و در کنار همسر شهیدش جان داد. بدین ترتیب او اولین بانوی شهیدی لقب گرفت که در روز عاشورا در کنار دیگر یاران امام (علیه‌السلام) به شرف شهادت نائل آمد.



(برخی مورخان در ذکر ماجرای وهب بن عبدالله بن حباب و عبدالله بن عمیر دچار خلط شده‌اند. بعضی تنها یک ‌اموهب را ذکر کرده و داستان او را صورت آمیخته به هم آورده‌اند؛ در حالی که این دو نفر با هم متفاوت‌اند. شاید علت خلط مبحث، نام ‌اموهب باشد که هر دو به این کنیه معروف بودند).
‌اموهب، مادر وهب بن عبدالله بن حباب (جناب) کلبی بود که به همراه پسر و عروسش به کربلا وارد شده بود. (برخی منابع او را "وهب بن جناح کلبی" معرفی کرده‌اند). او زنی مسیحی بود که به همراه فرزندش وهب، خدمت امام حسین (علیه‌السلام) آمد و مسلمان شد.
[۲۸] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام) ، ص۱۳، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا.
[۲۹] نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص۱۱۵، تهران، ابن المؤلف، چاپ اول.

نقل شده که در روز عاشورا مادر وهب فرزندش را خطاب قرار داد و گفت: «برخیز و از فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) دفاع کن». پس وهب برخاست و نزد امام (علیه‌السلام) رفت؛ او از امام (علیه‌السلام) اذن میدان گرفت و سپس رهسپار جنگ با دشمنان فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) گردید. وهب نبردی شجاعانه را با دشمن آغاز نمود و پس از مدتی نبرد نزد همسر و مادرش برگشت. پس به مادرش گفت: «آیا از من راضی شدی؟» مادرش گفت: «از تو راضی نمی‌شوم مگر آن‌که پیش روی حسین (علیه‌السلام) و در راه او کشته شوی».
همسر وهب چون این سخن را شنید به او گفت: «راضی نشو که به مصیبت تو گرفتار آیم».
مادرش گفت: «عزیزم سخن همسرت را دور انداز و در یاری امام حسین (علیه‌السلام) تا شهادت بشتاب تا در روز رستاخیز به شفاعت جدش نائل شوی».
پس وهب به میدان بازگشت و در حالی که این رجز را می‌خواند:
«انی زعیم لک‌ام وهب بالطعن فبهم تارة و الضرب
ضرب غلام مؤمن بالرب حتی یذیق القوم مر الحرب
‌ای مادر وهب من خود ضامنم که با ته نیزه و شمشیر ضربه بزنم. آن هم ضربه زدن نوجوانی مؤمن به خدا تا این‌که تلخی جنگ را به این گروه بچشاند».
[۳۰] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ص۱۲-۱۳، تحقیق و تعلیق محمد سماوی، قم، مکتبة المفید، بی‌تا.
بر صف دشمنان یورش برد. تا این‌که سرانجام پس از قطع شدن دو دستش به اسارت درآمد و به دستور عمر بن سعد گردن زده شد.
[۳۳] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام) ، ص۱۳، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی‌تا.
پس از شهادت وهب، دشمنان سر او را از بدن جدا کردند و سپس آن را به سمت اردوگاه امام (علیه‌السلام) پرتاب کردند. ‌ام وهب، سر فرزند را برداشت و آن را به سمت دشمن انداخت. سر وهب به مردی از سپاه دشمن اصابت کرد و او را کشت. سپس ‌ام وهب شمشیری برداشت و به سوی میدان شتافت. امام او را مورد خطاب قرار داد و فرمود: «یا‌ام وهب! اجلسی فقد وضع الله الجهاد عن النساء انک و ابنک مع جدی محمد فی الجنه؛ ‌ام وهب (برگرد و) جای خود بنشین؛ خداوند جهاد را از شما زنان برداشته است. همانا تو و فرزندت، همراه جدم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) در بهشت خواهید بود».

۵.۱ - روایتی دیگر

در روایتی دیگر آمده که وهب پس از مدتی مبارزه به اسارت دشمن درآمد و به دستور عمر بن سعد گردن زده شد. سر مطهر او را به سمت اردوگاه امام (علیه‌السلام) پرتاب کردند، پس مادر وهب سر او را برداشت و بوسید و سپس سر را به سوی دشمن پرتاب کرد و آن‌گاه عمود خیمه‌ای را برداشت و به سوی دشمن حمله برد و دو تن از آنان را کشت. امام (علیه‌السلام) به او فرمود: «ارجعی یا‌ام وهب انت و ابنک مع رسول الله فان الجهاد مرفوع عن النساء؛ ای‌ام وهب برگرد خداوند جهاد را از شما زنان برداشته است. همانا تو و فرزندت، همراه جدم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) در بهشت خواهید بود؛ به‌درستی که خداوند جهاد را از شما زنان برداشته است». او بازگشت در حالی که می‌گفت: «پروردگارا امیدم را ناامید مکن». امام (علیه‌السلام) فرمود: «خداوند امیدت را ناامید نخواهد کرد؛ همانا تو و فرزندت، با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) محشور خواهید بود».


از او و حضورش در کربلا در منابع کهن نامی به میان نیامده است؛ اما در برخی منابع متأخر از او به عنوان یکی از زنان حاضر در کربلا یاد شده است. در این منابع آمده: «ام خلف همسر مسلم بن عوسجه بود. او پس از ورود اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) به سرزمین کربلا به همراه شوهر و فرزندش ـ خلف ـ به این سرزمین آمد. در روز عاشورا ‌ام‌خلف پس از شهادت مسلم بن عوسجه، لباس رزم بر قامت فرزند خود پوشید و او را برای رفتن به میدان نبرد و دفاع از فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) تشویق کرد. خلف نزد امام حسین (علیه‌السلام) آمد و از ایشان اذن میدان طلبید؛ اما امام (علیه‌السلام) اجازه ندادند و فرمودند: «اگر تو هم کشته شوی مادرت در پناه چه کسی آرام گیرد و چه کسی او را به خانه برگرداند». پس خلف نزد مادر بازگشت. ‌ام‌خلف با دیدن پسر، پیش او رفت و بار دیگر او را به نبرد در رکاب امام حسین (علیه‌السلام) تشویق کرد. سرانجام خلف به میدان رزم رفت و پس از نبردی جانانه به شهادت رسید. کوفیان سرش را به سوی مادرش افکندند. ‌ام‌خلف سر فرزندش را برداشت و چنان گریست که همگی به گریه افتادند».
[۳۹] محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۰۵-۳۰۶، تهران، دارالکتب الاسلامیه.



از جمله زنانی که در میدان کربلا حضور یافت، کنیز مسلم بن عوسجه است. گویا در پی حرکت مسلم بن عوسجه و خانواده‌اش به سوی سرزمین کربلا، او نیز با آنان همراه شده بود و به کاروان سید و سالار شهیدان (علیه‌السلام) پیوسته بود. از نام و زندگانی او اطلاع چندانی در دست نیست. تنها آمده که او پس از شهادت مسلم بن عوسجه، صدا به گریه و زاری بلند کرده بود و فریاد می‌زد: «یا سیداه و یا ابن عوسجتاه»


در برخی منابع از ‌ام‌عمرو نیز به عنوان یکی از زنان حاضر در عرصه کربلا یاد شده است. بحریه دختر مسعود خزرجی مکنی به ‌ام‌عمرو به همراه شوهرش جنادة بن کعب و فرزند نوجوانش عمرو، در شهر مکه به کاروان امام (علیه‌السلام) پیوستند و ایشان را تا سرزمین کربلا همراهی کردند.
[۴۲] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱۶، ص۲۳۲، تحقیق محیی‌الدین مامقانی و محمدرضا مامقانی، قم، آل‌البیت (علیه‌السلام)، لاحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۳۰.
[۴۴] موسوی زنجانی، السید ابراهیم، وسیلة الدارین فی انصار الحسین، ص۱۱۴، بی‌جا، چاپ سوم، ۱۴۱۰.

پس از شهادت جنادة بن کعب، ‌ام‌عمرو فرزند یازده ساله‌اش را حاضر کرد و به او گفت: «یا بنی قاتل بین یدی ابن بنت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)؛ پسرم در رکاب فرزند دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) مبارزه کن» و سپس او را نزد امام حسین (علیه‌السلام) فرستاد تا با کسب اجازه از ایشان راهی میدان شود. عمرو بن جناده انصاری به خدمت امام (علیه‌السلام) آمد. امام (علیه‌السلام) در ابتدا به او اجازه میدان نداد و فرمود: «پدر این کودک به شهادت رسیده است، شاید مادرش کشته شدنش را خوش نداشته باشد»؛ اما عمرو گفت: «به‌درستی که مادرم ـ خود ـ به من فرمان داده است که به میدان بروم». چون عمرو از رضایت مادر خبر داد، امام (علیه‌السلام) نیز به او اجازه میدان داد. پس عمرو در حالی که رجز می‌خواند، به میدان رفت و به دفاع از فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) پرداخت تا این‌که سرانجام پس از مدتی نبرد به شهادت رسید.
[۴۶] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام) ، ص۲۱-۲۲، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا.
[۴۷] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ص۱۰۴، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.

پس از شهادت عمرو، دشمنان سر او را از بدن جدا کرده، به سوی اردوگاه امام (علیه‌السلام) پرتاب کردند. مادر عمرو، سر فرزند خود را گرفت و خاک و خون از صورتش پاک کرد و خطاب به سر پسرش گفت: «آفرین بر تو پسرم و‌ ای سرور قلبم و ‌ای نور دیدگانم!». سپس سر پسرش را بر سر مردی از سپاه دشمن که در آن نزدیکی بود، کوبید و او را به هلاکت رساند. سپس به خیمه بازگشت و عمود خیمه را به دست گرفت و در حالی که رجز می‌خواند:
انا عجوز سیدی ضعیفه خاویة بالیة نحیفه
اضربکم بضربة عنیفه دون بنی فاطمة الشریفه
«من پیرزنی ضعیف، ناتوان، نحیف و سال‌خورده‌ام، (اما با این‌که ضعیف و فرتوتم) شما را با ضربتی شدید می‌زنم تا از فرزندان [[|فاطمه شریف (سلام‌الله‌علیها)]] دفاع نمایم».
به دشمن حمله کرد و دو نفر از آنان را کشت، تا این‌که به دستور امام (علیه‌السلام) به خیمه بازگشت.
[۴۹] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ص۲۱-۲۲، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا.
[۵۰] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ص۱۰۴، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.



از او که در برخی منابع با نام "فکهیه" یاد شده است،
[۵۳] محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۱۷، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
از کنیزان اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) بود. او به همراه پسرش قارب، از مدینه تا کربلا کاروان امام حسین (علیه‌السلام) را همراهی کرد و شاهد شهادت پسرش در روز عاشورا بود.
[۵۵] محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۱۷، تهران، دارالکتب الاسلامیه.



در منابع نام او خوصاء بن عمرو بن عامر کلابی [۴۳]     گردیده است. او نیز از دیگر زنانی است که نام او در فهرست زنان حاضر در کربلا به ثبت رسیده است.
[۵۶] محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۱۷، تهران، دارالکتب الاسلامیه.



۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۲۹، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲. ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۱، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶.    
۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۲۹، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۴. ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۱، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶.    
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۲۹، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۶. ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۱، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶.    
۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۲۹-۴۳۰، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۸. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۰۱، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳.    
۹. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۵، بیروت، دار صادر دار بیروت، ۱۹۶۵.    
۱۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۰، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۱۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۲۹-۴۳۰، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۲. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۵۷، قم، مدرسه امام مهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، ۱۴۰۶.    
۱۳. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۰۱، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳.    
۱۴. طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۶۱، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق.    
۱۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۳۰، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۶. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۶، بیروت، دار صادر دار بیروت، ۱۹۶۵.    
۱۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۲۹-۴۳۰، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۸. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۰۲، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳.    
۱۹. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۵-۶۶، بیروت، دار صادر دار بیروت، ۱۹۶۵.    
۲۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۳۶، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۱. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۸، بیروت، دار صادر دار بیروت، ۱۹۶۵.    
۲۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۴، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۲۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۳۸، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۴. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۹، بیروت، دار صادر دار بیروت، ۱۹۶۵.    
۲۵. سماوی، محمد، ابصار العین فی انصار الحسین (علیه‌السلام)، ص۲۲۷، تحقیق محمدجعفر الطبسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لممثلی الولی الفقیه فی حرس الثورة الاسلامیه، چاپ اول.    
۲۶. موسوی مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ص۲۴۲، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۹۷۹.    
۲۷. سید بن طاووس، اللهوف، ص۱۰۵، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش.    
۲۸. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام) ، ص۱۳، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا.
۲۹. نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص۱۱۵، تهران، ابن المؤلف، چاپ اول.
۳۰. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ص۱۲-۱۳، تحقیق و تعلیق محمد سماوی، قم، مکتبة المفید، بی‌تا.
۳۱. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۵۰، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.    
۳۲. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۶۲، قم، مدرسه امام مهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، ۱۴۰۶.    
۳۳. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام) ، ص۱۳، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی‌تا.
۳۴. شیخ صدوق، الامالی، ص۲۲۵، کتاب‌خانه اسلامیه، ۱۳۶۳ش.    
۳۵. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۸۷، قم، انتشارات رضی، بی‌تا.    
۳۶. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السلام)، ص۱۷۰، تحقیق مدرسه الامام المهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، قم، مدرسه الامام المهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، چاپ اول، ۱۴۰۷.    
۳۷. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۵، ص۱۸، تهران، اسلامیه، بی تا.    
۳۸. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السلام)، ص۲۶۱، تحقیق مدرسه الامام المهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، قم، مدرسه الامام المهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، چاپ اول، ۱۴۰۷.    
۳۹. محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۰۵-۳۰۶، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
۴۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۳۶، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۴۱. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۸، بیروت، دار صادر دار بیروت، ۱۹۶۵.    
۴۲. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱۶، ص۲۳۲، تحقیق محیی‌الدین مامقانی و محمدرضا مامقانی، قم، آل‌البیت (علیه‌السلام)، لاحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۳۰.
۴۳. موسوی مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ص۲۵۳، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۹۷۹.    
۴۴. موسوی زنجانی، السید ابراهیم، وسیلة الدارین فی انصار الحسین، ص۱۱۴، بی‌جا، چاپ سوم، ۱۴۱۰.
۴۵. سماوی، محمد، ابصار العین فی انصار الحسین (علیه‌السلام)، ص۱۵۸، تحقیق محمدجعفر الطبسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لممثلی الولی الفقیه فی حرس الثورة الاسلامیه، چاپ اول.    
۴۶. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام) ، ص۲۱-۲۲، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا.
۴۷. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ص۱۰۴، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.
۴۸. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السلام)، ص۲۷۱، تحقیق مدرسه الامام المهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، قم، مدرسه الامام المهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، چاپ اول، ۱۴۰۷.    
۴۹. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ص۲۱-۲۲، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا.
۵۰. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ص۱۰۴، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.
۵۱. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السلام)، ص۲۷۱، تحقیق مدرسه الامام المهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، قم، مدرسه الامام المهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، چاپ اول، ۱۴۰۷.    
۵۲. موسوی مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ص۲۵۳، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۹۷۹.    
۵۳. محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۱۷، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
۵۴. سماوی، محمد، ابصار العین فی انصار الحسین (علیه‌السلام)، ص۹۶، تحقیق محمدجعفر الطبسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لممثلی الولی الفقیه فی حرس الثورة الاسلامیه، چاپ اول.    
۵۵. محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۱۷، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
۵۶. محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۱۷، تهران، دارالکتب الاسلامیه.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اموهب در کربلا».    


رده‌های این صفحه : مقالات پژوهه




جعبه ابزار