اعفاف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عفیف گردانیدن خود یا دیگری با تزویج را اِعفاف میگویند و از آن در باب
نکاح سخن رفته است.
اعفاف عبارت است از اینکه انسان با فراهم کردن زمینههای پاکدامنی، دیگری را عفیف بگرداند؛ به اینکه برای وی همسری برگزیند یا شرایط
ازدواج را برایش فراهم کند.
اعفاف نسبت به خود انسان نیز کاربرد دارد و با ازدواج کردن محقّق میشود. البته کاربرد بیشتر واژه اعفاف نسبت به دیگری است.
اعفاف نفس، در اصل
مستحب است و در صورت بیم وقوع در
حرام،
واجب میشود.
نکاح و اعفاف نفس بهواسطه آن به عقیده
امام خمینی، در اصل «از
مستحبات مؤکد است و آنچه در
تشویق بر آن و در
مذمت بر
ترک آن وارد شده از نظر کثرت، قابلشمارش نیست»؛ پس از مولای ما
امام باقر (علیهالسلام) است که فرمود: «
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: بنایی در
اسلام بنا نشده که در نزد خدای عزّ و جلّ محبوبتر از ازدواج نمودن باشد». و از مولای ما
امام صادق (علیهالسلام) است: «دو رکعت نمازی که شخص
متزوّج میخواند از هفتاد رکعتی که شخص عزب میخواند بهتر است». و نیز از امام صادق (علیهالسلام) است که فرمود: «پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است فرومایهترین مردههای شما عزبها هستند». و در خبر دیگر از پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است: «اکثر اهل آتش عزبها هستند». و سزاوار نیست که
فقر و احتیاج مانع از ازدواج باشد، بعد از آنکه خدای عزّ و جلّ وعده داده است که
غنی میسازد و گشایش (در زندگی) میبخشد به فرمودهاش - عز من قائل -: «اگر
فقیر باشند خداوند ایشان را از فضلش غنی میسازد». که از پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است: «کسی که ازدواج را بهخاطر ترس از احتیاج ترک نماید تحقیقاً به خدای عزّ و جلّ
گمان بد برده است.»
امام خمینی در
تحریرالوسیله مینویسد: «لا یجب اعفاف من وجبت
نفقته - ولداً کان او و الداً - بتزویج او اعطاء مهر له؛ و ان کان احوط مع حاجته الی النکاح وعدم قدرته علیه وعلی بذل الصداق، خصوصاً فی الاب.»
یعنی: اعفاف (دور نگهداشتن از گناه) کسی که
نفقهاش واجب است - فرزند باشد یا پدر - با
تزویج نمودن او یا دادن
مهر برای او واجب نمیباشد اگر چه با احتیاج او به ازدواج و قدرت نداشتن او بر آن و بر
بذل صداق خصوصاً در
پدر، احوط (استحبابی) است. هرچند که اعفاف کسانی که
نفقه آنان بر انسان واجب است، مانند
فرزند، پدر و
مادر بنابر مشهور مستحب است؛ لیکن از برخی، قول به وجوب اعفاف پدر در صورت عدم تمکّن مالی وی نقل شده است.
حکم نفقه همسر پدر تابع
حکم اعفاف پدر است؛ بنابر قول به وجوب اعفاف پدر،
نفقه همسر وی نیز واجب و بنابر استحباب، مستحب است
اعفاف مؤمن هرچند
نفقه او بر انسان واجب نباشد مستحب و در روایات متعدّد بدان سفارش شدهاست.
سعی در تزویج و
شفاعت (واسطه شدن) در آن و راضی نمودن دو طرف،
مستحب است. از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است که
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: «
افضل شفاعتها این است که در
نکاح بین دو نفر شفاعت کنی تا آنکه خدا بین آنها جمع نماید». و از
امام کاظم (علیهالسلام) است که فرمود: «سه نفرند که در روز
قیامت زیر سایه
عرش خدا هستند روزی که هیچ سایهای غیر از سایه خدا نیست: مردی که برادر مسلمانش را به ازدواج برساند یا به او خدمت کند یا سرّی را برایش کتمان نماید». و از پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است: «کسی که در ازدواج بین دو
مؤمن کاری کند که خداوند بین آنها جمع نماید
خداوند هزار حورالعین را به ازدواج او درمیآورد که هر حوری در قصری از درّ و یاقوت است و برای هر قدمی که او در آن برداشته یا هر کلمهای که به آن تکلم نموده، عمل یک سال است که شبهایش را (به عبادت) برخاسته و روزهایش را
روزه گرفته است.»
تعجیل در شوهر دادن دختر و
محفوظ نمودن او بهواسطه
شوهر در وقت
بلوغ او، مستحب است، که از امام صادق (علیهالسلام) است: «از
سعادت مرد این است که دخترش در خانه او
حیض نبیند». و در خبر است: «بهدرستی که دختران
بکر به منزله میوه روی درخت میباشند، اگر میوهها رسیدند و چیده نشدند آفتاب آنها را خراب میکند و باد آنها را روی زمین میاندازد و چنیناند دختران باکره در وقتی که میرسند به آنچه که زنها رسیدهاند پس برای آنها دوایی نیست مگر شوهر نمودن.»
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۶۰۶-۶۰۷. •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی