اعراض از توحید و هلاکت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند در
قرآن کریم آیاتی را در باره پی آمدهای منفی انحراف از خط
توحید و اعراض از آن بیان نموده است که
هلاکت و
عذاب یکی از آن پیآمد ها است که به آنها اشاره میکنیم.
یکی از مشکلات همیشگی
بشر سرسختی در برابر پذیرش
توحید و عدم
ایمان به یگانگی خداوند است.
انحراف از خط توحید و
خداپرستی ، مشکل همیشگی جوامع
بشری است.
قالت رسلهم افی الله شک فاطر السمـوت والارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم ویؤخرکم الی اجل مسمی قالوا ان انتم الا
بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد ءاباؤنا فاتونا بسلطـن مبین.
رسولان آنها گفتند: «آیا در خدا شک است؟! خدایی که آسمانها و زمین را آفریده او شما را دعوت میکند تا گناهانتان را ببخشد، و تا موعد مقرری شما را باقی گذارد! » آنها گفتند: « (ما اینها را نمیفهمیم! همین اندازه میدانیم که) شما انسانهایی همانند ما هستید، میخواهید ما را از آنچه پدرانمان میپرستیدند بازدارید شما دلیل و
معجزه روشنی برای ما بیاورید! »
با اینهمه باز کفار
لجوج این دعوت حیاتبخش که آمیخته با منطق روشن توحید
بود نپذیرفتند و با
بیانی که آثار لجاجت و عدم
تسلیم در برابر حق از آن میبارید، به پیامبران خود چنین پاسخ گفتند: " شما جز
بشری مثل ما نیستید"! (قالوا ان انتم الا
بشر مثلنا).
به علاوه" شما میخواهید ما را از آنچه نیاکان ما میپرستیدند باز دارید" (تریدون ان تصدونا عما کان یعبد آباؤنا).
از همه اینها گذشته" شما دلیل روشنی برای ما بیاورید" (فاتونا بسلطان مبین).
ولی بارها گفتهایم (و
قرآن هم با صراحت بیان کرده) که
بشر بودن پیامبران نه تنها مانع نبوت آنها نبوده بلکه کامل کننده نبوت آنها است، و آنها که این موضوع را دلیلی بر انکار
رسالت انبیاء میگرفتند هدفشان بیشتر بهانه جویی
بود.
همچنین تکیه بر راه و رسم نیاکان با توجه به این حقیقت که معمولا دانش آیندگان بیش از گذشتگان است، چیزی جز یک
تعصب کور و خرافه بی ارزش نمیتواند باشد.
و از اینجا روشن میشود اینکه تقاضا داشتند دلیل روشنی اقامه بشود به خاطر این نبوده که پیامبران فاقد آن
بودهاند، بلکه کرارا در آیات
قرآن میخوانیم که بهانه جویان دلائل روشن و سلطان مبین را انکار میکردند، و هر زمان پیشنهاد
معجزه و دلیل تازهای مینمودند تا راه فراری برای خود پیدا کنند.
قل ائنکم لتکفرون بالذی خلق الارض فی یومین وتجعلون له اندادا ذلک رب العــلمین• فان اعرضوا فقل انذرتکم صـعقة مثل صـعقة عاد وثمود• اذ جاءتهم الرسل من بین ایدیهم ومن خلفهم الا تعبدوا الا الله قالوا لو شاء ربنا لانزل ملـئکة فانا بما ارسلتم به کـفرون. .
بگو: آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز آفرید کافر هستید و برای او همانندهایی قرار میدهید؟! او پروردگار جهانیان است! • اگر آنها روی گردان شوند، بگو: من شما را از صاعقهای همانند
صاعقه عاد و ثمود میترسانم! • در آن هنگام که رسولان از پیش رو و پشت سر (و از هر سو) به سراغشان آمدند (و آنان را دعوت کردند) که جز خدا را نپرستید آنها گفتند: «اگر پروردگار ما میخواست فرشتگانی نازل میکرد از این رو ما به آنچه شما مبعوث به آن هستید کافریم! »
به دنبال گفتار مؤثری که در زمینه توحید و شناسایی خداوند در آیات گذشته آمد، در آیات مورد بحث مخالفان لجوج را که اینهمه نشانههای روشن و آیات بینات را نادیده میگیرند شدیدا انذار کرده و به آنان هشدار میدهد و میگوید: " اگر با این همه دلائل روی گردان شوند به آنها بگو: من شما را به صاعقهای همچون صاعقه
قوم عاد و
ثمود تهدید میکنم" (فان اعرضوا فقل انذرتکم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود).
از آن بترسید که همان صاعقههای مرگبار و آتش زا و در هم کوبنده به سراغ شما بیاید و به زندگی ننگین شما خاتمه دهد.
. وقد خلت النذر من بین یدیه ومن خلفه الا تعبدوا الا الله..
در حالی که پیامبران زیادی قبل از او در گذشتههای دور و نزدیک آمده بودند که: جز خدای یگانه را نپرستید!
یعنی: پیش از هود علیهالسّلام و پس از او پیامبرانی آمدند و رفتند.
«الا تعبدوا الا الله» و میگفتند: که جز خدای یکتا را نپرستید، یعنی:
من نه پیش از هود و نه پس از او هیچ پیامبری را نفرستادهام، مگر آنکه به آنان دستور یکتا پرستی دادهام. و این جملات به صورت معترضه- داخل پرانتز- بین
ارشاد هود و سخنش به قومش قرار گرفته
اعراض از توحید، موجب
هلاکت و
عذاب دنیایی است.
لقد ارسلنا نوحـا الی قومه فقال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره انی اخاف علیکم عذاب یوم عظیم• فکذبوه فانجینـه والذین معه فی الفلک واغرقنا الذین کذبوا بـایـتنا انهم کانوا قومـا عمین.
ما نوح را به سوی قومش فرستادیم او به آنان گفت: «ای قوم من! (تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! (و اگر غیر او را عبادت کنید،) من بر شما از عذاب روز بزرگی میترسم! »
خداوند، نوح و آنها که با او در کشتی بودند نجات داده و
تکذیب کنندگان به آیاتش را گرفتار غرقاب سازد و
هلاک کند" (فکذبوه فانجیناه و الذین معه فی الفلک و اغرقنا الذین کذبوا بآیاتنا).
در پایان آیه، دلیل این کیفر سخت را چنین بیان میکند که" آنها جمعیت نابینایی بودند" یعنی مردمی بودند کور دل و کور باطن که از مشاهده چهره
حقیقت محروم بودند (انهم کانوا قوما عمین).
و این کوردلی نتیجه اعمال شوم و لجاجتهای مستمر خودشان
بود، زیرا تجربه نشان داده هنگامی که انسان مدتها در تاریکی بماند و یا به علل دیگری چشم خود را ببندد و از نگاه کردن خودداری کند، قدرت دید خود را تدریجا از دست خواهد داد و سرانجام نابینا خواهد شد،
والی عاد اخاهم هودا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره افلا تتقون• قال الملا الذین کفروا من قومه انا لنرک فی سفاهة وانا لنظنک من الکـذبین• قالوا اجئتنا لنعبدالله وحده ونذر ما کان یعبد ءاباؤنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصـدقین• فانجینـه والذین معه برحمة منا وقطعنا دابر الذین کذبوا بـایـتنا وما کانوا مؤمنین.
و به سوی قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! (تنها) خدا را
پرستش کنید، که جز او معبودی برای شما نیست! آیا پرهیزگاری پیشه نمیکنید؟! » • اشراف کافر قوم او گفتند: «ما تو را در
سفاهت (و نادانی و سبک مغزی) میبینیم، و ما مسلما تو را از دروغگویان میدانیم! » • گفتند: «آیا به سراغ ما آمدهای که تنها خدای یگانه را بپرستیم، و آنچه را پدران ما میپرستند، رها کنیم؟! پس اگر راست میگویی آنچه را (از بلا و عذاب الهی) به ما وعده میدهی، بیاور»! • سرانجام، او و کسانی را که با او بودند، برحمت خود نجات بخشیدیم و ریشه کسانی که آیات ما را
تکذیب کردند و
ایمان نیاوردند، قطع کردیم!
قطع دابر" کنایه از هلاکت و قطع نسل است، چون دابر هر چیزی به معنای دنباله آن است، حال چه دنباله از طرف گذشته، هم چنان که میگویند: " امس الدابر" و یا از طرف آینده، مثل اینکه میگویند: " دابر القوم" و معلوم است که هلاکت قومی باعث هلاکت دنباله و
نسل آن قوم نیز هست.
والی ثمود اخاهم صــلحـا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره قد جاءتکم بینة من ربکم هـذه ناقة الله لکم ءایة فذروها تاکل فی ارض الله ولا تمسوها بسوء فیاخذکم عذاب الیم• قال الملا الذین استکبروا من قومه للذین استضعفوا لمن ءامن منهم اتعلمون ان صــلحـا مرسل من ربه قالوا انا بما ارسل به مؤمنون• قال الذین استکبروا انا بالذی ءامنتم به کـفرون• فعقروا الناقة وعتوا عن امر ربهم وقالوا یـصــلح ائتنا بما تعدنا ان کنت من المرسلین• فاخذتهم الرجفة فاصبحوا فی دارهم جـثمین.
و به سوی (قوم) ثمود، برادرشان
صالح را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! (تنها) خدا را بپرستید، که جز او، معبودی برای شما نیست! دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده: این «ناقه» الهی برای شما معجزهای است او را به حال خود واگذارید که در زمین خدا (از علفهای بیابان) بخورد! و آن را آزار نرسانید، که
عذاب دردناکی شما را خواهد گرفت! • (ولی) اشراف متکبر قوم او، به مستضعفانی که ایمان آورده بودند، گفتند: «آیا (براستی) شما یقین دارید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟! » آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان ماموریت یافته،
ایمان آوردهایم.» • سرانجام زمین لرزه آنها را فرا گرفت و صبحگاهان، (تنها) جسم بی جانشان در خانه هاشان باقی مانده
بود" رجفة" به معنای لرزیدن و
اضطراب شدید است، مانند زلزله در زمین و تلاطم در دریا. و" جثوم" در انسان و پرندگان مانند به سینه در افتادن
شتر است.
در آیات مورد بحث عذابی را که قوم صالح با آن به هلاکت رسیدهاند، " رجفة" خوانده و در آیه" ۶۷" سوره" هود" آن را" صیحه" و در آیه" فاخذتهم صاعقة العذاب الهون" «۱» آن را" صاعقه" نامیده است. و این بدان علت است که نوعا صاعقههای آسمانی بدون صیحه و صدای هولناک و نیز بدون رجفه و زلزله نیست، چون معمولا اینگونه صاعقهها باعث اهتزاز جو میشود، و اهتزاز جوی نیز وقتی به زمین میرسد باعث لرزیدن زمین شده، ایجاد زلزله میکند.
ممکن هم هست گفته شود وجه تسمیه"
صاعقه" به"
رجفه" این است که صاعقه باعث تکان خوردن دلها و لرزیدن اندام آدمی است.
این آیه تنها دلالت دارد بر اینکه این عذاب که مقصود از آن استیصال و انقراض آن قوم
بوده، اثر کفر و ظلمی
بوده است که نسبت به آیات خدا روا میداشتند، و اما اینکه این عذاب چگونه بوجود آمده، آیه شریفه متعرض آن نیست.
روی برتافتن از توحید و گرایش به
شرک و بت پرستی، درپی دارنده نکوهش الهی است.
لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلـثة وما من الـه الا الـه وحد وان لم ینتهوا عما یقولون لـیمسن الذین کفروا منهم عذاب الیم• ما المسیح ابن مریم الا رسول قد خلت من قبله الرسل وامه صدیقة کانا یاکلان الطعام انظر کیف نبین لهم الایـت ثم انظر انی یؤفکون.
آنها که گفتند: «خداوند، یکی از سه خداست» (نیز) بیقین کافر شدند معبودی جز معبود یگانه نیست و اگر از آنچه میگویند دست بر ندارند، عذاب دردناکی به کافران آنها (که روی این عقیده ایستادگی کنند،) خواهد رسید. •
مسیح فرزند
مریم، فقط فرستاده (خدا)
بود پیش از وی نیز، فرستادگان دیگری بودند، مادرش، زن بسیار راستگویی
بود هر دو، غذا میخوردند (با این حال، چگونه دعوی الوهیت مسیح و پرستش مریم را دارید؟! ) بنگر چگونه نشانه را برای آنها آشکار میسازیم! سپس بنگر چگونه از حق بازگردانده میشوند!
بسیاری از مفسران مانند
طبرسی در
مجمع البیان و
شیخ طوسی در تبیان و
فخر رازی و
قرطبی در تفسیر خود چنین تصور کردهاند که آیه قبل درباره
فرقه ای از مسیحیان به نام
یعقوبیه است که خدا را با
مسیح ع متحد میدانند، ولی این آیه در باره فرقه دیگری به نام"
ملکانیه" و"
نسطوریه" است که قائل به خدایان سه گانهاند، اما همانطور که سابقا هم گفتیم این برداشت از
مسیحیت با حقیقت تطبیق نمیکند زیرا
اعتقاد به
تثلیث در میان همه مسیحیان عمومیت دارد، همانطور که اعتقاد به توحید و یگانگی خدا در میان ما مسلمانان قطعی و مسلم است، منتها آنها در عین اینکه خدایان را حقیقتا سه گانه میدانند، یگانه حقیقی نیز میدانند و به اعتقاد آنها سه واحد حقیقی یک واحد حقیقی را تشکیل میدهند!،
سپس
قرآن به طور قاطع در پاسخ آنها میگوید: " هیچ معبودی جز معبود یگانه نیست" (و ما من اله الا اله واحد).
مخصوصا ذکر کلمه" من" قبل از" اله" تاکید بیشتری را در نفی معبودهای دیگر میرساند.
دگر بار با لحن شدید و مؤکد به آنها
اخطار میکند که" اگر دست از این عقیده برندارند
عذاب دردناکی در انتظار کسانی که بر این کفر باقی بمانند خواهد
بود" (و ان لم ینتهوا عما یقولون لیمسن الذین کفروا منهم عذاب الیم).
کلمه" من" در" منهم" به عقیده بعضی بیانیه است ولی ظاهر این است که برای"
تبعیض"
بوده باشد و در حقیقت اشاره به کسانی است که بر
کفر و شرک خود باقی میمانند و بعد از دعوت
قرآن به توحید باز نگشتند، نه آنها که
توبه کردند و بازگشت نمودند.
ان الله فالق الحب والنوی یخرج الحی من المیت ومخرج المیت من الحی ذلکم الله فانی تؤفکون.
خداوند، شکافنده دانه و هسته است زنده را از مرده خارج میسازد، و
مرده را از زنده بیرون میآورد این است خدای شما! پس چگونه از حق منحرف میشوید؟
خداوند گیاه تازه سبز و زنده را از دانه خشک خارج میسازد و دانه خشک را از
گیاه تر و زنده بیرون میآورد.
این معنی از زجاج است. عرب، گیاه سبز را زنده میگوید. وقتی که قطع یا خشک شد، آن را مرده مینامند. حسن و قتاده و ابن زید و دیگران گویند: یعنی خداوند موجودات زنده را از نطفه بیجان و نطفه بیجان را از موجودات زنده خارج میسازد.
این معنی صحیح تر است برخی گویند یعنی مؤمن را از
کافر و کافر را از مؤمن جدا میسازد. برخی گویند یعنی مرغ را از تخم و تخم را از مرغ بیرون میآورد.
ذلکم الله فانی تؤفکون: این کارها را همه، خداوند انجام میدهد. چرا از حق روی گردان میشوید؟ چرا این دلایل روشن را رها کرده، بدنبال باطل میروید؟
چرا
تدبر نمیکنید تا بدانید که سزاوار نیست که دیگری را در
عبادت شریک خداوند قرار دهید که به شما نعمت میبخشد، دانه را میشکافد و
زراعت را از دانه و هسته بوجود میآورد؟
ذلکم الله ربکم لا الـه الا هو خــلق کل شیء فاعبدوه وهو علی کل شیء وکیل.
(آری،) این است پروردگار شما! هیچ معبودی جز او نیست آفریدگار همه چیز است او را بپرستید و او نگهبان و
مدبر همه موجودات است.
فذلکم الله ربکم الحق فماذا بعد الحق الا الضلـل فانی تصرفون• قل هل من شرکائکم من یبدؤا الخلق ثم یعیده قل الله یبدؤا الخلق ثم یعیده فانی تؤفکون.
آن است خداوند، پروردگار حق شما (دارای همه این صفات)! با این حال، بعد از حق، چه چیزی جز گمراهی وجود دارد؟! پس چرا (از پرستش او) روی گردان میشوید؟ • بگو: «آیا هیچ یک از معبودهای شما، آفرینش را ایجاد میکند و سپس بازمی گرداند؟! » بگو: «تنها خدا آفرینش را ایجاد کرده، سپس بازمی گرداند با این حال، چرا از
حق روی گردان میشوید؟! »
در این آیه حجتی دیگر به رسول گرامی خود تلقین میکند تا علیه مشرکین اقامه نماید، حجتی از جهت مبدا و معاد، میفرماید: آن کسی که مبدا هر موجودی است و معاد و برگشت هر موجودی نیز به سوی او است
استحقاق آن را دارد که
عبادت شود تا آدمی در روز معاد و روز لقاء او از عذاب الیمش ایمن گشته، به
ثواب عظیم او نائل گردد.
و چون مشرکین- یعنی همانهایی که در این حجت خطاب به آنها
بوده است- قائل به معاد نبودند، لذا خدای تعالی پیامبرش را دستور داده که خودش پاسخ از این سؤال بدهد، و بگوید: " الله یبدؤا الخلق ثم یعیده فانی تؤفکون".
و اگر آیه شریفه در احتجاجش به مساله ابداء و اعاده تکیه کرده، این اعتمادش اعتماد بر یک مقدمه مبهم و بیان ناشده نبوده، چون خدای تعالی در موارد متعددی از کلامش که شاید به ده مورد برسد از طرق مختلفی بر این مقدمه
احتجاج کرده. یک بار از طریق اینکه اگر بعد از این عالم عالمی دیگر نباشد لازم میآید
خلقت بشر در این عالم لغو و بیهوده باشد و خدای تعالی کار بیهوده نمیکند. و یک بار از این طریق که اگر عالمی دیگر نباشد و خلق در آن عالم به جزای اعمال خود نرسند
ظلم لازم میآید، و چون خدای تعالی عادل است، پس واجب است که در عالمی دیگر کیفر و پاداش هر عملی را بدهد.
و همچنین از طرفی دیگر، اصولا خدای تعالی در
قرآن کریم هر گونه شک و تردیدی نسبت به معاد را نفی نموده، و ثابت
بودن آن را امری مسلم دانسته است، (و دیگر لازم نبود در هر احتجاجی دوباره ادله معاد را ذکر کند).
و این
حجت بطوری که در سابق اشاره کردیم حجتی است که منطق عموم مؤمنین را بازگو میکند، که اگر خدای تعالی را عبادت میکنند از ترس عقاب او و یا به امید ثوابی است که او برایشان مهیا کرده است.
فاخرج لهم عجلا جسدا له خوار فقالوا هـذا الـهکم والـه موسی فنسی• افلا یرون الا یرجع الیهم قولا ولا یملک لهم ضرا ولا نفعـا• انما الـهکم الله الذی لا الـه الا هو وسع کل شیء علمـا.
و برای آنان مجسمه گوسالهای که صدایی همچون صدای گوساله (واقعی) داشت پدید آورد و (به یکدیگر) گفتند: «این خدای شما، و خدای موسی است! » و او فراموش کرد (پیمانی را که با خدا بسته
بود)! • آیا نمیبینند که (این گوساله) هیچ پاسخی به آنان نمیدهد، و مالک هیچ گونه
سود و زیانی برای آنها نیست؟! • معبود شما تنها خداوندی است که جز او معبودی نیست و علم او همه چیز را فرا گرفته است! »
این فقره از آیات مورد بحث، پرستندگان گوساله را
توبیخ میفرماید به اینکه: چیزی را پرستیدند که میدانند جوابگوی ایشان نیست و دعایشان را مستجاب نمیکند، و مالک نفع و ضرری از ایشان نیست تا ضرری را از آنان دفع و نفعی را به سویشان جلب کند و از ضروریات عقلهای خود ایشان است که رب و معبود باید دعای پرستنده خود را مستجاب کند و
ضرر او را دفع نموده منافع را به سویش جلب نماید و خلاصه مالک نفع و ضرر معبود و مربوبش باشد.
" و لقد قال لهم هارون من قبل یا قوم انما فتنتم به و ان ربکم الرحمن فاتبعونی و اطیعوا امری".
در این فقره توبیخ و سرزنش ایشان را تاکید نموده و تقریر
جرم آنان را بیشتر میکند، و معنایش این است که ایشان علاوه بر اینکه به احکام ضروری عقولشان و تذکرات آن متذکر نگشته از پرستش گوساله دست بر نمیدارند، و به چشم خود نمیبینند، و به عقل خود
تعقل نمیکنند، از طریق گوش نیز متذکر نگشته و به آنچه که به گوششان میرسد اعتناء نمینمایند، چون پیامبرشان هارون به ایشان گفت که این گوساله فتنهای است که بدان مبتلا شدهاند، و پروردگارشان خدای رحمان عزّوجلّ است و واجب است او را که پیامبرشان است پیروی و
اطاعت کنند.
ولـئن سالتهم من خلق السمـوت والارض وسخر الشمس والقمر لیقولن الله فانی یؤفکون.
و هر گاه از آنان بپرسی: «چه کسی آسمانها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخر کرده است؟» میگویند: «الله»! پس با این حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف میسازند؟
یـایها الناس اذکروا نعمت الله علیکم هل من خــلق غیر الله یرزقکم من السماء والارض لا الـه الا هو فانی تؤفکون.
ای مردم! به یاد آورید نعمت خدا را بر شما آیا آفرینندهای جز خدا هست که شما را از
آسمان و زمین روزی دهد؟! هیچ معبودی جز او نیست با این حال چگونه به سوی
باطل منحرف میشوید؟
خلقکم من نفس وحدة ثم جعل منها زوجها وانزل لکم من الانعـم ثمـنیة ازوج یخلقکم فی بطون امهـتکم خلقـا من بعد خلق فی ظـلمـت ثلـث ذلکم الله ربکم له الملک لا الـه الا هو فانی تصرفون.
او شما را از یک نفس آفرید، و همسرش را از (باقیمانده گل) او خلق کرد و برای شما هشت زوج از چهارپایان ایجاد کرد او شما را در شکم مادرانتان آفرینشی بعد از
آفرینش دیگر، در میان تاریکیهای سه گانه، میبخشد! این است خداوند، پروردگار شما که حکومت (عالم هستی) از آن اوست هیچ معبودی جز او نیست پس چگونه از راه
حق منحرف میشوید؟!
ذلکم الله ربکم خــلق کل شیء لا الـه الا هو فانی تؤفکون.
این است خداوند، پروردگار شما که آفریننده همه چیز است هیچ معبودی جز او نیست با این حال چگونه از راه حق منحرف میشوید؟
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اعراض کنندگان از توحید (قرآن)»