• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اعلام التقی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از ویژگیهائی که در زیارت جامعه کبیره برای امامان معصوم علیهم‌السّلام ذکر شده آن است که آنان «اعلام التقی» یعنی نشانه‌های تقوا هستند. ابتدا واژه‌ها را معنا کرده، سپس به تفسیر جمله می‌پردازیم.





۱.۱ - اعلام

اعلام جمع علم بمعنای نشانه و علامت است. راغب گوید: علم اثر و نشانه‌ای است که از چیزی خبر می‌دهد. مثل پرچم لشگر و نشانه راه،کوه را به جهت آنکه از دورنمایان است «علم» گفته می‌شود.
در قرآن کریم می‌خوانیم: «و من آیاته الجوار فی البحر کالاعلام»از نشانه‌های خداوند کشتی هائی است همچون کوهها که در دریا در حرکت است نیز می‌خوانیم: «وله الجوار المنشآت فی البحر کالا علام»و برای اوست کشتیهای ساخته شده‌ای که در دریا به حرکت در می‌آیند و همچون کوهی هستند. گفتنی است جمع علامت علامات است و جمع علم اعلام.

۱.۲ - التقی

واژه «تقی» اصل آن وقاء بوده است. بر اساس قاعده‌ای که در باب افتعال هست واو تبدیل به تاء شده است. تقی بمعنای تقوا است که ریشه آن حفظ شی ء از آنچه که مایه اذیت و ضرر آن است. این معنای لغوی آن. معنای اصطلاحی تقوا را در همین مقاله بیان می‌کنیم.


امامان نشانه‌های برجسته تقوا هستند. یعنی تقوا راباید با ایشان شناخت. هر آن چه را که این گلهای بی خار جهان هستی انجام داده‌اند مصداق تقوا است. آنها علم تقوا هستند همانگونه که پرچم هر کشوری نشانه آن کشور است. شما در هر کشوری غیر ایران باشید اگر درجائی پرچم ایران را دیدید می‌یابید که اینجا مرکزی است که مربوط به کشور اسلامی ایران است. همانگونه که تابلوهای راه نشانه‌های مسیرند و ابعاد مختلف آنرا نشان می‌دهند. اینک در این فراز می‌گوئیم که امامان علیهم‌السّلام پرچمها و نشانه‌های کشور تقوا هستند. یعنی هر رفتاری که از آن‌ها دیدید، آن رفتار خود پرچم تقوا است.
اگر می‌خواهید خود را به صفات متقین بیارائید. بکوشید صفات امامان را بیابید و به آن آراسته گردید. ببینید آنها در عرصه فردی با خدا چگونه ارتباط داشتند؟ با مردم چگونه؟ در محیط خانواده چگونه؟ با دشمنان چگونه؟ و... و... بهمان رفتار کنید آن تقوا است. لذا در روایات آمده است که هر کس که اهل تقوا باشد «آل محمد» محسوب می‌گردد. نبی گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: «آل محمد کل تقی»
[۵] الفردوس، ج۱، ص۴۱۸.
هر انسان با تقوائی آل پیغمبر است.
امام صادق علیهالسّلام فرمود: «من اتقی منکم واصلح فهو منا اهل البیت قیل له منکم یابن رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم قال نعم منا اما سمعت قول الله عزوجل «و من یتولهم منکم فانه منهمو قول ابراهیم فمن تبعنی فانه منی»یعنی هر کس از شما که اهل تقوا و صلاح باشد از ما اهل بیت محسوب است گفته شد. از شما فرزند رسول خدا؟ حضرت فرمود: آری آیا گفته خداوند را نشنیده‌ای که «هر کس با آنها (اهل کتاب) دوست باشد از آنهاست و گفته حضرت ابراهیم را که هرکس از من تبعیت کند او از من است».


آنچه در اینجا مهم است تفسیر تقوا از نگاه اهل بیت علیهالسّلام است یعنی آنها تقوا را در چه می‌دیدند؟ آیا تقوا را تنها محدود در آوردن وظائف فردی می‌دانستند و همین که مثلا کسی نماز و روزه و... و... دیگر وظائف فردی اش را بجا می‌آورد او را متقی می‌دیدند؟ آیا آنها «تقوا» را فقط در عرصه پرهیز می‌دیدند. و تقوا را پرهیزکاری می‌دانستند؟
تقوا در نگاه اهل بیت علیهم‌السّلام بندگی خدا و حریم نگهداری برای حضرت حق است. از امام صادق علیهالسّلام سؤال شد تقوا چیست حضرت فرمود: «ان لایفقدک الله حیث امرک ولایراک حیث نهاک»تقوا آن است که خداوند ترا آنجا که دستور داده غائب ندیده و آنجا که نهی نموده حاضرنبیند این یعنی آوردن واجبات و ترک محرمات.
در سخنی امام علی علیهالسّلام فرمود: «التقوا اجتناب»یعنی تقوا اجتناب از گناه است. نیز فرمود: «عند حضور الشهوات و اللذات یتبین ورع الاتقیاء» به هنگام شهوتها و لذتهاست که ورع اتقیاء آشکار می‌گردد. یعنی تقوا شعار نیست، عمل است و محک تقوا متقین عرصه لذتها و شهوتهاست.
این روایات گواه عرصه وسیع تقوا است چون واجبات محدود به واجبات فردی نیست،واجبات اجتماعی، خانوادگی، سیاسی، اقتصادی، و... نیز داریم. گناه نیز محدود به گناهان فردی نیست گناهان سیاسی، اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی، و... نیز گناه است و اهل تقوا در همه عرصه‌ها «حریم نگه دار» ذات مقدس ربوبی‌اند «حریم نگهداری برای خداوند» بهترین تفسیر تقوا است. این حریم نگهداری برای ذات مقدس ربوبی است که حافظ دین است.
واقعیت اینست که در پیکره اخلاق اسلامی واژه‌ای به جامعیت «تقوا» نداریم. در این واژه‌ها تمام مضامین بلند اخلاقی جمع است،حضرت امام علی علیهالسّلام فرمود: «التقی رئیس الاخلاق
[۱۱] دعائم الاسلام، ج۱، ص۶۲.
یعنی تقوا رئیس اخلاق است. پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در وصیت به ابوذر فرمود: «علیک بتقوا الله فانه راس الامر کله» بر تو باد به تقوا الهی که راس همه امور است بر این اساس است که خطبای جمعه موظفند در هر دو خطبه مردم را دعوت به تقوا کنند در خطبه اول «علی الاقوی» در خطبه دوم علی الاحوط». (این وجوب دعوت مردم به تقوا یک فتوی است. احوط وجوبی است و مقلد می‌تواند در این مسئله به مرجع دیگری که پس از او اعلم است مراجعه کند.) این دعوت به تقوا صرف تشریفات نیست یعنی گرچه باگفتن این جمله که «اوصیکم بتقوا الله» شرط انجام گرفته و خطابه و نماز جمعه مجزی می‌شود. لیکن روح این سفارش اینست که خطبای جمعه هر جمعه به برکت این واژه بعدی از ابعاد تقوا را برای مردم تشریح نمایند.
بنابراین از دیدگاه اهل بیت تقوا عرصه‌ای وسیع داشته و گستردگی آن شامل همه ابعاد دین و زندگی فردی و اجتماعی انسان است و نباید آنرا در چارچوب مسائل فردی محدود کنیم.


تعابیر «حصن»، «حرز»، «جنه» که در روایات برای تقوا ذکر شده گویای این نکته است که دین در سایه تقوا محفوظ می‌ماند و بدون آن از زندگی رخت برمی بندد.

۴.۱ - حصن

«حصن» به معنای جائی محکم برای دور ماندن از خطر است، به پناهگاه، جان پناه، قلعه، دژ، حصن گفته می‌شود.امیرمؤمنان علی علیهالسّلام فرمود: «اعلموا عباد الله ان التقوا دارحصن عزیز و الفجور دارحصن ذلیل لایمنع اهله و لایحرز من لجا الیه الا و بالتقوا تقطع حمه الخطایا»
[۱۵] فرهنگ سخن، ج۳، ص۲۵۳۸.
‌ای بندگان خدا بدانید تقوا قلعه‌ای محکم و نیرومند است اما بدکاری حصاری است سست و بی دفاع که اهلش را از بدی باز نمی‌دارد و کسی که به آن پناهنده شود نگهداریش نمی‌کند آگاه باشید با تقوا می‌توان زهر گناهان را از بین برد.

۴.۲ - حرز

«حرز» به معنای محل امن برای پناه بردن است.امیرمؤمنان علی علیهالسّلام فرمود: «التقوا حرز لمن عمل بها»
[۱۷] فرهنگ سخن، ج۳، ص۲۲۹۱.
تقوا محل حفظ و نگهداری (دین) است برای آن کس که به آن پایبند باشد.

۴.۳ - جنه

«جنه» بمعنای سپر است. امیرمؤمنان علی علیهالسّلام فرمود: «... فان التقوا فی الیوم الحرز و الجنه و فی عند الطریق الی الجنه...» همانا تقوا امروز وسیله حفظ و سپر است و فردا راه رسیدن به بهشت است.
با این نگاه به «تقوا» باید تقوا را همانند خونی دید که در پیکره اخلاق اسلامی جریان دارد و در تمامی عرصه‌ها جلوه گری دارد.


روح تقوا ترک گناه است و این یعنی حریم نگهداری برای خداوند. یعنی آوردن واجبات که ترک آن گناه است و ترک محرمات که آوردن آنها معصیت است. شخصی از یکی از اهل سلوک پرسید تقوا چیست؟ او گفت: وقتی وارد سرزمینی شوی که خار دارد چگونه راه می‌روی؟ او گفت: احتیاط می‌کنم، مراقبم که خار پایم فرو نرود. آن سالک گفت: در دنیا این چنین زندگی کن (مراقب باش خار گناه به پای دینت فرو نرود) این همان تقوا است.


اهل البیت علیهالسّلام در همه ابعاد تجسم تقوا بودند باید با کاوش در رفتار آنها حوزه تقوا را شناخت که بحق آنها «کلمه التقوا» بودند. در ذیل آیه شریفه ۲۶ سوره فتح «و الزمهم کلمه التقوا»خداوند آنها را به کلمه تقوا ملزم، ساخت روایات فراوانی رسیده است که کلمه تقوا مائیم حضرت امام علی بن موسی الرضا علیهالسّلام فرمود: «نحن کلمه التقوا و العروه الوثقی» مائیم کلمه تقوا و دستگیره محکم الهیدر بعد فردی عاشق بی قرار حق بودند، نمازشان خاضعانه، خاشعانه، عاشقانه، اول وقت بود. اهل ذکر مدام بودند، اهل مستحبات بویژه نماز شب بودند. به استقبال روزه واجب رفته روزه‌های مستحبی فراوان می‌گرفتند. حجشان حج واقعی بود و با تمام وجود لبیک گفته و سراسر جانشان دور خانه خدا می‌گشت. اهل کار و تلاش بودند و آنرا عار و دون شان نمی‌دانستند اهل انفاق و صدقه بودند،فقیر را از خود نمی‌راندند گاه تمام زندگی خود را در راه خدا می‌دادند.
[۲۵] اهل البیت فی الکتاب و السنة، ص۲۹۳ تا ۲۹۶.
با زیر دستان و زیر مجموعه خود انسانی رفتار می‌کردند.
[۲۶] اهل البیت فی الکتاب و السنة، ص۲۹۷ تا ۳۰۲.
و حق مدار بودند وبه وعده و قرار خود پایبند بوده خلف قول نمی‌کردند:
امام رضا علیهالسّلام فرمود: «انا اهل بیت نری وعدنا علینا دینا کما صنع رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم »ما اهل بیتی هستیم که وعده مان را دینی بر خود می‌دانیم آنچنان که رسول گرامی اسلام چنین رفتار می‌کرد.
امام حسن علیهالسّلام فرمود: «انا اهل بیت اذا علمنا الحق تمسکنا به»، ما اهل بیتی هستیم که وقتی حق را شناختیم به آن تمسک می‌کنیم وقتی کسی را به خوبی و صلاح می‌شناختند با شایعات علیه او تحت تاثیر قرار نمی‌گرفتند.
امام صادق علیهالسّلام فرمود: «انا اهل بیت اذا علمنا من احد خیرا لم تزل ذلک عنه منا اقاویل الرجال»
[۳۰] مقاتل الطالبین، ص۷۶.
اهل بیتی هستیم که وقتی از کسی خیری دیدیم با گفته‌های این و آن نظرمان برنگشته و همچنان او را اهل خیر می‌شناسیم. اهل گذشت و شکر بودند.
امام رضا علیهالسّلام فرمود: «انا اهل بیت ورثنا العفو من آل یعقوب و ورثنا الشکر من آل داود،» ما اهل بیتی هستیم که عفو را از آل یعقوب (یوسف) و شکر را از آل داود به ارث برده‌ایم. اینها تنها قطره‌ای از دریای فضائل اهل بیت علیهم‌السّلام بود. پرچمهای هدایت را از این اندک می‌توان یافت.


متقی آن است که در حد توانش تلاش کند که خود را آراسته به صفات معصومین علیهالسّلام نماید. امام علی علیهالسّلام می‌فرمایند : «المتقی من اتقی الذنوب» انسان متقی کسی است که از گناهان اجتناب کند. نیز فرمود : «من ملک شهوته کان تقیا» آن کس که شهوت خود را مالک شود متقی است. یعنی آن کس که عنان نفس را به دست عقل سپرده و اسیر شهوات نفسانی گناه آلود نشود او باتقوا است. گرچه ما هرگز نخواهیم توانست به اوج شاخسار فضائل آنان برسیم، اما نباید مایوس شده و از آنچه در توان داریم مایه بگذاریم تا هرچه بیشتر به قله نزدیک شویم راز سفارش فراوان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و اهل بیت علیهم‌السّلام به اقتدا به اهل بیت علیهالسّلام و الگو گرفتن از آنها همین است.
نبی گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: «من سره ان یحیی حیاتی و یسکن جنه عدن غرسها ربی فلیوال علیا من بعدی ولیوال ولیه و التقید بالائمه من بعدی...» . . آن کس که دوست داشته باشد زندگی و مرگ مرا داشته باشد و در بهشت جاویدان ساکن گردد که خدایم آنرا قرار داده پس ولایت علی علیهالسّلام را پذیرفته و دوست او را دوست داشته باشد و به امامان بعد از من اقتداء کند...» نیز فرمود: «اهل بیتی یفرقون بین الحق و الباطل و هم الائمه الذین یقتدی بهم»
[۳۷] حلیة الاولیاء، ج۱، ص۸۶.
اهل بیت من حق را از باطل جدا می‌سازند و آنهایند امامانی که باید به آنها اقتدا کرد.


الگو گرفتن و اقتدا به اسوه‌های تقوا مستلزم معرفت اهل بیت علیهالسّلام است نه معرفت شناسنامه‌ای که مثلا تاریخ تولد و وفات و عدد همسر و فرزندان و... چگونه بوده است. این نوع شناخت نقشی در سازندگی ندارد بلکه این معرفت اسوه‌ای است که می‌تواند تحول در زندگی ایجاد کرده و انسان را با تمسک به آنان به حوزه متقین وارد سازد. و این معرفت است که شدیدا مورد سفارش اهل بیت علیهالسّلام است.
امام باقر علیهالسّلام فرمود: «انما یعرف الله عزوجل و یعبده من عرف الله و عرف امامه منا اهل البیت» تنها کسی خدای عزوجل را شناخته و او را عبادت می‌کند که حضرتش را شناخته باشد و امامی که از ما اهل بیت علیهالسّلام است بشناسد.
نبی گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: «من من الله علیه بمعرفه اهل بیتی و ولایتهم فقد جمع الله له الخیر کله» آن کسی که خداوند نعمت معرفت اهل بیتم و پذیرش ولایت آنها را به او عنایت کرده باشد خداوند تمام خیر را برای او جمع کرده است. نیز فرمود: «معرفه آل محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم براءه من النار...» معرفت آل پیامبر سبب خلاصی از آتش است. روشن است این معرفتی است که در پی آن اقتدا باشد، تا آنجا معرفت اهل بیت علیهالسّلام اهمیت دارد که در روایات آمده است بدون معرفت آن‌ها نمی‌توان خدا را شناخت چون تنها معرف حقیقی حضرت حق اهل بیت علیهم السلام‌اند.


۱. مفردات راغب، الراغب الأصفهانی، ج۱، ص۳۴۴.    
۲. شوری/سوره۴۲، آیه۳۲.    
۳. رحمن/سوره۵۵، آیه۲۴.    
۴. بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج۲۷، ص۱۰۸.    
۵. الفردوس، ج۱، ص۴۱۸.
۶. مائده/سوره۵، آیه۵۱.    
۷. هود/سوره۱۱، آیه۴۶.    
۸. بحارالانوار، العلامة المجلسی، ج۶۷، ص۲۸۵.    
۹. بحارالانوار، العلامة المجلسی، ج۷۰، ص۲۸۵.    
۱۰. غررالحکم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد،ج۱، ص۴۵۶.    
۱۱. دعائم الاسلام، ج۱، ص۶۲.
۱۲. نهج البلاغه، سید رضی، حکمت ۴۱۰، ج۱، ص۳۷۸.    
۱۳. تحریر الوسیله، السید روح الله الخمینی، ج۱، ص۲۳۳.    
۱۴. غررالحکم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، ج۱، ص۲۴۱.    
۱۵. فرهنگ سخن، ج۳، ص۲۵۳۸.
۱۶. نهج البلاغه، سید رضی، خطبه ۱۵۷، ج۱، ص۱۴۷.    
۱۷. فرهنگ سخن، ج۳، ص۲۲۹۱.
۱۸. غررالحکم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، ج۱، ص۲۴۱.    
۱۹. نهج البلاغه، سید رضی، خطبه ۱۹۱، ج۱، ص۱۹۱.    
۲۰. فتح/سوره۴۸، آیه۲۶..    
۲۱. مستدرک سفینة البحار، الشیخ علی النمازی، ج۷، ص۱۹۸.    
۲۲. اهل البیت فی الکتاب و السنة، ج۱، ص۱۱۶.    
۲۳. تفسیر نورالثقلین، الشیخ الحویزی، ج۱، ص۲۶۴.    
۲۴. تفسیر نورالثقلین، الشیخ الحویزی، ج۵، ص۷۴.    
۲۵. اهل البیت فی الکتاب و السنة، ص۲۹۳ تا ۲۹۶.
۲۶. اهل البیت فی الکتاب و السنة، ص۲۹۷ تا ۳۰۲.
۲۷. بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج۷۵، ص۳۳۹.    
۲۸. تحف العقول، ابن شعبة الحرانی، ص۴۴۶.    
۲۹. بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج۴۴، ص۶۰.    
۳۰. مقاتل الطالبین، ص۷۶.
۳۱. بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج۲۶، ص۱۳۰.    
۳۲. کافی، الکلینی، ج۱۵، ص۶۹۰.    
۳۳. غررالحکم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، ج۱، ص۱۰۲.    
۳۴. غررالحکم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، ج۱، ص۶۰۷.    
۳۵. بصائر الدرجات، محمد بن الحسن الصفار، ج۱، ص۶۸.    
۳۶. بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج۲۸، ص۲۱۳.    
۳۷. حلیة الاولیاء، ج۱، ص۸۶.
۳۸. مناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۲۸۶.    
۳۹. بصائر الدرجات، محمد بن الحسن الصفار، ج۱، ص۷۳.    
۴۰. بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج۲۸، ص۲۱۹.    
۴۱. ینابیع المودة، الشیخ سلیمان بن ابراهیم القندوزی، ج۱، ص۳۴۹.    
۴۲. کافی، الکلینی، ج۱، ص۴۴۳.    
۴۳. کافی، الکلینی، ج۶، ۴۴۷.    
۴۴. امالی، الصدوق، ج۱، ص۵۶۱.    
۴۵. امالی، الصدوق، ص۵۱۷.    



دانشنامه کلام و عقاید، برگرفته از مقاله «أعلام التقی».    




جعبه ابزار