الإمام محمد الغزالی جهوده فی التفسیر و علوم القرآن (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«الامام محمد الغزالی جهوده فی التفسیر
و علوم القرآن» اثر رمضان خمیس غریب، استاد
تفسیر و علوم قرآن دانشگاه الازهر
مصر میباشد.
مؤلف کوشیده است آراء شیخ
محمد غزالی در رابطه با علوم قرآن، روش
و نحوه برداشت او از
قرآن کریم را از لا به لای اثرهای باقی مانده از او بررسی تا از دریچهای رهیافت تعامل صحیح با قرآن برقرار گردد
و راه برای قرآن زیستی هموار گردد. کتابهایی که از شیخ محمد غزالی در تدوین از آنها سود جسته: نحو تفسیر موضوعی لسور القرآن الکریم، نظرات فی القرآن، کیف نتعامل مع القرآن، معرکة المصحف، جدد حیاتک
و المحاور الخمسه للقرآن الکریم میباشد.
این اثر از مقدمه
و سه فصل تشکیل یافته است: فصل اول سخن در رابطه با منابعی است که شیخ محمد غزالی در تفسیر خود از آنها سود جسته است. فصل دوم، دیدگاه
های شیخ محمد غزالی در خصوص بعضی از مباحث
علوم قرآنی و مسائل تفسیری است. فصل سوم، سخن از روش تفسیری شیخ غزالی مطرح میشود. این روش برای خود دارای قواعدی میباشد که خود فرموده: «در این کار باید شیوه
و روشی را در پیش گیریم که پیش از من کس دیگری به آن نپرداخته است، تا بدین وسیله دری از درهای خیر را بگشایم.»
در مقدمه، به تعریف روش
و جایگاه کلیدی آن در تفسیر پرداخته است. هر علمی دارای سه رکن عمده است. موضوع، هدف
و روش در این میان، روش از جایگاه ویژهای برخوردار است در این که
مفسران از روش
های گوناگونی در تفسیر قرآن بهره جستهاند، تردیدی نیست. نکتهای که هست این که در تقسیم بندی روش
های تفسیری گاهی بین روش مفسر
و گرایش
های مذهبی
و سلیقه
های شخصی او خلط شده است. منظور از روش
های تفسیری (منهج) پذیرش نوع
و نحوه استناد به منابع است.
و از آنجا که منابع تفسیر در نظر مفسران متفاوت است مانند اینکه یکی معتقد است که تنها منبع معتبر در تفسیر،
روایات پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم است
و دیگری بر این باور است که در
تفسیر باید به قرآن، روایات پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم
و اهل بیت علیهالسّلام تکیه کرد یا اینکه برخی مفسران از
عقل، بیشتر استفاده کرده
و به سوی روش تفسیر عقلی
و اجتهادی رفتهاند. بنابراین روش تفسیری امری است فراگیر که مفسر آن را در همه
آیات قرآن به کار میگیرد
و اختلاف در آن، باعث اختلاف در کل تفسیر میشود،
و آن چیزی، جزء منابع
و مستندات تفسیر نیست.
و تقسیم تفاسیر به ماثور، قرآن به قرآن، شهودی، ظاهری
و... در این چارچوب قرار میگیرد.
و مراد از گرایش تفسیری (اتجاه)، صبغه
های مختلف تفسیر قرآن است که آن حکایتگر جهت گیری
های خاص مفسران میباشد که گاهی با عناوینی همچون
تفسیر کلامی،
تفسیر اخلاقی و تربیتی معرفی میشود. فصل اول، را در طی چهار بحث میآورد: بحث اول مصادر شیخ غزالی از کتب تفسیر،
دوم منابع او از کتب حدیث، سوم منابع
و مصادر او از کتب
فقه و چهارم منابع او از کتب معارف
و عقائد. از کتب تفسیری که شیخ غزالی از آنها سود جسته کتاب
المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز ابن عطیه، کتاب
تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر،
المنار شیخ محمد عبده
و رشیدرضا،
جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر طبری) ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید طبری، التحریر
و التنویر محمد طاهربن عاشور، تفسیر القرآن الکریم الاجزاء العشرة الاولی شیخ محمود شلتوت
و التعریف بالقرآن
و عنآ الاخلاق فی القرآن محمد عبدالله دراز. رمضان حسین، به شرح حال مختصر
و روش تفسیری هفت مفسر فوق، پرداخته، نمونههایی از آنچه آنها در کتب خود آورده
و شیخ غزالی، رای آنها را پذیرفته است به میان آورده است. بحث دوم نام کتب حدیثی که شیخ غزالی در تفسیر از آنها سود جسته عبارتند:
صحیح بخاری، کتاب السنة طبرانی در این بحث نیز، شرح حال مختصری از افراد فوق
و تالیفات آنها بیان شده، نمونههایی از آنچه شیخ غزالی در تفسیر خود از
احادیث آنها در تفسیر آیات استفاده نموده است، آمده است. منابع
و مصادر شیخ غزالی در تفسیر از کتب فقهی، کتب ابن حزم (۳۸۴- ۴۵۶) میباشد که مؤلف به شرح حال
و مصنفات عدیده ی او در این بخش پرداخته است. نمونهای از استفاده شیخ غزالی از کتب ابن حزم را در تفسیر
آیه «
و من شر النفاثات فی العقد»
ذکر میکند.
از کتب معارفی که شیخ غزالی در تفسیر از آنها سود جسته عبارتند از: کتب معارفی ابوحامد غزالی، از آراء تفتازانی در کتب
المقاصد فی علم الکلام و شرح تلخیص المفتاح فی المعانی
و البیان
و کتاب اظهار الحق رحمة الله هندی میباشد. که در این بحث نیز شرح حال مختصری از آنها
و نمونهای از آرائی که در رابطه با ملائکه
و تعریف یهود در ذیل
آیات ۱
و ۴۶ سوره
های فاطر و نساء آورده
و شیخ غزالی نظریه آنها را پذیرفته، مطرح میکند.
فصل دوم در دو بحث، اول دیدگاه
های محمد غزالی در مسائل تفسیری
و دوم دیدگاه
های ایشان در مباحث
علوم قرآنی میباشد. در بحث اول مسائلی همچون نظر شیخ غزالی در رابطه با بسم الله،
ابلیس، مرگ
حضرت عیسی علیهالسّلام
و عروج او به آسمانها، اهل
اعراف، طوفان
حضرت نوح علیهالسّلام ، زنده بودن
حضرت خضر علیهالسّلام تاکنون،
یاجوج و ماجوج، آیه «دنا فتدلی»،
انشقاق قمر،
جن،
شفاعت و مسائل دیگر. برای نمونه، نظر ایشان در مورد عیسی علیهالسّلام اینگونه آمده: «با آنکه بسیاری از مردم دیدند که عیسی علیهالسّلام زنده عروج کرد، لیکن من گرایش دارم که او نیز مانند دیگران، در گذشته است هر چند که
مرگ طبیعی او مانع نمیشود که دیگر بار به
دنیا بازگردد
و در بیان وحدانیت الله به
مسلمانان به پیوندد،
و در جنگ با دشمنان
خدا به ایشان کمک کند، مانند
اصحاب کهف است که چندین
قرن آرمیدند،
و آن گاه به
حیات بازگشتند.» در رابطه با یاجوج
و ماجوج اینگونه آمده است: «یاجوج
و ماجوج نسلی از حیوانات انسان نما هستند که
وحی آنها را به کنترل در نمیآورد
و هیچ قانونی بر ایشان حکم فرما نیست. آنها در چین میزیستند. از آهنگ کلمه این گونه بر میآید که چینی الاصل باشند.» با اینکه غیر از ایشان آنها را تاتار
و مغول میدانند. در مورد سر تکرار یازده مرتبهای کلمه «قرآن» در
سوره اسراء میفرماید: «آیا این موضوع با چگونگی درگیری موجود میان ما
و یهود ارتباط دارد؟ این خصوصیت فقط در سوره اسراء نهفته شده تا شاید مسلمانان دریابند، قرآنی که در گذشته، امت آنها را بنا کرد
و آن را به وجود آورد، قادر است تا دیگر بار ایشان را در قالب حاکمیت
و رهبری قرار دهد. قرآن میتواند علاقه به دنیا
و کراهت از مرگ را از وجود آنها برگیرد،
و دلهای
شجاع به ایشان هدیه کند. دلهایی که فدای
حق شوند
و به دیدار خداوند مشتاقند».
بحث دوم که دیدگاه
های شیخ غزالی در خصوص مسائل علوم قرآنی میباشد این مباحث را در بردارد. ثبوت
قرآن کریم،
جمع قرآن،
اسباب نزول، آخرین نزول قرآن، نظر شیخ در خصوص
مکی و مدنی بودن،
محکم و متشابه،
نسخ، نسخ شرایع، مجاز،
اعجاز قرآن،
قصص قرآنی، ترجمه قرآن، گرایشهای تفسیر، تفسیر ماثور،
تفسیر به رای ، ضوابط تفسیر به رای،
تفسیر صوفی،
تفسیر لغوی،
تفسیر کلامی،
تفسیر موضوعی، اسلوب قرآن در مورد
سورههای مکی و مدنی،
ابراهیم علیهالسّلام در قرآن
و... در مورد نسخ میفرمایند: «رویکرد موجود میان عالمان جدید، درست در نقطه مقابل مفهومی است که از نسخ میان مفسران متاخر شایع شده به اینکه نسخ عبارت از ابطال آیاتی چند از قرآن کریم است، ایشان با رای «استاد خضری» همسو شده
و به طور مطلق نسخ را به معنای ابطال رد میکنند
و میگویند نسخ تنها در شکل تخصیص عام، تقیید مطلق
و یا تفصیل مجمل، صورت میپذیرد
و رشید رضا نیز با صراحت بیشتری همین کار را انجام داده است
و او
آیات را به دو دسته تشریعی
و تکوینی تقسیم میکند
و آیه ۱۰۶
سوره بقره را از نسخ
آیات تکوینی سخن میگوید
و موضوع این آیه نسخ
آیات تشریعی نیست». غزالی نسخ شرایع را جایز میدانند
و معتقد است بدون تردید قرآن پارهای از شرائع کهن را نسخ کرده است.
در قصص قرآنی، مطرح میکنند که «داستانهای قرآنی وسیلهای برای تربیت
و درس عبرت میباشد
و داستان
های قرآن کریم، فرازهایی از زندگانی گذشتگان است که
وحی آسمانی قرآن، آنها را به منظور تعلیم
و تربیت، پند
و اندرز
و عبرت آیندگان بازگو میکند. داستانهای قرآنی روایتی از وضعیت
انسان نیست بلکه بحثی از
تاریخ زندگان است». غزالی در رابطه با اهمیت بررسی داستان
های قرآنی بیان میدارد. «در حقیقت آنچه که درگذشته روی داده است تنها مقصود
و مطلوب صاحبان آن نیست، بلکه بر ما واجب است که امروز بدان اهمیت دهیم
و از آن سود ببریم
و اوضاع خود رابا آن بسنجیم
و از روی آن داوری کنیم، در غیر این صورت باید بهای این نادانی را از
خون و نداشتن استقرار
و آرامش خویش بپردازیم.»
یکی از مسائل مطروحه در
علوم قرآنی، مسئله شناخت سور
مکی و مدنی است که برای آنها
ملاک و معیارهایی را ذکر نمودند شیخ غزالی از تعاریفی که برای سور
مکی و مدنی نمودند تعریفی جدیدی ارائه نمیدهد
و از میان آنها تعریفی را انتخاب نمیکند به نظر ایشان، با تدبر در محتوای آیات
و سوره
های قرآن میتوان بر هر یک از آیات
و سوره
های مکی و مدنی ویژگیهای خاصی را بر شمرد. از ویژگی
های سور
مکی میتوان دعوت به سوی خداوندی است که آغاز از او
و انجام بسوی اوست
و همه باید او را که خدای یگانه است پرستش کنند. ویژگی دیگر سور
مکی، باید
مشرکان به وحشت میافتادند،
و ترس در دلشان جای میگرفت بنابراین سور
مکی آنان را نسبت به سرنوشت بدشان هشدار میدهد
و تابلوهایی را از هلاکت ستمگران بواسطه
عذاب خداوند برایشان به نمایش میگذارد. پس سورمکی، در مقام اثبات
توحید خداوند، راستی
و درستی
وحی، قیام ساعت، وقوع رستاخیز،
حشر و نشر
و ثواب
و عقاب برهان
های تفصیلی میآورند.
در فصل سوم که به بحث روش تفسیری غزالی میپردازد. مؤلف ادعا دارد که با بررسی
و استقراء در کتب
و مؤلفات او روش او دارای قواعدی است که نه اعده برای او بیان میکنند. قرآن کریم دارای وحدت موضوعی
و همچنین سور آن هم دارای وحدت موضوعی میباشد، فراگیر بودن نگرش قرآنی، کوشش
و تلاش در تطبیق بین کتاب سطور (قرآن)
و کتاب منظور (هستی)، برتری دادن
و تقدم
ظاهر قرآن بر
خبر واحد، جمع بین
عقل و نقل، بیداری امت در بازگشت به قرآن
و یافتن راه حل
های قرآنی برای مشکلات، قرآن منبع
علوم اجتماعی و.... در آخر هم چکیدهای از ضوابطی که شیخ غزالی در
تفسیر خود به آن پای بند بود، ذکر میشود که عبارتند از: قرآن کریم بیانگر هر چیز
و به طور خاص بیانگر خود خواهد بود لذا شیخ غزالی در بسیاری از موارد در تفسیر خود، برای روشن شدن آیات از دیگر آیاتی قرآنی استفاده نموده است از جمله آیه ۴۵
سوره یونس که از آیات ۸
سوره مجادله ۵۳
و ۵۴
سوره عنکبوت و آیه ۱۱ سوره یونس
که در تعجیل عقوبت است استناد نموده است. که به تفسیر قرآن به قرآن مشهور است. ضابطه دوم، در نظر داشتن روایات صحیح، به عنوان وسیلهای کمک کننده برای فهم،
و چارچویی برای صحیح فهمیدن آیات مورد استفاده قرار میگیرد. ضابطه سوم، التزام
و پای بندی به فهم قرآن از روزنه روش
های شناخته شده عرب در محاوره
و گفتگو میباشد. برای فهم قرآن ناگزیریم از خلال روش
های شناخته شده عرب در محاوره،
و نیز از دریچه دلالت کلمات، همانطور که نزد عربها بوده، اقدام کنیم. ضابطه چهارم، در تفسیر قرآن از
اسرائیلیات باید پرهیز نمود
و اسرائیلیات شامل تمام افسانه
های کهنی است که از گذشتگان وارد تفسیر،
حدیث و تاریخ شده است
و باید با دقت، درست را از نادرست آنها باز شناسیم.
شیخ محمد غزالی در مقدمه کتاب «گامی به سوی تفسیر موضوعی سوره
های قرآن کریم» در مورد روش تفسیری خود میآورد: «هدف من این بود که تفسیری موضوعی برای هر یک از سوره
های کتاب گرانقدر ارائه کنم.
تفسیر موضوعی با تفسیر وضعی متفاوت است. تفسیر وضعی، یک
آیه و یا دستهای از آیات را در نظر میگیرد
و به توضیح
و تشریح الفاظ
و نحوه تجزیه
و ترکیب جملات
و احکام آن میپردازد. در حالی که تفسیر موضوعی، همه سوره را یکجا مورد بررسی قرار داده، میکوشد تا تصویری کلی از آن ترسیم کند. این تصویر ابتدا
و انتهای سوره را با هم در نظر میگیرد
و با شناخت روابط پنهانیای که تمام سوره را به هم میپیوندد، ابتدای
سوره را همچون مقدمهای برای انتهای سوره در نظر میگیرد
و انتهای سوره را گواه
و تصدیق
و تاییدی بر ابتدای آن
و در ادامه میآورد: این تفسیر موضوعی به هیچ وجه خواننده را از
تفسیر وضعی بی نیاز نمیکند. بلکه این تفسیر تکمیل کننده آن است.»
و باز مینویسد: «در اینجا معنای دیگری هم برای تفسیر موضوعی است که به آن نپرداختهام
و آن پی گیری یک موضوع در همه جای قرآن
و گردآوری
و بیان آن در یک سبک
و سیاق نزدیک به هم است که بسیاری از مطالب از این طریق
و بر این مبنا تبیین میشود.» پس از توضیح مختصری در رابطه با قواعد اول
و دوم روش تفسیر شیخ، در رابطه با قاعده سوم ایشان معتقد است که قرآن یک کتاب فنی نیست که بر مقوله
های مشخصی تقسیم شده باشد بلکه در چارچوب سبکی حیرت انگیز همه مقولهها را در هم میآمیزد. نگریستن در هستی، تاریخ
و واقعیت، انسان را به سوی
ایمان و توحید سوق میدهد
و به تربیت مردم میپردازد.
و در مورد تطبیق بین کتاب مسطور
و کتاب منظور میگوید: «موضوع قرآن
انسان است
و مبنای آیات، هستی است،
و انسان ناچار باید در قرآن، تدبر کند،
و سنتها
و قوانینی را که بدون درک آنها آبادانی
زمین تحقق نمییابد، بشناسد. در مورد قاعده جمع بین
عقل و نقل او در تفسیر خود دائما بین آنها توازی برقراری نمود
و قائل بود که نقل صریح هیچگاه با عقل صحیح مخالف نمیکند.
و در مورد قواعد اخیر او در روش تفسیرش مینویسد: «قرآن، امتی یکپارچه
و هدفمند را میشناسد، که بر گرد هدف خویش میچرخد
و از هدایتها
و رهنمودهای آن، خیزش
و انگیزش مییابد. میخواهیم به قرآن بازگردیم
و طوری بدان بپردازیم که محور زندگی مان شود. امت دارای قانون اساسی است.» در صفحات پایانی، صاحب اثر، نتیجه بررسی خود را ارائه جایگاه شیخ غزالی در یک تفسیر علمی
و عملی، میداند. در پایان
تاریخ اثر را چهار صفر ۱۴۲۴ هجری قمری تحریر نموده است.
پاورقیها، شامل نام کتب
و آدرس دقیق مطالب، آیات
و احادیث، معرفی اعلام، آمده است. در پایان کتاب نیز فهرست موضوعات درج شده است. از کتب قرآنی که شیخ محمد غزالی به رشته تحریر در آورده
و رمضان خمیس هم از آنها در نگارش این اثر سود جسته بعضی به فارسی برگردانده شده: «معرکة المصحف» با عنوان «نقش قرآن در جهان معاصر» توسط محمد صدیق خالق پناه، «نحو تفسیر موضوعی لسور القرآن الکریم»، با عنوان «گامی به سوی تفسیر موضوعی سوره
های قرآن کریم»، توسط علی اصغر محمدی، «کیف نتعامل مع القرآن الکریم»، با عنوان «نگرشی نو در فهم قرآن»، توسط علی اصغر محمدی
و کتاب «المحاور الخمسة للقرآن الکریم» با عنوان «محورهای پنجگانه قرآن کریم»، توسط محمود ابراهیمی میباشد.
نرم افزار مشکات الانوار، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.