ام المؤمنین ام سلمه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از وقایع مهم
سال چهارم هجری
ازدواج رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با ام
سلمه بود. ایشان از نظر دینداری و خردمندی یکی از برترین
زنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودند.
وی پیش از
هجرت در خانوادهای شریف در
مکه متولد شد
؛ اما
زمان ولادتش بهطور دقیق مشخص نیست با توجه به تاریخ
وفات و طول عمرش میتوان
حدس زد که ۲۰
سال و اندی پیش از
هجرت به دنیا آمده است.
نامشان هند
و به نقلی رمله،
دختر ابیامیة
بن مغیرة
بن عبدالله
بن عمرو بن مخزوم بود.
نام پدرشان حذیفه
و به قولی سهیل
بود و ملقب به زاد الرکب، چرا که او یکی از بخشندهترین مردم
عرب بود و در کرم و بخشش شهره عام و خاص،
هرگاه
سفر میکرد بدون
رفیق نمیرفت همیشه با خود آن قدر زاد و
توشه همراه میبرد که حتی رفیقش را نیز کفایت میکرد.
مادرش نیز عاتکه بنت عامر
بن ربیعه کنانی نام داشت.
ایشان دختر عموی ابوجهل
و
خالد بن ولید بودند.
ایشان از اولین زنانی بود که
مسلمان شد، در ابتدا
همسر ابی
سلمه عبدالله
بن عبدالاسد
بن هلال
مخزومی پسر عمه
و برادر رضاعی
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.
آنها از اولین مسلمانانی بودند که به
حبشه هجرت کردند،
در آنجا، دخترشان زینب متولد شد.
با
انتشار خبر خودداری
قریش از اذیت و
آزار مسلمانان، با همسرش از حبشه به
مکه بازگشت؛ ولی چون خبر
دروغ بود، برای رهایی از فشار
مشرکان، به حبشه بازگشت.
پس از مدتی، به مکه بازگشته و از آنجا به
مدینه هجرت کردند.
گفته شده ایشان، اولین زنی بودند که به مدینه هجرت کردند.
در
جنگ احد ابوسلمه بر اثر تیری که از سوی
ابوسلمه یا ابواسامه
جشمی، به بازویش اصابت کرد، زخمی شد، از این رو پس از جنگ احد به مدت یک ماه، برای
معالجه زخمش در مدینه ماند تا اینکه زخمش نسبتاً
بهبود یافت، سپس به فرمان رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در ماه محرمی که سی و پنجمین
ماه هجرت بود، به فرماندهی گروهی از مسلمانان منسوب و برای هجوم به
بنیاسد، عازم قطن گردید.
پس از بازگشت از این ماموریت به مدینه در هشتم
صفر سال چهارم هجری، زخمهایش سر باز کرد و در اثر آن، در هشتم ماه
جمادیالآخر همین سال، در گذشت.
ام
سلمه از ایشان، صاحب چهار
فرزند شده بود
سلمه، عمر، دره، زینب،
نام زینب «بره» بود و زمانی که به عنوان ربیبه وارد خانه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) شد، حضرت او را زینب نامید.
امّ
سلمه قصد کرده بود بعد از شوهرش دیگر ازدواج نکند تا در
بهشت با
ابوسلمه باشد؛ ولی
ابوسلمه او را از این قصد بازداشت و از خدا خواست مردی بهتر از خودش نصیب امّ
سلمه گرداند.
چون عدّه ام
سلمه به پایان رسید، رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به واسطه حاطب
بن ابیبلتعه
از او
خواستگاری نمود. او قبلاً به خواستگاری ابوبکر و عمر جواب رد داده بود،
چون حضرت (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) از او خواستگاری کرد، با کمال
ادب گفت: «در من خصالی است که قادر نیستم، همسرتان باشم، من زنی بسیار غیرتمندم و میترسم که شما چیزی از من ببینید که
خداوند بخاطر آن، مرا
عذاب کند، همچنین
سن من بالا رفته و از جوانیام گذشتهام، بعلاوه من زنی عیالوارم که باید برای
تامین معیشتشان تلاش کنم».
حضرت (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) نیز در جوابشان فرمودند: «به لحاظ سن، من از تو مسنترم پس بر
زن عیب نیست که با مردی ازدواج کند که به لحاظ سن، از او مسنتر است، اما آنچه درباره غیرتت گفتی، من از خدا میخواهم
غیرت را از تو برگیرد و اما درباره
عیال و فرزندانت، باید بگویم آنها عیال خدا و رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) هستند.»
ام
سلمه به این ازدواج راضی شد.
حضرت به ایشان پیغام فرستادند که «به پسرت بگو که تو را به من تزویج کند» پسرش
سلمه یا به نقلی پسرش عمر،
با اینکه بالغ نشده بود، او را در
شوال سال چهارم هجری
یا دوم هجرت
به
عقد حضرت درآورد.
حضرت خود
خطبه عقد را جاری فرمودند.
گفته شده نجاشی
مهریه او را که چهارصد دینار
طلا بود، به هنگام عقد پرداخت کرد،
علاوه بر آن، رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) یک بالش چرمی پر شده از لیف خرما و یک ظرف و یک
آسیاب را هم کابین او قرار دادند.
ام
سلمه نقل کرده «وقتی حضرت (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) مرا عقد فرمود، مرا از
خانه خودم به حجره همسر در گذشتهاش زینب دختر خذیمه که به امالمساکین معروف بود، برد. در آن خانه جوال کوچکی بود، در آن نگاه کردم دیدم مقدار کمی جو در آن است، دستاس و کاسه و دیکچهای هم بود و چون نگریستم در آن دیگ، اندکی پیه و چربی بود، جو را برداشتم و
دستاس کردم و در کاسه ریختم و همان چربیاندک را خورشت قرار دادم و این خوراک پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) و همسر او در
شب عروسی آن دو بود.»
وی زنی زیبا روی بود و گاه مورد رشک و
حسادت و
طعن و تمسخر دیگر همسران پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) قرار میگرفت.
او را بعد از
خدیجه برترین همسر پیامبر دانستهاند.
پیامبر بیش از دیگر زنان خود، به امّ
سلمه توجه داشت طبق منابع، پیامبر فهرست اسامی اهل
بهشت و
جهنم و نوشتهای برای خلیفه برحق پس از خود
و مقداری
تربت کربلا به امّ
سلمه سپرده بودند.
گفته شد پیامبر بیش از دیگر زنان خود، به امّ
سلمه توجه داشت او نیز پس از
رحلت ایشان همچنان وفادار ماند و در حوادث حساس و هنگام لزوم، از خاندان پیامبر
دفاع میکرد و همواره با نقل احادیثی از پیامبر ولایت
علی (علیهالسلام) و منزلت او را نزد پیامبر به یاد مسلمانان میآورد.
آمده است که به رسم
عقد اخوت پیامبر او و صفیّه (دیگر همسر رسول خدا) را همپیمان کردند
نوشتهاند که مراسم عروسی
حضرت فاطمه (علیهاالسلام) در خانه امّ
سلمه برپا شد
این خبر،
احتمال ازدواج پیامبر را با امّ
سلمه در سال دوم هجری
قوت میبخشد.
ایشان در غزوات مریسیع،
بنیقریظه،
خیبر،
حدیبیه،
فتح مکه و طائف
همراه رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بود و در
حجةالوداعنیز حاضر بود.
او عقلی رسا و رأیی صائب داشت
و مورد
احترام و
محبت پیامبر بود. ایشان با رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) هفت سال زندگی کرد،
اما از حضرت دارای فرزندی نشدند،
پس از
وفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) نیز روزگاری دراز، زنده بود.
در
غزوه حدیبیه که همراهان پیامبر از سر تراشیدن و
قربانی خودداری میکردند طرف
مشورت پیامبر قرار گرفت و پیشنهاد او مبنی بر اینکه پیامبر بدون توجه به مسلمانان شخصاً به سر تراشیدن و قربانی اقدام کند مؤثر واقع شد و مسلمانان بعد از حضرت سر تراشیدند و قربانی کردند.
وی در ۸۴ سالگی در مدینه درگذشت
ایشان آخرین همسر رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بودند که وفات کردند.
مورخان در سال وفاتشان
اختلاف کردهاند و وقوع آن را در سالهای ۵۹،
۶۰،
عاشورای۶۱،
رمضان یا شوال ۶۲
ذکر کردهاند، عدهای هم تنها به ذکر تاریخ وفاتشان در ایام حکومت
یزید بن معاویه، بسنده کردهاند.
ابوهریره یا عبدالله
بن ابی امیه
یا
ولید بن عتبه بر او
نماز گزارد و بعد از وفات، ایشان را در
بقیع به
خاک سپردند.
اما بنا به دلایلی ذکر وفاتشان بعد
شهادت امام حسین (علیهالسّلام) و در ایام حکومت یزید
بن معاویه، به واقع نزدیکتر مینماید: از طبرانی در کتابش از ثقات نقل کرده که او در زمان یزید
بن معاویه در سال ۶۲ زنده بود.
۱- معروف و ثابت است که حضرت (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) شیشهای از خاک کربلا را نزد ایشان گذاشته و به او فرمودند: «هرگاه این خاک رنگ
خون تازه به خود گرفت بدان که حسین (علیه
السّلام) به شهادت رسیده است.» پس از آن روز، ایشان هر
روز به آن
شیشه نگاه میکردند، چون چنین دیدند، فریاد میزدند: «وا حسینا» «وا ابن رسولالله».
۲- ذهبی نقل کرده که ایشان با شنیدن خبر شهادت امام حسین (علیه
السّلام) بسیار ناراحت شدند و
گریه کردند و از آن پس نمیپوشیدند، مگر لباس خشن.
ایشان اندکی بعد از این واقعه وفات کردند.
همچنین ذهبی نقل کرده که «او صدای اجنه را در حالی که بر امام حسین (علیه
السّلام)
نوحه میخواندند، میشنید.»
۳- بیهقی از
سلمی نقل میکند که «بر ام
سلمه وارد شدم دیدم گریان است علت پرسیدم، گفت: در
خواب رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) را دیدم که سر و رویش خاکآلود است، گفتم چه شده یا رسولالله (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)؟ گفت: حسین را الان کشتند.»
۴- نقل شده وقتی خبر شهادت حسین (علیه
السّلام) را آوردند ایشان اهل
عراق را
لعنت کردند و گفتند: «کشتید او را، خدا شما را بکشد فریبش دادند و ساکت ماندند خدا لعنتشان کند.»
۵- از شهر
بن حوشب نقل شده که ام
سلمه برای امام حسین (علیه
السّلام) عزاداری میکرد.
در امر تکوینش
جمال خیره کننده،
عقل راجح و نافذ،
حلم و
وقار و
سکینه جمع شده بود. او پس از
حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) از کاملترین زنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) از لحاظ فهم و راجحترینشان به لحاظ عقل و تمامترینشان از لحاظ مشورت و طیبترینشان از لحاظ خلق و
اخلاق بود
و به واسطه
فطانت و
حکمت و
تدبیر و بصیرتش به او مثال میزدند.
بیان حضرت (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در حدیبیه، اشارهای است به وفور عقل و
رای درستش،
و عذرش برای رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در امر ازدواج نیز دلیلی دیگر است بر کمال عقلش و حسن ادبش و اینکه عمل سنجیده میکرد.
زیبایی زایدالوصفش
عایشه را به شدت آزرده خاطر میساخته، حسادتش را برمیانگیخت، از عایشه نقل شده که میگفت: «هنگامی که رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) با او ازدواج کرد، بسیار ناراحت شدم زیرا فهمیدم که زیباست اما به خودم دلداری دادم تا اینکه او را دیدم که چندین برابر زیباتر از آن بود که برای من توصیف شده بود.»
میگویند:در ماجرای
غصب فدک که
صحابه و بزرگان قوم، همه
سکوت اختیار کرده بودند او شجاعانه در برابر خلیفه نخست ایستاد و از فاطمه (علیهاالسلام) دفاع کرد، چنانکه در پی آن خلیفه در آن سال مقرری او را قطع کرد.
او بعد از خدیجه (
سلاماللهعلیها)، بهترین زنان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)، به شمار میآید، ایشان بعد از وفات حضرت (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) به
عهد خود باقی ماند و تغییر و تغّیری در او حاصل نشد و همانطور که خدا امر کرده بود در خانهاش به سر میبرد.
او وصی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) را کمک میکرد و از مواضعش دفاع مینمود و اعداء و دشمنانش را میراند.
در طول ۲۵ سال خلافت خلفای سه گانه او به حمایت
اهل بیت (علیهمالسلام) میپرداخت و درگاه لزوم خلفا را
موعظه میکرد در همین راستا خلیفه سوم را از مخالفت با
سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پرهیز داد.
در جریان مخالفتهای
عمار با خلیفه سوم، جانب عمار را گرفت و خلیفه سوم را نکوهش کرد.
در دوران خلافت علی (علیه
السلام) از حضرت
حمایت کرد او ضمن ردّ درخواست
طلحه و
زبیر برای شرکت در خونخواهی
عثمان کوشید. با یادآوری سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) در این خصوص که علی (علیه
السلام) ولیّ هر
مؤمن و مؤمنهای است و
عایشه نیز آن را تصدیق کرد عایشه را از رفتن به جانب
بصره باز دارد.
چون در این کار موفق نشد، برای گروهی از
انصار و
مهاجران سخنرانی کرد و در آن ضمن حمایت از علی (علیه
السلام) موقعیت و مرتبه او را در جامعه
اسلامی و نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) یادآور شد و گروه فراوانی را از همراهی
سپاه جمل منصرف کرد.
او احتجاجات قویای با عایشه قبل و بعد
جنگ جمل دارد
ایشان در زمان جنگ جمل و راهاندازی خونخواهی عثمان در
مکه بود و میگفت: «ای مردم شما را به تقوای الهی امر میکنم اگر علی (علیه
السّلام) را تبعیت کردید پس بدان راضی خواهید شد بخدا قسم که کسی بهتر از او در زمان شما ندیدم.»
ایشان بعد از
حرکت طلحه و زبیر و عایشه به سوی بصره، نامهای به حضرت علی (علیه
السّلام) نوشته و در این نامه، خروجشان را، به اطلاع حضرت رساند،
در این نامه آمده: «...اما بعد طلحه و زبیر و عایشه قصد سوئی دارند آنها به همراهی
عبدالله بن عامر به سوی بصره خارج شدند و گمان میکنند که عثمان مظلوم کشته شده و طلب
خون عثمان میکنند
خداوند کار ایشان را از تو کفایت کند و شرشان را به خودشان برگرداند ان شاءالله. بخدا قسم اگر نبود
نهی خداوند در خروج زنان از خانههاشان و
وصیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در زمان وفاتش، هر آینه من شخصاً با تو میآمدم و
لکن فرزندم
عمرو بن ابی
سلمه که از بهترین مردم نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) بود را نزد تو فرستادم
(تا در خدمت شما باشد)». حضرت (علیه
السّلام) نیز ام
سلمه را مورد ستایش قرار داده، عمل او را ستودند.
ایشان علاوه بر این نامه، پسرش
سلمه را نیز به سوی حضرت فرستادند تا با دشمنانش بجنگد،
پسر دیگر او عمر نیز والی حضرت در
فارس و
بحرین بود
و به همراه حضرت (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در جنگ جمل میجنگید.
از بیهقی نقل شده که چون عایشه بعد از رجوعش از جنگ جمل بر ام
سلمه وارد گردید، ام
سلمه قسم یاد کرد که بخاطر
جنگ با علی
بن ابیطالب (علیه
السّلام) هرگز با او صحبت نکند.
زمانی که
حفصه همسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) از ابتلای علی (علیه
السلام) به اصحاب جمل اظهار خشنودی و مجلس شادی برپا کرد، ام
سلمه بدان مجلس درآمد و معترضانه این عمل را تقبیح کرد.
امّ
سلمه در عهد
معاویه نیز از حمایت علی (علیه
السلام) دست نکشید درمقابل
لعن علی (علیه
السلام) و دوستدارانش ایستاد و در نامهای به معاویه شهادت داد که خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) دوستدار علی هستند و لعن علی و دوستدارانش لعن خدا و پیامبر اوست.
امّ
سلمه رخداد دلخراش کربلا را نیز
شاهد بود و در شهادت
امام حسین (علیهالسلام) عزادار شد.
وی مورد عنایت و توجه
امامان (علیهمالسلام) بود حضرت علی (علیه
السلام) آنگاه که از
مدینه به قصد
کوفه حرکت کرد، نوشتهها و وصایای خود را نزد وی نهاد و
امام حسن (علیهالسلام) که به مدینه بازگشت آنها را تحویل گرفت
امام حسین (علیه
السلام) نیز وصایای خود را نزد او نهاد که بعد از بازگشت
امام سجاد (علیهالسلام) به مدینه به آن حضرت تحویل داد.
امّ
سلمه از راویان
حدیث است و بیش از ۳۷۸ حدیث روایت کرده است.
او از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) و از
ابی
سلمه و از
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) روایت کرده است و پسرانش
سلمه و عمر و دخترش زینب و برادرش عامر و برادرزادهاش مصعب
بن عبدالله از او روایت کردهاند، موالیانش عبدالله
بن رافع، نافع، سفینه و پسرش، ابوکثیر و خیره مادر
حسن بصری نیز از او روایت کردهاند و نیز صحابهای چون صفیه بنت شیبه، هند بنت حارث، قبیصه بنت ذؤیب، عبدالرحمن
بن حارث. از
تابعین نیز، ابو عثمان نهدی، ابو وائل، سعید
بن مسّیب،
ابوسلمه، و حمید
پسر عبدالرحمن
بن عوف، عروه، ابوبکر
بن عبدالرحمن،
سلیمان بن یسار و دیگران، از جمله کسانی بودند که از او روایت نقل کرده بودند.
حدیث کساء ، حدیث «علیٌّ مع القرآن (الحقّ) والقرآن (الحقّ) مع علیٌّ»
و حدیث «من کنت مولاه فهذا علیٌّ مولاه»
از احادیث متواتری هستند که امّ
سلمه نیز نقل کرده است.
جناب ام
سلمه در شأن نزول بعضی از آیات
قرآن کریم نقش داشتهاند که در ذیل به آنها اشاره میشود.
بنا به روایت
مجاهد روزی امّ
سلمه به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) گفت: چرا درباره
هجرت زنان آیهای نازل نشده است؟ در پاسخ او این
آیه فرود آمد: خداوند عمل هیچ عمل کنندهای خواه
مرد یا
زن را تباه نمیکند و کسانی که در
راه خدا هجرت کرده، آزار دیدهاند و جنگیده و کشته شدهاند بدیهایشان را میزداید و آنان را در
بهشت جاودان جای میدهد.
: « فاستجاب لهم ربهم انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض فالذینهاجروا واخرجوا من دیارهم واوذوا فی سبیلی وقاتلوا وقتلوا لاکفرن عنهم سیئاتهم ولادخلنهم جنات تجری من تحتها الانهار ثوابا من عند الله و الله عنده حسن الثواب؛
خداوند درخواست آنها (صاحبان خرد که درخواستهای آنها در آیات سابق گذشت) را پذیرفت (و فرمود) من عمل هیچ عمل کنندهای از شما را، خواه زن باشد یا مرد ضایع نخواهم کرد، شما همگی همنوعید و از جنس یکدیگر، آنها که در راه خدا
هجرت کردند، و از خانههای خود بیرون رانده شدند، و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند
سوگند یاد میکنم، که گناهان آنها را میبخشم، و آنها را در بهشتهائی که از زیر درختان آن نهرها جاری است، وارد میکنم، این پاداشی است از طرف
خداوند ، و بهترین پاداشها نزد پروردگار است».
در روایات متعددی آمده است که امّ
سلمه به
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گفت:چرا در
قرآن از مردان یاد شده و از زنان یاد نشده است؟ در پاسخ وی فرشته
وحی این آیه را بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) فرود آورد:خداوند برای
مسلمانان مؤمن، فروتنِ فرمانبردار، راستگو، شکیبا، خداترس،
صدقه دهنده، روزهدار، پاکدامن و آنان که بسیار به یاد خدایند، مرد باشند یا زن
آمرزش و
پاداش بزرگ آماده ساخته است
: «ان المسلمین
والمسلمات والمؤمنین والمؤمنات والقانتین والقانتات والصادقین والصادقات والصابرین والصابرات والخاشعین والخاشعات والمتصدقین و المتصدقات والصائمین والصائمات والحافظین فروجهم والحافظات والذاکرین الله کثیرا والذاکرات اعد الله لهم مغفرة واجرا عظیما؛
مردان و زنان
مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادتپیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزه دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد میکنند خدا برای
[۲۰۲] آنان آمرزشی و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است»؛ برخی گفتهاند: این اولین آیهای است که درباره زنان فرود آمده و از آنان به خوبی یاد شده است.
روزی امّ
سلمه جامهای پوشید که بر روی آن شالی بسته بود و سرِ شال از پشت آویزان بود و بر
زمین کشیده میشد دو تن از همسران پیامبر او را مسخره کردند آیه ۱۱
سوره حجرات در این باره نازل شد: «یایها الذین ءامنوا لا یسخر قوم من قوم عسی ان یکونوا خیرا منهم ولانساء من نساء عسی این یکن خیرا منهن ولا تلمزوا انفسکم ولا تنابزوا بالالقاب بئس الاسم الفسوق بعد الایمان ومن لم یتب فاولئک هم الظالمون؛
ای کسانی که
ایمان آوردهاید، نباید قومی قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنان از اینان بهتر باشند و نباید زنانی زنان دیگر را ریشخند کنند شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهای زشت مدهید، چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و آنان که
توبه نکردند، همان ستمکارند».
در پی پرسش امّ
سلمه از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) که چرا
جهاد به مردان اختصاص دارد و میراث زنان نصف
سهم مردان است آیه ۳۲
سوره نساء نازل شد.
:« ولا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم علی بعض للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن وسئلوا الله من فضله ان الله کان بکل شیء علیما؛
زنهار آنچه را
خداوند به (سبب) آن بعضی از شما را بر بعضی (دیگر) برتری داده،
آرزو مکنید برای مردان از آنچه (به اختیار) کسب کردهاند، بهرهای است و برای زنان (نیز) از آنچه (به اختیار) کسب کردهاند بهرهای است و از فضل خدا درخواست کنید، که خدا به هر چیزی داناست».
همسران پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) پس از سپری شدن چند
غزوه، از پیامبر خواستند که بر
نفقه آنان بیفزاید و هریک از آنان از آن حضرت چیزی خواستند امّ
سلمه نیز درخواست کرد تا پردهای خطدار برایش تهیه گردد
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) ناراحت شد و از پاسخ به این خواستها سر باز زد و به مدت یک ماه از آنان کناره گرفت تا اینکه آیات ۲۸ ۲۹
سوره احزاب نازل شد و خداوند با
لحن قاطع به زنان پیامبر هشدار داد که اگر زندگی پر زرق و برق
دنیا را میخواهید، میتوانید از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) جدا شوید و اگر به خدا و رسول او و
روز جزا دل بستهاید و به زندگی ساده و افتخارآمیز پیامبر قانع هستید، بمانید
: «يایها النبی قل لازواجک ان کنتن تردن الحیوة الدنیا وزینتها فتعالین امتعکن واسرحکن سراحا جمیلا و ان کنتن تردن الله و رسوله والدار الآخرة فان اللع اعد للمحسنات منکن اجرا عظیما؛
ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را میخواهید بیائید هدیهای به شما دهم و شما را به طرز نیکوئی رها سازم! • و اگر شما خدا و پیامبرش و سرای آخرت را طالب هستید خداوند برای نیکوکاران شما پاداش عظیم آماده ساخته است».
بنا به روایتی امّ
سلمه اولین کسی بود که برخاست و خدا و پیامبرش را بر مال دنیا ترجیح داد.
در این جریان هنگامی که عمر همسران آن حضرت را سرزنش کرد امّ
سلمه عمر را از وارد شدن به حوزه خصوصی زندگی پیامبر برحذر داشت
گویند:آیات ۱۰۲
و ۱۱۸
سوره توبه و ۳۳ احزاب
در خانه ام
سلمه بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) نازل شد.
دائرة المعارف قران کریم جلد چهارم، برگرفته از مقاله "امّ سلمه". سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ام سلمه»، تاریخ بازیابی ۹۵/۶/۷.