• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اقرع در شأن نزول

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اَقْرَع بن حابِس، یکی از افراد مؤلّفة القلوب
[۲] الاستیعاب، ج۱، ص۱۹۳.
می‌باشد.



نام او فِراس بن حابِس بن عِقال و کنیه‌اش ابوبحر
[۵] معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۳۷.
بود و چون بخشی از سرش بی‌مو یا کم مو بود وی را «اَقْرَعْ» لقب دادند. برخی فراس را نام برادر او دانسته‌اند.
[۷] السیرة‌النبویه، ج۴، ص۶۲۲.



از زندگی پیش از مسلمانی وی اطلاع چندانی در دست نیست. از آنچه به صورت پراکنده درباره او آمده، به ویژه از ماجرای اسلام آوردن وی، برمی‌آید که از افراد صاحب نقش و پرنفوذ بنی‌تمیم بود. در جاهلیت از بزرگان، سوارکاران و داوران قبیله خویش به شمار می‌آمد و به ایام حجّ، در بازار عُکاظ به داوری میان مردم می‌نشست و نخستین کسی بود که قمار را بر خود حرام کرده بود.
[۱۲] الوافی بالوفیات، ج۹، ص۳۰۷.
وی در نبرد کلاب، نخست فرماندهی بنی‌حنظله را بر عهده داشت و چون بر ۱۰۰۰ تن فرماندهی می‌کرده در تاریخ به « جرّار » موسوم شده است.

۲.۱ - دین در جاهلیت

به نقل ابن‌کلبی، اقرع در جاهلیت مجوسی بود و به گفته برخی تاریخ نویسان بعضی از اعراب بَحْرَین به مجوسی‌گری گردن نهاده بودند که اقرع یکی از آنان بود.


اقرع، در سال هشتم هجری، بی‌آنکه مسلمان شده باشد بنابه درخواست پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در ناحیه سُقی
[۱۷] تاریخ‌طبری، ج۲، ص۱۵۶-۱۵۷.
با افراد قبیله‌اش به آن حضرت پیوست و در فتح مکّه با مسلمانان همراه شد
[۱۸] المغازی، ج۲، ص۸۰۳.
[۱۹] تاریخ طبری، ج۲، ص۱۵۶- ۱۵۷.
و در بازگشت از مکّه، در نبرد حنین و طائف نیز شرکت جست.
[۲۰] السیرة النبویه، ج۴، ص۵۶۱.

در این نبرد که گروهی از مردم هوازن به اسارت مسلمانان در آمدند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) سهم خود و بنی‌هاشم را با وساطت برخی بخشید و مسلمانان از مهاجر و انصار نیز چنین کردند؛ ولی اقرع از بخشش سهم خویش از اسیران سر باز زد
[۲۱] تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۳.
، به هر روی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ۱۰۰ شتر از غنایم حنین را بدو داد
[۲۳] المغازی، ج۳، ص۹۴۸.
[۲۴] السیرة‌النبویه، ج۴، ص۴۹۶.
و بدین طریق وی جزو اشرافی بود که سهمی بیش از دیگران برگرفتند و در شریعت اسلامی به « مؤلفة قلوبهم » نامیده شدند.
برخی برآن‌اند که وی پس از آن مسلمان شد و اسلامی نیکو یافت و در مدینه ماند تا این‌که از سوی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) عامل جمع‌آوری صدقات بنی‌حَنْظَله یا بنی‌دارم از بنی‌تمیم شد، هرچند برخی دیگر اسلام او را در سال نهم هجری می‌دانند، بر این اساس، وی در این سال در رأس هیئتی ۸۰ یا ۹۰ نفری از بنی‌تمیم
[۳۰] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۲۴.
به مدینه آمدند و از پشت دیوارها پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را صدا زدند و گفتند: مدح ما سبب زینت و ذم ما زشتی و ننگ است! بیرون آی تا با تو به مشاعره و مفاخره بپردازیم. در این گفتوگو که اقرع، شاعران بنی‌تمیم را به مفاخره ترغیب می‌کرد به جایگاه والای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) وقوف یافت و مسلمان شد.
[۳۲] تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۲۹.
[۳۳] اسد الغابه، ج۱، ص۲۶۶.
پس از اسلام اقرع در این‌که آیا وی از این پس رهبری بنی تَمیم را بر عهده گیرد یا نه بین ابوبکر و عمر نزاعی درگرفت، به‌گونه‌ای که به زشتگویی انجامید و به نقلی، درشت گفتاری آنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را آزرد و آیات نخستین سوره حجرات /۴۹ در این باره نازل شد.
[۳۵] جامع‌البیان، مج ۱۳، ج۲۶، ص۱۵۵.





۴.۱ - در دوره ابوبکر

اقرع پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، به یاری خلفا پرداخت و در زمان ابوبکر چون مالک بن‌نویره، عامل پیشین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در بنی یَرْبُوع خواست تا شترانی را که به عنوان زکات در اختیار داشت میان مردم تقسیم کند وی او را از این کار برحذر داشت و از آینده‌اش ترساند
[۳۷] الاغانی، ج۱۵، ص۲۹۵.
و خود نیز به همراه عیینة بن بدر یا زبرقان، نزد ابوبکر آمده و خواستند تا با واگذار کردن خراج بحرین یا سرزمین‌های بایر بنی‌تمیم بدانان، بقای اسلام مردمشان را تضمین کنند. ابوبکر نیز پذیرفت؛ امّا با مخالفت عمر چنین پیشنهادی عملی نشد.
[۳۸] تاریخ طبری، ج۲، ص۲۷۱.

اقرع در زمان ابوبکر و در سرکوبی اهل ردّه (کسانی که از پرداخت زکات و صدقات به عاملان ابوبکر سر باز زدند) در نجد و یمامه همراه خالد بن ولید بود.

۴.۲ - در دوره عمر

در دوره عمر نیز در فتح حیره شرکت کرد و در تسخیر شهر انبار مقدمه سپاه خالد را فرماندهی می‌کرد و در نبرد دُومَة الجَنْدَل در سال ۱۲ هجری نیز حضور یافت.
[۴۰] تاریخ‌طبری، ج۲، ص۲۰۹.
[۴۱] تاریخ‌طبری، ج۲، ص۳۲۵-۳۲۶.
[۴۲] تاریخ‌طبری، ج۲، ص۳۲۲.
[۴۳] تاریخ‌طبری، ج۲، ص۲۷۱.
به روایتی همراه خالد به شام رفت و همراه با ۱۰ فرزندش در جنگ یرموک شرکت کرد.

۴.۳ - در دوره عثمان

پس از آن اطلاعی از او در دست نیست تا این‌که در سال ۳۲ هجری در زمان خلافت عثمان، به دستور اَحْنَف بن قیس
[۴۶] تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳۲.
یا عبداللّه بن‌عامر با سپاهی بزرگ به سوی جوزجان از توابع خراسان رفت و آن‌جا را گشود و بر پایه روایتی در این نبرد شکست خورد
[۴۸] الفتوح، ج۱، ص۳۴۰.
و کشته شد.
[۵۰] اسدالغابه، ج۱، ص۲۶۷.



اَقْرَع را از راویان حدیث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بر شمرده
[۵۱] الوافی بالوفیات، ج۹، ص۳۰۷.
و گفته‌اند که روزی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در حضور اقرع امام حسن و حسین (علیهماالسلام) را بوسید. وی گفت:من ۱۰ فرزند دارم و تاکنون هیچ‌یک از آنان را نبوسیده‌ام. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود:«مَن لا یَرْحَم لا یُرْحَم» به نقلی او نخستین کسی بود که عمر را « امیرالمؤمنین » خواند.
[۵۴] تاریخ المدینه، ج۲، ص۶۷۸.



مفسران ذیل چند آیه از اقرع یاد کرده‌اند:

۶.۱ - آیه اول

برخی بر آن‌اند
[۵۵] جامع‌البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۵۸.
[۵۶] الطبقات، ابن‌سعد، ج۱، ص۲۲۴.
[۵۷] المغازی، ج۳، ص۹۷۵-۹۷۶.
که چون هیئت بنی‌تمیم به رهبری اقرع و عُیَیْنَه به مدینه آمدند، از پشت دیوارها پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را صدا زدند و از آن حضرت خواستند تا نزد آنان آمده و گفتوگو کند. خداوند با نزول آیات ۴ ۵ سوره حجرات /۴۹ بیش‌تر آنان را افرادی خواند که نمی‌اندیشند:«اِنَّ الَّذینَ یُنادونَکَ مِن وراءِ الحُجُرتِ اَکثَرُهُم لایَعقِلون • ولَو اَنَّهُم صَبَروا حَتّی تَخرُجَ اِلَیهِم لَکانَ خَیرًا لَهُم واللّهُ غَفورٌ رَحیم = کسانی که تو را از پشت حجره‌ها به فریاد می‌خوانند بیشترشان نابخردند و اگر آن‌ها صبر کنند تا به سوی آنان بیرون آیی برایشان بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است».

۶.۲ - آیه دوم

برخی از مفسران ذیل آیه ۵۲ سوره انعام /۶ آورده‌اند
[۵۹] جامع‌البیان، مج ۵، ج۷، ص۲۶۳.
[۶۰] مجمع‌البیان، ج۳، ص۴۷۲.
که روزی اقرع و عُیَیْنَة بن‌حصن، برای دیدار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آمدند و چون در آن‌جا بِلال، صُهَیْب، عَمّار و خَبّاب و جمعی از ضعفای مؤمنان را یافتند آنان را تحقیر کرده و به آن حضرت گفتند:ما دوست داریم برای ما جایگاهی قرار دهی که عرب‌ها برتری ما را به آن بشناسند، چون وقتی هیئت‌های عرب نزد تو می‌آیند ما از این‌که با این بندگانیم شرمنده می‌شویم، پس هرگاه با ما هستی آنان را از خود دور کن.
پس از آن جبرئیل وحی آورد که:«ولا تَطرُدِ الَّذینَ یَدعونَ رَبَّهُم بِالغَدوةِ والعَشِیِّ یُریدونَ وجهَهُ ما عَلَیکَ مِن حِسابِهِم مِن شَیء و ما مِن حِسابِکَ عَلَیهِم مِن شَیء فَتَطرُدَهُم فَتَکونَ مِنَ الظّلِمین = و کسانی را که پروردگار خویش را در بامداد و شبانگاه می‌خوانند و اورا می‌خواهند، از خود مران، نه چیزی از حساب آنان برتوست و نه چیزی از حساب تو بر آنان تا از خود برانیشان و از ستمکاران باشی.»
نظر به زمان اسلام آوردن اقرع، موقعیت اجتماعی بنی‌تمیم و بهبود وضع معیشتی مسلمانان و مکی بودن سوره، پذیرش داستان فوق درست نمی‌نماید. شاید آنچه در روایت دیگر آمده و اعتراض کنندگان، جمعی از قریش دانسته شده‌اند
[۶۱] جامع‌البیان، مج ۵، ج۷، ص۲۶۴.
به واقع نزدیک‌تر باشد.

۶.۳ - آیه سوم

ذیل آیه ۲۸ سوره کهف /۱۸ گفته‌اند
[۶۲] جامع‌البیان، مج ۹، ج۱۵، ص۲۹۴.
[۶۳] مجمع‌البیان، ج۵، ص۷۱۸.
که اقرع و تنی چند از « مؤلّفة قلوبهم » از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) خواستند تا هنگام حضور آنان پشمینه پوشان و فرودستان را از خود دور کند. خداوند با نزول آیه، آنان را جزو پیروان هوای نفس و کسانی ذکر کرد که قلبشان از یاد خدا غافل است و پیامبر را از پیروی خواسته‌های آنان برحذر داشت و به‌همراهی با گروهی فرا خواند که صبح و شام خدا را می‌خوانند و تنها رضای او را می‌طلبند:«واصبِر نَفسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدعونَ رَبَّهُم بِالغَدوةِ والعَشیِّ یُریدونَ وَجهَهُ ولا تَعدُ عَیناکَ عَنهُم تُریدُ زینَةَ الحَیوةِ الدُّنیا ولا تُطِع مَن اَغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا واتَّبَعَ هَوهُ وکانَ اَمرُهُ فُرُطا» از خَبّاب بن اَرَتّ نقل است که مقصود از «من اَغفَلنا قَلبَه» اقرع و عیینه هستند.
[۶۴] جامع‌البیان، مج۹، ج۱۵، ص۲۹۴.



(۱) الاستیعاب فی معرفة الاصحاب.
(۲) اسدالغابة فی معرفة الصحابه.
(۳) الاصابة فی تمییز الصحابه.
(۴) الاغانی.
(۵) انساب الاشراف.
(۶) البدء و التاریخ.
(۷) تاریخ الامم و الملوک، طبری.
(۸) تاریخ خلیفة ابن خیاط.
(۹) تاریخ مدینة دمشق.
(۱۰) تاریخ المدینة المنوره.
(۱۱) تاریخ الیعقوبی.
(۱۲) جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن.
(۱۳) السیرة النبویه، ابن هشام.
(۱۴) الطبقات الکبری.
(۱۵) الکامل فی التاریخ.
(۱۶) کتاب الثقات.
(۱۷) کتاب الطبقات.
(۱۸) کتاب‌الفتوح.
(۱۹) مجمع البیان فی تفسیر القرآن.
(۲۰) المحبر.
(۲۱) معجم رجال الحدیث.
(۲۲) مفحمات الاقران فی مبهمات القرآن.
(۲۳) المغازی.
(۲۴) مناقب آل‌ابی‌طالب.
(۲۵) الوافی بالوفیات.


۱. الطبقات، ابنخیاط، ص۸۴.    
۲. الاستیعاب، ج۱، ص۱۹۳.
۳. انساب‌الاشراف، ج۱۲، ص۵۸.    
۴. تاریخ دمشق، ج۹، ص۱۸۴.    
۵. معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۳۷.
۶. انساب الاشراف، ج۱۲، ص۵۸.    
۷. السیرة‌النبویه، ج۴، ص۶۲۲.
۸. الکامل، ج۱، ص۶۰۰.    
۹. الثقات، ج۲، ص۴۳.    
۱۰. المحبر، ص۱۸۳.    
۱۱. انساب‌الاشراف، ج۱۲، ص۵۹-۶۰.    
۱۲. الوافی بالوفیات، ج۹، ص۳۰۷.
۱۳. المحبر، ص۲۴۷.    
۱۴. الاصابه، ج۱، ص۲۵۴.    
۱۵. الکامل، ج۱، ص۵۸۷.    
۱۶. االثقات، ج۲، ص۴۳.    
۱۷. تاریخ‌طبری، ج۲، ص۱۵۶-۱۵۷.
۱۸. المغازی، ج۲، ص۸۰۳.
۱۹. تاریخ طبری، ج۲، ص۱۵۶- ۱۵۷.
۲۰. السیرة النبویه، ج۴، ص۵۶۱.
۲۱. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۳.
۲۲. تاریخ طبری، ج۲، ص۱۷۳.    
۲۳. المغازی، ج۳، ص۹۴۸.
۲۴. السیرة‌النبویه، ج۴، ص۴۹۶.
۲۵. المحبر، ص۴۷۳ ۴۷۴.    
۲۶. البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۰۸.    
۲۷. الاصابه، ج۱، ص۲۵۲.    
۲۸. انساب الاشراف، ج‌۱۲، ص‌۵۹‌.    
۲۹. مناقب، ص۲۱۱.    
۳۰. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۲۴.
۳۱. تاریخ دمشق، ج۹، ص۱۸۸.    
۳۲. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۲۹.
۳۳. اسد الغابه، ج۱، ص۲۶۶.
۳۴. حجرات/سوره۴۹، آیه۱.    
۳۵. جامع‌البیان، مج ۱۳، ج۲۶، ص۱۵۵.
۳۶. تاریخ دمشق، ج۹، ص۱۹۲.    
۳۷. الاغانی، ج۱۵، ص۲۹۵.
۳۸. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۷۱.
۳۹. تاریخ دمشق، ج۹، ص۱۹۴.    
۴۰. تاریخ‌طبری، ج۲، ص۲۰۹.
۴۱. تاریخ‌طبری، ج۲، ص۳۲۵-۳۲۶.
۴۲. تاریخ‌طبری، ج۲، ص۳۲۲.
۴۳. تاریخ‌طبری، ج۲، ص۲۷۱.
۴۴. الاصابه، ج۱، ص۲۵۴.    
۴۵. انساب الاشراف، ج۱۲، ص۶۰.    
۴۶. تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳۲.
۴۷. انساب الاشراف، ج۱۲، ص۶۰.    
۴۸. الفتوح، ج۱، ص۳۴۰.
۴۹. تاریخ دمشق، ج۹، ص۱۹۶.    
۵۰. اسدالغابه، ج۱، ص۲۶۷.
۵۱. الوافی بالوفیات، ج۹، ص۳۰۷.
۵۲. الثقات، ج۳، ص۱۸.    
۵۳. مناقب، ج۳، ص۴۳۵.    
۵۴. تاریخ المدینه، ج۲، ص۶۷۸.
۵۵. جامع‌البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۵۸.
۵۶. الطبقات، ابن‌سعد، ج۱، ص۲۲۴.
۵۷. المغازی، ج۳، ص۹۷۵-۹۷۶.
۵۸. مفهمات الاقرآن، ج۱، ص۱۰۲.    
۵۹. جامع‌البیان، مج ۵، ج۷، ص۲۶۳.
۶۰. مجمع‌البیان، ج۳، ص۴۷۲.
۶۱. جامع‌البیان، مج ۵، ج۷، ص۲۶۴.
۶۲. جامع‌البیان، مج ۹، ج۱۵، ص۲۹۴.
۶۳. مجمع‌البیان، ج۵، ص۷۱۸.
۶۴. جامع‌البیان، مج۹، ج۱۵، ص۲۹۴.
۶۵. مفحمات‌الاقران، ص۱۳۹.    



دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «اقرع بن حابس».    




جعبه ابزار